پدر زانیار مرادی، زندانی کردی که به اتهام محاربه به اعدام محکوم شده است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که پرونده تازه ایی برای زانیار و لقمان مرادی (متهم دیگر این پرونده) در دادگاه کیفری تشکیل شده است. پدر زانیار مرادی به کمپین گفت که به دلیل فشارهای سازمانهای حقوق بشری برای جلوگیری از اعدام زانیار و لقمان مرادی به اتهام محاربه، دولت ایران اکنون پرونده قتل را مجددا بررسی میکند تا آنها با حکم قصاص اعدام شوند.
اقبال مرادی، پدر این زندانی کرد گفت: «اما فرزند من و لقمان هر دو بارها گفتهاند که زیر شکنجه مجبور به اعتراف قتل شدهاند. همه مردم مریوان میدانند که این دو قاتل پسر امام جمعه مریوان نبودهاند. آنها یکبار به اتهام محاربه به اعدام محکوم شدند اما حالا که سروصدا برای این اعدام به پا شده است میخواهند آنها را به اتهام قتل و قصاص به اعدام محکوم کنند.»
زانیار و لقمان مرادی به اتهام محاربه و دست داشتن در قتل فرزند امام جمعه مریوان به اعدام محکوم شدند اما این دو زندانی هیچگاه این اتهامات را نپذیرفته بودند و این اتهام را سناریوی وزارت اطلاعات دانسته و با انتشار رنج نامه ایی اعلام کردند به سبب شکنجههای شدید روحی و جسمی مجبور به اعترافات ساختگی شدند. این دو زندانی در تاریخ ۱۱ مردادماه ۸۸ توسط نیروهای امنیتی در شهر مریوان بازداشت و به مدت ۹ ماه در بازداشتگاه ستاد خبری اداره اطلاعات شهر سنندج برای اخذ اعترافات ساختگی تحت فشار و شکنجه شدید روحمی و جسمی قرار گرفتهاند. این دو زندانی پس از آن نزدیک به ۶ ماه به زندان مرکزی سنندج و از آنجا به بند ۲۰۹ منتقل شدند. نهایتا این دو زندانی سیاسی در تاریخ اول دی ماه سال ۸۹ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی و با حضور امام جمعه مریوان جلسه دادگاه برگزار شد و این دو زندانی سیاسی به اتهام محاریه و قتل فرزند امام جمعه مریوان به اعدام در ملاعام محکوم شدند. در دی ماه همان سال این دو زندانی سیاسی از بند ۲۰۹ زندانی اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل شدند.
مهناز پراکند، وکیل و فعال حقوق بشر در گفتگو با کمپین گفت: «با توجه به نامههایی که این دو زندانی منتشر کردهاند و همین طور پیام ویدئوییشان که میگویند به دلیل شکنجه مجبور به اعتراف شدند باید مجددا این دو زندانی محاکمه شوند. طبق اصل ۳۸ قانون اساسی اقرار گرفتن توسط شکنجه ممنوع است و اعتبار ندارد. از آنجا که آنها گفتهاند زیر شکنجه مجبور به اعتراف شدهاند از نظر حقوقی باید قاضی به حرف این متهمان توجه کند و مجددا در شرایط آزاد و دور از فشار و با حضور وکیلشان تحقیقات از آنها انجام شود و بعد قاضی به اقناع کامل برسد و حکم صادر کند.»
خانم پراکند گفت: «تاکید میکنم وقتی متهمی اعترافش را انکار میکند و با اصرار میگوید زیر شکنجه مجبور به اعتراف شده باید قاضی برای اقناع کامل مجددا پرونده را در شرایط بهتری بررسی کند.»
اقبال مرادی که اکنون در کردستان عراق زندگی میکند به کمپین گفت: «روز چهارشنبه دوم بهمن ماه آقای به نام خدابخشی، نماینده دادستان تهران برای بازدید به زندان رجایی شهر کرج رفته بود. پسرم به او میگوید که لطفا درخواست انتقالش را به بیمارستان برای مداوای مشکلات ستون فقراتش فراهم کند. پسرم زیر شکنجه دوران بازجویی ستون فقراتش آسیب دیده و هنوز خوب نشده است. آقای خدابخشی هم میگوید فعلا لزومی ندارد ولی پرونده شما از دست قاضی صلواتی گرفته شده و به دادگاه کیفری فرستاده شده است. بهشان گفته است که خودتان را برای محاکمه دوباره آماده کنید.»
اقبال مرادی گفت: «ما به شدت نگران هستیم. به نظر میرسد دولت ایران میخواهد هر طور شده این دو نفر را اعدام کند و چون اعدام به اتهام محاربه سر و صدا راه میاندازد بنابراین میخواهند آنها را به اتهام قتل و حکم قصاص اعدام کنند درحالیکه فرزند من و لقمان هر دو در دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی گفتهاند که آنها پسر امام جمعه مریوان را نکشتهاند و زیر شکنجه بازجویان مجبور به اعتراف شدهاند.»
پدر زانیار مرادی گفت: «زانیار و لقمان در رنج نامهای که در زندان منتشر کردند، نوشتند آنها زیر شکنجه مجبور به اعتراف شدند و آنها فرزند امام جمعه مریوان را به قتل نرساندند. همه مردم مریوان پسر من و لقمان را میشناسند و میدانند که آنها قاتل پسر امام جمعه مریوان نبودهاند و نیروهای سپاه پاسداران این کار را انجام دادهاند.»
اقبال مرادی گفت: «به عنوان یک پدر از فعالان حقوق بشر و سازمانهای حقوق بشری میخواهم که ساکت ننشینند. زانیار و لقمان پسر امام جمعه مریوان را طبق گفتههای خودشان به قتل نرساندهاند. آنها درخواست محاکمه عادلانه را کردهاند. ما آزادی آنها را میخواهیم.»
سال گذشته زانیار ولقمان مرادی درسومین سالروز زندانی شدن خود در نامههای که نسخهای از آن در اختیار کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران قرار گرفت از سه سال شکنجه و انتظاربرای روشن شدن حقایق نوشتهاند و انتظارت خود را مطرح کردهاند. در این نامه آماده است: «سه سال گذشت، سه سالی که هر روزش منتظر مرگ بودن در ستیز با امید ما بود. وقتی زیر آنهمه شکنجهها و تهدیدها و شبهای سخت سلول انفرادی و بیخبری منتظر هر اتفاقی بودیم، تنها به انتظار روشن شدن حقایق و آزادی صبر و امید پیش گرفته بودیم. اگر پس از سه سال از دردها و رنجهایمان نگوییم راحتر خواهیم بود اما از انتظاراتمان میتوانیم بگوییم. وقتی ناخودگاه و ناگذیر منتظر کینهها، انتقامها تسویه حسابها و بیعدالتیها هستیم بیمحاباتر میتوانیم از انتظاراتمان بگوییم. انتظارانی از این و آن مبارزین و فعالین نداریم. شاید که وضع آنها بهتر از ما نباشد و شاید هم آنچنان از اینجا دور شدهاند که دردهای اینجا رو نمیفهمند. اما هنوز انتظارمان از اجرای عدالت و تشریح روند ناسالم پروندمان هستیم. انتظاری که پس از بارها و بارها نامه نگاری و درخواست اعاده دادرسی از مقامات قضایی همچنان بیپاسخ مانده است. انتظار برای محاکمه و برخورد با آنهایی که شکنجه کردهاند و انهمه رفتار غیرانسانی و غیراخلاقی را داشتهاند، نداریم. اما هنوز انتظارمان از امام جمعه مریوان است که آنگونه که شایسته جایگاه دینی ایشان بود، صادقانه و شجاعانه به آنچه وعده چندین و چندین بارهاش بوده عمل نکرده است چراکه آنهایی که همیشه دروغ گفتهاند و از ما دروغ خواستهاند و همیشه دشنام بر لب داشتهاند انتظاری نیست اما امام جمعه میتوانست با اذعانش بر بیگناهی ما و بیادعایش نسبت به اعدام ما گام بلندی برای آزادی ما بردارد.»