iran-emrooz.net | Wed, 18.04.2012, 17:33
«احمدینژاد من گشنمه، من بازنشستهام»
پیرمرد در میان همه صداهایی که هست یک فریاد دارد «احمدی نژاد گشنمه!» پیرمرد بیوقفه می گوید و تکرار می کند نه یک بار نه دو بار…. «احمدی نژاد گشنمه!»……
محمود احمدی نژاد که مثل همیشه مردم را در خیابان به دنبال خود می کشاند، این بار با صحنهای رو به رو شد که اطرافیانش را هم شگفت زده کرد و به واکنش واداشت.
پیرمردی رنجور با چهرهای آفتاب سوخته، مردی از خلیج فارس. فرزند دریا و گرسنه. مردی که روی رفتن به خانه ندارد. کارگری بازنشسته در سرزمینی که خدا نعمت را بر آن تمام کرده. بندر عباس یکی از مهمترین بنادر صادرات و واردات کشور. به استقبال رییس هیات دولت آمده. همو که در هر سفری به بهانه دیدار با مردم، عزت آنان را خدشه دار می کند و برای یک نامه مردمی را که مستحق خدمتند به دنبال خود می کشاند.
پیرمرد در میان همه صداهایی که هست یک فریاد دارد «احمدی نژاد گشنمه!» پیرمرد بیوقفه می گوید و تکرار میکند نه یک بار نه دو بار…. «احمدی نژاد گشنمه»……
صدای لرزان پیرمرد حتی در میان شعار اطرافیان که می خواهند با گفتن «صلی علی محمد یاور رهبر آمد» آن را بی اثر کنند هم گم نمی شود. او باز بلندتر فریاد می زند…. «احمدی نژاد گشنمه!» شعار می دهند و می خواهند صدای درد یک ملت را با یاوری رهبر بودن خاموش کنند. صدایی که خاموش نمی شود و هر روز بلندتر از روز قبل از گوشه ای شنیده می شود.
منبع: کلمه