ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 05.10.2011, 15:24
فرهنگ ما به سمت اضمحلال می‌رود

حرف‌های سیدمهدی شجاعی، نویسنده

سیدمهدی شجاعی سخت‌ترین جلسه عمرش را با انتقاد از شرایط بد فرهنگی در سال‌های اخیر به پایان برد.

به گزارش خبرآنلاین، پس از مجید مجیدی، صابر امامی و رضا امیرخانی نوبت به سیدمهدی شجاعی رسید تا در نشست نقد و بررسی آثارش سخن بگوید.

این نشست عصر سه‌شنبه ۱۲ مهر با استقبال گرم مخاطبان و چهرههای ادبی در شهر کتاب برگزار شد. سیدمهدی شجاعی که تا پایان مراسم سرش را پایین انداخته بود، صحبتهایش را با این فراز از دعای کمیل آغاز کرد که: «کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ» و گفت که مراسم امروز یکی از سخت‌ترین مراسم عمرش بوده است.

او پس از آن گریزی به فضای فرهنگی کشور زد و با نگاهی انتقادی به بررسی آنچه پرداخت که طی سالهای اخیر بر فرهنگ و هنر این دیار رفته است.

● این نشست باید یکی از شیرین‌ترین نشست‌هایی باشد که من در آن حضور دارم، چون بسیاری از کسانی که دوستشان دارم در جمع حاضرند و برخی هم صحبت کردهاند، اما در واقع این نشست یکی از سخت‌ترین نشستهای عمر من بود.

● این حرفها را از روی فروتنی نمیگویم، کسانی که من را میشناسند، روحیه من را می‌دانند، در واقع اظهار لطف دوستان و جنس صحبت‌هایشان همه از سر فروتنی بود، وگرنه من در حد این همه تعریف نیستم.

● این دوره طولانی بیماری و عزلت این دستاورد را برای من داشت که بتوانم از بیرون – نه به مفهوم جغرافیایی که به مفهوم اشراف معنوی- نگاهی به کلیت جامعه و روند آن داشته باشم. و آنچه در تمام این‌مدت مرا آزار می‌داده و می‌دهد وضعیت اسف‌بار فرهنگ جامعه است.

● آنچه این روزها بیش از هر چیز مرا آزار می‌دهد، وضعیت عمومی فرهنگی است، این که در این مراسم، لطف خدا و حسن‌ظن دوستان باعث اعزاز و اکرام بنده شود برای من گرچه موجب امتنان است ولی راضی‌کننده نیست. من از بی‌نوایی نیم روی زرد / غم بینوایان رخم زرد کرد.
فاجعه‌ای که در این روزها و سال‌ها در حوزه فرهنگ به مفهوم خاص و عام آن شاهدش هستیم، همه اتفاقات دیگر را تحت شعاع خود قرار می‌دهد.

● ما در سراشیبی اضمحلال فرهنگی حرکت میکنیم. اگر از منظر کسی که ۵۰ سال بعد به امروز ما می‌نگرد، به این جریان فرهنگ در کشورمان نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که آنچه رخ داده – به‌ویژه آنچه در چند سال اخیر رخ داده است- تا چه اندازه باعث تنزل فرهنگی ما شده است.

● کاش این فرهنگ که می‌گوییم، فرهنگ به معنی خاص آن بود! متاسفانه این اتفاق در فرهنگ عمومی یعنی در جهان‌بینی، اندیشه، آداب و رسوم و ... رخ داده و این همه، آن چیزی است که شاکله یک ملت را تشکیل می‌دهد و من نگرانم که این جریان در نهایت به یک دوره انحطاط و ابتذال فرهنگی منجر شود.

● ما مردمی بودیم که در گذشته برای هر امری آداب خاص خودش را داشتیم. از کاسبی گرفته تا ازدواج و زناشویی و دوستی و رفتار با دیگران و ...همه و همه آداب خود را داشت اما الان کجائیم و چه بلایی بر سر این آداب که شکل‌دهنده فرهنگ ماست آمده است.

● ما دشمن موهومی را متصور میشویم و همه چیز را گردن او میاندازیم و میگوییم مقصر ابتذال فرهنگی ما اوست، اما خودمان بیشتر از آن دشمن به فرهنگ خود ضربه زده‌ایم.

● دشمن ما را وادار کرد که دروغ بگوییم و دروغ را سکه رایج بازار کنیم و وقتی این اتفاق رخ داد، کسی که فاقد این سکه رایج است طبعا دچار انزوا و فقر می‌شود.

● وقتی یک مقام ارشد اجرایی به راحتی دروغ بگوید و تهمت بزند، نتیجهاش میشود رسیدن به وضعیت امروز، وضعیتی که شاهدش هستیم. وقتی شاهد عوض شدن ارزش و ضدارزش در کشور هستیم، شک نکنید که سراشیبی سقوط در کشور آغاز شده است.

● الان نمیشود دشمن را با فرمول‌های ساده و ابتدایی تعریف کرد. حضرت امام زمانی فرموده بودند که اگر دشمن از شما تعریف کرد، به خودتان شک کنید، اما حالا ماجرا فرق کرده و دشمن به روشهای دیگری هم روی آورده است.

● می‌گویند که انگلیسی‌ها با نفوذ در دربار ناصرالدین شاه فرمان قتل امیرکبیر را در حالت مستی از شاه گرفتند. و بعد با خود فکر کردند یا دچار این نگرانی شدند که مبادا وقتی مستی از سر شاه پرید، پشمان شود و فرمان را پس بگیرد. چاره کار را در این دیدند که صبح اول وقت سفیر انگلیس با شاه دیدار کند و به تعریف و تمجید از امیرکبیر بپردازد. این نقشه را اجرا می‌کنند و شاه که می‌بیند انگلیسی‌ها دارند از امیرکبیر تعریف و حمایت می‌کنند به قتل او مصمم‌تر شد. این یعنی دویست سال پیش خود انگلیسی‌ها بدل این فن را به کار برده‌اند و حالا بعد از این همه سال طبیعی است که به شیوه‌های پیچیده‌تری برای دخالت و نفوذ متوسل شوند.

● نباید از یاد ببریم که چارچوب‌های حضور دشمن همواره ثابت نمی‌ماند. دشمن امروز در کنار مدیران ماست و با آنها تصمیم‌سازی می‌کند و این باعث می‌شود بلاهایی که ما خودمان بر سر خودمان می‌آوریم، بسیار بیشتر از آن چیزی باشد که گفته می‌شود دشمن می‌خواهد بر سر ما بیاورد.

● ما بارها این حکایت را گفته‌ایم و شنیده‌ایم و خندیده‌ایم که: «ملانصرالدین به مردم گفت که فلان جا آش می‌دهند و وقتی همه به آن سمت هجوم بردند، با خودش فکر کرد، نکند واقعا آش می‌دهند و خودش هم به همان سمت روانه شد.» و تصور کرده‌ایم که نتیجه اخلاقی این حکایت حماقت ملانصرالدین است. درحالی که پیام اصلی این حکایت چیز دیگری است. حرف این است که کسی که عوام‌فریبی می‌کند، درنهایت خودش توسط عوام، فریفته می‌شود. ما از ابعاد و وجوه مختلف به چنین آفتی دچار شده‌ایم. شما نگاه کنید روزگاری نه چندان دور، هنر و ادبیات فاخر در چه جایگاهی بود و امروز در چه جایگاهی.

● دشمن ما را به سمت دروغ و عوام‌فریبی هدایت کرده، وادارمان ساخته تا ارزش‌هایمان را تغییر دهیم. این رفتار در نهایت منجر شد به این که افراد بسیار ناکارآمد را در پست‌هایی بگذاریم که به راحتی دستاوردهایمان را به فراموشی بسپارند.

● متاسفانه این روزها برداشت غلط از اسلام باعث گریز جوانان ما از دین شده است.

● تعریف ما از دین و عمل نکردن به جنس حقیقی آن، این تلقی را در ذهن جوانان پدید ‌آورده که اگر دین این است، باید برای کشف حقیقت به دنبال چیز دیگری باشیم و راه دیگری برای ارتباط با آسمان بجوییم.

● شاید تصور شود در حوزه امور فرهنگی و هنری اتفاقاتی که رخ میدهد بر اساس نادانی و بی‌تجربگی است، اما وقتی این اتفاقات در گذر سال‌ها و در کنار هم قرار می‌گیرد، متوجه می‌شویم که یک طراحی هوشمندانه پشت این ماجراست و ما در معرض جدی‌ترین آسیب‌ها قرار داریم.

● وقتی ما از روندی که در قالب ممیزی کتاب وجود دارد، انتقاد می‌کنیم، فکر می‌کنند که گیر ما در خود امر ممیزی یا شخص خاصی است. در صورتی که اصلا این طور نیست.

● الان دغدغه من دیگر ممیزی نیست چون فرهنگ به مفهوم عمومی و کلی‌تر آن در معرض استحاله و اضمحلال است.

● افراد مقصر نیستند؛ چون که جایگاهی ندارند. در حوزه ممیزی و در سیستم جدید از من خواسته‌اند واژه شراب را از کتاب‌هایمان حذف کنیم و به جای آن نوشیدنی قرار دهیم. حال تصور کنید، چه اتفاقی می افتد اگر بخواهیم حافظ را با این دستورالعمل منتشر کنیم.

● از همه بدتر این است که میگویند چرا در کتاب شما فرعون، دیالوگ‌های ضدتوحیدی دارد.

● این مثال‌ها به نظر من اتفاقی نیست. یک مدیریت و سیاست‌گذاری ویژه پشت آن است که باعث می‌شود آثار افرادی مثل امیرخانی، کمال تبریزی، رسول صدرعاملی، محمدرضا بایرامی و احمد دهقان در ارشاد خاک بخورد و کسی نیست پاسخ بدهد که به راستی ممیزهای ارشاد چقدر بیشتر از این افراد درد دین و انقلاب دارند؟

● من با شخص وزیر در این رابطه صحبت کردم، اما متوجه شدم گویا ایشان خیلی اهل این حرف‌ها و در جریان موضوع نیستند. یعنی اگر ایشان را به جای وزارت ارشاد در وزارت نفت و یا اقتصاد هم می‌گذاشتند، فرقی نمی‌کرد، چون از همه این موارد به یک نسبت بی‌اطلاع هستند. اما آنچه رخ داده و موجب این انتصابات می‌شود، سیاست‌گذاری اشتباه است.

● آنچه الان به عنوان دین در حال ارائه است، دربرگیرنده حقیقت دین نیست.

● در حال حاضر اصلی‌ترین وظیفه هنرمندان و اهالی قلم، معرفی ماهیت حقیقی دین است. چراکه دین تنها وسیله رستگاری در دنیای معاصر است.

● ما چیزهایی را از دل اسلام درآوردیم که در اسلام نبوده است و این تعریف از دین طبیعی است که ما را به انحطاط می‌رساند.

● این مایه افتخار نیست که کسی در حوزه سیاست‌گذاری فرهنگی نقش موثر داشته باشد که صدای شجریان را گوش‌خراش تلقی می‌کند. شجریانی که در تاریخ موسیقی پدیده‌ای بی‌نظیر است. اینها اتفاقی نیستند. بلکه نشانگر وجود یک برنامه‌ریزی هوشمندانه برای تخریب فرهنگی کشورند. و هر کدام از ما باید به سهم خود نقشی در جلوگیری از این تخریب داشته باشیم.

● چهره‌ای که این روزها از اسلام نشان داده می‌شود، بالارفتن از دیوار خانه مردم برای جمع‌آوری ماهواره است. این قبیل کارها چگونه می‌تواند با اسلام و فرهنگ اهل بیت سازگاری داشته باشد؟

● ما باید در تعاریف‌مان تجدید نظر کنیم. به نظر من تقسیم‌بندی هنر به دینی و غیردینی درست نیست. هر اثر هنری به این دلیل که با الهام از عالم بالا خلق میشود، الهی و دینی است. چه خالق اثر نسبت به این امر آگاهی و اعتراف داشته باشد و چه نداشته باشد، تاثیری در اصل ماجرا ندارد. هنرمندی هم که دیندار نیست از این الهام بهره می‌برد، حتی اگر خودش نداند یا نخواهد که بداند. همچنان که دیندار بودن یا نبودن افراد در ارتزاق مادی آنها از سوی خداوند، تاثیری ندارد، خداوند در اعطای روزی معنوی نیز گزینشی عمل نمی‌کند و روزی معنوی‌اش را هم از کسانی که او را نمی‌شناسند یا قبول ندارند، دریغ نمی‌کند.