ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 20.12.2005, 11:49
بیست و شش سال: زمانی برای آموختن

هموطنان عزیزم ، بیست و شش سال از بیست و هشت آذر ماه ١٣٥٨ می‌گذرد. تاریخ با دو چهره متفاوت برای من و جنایتکاران حکومت اسلامی ایران رقم می‌خورد. برای نظام اسلامی این تاریخ آغازی برای نادیده گرفتن منافع ملی و حقوق ملت ایران، اما من در این روز تولد دیگری یافتم تولدی در خود و تولدی از خود، تولدی برای مبارزه در راه آزادی و استقلال کشورم. در ٢٨ آذر ماه در پیوندی مبارک با تاریخ مبارزات ملت ایران در نقطه تلاقی مرگ و زندگی، من از گذشته خویش نو شدم و در نو زایشی از درون من به دنیای جدیدی راه یافتم که در آن هر روز می‌بایست می‌آموختم، و آموختم. در شرایطی که تمام وجود مادی و فیزیکی من در تنهایی سلول و در تاریکی بند، در چنگال هیولای خشم و کین نامردمان گرفتار آمده بود جان و روانم هر لحظه در دامن نیروی لایزال شرف انسانی پرتوان و تسلیم ناپذیر می‌شد. علاوه بر تحمل رفتارهای غیرانسانی معمول در شکنجه‌گاه‌های رژیم، بارها تا یکقدمی میدان تیرباران کشانده شده و شب‌های تیرباران را تجربه کردم. از تیرباران و اعدام هم‌بندان و یاران خود و شکنجه‌ی مبارزان در بند، خون دل خوردم و از اندوه خشم و نفرت به خود پیچیدم، حاصل تحمل شرایط غیر انسانی سیاهچال‌های مخوف، ابتلاء به انواع بیماریها و تن دادن به چندین و چند عمل جراحی است. تصور حکومت براین بوده که من در مقابل این بیماریها از پای در خواهم آمد، غافل از اینکه عشق به آزادی ایران، اطمینان به بی‌گناهیم و دفاع از شرف انسانی مرا تسلیم‌ناپذیر نموده است. تقدیر بر این بود که من زنده بمانم تا شاهدی بر تمام رفتارهای غیرانسانی این بی‌خبران از خدا در پیشگاه تاریخ باشم. اقامت طولانی در زندانهای مختلف رژیم فرصت مناسبی برای تأمل و تفکر در خصوص ریشه‌ها و علل رواج خشونت در جامعه فراهم نمود. من به این نتیجه رسیدم که متأسفانه جامعه استبداد زده‌ی ما از یک بیماری مزمن که اعمال خشونت به صورت پنهان و آشکار می‌باشد در سطوح مختلف رنج می‌برد. گسترش پدیده‌ی اعتیاد، فحشا،، کودکان خیابانی، جرایم سازمان یافته، اعدام در ملاءعام و تماشای آن ، کودک آزاری، ضرب و شتم زنان توسط همسران خود جملگی عوارض این بیماری تاریخی است. نشانه‌های این بیماری متأسفانه در میان فعالان و گروههای سیاسی نیز مشاهده می‌گردد. بدگویی‌ها، افترا، تهمت زدنها و نشرآکاذیب، پرونده سازی، جلوه‌هایی از تمایل پنهان و آشکار به اعمال خشونت می‌باشد. بر پایه تجارب فردی بر این باورم که امروز بیش از هر زمان دیگری به ترویج فرهنگ عاری از خشونت و همزیستی مسالمت آمیز نیازمندیم. ناتوانی مسئولان حکومت در تأمین رفاه، عدالت، امنیت، اشتغال، بهداشت و آموزش و شرایط سالم زندگی برای مردم و بخصوص جوانان از یکطرف و جاه‌طلبی خیال‌پردازان و ماجراجوئی در صحنه بین‌المللی و عدم درک شرایط حاکم بر مناسبات بین‌المللی از سوی دیگر حکومت اسلامی را در شرایط بسیار بحرانی قرارداده است. نظامی که از حل کوچکترین مشکلات داخلی عاجز بوده و هر لحظه در آن بر تعداد معتادان، بیکاران، بیماران، قربانیان حوادث رانندگی و هوایی، زندانیان، مرگمان ناشی از آلودگی هوا و ناامنی افزوده می‌شود و برای سرپوش گذاشتن به ناکامی‌های خود به ماجراجوئی هسته‌ای روی آورده و بدون ارائه گزارشی دقیق و میزان هزینه‌ها به ملت ایران، با نادیده گرفتن حقوق مردم بخصوص اقشار آسیب پذیر جامعه، هیاهوی تبلیغاتی راه انداخته است. پاسخ نظام اسلامی به لشگر بیکاران، معتادان، کودکان خیابانی، کارتون خوابها، افسردگیها، معلمان و اقشار کم درآمد، کارگران اخراجی، زنان بی‌سرپرست، زحمتکشان، اجاره نشینهای حاشیه شهرها، کشاورزان و باغداران اسیر در چنگال سوداگران، این است که "لب به اعتراض نگشایید! و با گرفتاریهای خود کنار بیایید! که ما سرگرم فتح جهان از طریق فعالیت هسته‌ای هستیم، ما برای شما عزیزان! غرور ملی تولید می‌کنیم. سفره‌های خالی خود را با غذای غرور پرکنید و سفره‌های رنگین را به ما واگذار کنید". این خلاصه‌ی پیام رژیم است.
صد البته که ملت ایران حق دارد و سزاوار آن است که از تکنولوژی هسته‌ای در راستای منافع ملی خود بهره‌مند شود ولی این امر باید با محاسبه سود و زیان این کار و با نظارت دقیق نمایندگان مردم ایران و در فضای بدون التهاب و تنش داخلی و خارجی صورت گیرد. حکومتگران حق ندارند احساسات ملی و استقلال‌طلبانه‌ی ملت ایران را وسیله‌ای برای چپاول ثروت ملی قرار داده و با منحرف کردن افکار عمومی از زندگی مصیبت‌بار اقشار آسیب پذیر و زحمتکشان و نقض گسترده حقوق بشر ماجراجوئی هسته‌ای را به یک مسأله‌ی ملی تبدیل کرده و هزینه‌ی ماجراجوئی خود را به ملت ایران تحمیل کنند. بحران ناشی از بی‌تدبیری، بی‌مسئولیتی، فریبکاری، ماجراجوئی، تنش‌آفرینی سران نظام، کشور ایران را بسوی آینده‌ای نامعلوم پیش می‌برد. از سوی دیگر مردم خشمگین و مستأصل، مترصد فرصتی برای انتقام‌گیری هستند و این مسأله مرا بیش از هر زمان دیگر نسبت به آینده‌ی کشورم نگران می‌کند و بیم آن دارم که انفجارهای اجتماعی کنترل امور را از دست همه خارج کرده و تب انتفام‌گیری جامعه را در شعله‌های خشم گرفتار نماید. من برای اجرای عدالت تا پای جان ایستاده‌ام. اما من براین باورم که اجرای عدالت به صورت قانونی و با رعایت موازین حقوق بشر و استانداردهای بین المللی، با اعمال عدالت خصوصی به صورت کور و انتقام گیری متقاوت می‌باشد. برای ایجاد صلح پایدار و آینده‌ای مطمئن و زندگی شاداب می‌بایستی یک بار برای همیشه به چرخه‌ی خشونت، انتظار انتقام پایان داد وگرنه تا پایان تاریخ فرزندان کشته شدگان باید به دنبال فرزندان قاتلان، زندگی خود را تباه کنند و فرزندان آنان نیز در انتظار انتقام، از نعمت امنیت پایدار محروم باشند. تصور من بر این است که اینک بیش از هر زمان دیگر ضرورت برقراری گفت و شنود منطقی و سازنده بین اقشار احساس می‌شود. همه‌ی ما وظیفه داریم که از فرصت‌ها و پتانسیل‌های موجود در جامعه استفاده کرده و جنبش ملی آماده‌سازی ایران برای همزیستی مسالمت‌آمیز و آینده‌ای عاری از خشونت آماده سازیم. همچنین بایستی برپایه‌ی ترویج فرهنگ صلح پایدار و همزیستی مسالمت آمیز و گسترش فضای تفاهم و همدلی نیروهای اجتماعی، را به حرکت در آورده و کنگره‌ی ملی را براساس اتحاد عمل نیروهای سیاسی بر محور اصول میثاق تشکیل داد. آغاز گفت و گوی سازنده بین نهادهای اجتماعی از خانواده گرفته تا احزاب و گروههای سیاسی و مدافعان حقوق بشر، زمینه را برای برون رفت از بحران هموار کرده و نیروهای بیشتری را با مبارزات مردم همراه خواهد نمود.
دست همه‌ی کوشندگان و تلاشگران راه آزادی و توسعه‌ی پایدار ایران را برای پیدا کردن راه کارهای برای تشکیل کنگره‌ی ملی ایران می‌فشارم و در انتظار دریافت اخبار کامیابی‌های نیروهای سیاسی و مدافعان حقوق بشر می‌مانم.
در اینجا از فرصت استفاده کرده و به روح پاک تمامی مبارزان راه آزادی و بویژه هم بندان قهرمانم که در شب‌های تاریک دهه شصت فریاد بلند آنان علیه ظلم و برای آزادی، پشت دیوارهای بلند سکوت زندان خاموش شده، درود می‌فرستم و در مقابل شکیبایی و بردباری بازماندگان این عزیزان سرتعظیم فرود می‌آورم و آزادی همه‌ی دلیران دربند و از جمله یاران مبارز خود را آرزومندم و بشارت میدهم که بزودی با همت و حمایت شیرزنان و دلاورمردان ایران زمین و به دور از هرگونه خشونت و انتقام جوئی، شاهد آزادی فرزندان سرفراز و برقراری دموکراسی در دیار کهن خود خواهیم بود.

عباس امیر انتظام
تهران – حبس خانگی
٢٨ آذر سال ١٣٨٤