ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Wed, 01.12.2010, 8:00
شهلا جاهد اعدام شد

به گزارش خبرنگار حقوقى ايسنا، اين حكم پس از تاييد ديوان عالى كشور و موافقت رييس قوه‌ى قضاييه با استيذان، پس از گذشت حدود ۸ سال از وقوع جنايت، ساعت ۵ صبح روز چهارشنبه ۱۰ آذرماه در محوطه داخلى زندان اوين به مرحله اجرا درآمد.
حكم قصاص با چوبه‌ى دار در حضور قاضى "عصمت‌الله جابرى" داديار اجراى احكام دادسراى امور جنايى تهران پس از طى تشريفات قانونى، توسط اولياى دم لاله سحرخيزان اجرا شد.


وکیل شهلا جاهد پس از اعدام:
محمدخانی آنجا بود هیچ نگفت، خانواده تا آخرین لحظه رضایت ندادند


عبدالصمد خرمشاهی وکیل شهلا جاهد که در صحنه اعدام امروز صبح وی حاضر بود درگفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « اصلا باورم نمی شود.حالم خوب نیست. شهلا فقط گریه می کرد هیچ حرفی نزد. رفتم جلو و بهش گفتم حرف بزن اما فقط گریه می کرد. خانواده مقتول تا آخرین لحظه رضایت ندادند. هر کسی که آنجا بود خواست تا آنها گذشت کنند اما متاسفانه نپذیرفتند. ناصر محمدخانی هم بود و هیچ نگفت.»

شهلا جاهد که به اتهام قتل لاله سحرخیزان ، همسر ناصر محمد خانی، فوتبالیست معروف ایرانی در پاییز سال ۸۱ بازداشت شد، ساعت ۶ صبح چهارشنبه پس از ۸ سال زندان به دار آویخته شد.

عبدالصمد خرمشاهی درخصوص ناگفته های پرونده جنجالی شهلا جاهد و نقاط ابهامش به کمپین بین المللی حقوق بشر درایران گفت: « دیگر شهلا نیست. دیگر همه چیز تمام شد و پرونده بسته. دیگر اهمیتی ندارد که درباره نقاط مبهم پرونده حرف بزنیم.»

به نقل از خبرگزاری ایسنا حکم اعدام شهلا جاهد با حضور قاضی عصمت ‌الله جابری، دادیار اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران، پس از طی تشریفات قانونی، توسط اولیای دم لاله سحرخیزان اجرا شد.

شهلا جاهد که از ۹ سال پیش در زندان اوین بود چندی پیش در نامه ای به صادق لاریجانی، رئیس فعلی قوه قضائیه خواستار روشن شدن تکلیف خود شد و نوشت: من که سه سال حبس داشتم، اکنون حدود ۹ سال در زندان تحمل کیفر می‌کنم و خواهشمند است برای رهایی از بلاتکلیفی، استیذان پرونده‌ام را صادر فرمایید. به دنبال این نامه رییس دستگاه قضا اعلام کرد حکم قصاص شهلا جاهد صادرشده و دیگر همه چیز به گذشت خانواده مقتول بستگی دارد.

در این ۹ سال حکم اعدام شهلا جاهد به دستور مقام های ارشد قضایی سه بار متوقف شد و هفت قاضی نیز در جریان رسیدگی به پرونده حکم به بی گناهی او دادند. آیت الله شاهرودی، رییس وقت قوه قضاییه در بهمن ماه ۱۳۸۶ اعلام کرد که پرونده شهلا جاهد دارای ایرادهای شکلی و ماهویست و باید تحقیقات از ابتدا آغاز شود و قاضی دیگری به پرونده رسیدگی کند. این بار نیز بسیاری گمان می کردند که در آخرین لحظات حکم متوقف می شود. طی روزهای گذشته سازمان عفو بین الملل در بیانیه ای خواهان توقف اجرای حکم اعدام شهلا جاهد شد.

به جز حجم زیادی از گفتگوها و یادداشت ها در مطبوعات درباره شهلا جاهد در این هشت سال، فیلم مستندی نیز با عنوان « کارت قرمز» به کارگردانی مهناز افضلی درباره این قتل جنجالی و رابطه شهلاجاهدا و ناصرمحمدخانی ساخته شد.



گزارش اختصاصى خبرآنلاين از محل اجراى حكم
شهلا كه باورش نمى شد قرار است اعدام شود ناگهان شروع به جيغ و داد كرده و التماس كرد كه مرا نكشيد.
به گزارش خبرنگار ما از محل اعدام، هيئت صلح و سازش ۴۵ دقيقه با خانواده مقتول صحبت كرد اما فايده اى نداشت و مادر لاله رضايت نداد.
رحيمى كه از طرف قوه قضاييه آمده بود تا شاهد اجراى حكم باشد به شهلا گفت در اخرين لحظه آيا حرفى براى گفتن دارى؟ وى جواب داد اگر حرفى داشتم در اين ۹ سال مى زدم.
شهلا درآخرين لحظاتى كه طناب دار به گردنش آويخته مى شد، نه با ناصرمحمدخانى صحبت كرد و نه حتى به وى نگاه كرد.ناصر سرش پايين بود و چيزى نمى گفت.
هنگام نماز شهلا جيغ زد و التماس كرد كه مرا نكشيد . تازه آن وقت باورش شد كه مى خواهند وى را بكشند.
در نهايت پسر لاله سحرخيزان صندلى را از زير پاى شهلا كشيد و شهلا جان داد.


خرمشاهى وكيل شهلا گفت موكلش راز سر به مهرى را با خود برد.

در مصاحبه اختصاصى با خبرانلاين وكيل شهلا از تلاشهاى آقاى رحيمى رييس روابط عمومى قوه قضاييه تشكر فراوان كرد و گفت ايشان تلاش فراوانى را براى جلب رضايت خانواده مقتول انجام داد اما در نهايت خانواده مقتول اصرار به اجراى حكم كرد.
به گفته وى بيش از ۴۵ دقيقه آقاى رحيمى با شهلا صحبت كرد و گفت كه خودت(شهلا) به من زنگ زدى و گفتى بيا و حالا هر چه مى خواهى بگو كه در نهايت شهلا گفت حرفى براى گفتن ندارم و بدين ترتيب راز سر به مهرى را با خود برد.
آقاى رحيمى با خانواده مقتول نيز صحبت كرد و مادر لاله گفت بچه هاى لاله اصرار به اجراى حكم دارند و وقتى شهلا فهميد واقعا قرار است اعدامش كنند دست به گريه و زارى زده و التماس كرد اما بچه هاى لاله اصرار به اجراى حكم كردند.
ناصر محمد خانى نيز به گفته خرمشاهى كاملا بى تفاوت بوده و فقط نگاه مى كرد.مادر لاله نيز گفت اين حق بچه هاى لاله است كه خداوند براى انها در نظر گرفته و صاحب حق هستند كه با قاتل مادرشان رفتار نمايند.

مرورى بر پرونده شهلا جاهد

همشهرى سرنخ در شماره ۷۱ خود به صورت ويژه به پرونده شهلا جاهد پرداخته است، اين هفته‌نامه در يكى از مطلب خود درباره جاهد نوشته است: اين روزها شمارش معكوس براى نقطه پايان جنجالى‌ترين پرونده جنايى كشور حداقل در يك دهه اخير شروع شده است. پرونده شهلا جاهد را مى‌گوييم كه از هشت سال قبل تاكنون به اتهام قتل همسر ناصر محمدخانى در زندان به سر مى‌برد و حالا كه رئيس قوه قضائيه با اجراى حكم قصاص او موافقت كرده، مسئولان اجراى احكام دادسراى جنايى تهران درصدد فراهم كردن مقدمات اجراى مراسم اعدام او هستند.

در اين گزارش كه شايد يكى از آخرين گزارش‌‌ها در خصوص اين متهم جنجالى باشد به روند رسيدگى به پرونده از زمان دستگيرى شهلا تا استيذان حكم قصاصش پرداخته‌ايم. در ادامه هم به سراغ برخى از قضات پرونده، وكلاى شهلا و خانواده سحرخيزان، برادر لاله رفته‌ايم تا نظر آنها را در خصوص حكم قصاص و اجراى اين حكم جويا شويم. البته تلاش زيادى هم كرديم تا با شهلا در زندان صحبت كنيم اما او به خاطر نگرانى و استرس زياد يا دسترسى نداشتن به تلفن هر بار گفت‌وگوى تلفنى‌مان را به زمان ديگرى موكول كرد.
بعدازظهر ۱۷ مهرماه ۸۱ ، هيچ‌كدام از كسانى كه از خيابان‌ گل‌نبى تهران مى‌گذشتند خبر نداشتند در چند قدمى آنها، درست پشت در آهنى خانه‌ يكى از معروف‌ترين فوتباليست‌هاى كشور، يكى از جنجالى‌ترين قتل‌هاى تاريخ جنايى ايران در حال رقم خوردن است.
آنها با خيال راحت از خيابان عبور مى‌كردند و حتى شايد قاتل را هنگام خروج از محل جنايت ديده و در چشمانش هم خيره شده بودند اما انگار تقدير اين بود كه هيچ شاهدى براى اين قتل وجود نداشته باشدتا روند رسيدگى به پرونده سال‌ها به طول انجامد و تبديل به يكى از مبهم‌ترين پرونده‌هاى جنايى ايران شود.
آن روز عقربه‌هاى ساعت به عدد دو رسيده بودند كه پسران ناصر محمدخانى از سرويس مدرسه پياده شده و دوان دوان خود را به مقابل در آهنى خانه رساندند. هر چه زنگ زدند، كسى جوابشان را نداد و وقتى با كليد در را باز كردند و قدم به داخل خانه گذاشتند جسد غرق خون مادرشان، لاله را ديدند كه جلوى در اتاق خواب افتاده بود. على و عرفان چيزى را كه مى‌ديدند باورشان نمى‌شد اما ماجرا حقيقت داشت و لاله سحرخيزان با ضربات متعدد چاقوى فرد ناشناسى به قتل رسيده بود.

در جست‌وجوى قاتل

خبر قتل همسر فوتباليست معروف كشور، خيلى زود به روزنامه‌ها رسيد و جنجال زيادى در مطبوعات به پا كرد. قاضى كوه‌كمره‌اى، قاضى كشيك وقت پايتخت، همراه تيمى از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهى تهران در محل جنايت حاضر شدند و تحقيقات اوليه كليد خورد. در لحظه وقوع قتل‌، ناصر محمدخانى همراه با تيم پرسپوليس در اردوى آلمان به‌سر مى‌برد و به محض اطلاع از ماجرا، خود را به تهران رساند. از همان زمان مظنون‌گيرى‌هاى گسترده پليس شروع شد و ماموران افرادى را دستگير و تحت بازجويى قرار دادند اما در اين تحقيقات هيچ سرنخى به‌دست نيامد و مظنونان يكى بعد از ديگرى آزاد شدند تا اينكه سرانجام كليدى‌ترين مظنون جنايت از سوى پليس دستگير شد. زنى به نام شهلا كه اسم او خيلى زود زبان به‌زبان چرخيد و ماجراى زندگى‌‌اش نقل هر محفلى شد.

شهلا كيست؟

شهلا فقط ۱۳ سال داشت كه عاشق ناصر محمدخانى شد. او در يك خانواده پر جمعيت به دنيا آمده بود و علاقه زيادى به فوتبال داشت. به گفته خودش «در آن زمان به همراه خانواده‌ام در يكى از محلات جنوب شهر زندگى مى‌كردم اما مى‌خواستم هر طورى شده ناصر را ملاقات كنم.» گرچه او در آن زمان موفق نشد به هدفش برسد اما سال‌ها بعد وقتى جوان‌تر شد توانست وارد زندگى ناصر شود و به عنوان همسر صيغه‌اى، مدتى را با او زندگى كند.

دستگيرى شهلا

نزديك يك ماه از دستگيرى اولين مظنون گذشته بود و پليس همچنان تلاش خود را براى روشن شدن زواياى پنهان ادامه مى‌داد تا اينكه مشخص شد در روزى كه لاله به قتل رسيده بود، زنى به نام خديجه جاهد كه بعدا معلوم شد نام مستعارش شهلاست از حساب بانكى محمدخانى، چكى به مبلغ يك ميليون تومان نقد كرده است.
اين زن نه از اقوام لاله بود و نه ناصر محمدخانى و اينكه او چه رابطه‌اى با ناصر داشت معمايى بود كه احتمال داشت راز جنايت در دل آن نهفته باشد.
همين سرنخ كافى بود تا ماموران به شهلا مظنون شده و او را بازداشت كنند. اين زن به اداره آگاهى انتقال يافت و در جريان بازجويى از او معلوم شد كه وى همسر صيغه‌اى ناصر محمدخانى است و مدت‌هاست كه زندگى مخفيانه‌اى با او دارد. با اين اطلاعات، بازجويى از شهلا شروع شد اما او حدود يك سال اتهام قتل را انكار كرد.

سرنخ‌هاى غيرقابل انكار

در مدتى كه شهلا در بازداشت بود پليس به سرنخ‌هاى زيادى دست پيدا كرد كه احتمال دست داشتن اين زن در جنايت را قوت مى‌بخشيد. نخست اينكه ماموران دفترچه خاطراتى از او كشف كردند كه وى كارهاى روزمره‌اش را در آن يادداشت مى‌كرد.
اما در صفحه‌‌اى كه روز به قتل رسيدن لاله را نشان مى‌داد شهلا چيزهايى نوشته و بعد آنها را خط زده بود. اين تنها قلم خوردگى‌‌اى بود كه در دفترچه خاطرات شهلا به‌چشم مى‌خورد و به‌نظر مى‌رسيد كه وى از نوشتن كارهايى كه آن روز انجام داده صرف‌نظر كرده و سپس به نوشتن چيزهاى ديگرى روى آورده است.
از ديگر سو بررسى پرينت تماس‌هاى شهلا نشان مى‌داد از روزى كه ناصر به اردوى آلمان رفته بود، شهلا هر روز و هر ساعت با او تماس مى‌گرفته اما از ساعت ۸ غروب روز پيش از جنايت تا ۱۰:۳۰ صبح روز قتل، شهلا هيچ تماسى با وى نگرفته بود.
سرنخ‌هاى ديگرى هم كه اثبات مى‌كرد شهلا بعد از شروع زندگى پنهانى‌اش با ناصر، به‌شدت به لاله حسادت مى‌كرد به دست آمد؛ از جمله شكسته شدن چرخ خياطى‌اى كه ناصر به‌تازگى براى همسرش لاله خريده بود. بررسى‌ها نشان مى‌داد يك روز كه شهلا در نبود لاله، همراه ناصر به خانه او رفته بود با ديدن چرخ‌ خياطى‌اى كه او براى همسرش خريده بود به شدت حسادت كرده و آن را شكسته بود. همين‌طور ماموران متوجه شدند اين زن هر بار كه به خانه ناصر قدم مى‌گذاشته، سعى در سرقت چيزهايى مثل عكس و فيلم‌هاى خصوصى از آنجا داشت كه اين مساله از حسادت شديد او به زندگى لاله حكايت مى‌كرد اما بزرگ‌ترين معمايى كه هنوز حل نشده باقى مانده بود اين بود كه اگر شهلا قاتل است، پس چگونه در نبود ناصر محمدخانى وارد خانه آنها شده است؟ طبق اطلاعاتى كه پليس در صحنه جنايت به دست آورده بود، لاله زمانى كه در خواب بوده از سوى قاتل غافلگير شده بود. از طرفى او در را به روى افراد غريبه باز نمى‌كرد و اين يعنى قاتل مى‌بايست از قبل در محل جنايت حضور مى‌داشت تا بعد از به خواب رفتن لاله نقشه قتل را عملى مى‌كرد.
اين معما وقتى حل شد كه ماموران پليس براى چندمين بار به تحقيق از ناصر محمدخانى پرداختند و او سرانجام سرنخ مهمى را در اختيار پليس قرار داد. ناصر گفت كه شهلا كليد يدكى خانه آنها را در اختيار داشت و حتى يك شب با مخفى شدن در بالكن خانه، شاهد زندگى خصوصى او و همسر و بچه‌هايش هم بوده است. با اين اطلاعات بود كه شك پليس به شهلا بيشتر از گذشته شد و بازجويى از اين زن ادامه يافت.

افشاى يك راز

مهرماه سال ۸۲ بود كه در يك شب بارانى، شهلا پرده از راز جنايتى كه مرتكب شده بود برداشت. او در حالى لب به اعتراف گشود كه پليس قبل از آن ناصر محمدخانى را بازداشت كرده و اين مرد چند روزى را در بازداشتگاه سپرى كرده بود. آن شب وقتى شهلا در اداره آگاهى مقابل ناصر محمدخانى قرار گرفت و براى مدت كوتاهى با او تنها شد تصميمش را گرفت و به او قول داد كه به قتل لاله اعتراف خواهد كرد. دقايقى بعد وقتى او روبه‌‌روى افسر پرونده قرار گرفت مدعى شد كه قاتل است و او بوده كه لاله را به قتل رسانده و همين مسأله يعنى گفت‌وگوى قبل از اعتراف، ابهامات زيادى را دامن زد كه به‌نظر نمى‌رسد هيچ‌گاه هم برطرف شود.

بازسازى صحنه قتل

با اعترافات شهلا، ماموران پليس به سرعت مقدمات بازسازى صحنه جنايت را آماده كردند. حالا كه شهلا به قتل اعتراف كرده بود، بايد با حضور در محل جنايت، نحوه كشتن لاله را مو به مو توضيح مى‌داد تا هيچ شكى در خصوص اينكه جنايت را خود او مرتكب شده، باقى نماند. شهلا همراه با تيم بازسازى صحنه جرم راهى خانه ناصر محمدخانى شد و به اين ترتيب مهم‌ترين شب اين پرونده طولانى رقم خورد؛ «از روز قبل از جنايت با كليد يدكى كه در اختيار داشتم، وارد خانه لاله شدم. او و بچه‌هايش در خانه نبودند اما ساعتى بعد به همراه مهمان‌شان كه يك زن جوان بود وارد خانه شدند.»
تنها مظنون جنايت، بازسازى صحنه قتل را با گفتن اين جملات شروع كرد و بعد توضيح داد كه چگونه زن بى‌گناه را به قتل رسانده است؛ «موبايلم را خاموش كردم و پشت پرده ضخيم خانه، پنهان شدم. تا صبح همان‌جا ماندم و با روشن شدن هوا وقتى ابتدا مهمان لاله و بعد بچه‌هايش براى رفتن به مدرسه، خانه را ترك كردند، از مخفيگاهم بيرون آمدم. بعد از رفتن بچه‌ها، لاله روى تختش دراز كشيد و وقتى مطمئن شدم كه خوابش برده، چوب بيسبال و چاقويى از داخل آشپزخانه برداشتم و خودم را بالاى سرش رساندم. من با انگيزه قتل وارد خانه آنها نشده‌بودم اما وقتى ديدم كسى در خانه نيست و لاله خوابش برده، نقشه جنايت به ذهنم رسيد. اين بود كه بالاى سرش رفتم و با ضربات چوب بيسبال و چاقو، او را به قتل رساندم.»
شهلا در جريان بازسازى صحنه قتل، جزئيات جنايت را مو به مو توضيح داد و حتى به نكاتى اشاره كرد كه از ديد پليس مخفى مانده بود. نكاتى از جمله قطره خونى كه روى تشك مانده بود و به‌خاطر اينكه شهلا بعد از جنايت تشك را بر عكس كرده بود، پليس آن را نديده بود. به‌همين دليل، شكى براى تيم تحقيق و قاضى جعفرزاده كه رسيدگى به اين پرونده به او محول شده بود باقى نماند كه قاتل كسى نيست جز اين زن.

ماراتن محاكمه

بازسازى صحنه قتل و اعترافات صريح شهلا كافى بود تا تحقيقات مقدماتى درخصوص پرونده او كامل شده و محاكمه او در دادگاه آغاز شود. اين زن گرچه در بازجويى‌هاى اوليه و هنگام بازسازى صحنه قتل فرياد مى‌زد «من لاله را كشتم»، اما پس از آن، ديگر هيچ‌وقت اين اعترافات را به زبان نياورد و مدعى شد كه همه آنها را به دروغ و تحت‌فشار به زبان آورده بود. شهلا در جريان نخستين جلسه محاكمه‌اش كه در دادگاه جنايى سابق تهران برگزار شد منكر قتل شد و گفت كه همه اعترافاتش دروغ بوده و صرفا به‌خاطر اينكه دلش نمى‌خواست ناصر را در بازداشت ببيند و فقط براى اينكه او آزاد شود، آنها را به زبان آورده بود.
در جريان اين محاكمه او براى هر كدام از شواهد و مداركى كه قاضى دادگاه رو مى‌كرد تا اتهام شهلا را ثابت كند، مثال نقضى مى‌آورد و همه چيز را منكر مى‌شد.
گرچه در نخستين دور محاكمه، اين زن فقط از خودش دفاع كرد و مدعى شد كه به‌خاطر عشقى كه به ناصر داشت لب به اعتراف گشوده بود اما قاضى جعفرزاده، با توجه به محتويات پرونده او را مجرم شناخت و راى به قصاص او داد؛ حكمى كه مدتى بعد با ايراداتى كه وكلاى متهم به پرونده وارد كرده بودند در ديوان‌عالى كشور نقض شد تا رسيدگى به پرونده شهلا به يك ماراتن خسته كننده تبديل شود.
نخستين جلسه محاكمه شهلا، صبح ۱۷ خرداد سال ۸۳ برگزار شد اما در اين مدت با توجه به انكار جنايت از سوى اين زن و تلاش وكيل مدافع او، حكم قصاصش بارها و بارها نقض و البته دوباره تاييد شد و بيش از ۳۱ قاضى، پرونده او را مطالعه و رسيدگى كردند.
از مجموع اين قضات تنها ۷ نفر از آنها، شهلا را بى‌گناه شناختند و بقيه راى به گناه‌كار بودن او دادند. تا اينكه سرانجام اين پرونده ۳۵۰۰ صفحه‌اى در اختيار قاضى حسين‌پور، رئيس شعبه ۱۱۴۷ مجتمع قضايى بعثت قرار گرفت و او بعد از جلساتى كه زمستان سال ۸۷ برگزار كرد، حكم قصاص را كاملا موجه دانست و اين حكم بالاخره در ديوان‌عالى كشور مورد تاييد قرار گرفت.
بعد از تاييد نهايى حكم قصاص شهلا بود كه تلاش‌ها براى نجات او اين بار از طريق برگزارى جلسات صلح و سازش شروع شد. پرونده اين زن آن‌قدر جنجالى شده بود كه حتى بازيگران و ورزشكاران مشهور كشور را بر آن داشت تا وارد گود شوند و شانس خود را براى نجات شهلا و گرفتن رضايت از خانواده لاله امتحان كنند. اين در حالى بود كه متهم اصلى پرونده همچنان بر بى‌گناهى خود اصرار داشت و مى‌گفت كه قاتل لاله فرد ديگرى است.
گرچه با طولانى شدن رسيدگى به پرونده و مرگ پدر لاله سحرخيزان در بستر بيمارى، خيلى‌ها تصور مى‌كردند كه خانواده لاله با توجه به مرگ پدر خانواده، از قصاص شهلا گذشت خواهند كرد اما اصرار آنها باعث شد كه پرونده براى استيذان( اخذ موافقت رئيس قوه قضائيه با اجراى حكم) به دفتر آيت‌الله لاريجانى ارسال و همه چشم‌ها براى تعيين تكليف نهايى اين پرونده به رئيس قوه‌قضائيه دوخته شود.
مدتى از ارسال پرونده گذشته بود كه شهلا نامه‌اى به رئيس قوه نوشت و در آن از بلاتكليفى خود در زندان سخن به ميان آورد. او در نامه از آيت‌الله لاريجانى خواسته بود كه اگر گناهكار است زودتر به دار مجازات آويخته شود و اگر بى‌گناه است، آزاد شود.
با اين نامه بود كه پرونده شهلا بار ديگر به جريان افتاد و با موافقت رئيس قوه قضائيه با اجراى حكم، اين پرونده در اختيار شعبه اجراى احكام دادسراى جنايى تهران قرار گرفت. با رسيدن پرونده به ايستگاه آخر، مسؤولان شعبه اجراى احكام، زمان اجراى حكم را تعيين كردند و سرانجام شهلا جاهد اعدام شد.