ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 29.07.2011, 23:45
چرا اصول‌گرایان از احمدی‌نژاد عبور كردند؟


روزگار / ثمینا رستگاری


سال ۹۰ سال افول ستاره اقبال احمدی‌نژادیها بوده است؛ سالی كه هنوز به نیمه نرسیده اما دیگر اتهامی نمانده كه متوجه نزدیكان احمدی‌نژاد نشده باشد. در این زمان كوتاه اصولگرایان توانستند با نهادینه كردن تعبیر «جریان انحرافی» و ساختن یا برملا كردن پرونده‌های آنها آینده سیاسی این افراد را از بین ببرند.

برای منتقدان دیرینه احمدی‌نژاد پنج ماه اخیر در فقدان تحلیل شرایط سپری شده است. كسانی كه شش سال برای انتقاد و اعتراض به دولت ناچار به پرداخت هزینه‌های گزاف بوده‌اند، می‌بینند كه حرف‌هایشان از زبان اصولگرایان گفته می‌شود. حالا دیگر انتقاد از احمدی‌نژاد رایگان شده است و هیچ هزینه‌ای ندارد. امروز دیگر منتقدان غیراصولگرای احمدی‌نژاد در آخر صفی ایستاده‌اند كه ابتدای آن نام آیت‌الله مصباح و جنتی و علم‌الهدی و... دیده می‌شود.

اما به راستی چه اتفاقی افتاد؟ چرا به یكباره احمدی‌نژاد محبوب، مغضوب اصولگرایان شد؟ اینك بعد از گذشت پنج ماه كه شعف تغییر دوران فروكش كرده است تحلیلگران باید بنشینند و از حرفهای نگفته اصولگرایان دریابند كه چه شد؟

۱- گمانه اول این است كه اصولگرایان به این باور رسیده‌اند كه احمدی‌نژاد تغییر كرده است. او دیگر آن مرد ساده‌ای نیست كه با تمام دنیا درافتاد و در پی احیای «گفتمان فراموش‌شده انقلاب» بود. او دیگر آن رئیس‌جمهور خدومی كه با عكسهای سیاه و سفید و كوچك توانست بر هاشمی و اصلاح‌طلبان پیروز شود، نیست. او در پی احیای «اشرافیگری» است و برخی اطرافیانش به فساد مالی و دینی متهم‌اند. اگر اصلاح‌طلبان در پی «بی‌دین كردن» مردم بودند حاال نزدیكان او میخواهند «دین مردم را تغییر دهند».

احمدی‌نژاد دیگر آن رئیس‌جمهور مردمی اسلام‌گرا نیست بلكه در پی احیای ایران باستان و مكتب ایران در مقابل مكتب اسلام است. در یك كلام او دیگر فرقی با اصلاح‌طلبان ندارد. به همان میزان چوب لای چرخ شورای نگهبان و نهادهای انتصابی می‌گذارد. در نتیجه باید همانند اصلاح‌طلبان با اطرافیان او برخورد كرد.

نشانه‌هایی برای تایید این گمانه وجود دارد از جمله اینكه در حال حاضر منتسب بودن به جریان انحرافی درست هم‌سنگ اصلاح‌طلب بودن معیاری برای رد صلاحیت كاندیداها عنوان می‌شود و تبری جستن از جریان انحرافی درست به اندازه توبه كردن از اصلاح‌طلبی شرط ورود به دایره خودی‌هاست. همانطور كه اصلاح‌طلبان متهم به براندازی و ولایت‌ستیزی و اسلام‌گریزی بودند نزدیكان احمدی‌نژاد نیز درست به همین صفات متهم‌اند.

اما نشانه برای رد بنیان این گمانه بیشتر است. مهمترین نشانه عدم قرابت جدی گفتمان انحرافی - با تمام ویژگیهایی كه اصولگرایان برای آن می‌شمرند - با گفتمان دموكراسی‌خواهی و اصلاح‌طلبی است. این جریان را با هیچ وصله پینه‌ای نمی‌توان به اصلاحات وصل كرد. سابقه و كارنامه و عملكرد و گفتار احمدی‌نژادیها چه در زمانه محبوب بودن و چه در دوران مغضوب شدن هیچ ارتباطی با دموكراسی‌خواهی ندارد. این جریان اساساً با عنصری به نام «توسعه سیاسی» بیگانه است در حالی كه خواست «توسعه سیاسی» گناه اصلی جریان اصلاح‌طلبی است.

درست است كه افرادی چون علی مطهری بی‌اعتنایی این جریان به كنترل پوشش زنان را دلیلی بر روشنفكر شدن آنها می‌داند و كسی مثل حسینیان نشستن مشایی در كنار هدیه تهرانی را نشانه منورالفكری مشایی به شمار می‌آورد، اما برای هر اهل فنی واضح است كه این دو هیچ كدام دلیل بر روشنفكری نیست.

این جریان سابقه تحقیر روشنفكران و خس و خاشاك شمردن معترضین را در كارنامه خود ثبت كرده و اگر به حجاب و اسلام فقاهتی ارجی نمی‌نهد و در ظاهر به دنبال توسعه آزادیهای اجتماعی است در عمل به دنبال قربانی كردن توسعه سیاسی بوده است. لذا نمی‌توان باور كرد كه احمدی‌نژاد تغییر كرده و از گفتمان اصولگرایی بیرون آمده بلكه باید به دنبال دلیلی دیگر بود.

۲- گمانه دوم این است كه احمدی‌نژاد قائم به خود شده است. او فراموش كرده پست ریاست‌جمهوری در ایران یك سمت اجرایی است. دوران اصلاحات را به یاد نمی‌آورد كه رئیس‌جمهوری با ۲۲ میلیون رای نهایتاً به تداركاتچی بودن اعتراف كرد. او فراموش كرده است كه قدرت‌هایی وجود دارند كه می‌توانند هر ۹ روز یك بحران بر سر راه رئیس‌جمهور بگذارند. احمدی‌نژاد خیال می‌كند ثبت ۲۴ میلیون رای برای او در وزارت كشور، جواز بی‌نیازی او از اصولگرایان است.

زمانی نه چندان دور، همین چند ماه پیش مناظره‌ای میان جوانفكر و رسایی در صدا و سیما برگزار شد. هنگام ضبط آن برنامه هنوز جوانفكر تبدیل به مردی كه اصولگرایان هر روز طعنه و ریش‌خندی نثارش می‌كنند، نشده بود. او در این برنامه با صراحت گفت: رای احمدی‌نژاد رای اصولگرایان نیست. مردم به شخص او رای دادند وگرنه اصولگرایان پنج میلیون رای بیشتر ندارند.

پیشتر از او احمدی‌نژاد بارها به اصولگرایان گوشزد كرده بود كه وامدار كسی نیست و حاضر نیست به كسی سهمی بدهد. آن زمان اصولگرایان مشغول بیرون كردن اصلاح‌طلبان از صحنه بودند و درست هنگامی كه احساس فراغت كردند به او مشغول شدند و سخنان امیری‌فر حجت‌الاسلام حامی مشایی پیش از رفتنش به زندان به مثابه آخرین قطره‌ای بود كه جام صبر آنها را لبریز كرد.

امیری‌فر در آن مصاحبه گفت: «اصولگرایان خاصیت خود را از دست داده‌اند و حامیان مشایی دوسوم كرسی‌های مجلس آتی را از آن خود خواهند كرد.»

این جمله سرآغاز برخورد با نزدیكان احمدی‌نژاد شد. هر روز جرمی تازه و لقبی تازه‌تر كشف و اختراع شد و پرونده‌ای قطورتر گشوده. حال دیگر بر احمدی‌نژاد و نزدیكانش ثابت شده كه بی‌حمایت اصولگرایان نه ارج و قربی دارند و نه اعتباری. به همین دلیل احمدی‌نژاد مدام تكرار می‌كند كه برنامه‌ای برای انتخابات ندارد و اصلا نمی‌داند انتخابات چه زمانی است؟ به همین دلیل هم می‌گوید نمی‌خواهد كسی را بعد از خودش رئیس‌جمهور كند و اصلا نمی‌تواند چنین كاری را بكند.

اما ستاره بخت او و اطرافیانش افول كرده است و این نكته‌ای است كه آنها خود بیش از همه آن را فهمیده‌اند. احمدی‌نژاد امروز بهتر از همه می‌داند كه «دوران نوكری كه تمام شد باید از قدرت كنار برود» چرا كه همین اصولگرایان دو سال باقیمانده را هم می‌خواستند از او دریغ كنند.

شاید گمانه دوم به واقعیت نزدیكتر باشد اما همچنان این سوال باقی می‌ماند كه چرا احمدی‌نژاد آن كسی كه اصولگرایان می‌خواستند، باقی نماند! آیا او خودش نمی‌دانست كه تمام اقتدارش منوط به تاثیر افرادی است كه به قول او رای زیادی ندارند؟ شاید هم اگر مشایی را همان چهار سال پیش بركنار كرده بود باز هم چنین سرنوشتی در انتظارش بود چرا كه كار ویژه مشخص او برای اصولگرایان حذف جریان اصلاح‌طلبی و در افتادن با هاشمی بود. حال دیگر این دو محقق شده و دوران دیگری طلوع كرده است.

اصولگرایان مدام تكرار می‌كنند اگر به گذشته بازگردند باز هم احمدی‌نژاد را انتخاب می‌كنند. آنها در این گفته خود صادق‌اند چراكه در آن گذشته مورد نظر، پیدا كردن كسی كه بتواند یک‌ تنه و در مقابل ۷۰ میلیون نفر تمام دولتهای پیشین را زیر سوال ببرد خیلی دشوار است. اصولگرایان راست می‌گویند. آنها در گذشته خود نمی‌توانند كسی را پیدا كنند كه هاشمی و ناطق نوری مسوولان دوران امام، مدیریت دوران جنگ و تمام دستاوردهای سازندگی را زیر سوال ببرد. حال این فرد رسالتش را به خوبی انجام داده است و اینك در نبود هیچ رقیبی آینده از آن اصولگرایان است.

او امروز مانند یك سردار ظفرمند از میدان جنگ برگشته است كه باید كناری بایستد و هر سال در سالگرد سوم تیر و ۲۲ خرداد برای ضبط خاطراتش به سراغش بروند و باقی ماجرا را باید به دست كاردان دوستان دیروز و منتقدان امروزش بسپارد.

اصولگرایان با به یاد آوردن گذشته خود به راحتی می‌توانند این گمانه را باطل كنند. تاریخ ۳۰ ساله به آنها نشان داده است كه حذف رقیب لزوماً به افزایش قدرت نمی‌انجامد بلكه اختلافات خودیها را عیان می‌كند و انشعابها را محتمل. آنها می‌توانند به یاد آورند زمانی كه تمام نیروهای سیاسی غیرخودی از عرصه سیاسی حذف شدند و فقط حزب جمهوری اسلامی باقی ماند چه اتفاقی افتاد و آن یكدستی نه دوامی داشت و نه فایده‌ای.

البته این نوشته در این نقطه تمام نمی‌شود. باید ایستاد و نظاره كرد كه آیا احمدی‌نژاد و نزدیكانش این نقش را می‌پذیرند یا خیر؟