ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 16.03.2012, 9:16
شاید این آخرین باری است که به حمسی‌ها می‌خندند


نگارنده: عمر آدام سیفو (Omar Adam Sayfo)
برگردان: م رها

روزی حافظ اسد (پدر بشار اسد) می‌خواست از حمس دیدن کند. وزیر دفاعش دستور داد هنگام ورود به فرودگاه به افتخار وی ۲۱ تیر شلیک شود. یکی از سربازان حمسی از او پرسید: «سرکار اگه بتونم با تیر اولی بکشمش، باز باید بیست تای آخری رو حروم کنم؟».

اکنون که حمس زیر شدیدترین ضربه‌های نظامی است این جوک مزه‌اش را از دست داده است. با افزایش سرکوب‌های یازده ماهه تصور عمومی نسبت به شهرت مردم سومین شهر بزرگ سوریه در حال دگرگونی است. سده‌هاست که از قهوه خانه‌های شهرهای دمشق، حلب و حما صدای قهقه مردم از جوک‌های حمسی که درجه هوش آنها را به تمسخر می‌گیرد بگوش می‌رسید اما این تصویر بکندی رنگ می‌بازد.

جوک‌های حمسی معمولا در این مایه‌اند:

یک حمسی به مردی نزدیک می‌شود و می‌پرسد: «آقا به بخشید. اون طرف خیابان کجاست؟» مرد با انگشتش آنطرف خیابان را نشان داد. حمسی میگه: «ترا خدا راست می‌گید؟ وقتی اون طرف خیابون بودم بمن گفتند اینطرف».

اما چرا به حمسی‌ها گیر می‌دهند؟ شاید به این علت باشد که آنها همیشه در برابر قدرت‌های حاکم نافرمانی نشان داده‌اند. در تمام تاریخ حمسی‌ها در بافت اجتماعی و سیاسی سوریه جایگاه ویژه‌ای داشته‌اند که ملغمه‌ای از ناباوری و ریشخند نسبت به آنها بوده است و حتی در مواردی خشم همسایگان آنهارا نیز برانگیخته است. جوک‌های حمسی بازگو کننده رقابت میان ارزش‌های اخلاقی، مرزهای ناپایدار اجتماعی و نیز رقابت در ساخت قدرت در جامعه سوریه چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ است.

حمس به خاطر موقعیت استراتژیکش بارها به مرکز تدارکات دودمان‌های شورشی درآمده است و داستان‌های طعنه‌آمیز از این جنس بر سر زبان‌ها افتاده است: جهیز (Jahiz) نویسنده و شاعر قرن نهم می‌نویسد:

«در یکی از خیابان‌های حمس راه می‌رفتم. گله بزی را دیدم که شتری بدنبالشان می‌رفت. رهگذری پرسید: «این شتر و بزها با هم فامیلند؟» دومی گفت «نه. این شتر یتیم بوده به فرزندی قبولش کرده‌اند».»

برخور منفی و قالبی (stereotyped) به حمسی‌ها در سده یازدهم شدت یافت و آن زمانی بود که دودمان می‌دسید (Midasid) شهر را تصرف کرد و مردم را مجبور کرد به مذهب شیعه بگرایند. حمسی‌ها بزودی قربانی مشاجرات میان روحانیون شیعه و سنی شدند. جاوزی (Jawzi) روحانی مشهور سنی مذهب داستان‌های کنایه آمیز بسیاری در باره عادت‌های عجیب رهبران مذهبی حمسی‌ها و حماقت فرضی پیروان آنها نگاشته است.

حمس همواره مرکز مقاومت بوده است. در زمان جنگ‌های صلیبی به دژ مستحکم مسلمانان در برابر اروپاییان در آمد و سپس پناهگاه فرماندهان سلطان مملوک در جنگ علیه مغول‌ها شد. اما این قهرمانی‌ها نتوانست حمسی‌ها را در غلبه بر ننگی که به آنها نسبت می‌دادند یاری رساند. در برابر بسیاری، پیروزی آنها را به "بی مغزی" آنها نسبت دادند.

بنا بر لطیفه‌ای ریش سفیدان دروازه‌های شهر را به روی دشمن گشودند. سپاهیان مغول وارد شهر شدند و دیدند که ساکنان شهر لباس وارونه به تن کرده‌اند و عقب عقب راه می‌روند. فرمانده مغولان اندیشید شاید ساکنان شهر بیمارند و دستور عقب نشینی داد تا از بیماری سربازانش پیشگیری کند.

اما تاریخ واقعی شهر خلاف این طنز را نمایان ساخت. پس از آنکه دودمان مملوک سقوط کرد، شهر به دست عرب‌های بادیه نشین غارت شد و رونق‌اش را از دست داد. در سده شانزدهم در زمان عثمانی‌ها حمس جایگاهش را دوباره بعنوان مرکز اقتصادی بدست آورد و به کانونی برای مبادله ابریشم، روغن زیتون و چهارپایان در آمد. در سده نوزدهم دفتر نمایندگی انگلیس این شهر را بخاطر اقتصاد شکوفا و صنعت بافندگی پرورونق، منچستر سوریه نامید.

دوران طلایی شهر با اضمحلال امپراطوری عثمانی رو به افول گذاشت. پس از جنگ جهانی اول سوریه زیر قیمومیت فرانسویان درآمد و حمس بخشی از استان دمشق شد. حمسی‌ها در سال ۱۹۲۵ بعلت افول اوضاع اقتصادی به سرعت علیه فرانسویان به انقلاب پیوستند. یکی از فرماندهان این انقلاب نیز از حمس بود.


حمس در روزهای بمباران توسط ارتش بشار اسد

پس از آنکه در سال ۱۹۳۲ تنش‌ها فروکش کرد فرانسوی‌ها دانشسرای نظامی‌شان را از دمشق به حمس منتقل کردند که تا سال ۱۹۶۷ یگانه دانشسرای نظامی کشور بود.

حافظ اسد نیز یکی از فارغ التحصیلان این دانشسرا بود اما سال‌های اقامت در این شهر سبب نشد که او رابطه‌ای عاطفی با این شهر برقرار کند. این رئیس جمهور علوی توانست با بندوبست با سنی‌های دمشق و حلب پشت سنی‌های حمسی را خالی کند.

از اینروی ایفای نقش احمق‌ها در جوک‌های قهوه خانه‌ای به حمسی‌ها واگذار شد. در جریان جنگ ۱۹۷۳ جوک‌های معمولی از چنین مضمونی برخوردار بودند:

روزی یک سرباز حمسی با نارنجک بازی می‌کرد. دوست سربازش به او گفت: «مواظب باش ممکن است منفجر شود.» سرباز پاسخ داد: «نگران نباش یکی دیگه دارم.»

اکنون در تاریخ پرفراز و نشیب این کشور نگاه‌ها به حمس دوخته شده است بشار اسد به سرکوب وحشیانه در این شهر ادامه می‌دهد و ساختن طنز تلخ علیه حمسی‌ها در دستور کار هوادارانش قرار گرفته است.

یکی از آنها در توئیتر می‌نویسد: می‌دونید چرا حمسی‌ها یاغی شده‌اند؟ چونکه از جوک‌های حمسی کلافه‌اند.

اما این‌بار دیگر کسی به این جوک‌ها نمی‌خندند.