ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 08.10.2011, 19:51
خاتمی: وظیفه داریم انتخابات آزاد را مطالبه کنیم

سید محمد خاتمی در دیدار با جمعی از جوانان اصلاح طلب کرمان، تاکید کرد که دفاع از حق و حرمت مردم و مطالبه انتخابات آزاد و سالم را یک وظیفه انقلابی، دینی و ملی می‌داند. وی همچنین بار دیگر تصریح کرد که مطالبی و شرایطی که مطرح کرده، «حداقل شرایط یک انتخابات مطلوب است و اگر محقق شود، همه می‌توانند و باید در انتخابات شرکت داشته باشند.»

بر اساس گزارش وب‌سایت سید محمد خاتمی، در آغاز این دیدار، حاضران ضمن بیان نظرات و پیشنهادهای خود درباره اوضاع جاری کشور و انقلاب، به طرح این پرسش ها پرداختند:

۱- گرچه درباره اصلاحات و اصلاح طلبی بحث‌هایی صورت گرفته و اصولی نیز پیشنهاد شده است ولی باز هم شاهد هستیم که کسانی ادعا می کنند که اصلاح طلبی و اصول آن مشخص نیست. آیا نباید در این زمینه بیشتر روشنگری و جامعه را آگاه کرد؟

۲- یکی از شعارهای مطرح شده از سوی دولت اصلاحات توسعه همه جانبه و پایدار بود که بازهم نیاز به توضیح بیشتر دارد و پرسشی نیز هست که اگر هدفمند کردن یارانه ها در امر توسعه مهم است آیا در زمان اصلاحات نیز به این امر پرداخته شد؟

۳- حاضران نظر خود را درباره انتخابات پیش رو و شرایط پیشنهاد شده نیز مطالبی را ابراز داشتند و افزودند که فارغ از انتخابات حضور در عرصه عمومی نیز از اهمیت برخوردار است و باید مورد توجه باشد.

پس از آن نیز سید محمد خاتمی اظهاراتی را بیان کرد که مشروح آن در ادامه می‌آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

با اظهار خوشوقتی از حضور در جمع شما جوانان عزیز در خلال سخنان شما دو موضوع مطرح شد که به نحوی به هم مربوط اند و مناسب است که در این باب سخنی داشته باشیم و ضمن آن به بعض مطالب و پرسش های عزیزان نیز بپردازیم.

دو نکته ای که گفتید یکی درباره توسعه همه جانبه و پایدار بود که نه تنها از شعارهای اصلی دولت قبلی، بلکه محور برنامه های سوم و چهارم توسعه بود که در ضمن آن به مسأله یارانه ها نیز خواهم پرداخت.

نکته دوم در مورد اصلاحات و مبانی و تبیین آن بود.

در باب توسعه نکته بسیار مهم تعریف آن است که متأسفانه در این باب ابهام وجود دارد. گرچه به نظر من اصل مسأله روشن است، ولی جامعه ما نیازمند بحث های مبسوط و عالمانه در این باب بخصوص از سوی صاحب نظرانی است که هم جهان امروز و اندیشه ها و سرگذشت تاریخی ملت ها را می شناسند و در عین حال پای بند به مبانی دین و فرهنگ ملی خود هستند.

توسعه یک اصطلاح (و نیز یک فرایند) است که در غرب طرح و جاری شده است و نتایج ویژه ای داشته است و طبعاً مبتنی بر تئوری ها و مبانی فکری و روند اجتماعی جوامعی است که امروز توسعه یافته نامیده می شوند و باید بررسی شود که آیا آن شکل و روال توسعه تا چه حد برای جامعه ای چون جامعه ما که مبانی اعتقادی و هویت فرهنگی و شرایط اجتماعی و تاریخی خود را دارد ممکن یا مفید است؟ ولی اجمالاً تردیدی نیست که راه پیش روی ما چه بخواهیم و چه نخواهیم راه توسعه است، منتهی باید کوشید که این توسعه متناسب با هویت فرهنگی جامعه ما باشد.

و نیز تردیدی نیست که آنچه مطلوب است نه توسعه یک بعدی، بلکه توسعه همه جانبه و پایدار است. جامعه ما در مسیر پیشرفت و یافتن جایگاه مناسب خود در عرصه جهان امروز نیازمند رشد و توسعه علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی است و این همه باید هم آهنگ و هم آغوش هم تحقق یابد، هرچند توسعه سیاسی در این میان از اهمیت ویژه ای برخودار است.

دولت ما دو برنامه نوشت و بخشی از برنامه دوم و تمامی برنامه سوم را اجرا کرد. یکی از کارهای ارزنده که از زمان جناب آقای مهندس میرحسین موسوی شروع شد و بعد در زمان جناب آقای هاشمی رفسنجانی به صورت گسترده و اساسی پیگیری شد اداره کشور طبق برنامه بود. برنامه های اول و دوم قبل از دولت ما تدوین و اجرا شد و طبیعی است که با بحث های فراوان تخصصی و علمی و نیز بهره گیری از تجربه پیشینیان برنامه سوم از آن دو برنامه قبلی کامل تر و برنامه چهارم خیلی کامل تر بود. گرچه هر فرآورده بشری طبعاً نقص ها و کمبودهای خود را دارد.

در هر دو برنامه سوم و چهارم، توسعه همه جانبه و پایدار مورد توجه بود و بخصوص در برنامه چهارم که برنامه دانایی محور نام گرفت.

در کنار آن سند چشم انداز تدوین و با طی مراحل خود تصویب شد تا نقشه راه باشد برای پیشرفت هایی که در این کشور ممکن و لازم است. ما برنامه سوم را با دستیابی به بالای ۹۰ درصد اهداف آن اجرا کردیم و معتقدیم کشور آماده یک جهش بزرگ بود که به آسانی می توانست به اهداف چشم انداز برسد. حال باید پرسید که چرا برنامه چهارم که با منابع ارزی بسیار کمتر از آنچه در این سالها به دست آمده تنظیم شده بود و می توانست با گسترش دانایی، ایجاد ارتباط وثیق بین مراکز علمی و اجرایی و مدیریتی و نیز افزایش درآمد ملی و رشد اقتصادی بالای ۸ درصد ما را به اهداف والای خود برساند اجرا نشد و چرا اگر این برنامه را قبول نداشتند یک برنامه قوی تر به جای آن نیاوردند؟

در همین جا درباره یارانه ها صحبت کنیم که الحق یارانه به صورتی که در کشور ما رایج بوده و هست از مشکلات بسیار مهم است و حتماً می بایست هدفمند شود و اصل کار هم مورد تأیید است و اگر سخنی هست درباره نحوه اجرای آن است که آیا رعایت همه جوانب شده و می شود یا نه؟

در دولت ما هم کاملاً مورد توجه بود. صرف نظر از اینکه بخصوص در برنامه چهارم توسعه به صورت علمی و البته واقع بینانه پیش بینی حل مشکل شده بود، به صورتی که تبعات ناگوار برای تولید و سرمایه گذاری و نیز معیشت مردم، بخصوص بخشهای کم درآمد و آسیب پذیر جامعه نداشته باشد. قبل از برنامه هم به طور ویژه در همان دولت اول اصلاحات طرح هدفمند کردن یارانه سوخت و انرژی تدوین و تصویب شد که متأسفانه مجلس پنجم آن را نپذیرفت، در طرح ساماندهی اقتصادی هم اصلاح ساختار اقتصادی از جمله یارانه ها را نیز مد نظر داشتیم و در کنار هر برنامه اصلاحی که ممکن بود فشاری روی بخش هایی از جامعه بیاورد یک برنامه جبرانی را در نظر گرفته بودیم و نیز بخصوص برای حل اساسی مشکل، تأسیس وزارت رفاه و تأمین اجتماعی را در دستور کار قرار دادیم و این وزارتخانه تأسیس شد که مهم ترین نقش را در تضمین زندگی مردم و تأمین عدالت در جامعه می تواند داشته باشد و امروز باید پرسید که وضع و حال تأمین اجتماعی بخصوص با درآمدهای هنگفتی که کشور از نفت داشته است چگونه است؟

و اما در مورد اصلاحات و مبانی آن؛ اصلاحات امری است که در متن وجدان جامعه ما جایگاه ویژه خود را دارد و به نظرم راه درست تأمین مصالح کشور، ارزشهای اصیل انقلاب و پیشرفت همه جانبه براساس خواستهای ملت است، هرچند که به لحاظ بعضی مشکلات و نارواییهایی که پیش آمده لااقل در بخش هایی از جامعه این سؤال جدی پیش آمده است که آیا در وضعیت فعلی اصلاحات و اصلاح طلبی معنا دارد یا نه؟

همین سؤالی که در مورد انتخابات و شرکت یا عدم شرکت در آن کردید و اینکه بالاخره در این موقعیت و فضا چه می خواهیم بکنیم و چه پیش خواهد آمد نوعی نگرانی را نشان می دهد و حتی می توان گفت که بخشی از جامعه بخصوص نخبگان و جوانان ما به سوی گونه ای نومیدی و سرخوردگی گراییده اند و نتیجه این سرخوردگی با کمال تأسف زمینه میدان داری و معنادار شدن حضور و اظهار نظر کسانی را فراهم آورده است که می پندارند راه حل مشکل از میان برخاستن نظام و جمهوری اسلامی است، امری که مورد قبول دلسوزان انقلاب و کشور نیست.

به هر حال وقتی می گوییم اصلاح طلبی یعنی این کشور سرگذشتی داشته و در آن انقلاب بزرگی رخ داده است و دویست سال است که در این جامعه التهاب هایی وجود دارد و در طی این مدت یک خواست عمومی شکل گرفته که به حرکت و جنبش و تحول هم منجر شده است، نظیر مشروطیت، نهضت ملی و بالاخره از همه مهم تر انقلاب اسلامی.

و نیز هر حرکت و جنبشی اگر برآمده از خواست و اراده مردم نباشد یا به تحول اساسی منجر نمی شود یا اگر شد زمینه انحراف آن وجود دارد و پایدار هم نخواهد بود.

من مفصلاً در باب اصلاحات و مبانی و تبار و جهت آن صحبت کرده ام. علاوه بر جزوه ای که در واقع متضمن اصول موضوعه اصلاحات از نظر ما است چهار سخنرانی نیز در توضیح و تبیین اصلاحات کرده ام که توصیه می کنم بگیرید و مطالعه و درباره آن تبادل نظر کنید و در همین جا بگویم اصلاحات گرچه چارچوب و جهت مشخص و روشن دارد، ولی امری انعطاف پذیر است و به تناسب شرایط و زمان و مکان خود قابل اصلاح و تکمیل است.پ

آنچه بنده آن را باور دارم و کاملاً هم قابل اثبات است اینکه در این دو قرن در خلال حرکت ها و تحولات، خواستی در جامعه ما متبلور شده و تداوم یافته است که می توانیم آن را خواست تاریخی ملت ایران بدانیم و هر حرکت و جنبش و نهضتی اگر مبتنی بر این خواست نباشد یا به نتیجه مطلوب نمی رسد یا خیلی زود منحرف می شود یا از بین می رود.

سه مشکل اساسی که در تاریخ ما وجود داشته است و کم و بیش همه مردم ما متوجه آن بوده اند بعضی با تحلیل و خود آگاهانه، مثل متفکران و اهل نظر و بعضی بدون تحلیل ولی با فطرت خود آن را درک کرده اند عبارت بوده است از استبداد و وابستگی و عقب ماندگی.

در سطح ملی اجماع ناگفته ای پدید آمده است مبنی بر نفی وابستگی و استبداد و عقب ماندگی.

در جهت ایجابی و مثبت آن نیز تقاضای آزادی و ریشه آن حاکمیت بر سرنوشت و نیز استقلال خواهی و پیشرفت طلبی نیز شکل گرفته و در تاریخ ما متبلور شده است.

اگر جنبش ها و نهضت ها مبتنی بر این خواست باشند موفق اند و اگر نه عرض خود می برند و زحمت ملت می دارند.

اگر این خواست تاریخی یعنی آزادی خواهی، استقلال طلبی و پیشرفت جویی هم سو و هم آهنگ با هویت تاریخی شد یعنی آنچه ریشه فرهنگ و هویت ملی یعنی دینی که اکثریت جامعه به آن پای بند و بقیه نیز به آن احترام می گذارند باشد، حادثه شگفت انگیزی مانند انقلاب اسلامی رخ می دهد.

و مگر نه اینکه انقلاب اسلامی از موضع دین خواست تاریخی مردم را بیان و تأیید کرد و جامعه را به سوی تحقق آنها فراخواند؟

خیلی جالب است که امام از میان همه شکل های سنتی و غیرسنتی حکومت، “جمهوری اسلامی” را پیشنهاد کرد. و جمهوری اسلامی یعنی اینکه مردم ارباب اند و حکومت ناشی از اراده مردم و پاسخگو در برابر آن است و آزادی اندیشه و بیان و انتقاد از حاکمان و حتی اعتراض نه تنها حق بلکه یک وظیفه است.

و اسلامی یعنی در این نظام مردمی ارزشهای الهی نیز جایگاه مهم و محوری دارد. متأسفانه بعضی ارزش های الهی را در ظواهر صرف خلاصه می کنند و از محتوا غافل می مانند و در نتیجه روح دین در عرصه اجتماعی یعنی عدالت، اخلاق و احترام به کرامت انسان از جمله محتواهایی است که دین آن را می خواهد و به آن می خواند.

طبعاً اسلامی پسوند “جمهوری اسلامی” است که با جمهوری و جمهوریت سازگار باشد و اگر پدیده اسلامی ناسازگار با جمهوری مطرح و میدان دار می شود و رأی مردم بی ارزش و حداکثر زینتی به حساب می آید و … باید بدانیم که انحراف در انقلاب اسلامی مردم پدید آمده است و باید خواستار اصلاح آن بشویم.

از سوی دیگر ما در این جامعه و تاریخ به سر می بریم و نمی توانیم جایگاه دین و دینداران را نادیده بیانگاریم، حتی اگر معتقد به مردم سالاری هستیم که هستیم باید بدانیم که از طریق دین است که می توان مردم سالاری را در جامعه مستقر کرد. البته در صورتی که دین را به گونه ای تفسیر و تحریف نکنیم که با مردم سالاری ناسازگار باشد. شاهد آن نیز اینکه حرکت هایی که با دین و فرهنگ و هویت تاریخی مردم بیگانه بودند ولو خواستار آزادی و استقلال هم بودند یا از بین رفتند یا متأسفانه با بریدن از مردم در خدمت دشمن مردم در آمدند.

اصلاحات، نظام جمهوری اسلامی را حاصل انقلابی بزرگ می داند و به آن وفادار است. البته این نظام هم با حفظ هویت نیاز به نو شدن و اصلاح دائم دارد و نیز باید همواره هوشیار بود که انحرافی پیش نیاید یا اگر آمد آن را اصلاح کرد.

طبعاً اصلاحات اگر باشد همواره باید با استبداد زدگی، عقب افتادگی و وابستگی به بیگانه مبارزه کند و اگر روی کار بیاید باید برای عملیاتی شدن خواستهای اصیل ملت و ارزشهای اصیل انقلابی برنامه ریزی کند.

قبلا عرض کردم که اداره جامعه براساس برنامه امر مبارکی بود که پیش از دولت اصلاحات مورد توجه قرار گرفت و در دولت اصلاحات تکمیل شد.

در اینجا نکته ای را عرض کنم. برنامه داشتن و با برنامه عمل کردن جز با وجود یک سازمان علمی، تخصصی، عملیاتی شایسته یعنی سازمان برنامه یا سازمان مدیریت و برنامه ریزی ممکن نیست.

متأسفانه سازمان مدیریت و برنامه ریزی را حذف کردند، در حالی که این سازمان قلب حکومت است و نبض مدیریت جامعه را در دست دارد و ایجاد کننده فکر مدیریت درست و اجرا کننده آن است و ناظر بی طرف بر اجرای درست و هماهنگ برنامه ها و سیاست ها. حالا ممکن است این سازمان عیب هایی هم داشته باشد که باید آن را اصلاح و رفع کرد و الا جامعه و مدیریت آن دچار آشفتگی و انحراف می شود.

این سازمان ایجاد کننده تعادل در مدیریت و نیز اعمال نظارت است. و همین جا نیز بگویم که یکی از عوامل مهم پیدایش فساد در جامعه، بخصوص فسادی که ناشی از اشتباه یا کارکرد نادرست مدیریت کلان است عدم نظارت درست و کم التفاتی به نهادهای نظارتی در جامعه است. اگر نظارت درست نبود و هرکس بخصوص کسانی که قدرت دارند هر کاری که خواستند کردند (ولو با حسن نیت) و ضوابط و مقررات به سادگی دور زده شد شاهد فسادهای بزرگی خواهیم بود که نمونه آن را این روزها شاهدیم.

همچنین نباید نقش ممتاز مجلس را در جلوگیری از فساد و نیز بی قانونی هایی که منشاء بسیاری از فسادها است از یاد برد.

بنده معتقدم همین مجلس با همه احترامی که برای همه نمایندگان قائلیم اگر جایگاه خود را داشت و می توانست محکم عمل کند و نمایندگان شجاع در اکثریت بودند این فساد نگران کننده به اینجاها نمی رسید. مجلس حق دارد در همه امور دخالت و نظارت کند و این مسأله مهمی است. جایگاه مجلس در یک نظام مردم سالار به دلایل مختلف بالاترین جایگاه است.

مجلس تبلور افکار عمومی و منتشر شدن نمایندگی مردم در ۲۹۰ نفر یا بیشتر است. مجلس واقعی بیش از دیگران از افکار و اراده عمومی نمایندگی می کند و تنها مرجع قانونگزاری است و حق تحقیق و تفحص در همه جا و همه امور را دارد.

پیش تر بعضی ها اشکال می کردند که مجلس حق تحقیق و تفحص در نهادهای تحت اشراف و نظارت رهبری را ندارد که ایشان اظهار داشتند که مجلس این حق را دارد.

اینکه ما بر انتخابات و سلامت و آزادی آن و نیز فراهم آوردن زمینه حضور همگان و همه سلیقه ها و گرایش ها و بخش های جامعه تأکید می کنیم به خاطر این است که اولاً این حق مردم است و کسی نباید آن را محدود کند. ثانیاً مجلس جایگاه بسیار مهمی دارد و باید بتواند از همه جامعه نمایندگی کند، نه یک گروه و جریان خاص.

بنده مطالبی و شرایطی را عرض کردم که به نظرم آنها حداقل شرایط یک انتخابات مطلوب است. طبعا اگر باشد همه می توانند و باید در انتخابات شرکت داشته باشند و امیدوارم چنین باشد.

کسی نباید حق مسلم مردم را برای رأی و انتخاب محدود کند و کشور متعلق به همه است و انقلاب در انحصار یک گروه و جریان نیست. ما انتخابات درست و خوب می خواهیم که همه در آن شرکت کنند و فراهم آوردن زمینه حضور فراگیر مردم امنیت واقعی را تأمین می کند و حاصل آن هم مجلس نیرومند است که هم جلوی بی قانونی و میل به دیکتاتوری را می گیرد و هم بهترین تضمین برای جلوگیری از فسادهای بزرگ و نیز برخورد جدی در صورت وقوع آن است.

صحبت بر سر این نیست که من یا شما بیاییم به مجلس، صحبت از این است که شرایط حضور همه جریانها و گروهها فراهم شود و تعیین کننده رأی واقعی مردم باشد.

به نظرم هرکس که در چارچوب قانون اساسی رفتار می کند و عملاً ملتزم به آن است حق شرکت در انتخابات را دارد و حتی اگر نظراً نسبت به قانون اساسی و بعضی اصول آن ایراد داشته باشد، آنچه مهم است التزام عملی به قانون است. اگر انتخابات چنین باشد واقعا مردم سالاری تأمین شده است و مجلس مقتدر جلو بسیاری از انحراف ها و فسادها را خواهد گرفت.

این است که همواره ما به عنوان یک وظیفه انقلابی، دینی و ملی و در جهت دفاع از حق و حرمت مردم باید از انتخابات آزاد و سالم و مطلوب دم بزنیم و آن را مطالبه کنیم.