ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 07.02.2012, 6:01
سعید ملک‌پور زیر فشار برای اعتراف تلویزیونی

خواهر سعید ملک پور:
سعید دوباره برای اعتراف تلویزیونی تحت فشار قرار گرفته است، گفته اند بگو پشیمانی کمکت می‌کنیم!

خواهر سعید ملک پور، زندانی که حکم اعدامش توسط دیوان عالی کشور در تاریخ ۱۰ بهمن ماه تایید شده است از آخرین وضعیت برادر محکوم به اعدامش به کمپین بین اللملی حقوق بشر در ایران گفت:« آخرین خبری که از برادرم دارم این است که در دو هفته اخیر و پس از تایید حکم اعدامش او را دو مرتبه مجبور کرده اند برای اعتراف جلوی دوربین تلویزیون برود که خوشبختانه او نپذیرفته است. حتی او را تهدید کرده اند که خواهرش یعنی من را دستگیر می کنند، به او گفته اند که جلو تلویزیون بگو پشیمانی و ما کمکت می کنیم. »

خواهر سعید ملک پور با اظهار نگرانی از اینکه برادرش مجددا در دو هفته اخیر تحت فشار برای اعتراف تلویزیونی بوده است، گفت: «همین که در دو هفته اخیر او را برای مصاحبه تلویزیونی تحت فشار قرار دادند نشان می دهد که هیچ مدرکی دیگری برای توجیه حکم اعدامش ندارند جز اعتراف های خودش. می خواهند به این طریق حقانیت خودشان را تایید کنند. سعید بی گناه است. او نخبه دانشگاه شریف بوده، رتبه ۲۳ رشته متالوژی این رشته را کسب کرده است. آنها برای اثبات چیزی که نمی دانم چیست می خواهند سعید و امثال او را قربانی کنند. نمی دانم چه بگویم، اصلا درک نمی کنم . سعید قربانی بازی سیاسی شده است.»

مطلب مرتبط: حکم اعدام سعید ملک پور غیر عادلانه است و باید متوقف شود (بیانیه کمپین)

مریم ملک پور با اعتراض به تایید حکم اعدام برادرش به کمپین گفت که هنوز هیچکدام از نقض ها و ایرادات پرونده برادرش که از سوی دیوان عالی کشور گرفته شده بود، برطرف نشده است:«دیوان عالی کشور پس از صدور حکم اعدام از سوی دادگاه بدوی دو نقض به پرونده وارد کرد، یکی از نقض هایش این بود که سعید گفته است تحت فشار روحی و جسمی مجبور به اعتراف برعلیه خودش شده است و باید ثابت شود. دیگر اینکه دیوان عالی کشور خواستار ورود کارشناس رسمی دادگستری بر این پرونده شده بود، خود سعید هم جداگانه بارها از طریق وکلایش درخواست کارشناس رسمی دادگستری داده بود اما در جلسه ای که پس از نقض های دیوان عالی کشور مجددا برگزار شد به جای کارشناس دادگستری، بازجویان سعید آمده بودند. بازجویانی که خودشان این پرونده را درست کرده اند و مسلما بی طرف نیستند. هیچگاه هم سعید را به پزشکی قانونی نفرستادند. سعید فکش در رفته و جمجمه اش شکسته است. بقیه شکنجه ها که دیگر پس از سه سال و چند ماه زندان زندان آثارش از بین رفته است وگرنه که در ماه های اول خیلی وحشتناک بود. ولی کاملا فک در رفته و جمجمه شکسته اش قابل دیدن است. »

سعید ملک پور، ۳۶ ساله در سال ۱۳۸۷ به قصد دیدار از پدر بیمارش به ایران آمد و توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. پس از آن این زندانی در اسفند سال ۱۳۸۸ در تلویزیونی دولتی ایران ظاهر شد و به اتهامات وارده بر خود اعتراف کرد. او در مهرماه ۱۳۸۹ به اتهام “توهین به مقدسات اسلامی” که ادعا می شود به دلیل مدیریت شبکۀ وبسایت های پورنوگرافیک بوده است در از سوی دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد. اما دیوان عالی کشور این حکم را در آبانماه سال ۱۳۹۰ نقض کرد و پروندۀ وی را به دلیل نقص تحقیق و شهادت های نامکفی به دادگاه انقلاب پس داد تا نقایص قضایی آن را برطرف کند. با این حال حکم اعدام او در تاریخ ۱۰ بهمن ماه از سوی دیوان عالی کشور تایید شد.

مریم ملک پور با اظهار اینکه دادگاه هیچ مدرکی بر علیه برادرش ندارد جز اعتراف های خودش که تحت فشار گرفته شده اند، به کمپین بین اللملی حقوق بشر در ایران گفت:« او فقط نرم افزاری برای اشتراک تصویر را طراحی کرده و به صورت آنلاین فروخته است. حتی اسمش را نیز در پایین نرم افزار نوشته است، این نرم افزار می توانست به هر منظوری مثلا برای انتشار عکس های مذهبی مورد استفاده قرار بگیرد اما این برنامه در سایت های غیراخلاقی مورد استفاده قرار گرفت. حالا آقایان مدیریت سایت های غیر اخلاقی و همه چیز را به گردن سعید انداخته اند و هیچ مدرکی جز اعتراف های خود سعید ندارند که این اعتراف ها نیز هیچ وجاهت قانونی ندارد چون همه اعتراف ها تحت فشار بوده است. حتی به گفته یکی از وکلای پرونده خود رییس دیوان عالی کشور گفته بوده تایید این حکم ناعادلانه است که اما بالاخره تایید شد.»

مریم ملک پور در خصوص شکنجه های برادرش گفت:« وقتی او بازداشت شد یکسال در انفرادی بود، در این یکسال ما او را سه، چهار بار بیشتر ملاقات نکردیم حتی ماه ها با او ارتباط تلفنی نداشتیم و نمی دانستیم که او اصلا مرده است یا زنده . بعدها او گفت که تهدیدش کرده بودند که اگر اعتراف نکند برای خانواده اش مشکل به وجود می آورند و او بالاخره برای اینکه از زیر این فشارها راحت شود مجبور به اعتراف شده است. در اولین ملاقات با همسرش به او گفته بود که آنها از او ۲۵ ساعت فیلم گرفته اند. سعید بعد از بازجویی هایش در تمام دادگاه هایش گفت که تحت فشار اعتراف کرده است و دیوان عالی کشور هم به این دلیل و دلیل دیگری که گفتم حکم را بار اول نقض کرده بود و برای تحقیقات بیشتر پس فرستاده بود.»

خواهر سعید ملک پور با اشاره به نقض های آشکاری که برادرش در اعتراف تلویزیونیش گفته و تلویزیون دولتی ایران نیز بارها در سه سال بازداشت او پخش کرده است، گفت: « قبل از اینکه او به دادگاه برود و جرمش مشخص شود او را در تلویزیون نشان دادند که دارد بر علیه خودش اعتراف می کند، یعنی قبل از تشکیل دادگاه او داشت بر علیه خودش اعتراف می کرد. اما اعتراف هایش اصلا با عقل جور در نمی آمد. مثلا در آن برنامه گفت که من نرم افزاری تهیه کرده ام که اگر کامپیوتر خاموش باشد از طریق وب کم نصب شده روی کامپیوتر می توان محیط اتاق هر کسی را دید. آخر چنین چیزی با عقل جور در نمی آید، هیچ دانش آموخته رشته کامپیوتری این حرف را قبول نمی کند. چطور می شود چنین نرم افزاری ساخت. چنین چیزی را سعید جلوی تلویزیون می گفت که مشخص بود دروغ است و او تحت فشار این ها را دارد می گوید. آنها حتی فکر نکرده بودند که چه چیزی را به سعید بدهند که بخواند، حتی به سناریوی خود هم فکر نکرده بودند. »

خواهر سعید ملک پور در خصوص آخرین ملاقات با برادرش و وضعیت جسمی و روحی او گفت:« سعید به مانند بقیه زندانیان به صورت هفتگی ملاقات ندارد. متاسفانه سعید تا به حال از هیچکدام از حقوق قانونیش برخوردار نبوده است این که دیگر چیزی نیست. به او هر وقت که دلشان بخواهد ملاقات می دهند. آخرین بار یکماه پیش او را دیدیم. خوشبختانه وضعیت روحیش خوب است . مدتی پش دچار سنگ کلیه شده بود که با تقاضایش برای رفتن به دکتری خارج از زندان موافقت نشد و من برایش دارو تهیه کردم و به زندان بردم که مصرف کرد و خوشبختانه الان خوب است. اما نمی دانم چرا او را به از این همه مدت به بند عمومی منتقل نمی کنند لابد می خواهند اذیتش کنند و تحت فشار او را بگذارند. او همچنان در بند ۲۰۹ زندان اوین است. »

مریم ملک پور در خصوص آخرین پیگیری های وکلای برادرش پس از تایید حکم گفت:«متاسفانه هیچ جواب مشخصی به ما نمی دهند. وکلایش تلاششان را می کنند اما به وکلایش و من جواب روشنی تا به حال نداده اند. من خیلی به دفتر دادستانی رفتم و تقاضای ملاقات دادم، بارها از طرف خودم و مادرم به دادستانی نامه نوشتم اما یکبار هم به من جواب ندادند.»