iran-emrooz.net | Sun, 20.12.2009, 2:34
آیت الله منتظری درگذشت
يكشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۸
دویچه وله: آیتالله منتظری، یکی از مراجع بزرگ تقلید و یکی از منتقدان صریحالحن و سرسخت رژیم کنونی ایران در نخستین ساعات روز یکشنبه در سن ۸۷ سالگی درگذشت. خبر درگذشت آیتالله منتظری توسط دفتر ایشان تایید شده است.
خبرگزاریهای بینالمللی خبر درگذشت آیتالله منتظری را به نقل از ناصر منتظری، نوه ایشان منتشر کردهاند. آیتالله منتظری نقش اساسی در تحولاتی داشت که منجر به قرار گرفتن آیتالله خمینی در رهبری انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران شد. پس از انقلاب نیز وی فرد شماره ۲ نظام اسلامی در ایران و قائممقام آیتالله خمینی بود.
ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی از جمله مسئولیتهای مهم آیتالله منتظری در ماههای پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ بود. آیتالله منتظری در این سمت به کمک سید محمد بهشتی، دو شخصیت مهمی بودند که اصل ولایت فقیه را در قانون اساسی ایران وارد کردند. اما در سالهای اخیر آقای منتظری یکی از منتقدان سرسخت همین اصل در نظام اسلامی بود، که به نظر ایشان در عمل به استبداد دینی منجر شده است.
از قائممقامی رهبری تا انتقاد از حاکمیت
آیتالله منتظری در سال ۱۳۶۷ از مقام خود به عنوان قائممقام آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی عزل شد. روایت رسمی حکومت از علت برکناری ایشان این بود که آیتالله منتظری "مواضع غیر اصولی" دربارهی جنگ ایران و عراق داشت و برخی اطرافیان ایشان "تخلفات مهمی" مرتکب شده بودند. ولی اسنادی که بعدها منتشر شد، از جمله خاطرات آیتالله منتظری نشان دادند که هیچکدام از این روایتها حقیقت ندارند.
علت اصلی برکناری خشن آیتااله منتظری اعتراض شجاعانهی وی به اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در ایران در تابستان ۱۳۶۷ بود. در جریان این اعدامها، نزدیک به ۵ هزار زندانی سیاسی که عموما جوان بودند، جان خود را از دست دادند.
حصر خانگی
پس از فوت آیتالله خمینی انتقادهای آیتالله منتظری از شیوهی اداره کشور، بویژه رهبری آیتالله علی خامنهای موجب حصر خانگی ایشان و قطع تمامی فعالیتها از جمله درس و ملاقاتهای ایشان شد. وی در یک سخنرانی در سال ۱۳۷۶ که به سخنرانی ۱۳ رجب − سالروز ولادت امام اول شیعیان − معروف است، مرجعیت آیتالله خامنهای را بهشدت زیر سئوال برد.
این سخنرانی موجب حبس بیش از ۵ سالهی آیتالله منتظری در خانهی شخصیاش شد. این حصر خانگی در اواخر سال ۱۳۸۱ با تلاش دولت محمد خاتمی برطرف شد.
حمایت از جنبش اعتراضی مردم
در ماههای اخیر آیتالله منتظری با معترضان به نتایج انتخابات همدلی داشت و معتقد بود که "دستکاریهای جدی" از سوی حکومت در آرای مردم صورت گرفته است. ایشان در قالب پاسخ به پرسشها و نامههای سرگشاده، به رفتارها و سیاستهای حکومت در برابر معترضان به نتایج انتخابات اعتراض میکرد.
آیتالله منتظری در یکی از پاسخهای خود صریحا اعلام کرد که «تصدی افرادی که بخواهند با زور یا فریب و تقلب بر مناصب خود بمانند هیچ گونه مشروعیتی ندارد».
آیتالله منتظری در نامهی مشهور خود به مراجع تقلید و علمای شیعه، حکومت فعلی ایران را "حکومت ولایت نظامی" نامید و هشدار داد که «حوادث و فجايع ماههاى اخير كه پس از انتخابات رياست جمهورى در كشور (...) رخ داد زنگ خطرى براى روحانيت و مرجعيت» است.
آیتالله منتظری با یادآوری اینکه «حاکمیت از سکوت مراجع بهره برداری میکند» پرسید: «آيا سزاوار است در امور مهمهاى كه به حيثيت و آبروى دين و مذهب و تأمين حقوق اقشار عظيمى از مردم و نيز ديندارى و حفظ اعتقادات مذهبى جوانان مربوط است سكوت كرده به نحوى كه بين مردم چنين تلقى شود كه خداى ناكرده مراجع و روحانيت موافق و مويد كارهاى خلافى هستند كه به گوشهاى از آنها اشاره شد؟»
آیتالله منتظری در اظهارنظرهای مختلف خود در ماههای اخیر بطور مکرر تاکید میکرد که «اداره امور کشور باید براساس رای مردم باشد».
نحوه انعکاس خبر در خبرگزاریهای دولتی
با درگذشت آیتالله حسینعلی منتظری که از مراجع مورد احترام بسیاری از شیعیان بود، دو خبرگزاری "ایرنا" و "فارس" کوتاه خبر فوت وی را انتشار دادند، ولی از ذکر عنوان "آیتالله" برای این فقیه شیعی و نظریهپرداز "ولایت فقیه" خودداری کردند. خبرگزاری ایرنا وابسته به دولت است و خبرگزاری فارس نیز زیرنظر سپاه پاسداران فعالیت میکند.
----------------------------------------------
گزارش «ایران امروز» درباره فرار نشیب زندگی آیتالله منتظری
زندگى شخصى
او در خانوادهاى كشاورز به دنيا آمد. پدرش حاج على كشاورز سادهاى بود كه در كنار كار روزانهاش با كتاب و كتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. منتظرى از هفت سالگى آموختن را با ادبيات فارسى و سپس صرف و نحو عربى آغاز كرد، و در سن ۱۲ سالگى به حوزهٔ علميهٔ اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگى اصفهان را براى ادامهٔ تحصيل ترك كرد و به قم آمد.
تثبيت مرجعيت روح الله خمينى و بازداشت در سال ۱۳۴۲
پس از رحلت سيد حسين طباطبايى بروجردى (در سال ۱۳۴۰ خورشيدى) نظر بسيارى از بزرگان و اساتيد حوزهٔ علميه متوجه چند نفر از علما از جمله سيد محمدرضا گلپايگانى،سيد محمد صادق روحانى ومحمدكاظم شريعتمدارى، شهابالدين مرعشى نجفى و روح الله خمينى گرديد. از جمله منتظرى و مطهرى قائل به اعلميت خمينى بوده و زعامت وى را به صلاح اسلام و مسلمين تشخيص دادند.
بازداشتها در جريان مبارزات قبل از پيروزى انقلاب اسلامى
در زندان كميته مشترك ضدخرابكارى (سال ۱۳۵۴)
بازداشت به همراه فرزند در عيد نوروز سال ۱۳۴۵
در عيد نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگيرى محمد منتظرى به دليل پخش اعلاميه در حرم حضرت معصومه ساواك بى درنگ به سراغ آيتالله منتظرى رفته و مجدداً وى را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانيون حوزهٔ علميه موجب شد تا او پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.
بازداشت در سال ۱۳۴۶
حسين على منتظرى چند ماه پس از آزادى از زندان جهت توسعهبخشى و تداوم جريان مبارزه ضرورتاً به طور مخفيانه براى زيارت عتبات در عراق و ملاقات با روح الله خمينى راهى عراق شد، اما حكومت كه از اين سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق او را در منطقهٔ مرزى دستگير و روانهٔ زندان كرد، كه پس از تحمل حدود پنج ماه زندان آزاد گرديد.
تبعيد به مسجد سليمان در سال ۱۳۴۶
ساواك در خارج از زندان نيز هميشه او را تحت نظر داشته و در زمان برگزارى جشنهاى تاجگذارى به عنوان راهكارى جديد تصميم به تبعيد وى به مسجد سليمان گرفت، كه اين تبعيد سه ماه به طول انجاميد. پس از آن در مسجد سليمان به منتظرى ابلاغ كردند كه نبايد به قم برود، ولى او به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شديد ساواك عدهٔ زيادى از علما، اساتيد و طلاب حوزهٔ علميه با او ديدار كردند؛ تا اينكه از ناحيهٔ ساواك او را به نجفآباد منتقل نموده و در آنجا تحت مراقبت شديد قرار دادند.
بازداشت در سال ۱۳۴۷
هنوز چند ماهى از پايان تبعيد به مسجد سليمان و انتقال به نجفآباد نگذشته بود كه به دليل ادامهٔ فعاليتهاى سياسى آيتالله منتظرى - بويژه در خطبههاى نماز جمعه كه او آن را در نجفآباد پايهگذارى كرده بود - ساواك مجددا او را دستگير و پس از محاكمه به سه سال زندان و در دادگاه تجديد نظر به يك سال ونيم زندان محكوم كرد و به زندان قصر انتقال داد.
تبعيد دوباره به نجفآباد در سال ۱۳۴۹
آيتالله منتظرى پس از سپرى كردن دوران محكوميت، در ارديبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهى قم گرديد؛ ولى حكومت مايل به حضور او در ميان طلاب و علماى حوزهٔ علميهٔ قم نبود و دوباره وى را به زادگاه خود تبعيد نمود. او در نجفآباد به فعاليتهاى خود ادامه داده و در ضمن ايراد خطبههاى نماز جمعه و سخنرانىهاى خود از حكومت شاهنشاهى انتقاد مىنمود. هجوم جمعيت در روزهاى جمعه از شهرهاى دور و نزديك به نجفآباد به اندازهاى بود كه اين شهر به عنوان دومين پايگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواك اصفهان در مورد آن چنين بود: «نماز جمعهٔ منتظرى يك پايگاه سياسى براى مبارزه با رژيم است.» مدت تبعيد به نجفآباد مجموعاً حدود سه سال به طول انجاميد.
تبعيد به شهر كويرى طبس در سال ۱۳۵۲
بار ديگر رژيم حضور حسين على منتظرى در زادگاه خود را تحمل نكرد و او را به سه سال تبعيد در طبس محكوم نمود. حضور او در طبس باعث اجتماع مبارزين گرديد. طبق گفتهٔ مقامات امنيتى شهر طبس، در طول اقامت منتظرى علاوه بر مردم شهر، نزديك به پنجاه هزار نفر از مردم شهرهاى ديگر ايران براى ديدار با او وارد طبس شدند؛ كه همين رقم بزرگ ديداركننده موجب نگرانى ساواك و انتقال او از طبس پس از گذشت يك سال گرديد. از جمله اقدامات مهم آيت الله منتظرى در طبس، نامهٔ سرگشاده به علما و مردم ايران در مورد اتحاد عليه «امپرياليسم و صهيونيسم» (آمريكا و اسرائيل) بود، كه خشم رژيم را برانگيخت و طبق اسناد به جاى مانده از ساواك عدهٔ زيادى - از جمله رهبر كنونى جمهورى اسلامى آيتالله على خامنهاى - به جرم توزيع اين اعلاميه دستگير و يا تحت تعقيب قرار گرفتند.
تبعيد به خلخال در سال ۱۳۵۳
تسليم ناپذيرى آيت الله منتظرى و پافشارى وى در فعاليتهاى سياسى چنان شد كه در اواسط سال ۱۳۵۳ رژيم به تبعيد مجدد وى تصميم گرفت و او را از طبس به خلخال تبعيد نمود. از آنجا كه زبان مردم آن سامان آذربايجانى بود نفوذ منتظرى در آغاز سرعت چندانى نيافت، اما اختلاف زبان نيز منجر به سكوت و سكون وى نشد، و بالاخره يكى از امام جماعتهاى آن شهر مسجد خود را در اختيار او قرار داد. اين مسجد نوساز كه توسط هىأت امنا اداره مىشد، مكان مناسبى جهت بسط و گسترش انديشههاى اسلامگرائى گرديد. منتظرى نماز در آن مسجد را آغاز كرد و همچون ساير تبعيدگاههاى خويش در بين نماز تفسير قرآن مىگفت. به تدريج تعداد نمازگزاران بيشتر و فضاى مسجد براى تبليغ نهضت اسلامى آمادهتر مىشد. مأموران رژيم از بىباكى غيرمنتظرهٔ تبعيدى به نگرانى افتاده و از راههاى مختلف در جهت تضعيف منتظرى كوشيدند و در نهايت پس از گذشت حدود چهار ماه او را به تبعيدگاه سقز منتقل نمودند.
سقز آخرين تبعيدگاه
در تبعيدگاه سقز - با وجود زمستانى بسيار سخت و حداقل امكانات شهرى - آيت الله منتظرى آخرين دوران تبعيد خويش را گذراند. با وجود دورى از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومى منطقه از نظر مذهب و زبان، ساواك از ديدار مردم با وى دچار نگرانى شده و از مركز خواستار تصميمگيرى در اين زمينه شد؛ از طرف ديگر در ارتباط با برگزارى مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسهٔ فيضيهٔ قم كه دهها نفر از دوستان و شاگردان او دستگير شده و ساواك به ارتباط دستگيرشدگان با منتظرى پى برده بود، تصميم به بازداشت و انتقال او به تهران گرفت.
بازداشت از تبعيدگاه سقز و انتقال به زندان اوين در سال ۱۳۵۴
در تيرماه ۱۳۵۴ آيتالله منتظرى را از تبعيدگاه سقز روانهٔ زندان نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه كميتهٔ مشترك تهران بردند و فرداى آن روز روانهٔ زندان اوين كردند. در اوين مدت شش ماه را در سلول انفرادى گذراند. در اين بازداشتگاهها با فشارهاى روحى و جسمى روبرو گرديد. در زير همين فشارها و شكنجهها بود كه شكنجهگر «ازغندى» به او گفته بود: «علت اين كه تو را از حوزه دور نگه مىداريم و از اين طرف به آن طرف مىفرستيم اين است كه يك خمينى ديگر به وجود نيايد».
پس از شش ماه بلاتكليفى در زندان اوين بالاخره در يك دادگاه نظامى به اتهام كمك به جنبش اسلامى و خانوادهٔ زندانيان سياسى و اقدام براى تشكيل حكومت اسلامى، به ده سال زندان محكوم گرديد؛ اما در زندان نيز همراه رهبرانى همچون آيتالله طالقانى به فعاليتهاى جنبش اسلامى و سياسى ادامه داد. با اينكه در زندان از بيماريهاى مختلف رنج مىبرد، خارج بحث «خمس» و متن «اسفار» و كتاب طهارت را براى زندانيان تدريس نمود و شخصيتهاى اسلامى زندانى همچون آيتالله طالقانى و آيتالله مهدوى كنى در مجالس بحث او حاضر مىشدند.
منتظرى در زندان اوين نيز نماز جمعه را اقامه نمود و بسيارى از زندانيان سياسى مسلمان از جمله آقايان طالقانى، مهدوى كنى، هاشمى رفسنجانى، لاهوتى و ديگران در نماز جمعه حاضر مىشدند؛ هرچند ساواك پس از مدتى مانع اقامهٔ آن شد.
سرانجام با اوجگيرى مبارزات و عقبنشينىهاى پى درپى حكومت پهلوى، منتظرى پس از گذراندن حدود سه سال ونيم از دوران محكوميت به همراه آيتالله طالقانى در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و مورد استقبال چشمگير مردم قرار گرفت.
در پيامى كه خمينى خطاب به منتظرى به مناسبت آزادى وى صادر كرد اينچنين آمده: «هيچ از دستگاه جبار جنايتكار تعجب نيست كه مثل جنابعالى شخصيت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادى، ابتدايىترين حقوق بشر محروم، و با شكنجههاى قرونوسطايى با او و ساير علماى مذهب و رجال آزاديخواه رفتار كند. خيانتكاران به كشور و ملت از سايهٔ مثل شما رجال عدالتخواه مىترسند. بايد رجال دين و سياست در بند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هرچه بيشتر راه چپاول بيت المال و ذخائر كشور باز باشد.»
ميزان مقبوليت و محوريت منتظرى در مبارزه و انقلاب تا آنجا بود كه خمينى در زمان تبعيد، او را به عنوان نمايندهٔ تام الاختيار خويش در ايران منصوب كرد و در نامهاى از وى خواست كه بر جريانات بيت او در قم اشراف داشته باشد؛ و دربارهٔ او با تعابيرى همچون «فقيه عاليقدر»، «مجاهد بزرگوار»، «حاصل عمر من»، «ذخيرهٔ انقلاب» و «برج بلند اسلام» ياد مىكرد و حيثيت او را «واجب المراعات» دانسته و پس از پيروزى انقلاب بسيارى از مسائل فقهى و سياسى مربوط به قوهٔ قضائيه و وزارتخانهها را به او ارجاع مىداد. در پائيز سال ۱۳۵۷ زمانى كه آيتالله خمينى در نوفل لوشاتو در پاريس به سر مىبرد، آيتالله منتظرى به پاريس سفر كرد و در خصوص جنبش انقلاب و شكلگيرى حكومت اسلامى در ايران با خمينى مشورت نموده و دستورها و نظرات رهبر انقلاب را دريافت كرد.
پس از انقلاب اسلامى
تدوين قانون اساسى
آيت الله منتظرى رياست خبرگان قانون اساسى را به عهده داشت و در تدوين قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نقش مهمى را ايفا كرد. وى از عوامل كليدى در گنجاندن اصل ولايت فقيه در قانون اساسى به شمار مىرود.
مقام "قائممقامى" روحالله خمينى
انتصاب
در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبرى با نظر به ادامهٔ رهبريت پس از مرگ روحالله خمينى و با در نظر داشتن اقبال عمومى مردم به سمت حسينعلى منتظرى تصميم گرفت حسينعلى منتظرى را به عنوان قائممقام روحالله خمينى معرفى و اعلام كند.
بركنارى
پس از بازداشت مهدى هاشمى، وى كه مهدى هاشمى را بيگناه مىدانست به نشانهٔ اعتراض درسهاى خود را تعطيل كرد. مهدى هاشمى كه در افشاى ماجراى مك فارلين نقش مهمى داشت به دليل يك سرى اتهامات مجرم شناخته شده و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاشهاى منتظرى براى نجات او، كه برادر داماد او بود، بىثمر ماند.
از سوى ديگر مخالفان سياسى آيت الله منتظرى كه توان تحمل انتقادات و برخوردهاى او را نداشتند اين موضوع كه گويا از قبل نيز رويش برنامه ريزى كرده بودند را بهانه قرار داده و در پى حذف كامل آيتالله منتظرى از صحنههاى سياسى و اجتماعى انقلاب برآمدند.[نيازمند منبع] اين برنامه با جوسازى نزد خمينى عليه منتظرى شروع گرديد، و پس از دو سال ادامه اين روند با ارسال نامهاى از بيت رهبر در تاريخ ۱۳۶۸/۱/۶ به آيت الله منتظرى وارد مرحلهٔ تازهاى شد، و سپس جواب او در جهت واگذارى رهبرى به انتخاب مجلس خبرگان به وسيلهٔ نامهاى در تاريخ ۱۳۶۸/۱/۷ و نهايتاً اعلام بركنارى آيتالله منتظرى از قائممقامى رهبرى (تحت عنوان استعفاى او) توسط رسانههاى جمعى همزمان با نامهٔ خمينى در تاريخ ۱۳۶۸/۱/۸ منتشر شد. پس از بروز اختلافات به دليل انتقادات منتظرى بخصوص از اعدامهاى زندانيان در سال ۱۳۶۷ نظر خمينى از قائممقام خويش برگشت و در آخرين نامهاى كه به خمينى منسوب شده است او را «سادهلوح» خوانده و نوشت: «شما پس از اين وكيل من نمىباشيد.»
به دنبال اين مسأله بلافاصله ادامهٔ اقدامات به شكل تخريب ديوار و حصار اطراف بيت، محو و حذف نام و عكسهاى منتظرى از كتب درسى، ادارات دولتى و معابر عمومى، تغيير نام خيابانها و اماكنى كه به نام آيتالله منتظرى نامگذارى شده بود و جمعآورى رساله و تأليفات او و مزاحمت نسبت به بسيارى از شاگردان و علاقهمندان او ادامه يافت. علاوه بر فعاليتهاى فيزيكى فوق، تخريب شخصيت آيتالله منتظرى نيز با نوشتن «رنجنامه» توسط احمد خمينى و «خاطرات سياسى» توسط رى شهرى، مقالات توهينآميز در روزنامهها، سخنرانىها و بيانيههاى اهانتآميز از طريق راديو و تلويزيون و در مجالس و خطبههاى نماز جمعه به طور مكرر صورت مىگرفت؛ همه اين موارد در حالى صورت مىگرفت كه وى مجال دفاع از خود را نداشت و هيچ نشريهاى مقالهاى از وى نمىنوشت.
مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجى
در اواخر سال ۱۳۶۸ با مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجى، آيت الله منتظرى در سخنرانى اعتراضى اين مطلب را عنوان كرد كه «استقراض خارجى به ضرر مملكت است و به استقلال سياسى و اجتماعى ما لطمه مىزند». اين انتقاد موجب شد كه عدهاى به سوى بيت او هجوم آورند و پس از دادن شعارهاى توهينآميز و كندن تابلوى دفتر وى محل را ترك كنند.
سخنرانى سال ۱۳۷۱
در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانى به مناسبت سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى در اعتراض به جو ارعاب و خفقانى كه براى برخى از نيروهاى انقلابى پيش آورده و عدهاى _از جمله فرمانده داوود كريمى_ را دستگير و زندانى نموده بودند، منتظرى در دفاع از آنان اظهاراتى را در حدود يك ربع ساعت گفت. دو روز بعد عدهاى در برابر بيت تجمع كرده و با سنگپرانى و شعار ايجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل درس حمله كرده و عدهاى از شاگردان او را مضروب و دستگير كردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نيروى نظامى با قطع برق و تلفنها و با محاصرهٔ كامل منطقه با كندن دربها به وسيلهٔ جرثقيل و شكستن شيشهها به دفتر و حسينيهٔ وى حمله كرده و پس از اين تهاجم آرشيو دفتر و اموال زيادى را به غارت بردند.
مطرح شدن دوباره مسألهٔ مرجعيت آيت الله منتظرى در سال ۱۳۷۳
در سال ۱۳۷۳ (پس از درگذشت آيتالله اراكى) بار ديگر مسألهٔ مرجعيت آيت الله منتظرى توسط عدهاى از علماى حوزه عنوان گرديد؛ پس از سخنرانى رهبر در واكنش به اين موضوع، حملهٔ گروههاى فشار به بيت آيت الله منتظرى صورت گرفت، و فرداى آن روز يورش مجدد به محل درس و شكستن تريبون و لوازم حسينيه و تهديد شاگردان انجام شد.
كيوسك حصر
در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ - به دليل احساس خطر در رابطه با مسألهٔ مرجعيت شيعه و حكومتى شدن مرجعيت و دخالت ارگانهاى دولتى در آن - او در طى سخنرانى راجع به استقلال كامل قواى سهگانه، مسئول بودن كليهٔ افراد در برابر قانون و رد فراقانونى بودن رهبرى و تأكيد بر محدود بودن قدرت آن طبق قانون اساسى، آزادى عمل در انتخاب مرجعيت شيعه، و آزادى تشكلهاى حزبى و گروهى مطالبى را بيان كرد. اين بار مخالفين با قدرتنمايى و اعزام نيروهايى از سپاه، اطلاعات و بسيج شهرستانهاى مختلف ضمن حمله به حسينيه و تخريب و اشغال آن، به منزل مسكونى و دفتر منتظرى نيز يورش برده و با شكستن اثاثيه و پاره كردن اوراق و غارت مدارك خسارت زيادى وارد كردند. در حمله به منزل و محل سكونت وى، تعدادى از مسئولين سپاه پاسداران اصرار داشتند آيتالله منتظرى را به بهانهٔ حفظ جان به مكان نامعلومى انتقال دهند كه با مخالفت وى روبرو شدند. حسينيه پس از چند روز كه محل استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالى كه به شكل مخروبهاى درآمده و هنوز هم به همان صورت باقى است به حكم دادگاه ويژهٔ روحانيت پلمب گرديد؛ و پس از چند روز در يورشى مجدد و باز بنا به حكم[نيازمند منبع] دادگاه ويژه روحانيت -در زمان دادستانى آقاى رى شهرى- دربهاى ورودى به منزل منتظرى مسدود و جوش داده شد و تنها درب ورودى به قسمت داخلى منزل او را باز گذاشتند كه اين درب نيز به وسيلهٔ قراردادن كيوسك و گماردن نيروهاى سپاه پاسداران در جلوى آن به طور شبانهروزى كنترل مىشد و بيش از پنج سال ايشان جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوههاى خويش با شخص ديگرى اجازهٔ ملاقات نداشت.
كيوسك حصر در تاريكى شب پنجشنبه ۱۳۸۱/۱۱/۱۰ برداشته شد كه از حضور خبرنگاران و تصويربرداران جلوگيرى شد. گرچه وى پس از چندى از تداوم مزاحمت ها و شنود از سوى سپاه شكوه كرد. اين حصر سرانجام در سال آخر رياست جمهورى محمد خاتمى برداشته شد.
واكنش به انتخابات رياست جمهورى سال ۱۳۸۸ ايران
حسينعلى منتظرى در واكنش حوادث پس از انتخابات رياست جمهورى ايران (۱۳۸۸) از مسئولان خواست نسبت به «اشتباهات انجام شده در رويدادهاى اخير»، از مردم عذرخواهى كنند و گفت: «اينكه عدهاى نسبت به حكومت خودى بوده و بتوانند دست به هر جنايتى بزنند، به خوابگاه دانشجويان حمله كرده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و از طبقه بالا به پايين پرتاب كنند، قتلهاى زنجيرهاى را انجام دهند و فرهيختگان اين ملت را وحشيانه ترور كنند و از مجازات مصون باشند، با هيچ دين و آئينى سازگار نيست.»
پس از سخنرانى آيت الله خامنهاى در نماز جمعه تهران در ۲۹ خرداد ماه ۸۸، تظاهرات و اعتراضات خيابانى مردم به نتيجه انتخابات همچنان ادامه داشت. در پى كشته و زخمى شدن برخى از مردم در روزهاى پايانى خرداد ماه ۸۸ آيتالله منتظرى بيانيه اى صادر كرد, وى در بيانيه خود نوشت: «با حمايت قاطع خود از حركتهاى غير خشونت بار ملت مسلمان براى دفاع از حقوق حقه خود در چارچوب قانون متقن اساسى جمهورى اسلامى كه جمهوريت را ركن اصلى نظام مىداند، هرگونه اقدامى كه منجر به ضرر غير قابل جبران به جمهوريت نظام گردد را جايز نمى دانم. هريك از برادران و خواهران دينى ما موظف است ملت را در دستيابى به حقوق حقه خود يارى دهد. بر اين اساس، هرگونه مقاومت در اين راستا، به خصوص ضرب و شتم و كشتار ملت را مصداق بارز مخالفت با اصول اساسى اسلام مبنى بر حاكميت ملت بر سرنوشت خود دانسته و حرام شرعى اعلام مى كنم.»[۸] مهدى كروبى نيز با نگارش نامهاى به آيت الله منتظرى از حمايت هاى ايشان از خويش در حوادث پس از انتخابات تقدير كرد . در اين نامه آمده است: " از اينكه بخاطر برخى حوادث و تعرضات پيش آمده بعد از انتخابات دور دهم رياست جمهورى براى اينجانب از اين حقير تفقد نموديد و طى نامهها و بياناتى اظهار تاسف فرموديد لازم دانستم بدين وسيله تشكر و قدردانى خود را اعلام دارم"
درگذشت
حسينعلى منتظرى در تاريخ ۲۸ آذر سال ۱۳۸۸ درگذشت.
آثار
* نهاىة الاصول (تقرير درس اصول آيتالله بروجردى)
* البدرالزاهر فى صلاة الجمعة و المسافر (تقرير درس فقه آيتالله بروجردى)
* دراسات فى ولاىة الفقيه و فقه الدولة الاسلامىة در چهار جلد. اين كتاب توسط برخى شاگردان او به فارسى ترجمه شده و ترجمه فارسى آن با نام «مبانى فقهى حكومت اسلامى »منتشر گرديده است، و دو جلد آن هم به اردو ترجمه و چاپ شده است؛ همچنين خلاصه اين اثر تحت عنوان «نظام الحكم فى الاسلام » در يك جلد به چاپ رسيده است.
* كتاب الزكوة در چهار جلد
* كتاب الخمس و الانفال
* كتاب الحدود
* دراسات فى المكاسب المحرمة در سه جلد
* التعليقة على العروة الوثقى
* مباحث فقهى الصلوة، الغصب، الاجارة و الوصىة (تقرير درسهاى آيتالله بروجردى)
* مباحث استصحاب، تعادل و تراجيح (تقرير درسهاى آيتالله خمينى)
* درسهايى از نهج البلاغه در ده جلد كه سه جلد آن تاكنون چاپ شده است
* درسهايى از اصول كافى
* مناظره مسلمان و بهايى
* شرح خطبه فاطمه زهرا(س ) به زبان فارسى و اردو
* از آغاز تا انجام (در گفتگوى دو دانشجو) به زبان فارسى و عربى
* رساله توضيح المسائل به زبانهاى فارسى و عربى و اردو
* رساله استفتائات در دو جلد
* استفتائات مسائل ضمان
* رساله حقوق
* احكام پزشكى
* معارف و احكام نوجوان
* معارف و احكام بانوان
* احكام و مناسك حج
* اسلام، دين فطرت
* كتاب خاطرات در دو جلد
* كتاب ديدگاهها در دو جلد
* كتاب خاطرات
* كتاب واقعيتها و قضاوتها
* مجموعه سخنرانى ها، پيام ها، مصاحبه ها، خطبههاى نمازجمعه تهران و قم ، كه تاكنون ده جلد آن منتشر شده است.
* مجموعه عظيمى از سخنرانى ها كه در ديدار با مردم و به مناسبت هاى مختلف ايراد شده است.
برخى فتواها و مواضع مهم
* جواز مصافحه (دست دادن) با زنان غير مسلمان و زنان مسلمان نامحرمى كه عدم مصافحه را بىاحترامى به خود مىدانند.[۱۱]
* وى در پاسخ به استفتايى گفت كه بهائيان را داراى حقوق شهروندى همچون سايرين در ايران مىداند.
* در پى اعلام نتايج دهمين انتخابات رياست جمهورى ايران و اعتراضات گسترده به آن، آقاى منتظرى مسئولى را كه از «عدالت، امانتدارى يا برخورداى از رأى اكثريت» ساقط شده باشد، فاقد مشروعيت دانسته و نوشتهاست: «اگر چنين مسئولى به زور يا فريب و تقلب بر آن منصب بماند مردم بايد عدم مشروعيت و مقبوليت آنها را در نزد خود و بركنارى آنان از منصب را با رعايت مراتب امر به معروف و نهى از منكر... و انتخاب مفيدترين و كم هزينه ترين راه ممكن ابراز داشته و بخواهند». بر اين اساس، آقاى منتظرى ابراز چنين خواستهاى را وظيفهاى همگانى دانستهاست كه كسى نمىتواند به بهانهاى از آن شانه خالى كند. در ادامه آيت الله منتظرى «ترس از مخلوق» را شرك به خداوند دانستهاست. همچنين وى گفتهاست «متولى امور جامعه» كه «با احكام شرع، موازين عقل و ميثاقهاى ملى» عمدا مخالفت كند جائر و ولايتش جائرانه است.
* به فتواى آيت الله العظمى منتظرى آمر و متصدى و مباشر اعترافات و مصاحبههاى ساختگى تلويزيونى - با زور و شكنجه و تهديد - گناهكار و مجرمند و شرعا و قانونا مستحق تعزير خواهند بود.
* او در آستانهى سىامين سالگرد اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام گفت اشغال سفارت آمريكا كار درستى نبوده است.
منبع ویکیپدیا فارسی
نظر کاربران:
آیتالله منتظری تمام عمرش را ایستاد علیه ظلم و برای مظلوم. زیادند كسانی كه این چنین زندگی كردند اما آنچه او را از همه متمایز كرد مخالفت صریح او با ظلم سیستم حكومتی خودی و دفاع او از مظلومین غیر خودی بود. آنهم زمانیكه اكثریت مردم و نخبگان ترجیح دادند سكوت كنند. حتی آنانكه امروز در آزادیخواهی از پاپ كاتولیكتر خودشان را نشان میدهند. راست قامتی كه در شب تار و پر تلاطم تاریخ آزادیخواهی و حق طلبی مردم ایران كمتر كسی او را دید و به آنسو كه او نشانمان میداد رفت.
*
خداحافظ شیخ! به شکوفهها، به باران برسان سلام ما را
آیت الله منتظری یکی از بزرگترین مراجع تقلید شیعیان اثنیعشری دیشب روی در نقاب خاک کشید. برای کسی مثل من که تصویری، تا حدودی خیالی، از عدل و پاکی و دانش و حقیقتجویی حوزویان، به خواندن درس دین کشاندم، مرحوم آیت الله منتظری کورسوی امیدی بود. خدایش بیامرزاد. از خلافآمد عادت، فقیهی که از زرادخانهی لقبپراکنی حکومتی "سادهلوح" لقب گرفت، یکی از بصیرترین فقیهانی از کار در آمد که ایران پسا انقلابی به خود دیده بود. رمز این بصیرت علاوه بر باهوشی مرحوم آیت الله منتظری، در صفای باطن او بود. او همیشه "حساس به ظلم" باقی ماند و مصداقی از این سنت الهی، و اگر نمیپسندی بگو طبیعی، بود که: اتقوا الله یعلمکم الله: تقوی (خویشتنبانی) بصیرت میآورد (چشم آدمی را در تشخیص حق و باطل باز نگاه میدارد). او کسی بود که در یک قدمی وصال با عروس هزار داماد قدرت (رهبر شدن) از سر صفای باطن با آن خداحافظی کرد. او دیشب در گذشت در حالی که تا آخرین روزها یاور مظلومان بود و خصم ظالمان. عاقبت به خیری، که هر روز و هر شب با دعا از درگاه جان جهان میطلبیمش، مگر چیزی غیر از این است؟ عاقبت به خیر شد.
ساعت به وقت این دیار قریب هفت صبح است. دیشب که حدود سه بامداد به رختخواب رفتم نمیدانم چرا احساس کردم که خوابم نمیآید. برخواستم و مشغول مطالعه شدم تا نیم ساعت قبل که خبر فوت این بزرگوار را ابتدا از چهرهنامهی (فیسبوک) مسیح علینژاد عزیز دریافتم.
هوای چشمهایم بارانی است. نیت کرده بودم رفتم ایران بروم قم به دیدن این بزرگوار. دکتر سروش اخیراً در لندن میگفت که مشغول پاسخ به جزوهی آیتالله است در نقد وحیشناسی وی. ندید آن بزرگوار این نقد را. ایران آزاد را هم ندید. هوای شفیلد برفی بود امشب و هوای چشمهایم بارانی.
چه سال ننگی بود این دو هزار و نه- هشتاد و هشت. ضجه نمیزنم، ماهبانو خوابیده است، نمیخواهم بیدارش کنم. چقدر سخت است خفه گریستن.
خدایا! بیامرزش اگر هستی. خدایا! نگاهی کن از سر لطف به این ملت بدبخت که گرفتار نمایندگان دروغین تو اند. هنوز تا طلوع وقت هست. شاید گفتماش به دوگانهای. طلوعی که آن شیخ پرصفا ندید. همو که هر چه ظلم بر او کردند همچون فولاد آبدیده شد. چقدر دوست داشتم از نزدیک ببینمش. آرزویی که حالا به گور خواهماش برد.
خدایا بیامرزش. بمنک و کرمک. حالا بانو برخواست دوگانهای بگذارد. اشکهایم را پاک میکنم.
*
تردیدی نیست که او انسان خوبی بود، به ویژه در میان این همه بدان و تباه کاران. او انسان خوبی بود. مانند بسیاری از آخوندها به دنیای پراتیک سرنوشت ساز سیاسی پرتاب شده بود، آن هم در هیبت یک مقام با نفوذ. او انسان خوبی بود، ولی آن چه را کرد در برابر آن چه می توانست کرد بگذاریم. فقط همین!
*
منتظری عزیز تو مظهر شرافت و آزادگی بودی. همیشه از صمیم قلب به وجودت احترام گذاشتم. حال که به سوی معبود شتافتی بدان که درس آزادگی و پشت پا زدن به قدرت پوشالی دو روزه دنیا را از تو آموختیم. راهت را ادامه می دهیم ای مرد مهربان و بی ریا. روانت شاد باد.
یاران باید تشییع و مراسمی تاریخی و شایسته برای این بزرگمرد برگزار کنیم.
*
یادش گرامی باد
او به حق از مردان نادر تاریخ ایران است. صداقت و شجاعت و آزادگیاش فراموش نخواهد شد. وجدان بیدار ملت بود. او رهبر معنوی جنبش سبز مردم ایران بود. او گفت: «کشور باید بر اساس رای ملت اداره شود.» این گفته روشنترین بیان هدف اصلی جنبش سبز ایران است. سبزها باید مراسمی شایستهی این مرد بزرگ برپا دارند.