iran-emrooz.net | Thu, 22.12.2005, 19:30
سخنرانی ملالی جويا در پارلمان افغانستان
متن سخنرانی ملالي جويا در نخستين مجلس مشرانو جرگه (پارلمان) که متاسفانه برایش اجازه داده نشد که متن کامل آنرا قرائت نماید.
۱۹ دسامبر ۲۰۰۵
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه بر می خیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمن دون آویزد؟
بنام خدا
با درود به روان پاک شهدای راه آزادی وطن که کارنامه های شان باعث غرور و مباهات مردم و تاریخ ماست.
نخست از همه می خواهم اعتماد بزرگ مردم را به آن عده از وکلايی که با رای راستین مردم و به امید خدمت به آنان اینجا آمده اند، تبریک گفته و به خاطر حضور نامیمون عدهای از جنگساران، هیروئین سالاران و جنایتکاران در جمع نمایندگان مردم آنهم در محل تمثیل اراده مردم یعنی پارلمان به مردم کشورم تسلیت گويم.
به عنوان یک زن افغان افتخار دارم که مردمم بدون این که کوچکترین منفعت مادی را از من انتظار داشته باشند، بدون این که مسایل تنظیمی، سمتی، لسانی، جنسی، مذهبی وغیره در بین باشد، بدون این که پوستر های تبلیغی چندین متره داشته باشم و یا وعده های عوامفریبانه و کاذب داده باشم، مرا به صفت نماینده شان به این جا فرستاده اند تا درد شان را فریاد و از منافع شان دفاع کنم. من میخواهم این نکته را هم صراحت بخشم، با آنکه از ولایت فراه به پارلمان آمدهام و مصرف کمپاین و پوسترهای تبلیغی ام را مردم شریف آن ولایت متقبل گردیده اند، که از این بابت از آنان تشکر مینمایم، خود را نماینده زنان و مردان وطندوست و درد رسیده نه تنها ولایت فراه، بلکه تمام کشور دانسته چند قطره خونی را که در رگ ها دارم برای دفاع از منافع آنان ارزانی میدارم.
من فکر میکنم تنها دلیلی که مردمم بر من اعتماد نموده اند تا نماینده شان باشم سخنانم در لویه جرگه قانون اساسی است و ازین جهت میخواهم با صراحت و صاف و پوست کنده بگویم که من در این جا نه به خاطر پلو خوری آمدهام و نه هم هیچگونه امتیاز و مدالی خواهد توانست چشمانم را کور و زبانم را لال کند.
من اگر فکر کنم یک لحظه از زندگیام به خاطر اندیشیدن به مردم سوگوارم صرف نمیشود و هر گامم به خاطر بهروزی آنان و آزادی شان نیست زندگیام بیهوده بوده و چی بماند به زندگی پارلمانی و امتیازاتش.
از مردمم انتظار دارم اگر خلاف آن چیزهايی که وعده دادهام در گفتگوهای طولانی و خسته کن غرق دسته بازی ها و خیانت ها از طریق قانونیت بخشیدن به خیانت باشم بدون تامل از من سلب اعتماد کنند. ولی این صداقت را دارم تا به هموطنانم وعده دهم که اگر نتوانم ماهیت خاینان بيگانه پرست و تداوم خیانت را درچهارچوب پارلمان به مردم آفتابی بسازم درآنصورت اولین فرد خواهم بود که استعفا بدهم.
به گفته برشت «آنکه حقیقت را نمیداند جاهل است و آنکه میداند ولی انکار میکند تبهکار است.»
من اینجا هستم و حقیقت را ميدانم و نمیخواهم تبهکار باشم و حقایق را به مردمم نگویم. من صرف چند هزار رای مردم را نمیگویم، خوشبختی من درين است که حمایت اکثریت مردم مظلومم را با خود دارم و به عنوان فرزند کوچک شان در موقعیتي قرار گرفتهام که دردهای شان را بازگو کنم و این مسئوليت سترگي است بر شانههايم که تا آخر و به قيمت نثار خونم حرمتش را پاس خواهم داشت.
به مثابه يک فرد در جمع کوچک از زنان و مردان دموکراسی خواه در شرایطی به پارلمان راه یافتهام که هنوز از قاتلان ۶۵ هزار کابلی، از ویرانگران شهر کابل، از جنایتکارانی که دختران مظلوم شهر هرات را از روی سرک دستگیر و جهت معاینه به طب عدلی میفرستادند، از افرادی که در کشتار دسته جمعی یکاولنگ، افشار ، کرالهی کنر، پولیگون پلچرخی، قتل عام های مزار و هزار و یک مورد دیگر هیچگونه بازخواستی به عمل نیامده و اعلامیه های «دیدهبان حقوق بشر» و انعکاس قضاوت مردم در گزارش «کمسیون مستقل حقوق بشر» بنابر مصلحت های ضد مردمی نادیده گرفته میشود، برای بستن زبان داکتر بشردوست ها تلاش دیوانهوار صورت میگیرد، روی جنایاتی که به عمل میآید سرپوشی به نام کمسیون گذاشته میشود و عدهای از جنایتکارانی هم که از حاکمیت بیرون مانده اند به مصداق «کند همجنس با همجنس پرواز» با اعزاز و احترام به عضویت مجلس مشرانو جرگه (سنا) منصوب میشوند.
زنان و مردان وطنم خود را همچو کبوتران بال شکستهای احساس میکنند که اگر از قفس طالبی تا حدی رسته اند خود را در بند خفاشان خونریز مسمی به جنگسالاران میبینند. کبوترانی که با هر پرواز، با هر بار بلند نمودن فریاد جگرِ سوختهی شان، هربار به فرق خورده اند اما هرگز عزم شانرا برای آزادی و بهزیستی از دست نداده اند.
بعد از واژگونی طالبان عدهای تصور میکردند که ممکن است طناب های اسارت که قرن ها دست و پا و چشم و گوش و ذهن مردم ما را به بند کشیده بود، گسسته شوند ولی با به قدرت رسانیدن مجدد سلاطین هیروئین، وطنفروشان مذهبی و غیرمذهبی، و جنایت سالاران ائتلاف شمال که عاملین اصلی خیانت به استقلال و دموکراسی در کشور بوده اند خود را به طور پیهم زیر شمشیر داموکلس احساس میکنند که هرلحظه ممکن است بر گلوی شان فرود آید.
منظور من ازین حرف ها نه به علت حمله مسلحانه بر منزلم است و نه هم میخواهم به مجلس یکی از همین جنایتکاران اشاره داشته باشم که گفته بود: «در صورتی که ملالی جویا حرف های گذشتهاش را تکرار کرد او را از کلکین پارلمان به پایین میاندازیم.» منظور من دفاع از رحیمه های نوجوانیست که در کندز مورد تجاوز اوباشان تفنگسالار قرار گرفت، منظور من به محکمه کشاندن قاتلان آمنه ها در بدخشان است که او را وحشیانه سنگسار نمودند، منظور من از محاکمه قاتلانی چون جیحون است که به خارج کشور فرستاده میشوند، منظور من دفاع از نادیه انجمن هاست که میتوانست باعث افتخار کشور ما باشد، منظور من بازخواست از قاتلان داکتر عبدالرحمن ها، سرکوبگران تظاهرات محصلان و اعتراضات سرتاسری مردم ماست که با آسوده خیالی و تبختر و دبدبه در کابل حکومت میکنند.
با الهام از خشم و نفرت بیکران و آگاهی بیسابقه مردم ماتمدار ما میخواهم به تمام جانیان و خاینان مذکور بفهمانم که افغانستان سرزمین مردم فقیر اما آزادیخواه است که دیگر هرگز اجازه نخواهند داد فاشیست های دین فروش تا آخر بر آن سایه افگنند.
من با استفاده از همین فرصت و مکررا در برابر مردم داغدیدهام تعهد میسپارم زخم های جسمی و روحی عظیم شانرا لحظهای از یاد نبرم و با حرکت از همین امر از وکلای شرافتمند و باوجدان، که در خیانت ها و جنایات ۲۵ سال اخیر در کشور ما دست نداشته اند تقاضا میکنم که برای خدمت صادقانه به مردم و وطن خود تجسم یک صف متحد بر ضد مسببان بربادی کشور و قتل و آوارگی مردم ما بوده، دین تاریخی و ملی خود را با افشا و طرد خاینان رنگارنگ با روکش دموکراتیک و یا روکش دین و مذهب و قوم و زبان انجام دهیم. در غیر آن با نشستن خنثی و یا لفاظی های میان تهی و پوک معنی ای نخواهد داشت جز خاک زدن به چشم مردم، رنگ و لعاب دادن به دموکراسی کاذب و پشت کردن به وعده هاییست که برای رای دهندگان خود دادهایم.