ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 21.12.2005, 19:23
درباره «كانون وكلا» جز تأسف نمی‌توان گفت

وبلاگ جواد روح: «شاهد از غيب رسيد». داشتم در وبلاگ بحث «جامعه مدنی رانتی» را پيش می‌بردم كه امروز با نمونه‌ای عينی از اين جنس مواجه شدم. فكر می‌كنم ماجرا آنقدر روشن باشد كه صرف نقل آن، وضعيت اسفناك يكی از نهادهای ديرپای جامعه مدنی ايران يعنی «كانون وكلا» را نشان دهد.

***

ماجرا اين بود كه در پی بازداشت چهارماهه «عبدالفتاح سلطانی» وكيل دادگستری ، ٣٥ تن از موكلان ايشان (شامل روزنامه‌نگاران، فعالان سياسی و دانشجويان) نامه‌ای خطاب به هیأت مديره كانون وكلا تهيه و امضاء كرده بودند. قرار بود صبح امروز با حضور در محل كانون وكلا، اين نامه را تحويل دهيم و حمايت خود را از پيگيری جدی پرونده توسط كانون وكلا اعلام داريم. اما پس از مراجعه به دفتر رياست كانون، با وضعيتی مواجه شديم كه به قول دوستان، كاش به دفتر مقامات قوه قضاييه رفته بوديم.

شرح برخورد چنين بود كه پس از مدتی انتظار، منشی دفتر رياست كه خانمی بسيار بی ادب بود، آمد و با لحنی آمرانه از جمع خواست كه اگر خواسته ای دارند، بگويند و محل دفتر را ترك كنند. او چند بار هم گفت كه «چه خبر است؟ ٣٠ نفری آمده‌ايد اينجا».

حال آنكه در جمع، پير موسفيد و ارزشمندی چون دكتر«حبيب الله پيمان» هم حضور داشت. برخوردهای بی ادبانه منشی ادامه داشت. جناب «سعيد مدنی» از فعالان ملی-مذهبی كه به نوعی دبيری جمع را برعهده داشت، از دوستان نظر خواست.

دكتر پيمان با اظهار تأسف از چنين برخوردی گفت كه ما چندين بار به دفتر رييس قوه قضاييه مراجعه كرده ايم، اما هيچگاه با چنين برخورد تحقيرآميزی مواجه نشده ايم ؛ بلكه هر بار، نماينده ای برای گفت و گو فرستاده اند و اگر هم كاری انجام نشده، اما دست كم برخوردشان محترمانه بوده است.

دكتر«عليرضا رجائی» هم می گفت كه حتی هنگام مراجعه ما به زندان برای ملاقات هم، برخوردها چنين بی ادبانه نبوده است. او هم از اينكه يك نهاد مدنی باسابقه به نقطه ای رسيده كه نه تنها برای دفاع از عضو زندانی خود كاری انجام نمی دهد، بلكه با عده ای از موكلان وی كه قدم پيش گذاشته اند، چنين برخوردی می شود، ابراز تأسف كرد.

خلاصه بحثها و ابراز تأسفها ادامه داشت تا اينكه ظاهرا با رايزنی جناب «كامبيز نوروزی» كه برای كار ديگری به دفتر كانون وكلا آمده بود، حضرت والا يعنی «محمد جندقی» رييس كانون حاضر شد در جمع حضور پيدا كند. از اينجا ديگر متن صحبتها را نقل به مضمون می‌آورم:

جندقی: من جندقی هستم؛ رييس كانون وكلا. بفرمائيد قضيه چيست؟
سعيد مدنی: من و دوستانی كه در اينجا حضور داريم، موكلان جناب سلطانی هستيم و آمده ايم تا...
جندقی: وكالتنامه تان؟
مدنی: چی فرموديد؟
جندقی: وكالتنامه تان. شما وكالتنامه ای داريد كه نشان دهد موكل جناب سلطانی هستيد؟
رجائی: آقا چرا مثل بازجوها برخورد می كنيد؟
جندقی: همه آقايان فتوكپی وكالتنامه شان را بايد بياورند.
رجائی: آقای دكتر پيمان! تشريف بياوريد برويم. اينجا محل بازجويی است؛ نه كانون وكلا.
عبدالله مؤمنی: بله. بايد برويم؛ ظاهرا اشتباه آمده ايم!
دكتر پيمان خطاب به جندقی : من فقط می توانم ابراز تآسف كنم برای شما كه شأن وكالت را اينگونه پايين آورده ايد.
جندقی (با لحنی نسبتا مؤدبانه): ببخشيد شما؟
پيمان: بنده پيمان هستم؛ «حبيب الله پيمان».
جندقی(كه كمی جا خورده بود): دكتر پيمان؟ ببخشيد به جا نياوردم. تشريف بياوريد دفتر در خدمتتان باشيم.
پيمان: نه آقا! اينها همه موكلان آقای سلطانی هستند و من هم مثل آنها.
مؤمنی: آقای جندقی! شما شأن همه مراجعان را بايد محترم بداريد.
در اين موقع، وكيل جوانتری به نام «ثابت قدم» كه نايب رييس كانون وكلاست ، وارد شد و از مؤمنی و چند تن ديگر از حاضران خواست كه دفتر را ترك كنند. چند لحظه بعد هم شروع به داد زدن كرد و مدعی شد كه مؤمنی با او «كشتی می گيرد»!
اين فضا ظاهرا سبب شد كه جندقی كه پس از شناختن دكتر پيمان كمی مؤدب شده بود، به لحن اولش برگردد و به دكتر پيمان بگويد: «حالا برای چه آمده ايد اينجا؟»
پيمان: برای درخواست پيگيری وضعيت آقای سلطانی.
جندقی: به ما چه ربطی دارد؟
با شنيدن اين عبارت، دكتر پيمان هم راهی جز خروج از دفتر كانون پيش رويش نديد. دكتر در حاليكه ناراحت بود، پله های طبقات چهارگانه كانون را طی كرد.

به در و ديوار ساختمان مجلل كانون اشاره كردم و به دكتر رجائی كه در كنارم بود، گفتم:«اين ساختمانها بيخودی شكل نمی‌گيرند!» او هم با تأسف خنديد و گفت:«نهاد مدنی!»

در نهايت قرار شد دكتر پيمان مصاحبه ای انجام دهد و تأسف جمع را از وضعيت كانون اعلام كند. پيشنهاد من هم اين بود كه تآسفنامه ای جايگزين نامه به هیأت مديره كانون شود كه در نهايت دوستان همان مصاحبه را تأييد كردند.

به هر حال، اين ماجرا هم به قول دكتر پيمان «واقعيت جامعه مرعوب» ما را نشان داد و هم به قول «محمدحسن عليپور» سردبير نشريه «آبان» و از موكلان سلطانی، «مظلوميت مضاعف سلطانی» را.

جالب آنكه «محمد سيف زاده» وكيل دادگستری هم تعريف می كرد كه در روز بازداشت سلطانی هم كه او برای نشان دادن غيرقانونی بودن بازداشتش در كانون وكلا تحصن كرده بود، سران كانون به كار او اعتراض كرده و گفته اند: «اين كار، وجهه كانون را خراب می كند!»

در مورد سلطانی كه وكالت مرا بر عهده داشت، گفتنيهايی دارم كه بزودی خواهم نوشت.(عكس از تجمع امروز در دفتر كانون وكلا كه «رضا معطريان» عزيز زحمتش را كشيد).