عصر ایران؛ مهرداد خدیر
یک روز مانده به ۲۴ خرداد ۹۲ در گفتاری نکاتی را با کسانی که هنوز تردید داشتند در میان گذاشتیم. این بار پیشتر با اهل تردید و در یادداشت «تردیدها خیانت میکنند» سخن گفته شد و مخاطب این نوشتار آنانی هستند که احتمالا قصد رای دادن ندارند.
یک روزمانده به هفتم اسفندماه شهروندان وهم میهنان یا تصمیم قطعی به رای دادن گرفتهاند که همان گزینه امید ماست و یا تردید دارند که در گفتار قبلی با آنان سخن گفته شد. اما گروهی هم هستند که تصمیم ندارند رأی دهند. این نوشتار ۱۰ نکته را با تنها با این گروه در میان میگذارد:
۱- «انتخابات، کاری سیاسی است و من با سیاست کاری ندارم». این یکی از استدلالات یا توجیهات کسانی است که رأی نمیدهند. درباره این گزاره اما میتوان گفت: اولا انتخابات تنها با سیاست سر و کار ندارد. همین حالا مهمترین مشکل مناطق جنوبی کشور، گرد و غبار است و مجلس توانمند میتواند وباید در این باره تصمیم بگیرد.
ثانیا با ما سیاست کار نداشته باشیم سیاست اما با ما کار دارد. سیاست درباره برگزاری کنسرت موسیقی تصمیم میگیرد. سیاست، ترکیب هیات مدیره باشگاههای مهم فوتبال را تعیین میکند. سیاست بر شاخص بورس تاثیر میگذارد. سیاست، کتاب بزرگترین نویسنده ایران را در کشو نگاه میدارد.
پس، هر قدر هم از سیاست دوری گزینیم سیاست جایی و روزی گریبان ما را میگیرد. حال که نمیتوانیم سیاست را ترک کنیم دست کم هر دو سال یک بار ناگزیریم با سیاست رو به رو شویم. بهتر است این مواجهه در قالب صندوقهای رأی باشد.
۲- «انتخابات برای من چه فایدهای دارد؟» این هم یکی دیگر از پرسشها یا دلایل رای ندادن است. آیا از پیروزی این جریان یا کنار زدن آن جریان خوش حال یا ناراحت نمیشویم؟
پس حداقل فایده معنوی دارد. اگر بر حال و هوای اقتصاد و بازار سرمایه تاثیر بگذارد میتواند فایده مادی هم داشته باشد. مگر انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ به توافق هستهای یا برجام نینجامید؟ آیا برجام فایده اقتصادی نداشته است؟ وقتی برجام سیاسی نتایج اقتصادی داشته به طریق اولی برجامهای اقتصادی هم میتوانند فوایدی در بر داشته باشند.
۳- «اصلاح باید ساختاری باشد و با مجلس و دولت کار بسامان نمیشود.» این گزاره را بیشتر از زبان مخالفان تمامیت نظام میشنویم. طبعا انتخابات در چارچوب یک نظام سیاسی برگزار میشود و ذیل آن قابل تعریف است. اما کدام راه خشونت بار است و کدام نیست؟ اساسا اصلاح مگر از راهی غیر انتخابات میگذرد؟
۴- «در درستی نتایج اعلام شده تردید دارم». برگزار کننده انتخابات دولت و وزارت کشور است و شخص رییس جمهور نیز کاندیدای خبرگان است. ضمن اینکه هر چه نرخ مشارکت بالاتر باشد و با توجه به تعدد نامزدها و پی گیری آنها احتمال تخلف کاهش مییابد.
۵- «همه را نمیشناسیم». این سخن درستی است اما اولا حضور شماری از چهرههای گمنام و کمنام از سر اجبار بوده چون رد صلاحیتهای گسترده شماری از چهرههای مشهور را از گردونه خارج ساخته ثانیا میتوانید به پیشنهاد چهرههای شاخص اعتماد کنید ثالثا در این انتخابات در واقع بیش از انتخاب شماری از کاندیداها از میان همه نامزدها یک گفتمان را بر گفتمانهای دیگر ترجیح میدهند. پس اگر همه را نمیشناسید جای نگرانی نیست. به معرفی آنان که میشناسید اعتماد کنید.
۶- «رأی ما در انتقاد است اما به حساب تأیید گذاشته میشود.» این بار اما تفاوتها چنان آشکار است و رقابت به قدری جدی است که رای به هر گفتمان پیام خاص خود را دربردارد و قابل تفسیر به غیر نیست.
۷- «مگر چه اتفاقی میافتد؟». این نیز یکی دیگر از توجیهات برای رای ندادن است. اما آیا تفاوتی ندارد که نمایندگانی بخواهند روی رییس سازمان انرژی اتمی سیمان بریزند و او را در قلب رآکتور اراک مدفون کنند یا این لفظ را بر زبان نیاورند؟
اگر هم با رای دادن اتفاق خاصی نیفتد با رای ندادن ممکن است اتفاقاتی بیفتد که از اراده مردم خارج است.
۸- «رد صلاحیتها و برخی محدودیتها برای فعالان سیاسی دل و دماغی باقی نگذاشته است.» اما وقتی خود رد صلاحیت شدهها و قصد رای دارند انتظار نمیرود منتقدین دیگر اصطلاحا کاتولیکتر از پاپ باشند.
۹- «مجلس چندان اختیاری ندارد و دولت کفایت میکند.» مجلس رادیکال و «نابرجامی» اما میتواند دولت را زمین گیر کند و برجام را عقیم سازد. یادمان باشد عصر پسا برجام تازه شروع شده و دولت در میانه راه است.
۱۰- «برای خودشان کار میکنند و به فکر مردم نیستند.» درباره این گزاره قضاوت نمیکنیم. اما اگر درباره بعضی صدق کند با رای به چهرههای متفاوت میتوان ترکیب را به سمتی سوق داد که چنین انگارهای شکل نگیرد.
گفتار یک روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد ۹۲ را با این جمله به پایان رساندم: «رای میدهیم چون میخواهیم زندگی کنیم و آدمی به امید زنده است.» این بار اما امید تنها امید نیست و موضوعیت یافته است.
اگر بخواهیم صریحتر بگوییم میتوانیم گفت آنان که رأی نمیدهند درواقع گمان میکنند که رای نمیدهند اما چه بسا رای ندادن آنان در عمل به سود همان گفتمانی تمام شود که در اعتراض به آن نمیخواهند رای دهند. برای حل این پارادوکس (قضیه تناقض نما) تنها تا پایان انتخابات جمعه فرصت هست و اگر حل نشود روزهای بعد جبران پذیر نیست...