ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Tue, 24.05.2011, 14:52
مبارزه با نژادپرستی و عرب‌ستیزی در ایران


منشور کانون
مبارزه با نژادپرستی و عرب‌ستیزی در ایران


سه‌شنبه ٣ خرداد ۱٣۹۰ - ۲۴ می‌۲۰۱۱

از اواسط دهه بیست سده گذشته، جامعه ایران شاهد برآمدن خاندان پهلوی بود که سرآغاز روزگاری سیاه برای همه مردم، به ویژه خلق‌های غیرفارس بود. «ممالک محروسه ایران» جای خود را به «کشور شاهنشاهی ایران» داد و اندیشه مبتنی بر «زبان واحد،‌نژاد واحد و ملت واحد» جای تنوع ملی، قومی و زبانی را گرفت. طی هشتاد و پنج سال گذشته - به استثنای برخی دوره‌های کوتاه – زبان و فرهنگ و تاریخ مردمان غیرفارس در معرض یورش باستان گرایان و نژادپرستان قرار گرفته است. در واقع دگرستیزی، وبیش از همه، عرب ستیزی به بخشی از سیاست و ایدیولوژی شاهان پهلوی و سیاستمداران وابسته به حاکمیت – و برخی از فرهنگمداران و سیاستمداران مخالف رژیم - بدل گردید. این امر که در آغاز خاص نخبگان بود به تدریج به فرهنگی عمومی تبدیل شد که از آن هنگام تاکنون بیشترین آسیب‌ها را به مردم عرب اهواز (عربستان ایران، یا خوزستان طبق نامگذاری رسمی) وارد کرده است. این مردم که در سال ۱۹۲۵ م (۱٣۰۴ ش) حاکمیت سیاسی خود را از دست دادند به هدفی بی‌دفاع برای یورش قلم‌های زهرآگین عرب ستیز بدل شدند. در پی این سیاست‌ها، عرب‌های اهواز (عربستان ایران) در معرض امواج پیاپی پاکسازی قومی و فرهنگی قرار گرفتند. کوشش‌های مستمر حکومت‌های مختلف ایران برای تغییر بافت جمعیتی عرب‌های این منطقه، کوشش‌های جنایتکارانه‌ای است که طی هشت دهه گذشته به شکل‌های گوناگون صورت گرفته است. قوانین بین المللی از این کوشش‌ها با عنوان جنایت و پاکسازی فرهنگی و قومی یاد می‌کنند.

سیاست‌های تبعیض آمیز نسبت به عرب‌های ایرانی در دوران جمهوری اسلامی نیز ادامه یافت. در این دوران، از زبان عربی برای ترویج ایدیولوژی دینی ویژه حاکمیت استفاده شد و نه برای شکوفایی زبان و فرهنگ مردم عرب اهواز (عربستان ایران). به رغم نص صریح اصول ۱۵ و ۱۹ و ۴٨ قانون اساسی، پاسخ حاکمان جمهوری اسلامی ایران به هر عرب اهوازی خواهان تدریس زبان عربی در مدارس ابتدایی و نشر مطبوعات و داشتن رسانه‌های عربی و برابری سیاسی و فرهنگی، چیزی جز گلوله و زندان نبود.

ما طی صد و پنجاه سال گذشته یعنی از آغاز برآمدن ناسیونالیسم ایرانی (که در حقیقت پوششی برای ناسیونالیسم فارس گراست) شاهد آلودگی مطبوعات، رسانه‌ها، هنر، ادبیات، تاریخ نگاری و همه ابعاد گفتمان معاصر فارسی به ویروس خطرناک «عرب ستیزی» هستیم. این گفتمان نژادپرستانه که با منشور سازمان ملل متحد و اعلامیه جهانی حقوق بشر ضدیت کامل دارد، ده‌ها سال است که زندگی فرهنگی ملیون‌ها شهروند عرب ایرانی را به جهنم تبدیل کرده است. بر اثر این جنایت‌های قومی و فرهنگی، خلق ما از کمترین حقوق انسانی خود محروم گردیده است. ما عرب‌های ایرانی گرچه حدود هشت درصد جمعیت ایران را تشکیل می‌دهیم و بر دریایی از نفت زندگی می‌کنیم اما در دریایی از فقر وتهیدستی به سر می‌بریم.

ما نمی‌توانیم نام‌های اصیل و دلخواه عربی را برای نامگذاری کودکانمان انتخاب کنیم و نمی‌توانیم به زبان مادری خود در دوران ابتدایی درس بخوانیم و حق نداریم کتاب، مجله و روزنامه به زبان عربی در منطقه خود منتشر کنیم. نژادپرستان، طی هشت دهه گذشته نام‌های تاریخی عربی اهوازی استان، شهر‌ها، محله‌ها، خیابان‌ها، باتلاق‌ها، رودخانه‌ها و دیگر نام‌های جغرافیایی را تغییر داده و حتا گاهی نام‌های چهره‌های ضدعرب را جایگزین آن‌ها کرده‌اند. شهروندان عرب اهوازی هیچ گناهی مرتکب نشده‌اند تا تاوان میراث تاریخی ضدعربی شعوبیه و اختلافات سیاسی و جغرافیایی حاکمان ایران با فرمانروایان کشورهای عربی را بپردازند و زیر آوار سنگین تاریخ و جغرافیا احساس خفگی کنند.

اینان از هنگام تولد تا لحظه مرگ، در معرض تبعیض نژادی آشکار و پنهان قرار دارند. ما این را در نامگذاری نوزادان، و در مدارس، ادارات، نهادهای دولتی و دانشگاه‌ها، در اماکن عمومی و حتا در بیمارستان‌ها مشاهده می‌کنیم.

اکثریت شهروندانی عرب ایرانی سودایی جز همبستگی ملی و پیشرفت کشور خود را ندارند و البته این امر را در سایه دموکراسی و حقوق بشر، ممنوعیت قانونی تبعیض نژادی و عرب ستیزی و تامین حقوق ملی خلق‌های ایران ممکن می‌دانند. آنان مسوول امور عرب‌های خارج از ایران نیستند. دشنام‌ها، فحش‌ها و اهانت‌های بی‌شمار رسانه‌ها و کتاب‌های فارسی علیه «عرب» و «عرب‌ها» و «تازیان» (اصطلاح توهین آمیزی که باب میل برخی از نژادگرایان است) کمترین تاثیر را بر عرب‌های خارج از ایران دارد زیرا که اصولا فارسی نمی‌دانند وبا ایرانیان زندگی نمی‌کنند اما همین ادبیات ضدانسانی عرب ستیز همچون خنجرهای مسموم بر سر و قلب هموطنان عرب ما فرود می‌آید و زخم‌های کینه را تازه‌تر می‌کند و وحدت ملی را می‌فرساید.

هدف از تشکیل کمیته مبارزه علیه نژادپرستی وعرب ستیزی مخالفت با هر گونه تحقیر و تبعیض و اهانت علیه «مردم عرب اهواز» (عربستان ایران) و پاسخگویی و روشنگری به قصد افشای قدم‌ها و قلم‌های بیمار ضدعرب و دفاع از جبنه‌های انسانی فرهنگ عربی ماست. کمیته بر آن است تا به این گفتمان عرب ستیز که ناجوانمردانه، ملیت، فرهنگ وتاریخ ما را هدف قرار داده است به مبارزه برخیزد و این را حق قانونی و انسانی خود و سودمند برای همبستگی ملی ایران می‌داند و البته در این راه از کمک فکری و همیاری قلمی و عملی سایر هموطنان ایرانی و نیز انساندوستان جهان بی‌نیاز نیست.


هیات موسس «کانون مبارزه با‌نژاد پرستی و عرب ستیزی در ایران»

یوسف عزیزی (بنی طرف)، جابر احمد، حسین حردان، موسی مزیدی، اسکندر سواری، جمیل وادی، کاظم مجدم، نوری حمزه، عبدالهادی طرفی، عمار تاسایی، طاهر حلمی‌زاده و کوثر آل علی (محمره)


نظر کاربران:


درود
من از پارسی ترین مردم ایران زمین هستم از سرزمینی محروم در خاور ایران که در تمام تاریخش به دلایل جغرافیایی هر گز مورد تهاجم قوای بیگانه قرار نگرفته است شاهد آن کاربرد بسیاری از واژگان پهلوی و اوستایی در گفتار روزمره مردمان دیار من است. ما با اعراب در سرزمین خودمان برخوردی نداشته و نداریم با ترک و کرد نیز ...هیچ دشمنی نیز با آنان نداریم بسیاری و بلکه تقریبا تمام مردم عامی دیار ما اصولا در فرهنگشان چیزی به نام عرب ستیزی ترک ستیزی یا کرد ستیزی وجود ندارد خود را پارس و پارسی هم نمیدانند و اصلا عامه مردم نمیدانند چه کسی پارس است چه کسی نیست.. با دردها و رنجهای هموطنانمان در هر جایی از ایران باشند همدردی میکنیم اما اجازه ندهید خیالات شما به برخورد های نژادپرستانه منتهی شود.
بزرگترین شگفتی تاریخی ایران زمین از نگاه من این است که هرگز در این سرزمین برخورد نژادی روی نداده است. مردم پارس زبان به دلیل ترک یا کرد یا عرب بودن ترک یا کرد یا عرب را مورد نفرت و هجوم قرار نداده اند .. ترکان نیز که تقریبا در اغلب تاریخ پس از اسلام این سرزمین حاکمان پرشیا بوده اند جنگ و تصفیه نژادی- چنان که مثلا در اروپای قدیم و حوزه بالکان هنوز هم جریان دارد- به راه نینداخته بودند شما نیز برای رسیدن به خواسته برحق‌تان از دامن زدن به نفرت قومی پرهیز کنید. با توهم نمیتوان قوم فارس آفرید تا بتوان بر علیه آن اقامه دعوی نژاد پرستانه نمود. ایرانیان به حق یا ناحق هجوم اعراب را منشا بروز تمام مشکلات تاریخی خود میدانند هجومی که به فروپاشی بزرگترین امپراطوری تاریخ بشر منجر شد و پس از آن نیز هرگز قد راست نکرد هرچند به لطف بزرگانی چون فردوسی و بابک خرمدین و سعدی و حافظ و آل بویه و صفویه (که هر کدام به قول شما از قومی جداگانه بودند) چون مصر و مغرب و لیبی و الجزایر عرب نشد. اکنون که این حاشیه را می‌نویسم به موسیقی دلنشینی از مغرب گوش میدهم که کار هر روزه من پس از گوش دادن به صدای استاد شجریان -در ایام فراغت-است.. ما از شما هموطنانمان نفرت نداشته ایم و نداریم. شما نفرت نیافرینند همراه شوید تا سرکوبگران را بتارانیم نه یکدیگر را.

*

عرب ستیزی و پارسی‌ ستیزی دو روی یک سکه هستند که در تاریخ منطقه با یورش عرب اسلامی به سرزمین ایران شروع شده است. شیعه‌گری یا سنّی‌گری به عنوان یک فاکتور فرعی عمل کرد و هیچ اثر تعیین کننده‌ای نداشته است.
همانطور که دوستی‌ در پائین اشاره کرد، یک ایرانی‌ پارس زبان خود را به عنوان یک قربانی تجاوز تاریخی عرب می‌داند، چه شما خوشتان بیاید چه بد. این احتیاج به کار آکادمیک و روانشناختانه دارد. این روان‌شناسی یک پارس زبان است. این رو با حرف یا برچسب «نژاد پرستان» نمی‌شه شست یا صورت مساله را پاک کرد. اگر پاسخ شما را اینطور بدهم که ۹۰% اینجور فکر می‌کنند بدون اینکه فکر کنند که ایرانی عرب هم در همسایگیشان زندگی‌ می‌کند و زجر می‌بیند، چه پاسخی دارید؟ پس مشکل را با فحش متقابل حل نمی‌شه کرد. اگرچه بخشی حرف‌ها در عمل واقعیت داشته باشد. دشمنی از ریشه خود فرهنگی‌ است. تجاوز صدام و حکومت آخوندا و بردگان فرهنگی‌ اسلامی میخ دیگری بر این تابوت بود. وظیفه مشترک ما ده چندان شد.
دوستان هموطن‌ عرب!
در ذره ذرّه زجرنامه شما با شما هم آوایم. اما بسیار ضعیف به ریشه تاریخی‌ نگاه می‌‌کنید. این مسٔله ربطی‌ به حکومت شاه و ولی‌ فقیه ندارد، منظورم این نیست که آن‌ها در تشدید یا تعمیق این فاجعه بی‌ گناه هستند. ۱۴۰۰ سال پیش این ملت تجاوز فرهنگی‌، زبانی‌، فکری، هویتی شدند و هنوز هم در این تردید دارد کیست. هویت مسخ شده خود یا کیستی خود را گم کرده است و امروز تاوانش را هموطنان عرب ما پس می‌دهند.
همه می‌دانیم که یک حکومت دموکراتیک می‌‌تواند قدم اوّل باشد. ولی‌ کار اصلی‌ کار درازمدت فرهنگی دوجانبه است. چاره دیگر این است نفرت تاریخی جایش را باید به آشتی ملی فرهنگی‌ دهد، آرزو می‌کنم که در ادبیات شما بویژه در شروع کار، دندان به جگر استفاده از کلمات حساسیت بر انگیز از دو طرف خوددری شود. اگر می‌‌خواهید کسی‌ حتا من نوعی نوشته شما را بخواند از نوشتن «عربستان» اکیداً خود داری کنید. این غرور را ذخیره کنید بگذارید بعضی‌ کار‌ها را نسل آینده‌ توافق کنند. حتا بتوانید «من» را هم در کنار خود داشته باشید که همیشه از هموطنان عرب ایران در گفتگو دفاع کردم، تذکر دادم.. به امید ایجاد یک گروه مشترک دفاع از حقوق مردم عرب خوزستان ایران از روشنفکران، مدافعان حقوق بشر عرب و پارسی‌ زبان در کنار هم این مبارزه را به جلو ببرند.
کار شما را قدر می‌نهم.. به امید همزیستی‌ صلح آمیز و پیروز

*

دیر گاهی است که در سایه توحش اسلامی ولایت فقیه حملات ناجوانردانه‌ای به قوم فارس زبان می‌شود و در گفتار و نوشتجاتشان علیه تبعیض و یا حق زبان مادری مردم فارس زبان را با واژه‌هائی چون نژادپرست و فاشیست و... خطاب قرار می‌گیرد غافل از اینکه در جغرافیای امروز ایران قوم فارس آنقدر کوچک و در اثر آمیزش با اقوام دیگر ایرانی در اصل چیزی ازش باقی نمانده که مورد لطف این آقایان قرار میگیرند.
اگر دوستان و هموطنان عرب زبان یا قوم دیگری مشکلی با حکومت فاشیستی دارند ادب و شرافت حکم میکند که مردم فارس زبان را که کمتر از اقوام دیگر مورد محبت و نوازش ولایت و گزمه هایش قرار نگرفته‌اند به فاشیست و نژادپرستی متهم نکنیم زیرا که همین حاکمیت نژاد پرست بقول شما، ترکیبی کاملا مخلوط از تمام اقوام ایرانی میباشد چه در وزارت اطلاعاتش و چه در سپاه سرکوبگرش همانقدر فارس پیدا میشود که آذربایجانی و اهوازی و کرد و سیستانی و....
پس سعی کنیم از جاده حقیقت خارج نشویم و آرزوها و رویا های خود را با ردیف کردن یک مشت شعارهای کلی علیه دیگران بکار نگیریم ، در ثانی من خود به عنوان یک غیر فارس برایم فرقی نیست بین یک انسان از چهاه بهار تا تبریز و همه را از خود و از یک تاریخ مشترک میبینم، اینکه زمانی قسمتی از خاک ایران در دوره قاجاریه به وسیله استعمار بریتانیا اشغال بوده و یک عامل دست نشانده در آنجا به نام شیخ خزعل به نمایندگی انگلیسها فرمان میرانده و خود را حاکم عربستان مینامیده دلیل بر عربستان شدن بخش بزرگی از خاک ایران نمیباشد. ضمن اینکه در مورد ظلمها و فجایعی که رژیم ولایت بر سر هموطنان خوزستانی ما آورده و میاورد با شما هم عقیده میباشم و این ظلمها البته عدالت‌پرورانه بطور یکسان شامل حال همه اقوام از جمله فارسها میباشد. لذا سعی کنیم به شعور هموطنان خود احترام بگذاریم و آدرس عوضی ندهیم. فقط در اثر پیکار تمام ایرانیان میتوان به خواست آزادی و دمکراسی برای همه رسید وگر نه خود را تافته جدا بافته و خلق جدا به حساب آورده جز شکست و ادامه سواری ملاها چیزی عاید ما نخواهد شد.