iran-emrooz.net | Sun, 03.07.2011, 12:09
احمدینژادشناختی واقعی از قدرتش ندارد
ایلنا: «کابینه خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دستاندازی کنند، دیگر من باید وظیفه قانونی خود را انجام دهم و این حتما به کشور آسیب میزند.» این واکنش احمدینژاد به بازداشتهای اخیر و البته شایعه دستگیری بقایی، بار دیگر نشان داد که دولت همچنان درگیر اختلافات و البته حاشیههایی است که انگار نمیتوان نقطه پایانی برای آن تصور کرد. حال سئوال مشخص این است که این شرایط در نهایت چه سرانجامی به خود خواهد دید؟ آیا میتوان دو سال پایانی دولت دهم را توام با روزهایی آرام تصور کرد یا اینکه همچنان شاهد چنین حرف و حدیثهایی خواهیم بود.
صادق زیبا کلام در گفتوگویی با خبرنگار ایلنا درباره این مساله به سئوالات پاسخ میگوید.
اظهارت احمدینژاد مبنی بر واکنش به برخوردهای احتمالی با اعضای کابینه را چطور تحلیل میکنید؟
رییس دولت زمانی این اظهارات را مطرح کرد که شائبه بازداشت حمید بقایی و البته رحیم مشایی قوت گرفته بود. به همین دلیل او چارهای نداشت تا به طریقی از اینکار جلوگیری کند و به همین دلیل مجبور به واکنش شد.
ریشه بحرانها و مشکلات اخیر دولت را در چه چیزی میتوان دید؟
برداشت اشتباه احمدینژاد از میزان قدرت و تاثیرگذاری را باید اصلیترین دلیل شرایطی دانست که همه را به نوعی با عنوان منتقد برابر دولت قرار داده و موجب شده است تا دولتهای نهم و دهم به لحاظ مواجهه با نقدها و حتی تخریبها خود را رکورددار ببینند. احمدینژاد نگاهی غیرواقعی به جایگاه خودش دارد و بر همین اساس است که تحرکاتی غیرمنطقی از خود نشان میدهد و نتیجه این روند هم نمیتواند جزء بحران آفرینی برای مجموعه دولت باشد.
چه شرایطی باعث شده تا احمدینژاد به تحلیلی صحیح از موقعیت خود نرسد؟
اگر نگاهی به اتفاقات این ۶ سال انداخته شود، میتوان به این نتیجه رسید که شاید توهم قدرت، اتفاقی طبییعی برای شخص احمدینژاد باشد. او وقتی استقبالهای سفرهای استانی را میدید و مجلس را مجلسی مطیع در برابر خود مشاهده میکرد، به صورت طبیعی دچار توهم خودبزرگبینی شد و نتیجه همین شد که همه شاهد آن هستیم. وقتی او در موضعگیریهای بینالمللیاش هیچ منتقد داخلی نداشت و یا عزل و نصبهای بیجایی که در سطح وزیران انجام میداد، بدون کوچکترین واکنشی بود، باید منتظر چنین شرایطی برای نفر اول اجرایی کشور میبودیم؛ چون نمیدانست که ابزار قدرت به خودش تعلق ندارد و شرایطی است که نظام برایش به وجود آورده است.
شفافتر توضیح میدهید؟
به عنوان مثال جمعیتی که در استانهای مخالف به استقبال دولت میآمدند، در حالی از نظر احمدینژاد به حساب شخص خودش گذاشته میشد که در زمان خاتمی و هاشمی هم رییسجمهوری هر جایی که میرفت به طور کاملا طبیعی و پیشبینی شدهای با استقبال آحاد ملت روبهرو میشد. در ضمن در سفرهای استانی دولت فعلی هم اراده دولت باعث میشد تا مدارس، ادارات، سربازخانهها و جاهای دیگر هم تعطیل شود تا امکان حضور، حتی حضور اجباری برای همه فراهم شود.
با این حال نمیتوان محبوبیت او را در بین قشری از مردم نادیده گرفت.
پشتیبانی و علاقهمندی مردم به احمدینژاد فقط به این دلیل است که با وامهای پرداختی دولت سروسامان جزیی به زندگی خود دادهاند. دولتیها در حالی مورد توجه مردم شهرستانها هستند که هیچ پایگاهی در بین نخبگان، دانشجویان، روزنامهنگاران و اساتید دانشگاهی ندارند و این را هم نمیدانند آنهایی که با انگیزههای مالی به فرد یا جریانی علاقه پیدا میکنند، هیچگاه به خاطر علاقهمندی خود احساس تعهد نمیکنند و به استقبال هزینهها نمیروند. نه تنها احمدینژاد بلکه اطرافیانش هم متوجه این امر نشدند که در بین افراد تاثیرگذار جامعه نتوانستهاند مقبولیت و محبوبیتی کسب کنند.
شرایط را از این به بعد چطور پیشبینی میکنید؟
واقعیت موجود این است که احمدینژاد به همه اهدافش میتواند برسد، چون ابزاری که در اختیار دارد موجب میشود تا او و تیمش هر برنامهای که بخواهند را به راحتی اجرایی کنند. اما پیشبینی من این است که حاشیهها کمتر میشود و اختلافات موجود رنگ میبازد.
چه عاملی حاشیهها و اختلافات را کمتر میکند؟
تحلیل من این است که رهبری نظری بر کنارگذاشتن یا برخورد با احمدینژاد ندارند و ترجیح میدهند تا در ۲ سال باقی مانده به نوعی مدیریت شود تا احمدینژاد به سرنوشت بنیصدر دچار نشود. به همین دلیل به راحتی قابل حدس است که منتظر آرامتر شدن شرایط باشیم. البته این هم بستگی به رفتاری خواهد داشت که احمدینژاد از این پس از خود نشان میدهد.
چه رفتاری از احمدینژاد قابل پیشبینیتر است؟
اینکه احمدینژاد در این دو سالی که به پایان دولتش باقی مانده است، چه طور رفتار خواهد کرد، از دو حالت خارج نیست. اول اینکه او هم منتظر مرداد ماه سال ۹۲ باشد و دولت و قدرت را تحویل بدهد. اما از روحیهای که از او سراغ داریم، میتوان منتظر بود که او با علم بر اینکه فقط تا ۲ سال دیگر فرصت و موقعیت ممتازی دارد، از ابزاری که در اختیار خود میبیند، استفاده برده و به نوعی به فکر سالهایی باشد که دیگر به عنوان رییس دولت مطرح نیست. اگر احمدینژاد این رویه را پیش بگیرد، باید همچنان منتظر اختلافات او با اصولگرایانی باشیم که فعالیتهای غیرمنطقی دولت را به نوعی با اهداف خود در تضاد میبینند و دقیقا به همین دلیل است که بوجود حمایتهای گذشتهشان لب به انتقاداتی میگشایند که شاید بتوان گفت در هشت دوره قبلی قوه مجریه بیسابقه بود.
احمدینژاد چرا و چطور با چنین شرایط سختی مواجه شد؟
بعد از قهر ۱۱ روزهای که بعد از عزل و نصب حیدر مصلحی داشت، منتقدانش به این نتیجه رسیدند که باید برخوردهای جدیتری با او داشته باشند. به هر حال آن رفتار نه تنها دستاوردی برای او نداشت، بلکه موجب شد تا خیلی از داشتههایش را هم از دست بدهد. احمدینژاد در حالی بعد از ۱۱ روز به محل کارش برگشت که هیچ کدام از حرفهایش شنیده نشد و حتی یک نفر هم حتی به طور لفظی از او حمایت نکرد. آن اتفاق جایگاه واقعی رییس دولت را به خوبی نشان داد.
برخی بر این عقیده هستند که چنین رفتاری از احمدینژاد بعید بود.
خلاف نظر آنهایی که او را فردی زرنگ میشناسند، اعتقاد دارم که تصمیمهای عجولانه و بیمنطقی میگیرد. این امر بارها مشاهده شده است، اما خودش هیچگاه دنبال این نبود تا با توجه نشان دادن به مشورت و نظرات جمع عملکرد بهتری از خود برجای بگذارد.
گفتوگو از سعید شمس