iran-emrooz.net | Thu, 03.02.2011, 23:37
آرش ارکان هم شهید شد
«متن زیر توسط خواهران سوگوار آرش نوشته شده است»
آرش ارکان، شهید دیگر جنبش سبز، که در ۹ بهمنماه ۱۳۸۹، حدود ساعت دو بعد از ظهر پر کشید.
آرش ۱۳ آبانماه ۱۳۸۸ دستگیر شد. سبب دستگیری وی چه بود؟
پرسش: آیا در تظاهرات ضد دولتی دستگیر شد؟
پاسخ: نه.
پرسش: آیا هنگام ارتکاب خلافی او را گرفتند؟
پاسخ: نه.
پرسش: آیا کسی را آزرده بود؟
پاسخ: نه.
پاسخ: او به جرم انسانیت دستگیر شد. به جرم جوانمردی یکسال در زندان دژخیمان رژیم در انتظار حکماش ماند؛
و با صدور حکم ظالمانهی زورمداران، به هشت ماه دیگر زندان محکوم شد؛ بیاینکه حتا یکسال بلاتکلیفیاش را در زندان بهشمار آورند.
بیماری کلیویاش چنان در این یک سال حاد شد، که برای درمان چند روزی را به او اجازه دادند از زندان اوین بیرون بیاید؛ اما درمان با زمان اجازه دادهشده همخوانی نداشت. بار دیگر به زندان بازگشت. حدود یکهفتهی پیش خبر رسید، که دوباره بیماریاش او را از پای درآورده است. بیتوجهی زندانبانان و پزشک زندان وضعیت او را وخیمتر کرد. سه روز پیش به بیمارستان بقیه الله منتقلاش کردند؛ درحالیکه جز پوست و استخوان چیزی از او باقی نمانده بود.
با وجود قامت بلندش، ۴۵ کیلو شده؛ و دیگر به کما رفته بود. چند ساعت پیش پروازش، محبوباش توانست او را ببیند. او را که بیهوش بر تخت بیمارستان افتاده بود. محبوب او را نشناخت! زیرا چنان لاغر و ناتوان شده بود، که از قامت رعنا و شانههای پهن، چیزی برجای نمانده بود. دردناک آنکه ساعتی پس از رفتن محبوب، او نیز به پاکان و شهیدان این سرزمین پیوست. از بیمارستان به وکیلاش زنگ زدند و گفتند که در اثر ایست قلبی درگذشته است.
میدانم هرکسی که این پیام را میخواند، نه تاکنون نام او را شنیده است؛ نه میداند به چه علت این یک سال و سه ماه در زندان بوده؛ اما داستان دردناک شهادت او بیگمان اسطورههای کهنهی شهادت این سرزمین را میدرد؛ و داستانی نو مینویسد؛ و به همهمان یادآوری میکند، در این سرزمین که دروغ همهاش را پر کرده؛ و انسانیت کالایی نایاب شده است، همچنان انسانهایی هستند، که عشق را پاس داشتند؛ و انسان زیستند؛ و انسان پر کشیدند. خشممان را نمیگرییم. خشم ما سرانجام زورمداران تاریخ ناپاک این سرزمین پاک را فرو خواهد بلعید.
بشنوید داستان او را:
روز ۱۳ آبانماه ۱۳۸۸، دست در دست محبوباش از تظاهرات به سوی خانه بازمیگشتند. در یکی از خیابانهای فرعی پیرامون میدان ولیعصر، پسر نوجوانی میخواست پنهانی از محل تجمع نیروهای انتظامی تا دندان مسلح و پلیس ضد شورش با موبیلاش فیلم بگیرد. یکی از فرماندهان او را دید. آرش هم او را دید. رها، محبوب آرش هم. چند تن نیروی انتظامی به سوی پسر دویدند. پسر نیز به سوی کوچهای گریخت. ناگهان آرش هم دوید. آرش می دانست اگر دست نیروهای ضدشورش به آن پسر برسد، از دستشان بهآسانی نمیتواند رهایی یابد. میدانست فیلم گرفتن از تظاهرات و چهرهی پلیس ضد شورش در این سرزمین دیکتاتورزده جرم شمرده شده است، بر قانونی نانوشه. برای همین، زیر پای یکی از سربازان زد. تنها راهی که به نظرش رسید میتواند به آن پسر کمک کند، همین بود. همهی نیروهای دژخیم، که اینبار طعمهی حاضر و آمادهتری دیده بودند، به او حمله کردند. بدن آرش با وجود تنومندی زیر دست و پای اسلحهبه دستان بیرحم کوچک و کوچکتر شد. باتوم بود که به سر و صورت او فرود میآمد؛ و او در این میان چونان قویی مغرور میگفت: «بزنید. نانی که برای زن و بچهتان میبرید، باید حلال باشد.» او را بردند. به جایی نامعلوم؛ و تا سه ماه هیچکس از او خبر نداشت. پس از سه ماه به رها زنگ زد. دو دلداده از آن پس، گاهگاهی با هم گفتوگو میکردند. از این جریان یک سال گذشت. نه حکمی صادر میشد؛ نه او را به قید ضمانت آزاد میکردند. وکیلش معتقد بود نباید از او به تلویزیونهای خارج از ایران خبری داد؛ زیرا پرونده را سنگینتر میکند. او با گمنامی در زندان اوین یک سال ماند. آنگاه به او اجازه دادند چند روزی را تا صدور حکم بیرون باشد. آرش تحقیرشده و ویران، اما همچنان نیرومند و پرانرژی بیرون آمد؛ و در کنار رها عشقشان را پس همهی بیدادگریها بیش از پیش تجربه کردند. روزی رها از او پرسید: «اگر به گذشته برمیگشتی، آیا حاضر بودی دوباره این کار را در حق نوجوان دیگری بکنی؟» آرش بیدرنگ پاسخ داد: «بیتردید!»
اکنون این بزرگمرد، این جوان برومند در هوای ناپاک زندان ایران نفس نمیکشد. هر ایرانی شرافتمندی باید نام این شهیدان را پاس بدارد، که نام ایران به نام آنان زنده است. بر خود میبالم، که هممیهن او هستم.
تیر آخر آرش از کمان بهدر شد؛ و تا ابد خواهد رفت...
ـــــــــــــــــــــ
اکنون «یکی» از جهان کم شده است
و جهان «یکی» را کم دارد.
نظر کاربران:
آرش شجاع و جوانمرد ایران زمین روانت شاد و نامت خار چشمهای کور دلان و ضحاکان باد. راه زیادی برای انتقام آرش ها و ندا ها نمانده انتقامت را آرش های دیگر خواهند گرفت. زمانش نزدیک است... با خانواده و عزیزان آرشمان همدرد هستم و یاد عزیزش را گرامی میدارم. روانت شاد آرش دلیر و بیباک ما....
روانت شاد آرش ما.....
*
اگر روزی برخورد مردم رنج دیده با این حکومت به کشتار حکومتیها ختم شد نباید کسی دلخور شود
*
سلام، من یه جوون رو یادمه با این مشخصات روز ۱۳ آبان گرفتن، سر خیابان سپهبد قرنی بود. قد خیلی بلندی داشت، و جثه بزرگی. به طوری که یکی دو تا مأمور با باتوم حریفش نشدن. مردم هم بودن، یه خانومه میانسال خودشو انداخت اون میون. اما بردنش...
*
دوستان ، منبع این خبر تنها شما هستید و هیج اطلاع دیگری در این باره وجود نداره. خیلی این خبر مشکوکه. لطفن منبع خبر رو چک کنید و اگر اطلاعاتی در دست نیست و خبر دروغه لطفن تکذیب کنید. این ممکنه توطئه رژیم باشه برای بی اعتیار کردن سایت های خبری جنبش باشه.
*
دور بر آزادی=دوردبرآرش مطمنان نامش برای آزدادی ایران جاودانه خواهدشد
*
روحت شاد اشک برایم مجالی نگذاشته تا بنویسم اما مطمئن باش یادت و یاد تمام شهدای راه آزادی تا ابد باقی خواهد ماند
*
مجال بي رحمانه اندك بود و واقعه سخت نامنتظر . از بهار حظ تماشائي نچشيديم كه قفسي باغ را پژمرده مي كند . دريغ . صد افسوس
*
جوانمرد فريادنمي زند به فرياد مي رسد . آرش هم فريادرس شد و تاوانش را با جانش داد.
*
درود به همه انسان های با شرف ...باور کنید با خوندن مطلب تنها کاری که از دستم بر می اومد گریستن و عمیق تر شدن نفرت عمیقم از این
جلادان .آرش برادر من بود ، دوست من و هم وطنم ، آرش منم ، همه ما ، شاید آرش زودتر از دست شکنجه های این رژیم دجال آسوده شد ولی ما هنوز و هر روز زیر شلاق این جلادانیم و انگار ، همه یه جورایی عادت کردیم که اسیر این پست فطرت ها باشیم ..... خدایا ..........
*
روحش شاد. افتخار ایران زمین و خار چشم ضخاک خامنهای لعنت تالله علیه
*
مرگ بر این حکومت قاتل و ایرانی ستیز. روح آرش شاد .از هر قطره خون آرش هزاران آرش دیگر به پا خواهند خواست و پرچم آزادی ایران را به دست خواهند گرفت .آرش برای ما همیشه زنده است
*
سلام به شما، سلام به شهید پاک آزادی در راه وطن، از صمیم قلب بهتون تسلیت میگویم. قلب تمام ایرانیها به درد آمد با این خبر.
*
خدایا تا کی باید این بیداد را تحمل کرد؟ ای هموطن سبز دوباره به پا خیز
*
خوشا به غیرت من ومردم این دیار
*
تا چه زمانی میخواهیم صبر کنیم ببینیم چی میشه؟ کمی غیرت را از عرب ها و مصری ها یاد بگیریم.
*
چه کنیم با این همه درد و اندوه؟ درود بر روان پاکش! راهش را ادامه میدهیم و انتقامش را از ضحاک و ضحاکیان زمان بسختی خواهیم گرفت!
*
آرامش خداوند بر شما و روح او باد. ای کاش من و تو همه آرش بودیم که در آنصورت این مزدوران و چماقدرانی که تا دیروز همان عربده کشان محلّهها بودند و امروز جزئی از خادمان ولایت را یارای مقابله با مردم نمیماند.
*
آرشها همیشه زنده هستن از خدا هم کاری بر نماد به ما عقل وقدرت تصمیم داده خودمون واسه سرنوشتمون تلاش کنیم.
*
تو نیز به بغض فروخورده و عاصی مان خوش آمدی آرش...در کنار صدها جوان ایرانی دیگر.
خدا خسته شدم از این همه بیداد کی میخوای سکوتت و بشکنی خدا یا تو رو به همه روح های پا ک قسمم میدمی دیگه خنده از یادمون رفته هر روز داره یکی از کنارمون میره خسته ایم از زندگی از این همه ظلم که به اسم اسلام به سر مردم میارن خدا یا کمکمون کن.
*
درود بر اين درود بر اين آزاد مرد ايرانی
جاودانه شدی آرش! هم وطنی که هرگز ندیدمت در قلبم جاودانه شدی ... تمام غرور و سربلندیمان را مدیون شما آرش ها هستیم.
*
قلبم تیر میکشد. نفسم گرفته. خدایا با این بیدادگریها ، با این نامردیها چکار کنیم؟ خدایا، یک فکری باید کرد. بنشینیم یکی یکی ستارگان پر فروغ میهنم را به زمین بکشند. باید کاری کرد. باید کاری کرد.
*
شهادت برادر عزیزتون و شجاع جوان ایران که دیدن اینکه این جلادان زمان چه بر سرش آوردن دل هر کسی رو به درد میاره، به شما تسلیت میگم . تمام ملت ایران با شما هم درد هستند. عاطفه
*
ضمن تسلیت به بازماندگان آرش عزیز، یادش گرامی و انسانیت و مردانگیاش برقرار و نامش سرفراز باد.
*
وای بر مردمی که چنین جوانانی را از دست میدهند. از تمامی خانواده های زندانیان خواهش می کنم که در مورد فرزندان خود اطلاع رسانی کنند و گول حرف های مزدوران را نخورند.
*
همانگونه که آرش کمانگیر در اسطوره ها و سپس در شعر معاصر جاودان شد تا جان ایرانی تداوم جان عاشقی را در تلاش خود و در فریادش برای زندگی در برابر پاسداران کهن اندیشه ای بیگانه برای آزادی، برای زندگی، برای عشق ورزیدن و برای ایرانی آزاد نمایش دهد، همانگونه نیز خواهر و محبوب آرش اکنون بر خود ببالند که ما در همه جای دنیا او را در خود داریم و تا به بار نشستن آرزوخای آن روانشاد از پای نمی نشینیم. آرش ارکان رفت تا آرش ها زاده شوند. آرش در قلب ما، در فریاد ما،در نبرد ما و در آینده روشن ما جاودان ماند.
*
درود ای واپسین صبح ای سحر بدرود / که با آرش تو را این آخرین دیدار خواهد بود
*
به امید روز سبز پیروزی روزی که بگوییم در بهار آزادی جای آرش و اشکان ........ خالی
*
زنده باد یاد عزیز آرش
من از صمیم قلبم به خانوادهی آرش عزیز تسلیت میگویم ومن را در غم این عزیز شریک بدانند. به خانواده ی این عزیز اطمینان می دهم رهروان او این جنایت کاران تاریخ به زباله دان تاریخ می سپارن....
*
تنها میتوانم بگویم روحاش شاد باد و اینو مطمئن باشید که بزودی حق آرش و آرشهای دیگر را میگیریم. من خودم یادگاری بزرگی از ایم رژیم روی بدنم دارم. پس قسم میخورم تا جان در بدن دارم همه تلاشم را برای گرفتن انتقام خون شهیدان بکنم.
*
با تسلیت به خانواده این جوانمرد و با تاسف که مردی و مردانگی جنسی نایاب در شهر من شده. یک زمانی میگفتند پهلوان. به مادرش تبریک که یک پهلوان بزرگ کرد. پهلوانها همیشه گمنام و کمیاب و نامردها فراوان.
مادر، مرا در غم خودت شریک بدان.
*
با اینکه آرش عزیز را ندیده ام، با خواندن متن بی اختیار گریستم. روحش شاد و یادش گرامی باد
*
علنی کردن پروند و انتشار ان در شبکههای اجتماعی و رسانه ها بهترین کار برای نجات زندانیان و دستگیر شدگان است.
*
نامش آزش بود، آرش ارکان. فراموشت نمیکنیم فرزند ایران
*
به خانواده ایشان تسلیت میگویم. آرش قهرمان دوره کودکی من بود.
کودکان او را صدا کردند
مادران اورا دعا کردند
دختران بفشرده گردن بندها در مشت
همره او قوت و مهر و وفا کردند
آرش اما همچنان خاموش
از شکاف دامن البرز بالا رفت
*
یادش در تو رها جان
در تو مادرجان و در تو خواهرانش زنده است
آرش زنده است در کنار نام آزادی اگر چه امروز در بند است آزادی. با تو گریستم رها جان و خواهر جان و مادرجان یادش گرامی است.
*
من که پا رو این خاک دروغ و سکوت در برابر پر پر شدن این عزیزان را امری عادی میداند نخواهم گذاشت از ایرانی بودنم کم کم حالم داره به هم میخوره و "خدا" منو از این سرزمین به این طرف دنیا آورد. "انتوییشن" من منو آورد اینجا در ۱۷ سالگی، پاسدار یاد این عزیزان خواهم بود اینجا.
*
درود بر آرش. عکسی از او هست؟
*
به خدا اگر از اين بدتر هم بر سر ما بياورند هيچگاه دست از راه اين عزيزان نخواهيم كشيد ارش جان روحت شاد به اميد ايران هميشه آزاد.