iran-emrooz.net | Sun, 08.05.2011, 19:52
در ذهـن بمبگذار انتحاری بلوچ چه میگذرد؟
عـبـدالـسـتـار دوشــوکـی (مـرکـز مـطـالـعـات بـلـوچـسـتـان ـ لـنـدن)
پـیـشـگـفـتـار
کشته شدن رهبر القاعده که اندیشههای سلفی آن تاثیرات فراوانی بر روی جندالله داشته است، و سخنان مـُهم نماز جمعه اخیر مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه زاهدان (۱) و همچنین انتشار کتابی بنام «در چنگال عقاب» که جدال و «دستگیری» عبدالمالک ریگی را تشریح میکند، مناسبتی را فراهم نمودند تا نتیجه تحقیقات خویش در مورد سبب و ذهنیت «تروریسم انتحاری» در منطقه و بلوچستان را به رشته تحریر درآورم. این مقاله مـُستـنَد، پـژوهشی و تحقیقی که در نوع خود شاید اولین مقاله به زبان فارسی است که با بررسی شواهد و یافتههای علمی موجود و با استناد به مطالعات جامعهشناسی و روانشناسی منتشر شده و مراجعه به شواهد علمی فزاینده و موثق و منابع معتبر دانشگاهی و پژوهشهای موسسات تحقیقی در مورد عناصر انتحاری و جوامع متلاطم آنها تلاش دارد تا حد مقدور اسلوب و پروسه تکوین روانی و ذهنیت «انتحاریون» و بخصوص تاثیر عوامل عینی مشهود در بلوچستان در شکل گیری فرایند ذهنی و کنشهای روانی بمبگذار انتحاری بلوچ را در چارچوب تنازعات سیاسی، اجتماعی، قومی، فرهنگی و مذهبی موجود در بلوچستان و منطقه مورد کنکاش و درون بینی علمی قرار دهد. موضع نگارنده در تقبیح خشونت در هر شکل متصور آن از جمله بمبگذاری، کشتار و اعدام انسانها بر همگان روشن است. بازتاب تفاسیر مطالعات موجود و انعکاس یافتههای پژوهشگران در مقام امانت داری علمی و تحقیقی، و نه از دیدگاه «توجیهی» بلکه از منظر «تحلیلی»، صورت گرفته است، زیرا کشتار و خشونت در هر شکل آن و تحت هیچ شرایط و بهانهای قابل توجیه نیست و محکوم است.
مـقـدمـه
در جهان امروز بسیاری از مردم پدیده انتحاری یا «عملیات استشهادی» را مختص مسلمانان بنیادگرا و جهادی میدانند. در حقیقت این پدیده نه تنها مختص مسلمانها نیست، بلکه بر اساس مطالعات انجام شده اکثر عوامل انتحاری شخصا ً انسانهای متعصب و بنیادگرای مذهبی نیستند. در تاریخ معاصر خلبانان کامیکازی ژاپنی بخاطر عـِـرق ملی عملیات انتحاری انجام میدادند. در حالیکه عملیات انتحاری توسط ویت کنگهای کمونیست بر علیه ارتش آمریکا و زنان انتحاری الـجـزایر بر علیه ارتش فرانسه و بـبـرهای هندو مذهب تـامـِل ایلام در سریلانکا و حتی گروه بودائی اُم شینریکیو (٢) مسئول کشتار و مجروح شدن تعداد زیادی در مترو توکیو توسط حملات گاز کشنده سارین، نمونههای بارز این شیوه خشونت بار مبارزه میباشند. ترور آیت الله دستغیب و آیت الله مدنی توسط عوامل انتحاری مجاهدین خلق در اوایل انقلاب و اسطوره سازی نوجوان انتحاری بنام حسین فـهـمـیده توسط جمهوری اسلامی مثالهای دیگری در این زمینه هستند. البته خودکشیهای سیاسی ـ اعتراضی مانند اعتصاب غذا تا مرگ و یا خودسوزی راهبان بودائی ویتنامی در دهه ۱۳۵۰ و خودسوزی هواداران سازمان مجاهدین خلق در اعتراض به دستگیری رهبران این سازمان توسط دولت فرانسه در سال ۱۳۸۲ را نمیتوان جزو موارد کلاسیک عملیات انتحاری بحساب آورد. در طی سالهای اخیر بمبگذاریهای انتحاری مستمر و تقریبا ً روزمره عوامل ِ بنیادگرا در عراق، پاکستان و افغانستان معنای دهشتناکتری به مقوله انتحاری یا «عملیات استشهادی» داده است.
پیش زمینه تاریخی و روانکاوی بمبگذاری در منطقه
در منطقه ما چهار نظام «جمهوری اسلامی» موجودند که عبارتند از جمهوری اسلامی پاکستان، جمهوری اسلامی افغانستان، جمهوری اسلامی ایران و جمهوری اسلامی عراق. اکثریت قاطع کشتارهای مرگبار انتحاری و یا «عملیات استشهادی» یا در این چهار کشور رخ میدهد و یا به تحریک و تشویق آنها در کشورهای دیگر نظیر دخالت پاکستان در افغانستان و هندوستان و یا دخالت و تشویق ایران در لبنان و فلسطین (نوار غزه) صورت میگیرد. آمار منتشر شده توسط پایگاه دادههای تروریسم جهانی (Global Terrorism Database) نیز دال بر این واقعیت است (۳). بمبگذاری مقر تفنگداران دریایی آمریکا و سربازان فرانسوی در بیروت (۴) در ۲۳ اکتبر ۱۹۸۳ میلادی آغاز بدیـُمنی بود در تاریخچه عملیات انتحاری در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا. رژیم جمهوری اسلامی و پیروان آن نظیر حزب الله در لبنان، جهاد اسلامی و حماس در فلسطین به ترویج و اسطوره سازی «عملیات استشهادی» روی آوردند. داوطلب شدن برای عملیات بمبگذاری توسط انتحاریون فلسطینی تبدیل به یک «ارزش» شد. تحقیقات علمی و پژوهشی فراوانی در زمینه ریشه یابی انگیزه و علل «عملیات استشهادی» و یا بعبارتی «تروریسم انتحاری» بخصوص در فلسطین اشغالی و اسرائیل و اخیرا در پاکستان، عراق، افغانستان، چچن، اندونزی و دیگر کشورهای اسلامی و غربی صورت گرفته است.
بر اساس یافتههای موسسه مطالعات سیاست خارجی (Foreign Policy Research Institute) دو تئوری مختلف مورد قبول محققین میباشند. تئوری ارائه شده توسط پروفسور رابرت پئیپ (Robert Pape) نویسنده کتاب «از جان گذشته برای فتح ـ استدلال استراتژیک تروریسم انتحاری» (۵) از دانشگاه شیکاگو؛ که بعد از مطالعه بیش از ۲۲۰ فقره عملیات انتحاری و روانکاوی عوامل انتحاری در طی ۳۰ سال، «تروریسم انتحاری» را معلول «اشغالگری نظامی» و سرکوب توسط نیروهای اشغالگر میداند. پروفسور رابرت پئیپ در کتاب دیگری بنام «قطع فیوز ـ رشد انفجارآمیز جهانی تروریسم انتحاری و راه مقابله با آن» (۶) بهمراه جیمز فیلدمن توضیحات بیشتری در این زمینه میدهد. پئیپ با کالبد شکافی گروههای انتحاری مذهبی و سکولار از جمله ببرهای تامل در سریلانکا و انتحاریون کـُـرد پی ک ک در ترکیه تئوری مقابله با اشغال و سرکوب نظامی را بطور مستند و تجربی تشریح میکند. تئوری دوم توسط خانم میا بـلـوُم استاد دانشگاه پنسیلوانیا تحت مبانی رقابت در صیانت از حقوق پایمال شده مردم و مزایده و مناقصه تبلیغاتی برای جلب افکارعمومی «خودی» در کتابی بنام «از جان گذشته برای کـُشتن ـ جاذبه ترور انتحاری» (۷) بیان شده است. اگر چه خانم بلوم با پرفسور پئیپ در مورد مقوله «ستیز علیه اشغالگری و مبارزه برای خودگردانی و یا استقلال» موافق است ـ یعنی بعنوان مثال سازمانهای انتحاری نظیر جندالله با بقیه نیروهای فعال مخالف سرکوب و مدافع حقوق مردم (بعنوان مثال، علمای اهل سنت در بلوچستان)، برای صیانت از حقوق پایمال شده «جمع» و جلب افکارعمومی بلوچ رقابت میکنند ـ اما با این حال خانم بـلـوُم معتقد است که انگیزههای اجتماعی و سیاسی انتحاریون قویتر از انگیزههای مذهبی آنان میباشد، نتیجهای که یافتههای بسیاری از محققین از جمله مطالعات گسترده علمی پروفسور آرئیل مِراری استاد روانشناس بازنشسته دانشگاه تل آویو و نویسنده کتاب «سوق دادن به سوی مرگ ـ جنبههای روانی و اجتماعی تروریسم انتحاری» با آن همخوانی دارد. (۸). حتی آنات برکو که در کتاب خود به نام «جادهای بسوی بهشت ـ روانکاوی بمبگذار انتحاری و مسئولین اعزام کننده او» به علل مذهبی و پوچگرایی دنیوی عوامل انتحاری میپردازد، در جمله آغازین کتاب خود به نقل از عوامل انتحاری ناموفق در زندانهای اسرائیل، «اشغال سرزمین فلسطین» (۹) توسط اسرائیل را انگیزه اصلی در ذهن عامل انتحاری مطرح میکند. والتر رئیخ از مرکز بین المللی مطالعات ویلسون ویدرو در کتاب خود بنام «منشاء تروریسم: روانشناسی، ایدئولوژی، الهیات و ذهنیت» در تبیین ریشههای تروریسم انتحاری به عامل مهم ناسیونالیسم (ملی گرایی و یا قومگرایی) در کنار مذهب و ایدئولوژی میپردازد (۱۰).
نمودار ذهنی و خصیصههای روانی بمبگذار انتحاری
از آنجائیکه تشابهات فراوانی بین استدلال مذهبی ـ سیاسی و عملکرد انتحاریون جندالله در بلوچستان و انتحاریون منطقهای و فرامنطقهای وجود دارد، ضروریت دارد تا با فراگشایی کردن تصویر کلی و فراگیر و درک جامع از فلسفه «عملیات استشهادی»، با عملکرد و ذهنیت آنها آشنا شویم. پروفسور آرئیل مِراری و تیم او در دانشکده روانشناسی دانشگاه تل آویو با بسیاری از «اعزام کنندگان» و انتحاریون ناموفق فلسطینی در زندانهای اسرائیل مصاحبه کرده و در این زمینه نتایج تحقیقات گسترده خود را ارائه داده است. او نتیجه گیری میکند که هیچکدام از انتحاریون ناموفق، از یک فلسطینی معمولی و عادی رادیکالتر و ستیزه جوتر نیستند؛ و ماموریت انتحاری اولین درگیری آنها با خشونت و تروریسم بوده است. انگیزه ایدئولوژیکی (مذهبی) دلیل اصلی تبدیل آنها به بمبگذار انتحاری نیست (۱۱). دکتر ایاد سراج رئیس تنها درمانگاه روانپزشکی نوار غزه که خانواده انتحاریون فلسطینی به درمانگاه وی مراجعه میکنند، نیز تاکید میکند که از نظر روانی عوامل انتحاری انسانهای بسیار ساکت، آرام و «خویشتنگرا» هستند و اصلا ً ستیزه جو و پرخاشگر نیستند (۱۲) و نمیتوان گفت که از بیماری روانی رنج میبرند. کتاب معتبر «روانشناسی تروریسم انتحاری» تالیف شده توسط شش روانپزشک و روانشناس بالینی متخصص در امور تروریسم و خشونت سیاسی، بر این نکته تاکید دارد که بمبگذار انتحاری از دیدگاه روانشناسی و روانپزشکی یک انسان «نـُرمال» یا «عادی» است (۱۳). پرفسور فتحعلی مـقدم استاد روانشناس دانشگاه جورج تاون نیز به این امر معتقد است و روانکاوی بمبگذار انتحاری را در بحران هویت جمعی و ریشههای آن را در فاکتور یاس و ناامیدی میداند (۱۴). سرلیتو ویراوان سرونو از دانشگاه اندونزی که با بمبگذاران مسلمان اندونزیایی مصاحبه کرده است، ادعا میکند که خلاء و «پوچی» موجود در روان (ضمیر درونی) و «جهان» (دنیای بیرونی) عامل بمبگذار بالقوه، به همرا یاس و سرخوردگی از زندگی، جزو عوامل عمده در شکل گیری ذهنیت انتحاری او میباشند (۱۵). اما دکتر یوسف یادگاری محقق افغان و استاد آسیبشناسی دانشکده پزشکی دانشگاه کابل ادعا میکند که حدود هشتاد درصد از بمبگذاران انتحاری افغانستان به بیماریهای روانی و یا جسمی مبتلا هستند (۱۶). یافتههای دکتر یادگاری با نتایج محققین در فلسطین اشغالی سازگاری ندارد، اگرچه استفاده از معلولین ذهنی و یا زنان و کودکان تحت عنوانین «پرواز کنندگان بسوی بهشت» توسط القاعده در عراق گزارش شده است (۱۷). پروفسور برایان ویلیام استاد اسلامشناسی دانشگاه دورتمند و تعداد اندکی از محققین نیز بر این عقیده استوار هستند که حداقل بخشی از داوطلبان بمبگذاری انتحاری افکار و تمایلات برای «خودکشی کلاسیک» دارند (۱۸).
خانم جوئس دئویس در کتاب خود بنام «شهدا، معصومیت، یاس وانتقام در خاور میانه» (۱۹) به نقش مهم فاکتور یاس و انتقام در توجیه «فرهنگ شهادت» میپردازد. پرفسور ریاض حسن با انجام تحقیقات و بررسی دادهها و اطلاعات موجود که در کتاب او بنام «جان بمثابه یک سلاح ـ رشد جهانی بمبگذاریهای انتحاری» منتشر شده است، عوامل تعیین کننده در ذهن بمبگذار انتحاری را مورد بررسی و کنکاش قرار داده است. بر پایه یافتههای پرفسور ریاض حسن، عواملی نظیر سرکوب، توهین، تحقیر، محرومیت، بیعدالتی و تبعیض باعث بروز نفرت و حس انتقامجویی شدید آمیخته با حس «فداکاری و از خود گذشتگی» مملو از نوعی «نوع پرستی» در ذهن یک بمبگذار انتحاری بالفعل میشود (٢٠). هیو بارلو در کتاب «مـُرده برای همیشه ـ شهادت و پیدایش بمبگذار انتحاری» (۲۱) بمبگذاری انتحاری را مرحله مدرن در راستای تکامل اجتناب ناپذیر فلسفه شهادت در ادیان مختلف از جمله یهودیت، مسیحیت، اسلام و مذهب سیکها میداند. اما پرفسور فرهاد خسرو خاور استاد ایرانی تبار مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس و مولف کتاب «بمبگذاران انتحاری ـ شهدای نوین الله» (۲۲) معتقد است که تعابیر، تفاسیر و بهره برداری کاملا ً متفاوت و بعضا ً متضاد از مفهوم «شهادت» در کشورهای مختلف بنا به اهداف و ملاحضات سیاسی توسط دولتمردان و یا گروههای مختلف میشود. حتی سید احمد (سیئت احمت) رئیس دایره ضد تروریسم پلیس ملی ترکیه که سخنرانی وی در خرداد ١٣٨۶ در کنفرانس «بمبگذاری انتحاری» کشورهای عضو نــاتــو در ترکیه در کتاب «انتحار به مثابه یک ســلاح» درج شده، معتقد است که خلاصه کردن تروریسم انتحاری صرفاً بعنوان یک پدیده کور مذهبی سلفی ـ جهادی، بدون پرداختن به عوامل تاثیر گذار دیگر گره گشا نخواهد بود (۲۳).
عوامل موثر در تشدید تضادها و تقابل مرگبار در بلوچستان
قبل از پرداختن به زمینههای نظری و عملی بستر خشونت زا در بلوچستان و مکانیسم تاثیرگذاری آنها، لازم است حداقل اشارهای اجمالی و تیتروار به حضور نیروها و عوامل تاثیرگذار تاریخ سه ده اخیر در منطقه و بخصوص در مثلث جغرافیائی پاکستان ـ افغانستان ـ ایران داشته باشیم، زیرا بمبگذاری انتحاری نشئت گرفته از فرهنگ و مذهب مردم بلوچ نیست، بلکه محصول عناصر و عوامل متعدد خارجی و منطقهای میباشد. این فاکتورها عبارتند از:
١ - حمله و اشغال نظامی ارتش سرخ به افغانستان و رشد اسلام بنیادگرا و «فرهنگ جهادی» سـُنی مذهب در منطقه
٢ ـ انقلاب اسلامی ایران و به قدرت رسیدن اسلام بنیادگرای تشیع در ایران
٣ ـ کودتای ژنرال ضیاالحق با حمایت آمریکا در پاکستان، و حمایت مستمر ارتش پاکستان از «جهاد در افغانستان»، و گروههای بنیادگرای افراطی سُـنی مذهب برای مبارزه در کشمیر بر علیه هندوستان به اصطلاح کافر
۴ ـ پشتیبانی بیدریغ آمریکا، غرب و کشورهای اسلامی از «جهاد در افغانستان»، و ارتش و اسلام بنیادگرا در پاکستان، بمثابه یک سپر در مقابل کمونیسم
۵ ـ تبدیل شدن منطقه به صحنه جنگ بین دو ابر قدرت شرق و غرب از یک سو، و جهاد بین کفر و اسلام از سوی دیگر
۶ ـ تعلیم، آموزش و بقدرت رساندن متعصبترین جهادیون استشهادی (طالبان) در افغانستان توسط ارتش پاکستان و بخصوص نقش آی اِس آی در گره خوردن گروههای متعدد جهادیون متعصب پاکستانی، عرب و کشمیری با اندیشه طالبانی و القاعدهای و تشویق عملیات انتحاری در کشورهای همسایه پاکستان
٧ ـ فاجعه یازده سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان و سرنگونی طالبان، و آغاز جهاد جدید بر علیه آمریکا
٨ ـ حمله آمریکا به عراق و رشد تفکر تکفیری ـ جهادی در منطقه علاوه بر موضوع فلسطین به مثابه یک زخم در روان آزرده مسلمانان منطقه
٩ ـ تحریک و حمایت ایران از شیعیان کشورهای منطقه و بخصوص شیعیان پاکستان در جدال مرگبار آنها با گروههای افراطی سُنی مذهب ضد شیعه نظیر لشکر جنگهوی و سپاه صحابه که تحت حمایت کامل سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان (ISI) قرار دارند
١٠ ـ گسترش و توسعه دادن محدوده جغرافیایی صحنه «جنگ نیابتی» بین بنیادگرایی افراطی سُنی مذهب و بنیادگرایی شیعی طرفدار جمهوری اسلامی، از پاکستان و افغانستان به داخل خاک ایران (بلوچستان).
١١ ـ حضور نیروهای آمریکایی و ناتو و تبدیل منطقه به یکی از صحنههای نبرد جهانی بین «استکبار جهانی» و «ا ُم القرای جهان تشیع»
١٢ ـ رقابت ایدئولوژیکی برای گسترش و رهبری اسلام انقلابی و رهایبخش بین جمهوری اسلامی و رقبای سُنی مذهب آن در صحنههای مختلف. از کشتارهای عراق و کوئته پاکستان گرفته تا جدال حقوقی بر سر کنترل مساجد در لندن و کانادا؛ از غزه و بحرین گرفته تا یمن و سنگال
١٣ ـ مهمترین عامل موثر در بلوچستان، عملکرد توهین آمیز، اجحاف آمیز، تبعیض آمیز، تحقیر آمیز، و سرکوب مردم بلوچ و مذهب اهل سُـنت میباشند که جندالله آن را به «وضعیت اشغالگری و اشغال» تشبیه و تبلیغ میکند. این شرایط امنیتی ـ نظامی و سرکوب شدید سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی، بهمراه انسداد کامل هر نوع کانال متمدنانه اعتراض و شیوه مسالمت آمیز مدنی، بستر مطلوب (اما نامناسبی) را برای تاثیرگذاری ١٢ عامل ذکر شده بالا و جذب نوجوانان بلوچ بسوی جندالله و اندیشه مرگبار و انتقامجویانه «جهادی ـ تکفیری» در بلوچستان فراهم آورده است.
جمهوری اسلامی همواره تاکید میکند که تفکر و اندیشه «عملیات انتحاری» جندالله زایده افکار متحجر و سلفی و وهابی رایج در آنسوی مرز است. سالهاست که در بلوچستان پاکستان نیز جدالی بسیار مرگبار و به مراتب خشنتر بین ستیزه جویان استقلال طلب بلوچ نظیر جبهه متحد آزادیبخش بلوچ، جبهه آزادیبخش بلوچستان و ارتش آزادیبخش بلوچستان از یک سو، و ارتش پاکستان از سوی دیگر در جریان است. در مصاف با ارتش تا به دندان مسلح و «بیرحم» پاکستان، صدها جنگجوی بلوچ بیمحابا کشته شدهاند و بیش از ۱۳۷۵فعال مدنی، سکولار و بیگناه بلوچ توسط سازمان اطلاعاتی مخوف ارتش پاکستان بنام آی اِس آی (ISI) ربوده و به طرز فجیعی کشته شدهاند. اما در آن جدال فاکتور مذهب بر علیه مذهب وجود ندارد چون هر دو طرف سُنی مذهب میباشند؛ و به همین دلیل تا به امروز، علیرغم جنایتهای باورنکردنی و غیر قابل توصیف ارتش پاکستان بر علیه بلوچها و قرابت فیزیکی و همجوار بودن بلوچهای پاکستان با گروههای سلفی ـ جهادی طالبان و القاعده، حتی یک فقره بمبگذاری استشهادی توسط بلوچهای پاکستان صورت نگرفته است. وانگهی در بلوچستان ِ پاکستان حداقل فضای سیاسی برای حضور احزاب و سازمانهای مطرح سیاسی بلوچ که همگی سکولار و علناً مخالف دولت نیز هستند وجود دارد و اکثر آنها شیوه مخالفت مدنی، سکولاریسم و راهکار سیاسی ـ پارلمانی مبارزه را برگزیدهاند. وانگهی مذهب حتی از کوچکترین و کم رنگترین نقش و یا جایگاهی در بین صدها جریان و سازمان مدنی و سیاسی بلوچها در پاکستان برخوردار نیست. اما در بلوچستان ایران حتی ملایمترین اعتراض قانونی و بعضاً حتی واخواست ساده و معمولی شهروندان بلوچ و سنی مذهب با زندان و شکنجه و خشونت بیرحمانهای از سوی نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی پاسخ داده میشود. جمهوری اسلامی از یک سو علاوه بر انسداد کامل همه راهکارهای مدنی در بلوچستان ِ ایران، با اعمال تبعیض و تحقیر روزمره هویت فرهنگی ملی و زبانی مردم بلوچ؛ مذهب را در مقابل مذهب قرار داده است، و از سوی دیگر فرهنگ و آرمانخواهی «جهادی» و «استشهادی» را اسطوره سازی میکند. بر خلاف پاکستان، افغانستان، عراق و بقیه صحنههای عملیات استشهادی، که افراد مذهبی از کشورهای مختلف در آن شرکت دارند؛ همه «استشهادیون» جندالله در بلوچستان ِ ایران چشم به گیتی ناسازگار گشوده و بلوچ هستند.
سایت درگاه پاسخگویی با مسائل دینی جمهوری اسلامی در پاسخ به این سوال که آیا عملیات استشهادی جائز است یا حکم خودکشی را دارد، عملیات استشهادی برای احقاق حقوق را بعنوان راهبردی استراتژک تائید میکند (٢۴). بسیجیهای سرشناس نظیر حسین الله کرم نیز بر این نکته اصرار میورزند که عملیات استشهادی، عملیاتی دفاعی است و در چارچوب استراتژی مقاومت قرار دارد و موقعی به اجرا در میآید که ابزار دیگری برای دفاع در دسترس نباشد (۲۵). پایگاه اینترنتی حوزه نیز نظرات مشابهی دارد (۲۶). حوزه با تجلیل «فرهنگ ایثار، شهادت و فداکاری» ادعا میکند که «با توجه به ادله موجود میتوان با اطمینان از جواز شروعیت بلکه از فضیلت و ارزش عملیات استشهادی سخن گفت» (۲۷). محمد علی صمدی سخنگوی ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام نیز خبر از ثبت نام چهل هزار داوطلب عملیات استشهادی خبر میدهد (۲۸). سایت آفتاب وابسته به حکومت نیز با رجوع به فقه شیعه و ادلٌه مذهبی، یافتههای پروفسور رابرت پئیپ (۶) را در راستای تائید دیدگاه تشیع در مورد عملیات استشهادی مورد بررسی قرار داده و مینویسد: «اهمیت نظریه پئیپ از آن روست که با تکیه بر دادههای آماری از سال ۱۹۸۰ میلادی، نوعی از عقلانیت و انتخاب عقلانی معطوف به هدف در مجموعه عملیات انتحاری را تبیین و گزارش میکند، شاید بتوان تبیین رابرت پئیپ را درآمدی بر طرح تبیین دیدگاههای مذهبی شیعه در خصوص این پدیده تلقی کرد، زیرا دیدگاههای شیعی نیز ماهیت این نوع عملیات را ذیل» دفاع مشروع «و در قالب» جهاد دفاعی «ارزیابی میکنند و از این حیث دیدگاه شیعی در باب جهاد با مجموعه مذاهب اهل سُنت (حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی) تفاوتهای استراتژیک دارند» (۲۹). آفتاب با استناد با کشفیات سه دهه اخیر مینویسد: «عملیات انتحاری اقدامی استراتژیک است و بیشتر مهاجمان انتحاری افراد جزمگرا و از لحاظ روانی گوشه نشین و پرخاشگر نیستند، بلکه سیاسی و در پی اهداف سیاسی هستند؛ و منطق استراتژیک آنان ناظر بر» اهداف سرزمینی «و یا منطقهای برای کسب نوعی خودمختاری و یا امتیازات و خواستههای ملی (قومی) است. آفتاب در ادامه مینویسد:» طی بیست سال گذشته، تروریستهای انتحاری چنین اندیشیدهاند که این نوع عملیات تنها راه ممکن و موثر است «(۲۹).
نـظـریـه» انتقامجویی انتحاری به نیابت از جمع سرکوب شده «
پروفسور رابرت پئیپ نیز در تشریح یافتههای خود در مجموعه مصاحبههای رادئویی که در اینترنت نیز موجود میباشد و شنیدن آنها را به خوانندگان پیشنهاد میکنم (۳۰)، به مکانیسم» مقاومت از فرط استیصال «و یا» انتقامجویی به نیابت از جمع «در مقابل تحقیر جمعی و» اشغالگری «میپردازد. وی دلیل ریشهای برای رشد بمبگذاری انتحاری را وجود شکاف فاحش (اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و مذهبی) بین» جامعه اشغالگر «و» جامعه اشغال شده «میبیند. وی نه تنها با مطالعه حضور نیروهای فرانسوی و آمریکایی در لبنان، فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان و حضور مستشاران آمریکایی و حملات هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان، که سرزمینهای مستقل سیاسی ـ بین المللی هستند، بلکه با مطالعه کارشناسانه و مستند مناطقی نظیر شبه جزیره جفنا در سریلانکا، که ببرهای تامل آن را به مثابه» اشغال شده «توسط ارتش سریلانکا تلقی میکنند؛ و یا کردستان ترکیه که ستیزه جویان کرد ِ ترکیه نیز آن را به مثابه» اشغال شده «توسط ارتش ترکیه میپندارند، به سنخیت بین علت و معلول از دیدگاه» ملت اشغال شده «و یا مردمانی نظیر تاملهای سریلانکا و یا کردهای ترکیه، و حتی چچنهای روسیه و کشمیریهای هندوستان، که تجربه روزمره خود را عملا ً شبیه» اشغال شدگان «توسط نظامیان دولت مرکزی میبینند، میپردازد. پروفسور رابرت پئیپ که از طرف کنگره آمریکا دعوت شده بود تا نتایج تحقیقات علمی خود را در اختیار سیاستمداران آمریکایی قرار دهد، به کنگره آمریکا گفت که تجربه سی ساله کشورهای مختلف نشان میدهد که بهترین راه برای پیشگیری بمبگذاری انتحاری، پایان» حالت اشغال «و یا خاتمه دادن به شرایطی که تصور و حس ذهنی» اشغال شده «را بوجود میآورد، و همجنین انتقال قدرت به مردم محلی و تحت ستم آن استان، ایالت و یا کشور میباشد. اخیرا ً نیز در یک گزارش ۱۴۰ صفحهای و جامع توسط سازمان ملل در مورد بمبگذاریهای انتحاری در افغانستان، نماینده دبیرکل سازمان ملل در افغانستان از تاثیر حاشیهای و محدود اقدامات نظامی و امنیتی بر علیه انتحاریون یاد کرد و تاکید را بر رفع فاکتورهای نارضایتی مردم، و احقاق حقوق و خواستههای آنها گذاشته است (۳۱). تحقیقات گسترده دکتر انات برکو و دکتر ادنا هرِز بر روی محیط (بستر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی) مستعد برای پرورش و رویش عوامل انتحاری و نقش اعتقادات فرهنگی و مذهبی در استخدام و آماده سازی آنها متمرکز شده است. نتیجه گیری آنها بر این پایه استوار است که اساس بمبگذاری انتحاری یک» حرکت انتقامجویانه «بر علیه» تحقیر جمعی «میباشد که به نوعی منعکس کننده هنجارها و ناهنجارهای نهفته در بافت سیاسی ـ اجتماعی و منعکس کننده ساختارهای آسیب پذیر موجود و (مدافع) ارزشهای رایج در جامعه میباشد. آنها با استناد به فاکتورهای مهم دفع (Push) و جذب (Pull)، معتقد هستند که برای جلوگیری از پدیده بمبگذاری باید بستر اجتماعی، فرهنگی، مذهبی مستعد پرورش بمبگذار انتحاری را تغییر داد (۳۲).
یک هیئت تخصصی (Expert Panel) مسلمان از خاور میانه مرکب از پرفسور یاسیر ال سید و پرفسور مصطفی از موسسه روانپزشکی دانشگاه عین الشمس قاهره و پرفسور محسن خلیل از مجتمع روانپزشکی العمل در عربستان سعودی، با تاکید بر محکومیت خشونت و انسان کـُشی از طریق عملیات انتحاری، یافتههای خود را در مورد ذهنیت بمبگذار انتحاری، در کنفرانس سالانه اتحادیه روانپزشکان آمریکا در نیواورلیان ِ آمریکا در تابستان سال ٢٠١٠ ارائه دادند. بعقیده آنها در هر جامعهای گروهی اقلیت زندگی میکنند که از بیعدالتی، تبعیض و سرکوب رنج میبرند، و به همین دلیل بسوی خشونت انتحاری روی میآورند (۳۳). عباسعلی نورا نماینده اصولگرای مجلس از استان سیستان و بلوچستان که تیتر برجسته وب سایت وی» ما با ولایت زندهایم «میباشد (۳۴) در مقالهای در باب فقر گسترده در استان و علل آن مینویسد:» باید اذعان کرد که ریشه فقر در نابرابری و محرومیت ازقابلیت و توانمندی است. وی با اشاره به مقوله آسیبهای فقر بر جامعه، ناامنیها، آشوبها، پدیده تروریسم، جنگهای داخلی، تحجر و جهل را تماما ً محصول و معلول فقر و تنگدستی میشمارد (۳۵). بر طبق گزارش خبرگزاری فارس حتی استاندار نیز معتقد است که سیستان و بلوچستان نیازمند تغییر نگاه ملی است (۳۶). پروفسور سلطانعلی مـیـر از دانشگاه سیستان و بلوچستان در مصاحبه با تلویزیون انگلیسی زبان جمهوری اسلامی (Press TV) (۳۷) اذعان میکند که جندالله با بهره برداری از «مشکلات»، حساسیتها و «نارسائیهای» موجود در استان یارگیری میکند (۳۷). مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر اهل سنت و امام جمعه زاهدان نیز ریشههای ناامنی را در تبعیض و نابرابری بین مذاهب و قومیتهای استان و در فقر و بیکاری میبیند (۳۸). برخی از پژوشگران از جمله پرفسور مارتا کرنشاو (۳۹) کارشناس و مولف چندین کتاب در مورد تروریسم انتحاری، و پرفسور ائمـی پدازُر، مولف کتاب «تروریسم انتحاری» (۴۰) که روند مبارزات خشونت بار کـُردهای پی ک ک در کردستان ترکیه و ببرهای تامل در سریلانکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است، ادعا میکنند که گروههای ستیزه جو زمانی به عملیات انتحاری، بعنوان گزینه آخرین، روی میآورند، که بقیه راههای مبارزه کاملا ً مسدود و یا ناکام شده باشند.
ذهنیت و آرمانگرایی بمبگذاری انتحاری در بلوچستان
با توجه به یافتههای پرفسور رابرت پئیپ و دیگران در مورد مقوله «حالت و مناسبات اشغالگری» ونقش آن در ذهنیت ِ ناآرام و معترض بمبگذار انتحاری؛ نکته حائز اهمیت این است که تا قبل از اوایل سال ۱۳۸۷، جندالله در ادبیات خود تاکید چندانی بر واژه «اشغال بلوچستان» و یا «اشغالگران زابلی و شیعه» نداشت؛ و حتی برای رفع هر گونه شبههای اسم خود را به «جنبش مقاومت مردمی ایران» تغییر داده بود. اما از اوایل سال ۱۳۸۷ به بعد، واژه «اشغال» و «مقاومت بر علیه اشغالگران کافر صفوی» در ادبیات جندالله برجسته شده است. بمبگذاری انتحاری در بلوچستان پدیده جدیدی است که برای اولین بار صبحگاه دوشنبه ۹ دی ۱۳۸۷ توسط عبدالغفور ریگی برادر کوچکتر عبدالمالک ریگی انجام شد. اگرچه قبل از آن تعداد انگشت شماری از نوجوانان مذهبی بلوچ ِ ایرانی به صفوف «جهادیون افغان» از جمله مجاهدین و طالبان گرویده بودند و بعضاً نیز در عملیات انتحاری (استشهادی) در افغانستان کشته شده بودند. در میان جوانان بلوچ سه برادر بزرگتر ِ خالد شیخ محمد مرد شماره سه القاعده (۴۱) و طراح اصلی فاجعه یازه سپتامبر در نیویورک، بنامهای زاهد، عابد، و عارف نیز همانند خود وی و برخی از خویشاوندان نزدیکش نظیر محمد، مـُراد و یوسف «رمضی یوسف» در اوائل دهه ۸۰ میلادی به صف جهاد در افغانستان پیوستند. عابد و عارف در افغانستان کشته شدند. خانواده خالد شیخ که اصالتاً از شهرستان سرباز بلوچستان ِ ایران میباشند، برای امرار معاش، همانند بسیاری از بلوچها، به کویت مهاجرت کرده بودند. بسیاری از علمای مذهبی بلوچستان از منطقه سرباز هستند و بهمین دلیل سرباز بعنوان «دارلاایمان بلوچستان» معروف است. با این حال همه افراد ذکر شده تحت تاثیر تعلیمات مذهبی در خارج از بلوچستان قرار گرفته بودند. وانگهی علیرغم استعمال واژههای نامناسب در کمیسیون رسمی و ملی تحقیقات حمله تروریستی به آمریکا (کمیسیون ۱۱ سپتامبر) که خالد شیخ محمد و خویشاوندان او را تحت عنوان نامناسب «گروه سه بلوچ تروریست ـ» (۴۲) بعنوان مسئولین محوری و طراحان اصلی ۱۱ سپتامبر قلمداد کرده است؛ بلوچها انسانهای بسیار با فرهنگ و با مدارا هستند که همواره قربانی خشونت دیگران بودهاند. تاثیر پذیری برونی مـُهلک خالد شیخ محمد و اعضای خانواده وی درکویت و جندالله در افغانستان و پاکستان از «جهادیون» و «استشهادیون» بنیادگرا بوده است و نه از مذهب حنفی اکثریت بلوچها و یا فرهنگ دیرینه و اصیل، انسان ـ محور و خشونت گریز بلوچ. اساتید بلوچ و علمای اهل سنت بلوچستان عملیات انتحاری جندالله را محکوم کردهاند. از جمله مولوی عبدالرحمن ملازهی (سربازی) امام جمعه اهل سنت چابهار، که در سایت جندالله بنام تفتان از وی بنام شیخ الحدیث و امام جمعه محبوب چابهار یاد شده است، در مصاحبه تلویزیونی بعد از بمبگذاری چابهار، بمبگذاران انتحاری جندالله را گناهکار و مستحق آتش جهنم نامیده بود (۳۷). اگر چه همانگونه که سطور پیشین اشاره شد متاسفانه در بلوچستان عده بسیار محدودی از علما به تبعیت از رژیم از عملیات استشهادی در عراق، افغانستان و سرزمینهای اشغالی حمایت میکنند. با اینحال مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی امام جمعه اهل سنت زاهدان کشتار انسانها اعم از مسلمان و یا کافر را حرام دانسته و بارها چنین عملیاتی را محکوم کرده است. وی در آخرین سخنرانی خود به ریشههای معضل «تروریسم انتحاری» اشاره نمود که با یافتههای علمی بیان شده در این مقاله همخوانی کامل دارد (۱).
اولین عملیات بمبگذاری انتحاری در بلوچستان در دی ماه ۱۳۸۷ توسط عبدالغفور ریگی، برادر کوچکتر عبدالمالک ریگی بنیانگزار جندالله در قرارگاه نیروهای انتظامی در شهر سراوان صورت گرفت. بعضی از طرفداران جندالله او را «شهید فهمیده بلوچستان» لقب دادهاند (۴۳)؛ و سایتهای وابسته به جندالله او را ادمه دهنده واقعی راه نهضت حُسینی کربلا لقب دادهاند (۴۴) جندالله در اعلامیه خود انگیزه بمبگذاری را انتقامجویی از تخریب مدرسه دینی اهل سنت در عظیم آباد زابل اعلام کرد. در اعلامیه آمده بود: «این اولین عملیات استشهادی جنبش مقاومت میباشد که رهبر جنبش از خانواده خود آن را آغاز نمود و به امید الله این عملیات آغازی است برای عملیاتهای استشهادی در بلوچستان» (۴۵). برگزیدن و یا داوطلب شدن عضو خانواده برای عملیات انتحاری مختص بلوچستان نیست. مـُراد طوالبی بمبگذار انتحاری فلسطینی که بدلیل نقض فنی چاشنی جلیقه انتحاریش توسط مامورین اسرائیلی دستگیر شده بود، نیز توسط برادر بزرگترش انتخاب شده بود. مـُراد میگوید: من دستهای برادرم را بوسیدم چون او میخواست چیز با ارزش و گرانبهایی (بهشت) را به من بدهد (۱۲). در نامه (وصیتنامه) عبدالغفور ریگی نیز به همرزمانش آمده است: «این یقین را دارم که وعده الله حق است و جای من در فردوس اعلی (عالی) است». آیا براستی انگیزه اصلی عبدالغفور ریگی رفتن هر چه سریعتر به «فردوس اعلی» بود یا عوامل دیگری در سوق دادن وی بسوی «بمبگذاری انتحاری» تاثیر گزار بودند؟ او در ابتدای نامه به افرادی چون «حاجی محمود جان» که توسط جمهوری اسلامی اعدام شده بودند اشاره میکند و مینویسد: «عزیزانی که تکبیر گویان به بالای دار رفتند و با اخلاص جام شهادت را در ایرانشهر نوشیدند» (۴۶). از نامه او اینگونه بر میآید که ذهنیت «بیرگیری» (انتقامجویی) بلوچی حداقل یکی از محرکههای بنیادین در ذهن عبدالغفور بوده است و با تحلیل روانشناسانه متن وصیت نامه عبدالغفور اینگونه به نظر میرسد که «بهشت» بعنوان «پاداش نهایی»، و نه انگیزه آغازین او را بسوی «عملیات استشهادی» سوق داده است. یعنی در حقیقت دو نیروی محرکه قوی دخیل بودهاند. اول حس «انتقامجویی جمعی» و اوضاع موجود در بلوچستان بمثابه نیروی دافع که او را در عنفوان جوانی از زندگی دفع کرد، و سپس نیروی جاذبه یا جذب بسوی پاداش نهایی (فردوس). ولی حس انتقامجویی در عبدالخالق ملازهی دومین عامل انتحاری جندالله، که خود را در میان نمازگزاران مسجد حضرت علی ابن ابیطالب در ٧ خرداد ١٣٨٨ منفجر نمود بسیار شدید بود. او بعد از اعدام مولوی محمد یوسف سهرابی و مولوی عبدالقدوس ملازهی، مشخصا برای انتقامجویی انتحاری به جندالله پیوست و بعد از چند هفته آموزش توسط جندالله، حاضرین در مسجد حضرت علی ابن ابیطالب در زاهدان را به خاک و خون کشاند. بمبگذاری انتحاری توسط عبدالواحد محمدی (سراوانی) در بین فرماندهان سپاه در روز ٢۶ مهر ماه ١٣٨٨ در منطقه پیشن ِ شهرستان سرباز نقطه عطفی بود در انتقامجویی مرگبار متقابل؛ که با عملیات انتقامجویانه انتحاری عبدالباسط ریگی و محمد ریگی در مسجد جامع زاهدان در روز ٢۴ تیر ماه ١٣٨٩ ادامه پیدا کرد.
فرایند ذهنی بمبگذار انتحاری بـلـوچ
عواملی که بستر مناسب برای رشد و شکل گیری ذهنیت بمبگذار انتحاری در بلوچستان را بوجود میآورند، استثنایی و یا منحصر به فرد نیستند. اگرچه میتوان، علاوه بر ماهیت و عملکرد جمهوری اسلامی در کـُلـیّت قرون وسطایی خویش در سراسر ایران؛ حداقل چهار حوزه مشخص را که باعث پیدایش بستر مناسب برای رشد ذهنیت بمبگذاری در بلوچستان میشوند، شناسایی کرد. این حوزهها عبارتند از:
۱ ـ نگاه بسیار خشن و سیاست امنیتی ـ نظامی سرکوب و اعدام در بلوچستان که بر اساس دکترین بیمارگونه و ضد انسانی نهادینه کردن تبعیض و تحقیر بنا شده است
۲ ـ سیاست برتری قومی و مذهبی تشیع ولایت فقیه بر اهل سنت و مردم بلوچ و ترویج تضاد و توهین مذهبی
۳ ـ حذف و محروم سازی بلوچها از پروسه تصمیم گیری و مشارکت در عرصههای مختلف اداری، نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و مذهبی و غیره
۴ ـ نابودی کامل «فرهنگ جامعه مـدنی» در بلوچستان، و سرکوب بیرحمانه روشنفکران متمایل به مـُـدرنـیـتـه، نواندیشان سکولار و ترقی خواه ء بلوچ؛ و ایجاد زمینه برای رشد «آموزههای سلفی ـ جـهـادی» و «تکفیری» از طریق توهین، تبعیض، ایجاد تضاد و تقابل مذهبی.
علاوه بر شگرد و شیوههای مشابه بمبگذاری در کشورهای منطقه و بلوچستان، دلایل جذب عوامل انتحاری به جندالله و متعاقب آن پروسه پرورش هدفمند ذهنی و القاء نهایی نیز شبیه آنچه که در کشورها و یا مناطق دیگر نظیر کردستان ترکیه، شبه جزیره جفنا در سریلانکا اتفاق میافتد؛ یا میافتاد، متفاوت نیست. حس استیصال، تبعیض و تحقیر جمعی و قومی باعث بروز میل وافر برای انتقامجویی میشود. بر پایه تحقیقات پژوهشگران متعددی از جمله محمد حافظ (۴۷)؛ پرفسور مراری (۴۸)، و اولیور و اسیئنبرگ (۴۹)، برای رشد بمبگذاری انتحاری سه عامل اساسی لازم است. اول افراد با انگیزهٔ انتقامجویی؛ دوم وجود یک سازمان با امکانات لازم برای عملیات انتحاری و امکان دسترسی به آن مانند جندالله؛ سوم «فرهنگ» و یا اجتماعی که بمبگذار انتحاری را بعنوان قهرمان و یا «شهید مقاومت» مورد تقدیر و ستایش قرار دهد (۳۲)
در بلوچستان نهادهای مدنی و جریانات سکولار و حتی روشنفکران مذهبی نواندیش شدیدا ً سرکوب شده و یا به برهوت سکوت رانده شدهاند. در نتیجه تنها سه نیروی عمده فعالیت دارند. اول: حکومت و سیستم امنیتی ـ اطلاعاتی آنکه «عملیات استشهادی» را در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی اسطوره سازی و تشویق میکند. نکته قابل توجه این است که جمهوری اسلامی طی سالها تلاش فراوانی در بلوچستان نموده است تا برخی از دانشجویان بلوچ (طبعاً سـُنی مذهب) را با تشویق به سازماندهی و حمایت از «اخوان المسلمین» در مقابل جریان «سنتی» علمای اهل سنت در بلوچستان قرار دهد. دوم نیرویهایی نظیر سپاه صحابه بلوچستان و جندالله و طرفدارانش است که به «عملیات استشهادی» اعتقاد دارند. سوم: رهبران مذهبی اهل سنت بلوچ که حداقل بخش کوچکی از آنها نیز به تبعیت از جمهوری اسلامی یا بنا به اعتقادات مذهبی خود «عملیات استشهادی» در کشورهای همسایه و فلسطین اشغالی را تشویق میکنند، اما عملیات انتحاری جندالله را محکوم میکنند. اگرچه مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر مذهبی اهل سنت، با ردّ فتواهای تکفیری، بارها اعلام نموده است که عملیات انتحاری و ریختن خون انسانهای بیگناه، حتی غیر مسلمان، نزد خداوند گناهی بسیار بزرگ و نابخشودنی است. با اینحال مدتی قبل از بمبگذاری تاسوعا در چابهار برخی از رهبران اهل سنت آن شهر در مراسم رسمی و علنی بزرگداشت یک جوان بلوچ که برای «جهاد» به افغانستان رفته بود و در یک عملیات استشهادی بر علیه نیروهای ناتو خود را «شهید» کرده بود، شرکت میکنند و به خانواده عامل انتحاری تبریک میگویند و او را «شهید فی سبیل الله» لقب میدهند. نوجوان انتحاری سیف الله رئیسی (چابهاری) نیز که بعدها عامل انتحاری در روز تاسوعا در شهر چابهار شد، در آن «مراسم تقدیر» حضور داشته است. از سوی دیگر جندالله نیز متقابلاً تبلیغ میکند که چگونه است اگر یک جوان بلوچ خود را برای افغانستان «به کشتن دهد»، توسط برخی از علمای بلوچ «شهید فی سبیل الله» لقب میگیرد؟؛ اما اگر خود را برای اهل سنت در بلوچستان «به کشتن دهد»، شهید محسوب نمیشود؟ متقابلا ً این دسته از علمای بلوچ مدعی هستند که این قیاس مع الفارغ است، زیرا آنها بر خلاف ادعای جندالله، نه شیعیان را کافر میدانند و نه قوای دولتی را «متجاوزان اشغالگر»!
ذهنیت بمبگذار انتحاری بلوچ در فرایند کـُـنشهای نامتجانس و وا کـُـنشهای ناهمگون این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان شکل میگیرد. هر سه این نیروهای فعال مقوله «جــهــاد» و یا «عملیات استشهادی» را قبول دارند و آن را از دیدگاه فکری و یا منظر اجتهادی خود تبلیغ و توجیه میکنند. در نتیجه هیچگونه «قــُبح بنیادین و اصولی» برای کشتن انسانها، به شرطی که کلاه شرعی داشته باشد، وجود ندارد. جدال بر سر تفسیر و استعمال جایگاهی آن میباشد و بس!. ذهنیت نوجوان بلوچ در محیطی شکل میگیرد که در آن خشونت معیار قانونی، مذهبی و حتی آرمانی و «ارزش» ِ رایج بخش کوچک اما فعال جامعه است. یعنی قبح خشونت از بین رفته است. متاسفانه گستاخی عملکرد تحقیرآمیز و تبعیض آمیز جمهوری اسلامی در بلوچستان به حدی است که حتی برخی از بلوچهای تحصیلکرده و به اصطلاح «سکولار» که سالهاست در غرب زندگی میکنند (Baloch Diaspora)، قــُـبـحی برای عملیات انتقامجویانه انتحاری مبتنی بر «جنگ مذهبی» جندالله قائل نمیشوند و آن را اجتناب ناپذیر تلقی کرده و بعضا ً حمایت میکنند. وانگهی هرگونه تقبیح کشتار جمعی و یا انتقاد از عملیات انتحاری، با واکنش تند جانبداران جندالله و عکس العمل شدید و تهدید و افتراء از سوی طرفداران و سمپاتهای جندالله مواجه میشود. با این حال میزان حمایت جندالله در داخل بلوچستان قابل ارزیابی مستند نیست؛ اگرچه بعد از بمبگذاری تاسوعا در چابهار که باعث کشته شدن حدود چهل شیعه و سنی بیگناه شد، هزاران شهروند بلوچ و سنی مذهب چابهاری در یک تظاهرات بینظیر بر علیه جندالله و عملیات انتحاری آن به راهپیمایی پرداختند، تظاهراتی که در نوع خود در طی سه دهه اخیر بیسابقه بود. بر طبق تحقیقات موسسه معتبر پـیـو (The Pew Research Center) میزان حمایت «عملیات استشهادی» در کشورهای مختلف اسلامی که حدود ۹ سال پیش بین هفت درصد تا هفتاد و سه درصد در نوسان بود، اینک سیر نزولی دارد (۵۰ و ۵۱).
تحقیقات در کشورهای مختلف اسلامی نشان میدهد که میزان حمایت از «عملیات استشهادی» به چهار عامل مهم ارتباط دارد. اول تبعیض و سرکوب موجود در جامعه. دوم فقر اقتصادی. سوم میزان سواد و تحصیلات عالیه. چهارم حضور پر رنگ مذهب و تضاد مذهبی. متاسفانه وجود این عوامل تاثیرگذار در بلوچستان قابل انکار نیست. در باره عامل اول و دوم مطالب فراوانی نوشته شده است. اما برای روشن شدن نقش تاثیرگذار عوامل سوم (آموزش و تحصیلات عالیه) و چهارم یعنی «مذهبیتر» شدن جامعه در بستر تنازع فرهنگی ـ مذهبی موجود در بلوچستان و متعاقبا ً تاثیر آن بر ذهن بمبگذار بلوچ، ناچارا ً با رجوع به دادههای موجود حقایق ناگفته بیان شود. در بلوچستان حدود ۵۶۲۲۲۰ دانش آموز وجود دارد (۵۲) که حدود هفتاد درصد آنها یعنی ۳۹۳۵۵۴ نفر بلوچ میباشند. در سراسر ایران نیز حدود ۳۷۹۰۸۵۶ دانشجو (۵۳)، و حدود ۱۲۳۶۸۷۹۳ دانش آموز (۵۴) بدون احتساب بزرگسالان وجود دارد. یعنی در مقابل هر ۳/۳ دانش آموز ایرانی یک نفر دانشجو در دانشگاه وجود دارد. اگرچه آمار رسمی در مورد تعداد دانشجویان بلوچ وجود ندارد، اما رقمی بین هفت هزار تا ده هزار دانشجوی بلوچ که اکثراً نیز در دانشگاه آزاد تحصیل میکنند، تخمین نسبتا درستی میباشد. نتیجتا ً نسبت تعداد دانش آموز بلوچ به دانشجوی بلوچ بین ۴۰ تا ۵۶ به ۱ میباشد که ۱۳ تا ۱۷ برابر پائینتر از میانگین کـُل کشور است. وانگهی استان سیستان و بلوچستان به نسبت جمعیت بیشترین تعداد دانشگاههای کشور را داراست. حدود هفتاد درصد مردم استان سیستان و بلوچستان بلوچ و سـُنی مذهب هستند. متاسفانه علاوه بر کمبود امکانات تحصیلی دوران پیش دانشگاهی در بلوچستان و فقر مالی گسترده و غیره، و به دلیل محدودیتهای مختلف حکومتی نظیر تبعیض در گزینش و بازدارندههای متعدد دولتی از جمله تبعیض شدید در استخدام فارغ التحصیلان دانشگاهی سنی مذهب بلوچ، از حدود هفتاد هزار دانشجو در دانشگاههای استان فقط بین ۱۰ تا ۱۴ درصد آنها بلوچ میباشند، که اکثریت آنها در دانشگاه آزاد مشغول تحصیل هستند.
از سوی دیگر بلوچستان ِ ایران بیشترین تعداد مساجد نسبت به جمعیت در جهان اسلام را دارد. دلیل آن نیز واضح است. با توجه به هجوم فرهنگی و مذهبی خشن از طرف حکومت، و تبعیض، تحقیر و سرکوب شدید نیروهای مدنی و سیاسی و نواندیش در بلوچستان، مردم سـُنی بلوچ هیچ چارهای جز توسل به تنها سنگر تحمل شده یعنی مسجد و مذهب اهل سـُنت بعنوان یگانه پدافند میسر و مجاز در مقابل هجمه مذهبی و نظامی ـ امنیتی تشیع ولایت فقیه، و بمثابه تنها مکانیسم دفاعی موجود برای حفظ هویت خود، ندارند. حدود ۷۲۰۰۰ مسجد (۵۵) در کل کشور وجود دارد که قریب به ۱۰۰۰۰ آنها به اهل سنت تعلق دارد. یعنی برای هر ۱۰۴۱ ایرانی یک مسجد وجود دارد. در سیستان و بلوچستان که جمعیت بلوچ و سنی مذهب آن حدود یک میلیون و هشتصد هزار نفر میباشد، برای هر ۳۰۱ تا ۳۶۰ بلوچ، یک مسجد ِ اهل سـُنت وجود دارد. بر طبق گفته مسوول شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی سیستان و بلوچستان، بلوچها از جیب خود حدود ۵۰۰۰ مسجد کوچک و بزرگ ساختهاند (۵۶). سایت حکومتی سخن آشنا تعداد مساجد اهل سنت در سیستان و بلوچستان را ۵۹۷۶ فقره ذکر میکند (۵۷). متقابلا ً دولت نیز حدود ۷۵۵ مسجد شیعه و حسینیه از جیب بیت المال ساخته است (۵۸). این در حالیست که علیرغم ادعاهای احمدینژاد در طی سفر ایشان به زاهدان در اواخر فروردین ۱۳۹۰، و اظهارات آقای مرتضی رئیسی معاون عمرانی وزیر آموزش و پرورش و بوق و کرنای، و یا بقول بلوچی دُهل و سـُرنای تبلیغاتی دولت احمدینژاد در برپایی جشن موفقیت «پروژه ملی کـپـرزدایی»، مشکل صدها مدرسه کپری در بلوچستان حل نشده است (۵۹). نکته قابل ذکر در مورد مساجد این است که بقیه حدود چهار تا پنج هزار مسجد اهل سنت در استانهای دیگر (بجز پایتخت) قرار دارند. اگرچه آمار دقیق جمعیت اهل سـُنت ایران مشخص نیست. اما ارقامی بین ده میلیون تا هفده میلیون توسط منابع مختلف ذکر شده است (۶۰). نتیجتا ً آمار مربوطه برای سُنیهای بقیه نقاط ایران، یک مسجد برای بین ۱۶۴۰ سُنی تا ۳۰۴۰ سـُنی میباشد. لهذا تعداد مساجد اهل سنت (در خارج از بلوچستان) نسبت به جمعیت سـُنیها در بقیه نقاط ایران، از میانگین کل کشور بسیار پائینتر است. بر طبق آمار حکومتی سیستان و بلوچستان نخستین استان کشور از نظر تعداد قرآنآموزان نیز است (۶۱).
سیاست جمهوری اسلامی برای مقابله با بمبگذاری انتحاری در بلوچستان
جمهوری اسلامی با مطالعه سیاستهای گوناگون مقابله با ستیزه جویان انتحاری در کشورهای مختلف از جمله کارزار دولت ترکیه بر علیه کردهای پی ک ک و گاها ً تعقیب آنها در خاک عراق؛ و سیاست انهدام بیرحمانه و کامل ببرهای تامل توسط دولت مرکزی سریلانکا؛ و سیاست دوگانه سرکوب نظامی و جذب رهبران شورشی چچن توسط دولت روسیه؛ و سیاست جذب و بسیج عشایر سـنُی مذهب بر علیه القاعده در عراق؛ و سیاست جداسازی فیزیکی انتحاریون فلسطینی از طریق دیوارکشی توسط اسرائیل، و غیره تلاش میکند تا با ترکیبی از سیاستهای مذکور جندالله را شکست دهد. در این راستا جمهوری اسلامی ملغمهای از استراتژیهای ذکر شده را در بلوچستان دنبال میکند. از طرفی جمهوری اسلامی ادعا میکند که آموزههای مذهبی در مدارس اهل سنت در بلوچستان، بمبگذاری انتحاری را ترغیب میکنند و به همین دلیل تلاش دارد تا کنترل و مدیریت این مدارس دینی را در اختیار خود بگیرد، اگرچه تا به امروز بمبگذاران انتحاری جندالله طلبه اینگونه مدارس دینی نبودهاند، و آمار پژوهشگران از جمله مطالعات دکتر مارک سئجمن، جامعهشناس و متخصص امور تروریسم، و روانپزشک قانونی و کارمند سابق سازمان سیا در افغانستان نشان میدهد که فقط ٪١٣ از انتحاریون در کشورهای مختلف طلبه مدارس دینی بودهاند (۶۲). جذب و بسیج عشایر بلوچ برای مقابله با جندالله یکی دیگر از پایههای استراتژی جمهوری اسلامی میباشد. دستگیری و سرکوب و اعدام جوانان متهم به همکاری با جندالله، به همراه عفو عمومی و تامین امنیتی و یا امان دادن به صدها تن (۶۳) از اعضا و طرفداران جندالله نیز بخش مهمی از این استراتژی چند جانبه میباشد. علاوه بر تطمیع و تهدید دیپلماتیک پاکستان و سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان موسوم به آی اِس آی (ISI)، جمهوری اسلامی تلاش میکند با مسدود کردن فیزیکی مرز با پاکستان از طریق احداث دیوار بتونی، سیم خاردار، حفر کانال و خندق، احداث سدهای بتونی در مسیل رودخانهها، ایجاد پاسگاه و برجکهای مرزی، قرارگاههای مجهز مرزی سپاه و نیروهای انتظامی، مین گزاری راههای صعب العبور و مال رو، گشتهای نیروهای مسلح بسیج عشایری، نسب دوربینهای پیشرفته الکترونیکی و مادون قرمز و رادارهای پیچیده که ایران به بهانه مبارزه با مواد مخدر از اتحادیه اروپا وصول نموده است، با جندالله، که به ادعای جمهوری اسلامی در خاک پاکستان مستقر است، مبارزه کند
نقش پیچده و بعضا ً رقابتی سازمانهای اطلاعاتی امنیتی نظیر اداره اطلاعات و اطلاعات سپاه در استان سیستان و بلوچستان در تقابل با جندالله و مدیریت عوامل ارتباطی و جاسوسی بسیار غامضتر از آن است که در این مقاله گنجانده شود. فقط به این بسنده میکنم که بعد از بمب گزاری چابهار که ظاهرا ً بعضی از عوامل محلی اطلاعات استان سر نخهایی در دست داشتند، اما به دلایل متعددی در جلوگیری از آن کشتار ضد انسانی تعلل ورزیدند. به همین دلیل نیز مدیریت سیاستهای ضد تروریستی در استان مستقیما ً به تهران واگذار شد. زیرا، بعقیده تحلیلگران منطقه، اعتماد نسبت به اداره اطلاعات سیستان و بلوچستان که بعضی از عوامل افراطی آن در استان به سرکردگی حسینعلی شهریاری همگام با نهادهای موازی نظیر اطلاعات سپاه به نوعی آتش بیار معرکه بودند تا استان را ناامن جلوه دهند، سلب شده بود. بر خلاف روش معمول، همه دستگیر شدگان بعد از بمب گزاری چابهار مستقیما ً به تهران منتقل شدهاند. علاوه بر مقوله جنجالی عزل عبداللهیان معاون حقوقی و امور مجلس وزارت اطلاعات توسط مصلحی، تا حدی و تا آنجایی که به بلوچستان مربوط میشود بازتاب این تنازع قدرت در مناقشه سیاسی بین احمدینژاد و حیدر مصلحی وزیر اطلاعات نیز مشهود است. بــهــر حــال اگرچه نمیتوان و بناید با قاطعیت سخن گفت، ظاهرا ً اینگونه به نظر میرسد که اتخاذ مجموعه تدابیر فوق از جمله بازنگری اطلاعاتی ـ امنیتی و توقف اعدامها در استان سیستان و بلوچستان در طی قریب به پنج ماه گذشته و بخصوص اتمام حجت جمهوری اسلامی با ارتش پاکستان ظاهرا نوعی آرامش نسبی از حیث اعدام و انتحار در منطقه را بوجود آورده، و امید میرود که دوران عملیات انتحاری در بلوچستان نیز بسر رسیده است، اگرچه جندالله اکنون تحت نام سپاه صحابه در سایتهای تبلیغاتی مربوطه به تهدیدات خود در مورد اجرای «عملیات استشهادی» ادامه میدهد.
نتیجه گیری و کلام آخر
جمهوری اسلامی، به مصداق ضرب المثل «مرگ خوب است اما برای همسایه»، با یافتههای منتشر شده توسط پژوهشگران دانشگاهی، محققین و کارشناسان در مورد علل ریشهای «تروریسم انتحاری» کاملا ً موافق است و به این یافتهها استناد میکند، اما به شـرطـی که در مورد بقیه کشورها از جمله «عملیات استشهادی» در فلسطین اشغالی، عراق و افغانستان و غیره صدق کنند، و نه در مورد ایـران! این برخورد دوگانه با کشفیات مستند و علمی، همراه با حاشای واقعیت و انکار «حقیقت» که با سرشت دوپهلوی جمهوری اسلامی عجین شده است، مانع اساسی حل مشکلات موجود در بلوچستان میباشد. بعنوان مثال جمهوری اسلامی نتایج تحقیق ۳۰ ساله پروفسور رابرت پئیپ در توجیه و یا تشریح «مقاومت مشروع» در شکل «عملیات استشهادی» بر علیه سرکوب و «تحقیر جمعی» در همه جای دنیا از جمله فلسطین اشغالی، عراق، افغانستان، لبنان، بحرین و یمن و غیره را با جان و دل میخرد، و آن را درآمدی بر طرح تبیین دیدگاههای مذهبی شیعه در خصوص این پدیده تلقی میکند (۲۹). اما حاضر نیست همان دست آوردهای علمی را در رابطه به مظالم و معضلات بلوچستان حداقل مورد واکاوی قرار دهد. سوال اساسی این است که گذشته از عملکرد مرگبار، ماهیت و وابستگی ایدئولوژیکی جندالله، چه عوامل و زمینههای تاثیرگذار و یا تاثیر پذیر موجود در بستر اجتماعی، سیاسی، مذهبی و فرهنگی بلوچستان باعث جذب جوانان بلوچ بسوی «مـُردن و کـُشتن» میشوند؟ چرا، بر اساس ادعای جمهوری اسلامی، استکبار جهانی و آمریکا و انگلیس و اسرائیل و به اصطلاح «وهابیون» قادر هستند جوان بلوچ را برای «مرگ» (انتحار) بسوی خود جذب کنند؛ ولی جمهوری اسلامی که صاحب به اصطلاح «اقتدار» است، و تمام ارکانهای قدرت، نفوذ، تعلیم و تربیت و تبلیغ در بلوچستان را در اختیار دارد، قادر به جذب جوانان بلوچ بسوی «زندگی» و «نـــظـام» نیست؟ چـــرا؟ این سوال واضحی میباشد که بیجواب مانده است! مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی رهبر بل الفعل اهل سـُنت ایران در خطبههای نماز جمعه مورخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ نیز به علل ریشهای رشد خشونت گرایی و «تروریست پروری» در جهان پرداخت. وی گفت: «همه اینها زاییده استبداد و دیکتاتوریت و ظلم و اجحاف هستند؛ وقتی که به حرف مظلوم گوش نکرده و به خواستههای آنان توجهی نمی کنند، بلکه با توسل به زور و قدرت اقدام به لشکرکشی و اشغال سرزمینهای مردم مینمایند، و اعلام میکنند که هر کس حرفی بزند یا اعتراضی بکند با او برخورد خواهد شد، مسلم است که در نتیجه چنین برخوردها و زورگوییهایی، چنین جریاناتی به وجود میآیند». ایشان پیش بینی کردند که استبداد و دیکتاتوریت در خاورمیانه تمام خواهد شد، و این نکته را هم تاکید کرد که «تا زمانی که استبداد و دیکتاتوریت از جهان برچیده نشود، اگر هزاران بن لادن را هم بکشند، این جریانات خاتمه پیدا نخواهند کرد؛ خشونت و حملات انتحاری و تروریستی زمانی پایان مییابند که دیکتاتورها و متکبران از تکبر خودشان باز بیایند و حرف مظلوم را بشنوند» (۱).
متاسفانه علیرغم ادعای پیشرفتهای علمی خیره کننده و شگرف دانشمندان ایرانی، از علم نانو گرفته تا هستهای، از پروژههای اعجاب آور سپاه تا فتح فضاء، از آخرین سیستمهای پیچده موشکی گرفته تا ساخت زیردریاییهای پیشرفته و رادارگریز، و کسب مقام پنجم علمی جهان و غیره؛ و حتی با حضور بیش از هفتاد هزار دانشگاهی در دانشگاههای استان سیستان و بلوچستان، تا به امروز حتی یک مقاله تحقیقی ـ علمی و یا پژوهش کارشناسانه و مستند در تجزیه و تحلیل ریشه ِ معضلات و درگیریها، از جمله «بمبگذاری انتحاری» در استان توسط دانشگاهیان صورت نگرفته است؟ این بیانگرعمق فاجعه و فقر مفرط علمی در حیطه علوم انسانی دانشگاههای جمهوری اسلامی میباشد. این در حالیست که استاندار سیستان و بلوچستان مدعی میشود که ایران جزوه ده کشور نخست دنیا در زمینه تولید علم قرار دارد (۶۴). همانگونه که بسیاری از سایتها و روزنامه دیروز از جمله مشرق نیوز (۶۵) و خبرگزاری مهر (۶۶) و سازمان تبلیغات اسلامی (۶۷) و سایت الــف (۶۸) مورخه ١٨اردیبهشت ١٣٩٠ آمده است بسیاری از اطلاعات مربوطه به جندالله و حقیقت دستگیری بنیانگزار آن محرمانه و سری میباشند. سیدحکمت قاضی میرسعید نویسنده کتاب «در چنگال عـقـاب» که جزئیات ادعای جمهوری اسلامی در مورد دستگیری عبدالمالک ریگی را تشریح میکند، نیز تلاش نموده به دور از هرگونه ریشه یابی و تفحص علمی در مورد علل «تروریسم انتحاری» و رشد آن در بلوچستان، فقط اقتدار نیروهای اطلاعاتی و نیروی هوایی را به رخ خواننده بکشد. بسیاری از بلوچها معتقد هستند که عملکرد افراطی، تبعیضگرا و تحقیرآمیز جمهوری اسلامی در بلوچستان زمینه برای رشد انگیزههای انتقامجویانه افراطی و جذب آنها بسوی جندالله را فراهم آورده است. برونی جلوه دادن و به خارجیها و به اصطلاح «وهابیها» منتسب نمودن تمام مشکلات بلوچستان دردی را دوا نخواهد کرد. تحلیلگران مسائل بلوچستان معتقد هستند که علل اصلی و ریشه مشکلات را باید در تبعیض، تحقیر، اعدامها و رفتار ضد ـ سـُـنی و ضد ـ بلوچ مقامات دولتی، امنیتی و اطلاعاتی استان جـُست! و بجای توسل به چوبه دار و تشدید نگاه خشن امنیتی ـ اطلاعاتی وافزایش سرکوب و اعدامها، باید به دانشگاهیان و پژوهشگران علوم اجتماعی و روانشناسی در استان اجازه داد تا از طریق ریشه یابی کارشناسانه، مستقل و واکاوی علمی، و با استفاده از یافتههای محققین علوم انسانی و روانشناسان و جامعهشناسان کشورهای مختلف، در مورد اساس و ریشه مشکلات و علل درگیریهای مرگبار بلوچستان تحقیق کنند؛ کاری که متخصصین و محققین همه جوامعی که قربانی کشتارهای ضد انسانی و بمبگذاریهای انتحاری هستند، انجام دادهاند. کشته شدن اسامه بن لادن و فشار آمریکا و کشورهای همسایه بر روی ارتش پاکستان و بخصوص آی اِس آی، و تغییر سیاست این سازمان بهمراه تغییرات راهبردی در سیاستهای اطلاعاتی در استان و همچنین توقف اعدامهای هفتگی و متداول در استان در طی قریب به ۵ ماه اخیر از یکسو، و نبود هیچگونه عملیات انتحاری از سوی دیگر، نــکـتـه ِ قابل توجهی است که دلالت بر بازتولید خشونت توسط خشونت دارد و بل العکس! نتیجتا برخی از تحلیلگران مسائل بلوچستان محتاطانه و امیدوارانه ارزیابی میکنند که احتمالا ً دوران عملیات انتحاری در بلوچستان بسر رسیده باشد، اگرچه تهدیدات از جانب جندالله (سپاه صحابه بلوچستان) همچنان ادامه دارد. اما همانگونه که مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی در خطبههای نماز جمعه اخیر تاکید نمودند تا زمانی که دیکتاتورها و متکبران از تکبر خودشان باز نیایند و حرف مظلوم را نشنوند، خشونت و حملات انتحاری و تروریستی ممکن است پایان نیابد (۱).
توضیحات (پاورقی):
منبع و متن حداقل دو مطلب قدیمی مندرج در سایتهای قدیمی جندالله بدلیل مسدود شدن نسخه قدیمی آنها، در اینترنت موجود نیستند. در نتیجه با رجوع به فایلها و صفحات ذخیره شده (از سایتهای قدیمی) توسط مرکز مطالعات بلوچستان، به مطالب مربوطه اشاره و یا استناد شده است. در خلال متن مقاله از واژههای مشابه و یا مختلفی نظیر جهادیون، انتحاریون، استشهادیون، انتحاری، استشهادی، تروریسم و غیره بطور مترادف و یا معاوضهای بدون منظور ویژه و یا هدفمندی معنای خاصی استفاده شده است.
عـبـدالـسـتـار دوشــوکـی
مـرکـز مـطـالـعـات بـلـوچـسـتـان ـ لـنـدن
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
١٩ اردیبهشت ١٣٩٠
-----------------------
فهرست و لینک به منابع و مراجع
۱ ـ http://farsi.sunnionline.us/bargozide/3112-1390-02-16-14-24-04.html
٢ ـ http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/asia-pacific/199363.stm
۳ ـ http://www.start.umd.edu/gtd/search/Results.aspx?chart=regions&search=suicide attacks
۴ ـ http://en.wikipedia.org/wiki/1983_Beirut_barracks_bombing
۵ ـ http://www.amazon.com/Dying-Win-Strategic-Suicide-Terrorism/dp/0812973380/ref=pd_bbs_1?ie=UTF8&s=books&qid=121509363
۶ ـ http://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=130492404
۷ ـ http://cup.columbia.edu/book/978-0-231-13320-3/dying-to-kill
۸ ـ http://www.oup.com/us/catalog/general/subject/Psychology/Clinical/?view=usa&ci=9780195181029#
۹ ـ http://www.amazon.com/Path-Paradise-Dispatchers-Security-International/dp/0275994465/ref=pd_sim_b_21#reader_0275994465
۱۰ ـ http://www.wilsoncenter.org/index.cfm?fuseaction=wwcp.title&book_id=64871
۱۱ ـ http://themoderatevoice.com/79726/inside-the-minds-of-suicide-bombers-ariel-meraris-latest-book/
۱۲ ـ http://www.cbsnews.com/stories/2003/05/23/60minutes/main555344.shtml
۱۳ ـ http://www.atypon-link.com/GPI/doi/abs/10.1521/psyc.2009.72.1.13
۱۴ ـ http://berkleycenter.georgetown.edu/blogs/fathali-moghaddam-on-the-psychology-of-suicide-bombers
۱۵ ـ http://www.victoria.ac.nz/nziia/assets/talks/wn/What%20is%20in%20their%20Minds%208%20November2007.pdf
۱۶ ـ http://www.npr.org/templates/story/story.php?storyId=15276485
۱۷ ـ http://www.irinnews.org/Report.aspx?ReportId=71257
۱۸ ـ http://www.boston.com/bostonglobe/ideas/articles/2010/12/05/the_truth_about_suicide_bombers/
۱۹ ـ http://www.amazon.com/Martyrs-Innocence-Vengeance-Despair-Middle/dp/0312296169
٢٠ ـ http://yaleglobal.yale.edu/content/what-motivates-suicide-bombers-0
٢١ ـ http://www.amazon.com/Dead-Good-Martyrdom-Suicide-Bomber/dp/1594513252
۲۲ ـ http://www.amazon.co.uk/Suicide-Bombers-Allahs-New-Martyrs/dp/0745322832/ref=pd_sim_b_1
۲۳ ـ Suicide as a weapon By Centre of Excellence Defence Against Terrorism, Ankara, Turkey, by IOS Press 2007
٢٤ ـ http://www.porsojoo.com/fa/node/9913
۲۵ ـ http://www.aftabnews.ir/vdchi-nz.23niqdftt2.html
۲۶ ـ http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=6120&id=64714
۲۷ ـ http://www.hawzah.ir/Hawzah/Articles/Articles.aspx?LanguageID=1&id=88209&SubjectID=79192
۲۸ ـ http://www.bfnews.ir/vdci.uazct1a5rbc2t.html
۲۹ ـ http://aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7c1154688621_shia_p1.php
۳۰ ـ http://wn.com/Robert_Pape
۳۱ ـ http://www.reliefweb.int/rw/RWFiles2007.nsf/FilesByRWDocUnidFilename/EKOI-76W52H-Full_Report.pdf/$File/Full_Report.pdf
۳۲ ـ http://www.istar.upenn.edu/research/ordinary%20people-berko.pdf
۳۳ ـ http://pn.psychiatryonline.org/content/45/14/8.1.full
۳۴ ـ http://www.noura.ir
۳۵ ـ http://sibpress.com/world/articles/966-966.html
۳۶ ـ http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8911030753
۳۷ ـ http://www.presstv.ir/Program/158146.html
۳۸ ـ http://farsi.sunnionline.us/Friday-Khotbahs-(speeches)/Friday-Khotbahs-(speeches)/2853-khotba-15-11-89.html
۳۹ ـ http://iis-db.stanford.edu/pubs/21946/Crenshaw_Explaining_Suicide_Terrorism.pdf
۴۰ ـ http://www.polity.co.uk/book.asp?ref=9780745633824
۴۱ ـ http://news.bbc.co.uk/1/hi/5322694.stm
۴۲ ـ http://www.9-11commission.gov/hearings/hearing3/witness_mylroie.htm
۴۳ ـ http://albadr313.mihanblog.com/post/32
۴۴ ـ http://ahoran2.blogspot.com/2010/09/blog-post_9425.html
۴۵ ـ http://www.khandaniha.eu/items.php?id=647
۴۶ ـ http://ww.mosalman.net/showthread.php?t=9318&langid=3
۴۷ ـ http://bookstore.usip.org/books/BookDetail.aspx?productID=164390
۴۸ ـ http://www.bbc.co.uk/news/health-11770842
۴۹ ـ http://www.us.oup.com/us/catalog/general/subject/ReligionTheology/Islam/~~/dmlldz11c2EmY2k9OTc4MDE5NTMwNTU5Mw==
۵۰ ـ http://pewresearch.org/pubs/26/where-terrorism-finds-support-in-the-muslim-world
۵۱ ـ http://people-press.org/report/165/what-the-world-thinks-in-2002
۵۲ ـ http://www.roshd.ir/Roshd/Default.aspx?tabid=377&SSOReturnPage=Check&Rand=0
۵۳ ـ http://sanjeshnews.org/mehrnews/2397
۵۴ ـ http://www.tehrooz.com/1389/11/26/TehranEmrooz/494/Page/10/TehranEmrooz_494_10.pdf
۵۵ ـ http://www2.irna.ir/11/news/view/line-14/8910205621151027.htm
۵۶ ـ http://www.sibpress.com/sb-news/1662-news.html
۵۷ ـ http://www.sokhaneashena.ir/fa/pages/?cid=527
۵۸ ـ http://www.shabestan.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=4&Id=6898&Mode
۵۹ ـ http://www.hamshahri.org/news-43279.aspx
۶۰ ـ http://www.ahlesonnatkhbarnameh.blogfa.com/post-8.aspx
۶۱ ـ http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=9002076343
۶۲ ـ http://www.fpri.org/enotes/20041101.middleeast.sageman.understandingterrornetworks.html
۶۳ ـ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8904011693
۶۴ ـ http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9002121068
۶۵ ـ http://www.mashreghnews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=44599
۶۶ ـ http://www.mehrnews.ir/NewsPrint.aspx?NewsID=1306166
۶۷ ـ http://www.ido.ir/a.aspx?a=1389082404
۶۸ ـ http://alef.ir/1388/content/view/103197