مهرداد مشایخی، جامعهشناس، استاد دانشگاه جورج تاون واشنگتن، تحلیلگر سیاسی و پژوهشگر اجتماعی پس از ماهها مبارزه با بیماری سرطان روز ۵ اکتبر، ۱۳مهر در واشنگتن زندگی را بدرود گفت.
در سالهای اخیر مقالات پژوهشی و جامعهشناختی زیادی از دکتر مشایخی درباره مسائل ایران و موانع پیشپای جنبش دموکراسیخواهی ایرانیان در نشریات مختلف از جمله در «ایران امروز»، «ایرانیان واشنگتن» و «شهروند» کانادا به چاپ رسیده است.
مشایخی دکترای جامعهشناسی و فوق لیسانس اقتصاد از دانشگاه آمریکایی واشنگتن دیسی داشت به عنوان جامعهشناس در دانشگاه جرج تاون واشنگتن دیسی تدریس میکرد.
ایران امروز، درگذشت مهرداد مشایخی را به خانواده، دوستان و جامعه آکادمیک و سیاسی ایران تسلیت میگوید.
در غم از دست دادن دکترمهراد مشایخی
جنبش دمکراسی خواهی ایران یکی از یاران اصلی خود، دکتر مهرداد مشایخی را از دست داد. اما نسلی که او به آنها امیدوار بود و در راه آموزش و تربیت آنها گام گذاشت بیشک هزاران مشایخی بهبار خواهد آورد که جای خالی او را پر خواهند کرد و در ایرانی آزاد که آرزوی او بود یاد او را گرامی خواهند داشت.
امروز پنجم اکتبر۲۰۱۱ برابر با ۱۳ مهرماه ۱۳۹۰ دوست بسیار عزیز، همکار، همرزم و یار مهربانی را از دست دادیم. دکتر مشایخی، جامعه شناس، استاد دانشگاه جورج تاون واشنگتن، پژوهشگر، متفکر، شهروندی مسوول و دردمند مردم بود.
او جامعه ایران، به ویژه وضعیت سیاسی و فرهنگی آن را خوب میشناخت و درصدد رفع موانع و عوامل عقب ماندگی آن بود و تا آخرین روزهای زندگی خود اندیشه دمکراسی برای ایران از او جدا نشد.
مشایخی علیرغم آنکه ماهها از بیماری سرطان رنج میبرد ولی هرگز فعالیتهای اجتماعی خود را رها نکرد، برعکس زمانی که دریافت بیماریش علاج نا پذیر است، و دیر یا زود ما را ترک خواهد کرد به شدت زیاد پیگیر اهداف انسانی خود بود.
او سرانجام امروز چشمان پر از امید خود را برای همیشه بربست. یاد او همیشه و همواره گرامی خواهد ماند و دوستان و همرزمانش بیش از پیش پی گیر اهداف انسانی او خواهند بود.
نیره توحیدی
کاظم علمداری
پنجم اکتبر ۲۰۱۱
یادداشتی از علیاکبر مهدی در سوگ مشایخی
(فیسبوک)
امشب شب تلخ و تنها و سنگینی است كه نمیدانم چگونه به صبحاش خواهم رساند۔ امروز دكتر مهرداد مشایخی٬ دوست همدرس٬ همفكر٬ و هم سن و سالم درگذشت۔ او قریب به دوسال است كه با سرطان لوزالمعده در جنگ بود۔ آخرین باری كه وی را دیدم اول ماه آگوست بود كه بنا بود با آغاز دوره جدیدی از شیمی درمانی سلامت خود را باز یابد۔ پس از دو هفته شنیدم كه بعلت ضعف جسمانی شیمی درمانی را متوقف كرده است۔ در دو ماه گذشته چندین بار تلفنی با هم گفتگو كردیم۔ آخرین گفتگوی ما ده روز قبل بود و پس ازآن گویا دیگر توان گفتگوی تلفنی با كسی را نداشت۔ آخرین گفتگویمان با خداحافظی او و سفارشاتاش برای آینده بود۔ گریههایم از آن لحظه آغاز شد۔
در تمام دیدارها و تلفن ها٬ هیچگاه وی را نالان ندیدم۔ روحیه مثبت٬ نگاه امیدوار٬ و ایمانش به زندگی و بهبود آن در شرایط درمان رنج زا سخت من را تحت تاثیر قرار داده بود۔ او هیچگاه از درد و رنج بیماری گله نكرد و فقط چشم و امیدش به بهبودی و بازیافت سلامتش بود۔ در ماههای اخیر٬ درتعامل با وی سعی من بیشتر درایجاد گفتگوی امیدبخش و غیر سیاسی بود٬ اما مهرداد همیشه بحث را به سیاست می كشید و با اطلاعات دقیقی كه از آخرین تحولات داشت من را به چالش راهگشایی و نظرخواهی می كشید۔ فكر و ذكرش ایران و تحولات ایران بود۔ او به تمام معنی یك انسان سیاسی بود٬ چه در دنیای خصوصی اش و چه دردنیای عمومی۔ سیاست برای او ابزار كسب شهرت و مقام و پول و غیره نبود۔ سیاست برای او زیست معنی داری بود كه یك شهروند متجدد میبایستی تجربه كند۔
من در مناسبت دیگری از اهمیت و تاثیر افكار و اندیشههای مهرداد خواهم گفت۔ این مختصر درددلی است با خودم و دوستان و آشنایانی كه در ده روز گذشته از من در مورد استفاده از عكس مهرداد در صفحه فیس بوك پرسیدهاند. نیز پاسخی است به فرزندان و آشنایانم كه تاثر بیش از حد من نسبت به وضع مهرداد در دو هفته گذشته برایشان امری جدید و نا آشنا بوده است.
حقیقت اینست كه مهرداد یكی از دوستان بسیار نزدیك من بود٬ نزدیك تر از دوستانی كه هر هفته چند بار آنها را می بینم٬ و حتی نزدیك تر از آنكه نزدیكانم آنرا دریابند۔ اعتماد و اتكای دو جانبه٬ اشتراك تجربیات تحصیلی و حرفهای٬ هم اطاقی بودن های زیاد در كنفرانسها٬ مشترك بودن اهداف سیاسی و فلسفی٬ همفكری و مشورت مداوم در مورد كارهای تحقیقی و سیاسی و فرهنگی٬ و بالاخره همكاریهای مشتركمان در بعضی از ساحت های سیاسی و فرهنگی ما را بطور نزدیكی بهم پیوند میزد۔
بند نافی دیگری كه من و مهرداد را بهم نزدیك میكرد و احترام من را برای او بیشترمی نمود٬ دایی بزرگوارش دكتر امیر حسین آریان پور بود. دكتر آریان پور اولین جامعه شناسی است كه افكارش من را به جامعه شناسی كشاند وهمیشه برایم الگوی یك روشنفكر و محقق دانشگاهی متعهد ماند۔ من و مهرداد هر دو نسبت به دكتر آریان پور و اهدافش ارادت خاصی داشتیم۔ مهرداد هم از نظر جسم ورزشكارش و هم افكار تاثیر گذارش به نوعی تداوم بخش الگوی درخشان دایی اش بود۔
این اشتراكات٬ به اضافه نزدیكی سنی٬ بیماری او و آسیب پذیریاش را برای من هم ازبابت این دلبستگیها و هم از نظر وجودی بسیار ملموس میكرد. دردش و رنج اش را با هر سلول خویش لمس میكردم۔ و حالا با رفتنش٬ فضای زیادی را كه دوستی ما پر میكرد خالی مییابم و بسختی میتوانم فكر كنم كه چگونه و چه كسی بتواند آنرا پر كند.
میدانم كه امشب پایانی خواهد داشت. فردا خورشید باز سر بر خواهد كشید و جهان را نورفشان خواهد كرد. از فردا ما با خاطره مهرداد زندگی را به همان میزان كه وی دوست میداشت و آنرا برای دیگران ترسیم میكرد ادامه خواهیم داد۔ روزها خواهند آمد و خواهند رفت٬ لیكن یاد مهرداد از قلب و ذهن ما نخواهد رفت۔
چنین بوده است و چنین ماند رسم روزگار / فقط عشق و دوستی بماند برقرار
«هیچ پایانی وجود ندارد...»*
یادداشتی از ماندانا زندیان
در زندگی روزهایی هست که تسلی هیچ معنا ندارد؛ شکوه لحظه رنگ باخته است و دل از هر منظر به نظارۀ کسی میرسد که یک روز خواست سکوتِ بودن را بشکند و نباشد- رسا، باشکوه، چنان یادی که ملال نمیآورد، چراغ میافروزد.
غیبت انسانی، آموزگاری گشاده ذهن، تا ته ظرفیت این واژهها، که در آستانۀ هر پیکار، به تعریف راه مینشست؛ از اندازههای انسان و راه و پیکار بیرون میافتد؛ ولی آرزوهای مشترک انسانها ادامۀ عمرِ آبند، بیدار میمانند و ادامه مییابند- ادامۀ عمر و آرمانهایی که در مسیر زندگی شکل میگیرند، در دستهای دیگرانی که ادامۀ عمرند.
در زندگی روزهایی هست که یافتن یک انسان، به دریافتن انسانیتی میرسد که هیچ در وصف نمیآید؛ یک زیبایی سرریز که در سایۀ اکسیرش انسان به دوست داشتنِ انسان میرسد، و به درک خویشکاری که سرسپردگی است در برابر آنچه فرد انسانی میتواند در خود برکشد؛ مسئولیتی آمیخته به تلاشی آفریننده، که شناختن آن انسان بر شانههای آدمی میگذارد، که ذات همۀ تلاشها و آفرینندگیها برای انسان است، و خوبی و زیبایی، تعابیری انسانی که تنها با وجود انسان معنامی شوند.
حضور اثرگذار دکتر مهرداد مشایخی هرگز یک حضور محدود در گذران شبانروز نبود؛ یک افشای ابدی بود از زمانها و مکانهایی که تاریخ و جغرافیا را پشت سر گذاشته اند، افشای این راز که انسان، فرد انسانی، سرانجام خاک میشود و پارهای از هستی بزرگ تر؛ تاریخ اما همیشه حضور خواهد داشت و انسانیت و وطن نیز.
برخورد ساده و زلال دکتر مشایخی به دردی که بر جسمش آوار شد، دلاوری و همت بلندی که بر ماههای دشوار این آخرین پیکار زندگانی اش چیره بود، مجموعۀ سخنان و نوشتههایش پیرامون جنبش شهروندی ایران، جنبش سبز- بر فراز همه، کتاب ارزندۀ «جنبش سبز ایران و رنگین کمان دمکراسی» که سراسر در دوران پیکار مثالی اش با سرطان کارشد، تجسد خویشکاری انسان، و بالاتر گذاردن امر عمومی بر سود شخصی است، که دست فرهنگ سیاسی را تا آن سطوح والا که جرمی بنتام، بیشترین خوشبختی برای بیشترین افراد، تعریف میکرد، میکشاند؛ و آن انسان صمیمی و حقیقی را که او بود، از متنها و حرفهایش هم باورکردنی تر میکند.
در زندگی روزهایی هست که شگفتی بر شگفتیهای منطق گاه درک ناشدنی هستی افزون میشود؛ مرگ، مغرور و ناشکیبا، دو پاره شکیبایی و زیبایی را از جهان ما میگیرد، هر دو را با یک بیماری، در یک سن، و طرفه آن که از بستر یک باور: هر روز عمر را چنان زیستن، که انگار آخرین روز است.
استیو جابز- از بزرگ ترین نوآوران گسترۀ تکنولوژی- و دکتر مهرداد مشایخی - نویسنده، سیاستگر، آموزگار و دوست- هر روز بیماری مشترک خود را چنان زیستند، که آخرین روز تنها فرصت، و چنان بازآفریدند که نخستین روز هر همیشه. هر دو، در دوران پیکار تن با سرطان، بهترینهای اندیشه و روان خویش را چنان برکشیدند که بهترینهای جهان، از تکنولوژی تا جامعه شناسی، به احترامشان برخاست- هر دو در بافتارهای گوناگون گفتهاند که اندیشۀ مرگ، و خواست به انجام رساندن آنچه در ذهن داشتند، انگیزۀ بیشتر کوشیدنشان بوده است- و هر دو چنان رفتند که این دستگاه آی فون و کتاب «به سوی دمکراسی و جمهوری در ایران»، بر همین میز پیش روی من، نمادهایی ست از این حقیقت که « هیچ پایانی وجودندارد...»
دکتر مشایخی تلاش برای دستیابی به حقوق فرد انسانی را در گسترۀ امر عمومی، و همت برتر دانستن مسئولیت اجتماعی بر حق فردی خود را، در بستر زندگی شخصی، معناکرد. از نقد خویش و ارج گزاری ارزشهای اندیشههای مخالف، نهراسید؛ گذشته را، با هر درازا، بیش از دیباچۀ حال ندانست، و هیچ چیز را شایستۀ ماندن در گذشته و نام نشناخت؛ که دریافته بود کسی که بخواهد از چهرۀ خواستهای تاریخی ملتش صورتی واقعی بسازد بی محابا به درون آتش و باد میرود..
این روزها، این مناسبتهای تلخ، فرصتهایی است برای بازنگری خویشتن خود و روح سرشار و بخشندۀ جنبشهای اجتماعی ایران که او آن اندازه در تعریف و نقدشان کوشید.
غیبت فیزیکی دکتر مهرداد مشایخی، دردی ست که رودخانه وصفش را نه از باران، که از آتش میشنود؛ دردی که ماهها در لحظه بال میزد وناگهان کبوتری شد بر بام، و یادی که دیگر خلوت واژههای بسیاری از ما را رهانمی کند.
ماندانا زندیان
مهر ماه سال یکهزار و سیصد و نود خورشیدی
*عنوان نوشته برگرفته از سخنان دکتر مهرداد مشایخی در آخرین مصاحبۀ منتشر شده از او بر سامانۀ «روز آنلاین» است.
*****
جهان آزاد
راه او پایدار میماند
بود مردی بزرگ و آزاده
عاشق مردمان میهن خویش
پاکباز و فروتن و ساده
سخت وارسته از غمِ کم و بیش
بهر فردای روشن و آزاد
روز و شب در تلاش و درتشویش
آرزویش رهایی ایران
از کف کرکسان مرگ اندیش
سخنانش به کام یاران، شهد
بر دل دشمنان میهن، نیش!
شاید آن شاعر سمرقندی
در رثایش سرود، پیشاپیش:
از شمار دوچشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
راه او پایدار می ماند
آی ملای دزد نادرویش!
پیام حسن شریعتمداری:
در سوگ دکتر مهرداد مشایخی
برای آنان که دکتر مهرداد مشایخی را از نزدیک میشناختند از دست دادن او اندوه جانکاهی است و برای همه آنانی که از طریق تالیفات ارزشمند و یا نوشته ها و مصاحبه های او با افکار و اندیشه اش آشنا بودند و با شخصیت صمیمی و متوازن و مودب او الفتی داشتند این فقدان نابهنگام چون از دست رفتن سرمایهئی بزرگ ضایعه جبران ناپزیری است.
او عدالتخواهی سکولار بود که آزادی و دموکراسی را مناسبترین بستر توسعه مناسبات عدالتچویانه بشری میدانست و عمر کوتاه ولی پر ثمرش را در مبارزه و تدریس و تالیف برای گسترش این مکتب سیاسی گذراند .او با وجود دردی جانکاه که به تحلیلش میبرد تا پایان راه با روحیه ئی قوی این تلاش خود را لحظه ئی رها نکرد. من بعنوان کسی که چندین سال همکار سیاسی و هم اندیشه او بوده ام در این شمار جز اندکی ازفرهیختگان را نمیتوانم نام ببرم. بخصوص هنگامی که سخن از خصائل و فضیلت های انسانی میرود بیگمان همواره فقدان او خانواده اش و من و دوستان و هم رزمان سیاسی و جامعه دانشگاهی را با غمی آکنده از ستایش و احترام مواجه خواهد نمود.
فقدان نابهنگام او را که از یاد رفتنی نیست ابتدا به همسر مهربان پدر و مادر گرامی وخانواده عزیزش و سپس به همرزمان او در سازمان جمهوریخواهان ایران که خود از بنیان گذارانش بود و به جامعه دانشگاهیان و همه دوستان و علاقمندان و آشنایانش تسلیت میگویم. از آفریدگاربزرگ برای او آرامشی ابدی و برای بازماندگان صبر و برای همرزمان ادامه راهش را آرزومندم. باشد که در فردای دموکراسی در ایران شاهد به تحقق پیوستن آرزوهای دیرینه اش گردد.
روانش شاد یادش گرامی و راهش برقرار.
حسن شریعتمداری
هامبورگ ۶ اکتبر ۲۰۱۱
***
اطلاعیۀ اتحاد جمهوریخواهان ایران:
در سوگ مهرداد مشایخی
مهرداد مشایخی یکی از خوش فکرترین تحلیل گران دهه های اخیر کشورمان و از بنیانگذاران اتحاد جمهوریخواهان ایران درگذشت. فقدان مهرداد مشایخی خلاء بزرگی برای همه دوستان او و جنبش سیاسی و آزادیخواهانۀ مردم ایران است. او یکی از تاثیر گذار ترین چهره های سیاسی کشور ما بود و از دانش و توانایی های کم نظیری در ارزیابی از تحولات سیاسی و درک تغییرات اجتماعی برخوردار بود.
فقدان مهرداد مشایخی ضایعه ای بزرگ برای جنبش دمکراسی در ایران و همه کسانی است که با اندیشه ها و افکار او اشنا بوده و در کنار او برای تحقق آرمان آزادی و دمکراسی گام برداشتهاند.
اتحاد جمهوریخواهان ایران فقدان مهرداد را به خانوادۀ مشایخی و بستگان، جامعۀ سیاسی و روشنفکری ایران و به یاران مهرداد در سازمان جمهوریخواهان ایران تسلیت می گوید و یاد پر مهر همراه دیرین خود را گرامی می دارد.
نام مهرداد مشایخی، در تاریخ مبارزه برای آزادی و دمکراسی در ایران و جامعۀ روشنفکری کشورمان جاودانه خواهد ماند.
هیات سیاسی اجرائی
اتحاد جمهوریخواهان ایران
۱۴ مهر ۱۳۹۰ - ۶ اکتبر ۲۰۱۱
***
اطلاعیه سازمان جمهوریخواهان ایران: درگذشت مهرداد مشایخی
مهرداد مشایخی، دوست وهمرزم ما، یکی از چهره های درخشان روشنفکران آزدایخواه وسازمانگری معتقد به ساختن سازمانهای سیاسی مدرن، امشب در واشینگتن پس از ماه ها مبارزه با بیماری سرطان، درگذشت. ما همه سوگوارِ ازدست دادن این یار دیرین و پایه گذار سازمان جمهوریخواهان، درگذشت او را به خانواده و تمام دوستانش تسلیت میگوییم. نام مهرداد مشایخی بدون تردید در تاریخ پیکارهای آزادیخواهانه مردم ایران جاودان خواهد ماند.
پنجم اکتبر ۲۰۱۱
سازمان جمهوریخواهان ایران
تعدادی از مقالات دکتر مشایخی که در ایران امروز منتشر شدهاند: