ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 15.10.2011, 15:13
«اشغال وال‌استریت»؛ مقاومت طبقه‌ی متوسط فرهیخته

دویچه وله: تظاهرات اعتراضی علیه بازارهای مالی در نیویورک، توجه افکار عمومی جهان را به خود جلب کرده است. بسیاری از خود می‌پرسند، خاستگاه و ماهیت این حرکت اعتراضی چیست؟ کلاوس لگوی، سیاست‌شناس آلمانی تلاش کرده به این پرسش پاسخ دهد.

در ایالات متحده‌ی آمریکا جنبشی اعتراضی علیه بازارهای مالی شکل گرفته است که خود را «اشغال وال‌استریت» می‌نامد. ماهیت و خاستگاه اجتماعی این جنبش چیست و با جنبش‌های اعتراضی چون «اشتوتگارت ۲۱» در آلمان که علیه ساختن ایستگاه مرکزی قطار مدرنی در این شهر پدید آمده، یا جنبش اعتراضی «ایندیگنادوز» برای دمکراسی بیشتر در مادرید، چه تفاوت‌ها و مشابهت‌هایی دارد؟

کلاوس لگوی (Claus Leggewie) سیاست‌شناس آلمانی، پژوهشگر مناقشه‌های اجتماعی و مدیر انستیتوی علوم فرهنگی شهر اسن، در گفت‌وگویی که روز شنبه ( ۱۵ اکتبر/۲۳ مهر) با روزنامه‌ی آلمانی «زوددویچه» داشته، تلاش کرده است این جنبش اعتراضی را کالبدشکافی کند.

گفتنی است که این دانشور آلمانی، از سال ۲۰۰۸ به عنوان عضو هیئت مشاوران علمی تغییرات زیست‌محیطی جهان، رایزن دولت آلمان است. اخیرا از او کتابی به نام «دلیری به جای خشم» منتشر شده که به موضوع برآمد دمکراسی‌های نوین می‌پردازد.

لگوی در این گفت‌وگوی مطبوعاتی توضیح می‌دهد که چرا تظاهرات اعتراضی علیه بازارهای مالی اهمیت دارند، سرمایه‌داری چگونه زندگی ما را تعیین می‌کند و چرا فعالان اجتماعی جنبش‌های نوین اعتراضی، به شخصیت‌های رهبری‌کننده و «ستارگان» در صفوف خود نیازی ندارند.



جامعه یا اقتصاد سرمایه‌داری؟

لگوی در مقایسه‌ی جنبش‌های اعتراضی آمریکا و آلمان خاطرنشان می‌سازد که در آلمان گستره‌ی عمومی دارای ساختارهای عالی است و قادر است برای هفته‌ها و ماه‌ها خود را سازماندهی کند. ولی نگاهی به تظاهرات اعتراضی در نیویورک نشان می‌دهد که ما با آن لایه‌های جمعیتی نیویورک سروکار داریم که درآمد بالایی ندارند و به حاشیه رانده شده‌اند.

وی معتقد است که این جنبش اعتراضی فعلا دنبال تاثیرگذاری نمادین است و می‌خواهد به «وال‌استریت»، یعنی بزرگ‌ترین بازار مالی جهان کارت زرد نشان دهد و بگوید که ما با روندی که ده‌ها سال است در جریان است موافق نیستیم و خواهان تغییرات هستیم.

لگوی در انتقاد از سرمایه‌داری می‌گوید، جامعه‌ی مدنی، منادی اقتصادی است که هم در قلب سرمایه‌داری و هم در حاشیه‌‌های آن در خدمت سعادت انسان‌هاست و نه ارضای خود زندگی اقتصادی. ولی سرمایه‌داری اقتصاد را از بستر جامعه جدا کرده است. معنای این سخن آن است که ما نه صرفا با یک اقتصاد سرمایه‌داری، بلکه با یک جامعه‌ی سرمایه‌داری سروکار داریم.

به دیگر سخن، سرمایه‌داری ساختارهای کل زندگی ما را حتا تا اعماق روابط عشقی معین می‌کند. جنبش اعتراضی «اشغال وال‌استریت» می‌خواهد به‌طور نمادین به بازارهای مالی بگوید: شما تحت کنترل هستید. ما شما را با دیدی انتقادی تحت نظر داریم و شما را به حال خودتان نمی‌گذاریم. این نکته‌ی اساسی است و تاثیر مشابهی در جنبش‌های اعتراضی دیگر دارد.

به گفته‌ی لگوی، جنبش اعتراضی آمریکا، از این دیدگاه با تظاهرات اعتراضی در تل‌آویو، قاهره یا مادرید دارای خویشاوندی است. این جنبش‌ها، مقاومت یک طبقه‌ی متوسط تحصیل‌کرده و فرهیخته علیه سیستمی است که آنان را به فقیرشدن تهدید می‌کند.

به گفته‌ی لگوی، اینک پرسش اصلی این است که چه چیز این سیستم بد است؟ پاسخ وی این است: کاری که ما از سال‌ها پیش با استثمار محیط زیست کردیم، با دولت رفاه هم کردیم. اقتصادی را دنبال کردیم که هزینه‌ی آن متوجه نسل‌های آینده است. مردم باور خود را به سیستم از دست داده‌اند. طبق آمار «بنیاد برتلزمن» در آلمان، دو سوم مردم دیگر به کارایی سرمایه‌داری شدیدا بی‌اعتماد هستند. چنین آماری آخرین بار در سال‌های دهه‌ی ۴۰ به چشم می‌خورد.

هدایت خشم به کانال‌های مدنی

لگوی که در آخرین کتاب خود تحت عنوان «دلیری به جای خشم»، از «شهروندان خشمگین» انتقاد کرده و از آنان خواسته دلیری را جانشین خشم خود کنند، در توضیح این مساله می‌گوید: خشم و برآشفتگی مهم هستند. سیاست عاطفی است و نه یک حسابگری عقلی. ولی این احساسات را باید در کانالی مدنی هدایت کرد و آن را برپایه‌ نهادها استوار ساخت، حتا اگر این کار دشوار باشد.

به باور لگوی، اهمیت زیادی دارد که ما اعتراض‌های خشمگینانه را به تعهدات مدنی تبدیل کنیم که دراز مدت و دارای موضوع هستند. برای نمونه در حال حاضر موضوع چرخش در سیاست انرژی، موضوعی کانونی است. ما خودروهای الکتریکی می‌خریم و برای گرم کردن خانه‌هایمان از انرژی کمتری استفاده و در مصرف برق صرفه‌جویی می‌کنیم. ولی کسانی هم هستند که می‌گویند این اقدامات کافی نیست و باید گام‌های بیشتری برداشت. این ورود به یک انقلاب فرهنگی است. ما باید زندگی خود را تغییر دهیم.

لگوی درباره‌ی دشواری‌های این تغییر خاطر نشان می‌سازد که البته بسیاری خواهند گفت این تغییرات دشوار و پیچیده است. ولی این‌ها فرار از مساله است. هر چرخشی از هزاران بخش تشکیل می‌شود. در هر نقطه‌ای می‌توان شروع کرد: از تغییر در رویه‌ی مصرفی گرفته تا تغییر در روش‌های نقل مکان و تغییر در سلسله‌مراتب محیط کار و غیره.

لگوی همه‌ی انسان‌ها را فرامی‌خواند که در این روند سهیم شوند، او هیچ توجیهی را برای شانه ‌خالی کردن از این موضوع نمی‌پذیرد و معتقد است حتا افراد کم‌درآمد نیز می‌توانند سهم خود را ادا کنند. او از آدم‌ها می‌خواهد که با خود صادق باشند و نگویند نمی‌شود، بلکه اگر نمی‌خواهند در این روند شرکت کنند، بگویند ما نمی‌خواهیم یا حوصله نداریم.

لگوی شهروندان را فرامی‌خواند که علیه وضعیت موجود اعتراض کنند و این اعتراض را به یک پروژه‌ی اجتماعی ضدسرمایه‌داری تبدیل کنند. او معتقد است اعتراضاتی که جنبش «اشغال وال‌استریت» برپا کرده و به پیروی از آن تظاهرات اعتراضی در فرانکفورت و مادرید، تنها وقتی می‌توانند به یک نیروی سیاسی تبدیل شوند که پایدار باشند.

از دیدگاه لگوی، اگر چه رسانه‌ها همه‌جا دنبال چهره‌ها هستند، ولی جنبش‌های اعتراضی نوین به شخصیت‌های رهبری‌کننده نیازی ندارند. در نمونه‌های جنبش‌های اعتراضی در مادرید و قاهره می‌توان دید که جنبش‌های توده‌ای لزوما نیازمند «ستارگان» نیستند.