شرق / آرزو فرشید: جامعه زنان برای افزایش سهم خود از کرسیهای پارلمان نصف راه را رفت. آمار و ارقام اعلام شده از سوی وزارت کشور و استانداریها نشان میدهد که درصد زنان نسبت به کل داوطلبان از هشت درصد در انتخابات مجلس نهم به ١٢ درصد در انتخابات پیشرو رسیده است. شمار زنان داوطلب برای نمایندگی مجلس در حالی بههزار و ٤٣٤ نفر از میان ١٢هزار و ١٢٣ نفر رسیده است که در انتخابات مجلس نهم، ٤٢٨ نفر از میان پنجهزار و ٤٠٥ نفر و در انتخابات مجلس هشتم، ٥٩٠ نفر از میان هفتهزار و ١٦٨ نفر بودند.
این افزایش بیگمان نتیجه تلاشهای زنان در دو گروه فعالان سیاسی و جامعه مدنی است که در ماههای اخیر با هدفقراردادن سهم ٣٠درصدی از قوه قانونگذار عزم خود را جزم کردند تا بیش از گذشته در این نهاد اثرگذار نقش ایفا کنند.
اکنون ١٢ درصد از داوطلبان نمایندگی در مجلس دهم، زن هستند و تجربه انتخاباتهای گذشته نشان میدهد که معمولا درصد حضور زنان در مجلس تقریبا نصف درصد کاندیداهای زن است. بنابراین اگر جامعه زنان و بهطورکلی همه مردم در مرحله رأیدادن با همان معیارها و اولویتبندیهای ادوار گذشته، ظاهر شوند باید منتظر حضور تقریبا شش درصدی زنان در مجلس دهم بود و این با هدف سهم ٣٠ درصدی فاصله قابلتوجهی دارد؛ لذا تنها راه باقیمانده برای تصاحب ٣٠ درصد از ٢٩٠ کرسی پارلمان همان استراتژی رأیدادن زنان به زنان است.
بهطورقطع توجه به این مسئله در استانهایی که درصد کاندیدای زن آنها کمتر است اهمیت بیشتری خواهد یافت. بررسی این آمار و رقمها باعث میشود تا از خود بپرسیم که جامعه زنان چطور خواهد توانست ٣٠ درصد از کرسیهای پارلمان را به دست آورد؛ در حالی که تنها ١٢ درصد از داوطلبان زن هستند؟ بسیاری از منتقدان طرح سهمیه ٣٠ درصدی پیش از این از عدم خودباوری یا کمبود در ظرفیت جامعه زنان صحبت کرده بودند و این آمار سبب میشود که پرونده ضرورت گفتوگو و بررسی دراینرابطه باز بماند. بااینوجود تمایل زنان به حضور در عرصه انتخابات رشد نسبتا خوبی داشته است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
نگاهی به ترکیب جنسیتی داوطلبان نمایندگی در استانهای مختلف نشان میدهد که زنان در تهران و البرز بیشترین مشارکت را داشتهاند و درمقابل استانهایی مانند کهگیلویهوبویراحمد، سمنان و خراسان شمالی مشارکت زیر پنج درصد داشتهاند. زنان استانهای اردبیل، آذربایجان غربی، ایلام، چهارمحالوبختیاری، خراسان جنوبی، خوزستان، سیستانوبلوچستان، کردستان، قم، کرمانشاه، گلستان، گیلان، لرستان، مازندران، همدان و یزد نیز مشارکت بین ٦ تا ١٠ درصدی را به نمایش گذاشتند.
آمار داوطلبان در آذربایجان شرقی، اصفهان، بوشهر، خراسانرضوی، زنجان، قزوین، کرمان، مرکزی و هرمزگان نیز روشن کرد که بین ١٠ تا ١٤ درصد از کسانی که به فرمانداریها مراجعه و ثبتنام کردند، زن بودند. برخی از این استانها نسبت به دوره گذشته مجلس شورای اسلامی رشد قابل توجهی در تمایل زنان به مشارکت سیاسی داشتهاند. بهعنوان مثال زنان در اصفهان سه برابر بیشتر از دور قبل ثبتنام کردند. آذربایجان غربی از میان ٤٤٤ داوطلب ٣٨ داوطلب زن داشت؛ درحالیکه در انتخابات مجلس نهم تنها یک کاندیدای زن داشت. در استان البرز و تهران نیز مشارکت زنان به ١٨ و ١٩ درصد رسید. همین استان البرز که در این دور از انتخابات بعد از تهران رکورد مشارکت زنان را با ٥٥ داوطلب خود زده است، در انتخابات مجلس قبل فقط ١٨ داوطلب زن داشت. در مازندران نیز حضور زنان تقریبا دو برابر شده و از ١٢ نفر در انتخابات مجلس نهم به ٢٥ داوطلب رسیده است. قزوین هم از دیگر استانهایی است که مشارکت زنان در آن رشد چشمگیری داشته است. این استان در انتخابات قبلی سه داوطلب زن داشت؛ درحالیکه اکنون این رقم به ١٧ نفر رسیده است.
این خیزش برای افزایش مشارکت سیاسی زنان به مجلس شورای اسلامی محدود نبود و در هفته گذشته شاهد بودیم که ١٦ نفر از ٨٠١ داوطلب مجلس خبرگان رهبری نیز زن بودند. اگرچه این روزها در میان نگرانیهایی که از سوی برخی چهرههای سیاسی درباره افزایش داوطلبان- خصوصا درباره مجلس خبرگان رهبری- شنیده میشود نامی از زنان برده نشده است؛ اما میتوان حدس زد که تمایل بیسابقه زنان برای حضور در مجلس خبرگان و افزایش قابلتوجه کاندیداهای زن در انتخابات مجلس شورای اسلامی در ایجاد نگرانیهایی ازایندست بیاثر نبوده باشد. بههرترتیب زنان گام نخست را برای حضور پررنگتر در عرصه سیاست برداشتهاند و حالا باید منتظر ماند و دید که چند درصد از این زنان از فیلتر نهادهای نظارتی عبور کرده در مرحله بعد از این دو امدادی، توده زنان چقدر به توانمندیهای همجنسان خود توجه کرده و در افزایش شمار نمایندگان زن مجلس نقشآفرین خواهند بود.