ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 03.07.2013, 8:07
بازخوانی نقش مثبت نظامیان در گذار به دموکراسی

عصر ایران؛ هومان دوراندیش - نسبت نظامیان با فرآیند دموكراتیك شدن در كشورهای مختلف، بر خلاف تصور رایج، یكسره هم منفی نبوده است. هر چند كه از دیرباز گفته‌اند «ارتش چرا ندارد» و دموكراسی با به رسمیت شناختن “پرسش”، صدرنشینان را موظف به پاسخگویی می‌كند، با این حال كم نبوده‌اند ارتشیانی كه در گوشه و كنار جهان راه را بر ورود دموكراسی به كشورهای خود گشوده‌اند.

نمونه‌های منفی دخالت نظامیان در عالم سیاست و ممانعت آنها از تحقق فضای سیاسی باز در این یا آن كشور، به وفور یافت می‌شوند. دخالت سیستماتیك ارتش تركیه در مناسبات و معادلات سیاسی این كشور یا كودتای نظامیان علیه حكومت دموكراتیك مستقر در كره جنوبی در سال 1961، دو نمونه مشهور و مهجور دخالت نظامیان در عالم سیاست با هدف بر هم زدن نتایج بازی دموكراسی محسوب می‌شوند.

پس از آغاز روند فروپاشی نظام های غیر دموكراتیك در جهان در ربع پایانی قرن بیستم، نظامیان در بسیاری از كشورهای دموكراتیك شده، تلاش كردند تا با كودتا دوران دیكتاتوری را تجدید كنند.

اسپانیا، آرژانتین، یونان و فیلیپین كشورهایی بودند كه دموكراسی نوپایشان با كودتای ناكام نظامیان در معرض سقوط قرار گرفت. با این حال از جمع بیش از سی كشوری كه در اواخر قرن بیستم دموكراسی را تجربه كردند، تنها دو كشور نیجریه و سودان در اثر كودتا به دوران پیش از دموكراسی بازگشتند.

در مابقی كشورها مخالفت طبقه متوسط مانع از كامیابی نظامیان شد. ساموئل‌هانتینگتن، با اشاره به این نكته كه معمولا نظامیان رژیم‌های نظامی و دیكتاتوری‌های فردی بیش از نظامیان حكومت‌های تك حزبی در برابر گذار به دموكراسی مقاومت می‌كنند، علت این امر را سیاسی شدن نظامیان در این دو گونه اخیر از سه گونه نظام غیر دموكراتیك مذكور می‌داند.

دموكراتیزاسیون در رژیم‌های نظامی و دیكتاتوری‌های فردی معمولا آتش بیشتری در خرمن منافع نظامیان می‌افكند و به همین دلیل مقاومت بیشتری را در آنان برمی انگیزد. فقدان كودتا برای بازگرداندن رژیم غیر دموكراتیك در كشورهای اروپای شرقی و فراوانی كودتایی از این دست در كشورهای آمریكای لاتین و آسیا را بر همین اساس می‌توان توضیح داد. با وجود سنگ اندازی‌های نظامیان در برابر دموكراتیك شدن نظام‌های سیاسی، شناخت بیشتر فرآیند گذار به دموكراسی، بدون توجه به نقش مثبت نظامیان در این فرآیند، امكان پذیر نیست.

به اعتقاد برخی صاحبنظران گذار به دموكراسی، كودتا به عنوان یكی از شیوه‌های «گذار از بالا»، نقشی مهم در توسعه دموكراسی در جهان داشته و گذارشناسان نباید از اهمیت مطالعه كودتاهای دموكراسی خواهانه غفلت كنند. مشهورترین نمونه از این دست، كودتای افسران جوان ارتش پرتغال در آوریل ۱۹۷۴ است.

كودتاهای دموكراسی خواهانه هر چند كه در تحكیم دموكراسی نقش چندانی ایفا نمی‌كنند اما در تسریع گذار به دموكراسی كاملا نقش دارند. یكی از فواید “كودتا با هدف گذار به دموكراسی”، كاهش هزینه‌هایی است كه جامعه مدنی باید برای سرنگونی روند غیر دموكراتیك حاكم بپردازد. در عموم موارد، هزینه درگیری نظامیان دموكراسی خواه با هیات حاكمه مخالف دموكراسی، به مراتب كمتر از هزینه انقلاب مردم علیه رژیم غیردموكراتیك است.

با این حال نقش نظامیان در گذار به دموكراسی صرفا به كودتاهای دموكراسی خواهانه محدود نبوده است. پاره‌ای از نظامیان به رغم اقتدارگرایی‌شان، توسعه گرا هستنند و در دراز مدت راه را برای ورود دموكراسی به كشور خود هموار می‌كنند. كره جنوبی، شیلی و تركیه (آتاتورك)، راه رسیدن به دموكراسی را از این مسیر طی كردند. پاره‌ای از نظامیان نیز عاقلانه در می‌یابند كه در دموكراسی برای همگان منافعی است كه در سایر نظامهای سیاسی یافت نمی‌شود.

نظامیانی از این قسم، داوطلبانه حكومت را تحویل غیرنظامیان می‌دهند. در گواتمالا و اكوادور، نظامیان به اختیار از مسند قدرت برخاستند و در جای واقعی خویش نشستند. رهبران سیاسی گواتمالا اذعان داشتند كه ارتش گواتمالا طراح و پاسدار اصلی پروژه دموكراتیك شدن در این كشور بود. نظامیان ارشد گواتمالا نه تنها با رغبت از قدرت گذشتند بلكه دو بار هم در سال‌های ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹ در برابر كودتای نیروهای ضد دموكراسی در این كشور ایستادگی كردند.

برخی از نظامیان نیز قدرت را در فرآیندی تدریجی همراه با میانه‌روی و چانه زنی واگذار می‌كنند. ژنرال یاروزلسكی در لهستان، نمونه بارز نظامیانی از این دست است. وی پس از رسیدن به سمت نخست وزیری، از یكسو كمونیست‌های تندرو را از كلیه نهادهای حكومتی كنار گذاشت و از سوی دیگر وارد مذاكره و امتیاز گرفتن از جنبش همبستگی لهستان شد. میانه روی یاروزلسكی موجب شد كه سران جنبش همبستگی با وی وارد تعامل شوند و آنان نیز امتیازاتی به این ژنرال پیر بدهند تا دموكراسی در لهستان پا بگیرد.

بنابراین نقش مثبت نظامیان در گذار به دموكراسی را به صورتی كلی می‌توان ناشی از توسعه گرایی و دموكراسی خواهی آنان دانست.
در این میان درك انگیزه نظامیان توسعه گرا در ایجاد شرایط مساعد برای شكل گیری دموكراتیزاسیون، آسان تر است. نظامیانی كه در مسند قدرت سیاسی قرار می‌گیرند،

از یكسو عموما عملگرا می‌شوند و از سوی دیگر، با هدف تامین كارآمدی مشروعیت زا برای حكومت‌شان، به نوسازی جامعه همت می‌ورزند. پس پراگماتیسم و مدرنیسم آنان را به سوی زایش دموكراسی در جامعه تحت حاكمیتشان سوق می‌دهد. اما نظامیانی كه مشخصا دموكراسی‌خواه‌اند و كنش‌های سیاسی‌شان، چه درقالب كودتا علیه حكومت غیردموكراتیك و چه در قالب واگذاری قدرت به سیاسیون دموكرات، مستقیما معطوف به تحقق دموكراسی است، سوالی سخت را در پیش روی نظریه پردازان گذار به دموكراسی می‌نهند و آن اینكه چرا این نظامیان برخلاف طبیعت قدرت، انحصارطلب و اقتدارگرا نیستند.

همان گونه كه برخی از عالمان سیاست گفته‌اند، قدرت بالذات میل به تراكم و تجمع دارد و تلاش برای توزیع قدرت، همچون شنا كردن برخلاف جهت آب است. بر این اساس كل فرآیند دموكراتیزاسیون، فرآیندی غیرطبیعی از حیث ذاتیات و مقتضیات قدرت(سیاسی) است. اگر بر این ملاحظات، این نكته را هم بیفزاییم كه نظامیان برای درافتادن به ورطه انحصارطلبی، به مراتب مستعدتر از غیرنظامیان‌اند، كشف چرایی دموكراسی خواهی پاره‌ای از نظامیان، دشوارتر می‌شود.

علاوه بر مولفه‌هایی چون فرهنگ (سیاسی) جامعه و تربیت و خلق و خوی نظامیان دموكراسی خواه، ظاهرا در تبیین آزادیخواهی و عدالت جویی نظامیانی از این دست نمی‌توان به مطالبات صنفی آنان نیز بی توجه بود. شاه بیت این مطالبات صنفی را می‌توان در این خواسته خلاصه كرد كه ارتش باید نقش نهادی خود را ایفا كند و از سرای سیاست دامن برچیند و دوری گزیند.

به نظر‌ هانتینگتون غوطه‌ورشدن نظامیان در شط سیاست، به تدریج عقلای ارتش را به این نتیجه می‌رساند كه «ارتش به عنوان “حكومت” باید كنار گذاشته شود تا ارتش به عنوان یك “نهاد” محفوظ بماند.»

ژنرال برمودز، رهبر دموكراتیزاسیون در پرو، در توجیه خارج ساختن غیرنظامیان از عرصه قدرت گفت: همه ما شاهد بوده‌ایم كه بر سر نهاد آباء و اجدادی ما (ارتش) چه آمده است. ما نمی‌خواهیم چنین شود.

در شیلی نیز ژنرال ماتای، فرمانده نیروی هوایی ارتش و برجسته‌ترین مخالف پینوشه در جمع نظامیان این كشور، در توجیه ضرورت واگذاری قدرت به غیرنظامیان گفت: «اگر گذار به دموكراسی بی‌درنگ صورت نگیرد ما ارتش خود را چنان تباه خواهیم كرد كه نفوذ و هجوم ماركسیسم هم چنان نخواهد كرد.»

در پرتغال نیز یكی از انگیزه‌های اصلی نظامیان برای كودتا علیه رژیم سالازار، جلوگیری از فرسایش ارتش در جنگ بیهوده با مستعمرات آفریقایی این كشور بود. در برخی از كشورها نیز نظامیان به فراست درمی یابند كه دیگر زمان واگذاری قدرت به غیرنظامیان فرارسیده است.

تقویت طبقه متوسط جدید و كنشگری سیاسی این طبقه، پیدایش اپوزیسیون نیرومند، فشارهای بازیگران خارجی موثر (ایالات متحده، اتحادیه اروپا، كلیسا و...) و عدم اطمینان رهبران نظامی به وفاداری سربازان و افسرانشان در اجرای پروژه سركوب نیروهای اجتماعی دموكراسی خواه، عواملی هستند كه حاكمان نظامی را به پایین آمدن از اسب قدرت مجاب می‌كنند.

در چنین شرایطی كه نظامیان نه برای دموكراسی كودتا كرده‌اند و نه هدایت روند دموكراتیزاسیون را بر عهده دارند، آنان ناگزیر از تعامل و چانه زنی با اپوزیسیون غیرنظامی می‌شوند. هدف اصلی چانه زنی‌هایی از این دست، كسب امتیاز مصونیت نظامیان متخلف و نیز حفظ شأن و جایگاه ارتش و ارتشیان در حكومت دموكراتیك جدید است. نتیجه این چانه‌زنی‌ها نیز «پیمان‌های گذار» است. نقش مثبت نظامیان برزیل در گذار این كشور به دموكراسی، از این چشم انداز قابل تبیین است.

نظامیان برزیل به رغم كارنامه منفی دوران حاكمیت‌شان، آن قدر عاقل بودند كه دریابند باید از قدرت كنار بكشند و به همین دلیل، نه از «مذاكره» طفره رفتند و نه چنان بر سر میز مذاكره نشستند كه توافقی حاصل نشود. آنها پس از كسب اطمینان نسبت به امنیت‌شان در نظام دموكراتیك آینده، اقتدارگرایی نظامی را در پیش پای دموكراسی ذبح كردند.

ارتش مصر نیز در جریان انقلاب مردم این کشور علیه رژیم غیردموکراتیک حسنی مبارک، با پرهیز از سرکوب مردم، نقش مثبتی در فرایند گذار به دموکراسی در مصر ایفا نمود. نظامیان مصر اگر چه مثل نظامیان پرتغال علیه دیکتاتوری حاکم بر کشورشان کودتا نکردند، ولی برخلاف نظامیان بسیاری از دیکتاتوری های نظامی و فردی در جای جای جهان، از سرکوب مردم دموکراسی خواه کشورشان اجتناب کردند و راه را بر فروپاشی رژیم غیردموکراتیک حسنی مبارک باز کردند.

در واقع پرهیز ارتش مصر از سرکوب مردم گردآمده در میدان تحریر، “توان سرکوب” رژیم مبارک را به شدت تحلیل برد و این امر به سرعت منجر به نابودی “اراده سرکوب” مبارک و اطرافیانش شد.

موضع گیری ارتش مصر در تقابل دموکراسی خواهان این کشور و دولت مبارک، مصداقی از “نقش مثبت نظامیان در گذار به دموکراسی” بود. امروز نیز موضع گیری ارتش مصر در تقابل دموکراسی خواهان مصری و دولت مرسی، مصداقی از “نقش مثبت نظامیان در تثبیت و تحکیم دموکراسی” است. حمایت ارتش مصر از تحقق مطالبات اکثریت مردم این کشور، در کنار ممانعت آنها از اقدامات خشونت آمیز مخالفان دولت مرسی، نشان دهنده موضع گیری مسئولانه نظامیان مصر در قبال منافع ملی و دموکراسی نوپای مصر است.

اگر نظامیان مصری چنین موضع خردمندانه ای در این “بحران سیاسی فراگیر” اتخاذ نمی کردند، مصر می توانست روزهای پر خون و آتشی را تجربه کند. ارتش مصر از سه سال پیش تا به امروز، در “بازی دموکراسی” در مصر خوب بازی کرده است و اگر در آینده نیز همچنان این نقش مثبت را ایفا کند، می تواند الگویی از “دموکراسی خواهی عقلایی و غیر رادیکال” برای سایر نظامیان خاورمیانه و بویژه جهان عرب باشد.

بررسی نقش نظامیان در روند دموكراتیزاسیون، گامی است در جهت شناخت بیشتر فرآیند گذار به دموكراسی. تاكنون در ایران در باب نقش منفی نظامیان در عالم سیاست، سخن فراوان رفته اما در باب نقش مثبت آنان در این حوزه، به‌ویژه از منظر بحث گذار به دموكراسی، تقریبا هیچ تحقیق جامع و مستقلی صورت نگرفته است.

پرداختن به این موضوع نه از باب تجویز حضور نظامیان در سیاست بلكه از باب بررسی همه جانبه نتایج كنشگری سیاسی نظامیان، واجد اهمیت است. غفلت از بررسی نقش مثبت نظامیان در سیاست به طور عام و در فرآیند دموكراتیزاسیون به طور خاص، هیچ كمكی به دموكراتیك شدن كشورهای برخوردار از نظامیان سیاسی نخواهد كرد.