ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 06.05.2016, 19:03
اینهمه اسکله‌های قاچاق متعلق به کیست؟

ابراهیم اصغرزاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و عبدالرضا داوری، از حامیان احمدی‌نژاد و مشایی، با موضوع «اسفند ۹۴ ، خرداد ۹۶» در دانشگاه شیراز مناظره کردند. این منتظره از سوی انجمن اصلاح طلب «وفاق و توسعه»ی دانشجویان این دانشگاه روز چهارشنبه‌ی گذشته برگزار شده است.

گزارش کامل خبرنگار انصاف نیوز از این مناظره‌ی دو ساعت و نیمه و حاشیه‌های آن در پی می‌آید:

عبدالرضا داوری در ابتدا با گلایه از به کار رفتنِ عنوان «اصولگرا» زیر اسم خود و در پوستر برنامه، سخنان خود را با این سؤال آغاز کرد که:

اصولگرا کیست و اصلاح‌طلب کیست؟ چیزی به نام قطب بندی اصلاح طلب و اصولگرا در فضای جامعه ایران مطلقاً امکان توضیح تحولات سیاسی کشورمان را ندارد. آنچه که به عنوان دوگانه‌ی اصلاح طلب و اصولگرا در نیمه دوم دهه ۷۰ مطرح شد و تا حدّی می توانست صحنه سیاست در ایران را توضیح دهد، امروز منسوخ شده و باید سعی کنیم ترمینولوژی نو و ادبیات جدیدی را به صحنه بیاوریم. با ادبیات تاریخ مصرف گذشته‌ی دهه‌ی هفتاد و اوایل دهه‌ی هشتاد در این مقطع زمانی، امکان توضیح تحولات را نخواهیم داشت.

داوری با اشاره به کلیپی که در ابتدای این برنامه پخش شد و بخش هایی از سخنرانی سیدمحمد خاتمی، رییس دولت اصلاحات در سازمان ملل را نشان می‌داد، گفت:

“سال ۲۰۰۰ آقای خاتمی در سازمان ملل سخنرانی کردند و سال ۲۰۰۱ سال گفتگوی تمدن‌ها نام گذاری شد و درست در همان سال که گفتمانِ دولت ما جهان را به برقراری گفتگو و دیالوگ تشویق می‌کرد و به پرهیز از خشونت فرا می‌خواند، به دلیل نبود مناسبات درست در سطح جهانی، در همان سال ایران در محور شرارت قرار گرفت؛ یعنی ایرانی که منادیِ گفتگوی تمدن‌ها بود از طرف حاکمیت آمریکا محور شرارت خوانده شد.”

“آزادی در اندیشه، منطق در گفتگو و قانون در عرصه عمل از شعارهای کلیدی آقای خاتمی بود که من دوست داشتم در آن ایام که عده ای جامعه را به اغتشاش فرا می خواندند و قانون شکنی می کردند از اینکه قانون باید مبنای عمل باشد هم صحبت می کردند.”

“سال ۷۶ که آقای خاتمی در انتخابات پیروز شد، بعد از حدود ۲ سال کلید واژه “اصلاحات” به صحنه آمد، یعنی در گفتارهای انتخاباتی آقای خاتمی در سال ۷۶ نشانی از اصلاحات نیست. در گفتمان اصلاحات یا اصلاح طلبی آن سالها، ۲ جریان با هم در رقابت بودند: یکی جریانی که تلقی‌اش از اصلاح طلبی، تغییرات زیربنایی و ساختاری در کشور بود و معتقد بود که مناسباتِ قدرت باید به صورت اساسی در ساختار قانون اساسی متحول شود و نماد آن را می توان در “مانیفست جمهوری خواهی” اکبر گنجی سراغ گرفت. جریان دیگر اما معتقد بود که گفتمان اصلاح طلبی باید در عین حفظ ساختار، گفتارها و مطالبات مشروطه خواهی را دنبال کند؛ یعنی محدود کردن قدرت مرکزی در ساختار موجود؛ تبیین کننده این بحث هم سعید حجاریان بود. رقابت و چالش این دو طرز تلقی موجب شد که جریان اصلاحات در یک دوره ۸ ساله، در بن بستی نظری گرفتار شود. نظریاتی مثل خروج از حاکمیت، اخراج از حاکمیت و… حاصل همین تعارضات بود. این ۲ جریان در سال ۸۸ تکلیفشان تعیین شد؛ در واقع در سال ۸۸ جریانی که به خیابان آمد به لحاظ نظری معتقد به گفتمان جمهوری خواهی بود و در بن بست عملی قرار گرفت و موجب پیروزی گفتمان مشروطه خواهی شد و همین گفتمان، امروز با محوریت آقای هاشمی و آقای خاتمی در حال پیشروی است.

جریان اصولگرا در سال ۷۸ در یک پروسه‌ی کاملا انفعالی در برابر تجدیدنظر طلبی‌های جریان موسوم به اصلاحات قرار گرفت. من آن سال‌ها در جلساتی که توسط آقای شریعتمداری در روزنامه‌ی کیهان تشکیل می‌شد شرکت می‌کردم و به وضوح می‌دیدم که جنس اولیه‌ی گفتمان اصولگرایی، انفعالی است، یعنی جریان تجدیدنظرطلب وارد صحنه شده بود و عده‌ای می‌خواستند با شعار بازگشت به اصول با آن جریان مقابله کنند. به عبارتی، جریان اصولگرایی هیچ وقت اثباتی نبود و نتوانست هویتِ ایجابی خود را اثبات کند.

جریان اصولگرایی برای مقابله با آن جریانِ تجدیدنظرطلب، ۴ اصل را به عنوان اصول اساسی خود انتخاب کرد: پایداری بر اندیشه‌های امام، پایداری بر اسلام، حمایت از مواضع رهبری و حمایت از مواضع انقلاب. درواقع، مردم از این گفتمان حذف شدند و به اعتقاد من بحران های بعدی جریان اصولگرا از همین جا شکل گرفت. از سال ۸۱ تا ۸۴ تحولاتی در جریان اصولگرا اتفاق افتاد و گرایشی در این جریان سر برآورد که توجه بیشتری به مردم داشت و ابتدا در قالب جریان “آبادگران” در انتخابات شورای شهر و سپس در دولت نهم و در گفتارهای دکتر احمدی نژاد تجلی پیدا کرد.”
داوری در پایان بخش اول صحبت خود گفت:

“متأسفانه در دولت دهم، اصولگرایان باز به همان گفتمان سابق خود در دهه ۷۰ رجعت کردند و از دولت احمدی نژاد فاصله گرفتند. همان اتفاقی که در سال ۸۸ برای اصلاح طلبان افتاد، در قالب برجام و توافقات هسته ای و داستان هایی که در انتخابات مجلس در اسفندماه پیش آمد، برای اصولگرایان رخ داد و آنها را در یک بن بست قرار داد. امروز چیزی به نام اصلاح طلبی و اصولگرایی نداریم و تنها یک گفتمانِ منسجم در صحنه حاضر است که همان گفتمات مشروطه خواهی است و توانست انتخابات مجلس را تا حدّ زیادی از خود متأثر کند.”

احمدی‌نژاد یک نئومنجی‌گرا بود

پس از داوری، نوبت به اصغرزاده رسید. این فعال سیاسی اصلاح طلب با تشکر از انجمن وفاق و توسعه دانشگاه شیراز و حاضران در سالن، ایجاد فضای گفتگو و مباحثه را مغتنم دانست و گفت:

“آقای داوری برآمدنِ احمدی‌نژاد را حاصل ضعف در جریان اصولگرایی و مردمداریِ آقای احمدی‌نژاد و اطرافیانشان می‌دانند؛ برداشت من اما از آقای احمدی‌نژاد و دوستانشان چیزی جز این است. آقای احمدی‌نژاد و همراهانشان یک تیم هستند، تیمی که در ابتدای انقلاب در دانشگاه علم و صنعت نشریه‌ای را تحت عنوان “جیغ و داد” منتشر می‌کردند و تحت تأثیر دکتر آیت بودند و در آن نشریه غیر از فحش و هتاکی چیز دیگری نبود. دولت آقای احمدی نژاد که در سال ۸۴ به قدرت رسید، دارای یک دیدگاه کاملا ایدئولوژیک بود. من هم قبول دارم که ناتوانی تئوریک اصولگرایان و ضعف جریان راست، موجب قدرت یافتن احمدی‌نژاد در میان آنها شد؛ ولی احمدی نژاد برآمده از گفتمان انقلاب نبود، بلکه یک ایدئولوژی خاص داشت و همان روزهای اول که به ریاست جمهوری رسید صراحتا گفت که هدف آمریکا از حمله به عراق، چاه نفت و مسائل اقتصادی نبود و آمریکایی‌ها در عراق به دنبال امام زمان می‌گشتند!”

“آقای احمدی‌نژاد یک نئومنجی‌گرا بود و برداشتی خاص از مهدویت داشت و فکر میکرد با استفاده از مهدویت می‌تواند به قدرت برسد. ایدئولوژی آقای احمدی‌نژاد مبتنی بر کسب قدرت بود و به همین دلیل از گفتنِ دروغ اِبایی نداشت. ایشان در شهرداری تهران هم که بود می‌خواست بین جمکران – تهران – مشهد جاده بکشد تا مسیر آمدن امام زمان را هموار کند! آسیبی که آقای احمدی‌نژاد به مسیر انقلاب و کشور زد جبران ناپذیر است. آقای احمدی‌نژاد به خاطر اطلاعات غلطی که روس‌ها به او داده بودند و گفته بودند که ما نخواهیم گذاشت قطعنامه‌ای علیه ایران در شورای امنیت صادر شود، فکر می‌کرد که می‌تواند هرچه خواست در عرصه‌ی بین الملل انجام دهد. نتیجه این شد که قطعنامه‌هایی علیه کشور ما صادر شد که ما را چه از نظر انزوای سیاسی و دیپلماتیک و چه از نظر تحریم‌های سنگین اقتصادی فلج کرد. آقای احمدی‌نژاد تصور می‌کرد، جریانی که در ذهن داشت و ما اسمش را “بنیادگرایی” می‌گذاریم، یا همان “فرقه‌ی احمدی‌نژادیه” یا هر عنوان دیگری که به کار ببریم در کشور پیاده می‌کند و اسمش را گذاشته بود: بازگشت به انقلاب. در حالی که انقلاب ما عناصر گفتمانی داشت و در قانون اساسی، آن عناصر تثبیت شده بود و انقلابی بود برای آزادی و عدالت و به رسمیت شناختن حقوق شهروندان.

“احمدی نژاد اما یک نگاه کاملاً فرقه‌ای نسبت به دین، نسبت به اسلام و نسبت به مهدویت داشت و به همین دلیل هم با بعضی از اصولگرایان دچار مشکل شد. احمدی‌نژاد ترکیبی بود از یک نگرش رادیکال و بنیادگرا که سخت دچار توهم توطئه بود و می‌خواست جهان را اداره کند. دروغ، ریاکاری، دست بردن در آمار و به کار بردن گفتمانی مملو از عناصرِ خشن داشت که ما آن را با گوشت و پوستمان لمس کردیم.

“احمدی نژاد حتی می‌خواست دانشگاهی بسازد که مطابق با چهارچوب ذهنی او باشد و به همین دلیل در آن دوران، بحث سه هزار بورسیه‌ی غیرقانونی و تفکیک دختران از پسران را می‌بینیم؛ چیزی که اصلا در قاموسِ انقلاب نبود و اوایل انقلاب که گروهی می‌خواستند این کار را انجام بدهند، امام جلوی آنها ایستاد. در دوران احمدی‌نژاد، دانشگاه‌های کشور شخم زده شد؛ دانشجویان ستاره دار شدند و اساتید به زور بازنشسته شدند. دولت احمدی نژاد درب تمام نهادهای مدنی را بست.”

به گزارش انصاف نیوز، در همین زمان، تشنج آفرینی یکی از حامیان احمدی‌نژاد در سالن، برنامه را با وقفه مواجه کرد و در نهایت به رغم تذکر چندباره‌ی مجری برنامه برای طرح سؤال شفاهی در پایان وقت، به خواست اصغرزاده یک دقیقه به وی زمان داده شد تا سخنش را بگوید.

اسیدپاشی اصفهان، نتیجه‌ی گفتمان احمدی‌نژاد بود

ابراهیم اصغرزاده ادامه داد:

“اتفاقی که در دولت آقای احمدی نژاد افتاد تزریق گفتمان پوپولیستی و حتی فراتر از آن، یک گفتمان لمپنیستی به اسم اسلام و انقلاب در جامعه بود که چهره‌ی انقلاب را زشت و غیرقابل تحمل کرد. همان اتفاقی که در اصفهان افتاد و همان اسیدی که به صورت آن زن اصفهانی پاشیده شد؛ همان اسیدپاشی به وسیله‌ی گفتمان احمدی‌نژاد به چهره‌ی انقلاب انجام شد و آقای روحانی و ظریف آمدند تا انقلاب را از این مسیر خطرناک نجات دهند. انجام برجام و تصویب آن، کشور ما را از جنگ، همان جنگی که خانم رایس اخیراً در مصاحبه‌ی خود با عصر اندیشه از آن صحبت کرده، نجات داد. همین شد که مردم ایران به رغم تمام سختی‌ها و تمام محدودیت‌هایی که برخی نهادهای نظارتی بر اصلاح‌طلبان وارد کردند و نگذاشتند این جریان کاندیداهای حداکثری خود را در صحنه داشته باشد و حتی اجازه ندادند که ما از تصویر خاتمی استفاده کنیم و امروز تنها می‌توانیم دستان او را بر روی پوسترهای تبلیغاتی خود بیاوریم و ای بسا تا سال آینده ما را از همین هم محروم کنند و می‌ترسم مجبور شویم در انتخابات بعد با “نعلینِ خاتمی” در انتخابات حاضر شویم! با این همه، مردم آمدند تا ایران را به ثبات و آرامش نزدیک تر کنند.”

بخش دوم سخنان داوری

عبدالرضا داوری در آغاز بخش دوم صحبت خود، با اشاره به سخنان اصغرزاده گفت:

“من نمی‌دانم اگر آقای دکتر احمدی‌نژاد در صحنه‌ی سیاست ایران حضور پیدا نمی‌کردند، امروز آقای اصغرزاده و دوستانشان در سخنرانی‌ها و روزنامه‌هایشان چه حرفی برای گفتن داشتند! تمام صحبت‌های آقای اصغرزاده تشکیل شده بود از ادعاهای غیر مستند و تکراری . دوران این حرف‌ها دیگر گذشته است. به جای این حرف‌های بی‌پایه، من می‌خواهم چند جمله از سخنان آقای اصغرزاده در تاریخ هشتم آبان ۱۳۶۷ در دفاع از روز ۱۳ آبان به عنوان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی، در مجلس سوم که ایشان نماینده‌ی مجلس بوده‌اند را بخوانم و ببینیم تعریف انقلاب از نگاه ایشان به چه صورت بوده است. آقای اصغرزاده در آن زمان می‌گوید: “انقلاب اسلامی و اندیشه‌ی انقلابی از بدو تولدش در لحظه‌ی ورود به صحنه‌ی سیاسی بین المللی دشمن اصلی خودش را آمریکا تشخیص داد و علاوه بر اینکه آمریکا را به عنوان دشمن شناخت، این رسالت را هم برای خودش قرار داد که رهبری مبارزات ضد آمریکایی را هم بر عهده بگیرد.”

“من پیشنهاد می کنم سخنرانی ایشان را که یکسره ادبیاتی رادیکال دارد بخوانید. این سخنرانی در سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی با عنوان “مشروح مذاکرات روز هشتم آبان ماه ۶۷” موجود است.  یکی از اشتباهاتی که آقای اصغرزاده در آن سال‌ها انجام دادند این بود که مفهوم استکبار را تنها در معنای استکبار جهانی و امپریالیسم جست و جو کردند و از استکبار داخلی و حاکمیتِ الیگارشیک داخلی صرف نظر کردند.  نتیجه‌ی فکر ایشان همین شد که از دهه‌ی شصت تا هشتاد شبکه‌ای در کشور ایجاد شد و دور باطلی را بین خودشان به وجود آوردند که همیشه عده‌ای محدود در صحنه‌ی مدیریت کشور حضور داشته باشند. امروز اگر آقای اصغرزاده می گویند آقای احمدی‌نژاد بر صورت انقلاب اسید پاشید، احمدی نژاد فقط یک جرم داشت و آن هم اینکه کسانی که خود را مالک انقلاب می‌دانستند و فکر می کردند این انقلاب آمده تا آن ها بگویند انقلاب باید به کجا برود را سر جای خود نشاند. آن چیزی که آقای اصغرزاده می گویند، به نظر من از نقاط قوت کارنامه احمدی نژاد است. این که آقای احمدی نژاد گفته قطعنامه‌ها را ورق پاره می دانیم، عین صحبت امام است و من تعجب می کنم که آقای اصغرزاده که خود را دانشجوی مسلمان پیرو خط امام می‌دانند و هویت خود را از خط امام وام گرفته‌اند، چنین حرفی می‌زنند!

چرا احمدی‌نژاد را متوهّم و فاسد جلوه دهیم؟!

“آقای دکتر اصغر زاده عزیز! آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد بعد از مرحوم مهندس بازرگان دومین رییس دولتی بود در ایران که از پایگاه دانشگاه به عرصه‌ی دولت آمد. بقیه رؤسای جمهور ما، یا دانشگاهی نبودند یا از پایگاه حوزه به دولت رسیدند. ما دو رییس دولت داریم در تاریخ جمهوری اسلامی که از پایگاه دانشگاه آمدند؛ بعد ما بیایم این رئیس دولتِ دانشگاهی را یک فرد متوهّم و فاسد جلوه دهیم! کاری که شما به عنوان یك چهره دانشگاهی انجام می دهید، جفا به دانشگاه است.”

“آقای اصغر زاده علناً تحریف تاریخ می کنند. عزیزان! در مورد پرونده هسته‌ای، من شما را ارجاع می‌دهم به کتاب جناب آقای حسن روحانی با عنوان “پرونده هسته‌ای و امنیت ملی” که در سال نود منتشر شده است. بروید این کتاب را بخوانید. روایت بسیار دقیقی است. آقای روحانی به صورت مستند، از روند شکل گیری پرونده  هسته ای در زمان دولت آقای خاتمی می گوید؛ اینكه پرونده هسته ای را چه كسی در این کشور ایجاد کرد. آیا آقای احمدی نژاد ایجاد کرد؟

“آقای اصغر زاده عزیز! جناب آقای روحانی در این کتاب به خوبی اثبات می‌كند که پرونده هسته‌ای که علیه ایران ایجاد شد ناشی از ناکارآمدی، سوء مدیریت و سوء تدبیرِ سازمان انرژی اتمی و وزارت اطلاعات دولت آقای خاتمی بود. آقای روحانی صراحتاً می گوید که سازمان انرژی اتمی بهشت جاسوسان بوده است؛ ایشان می گوید من نزد البرادعی رفتم و گفتم این ادعاهایی كه شما علیه ما دارید بیخود است! می گوید البرداعی به من خندید و گفت: آقای روحانی! برو در فلان ساختمان، در فلان اتاق، کشوی دومِ فلان میز را باز کن و ببین چه پرونده ای آنجاست! آقای روحانی می نویسد: من شوکه شدم در آن صحنه! آقای احمدی نژاد، یک پرونده بحران زا را از دولت آقای خاتمی به ارث برد. آقای اصغر زاده عزیز! اگرما سکوت می کنیم؛ اگر ما به خاطر منافع ملی زیپ دهانمان را می کشیم و نمی گوییم که در دولت آقای خاتمی چگونه با سوء مدیریت پرونده هسته ای ایجاد شد؛ شما هم نباید پرونده هسته ای را گردنِ آقای احمدی نژاد بیاندازید. عده‌ای امروز وکیل مدافع شیطان بزرگ شده‌اند! دو ملیارد دلار پول ایران را آمریکایی‌ها توقیف کرده‌اند. همه مقصرند جز آمریکایی‌ها! این گفتمان خیلی عجیب است! گفتمانی که دنبال موجّه جلوه دادنِ رفتار آمریکاست. عزیزان! بروید مراجعه کنید و ببینید آقای روحانی می گوید، من پیش بینی می کردم که سال ۸۵ پرونده ما به شورای امنیت می رود. این عین جمله‌ی آقای روحانی است. من حتما آن را منتشر می‌کنم تا مردم ببینند. آقای روحانی می‌گوید ما آماده بودیم که در سال ۸۵ وارد شورای امنیت بشویم. پرونده ایران چه زمانی به شورای امنیت رفت آقای اصغرزاده؟ اسفند ۸۴٫ آقای احمدی‌نژاد در شهریور ۸۴ رئیس جمهور شد.”

“ما نمی‌خواهیم این بحث را وارد مناقشات جناحی و سیاسی بکنیم؛ مثل کاری که متأسفانه امروز دولت آقای روحانی با این مسأله انجام می دهد. در کتابی که نام بردم، جناب آقای روحانی اثبات میکند که اگر سوء تدبیر، ناکارآمدی و بیسوادیِ حقوقی در دستگاه سازمان انرژی اتمی، در وزارت خارجه و در وزارت اطلاعات دولت آقای خاتمی نبود ما اصلاً گرفتار پرونده هسته‌ای نمی‌شدیم. آن وقت شما پرونده هسته‌ای را گردنِ احمدی نژاد می‌اندازید؛ آنهم پرونده‌ای که در سال ۸۲ ایجاد شده است.”

“جناب آقای اصغرزاده! امنیت زنان در این دولت به سادگی مخدوش می‌شود. پلیس مخفی نیروی انتظامی که اخیراً راه افتاده، زیر نظر وزارت کشور ایجاد شده است. عزیزان من! نیروی انتظامی تحت امر وزیر کشور است. علاوه بر این، دیروز وزیر کشور طی یک مصاحبه از طرح پلیس مخفی دفاع کرد. دولت روحانی پلیس مخفی به جان مردم انداخته است؛ حالا شما دارید دولت آقای احمدی‌نژاد را به ناامنی برای زنان متهم می کنید. این خیلی برای من عجیب است! من اذعان می کنم که حتما دولت آقای احمدی نژاد و شخص ایشان مبری از خطا نیست؛ ولی آقای اصغرزاده آنچنان در نقد احمدی‌نژاد غیر منصفانه وارد شدند که نگذاشتند ما تصویر واقعی این مرد و دولتش را ببینیم.”

پرونده‌ی کهریزک در کارنامه‌ی احمدی‌نژاد

ابراهیم اصغرزاده در ابتدای صحبت خود در بخش دوم مناظره گفت:

“اگر حتی آقای روحانی را مقصّر این چند هزار نیروی نامحسوس کنترل بانوان در تهران بدانیم، فقط یک پرونده‌ی کهریزک در کارنامه‌ی شما اشک همه‌ی ملت ایران را در می‌آورد. ده‌ها زندانی که من می‌گویم می‌توانیم پشت سرشان نماز بخوانیم؛ آدم‌هایی که هیچ وقت در زندگیشان دروغ نگفته‌اند؛ صدها دانشجوی ستاره‌دار و… دوست عزیزم! این‌ها همه یك روزی بر ملا خواهد شد. زمانی که من و تو دیگر نیستیم و آن وقت می‌خواهند پرونده‌ی ما را محک بزنند. اتفاقی که در دولت احمدی‌نژاد افتاد و ایشان فکر می‌کرد با کمک نیروهای امنیتی و نظامی می‌تواند کشور را به هر مسیری که می‌خواهد ببرد، یك روزی اسنادش رو خواهد شد. صحبت ما این است که چرا دولتی که به اسم امام زمان بر سر کار می آید باید این اندازه به لحاظ مالی فاسد باشد! ایشان فکر می‌کرد علاوه بر تسخیر و تصرف دولت باید تمام منابع کشور را هم مالِ خودسازی بکند.”

“دولت آقای احمدی نژاد آغاز کارش همزمان بود با سند چشم انداز کشور؛ یعنی سند چشم انداز ایران برای سال ۲۰۲۳٫  همراه ما دولت ترکیه نیز سند چشم اندازش برای سال ۲۰۲۵ است. ما در سند چشم اندازِ خودمان از این صحبت می کنیم که ایران تبدیل به قدرت اقتصادی منطقه بشود. دوستان عزیزم! در این گزارش، مرکز پژوهش های مجلس اصولگرا گفته که روند و شرایط موجود در آن سالها اگر ادامه پیدا کند، در سال افق چشم انداز دولت ترکیه که اقتصادش دارای تولید ناخالص داخلی هزار ملیارد دلار خواهد بود،  جمهوری اسلامی ایران تنها ۳۰۰ ملیارد دلار تولید ناخالص داخلی خواهد داشت؛ یعنی اقتصاد ما، یک سوم اقتصاد ترکیه خواهد بود.گ

“شما خودتان را گول می‌زنید؟! شما فکر می‌کردید دولت آقای احمدی‌نژاد معجزه‌ی هزاره است؟! دولتی که می‌خواست کشور ایران را نجات بدهد اما ایران را زمین‌گیر کرد. من دست شما را می‌گیرم تا به بوشهر برویم. چقدر از این جا تا بوشهر راه است؟ سه یا چهار ساعت. بوشهر پایتخت اتمی ایران است و من شما را می‌برم تا خانه‌ی آن آلونک نشین‌ها را به شما نشان بدهم. چرا کشوری که دائم شعار اتم سر می‌دهد، ملتش باید با بدبختی زندگی کند؟”

اصغرزاده گفت:

“فارغ التحصیلان دانشگاه‌های ما در خیابان‌ها بیکار می‌گردند، اما کافی است یک نفر وابسته به یک نهاد امنیتی باشد و یک اسلحه هم به کمربندش بسته باشد تا از بهترین امکانات و بهترین پروژه‌ها سر در بیاورد و در آنها دخالت بکند. این عدالتی بود که ما در انقلاب دنبالش بودیم؟”

“آقای داوری! من راوی انقلاب هستم. دانشجویی بودم که سال ۵۳ وارد دانشگاه شدم. برای این انقلاب چه کارها که نکردیم. این انقلاب محصول مشترک همه‌ی ملت ایران بود. همه‌ی گروه‌ها، از گروه‌های مسلح، چریک، کمونیست، مسلمان تا هر گروه ملی‌گرا یا گروهی که با شاه مبارزه می‌کرد. قرار نبود که انقلاب را در یک قوطی بکنیم و در اختیار یک باند یا فرقه‌ی خاص قرار بدهیم.”

وضعیت گرفتار اهل سنت در زمان احمدی‌نژاد!

“انقلاب ایران انقلابی بود که محصول زحمات یک ملت بود. تمام گروه‌ها، فرهنگ‌ها، سنی‌ها و شیعه‌ها در آن مشارکت داشتند. من به شما نشان می‌دهم که در دولت آقای احمدی نژاد بخش مهمی از اهل سنتِ ایران به چه بدبختی گرفتار شدند. این بود حقوق شهروندی که انقلاب برای ایرانیان آورد؟ حاشیه شهرها را بروید نگاه کنید. شما فکر کرده‌اید اگر ۴۵ هزار تومان به مردم ایران بدهید آن‌ها را ثروتمند می‌کنید؟! من به شما ثابت خواهم کرد که ملت ایران سفره‌اش در پایان دولت احمدی‌نژاد کوچک‌تر شده است. چرا باید کشور ایران دارای این وضعیت باشد؟ این همه آدم بیکار، کارتن خواب و محروم را در کشور ببینید؛ نرخ تورم را ببینید؛ نرخ‌های مختلفی که در شاخص‌های اقتصاد هست را ببینید. شما از چه دفاع می‌کنید؟”

“عده‌ای از صبح تا شب در صدا و سیما و تریبون‌های دیگر به ملت توهین می‌کنند. در انتخابات هفتم اسفندماه، عده‌ای می‌گفتند که این لیست، انگلیسی است؛ دیدید که ملت چطور توی دهن آنها زد. شما فکر کردید! یک عده لباس شخصی که فکر می‌کنند خونشان از همه رنگین‌تر است و خیال می‌کنند که نماینده‌ی انقلاب هستند، امروز شده‌اند سمبل و نماد دفاع از انقلاب! راه می‌افتند در خیابان‌ها، کفن می‌پوشند، جلوی مجلس تحصن می‌کنند و جلوی اکران فیلم‌ها را در سینماها می‌گیرند. شما به چه حقی به اسم اسلام این کارها را می‌کنید؟ مگر شما چه کاره هستید؟!”

“همین آقای احمدی نژادی که شما از او دفاع می کنید، اولین کاری که کرد این بود که قانون را زیر پا گذاشت. سازمان برنامه و بودجه را منحل کرد تا بتواند به منابع مالی دسترسی داشته باشد.

دو میلیارد دلار اوراق قرضه از آمریکا خریده و همان موقع سفیر ایران در ایتالیا به او گفته که این کار خلاف است. منابع کشور را راحت تاراج کردند؛ آن وقت شما به این راحتی چشمتان رو می بندید؟ من دلم می خواست اینجا با آقای دکتر داوری بحث آرامتری را جلو ببریم؛ به شرطی که آقای داوری بپذیرد کشور با قاعده و با علم اداره می شود. ایدئولوژی علم نیست. کاری که آقای احمدی نژاد و اطرافیان او کردند، آن بود که به توده‌های مردم آگاهی کاذب دادند. به توده های مردم می گفتند ما این پول را به شما می دهیم؛ نفت را سر سفره شما می آوریم؛ اما به آنها نمی گفتند که این پول بعداً چگونه میتواند قدرت خرید مردم را نابود کند و چطور به توده‌های مردم آسیب خواهد رساند. من با این حرف آقای داوری موافقم که در مسائل مهمی مثل پرونده هسته ای باید منافع کلان کشور را در نظر بگیریم. اگر برجام به نتیجه نرسیده بود، کشور ایران شرایط بسیار بدتری را تجربه می‌کرد. یک لیتر نفت هم نمی توانستیم بفروشیم.”

“در انتهای صحبتم خواستم بگویم بنده گریه‌ام گرفت که در شهر شیراز، شهر مدارا، شهر آشتی و صلح، به کسی مثل علی مطهری با آجر حمله بشود. واقعا خجالت آور است.”

سپس عبدالرضا داوری در پاسخ، رو به اصغرزاده گفت: “آقای اصغرزاده! آرام‌تر لطفا!”

یكی از دانشجویان حاضر در سالن گفت: ”چطور آرام باشند؟ آقای دكتر اصغرزاده هشت سال تریبون نداشته‌اند!”

داوری هم گفت:

” آقای دكتر اصغرزاده، در بهترین زمان و ساعت در سال ٩١ به تلویزیون دعوت شده‌اند؛ چطور تریبون نداشته‌اند؟! آن زمان که به من اجازه حضور در صدا و سیما داده نمی شد، ایشان برنامه داشتند. اتفاقاً برای من جالب است كه همان حاكمیتی كه آقای اصغرزاده را با محرومیت مواجه كرده است؛ خود آقای اصغرزاده در شكل گیری همین حاكمیت یكی از حامیان جدی بوده‌اند. ما كه نمی توانیم امروز نقش گذشته خودمان را انكار كنیم. آقای اصغرزاده بالاخره در دورانی، معاونت شخص آقای خاتمی را برعهده داشتند؛ نماینده مجلس بودند؛ مسوولیت های متعددی داشتند.”

“جناب آقای اصغرزاده! شما سهمتان در این انقلاب، خیلی بیشتر از آقای احمدی نژاد تا قبل از سال ٨٤ بوده است. ما از این نباید غفلت كنیم. البته من نمی دانم چرا ما هرجا می‌رویم و صحبت می كنیم، بحث دوباره می آید بر سرِ آقای احمدی نژاد! من مقاله‌ای نوشته‌ام با عنوان “احمدی نژاد در عرصه مبارزه با اشرافیت بروكراتیك”. یك اشرافیتِ بروكراتیك، یك حلقه و یك طبقه از سال ٦٠ حولِ شخص آقای هاشمی رفسنجانی شكل گرفت و تمام روندهای مدیریتی كشور از انتصابات گرفته تا سیاست های نظام بر اساس تدبیر و نگاه آقای هاشمی شكل گرفت و به دنبال آن یك ساختار حقیقی پدید آمد. شما می توانید ببینید كه آقای هاشمی حتی به مسوول دفتر مقام معظم رهبری امر و نهی می كند. این كُدها را می توانید در كتاب خاطرات ایشان ببینید. شما می بینید كه ساختار حقیقی جمهوری اسلامی بر مدار ایشان همینطور جلو می‌آید.”

احمدی‌نژاد بازيِ اشرافیتِ بروكراتیك را برهم زد

“مسأله‌ی آقای احمدی نژاد كه امروز یك امپراتوری رسانه‌ای و تبلیغاتی را علیه‌اش ایجاد كرده است، اصلاً مسأله یارانه و چاوز و این مسائل نیست؛ بلكه این است كه آقای احمدی نژاد، این بازيِ اشرافیتِ بروكراتیك را بر هم زد. آقای احمدی نژاد، شبكه الیگارشی را كه در بروكراسی جمهوری اسلامی رسوخ كرده بود كنار زد و حلقه های جدیدی را به عرصه مدیریتی كشور وارد كرد. الان می گویند كه آقای احمدی نژاد فرقه‌ای است و گفته است كه من جهان را مدیریت می كنم! كجا آقای احمدی نژاد همچین حرفی را زده است؟ او گفته است كه جهان باید بر اساس مدیریت مشترك همه كشورها اداره بشود و این هم، تئوری آقای احمدی نژاد نیست، بلكه تئوری جوزف استیگلیتز در كتاب “نابرابری و جهانی سازی” است. شما بروید این كتاب را بخوانید. او می گوید، شورای امنیت و صندوق بین المللی پول، نهادهایی هستند كه دنیا را در اختیار آمریكا و سایر قدرت‌ها قرار می دهند. جوزف می گوید ما در این شرایط نابرابر باید كاری كنیم كه همه ملت ها در آن سهم داشته باشند. این نظریه، كاملا یك نظریه علمی است. چرا آن را مبتذل می كنیم؟! یا همان بحث هوگو چاوز. بحثی كه آقای احمدی‌نژاد در مورد چاوز گفته اند جزو روایات قطعی شیعه است كه می گوید همراه موعود، افرادی از فرق و مذاهب دیگر خواهند آمند. بنابراین طبق مستندات شیعه، این روایت وجود دارد.”

داوری که حرارت بیشتری در صدایش دیده می‌شد، ادامه داد:

“اینها  را آقای اصغرزاده بهتر از من می دانند. من مواضع آقای اصغرزاده را در خصوص مقابله آمریكا با دولت‌های ملی خوانده‌ام. مواضع ایشان در این خصوص بسیار روشن است. امروزه چرا دولت مادورو در ونزوئلا دچار بحران است؟ درست به همان دلیلی كه آمریكایی‌ها مصدق را سرنگون كردند؛ به همان دلیلی كه آمریكایی‌ها آلنده را ساقط كردند؛ به همان دلیلی كه آمریكایی‌ها ٣٧ سال است علیه جمهوری اسلامی توطئه می‌كنند. عزیزان من! امروز اگر دولت ونزوئلا تحت شدیدترین فشارها و تحریم‌ها قرار گرفته است، درست به دلیل مواضع استقلال طلبی آنها در حیات خلوت آمریكایی‌هاست. ما فراموش نكنیم زمانی كه آقای احمدی نژاد رئیس جمهور كشور بود، با ادبیات انقلابی و گفتمان مبتنی بر گفتمان امام، با آمریكایی‌ها صحبت می كرد. اینها در تاریخ ثبت می شود. رئیس جمهور آمریكا در دی ماه سال ٩١ (ژانویه ۲٠١٢) قانون مقابله با نفوذ ایران در نیم كره غربی را امضا كرد؛ یعنی در زمان آقای احمدی نژاد، دغدغه آمریكا این بود كه ایران دارد در حیات خلوت آمریكا نفوذ می كند، اما می بینیم كه در دولت آقای روحانی، ورق بر می گردد. درست می بینیم در دولتی كه با گفتمان تنش زدایی، همگرایی و تعامل با غرب سرِ كار می آید، نفوذ به مسأله ما تبدیل می شود. دقت كنید كه سال ٩١، نفوذ مسأله آمریكایی هاست، اما سال ٩٤ نفوذ، مسأله ماست. رهبری بارها در سخنانشان، كلیدواژه استقلال را به كار می برند؛ چرا باید رهبری مسأله نفوذ را مهمترین مساله بداند؟”

“این نشان می دهد كه اتفاقاتی افتاده است، یك اتفاق راهبردی افتاده است. نه فقط یك اتفاق راهبردی بلكه یك اتفاق در عرصه تاكتیك و عمل افتاده است. امروز، دولتی بر سر كار است كه وقتی پول ایران توقیف می شود، دولت سابق را متهم می كند، نه توقیف كننده پول را! مال را دزد برده است؛ می گویند چرا مال را از آن طاقچه گذاشته اید در آن طاقچه. انگار كه دزد مشكلی ندارد. آقای اصغرزاده! شما به مصاحبه آقای زهره‌وند اشاره کردید. لطفا به همه آن اشاره كنید. آقای زهره‌وند، سفیر وقت دولت آقای احمدی نژاد در ایتالیا و معاون آقای جلیلی در شورای عالی امنیت ملی، در مصاحبه‌شان گفتند كه این اوراق در زمان آقای خاتمی خریداری شده است. زمان آقای طهماسب مظاهری، رئیس كل وقت بانك مركزی كه امروزه هم از منتقدان آقای احمدی نژاد است. آن اوراق به سررسید خود می رسد كه آقای مظاهری دستور داده است تمدید شود. ما نمی خواهیم وارد این بحث ها شویم، اما واقعیت این است كه آقایان مطالبی میگویند كه ناچاریم آنها را پاسخ دهیم. از همه بدتر، دل آدم اینجا به عنوان یك انسان به درد می آید كه ١٢ تیر ٦٧، ٢٩٠ مسافر ایرانی را در پرواز بندرعباس به دوبی، آمریكایی ها در آب های سرزمینی ما ساقط كرده اند؛ و تنها ٥٥ میلیون دلار بابت ٢٩٠ نفر، به دولت ایران پرداخت كردند و از دولت وقتِ ایران تعهد گرفتند که دیگر ادعایی نداشته باشد. در یک واقعه دیگر آمریکایی ها عملا به لبنان لشکرکشی کردند و ۲۴۱ نظامی آمریکایی در بیروت طی یک بمب گذاری کشته شدند. امروز آمریکایی‌ها ۲ میلیارد دلار بابت چنین اتفاقی از ایران می‌گیرند. آنجا ۵۵ میلیون دلار و اینجا ۲میلیارد دلار! رفتار مسوولین ما را ببینید. دیه هر ایرانی تقریبا! یک چهل و پنجم هر نظامی امریکایی می شود! آقای روحانی گفت من حقوقدانم ولی نمی دانستیم حقوقدان بودنِ ایشان یعنی وکیل مدافع شیطان بودن!”

“آقای دکتر اصغرزاده دارند به پوپولیسم انتقاد می کنند اقای دکتر اصغرزاده! من شخصا خیلی برای شما احترام قائلم، اما بینی و بین الله این گفته های شما عینِ پوپولیسم است. میگویند یارانه! چه کسی خواسته به مردم صدقه بدهد؟ از محل یارانه ۴۵ هزار تومانی، در آب و برق و گاز آزادسازی قیمت ها رخ داده و ما به ازاء آن بین مردم توزیع شده است. یک خانواده ۴ نفره در دهک دهم که بالاترین دهک درآمدی است، با افزایش قیمت حامل ها، ماهانه یک تا یک میلیون و دویست هزار تومان بیشتر پرداخت کرده اند. ما به ازای آن چهارتا ۴۵هزار تومان دریافت کرده اند. در مقابل، یک خانواده دهک اول هزینه هایش ۳۰-۴۰ هزار تومان افزایش پیدا کرده، و در مقابل چهار تا ۴۵ هزار تومان به آنها پرداخت شده است. چرا نمی گویید که ثروتمندان به دلیل مصرف بیشترشان، هزینه‌هایشان هم بیشتر شده است؟ درمورد یارانه ها می خواهم نکته ای به شما بگویم. دوستان مدام می گویند که دولت کسری بودجه دارد. گزارش رسمی مرکز پژوهش های مجلس در مورد آمار برنامه هدفمندی یارانه ها که زیر نظر آقای دکتر لاریجانی و آقای کاظم جلالی اداره می شود -که ارادتی به آقای احمدی نژاد ندارند – در گزارش خود می گوید در سال ۹۴، ۶۹ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان درآمد دولت آقای روحانی از محل افزایش قیمت حامل های انرژی بوده است؛ یعنی حدود ۷۰هزار میلیارد تومان. دولت آقای روحانی از محل افزایش قیمت آب و برق و… این مقدار پول را کسب کرده است. چقدرِ آن را دولت باز توزیع کرده است؟ آنهایی که می گویند شبِ پرداخت یارانه، شب مصیبت ماست؛ از ۷۰ هزار میلیارد تومان، تنها ۳۴ هزار میلیارد تومان را هزینه کرده اند. من این را خدمتتان عرض کنم به عنوان نکته آخر؛ آقای اصغرزاده گفتند آقای احمدی نژاد آمار را دست کاری می کرده اند. کسی که ذره ای با فرآیند تولید آمار آشنایی داشته باشد، می داند که شاید بشود آمار را بد تفسیر کرد، اما نمی شود آمار را دستکاری نمود. ممکن است شما به جای تورم اصلی، تورم نقطه به نقطه را نشان بدهید، ولی آمار را نمی شود دست زد. چون شما اگر به یک گوشه اش دست بزنی، مثل قانون ظروف مرتبطه، خودش را به همه تسری خواهد داد. در پایان بحث، از برگزارکنندگان محترم برنامه، حاضران و آقای اصغرزاده تشکر می کنم. ان شاء الله در فرصت مناسب تری بشود نسبت فضای سیاسی را با شعارهای انقلاب مورد بررسی تحلیلی قرار دهیم. والسلام.”

ابراهیم اصغرزاده بخش پایانی صحبت خود را اینچنین آغاز کرد: “در اردیبهشت ۹۳ دولت آقای روحانی که تازه رأی اعتماد گرفته بود، به مردم گفت که شما نیایید یارانه بگیرید و انصراف بدهید. روزنامه‌ها، رسانه‌ها، سیاسیون، ائمه جمعه، طیف های سیاسی، رادیو و تلویزیون و… همه از مردم خواستند که انصراف بدهند. اغلبِ مردمی که از یارانه استفاده می کردند رفتند و پای ورقه‌ای برای ادامه گرفتن یارانه را امضا کردند؛ آقای داوری اگر در زمان شاه این پیشنهاد را به مردم می کردید، عزت نفسشان اجازه نمی داد پای چنین برگه‌ای را امضا کنند و اعتراف کنند که ما نیازمندیم. اینها یعنی که یا مردمِ ما فقیرند، که خاک بر سر ما؛ یا اینکه ملت می‌گویند ما به شما اعتماد نداریم که این هم یعنی وای بر احوال ما. این مردم تغییری در مصرف شان اتفاق نیفتاده، چون که کالای اساسی مصرف می کرده‌اند؛ ولی بقیه‌ی طبقه‌ها و بالأخص طبقه متوسط مجبور شدند سهم خود را به خوراک، پوشاک، مسکن و… اختصاص بدهند. چرا سرمان را مثل کبک می کنیم توی برف؟ در سال ۹۱ ملت ایران به خاطر پرداخت یارانه‌ها فقیرتر شد. برای اینکه شما فقط یارانه‌ها را برحسب ضریب جینی می سنجید. می‌گویید فلان کارگر یا کارمند این ۴۵ هزار تومان را می گیرد و همین برایش کافی است. درصورتی که همان معلم و کارگر و… نه تنها از حقوقش دفاع نمی‌شود که هیچ، اگر هم بخواهد تشکّلی به خودش بدهد یا تظاهراتی سازمان بدهد، اجازه نمی‌دهید. تنها برگ برنده دولت احمدی نژاد این است که منابع را فروخته و توانسته تنها ۴۵ هزار تومان به حساب مردم بریزد؛ آنهم با بدتر شدنِ آمارهای فلاکت و تورم و… که یک کشور را ورشکست خواهد کرد.”

اینهمه اسکله‌های قاچاق متعلق به کیست؟

“آقای داوری گفتند که امام خمینی فلان حرف را زده و فلان شعار را داده است. آقای داوری عزیز! من راجع به جنایات آمریکا اطلاعاتم از شما بیشتر است؛ ولی جنایات پوتین و بشار اسد، از آمریکا کمتر نیست. مگر شعار انقلاب “نه شرقی نه غربی” نبود؟ شما برای اینکه در بیفتید با غرب، حاضرید در دامانِ چین و روسیه بروید و بازار ایران را پر از جنس های بنجل چینی کنید تا کارگرهای آنها نان داشته باشند و کارگرهای ما بیکار و بدبخت شوند. اینهمه اسکله‌های قاچاق متعلق به کیست؟”
اصغرزاده با اشاره به بهبود روابط بین المللی ایران در دولت دکتر روحانی، گفت:

“اخیراً شخصی به ایران آمده به اسم الکساندر دوگین. دوگین یک آدم دیوانه‌ای است که به چیزی به نام اوراسیا معتقد است و می گوید روسیه و هم‌جوارانش می‌توانند در مقابل غرب بایستند. او را به قُم آوردند و برایش سخنرانی گذاشتند؛ آخرش هم اعلام کرد که پوتین هم مثل شما به آخرالزمان اعتقاد دارد! اینها کارِ همان جریانی است که فکر می‌کند روسیه می تواند ناجی کشور ایران باشد. من به شما می‌گویم که غلتیدنِ سیاست خارجی ایران به سمت شرق و روسیه انحراف از انقلاب بود.  حُسنِ کار ظریف و روحانی این بود که دوباره چرخ سیاست خارجی ایران را به یک مسیر منطقی برگرداندند. وقتی من می‌گویم سیاستِ “چاوزی”؛ یعنی اینکه نهایتِ بازی سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد این بود که برود و در ونزوئلا تحویلش بگیرند. در برزیل که به جز چند سرباز تحویلش نگرفتند و رییس جمهورِ آنجا به دیدارش نیامد و آخرش هم توانست با دو سه کشور مثل بورکینافاسو و جزیره قناری و جیبوتی ملاقات انجام بدهد. شما موقعیت کنونیِ ایران را در نظر بگیرید که در منطقه به عنوان یک بازیگر جدی در نظر گرفته می شود و این، به خاطر بازی دیپلماتیک دیپلمات های دولت دکتر روحانی است؛ و اتفاقاً همان نقطه ایست که شما حاضر نیستید به آن ورود کنید؛ همان نرمش قهرمانانه‌ای که رهبری گفت و مسیر را باز کرد؛ اما شما چشمتان را می‌پوشانید و نمی‌خواهید ببینید که چرا چنین سخنی گفته شد. وقتی جنگ تحمیلی تمام شد، سازمان ملل یک قطعنامه داد و در آن آمده بود که متجاوز بعداً شناسایی خواهد شد و همان متجاوز خسارت جنگ را باید بدهد. ملت ایران که این همه شهید و مجروح داده بود و این همه ضربه دیده بود، نمی‌پذیرفت که سازمان ملل تصمیم بگیرد و شورای امنیتش که آقای داوری می گوید قطعنامه هایش ورق پاره است، درباره جنگ داوری کند؛ لذا همه انتظار داشتند که امام خمینی قطعنامه را نپذیرد، اما امام ایستاد و قطعنامه را پذیرفت و گفت من تا آخر پای آن می ایستم. همانقدر که در جنگ جدی هستیم، در پذیرش قطعنامه هم جدی هستیم. شما میخواهید بگذارید جمهوری اسلامی دچار فروپاشی و فقر و بدبختی و تجزیه بشود؟ ما هم قبول داریم که غرب دنبال منافعش است و اگر در منطقه دستش برسد منافع ما را خواهد گرفت. ما در منطقه باید کشور قدرتمندی باشیم. …”

“ولی دوستان عزیز! قدرت یک کشور با موشک نیست، بلکه با ملت است. شما اگر ملتی داشتید که پای صندوق رأی آمد؛ اگر ملتی داشتید که از حکومت رضایت داشت و از نیروهای نظامی و امنیتی ترس نداشت و حرف خودش را زد، آن ملت در صحنه جهانی هم خواهد توانست از حقوق خودش دفاع کند. من معتقدم داشتن نیروی نظامی و امنیتی و موشک لازم است، ولی اینها خط مقدمِ ما نیستند. نیروهای نظامی و امنیتی ما حق ندارند برای سیاست خارجی و داخلی ما تصمیم بگیرند.”

“مملکت، سیاست مدار دارد. یک زمان آقای احمدی نژاد فکر کرد اگر به مدّاحان میدان بدهد، اینها می شوند یک طبقه جدید. آنچنان مداحان الفاظ زشتی به کار بردند که واقعا خودِ ایشان هم از مداحان تبری جست. شما نمی توانید وسط بازی را به هم بزنید و یک برداشت رادیکال از دین ارائه کنید که دنیا را به چالش و ستیز می کشد و دنیا را وارد جنگ و دعوا می کند. موقعیتی که امروز خاورمیانه و ایران و انقلاب دارد، نیازمند درایت و خردورزی است و اتفاقا محور هاشمی و خاتمی و روحانی و ظریف، محور قابل قبولی است؛ به همین دلیل مردم به آنها اعتماد دارند.”

“حرف آخر اینکه: دوستان عزیز! ما در شرایطی نیستیم که حرفمان را کف خیابان بزنیم. اگر بعد از ۸۸ اتفاقاتی در خیابان‌ها افتاد، مردم و به خصوص اصلاح طلبان در سال ۹۲ نشان دادند که با انتقال ثقل میانی خودشان به مرکز و میانه  این بردار، توانسته اند حتی در جبهه اصولگرایان ریزش ایجاد کنند. امروز اصولگرایان دچار تفرقه شده‌اند.  بخشی از آنها به اصلاح طلب‌ها پیوسته‌اند و همان حرف‌ها را می‌زنند. اصلاح طلب‌ها مگر چه چیزی می خواستند غیر از اینکه منافع ملی محور قرار بگیرد؟ اگر نیروی عاقل و معتدلی حرفی مطابق منافع ملی کشور بزند ما او را اصلاح‌طلب می‌دانیم. اصلاح طلبان مرز خودشان را با تندروها و کسانی که دنبال براندازی بوده‌اند ایجاد کردند. اصلاح طلبان اینگونه نیستند که امروز بگویند ظریف آری و قاسم سلیمانی نه. اتفاقا اصلاح طلبان می گویند قاسم سلیمانی آری، ظریف هم آری؛ اما قاسم سلیمانی حق ندارد در سیاست داخلی و خارجی دخالت کند و ظریف هم حق ندارد در سیاست امنیتی ورود کند. امروز مملکت احتیاج به خردگرایی دارد. آن شعارهایی که ما برای تثبیت انقلاب و پیشبرد امور دادیم، ضرورت زمان و در جایِ خود لازم بود. ما دانشجویان فرزندانِ عصر خودمان بودیم. دوستان عزیز! کاری که امام از سوی ملت ایران پذیرفته شده بود و محبوبشان بود. حتی تا این حد که گاهی یک امر خرافی را به او نسبت می دادند و مثلا می گفتند که چهره امام در ماه نمایان است. خب! چکار می‌شود کرد؟ ملت ایران بود و او را دوست داشت. او کاریزما داشت و محبوب بود؛ اما همین امام قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت که حتی آقای ولایتی هم به آن اعتراض داشت. یک زمانی رهبران کشورها باید تصمیمی بگیرند که برای بقای کشور و پیشرفت آن ضروری است. پذیرش برجام تصمیم بسیار منطقی و عاقلانه ای بود و در آینده اثراتش را خواهیم دید. یادتان باشد در صدر اسلام هم پیامبر با مشرکین معاهده امضا کرد. من سوالم از شماست: شما دانشجویان که وقت می گذارید و تحلیل و رصد می کنید؛ آیا وضعیت ما در بخش های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دانشگاهی، شایسته آن اسلام بزرگ است؟ یا به انحراف رفته‌ایم؟ گول یک عده لباس شخصی را نخورید که هیچ سهمی در انقلاب نداشته‌اند. والسلام.”