iran-emrooz.net | Mon, 25.07.2011, 10:31
بخش کشاورزی رو به موت است
گفتوگو با عیسی کلانتری وزیر پیشین کشاورزی
اعتماد / فریبا پژوه
هنوز نام عیسی کلانتری یاد بخش کشاورزی را در اذهان بسیاری زنده میکند. عیسی کلانتری متولد شهرستان مرند، فارغالتحصیل فیزیولوژی گیاهی از یکی از دانشگاههای ایالات متحده است. او بمدت ۱۲ سال پیاپی در دولتهای سازندگی و اصلاحات وزیر کشاورزی بود و پس از دوران وزارت از کشاورزی جدا نشد. او با نگاهی رو به آینده، نهاد مدنی خانه کشاورز را بنا نهاد؛ نهادی که به گفته او از پایین به بالا چیده شده و سعی دارد از حقوق کشاورزان دفاع کند.
کلانتری بخش کشاورزی را رو به موت میداند و میگوید که این بخش توسط دولت رها شده است. او میگوید در حال حاضر دلارهای نفتی به جای سرمایهگذاری صرف امور جاری میشوند و در صورت ادامه یافتن این روند، در آینده نهچندان دور شاهد تعطیلی کامل بخش کشاورزی خواهیم بود.
این وزیر اسبق در سالهای گذشته در پیشبینی سیاسی خود خبر از اختلاف درونی اصولگرایان داده بود و امروز نیز بر این مساله تاکید دارد که وقتی حلقه را کوچک و تنگ میکنیم، افراد داخل حلقه با هم درگیر میشوند و این مساله اجتنابناپذیر است.
عیسی کلانتری که به عنوان کاندیدای مجلس هشتم نامزد شده بود، رد صلاحیت شد. کلانتری با تاکید بر اینکه به لحاظ اقتصادی – سیاسی وضعیت خوبی نداریم گفت که دولت حتی با تزریق دلارهای نفتی و با افزایش درآمدهای ریالی از محل صرفهجویی یارانهها، از پس هزینههایش برنمیآید.
گفتوگوی اعتماد با وزیر پیشین کشاورزی پیشروی شما است.
شما به عنوان یک وزیر در دولتهای سازندگی و اصلاحات چند سال پیش پیشبینی کرده بودید بین اصولگرایان اختلاف به وجود میآید، وضع اصولگرایان را در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
وقتی که انسان مخالف نداشته باشد، خودش با خودش درگیر میشود. وقتی که حلقهها کوچک و تنگتر میشود افراد داخل حلقه با خودشان درگیر میشوند و این مساله اجتنابناپذیر است.
با توجه به شرایط اقتصادی- سیاسی کشور، روزهایی که پیش رو داریم را چگونه میبینید؟
از نظر اقتصادی- سیاسی وضع خوبی نداریم. روز به روز وضع اقتصادی بدتر میشود. صندوقهای بازنشستگی یکی پس از دیگری در حال ورشکستگی هستند. دولت با افزایش درآمدهای ریالی خودش از محل صرفهجویی یارانهها، از پس هزینههایش برنمیآید و وضع سیاسی هم بسیار پیچیده و غیرشفاف است.
چند روز پیش خبر برداشت ۱۰ میلیارد دلاری دولت که از صندوق توسعه ملی برداشت کرده و مثلا به بخش مسکن تزریق کرده است، منتشر شد. اثرات این تزریق بودجه را در کجا میتوان مشاهده کرد؟
این درآمدها و دلارهای نفتی است که به جای سرمایهگذاری، هزینه جاری میشود و مشکل همین است. نفت نباید هزینه جاری شود و به این ترتیب کارهای عمرانی، زیربنایی و توسعهیی متوقف میشود.
با توجه به شرایط موجود کشور و با نگاهی به عملکرد دولت در برنامههای چهارم و پنجم توسعه؛ وضع کشاورزی را در ایران چگونه میبینید؟
کشاورزی حال و روز خوبی ندارد. کشاورزان دوران سختی را میگذرانند. دولت در رسیدن به اهداف برنامه کشاورزی در طول برنامه چهارم شکست خورده است. آمار و ارقامی که وزارت جهاد کشاورزی منتشر کرده رشد بخش کشاورزی را ۴/۱درصد در طول برنامه اعلام کرده است که البته هدفگذاریها در برنامه چهارم ۵/۶درصد اعلام شده بود و این یعنی دولت دهم به حدود کمتر از ۲۰درصد از اهداف برنامه چهارم دست یافته است. این رشد پایینترین رشد در طول صد سال گذشته کشاورزی کشور بوده و علت آن هم این است که استراتژی وجود ندارد و زیربناها فرسوده است. سرمایهگذاری نمیشود. عملا در این شرایط حتی اگر بارندگی هم باشد، تولیدی نخواهد بود. این وضع کلی کشاورزی است. زیرمجموعه بخش کشاورزی هم مساله دیگری است و به خاطر کمتوجهیها به بخش کشاورزی زیرمجموعه هم مشکلات خاص خود را دارد. از جمله در زمینه بهداشت تولید، در زمینه کمیت و کیفیت تولید، به علت عدم کنترل آفات، بیماریهای دام و گیاه خسارتهای سنگینی به این بخش وارد شده است. مساله بیماریهای طیور، تب برفکی، سل و مسائل بیماریهای خاکزی؛ همه اینها دست به دست هم داده تا رقم تولید آن چیزی نباشد که مسوولان و مردم در انتظارش هستند.
برنامه پنجم را چطور میبینید؟ نظر خاص شما درباره عملکرد دولت درمورد اجرای برنامه چهارم و پنجم توسط دولت نهم و دهم چیست؟ آیا دولت به اهداف خود در این برنامه دست یافته است؟
آقای دکتر داوودی، معاون اول آقای احمدینژاد گفته بود که نویسندگان برنامه چهارم خائن هستند و نویسندگان برنامه پنجم خادم. حال عملکرد دولت در اجرای برنامه چهارم و پنجم نشاندهنده وضع خادمین و خائنین است. اگر دولت به همین روال ادامه دهد نتیجه برنامه پنجم که خادمین آن را نوشتند نه خائنین بسیار بدتر از برنامه چهارم خواهد بود. مساله اصلی که در تولید کشور، چه صنعت، چه خدمات، چه کشاورزی مدنظر قرار نمیگیرد، تولید رقابتی و اقتصادی است. امروزه که تولید رقابتی نداریم نتیجهاش همین وارداتی است که در کشور اتفاق میافتد.
سوال اصلی هم همین واردات است. در بسیاری از بخشها سخن از واردات بیرویه است بویژه در بخش کشاورزی. نظر شما در این زمینه چیست؟
اصولا واردات در دو حالت اتفاق میافتد. یک حالتش کمبود است. اگر کالایی در کشور کم باشد، کسریاش باید وارد شود. مساله دوم، مساله رقابت اقتصادی است. در بخش کشاورزی شرایط مجوز کسریهایی را داریم که واردات آن کسریها اجتنابناپذیر است؛ علوفه، گوشت و... کسی مخالف واردات نیست ولی واردات در کنار کمبودها پاسخگو است. در حال حاضر مشکل اصلی عدم رقابت اقتصادی تولیدات داخلی است. قیمت تولیدات داخلی آنقدر بالا رفته که برای هر کسی صرف دارد هر کالایی را از خارج وارد کند و سود ببرد. به همین دلیل همهچیز در بازار داخلی به صورت خارجی وجود دارد. قیمتهای تمامشده داخلی در مواردی حتی با کیفیت پایینتر به مراتب بالاتر از کالاهای وارداتی است. قیمت تمامشده گوشت در کشور بالای ۱۰ دلار است ولی قیمت جهانی گوشت کیلویی چهار دلار است. قیمت تمامشده شیرخشک، هر تن چهار هزار دلار و قیمت جهانیاش ۲۵۰۰ دلار است. میوه، خشکبار و... را سوداگران وارد میکنند، سود هم میبرند. ولی در کنار اینها کسریها هم وجود دارد.
به این ترتیب کشور ایران تبدیل به بازار مکاره محصولات کشاورزی کشورهای جهان شده است. از استرالیا، چین، امریکای جنوبی و آسیا؛ از همه جا. در این بخش سرمایهگذاری نمیشود. سیاستها در بخش کلان اشتباه است اما هنوز هم میگویند بخش کشاورزی با ۵/۴ میلیون بهرهبردار و ۲۳درصد اشتغال، جای اشتغال دارد. به وجود آوردن شغل کاذب قیمتها را بالا میبرد. در بخش کشاورزی بیش از۶۰-۵۰ درصد بیکاری پنهان داریم که هزینه آن به قیمت تولید اضافه میشود. از طرف دیگر سرمایهگذاری نیست، استهلاکها جایگزین نمیشود و عملا قیمتهای تمامشده بالا و بهرهوری پایین است. دولت هم در بخش کشاورزی مشغول جابهجایی ساختمان و پیدا کردن محل کار برای پرسنل است و صحبت از استکباری بودن ساختمان است. یک زمانی ۳۰ سال پیش یک ساختمان شیشهیی در تهران بود که ساختمان وزارت کشاورزی بود اما الان الحمدلله ساختمان همه وزارتخانهها شیشهیی شده است. آن زمان که یک ساختمان شیشهیی بیشتر نبود همکاران مشغول فعالیت بودند الان که همه وزارتخانهها شیشهیی شده، میگویند وقتی ما وارد ساختمان شیشهیی میشویم احساس استکباری به ما دست میدهد و حالا باید این ساختمان را تخریب کنیم و برویم جای دیگر. وقتی سیاستگذاران بخش کشاورزی با چنین مسائلی مشغول هستند و سیاستهای کلان کشور اینچنین است، قیمتهای تمامشده روز به روز افزایش مییابد.
اگر واردات در بخش کشاورزی به همین نحو ادامه یابد؛ چه خواهد شد؟
در حال حاضر دلارهای نفتی به جای سرمایهگذاری صرف امور جاری میشود و اگر همینطور ادامه پیدا کند در آینده شاهد تعطیلی تدریجی بخش کشاورزی خواهیم بود. یعنی واردات جایگزین تولید میشود. به جای اینکه در داخل تولید کنیم، واردات ارزان را وارد میکنیم. به جای سرمایهگذاری و پایین آوردن هزینههای تولید و بالا بردن بهرهوری و تامین سود کشاورز از محل بهرهوری، واردکننده را آباد میکنیم. تولید داخل را تعطیل میکنیم و اگر قیمتهای تمام شدهتولید داخل پایین نیاید بیشک تعطیل خواهد شد. این وظیفه دولت و حکومت است که باید کمک کند تا هزینه تمام شده پایین بیاید. کشاورز از پس هزینه سرمایهگذاری برنمیآید. وقتی کشاورزی کشور مستهلک شده است، قیمت تمام شده بالاست. وقتی قیمت تمامشده بالاست، قیمت همسایه ارزانتر است، واردات افزایش خواهد یافت. نمیشود دور کشور دیوار آهنی کشید. باید واردات را از طریق سرمایهگذاری، افزایش و از محل پایین آوردن هزینههای تولید، کاهش دهیم. در دهه ۷۰ چنین نبود...
جایی گفته بودید در دهه ۷۰، میوه وارداتی کشور تنها موز بود...
در برخی محصولات مثل موز کشور مزیت تولید نداشت بنابراین واردات بهترین کار موجود بود. چهار، پنج محصول هم کم داشتیم. مثل غلات، شکر، برنج، گندم و... قدرت تولید رقابتی نداشتیم، در نتیجه واردات داشتیم و اشکالی هم نداشت.
الان در بخش تولید شکر دولت دهم میگوید ما مزیت اقتصادی نداریم و برای دولت بهتر است شکر وارد کنیم. در این صورت چه اتفاقی برای چغندرکاران میافتد؟ و بر سر صنایع شکر چه میآید؟
در بخش شکر، کشور باید بخشی از نیاز خود را تولید کند و در بخش دیگر دست به واردات بزند. در بخش نیشکری ما رقابتپذیر هستیم. در بخش چغندر رقابت کم است چراکه رقابت پایین است و در این بخش سرمایهگذاری نشده است. در حال حاضر کشاورزان اروپایی هر کیلو چغندر قند را ۲۷یورو میفروشند، یعنی هر کیلو ۵۰ هزارتومان ولی در ایران کیلویی ۸۰ هزارتومان است و این یعنی در این بخش ما مزیت نداریم. بنابراین در بخش چغندر قند نمیتوانیم رقابت کنیم مگر اینکه برداشت چغندر را به بالای ۷۰ تن افزایش دهیم و این امر هم تنها با سرمایهگذاری امکانپذیر است. ولی در بخش نیشکر هنوز میتوانیم به صورت رقابتی عمل کنیم کشت مکانیزه و سرمایهگذاری شده است. چراکه نیشکر را نمیتوان بدون سرمایهگذاری به دست آورد. این مساله باید تنظیم شود. ما نمیتوانیم همه نیازهایمان را از خارج وارد کنیم. اگر بخواهیم همه نیازهایمان را از خارج وارد کنیم، به تولید داخلی ضربه میخورد و البته در دنیا هم شاهد کمبود مواد غذایی هستیم. باید در داخل کشور در بخش کشاورزی سرمایهگذاری شود. باید قیمتهای تولید را افزایش داد، قیمتهای تمامشده را کاهش داد و سود کشاورزی را از طریق افزایش تولید و کاهش هزینه تامین کرد. این نیاز سرمایهگذاری باید تامین شود.
شما اشاره به گندم داشتید. با توجه به اینکه گندم هنوز قوت اصلی مردم کشور را تامین میکند و با توجه به اینکه در سالهای پیش جشن خودکفایی گندم برگزار شد، در حال حاضر وضع تولید و واردات گندم را چگونه میبینید؟
در حال حاضر گندم به کشور وارد میشود ولی به نظر میرسد نیاز غذایی گندم را با اصلاح قیمت نان میتوان بدون مشکل تامین کرد و از واردات بینیاز شد. با برداشتن سوبسیدها و افزایش قیمت نان، بیش از سه میلیون تن در مصرف گندم صرفهجویی شده است و این باعث میشود به خودکفایی نزدیک شویم. به نظر میرسد به صورت جدی مشکل گندم نخواهیم داشت. در شرایط متعارف، دو میلیون تن گندم مصرف میکردیم که به علت اسراف در مصرف نان بود ولی حالا ۵/۳ میلیون تن میزان مصرف گندم کاهش پیدا کرده است. اما درباره علوفه مشکل جدی وجود دارد چراکه در این بخش سالی ۶ تا ۷ میلیون تن علوفه وارد کشور میشد و این اصلا دیده هم نمیشود.
وضع واردات و تولید برنج چطور است؟
در حال حاضر نزدیک ۵/۱ میلیون تن برنج وارد کشور میشود. یکی از دلایل واردات برنج این است که قیمت تولید داخل برنج با برنج خارجی رقابتی نیست. قیمت تمامشده برنج داخلی، بیش از سه برابر قیمت تمامشده برنج خارجی است.
و این چیزی است که جلوی واردات آن هم اگر گرفته شود، برنج به صورت قاچاق وارد کشور میشود، چرا که قیمت آن ارزانتر است.
در واردات، مسالهیی که مهم است و زیاد به آن اشاره میشود، مساله قاچاق کالاست. سودهایی که دلالان میبرند و قاچاقچیها... مثلا در بحث چای، برخی چایکاران تصمیم گرفتند که کاربری زمینهای زراعی خود را در اعتراض به واردات بیرویه و قاچاق چای، تغییر دهند. نظر شما چیست؟
بیتوجهی به تولید چای داخلی سبب بروز این مساله شده است. ما در چای کمبود داریم. شکی در این زمینه نیست. نیاز چای کشور تنها از تولید داخل قابل تامین نیست ولی دستکم میتوانیم ۶۰ تا ۷۰درصد نیاز کشور را با توجه به باغات چای داخل تامین کنیم. البته با اصلاح باغات و آبرسانی باغات میتوانیم تولید چای را ۱۵ تا ۲۰ تن افزایش دهیم.
کیفیت چای ایرانی خوب است. عملآوری آن ممکن است خوب نباشد و اینکه به علت غیراقتصادی بودن برگ سبز چای بموقع برداشت نمیشود. از نظر اکولوژی و بیوشیمی، برگ سبز چای ایرانی هیچ فرقی با چای کلکته و سریلانکا ندارد. به علت عدم صرفه اقتصادی، باغدار توجه لازم را نمیکند، کارخانهدار هم توجه لازم را به پروسه فرآوری نمیکند بنابراین کیفیت چای پایین میآید.
شکی نیست، همه این نیازها را در داخل کشور نمیتوانیم تامین کنیم. بنابراین بخشی از مصرف داخلی باید وارد شود. اما دلالها و قاچاقچیها کار خود را میکنند و دولت هم در این زمینه توجه لازم، کمک و سرمایهگذاری نمیکند. دولت باید به این مساله سر و سامان دهد. همه اینها، در نتیجه رها شدن بخش کشاورزی توسط دولت است. بخش کشاورزی بیمار است. در این بخش تولید غیررقابتی ممکن نیست و نمیتوان با پمپاژ پول بیرویه در یک محصول به صورت بادکنکی و حبابی به رشد تولید آن کمک کرد چرا که مزیت اقتصادی ندارد.
واسطهها و دلالها هم نمیگذارند قیمت را عرضه و تقاضا تعیین کند. واردات را هم به گرانی تولیدات داخلی میفروشند. فقط کمی ارزانتر میفروشند. به عنوان مثال قیمت برنج باسماتی درجه یک هندی حداکثر ۱۲۰۰ تومان است که واسطهها به قیمت ۲۵۰۰ تومان در هر کیلو میفروشند. یعنی مالیات و سود بازرگانی نمیدهند و تنها مقداری از برنج ایرانی ارزانتر میفروشند و هیچ نظارتی هم نیست.
به همین دلیل هم کشاورزی کشور رو به موت است و دولت هم تنها به تماشای این بیمار نشسته است و کسی به درمان این بیمار نمیپردازد، چرا که درمان این بیمار کار سختی است. درمان کشاورزی کشور، کار افراد آماتور نیست. درمان بیماریها در بخش کشاورزی نیاز به عزم ملی دارد.
و شما چقدر به درمان این بخش امیدوارید؟
من که امیدی ندارم. تمام بودجه بخش کشاورزی پرداخت شده و البته سوال این است که این بودجه چگونه هزینه شده است. حتی اگر هیچ دولتی هم در کشور وجود نداشت، در کشور رشد ۴/۱درصد در هر بخش وجود داشت. در زیمبابوه، سومالی و سودان، در همه این کشورهای بحرانزده به هر حال رشد ۴/۱ درصدی میتواند وجود داشته باشد.
حال باید دید بر سر بودجه چه آمده است. آیا بودجه بیهوده هدر رفته است؟ آیا بودجهیی تخصیص داده شده است؟ اگر بودجهیی داده شده است، آیا به صورت زمانبندی اختصاص یافته است؟ آیا برنامه و مدیریتی برای اختصاص و هزینه بودجه در بخش کشاورزی وجود داشته است؟
شما پس از وزارت به خانه کشاورز آمدید و به هر حال از این حوزه که هم حوزه کار و هم حوزه تحصیلات شما بود فاصله نگرفتید، شما در خانه کشاورز چه میکنید؟ آیا تا به حال از سوی دولتها از خانه کشاورز کمک یا مشورتی برای برنامهریزی یا اجرای برنامهها گرفته شده است؟
کار خانه کشاورز دفاع از حقوق کشاورزان است. کشاورزان جزو کمآشناترین افراد جامعه به حقوق شهروندی خود هستند و خانه کشاورز سعی دارد از حقوق آنها دفاع کند و چون در این راستا عمل میکند، اصولا مورد توجه دولتها نیست.
آیا خانه کشاورز در انجام وظیفهاش موفق بوده است؟
ما فقط مشکلات در بخش کشاورزی را بیان میکنیم و انتظار داریم که کشاورزان و حکومت در این راستا وارد عمل شوند. در جایی که کشاورزان قصور دارند ما با کشاورزان طرف هستیم و هدف ما توسعه پایدار در بخش کشاورزی است. هرچند این خانه در گذشته اشتباهاتی هم داشته و سعی در بیان و جبران اشتباهات خود نیز داشته است. مشکل در وهله اول سیاست کلان کشور است و مساله بعدی توجه نکردن وزارت جهاد کشاورزی به صورت جدی به کشاورزی. امروز نسبت به ۱۰ سال پیش بشدت وابسته هستیم. باید در بخش کشاورزی تلاش شود که به ۲۰-۱۵ سال پیش بازگردیم و از این وابستگی به محصولات خارجی نجات پیدا کنیم.