ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 23.08.2015, 7:02
ناگفته‌های احمدی‌مقدم از احمدی‌نژاد

شرق / مهسا جزینی

«در فتنه هیچ روزی این‌قدر به من سخت نگذشت که در ایام مبارک رمضان در شهریور ماه گذشت. واقعا سخت بود. دوستان خودی می‌آمدند و می‌گفتند چرا این کارها را می‌کنید؟ وقتی می‌گفتیم ما این کارها را نمی‌کنیم، باور نمی‌کردند. به‌قدری جو شدید بود که کسی نمی‌توانست انکار کند. هر جا افطاری می‌رفتیم، کلی سؤال‌پیچ‌مان می‌کردند، وقتی جواب می‌دادیم، پوزخند می‌زدند و متوجه می‌شدیم حزب‌اللهی‌ها هم حرف‌مان را باور نمی‌کنند و فکر می‌کردند، داریم لاپوشانی می‌کنیم». این بخشی از گفت‌و‌گوی طولانی فرمانده سابق نیروی انتظامی با نشریه «رمز ‌عبور» متعلق به «کاوه اشتهاردی»، مدیرمسئول سابق روزنامه ایران و از نزدیکان «احمدی‌نژاد» است كه توسط خبرگزاری «فارس» هم بازنشر شده است. رمز عبور در دوران «احمدی‌نژاد» به عنوان ضمیمه روزنامه دولت منتشر می‌شد و یک‌بار هم پیش از عید امسال به علت انتشار مطلبی با عنوان «ناگفته‌های حصر» توقیف شد.

سردار «احمدی‌مقدم»، فرمانده نیروی انتظامی وقت که هربار خاطره‌ای از ۸۸ رو می‌کند، در این گفت‌و‌گو از نقش «احمدی‌نژاد» در ماجراهای آن سال گفته است. ناگفته‌های فرمانده سابق نیروی انتظامی از رئیس دولت سابق خواندنی است؛ مانند اینکه «احمدی‌نژاد» راه‌حل مشکلات نظام را اخراج نخبگان می‌دانسته یا اینکه به فرمانده نیروی انتظامی دستور می‌دهد رئیس‌جمهوری پیش از خود را دستگیر کند.

احمدی‌مقدم، پیش‌تر هم در گفت‌و‌گو با «ایسنا»، «سعید مرتضوی» را مقصر ماجرای کهریزک دانسته و گفته بود: «در حادثه کهریزک من مخالفتم را به صراحت اعلام کردم و گفتم آنجا مکان خطرناکی است، اما مرتضوی اصرار داشت این افراد دستگیرشده چاقو، قمه و زنجیر دارند و اراذل و اوباش محسوب می‌شوند، اما مخالفت ناجا ثبت شد». احمدی‌مقدم اسفند ۹۳ از سمت فرماندهی نیروی انتظامی منفك و اكنون مسئول ستاد پشتیبانی مردمی یمن است.

نخبگان را بیرون کنیم مشکلات نظام حل می‌شود
فرمانده سابق نیروی انتظامی در این گفت‌وگو از تصورات پیروزی «احمدی‌نژاد» پیش از انتخابات گفته است: «خودش را از پیش برنده می‌دانست. حتی به من گفته بود تلاش کنید خاتمی به میدان بیاید و یک بار برای همیشه پرونده‌اش جمع شود و برود پی کارش. نظرش این بود آنها باید یک بار شکست بخورند، تمام شوند و بروند. گفتم آقای احمدی‌نژاد انتخابات پیش‌رویمان پرچالش است. اول اینها را رقیب نمی‌دانست و باور نداشت... اما بعد دید قضیه دارد اوج می‌گیرد و خودش هیچ کاری نکرده است».

درباره شخصیت رئیس سابق دولت هم گفته است: «آدمی چالشی بود و حداقل دو جور شکاف درست کرده که یکی‌اش شکاف نخبه- توده بود. از اول هم اعتقادی به نخبگان خاص نداشت و بارها به من گفته بود اینها دو هزار نفرند که اگر بیرونشان کنیم، مشکلات نظام حل می‌شود. این کار را هم کرده بود و وزیر، معاون وزیر، استاندار و درشت‌ها را عوض کرده بود و می‌گفت اینها فرسوده و پوسیده‌اند و باید عوض شوند. بعد از سال ۸۸ و در دور دوم نگاهش عوض شد. دقیقا خاطرم نیست چه سالی بود، ولی بعد از ۸۸ بود با او که صحبت می‌کردم، متوجه شدم خیلی تغییر کرده است. آن سال‌ها به من می‌گفت اگر آن دوهزار نفر را بریزیم بیرون، بالا شهری‌ها، دانشگاهی‌ها و تریبون‌دارها همیشه از این حرف‌ها می‌زنند، باید ببینیم مردم چه می‌گویند، از دور دوم به بعد می‌گفت رأی در روستا و شهرستان است، ولی آنکه اثر می‌گذارد و بوق و بلندگو دارد، در تهران است». «احمدی‌مقدم» در ادامه می‌گوید: «از او پرسیدم چرا شما این‌قدر تغییر کرده‌ و دنبال هنرپیشه یا فلانی راه افتاده‌ای؟ چرا خطت را عوض کردی؟ گفت رأی را آنها می‌دهند، ولی کشور را اینها اداره می‌کنند و اداره کشور دست اینهاست. نمی‌توانیم اینها را نادیده بگیریم باید این‌طرف را هم در نظر بگیریم. درواقع تغییر راهبردی داشت. می‌خواست این شکاف را ترمیم کند، ولی کسی این را از ایشان نمی‌پذیرفت و دیگر تمام شده بود. دومین شکاف را با چپ‌ها داشت. همیشه تلاشش بر دوقطبی‌کردن بود. دوقطبی با چه کسانی؟ با همین‌ها، با نماد هاشمی- خاتمی مخصوصا هاشمی. مطرح‌کردن غارتگر، اشرافیت، اشرافیت سیاسی، فساد و... و بر این موضوع سوارشدن».

بروید خاتمی و بقیه را دستگیر کنید
«احمدی‌مقدم» در ادامه به روز ۲۵ خرداد اشاره می‌کند و می‌گوید: «روز اول فتنه ۸۸ {احمدی‌نژاد} با آقای مشایی رفت مسکو و برگشت... از ساعت شش در دفترش جلسه بود. رفتم دیدم هیچ‌کس نیامده است و فقط من بودم. بعد از من، آقای حسین طائب رسید. قبل از آمدن آقای طائب، ایشان گفت: «چه خبر؟» گفتم: «خیابان‌ این جوری بود». گفت: «خیلی خوب شد. دایره را تکان دادیم و اضافات و آشغال‌ها رو آمد. با آنها برخورد کنید و همه را جمع کنید ببرید. بروید خاتمی و بقیه را دستگیر کنید و شر همه را کم کنید و بروید». گفتم: «مرد حسابی! چه می‌گویی؟ می‌روی مصاحبه و سخنرانی می‌کنی و می‌گویی خس‌وخاشاک و آت‌وآشغال. الان همه به خیابان‌ها ریخته‌اند و بحران است و نمی‌شود قضیه را به‌این‌سادگی جمع کرد و حالا می‌گویی بگیرید ببرید و تمام؟!» خیلی ناراحت و تند شدم و گفتم: «حالا اینها به کنار، برای چه می‌روی آنجا مشایی را با خودت می‌بری؟» پرسید: «چرا؟» گفتم: «علما نسبت به او موضع دارند و با این کارت، انگشت در چشم علما می‌کنی. چرا حالا که او را می‌بری وسط این فتنه، جلوی دوربین می‌بریش که همه او را ببینند؟ باید الان اوضاع را آرام کنیم و داری برعکس عمل می‌کنی».

نیروی انتظامی از همسایه فحش می‌خورد
«احمدی‌مقدم» از غافلگیری نیروی انتظامی و ضعف‌هایش در آن روزها  گفته است؛ شرایطی به تعبیر خودش سخت و خراب که عملیات جنگ روانی نیروی انتظامی در آن بی‌اثر بود:«شرایط بسیار سخت و جو خراب بود. روزهای اول بنده خداها به خانه‌شان هم که می‌رفتند همسایه‌ها به آنها فحش می‌دادند که شما، مردم را می‌زنید. این‌طور نبود که می‌گویید دست‌کم گرفتید، چون معلوم بود حلقه خارج و داخل به یک هم‌گرایی رسیده‌اند». فرمانده سابق نیروی انتظامی در ادامه گفته است: «البته باید به نقطه ضعف‌مان اذعان کنم. خرداد ۸۲ و بسیج رسانه‌های لس‌آنجلسی خاطرتان هست که شبکه‌های ایرانی عملیات را هدایت می‌کردند و اتاق جنگ راه می‌انداختند؟ کم‌کم این استراتژی کنار رفت و سوخت. در سال ۸۸، فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی مثل فیس‌بوک، توییتر و اسکایپ (Skype) که بعدا آمد، نقش مهمی داشتند. اصلا در نظام امثال فیس‌بوک و توییتر را نشنیده بودیم و در این باره توجیه نبودیم که اینها چگونه جمع می‌شوند؟»

او در ادامه گفته است:«سال ۸۸ می‌دیدیم آدمی جمع نمی‌شود و همه با هم مثل یک موج می‌آیند. سؤال این بود چگونه همه یکجا می‌آمدند؟ هر چه تلاش می‌کردی آدرس قلابی بدهی، کسی آدرس قلابی را نمی‌رفت. وقتی آدرس فرعی می‌دادی، می‌رفتی می‌دیدی این جنگ روانی اثری ندارد. نشان می‌داد شبکه مطمئن‌تری دارند که پیام از آن شبکه می‌آید. وقتی پیامک می‌دادیم عده‌ای منحرف می‌شدند، ولی اغلب منحرف نمی‌شدند. از فضای مجازی غافل بودیم و نمی‌توانستیم وسعت کار را پیش‌بینی کنیم. فکر نمی‌کردیم مهدی هاشمی اتاق عملیات تخریب درست کند. به نظر ما تخریب‌های سال ۷۸ به دلیل بی‌هنجاری‌ها بود نه طراحی‌ها، ولی در سال ۸۸ طراحی و برنامه‌ریزی‌شده بود».

رفتار شائبه‌آفرین
«احمدی‌مقدم» در این گفت‌وگو هم از «علی لاریجانی» نام برده و او را در آن روزها متهم به بازی دوگانه کرده است. واکنش «علی لاریجانی» را که از سوی اصولگرایان تندرو به ساکت فتنه ملقب شده مورد نقد قرار داده و گفته است: «آقای لاریجانی رفتارهای شائبه‌آفرین داشت، مثلا اجازه بدهید بروند فلان‌جا سخنرانی کنند یا چه اشکالی دارد در استادیوم آزادی جمع شوند؟... استدلال‌شان این بود که بد چیزی هم نشد. اگر این انتخابات ابطال شود، میرحسین به دلیل فتنه‌آفرینی‌اش و احمدی‌نژاد به خاطر رفتارهای سوءاش ردصلاحیت می‌شوند و هرکس رئیس‌جمهور شود، به نفع مملکت خواهد بود. از بین چه کسانی؟ سایر کاندیداهایی که باقی می‌مانند. کروبی، میرحسین و احمدی‌نژاد ردصلاحیت می‌شوند و این سه را اوت کنیم و رئیس‌جمهوری از بین باقی‌مانده‌ها انتخاب می‌شود. گفتیم این چه حرفی است که می‌زنید؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟ بعضی از دوستان خودی که با آن طرف هم نبودند، فکر می‌کردند الان فرصت خوبی است که از شر احمدی‌نژاد و بقیه با هم خلاص شوند. دعوای دوستانمان در مجلس با آقای لاریجانی از همین نقطه است، چون آقای لاریجانی با هر دو طرف موضع داشت».

سیم‌هایم با ناجا قطع نشده
درباره نقش وزارت اطلاعات در سال ۸۸ هم گفته است: «ضعفی که به وزارت اطلاعات وارد بود، این بود که شاکله وزارت اطلاعات جریان اصلاح‌طلب مثل عباس عبدی، حجاریان و دیگران از گذشته بود. در فتنه ۸۸ حس می‌کردیم کلیت وزارت اطلاعات دوستان بسیار خوبی هستند و مسئولان همراهی دارد، ولی در بدنه‌اش گرایش وجود دارد و اینها آن‌طور که شایسته و بایسته است در شناسایی فتنه و قطع سرانگشتان جریان عمل نمی‌کنند و توانایی وزارت بیش از اینهاست. شاید یک مقدار چنین گرایش‌های سیاسی در بدنه، وزارت اطلاعات را ناکارآمد می‌کرد تا بتواند از همه توانش استفاده کند. منظورم مدیریت میانی است. منظورمان رده‌های پایین که نیست. مقصودم کسانی است که هدایت پرونده دستشان است. چون متوجه می‌شدیم انحراف‌های اطلاعاتی داریم که بعضی‌ جاها که باید باشند نیستند، بعضی جاها هستند و اطلاعات غلط است، برخی جاها اخبار جلسات ما زودتر به آنها می‌رسد! نمی‌خواهم متهم کنم ولی به نظر می‌آمد در بدنه میانی وزارت اطلاعات از آن گرایش‌ها هنوز بودند. شاید اگر به دوستان بگویید قبول ندارند، ولی واقعیتی است. بسیاری از اطلاعاتی‌هایی که در ستاد موسوی بودند، به وزارت اطلاعات دسترسی داشتند. من چند ماه است از ناجا رفته‌ام، ولی رفقایم هنوز هستند و سیم‌هایم قطع نشده است. آن اطلاعاتی‌ها هم رفته بودند، ولی در این سه، چهار سال هنوز ارتباطاتشان را حفظ کرده‌اند. یکی از اعتراضات آقای احمدی‌نژاد به آقای اژه‌ای این بود که من گفتم این آدم‌ها را بریز بیرون، شما بیرون نریختی و محافظه‌کارانه برخورد کردی و در فتنه خودش را نشان داد. مدتی که سرپرست بود، تلاش کرد اینها را پاک‌سازی و حذف کند».

مداخله در انتخابات نهم
او در بخشی از این گفت‌وگو هم نقبی به سال ۸۴ زده و گفته است: «یک بار به‌عنوان فرمانده نیروی انتظامی رفتم دیدن آقای خاتمی. انتخابات شده بود و آقای احمدی‌نژاد انتخاب شده بود ولی ایشان هنوز رئیس‌جمهوری بود و بدون اینکه حرفی بزنم و بی‌مقدمه دو موضوع را مطرح کرد که اولا از شما عذرخواهی می‌کنم، چون خدمت آقا رفتم و گلایه کردم چرا شما را به‌عنوان فرمانده نیروی انتظامی انتخاب کرده‌اند. دلیلش این است که شنیده بودم در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری مداخلات داشتید و این موضوع را به آقا عرض کردم. ایشان گفتند اشتباه می‌کنید آن کسی که شما می‌گویید آقای میراحمدی و ایشان احمدی‌مقدم است. قانع شدم. کمااینکه آقای هاشمی بابت انتخابات از من به دادسرای نظامی شکایت کرد. بعداً دادسرای نظامی به من منع پیگرد داد».

آقای هاشمی زرنگی کرد
درباره سال‌های پایان جنگ هم گفته است: «نیروی انسانی خیلی کم بود. نیروی انسانی ما عمدتا شب عملیات می‌آمدند که یک شب عملیات کنند و بروند. در خط پدافندی نمی‌ماندند. انگیزه‌ها کاهش پیدا کرده و نیروها کم شده بودند. بعد از کربلای 5 دیگر هیچ وقت نتوانستند نیروی زیادی را بسیج کنند. در رسیدن به پیروزی تردید ایجاد شده بود. عده‌ای به عشق امام می‌آمدند، ولی دودوتا چهارتا که می‌کردید، می‌دیدید افکار عمومی به تردید افتاده بودند، به‌ویژه بعد از اینکه جنگ شهرها شروع شد». درباره آن نامه معروف «محسن رضایی» به امام درباره نیازهای جنگ هم که به اعتقاد بسیاری مقدمه پذیرش قطع‌نامه شد، خاطره‌ای نقل کرده است: «آقامحسن این نامه را از قبل تهیه کرده و یک ماه قبل به بعضی از دوستان- که نمی‌خواهم اسم بیاورم- داده که هرکسی خوانده و نظراتی داده و حواشی بر آن نوشته بود. نامه را به آقای افشار داد و گفت: «بدهید آقای هاشمی بخواند، بعد ما به جلسه می‌آییم». وقتی نامه را داد، گفتند آقای هاشمی رفت تهران! آقای هاشمی دیگر نگفت بیایید جلسه. نامه را گرفت که ببرد پیش امام... آقای هاشمی زرنگی کرد و انداخت گردن آقامحسن. به نظر من یک سال قبل هم آقامحسن می‌توانست همین را بنویسد و بدهد و کار به اینجا نکشد... به نظر من آقای هاشمی به این رسیده بود که نمی‌شود، ولی گویا نمی‌توانست امام را قانع کند..». باید منتظر گفت‌وگوی بعدی فرمانده سابق ماند... او ناگفته‌های بسیاری دارد.