قذافی و چهار دهه جنایت به نام مبارزه با امپریالیسم
قاسم توکلی
منبع: فرارو
نبرد میان معترضان و دولت قذافی با تصرف بخش اعظم خاک این کشور - حدود ۷۰ درصد مساحت لیبی- توسط معترضان، در حالی به اوج خود می رسد که بنابه برخی آمارهای منتشر شده از سوی سازمانهای بین المللی رقم کشته ها تاکنون بالغ بر ده هزار نفر بوده است، که در صورت صحت، یک «نسل کشی» در تاریخ قرن بیست و یکو خواهد بود.
قذافی برای فلج کردن دولت احتمالی بعد از خود دستور تخریب پالایشگاهها و تاسیسات نفتی این کشور را صادر کرده، بدنبال این فرمان نیروی هوایی این کشور علاوه بر بمباران مردم، تاسیسات زیربنایی این کشور را نیز نابود می کند. این حملات در حالی صورت میگیرد که صادرات نفت این کشور چندین هفته متوالی قطع بوده است. هجوم هواپیماهای دولتی به مواضع مخالفین چنان تلفات سنگینی بر جای گذاشته که رهبران مخالفین از جامعه جهانی خواستهاند که نیروی هوایی تحت امر قذافی را زمین گیر کنند.
دولت لیبی در حال حاضر فاقد ارتش است و نیروهای نظامی هوادار فذافی تشکیل شده از گروههای امنیتی خارجی هستند که همانها نیز به سرکوب معترضان می پردازند. یک فعال مخالف در شهر شحات در شرق لیبی گفته است که: «ما ۳۰ مزدور از جمله چند تبعه چادی و نیجریه ای را که به کشتار مردم دست می زدند، دستگیر کرده ایم.»
به گفته معترضان، مزدوران آفریقایی درحالیکه سوار بر خودروهای زرهی هستند، در خیابانهای طرابلس گشتزنی میکنند و دست به تیراندازیهای بیهدف علیه شهروندان و حتی امدادرسانها میزنند. همچنین گزارشهای مختلفی از ورود این مزدوران آفریقایی به خانههای مردم و تجاوز آنها به زنان منتشر شده است. پیش از این علی عیسوی، سفیر لیبی در هند هم با اعلام استعفای خود گفته بود که «مزدوران خارجی» برای مقابله با مردم لیبی به کار گرفته شدهاند. خبرها همچنین حاکی از آن است که قذافی از خلبانان اکراینی برای حمله به مردم بیدفاع سود میجوید.
علاوه بر این، قذافی سعی می کند با پرداخت میلیونها دلار پول نقد وفاداری قبایل لیبیایی را نیز بخرد، اما بنا به گزارشها حتی قبیله خود قذافی هم از در مخالفت با او درآمده و به معترضین پیوسته. جنایات قذافی تا آن حد بالا گرفت که شیخ یوسف القرضاوی، رئیس اتحادیه جهانی علمای مسلمین، فتوای قتل معمر قذافی بهعلت کشتن مردم بیگناه را صادر کرد.
قذافی در سخنرانی تلویزیونی که طی روزهای گذشته ایراد نمود کشتار مردم را در شهرهای لیبی اینچنین توجیه نمود: «نمایندگان دومای روسیه در ساختمان پارلمان تحصن كردند و بوریس یلتسین ساختمان را با تانك گلوله باران كرد، اما كسی اعتراض نكرد. در چین نیز به جوانان معترض با تانك حمله كردند، اما كسی اعتراض نكرد. دلیل آنها برای این كار حفظ وحدت ملی بود. ما نیز برای وحدت ملیمان هر اقدامی را انجام خواهیم داد.»
قذافی با ذهنی آشفته بدنبال منتسب نمودن اعتراضات به عوامل خارجی است وی مخالفین خود را «موشهای معتاد و عامل دست بیگانه» و رسانه های خارجی را «سگ» خطاب می کند. مزدورانی که قذافی به زعم خود، سعی می کند کشورش را از دست آنها آزاد کند. او، ایتالیا و آمریکا را متهم به دادن موشک به جوانان شهر بنغازی کرد. این اتهامات در حالی صورت می گیرد که ایتالیا بزرگترین شریک اقتصادی لیبی محسوب می شود.
یک فعال سیاسی لیبیایی با اشاره به سخنرانی تلویزیونی تهدید آمیز سه شنبه شب دیکتاتور لیبی گفت: «پیش بینی می شود که رژیم دیکتاتوری معمر قذافی علیه مردم و انقلابیون در شهر بنغازی از سلاح های میکروبی و شیمیایی استفاده کند.» بنابراین جامعه جهانی باید منتظر اخبار تکاندهنده تری از لیبی باشد.
قذافی کیست؟
سرهنگ مُعَمَّر ابومنیار قَذّافی (زاده ۷ ژوئن ۱۹۴۲) ۶۸ ساله است و طی چهل و دو سال گذشته، قدرت را در این كشور در دست داشته است. سرهنگ قذافی در ۲۷ سالگی توانست به همراه گروهی از افسران لیبی، ادریس اول پادشاه لیبی را طی كودتای بدون خونریزی از قدرت بركنار كند.
با اینکه وی بطور رسمی دارای هیچ مقام یا عنوانی نیست ولی «رئیس مجلس شورای انقلاب» در لیبی بشمار میآید و در بیانات حکومتی و مطبوعات دولتی از او با القاب تشریفاتی «رهنمای انقلاب کبیر سوسیالیستی یکم سپتامبر خلق جمهوری عربی لیبی» و «رهبر برادرانه و رهنمای انقلاب» نام میبرند.
معمر قذافی در سال ۱۹۷۷، سیستم حكومتی تحت عنوان «جماهیریه» یا حكومت توده ها را به لیبیایی ها معرفی كرد. براساس این نظریه، كشور از طریق كنگره ها و كمیته های مردمی اداره می شود. فلسفه سیاسی او در كتابی تحت عنوان «كتاب سبز» منتشر شده و به گفته او جایگزینی برای سوسیالیسم و كاپیتالیسم با افزوده هایی از دین اسلام است.
معمر قذافی در فوریه ۲۰۰۹ میلادی به عنوان رئیس دورهای اتحادیه آفریقا انتخاب شد. وی در این اجلاس خود را «بزرگ حکمای عرب و شاه شاهان قاره آفریقا و امیرالمومنین مسلمانان جهان» نامید و خطاب به رهبران جهان عرب گفت: «مقام من اجازه نمیدهد در سطح شما باشم». قذافی و پسرانش به دلیل رفتارهای عجیب و غریب، همواره تصویری مضحک در رسانه های جهانی و به همان میزان هولناک در داخل این کشور داشته اند.
۴۲ سال جنایت
زمانی که در سالهای اوج جنگ سرد قذافی ۲۷ ساله از طریق کودتایی نظامی به قدرت رسید، بلافاصله به قهرمانی برای مبارزه با امپریالیسم و اسرائیل در جهان عرب و جهان تبدیل شد. در آن دوره مبارزه با امپریالیسم غرب به تنهایی مشروعیت رژیمهای استعماری تازه استقلال یافته را توجیه و تامین می نمود، حتی اگر این رژیمها ساختاری اقتدارگرا داشته و مبارزه شان با امپریالیستها نیز در یک زنجیره حملات تروریستی علیه مردم بیگناه خلاصه می شد.
قذافی خود را «جانشین عمر مختار» قهرمان مبارزه با استعمارگران ایتالیایی می دانست که اکنون رسالت اش مبارزه با سلطه امریکا بر جهان است. بزرگترین افتخار وی در نبرد با امپریالیسم، قتل ۲۷۰ انسان بیگناه بر فراز لاکربی بود؛ در ۲۱ دسامبر ۱۹۸۸ هواپیمای خطوط مسافری پان امریکن بر فراز دهکده لاکربی در اسکاتلند منفجر شد و تمام ۲۷۰ مسافر و خدمه آن جان باختند. فاجعه هوایی لاکربی در آن سالها به بزرگترین جریان تحقیق و بازجویی تاریخ انگلستان تبدیل شد. این حادثه تروریستی را عموما حملهای به ایالات متحده تلقی کردند چون ۱۸۹ نفر از قربانیان آمریکایی بودند. ماجرای لاکربی تا پیش از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مرگبارترین حمله به شهروندان آمریکایی تلقی میشد.
دولتهای آمریکا و انگلیس، لیبی را مسئول بمبگذاری در این هواپیما معرفی کردند که به وضع تحریمهای بینالمللی علیه لیبی منجر شد. دولت امریکا در پاسخ به این حمله، کاخ شخصی قذافی را هدف حمله هوایی قرار داد که به کشته شدن یکی از فرزندان قذافی منجر شد. در سال ۲۰۰۳ دولت لیبی رسما مسئولیت بمبگذاری در یک هواپیمای مسافربری شرکت پان امریکن در سال ۱۹۸۸ را پذیرفت.
وزیر دادگستری لیبی نیز، که دوشنبه این هفته در اعتراض به خشونت های دولت از سمت خود استعفا داد، فاش کرد که معمر قذافی رهبر لیبی شخصاً دستور انفجار هواپیمای پان امریکن بر فراز دهکده لاکربی اسکاتلند را صادر کرده بود.
یک لیبیایی به نام «عبدالباسط مقرحی» تنها فردی بود که در ارتباط با این بمبگذاری محکوم شد، وی پس از آن که به حبس ابد محکوم شده بود، سال گذشته بدلیل کهولت سن و بیماری لاعلاج سرطان از زندانی در اسکاتلند آزاد شد و در بازگشت به لیبی، همچون یک قهرمان مورد استقبال رسمی قذافی قرار گرفت.
کاسترو و اورتگا؛ در قامت حامیان قذافی
ازآنجا که هنوز هم حکمرانانی باقی مانده از «دوره سپری شده جنگ سرد» در گوشه و کنار جهان حضور دارند، با متزلزل شدن حکومت مستبد لیبی، صداهایی نیز در حمایت از قذافی بلند میشود.
فیدل کاسترو در مقالهی خود با عنوان «بازتابها»، که در یک روزنامه محلی در کوبا به چاپ رسید، نوشت: «آمریکا در اعلام دستور حمله به لیبی در روزهای آتی هرگز دچار تردید نخواهد شد. هدف نهایی واشنگتن به دست آوردن کنترل منابع نفتی در سراسر دنیا است. آنچه به طور قطع برای من مبرهن است، این است که دولت آمریکا هیچ گونه دغدغهای در ارتباط با صلح در لیبی ندارد و در صدور دستور حمله به این کشور غنی در روزها و یا حتی ساعات آتی بیهیچ تردیدی اقدام خواهد کرد.»
وی افزود: «یک فرد صادق همواره مخالف هر گونه بیعدالتی در حق افراد است و بدتر از همه در مقابل جرمی که ناتو در حال آماده سازی برای ارتکاب آن است، میباشد. سکوت جرمی است که قربانیان آن مردم لیبی خواهند بود.»
دانیل اورتگا، رئیس جمهور نیکاراگوئه نیز با دفاع از دوست خود قذافی گفت که «وی نبرد دشوار و بزرگی دارد و در این شرایط سعی می کند تمامیت ارضی کشور را حفظ کند تا تجزیهای پیش نیاید و اغتشاشی انجام نشود.»
هوگو چاوز، رئیس جمهور ونزوئلا تاکنون در خصوص مسائل لیبی اظهارنظری نکرده است. با این حال وزیر امور خارجهی ونزوئلا با انتشار بیانیهای اعلام کرد که ضمن تماس تلفنی با همتای لیبیایی خود، در خصوص یافتن راهحلی صلح آمیز برای حل مشکلات «بدون دخالت هیچ امپریالیستی» ابراز امیدواری کرد.
در جهان جدید و خاورمیانه جدید اما بازی عوض شده، اگر دیرزمانی حضور دیکتاتورها در ائتلافی ضد امریکایی و ضد امپریالیستی رژیمهای مستبد، ناکارآمد و فاسد آنها را توجیح پذیر می نمود، اکنون اما نگاه افکار عمومی کشورها به کارآمدی دولتها در اداره امور، رفاه، توسعه یافتگی، آزادیهای سیاسی و مدنی، شفافیت و پاسخگویی است. انتظاراتی که دولتهای مستبد و فاسد فعلی در جهان سوم قادر به برآوردن آنها نیستند. این واژگان و انتظارات جدید جایی در ادبیات اشخاصی مثل قذافی، موگابه، کاسترو و سایر رژیمهای خودکامه جهان عرب ندارد.
لیبی به کدام سو میرود؟
هر چند تضمینی برای به نتیجه رسیدن آرام انقلاب های مصر و تونس وجود ندارد اما، حداقل چشم اندازهای موجود در این کشورها امیدوار کننده است، در لیبی اما از آنجا که مانند مصر و تونس، طبقه متوسط پیشرفته و بالنسبه توانگری وجود ندارد، پیشبینی آینده خیلی دشوار است.
در لیبی معلوم نیست چه كسی به مثابه هستهای برای انتقال قدرت عمل خواهد كرد. چرا كه در مورد وجود انسجام میان نظامیان این كشور تردید است و ساختار قبیلهای قدیمی در این كشور نیز دچار تفرقه و ضعف است. اسلامگراهای لیبی هم تجربههایی را كه موجب انعطافپذیری و فرهیختگی همتایانشان در دیگر كشورها شده، كسب نكردهاند.
كناره گیری برخی چهرههای سیاسی در چند روز گذشته خود نشان از وجود افراد شایسته (یا دست كم زیرك) دارد، كسانی چون «عبدل المنعم الهونی» نماینده لیبی در اتحادیه عرب كه رویدادهای كشورش را «نسل كشی» توصیف كرد. اما بسیار بعید است چنین كسانی نقشی مركزی را برای ایجاد اصلاحات بر عهده بگیرند. در صورت سقوط قذافی و با توجه به تخریب گسترده زیربناهای اقتصادی اندک، توسط دولت حاکم، به نظر می رسد دولت احتمالی آتی در این کشور با ضعف اقتصادی و هرج و مرج سیاسی روبرو شود.