iran-emrooz.net | Sun, 13.12.2009, 12:27
چرخش تاریخی جمهوری اسلامی
گفتوگوی مرتضی کاظمیان با دکتر ابراهیم یزدی
مرتضی کاظمیان: «دکتر ابراهیم یزدی»؛ این نام برای کدام کنشگر مدنی و سیاسی یا صاحب قدرت در ایران امروز، ناشناخته است که نیاز به توضیحی مفصل داشته باشد؟ حدود شش دهه حضور مستمر و فعال دکتر یزدی در تحولات سیاسی ایران (از نهضت ملی شدن صنعت نفت تا نهضت مقاومت ملی، و از انجمنهای اسلامی دانشجویان آمریکا و نهضت آزادی خارج از کشور تا حضور فعال در انقلاب 57 همگام با رهبر فقید انقلاب، و بعدتر حضور در شورای انقلاب و دولت موقت، و سرانجام قرار گرفتن در راس هرم مهمترین جمعیت سیاسی منتقد و مخالف قدرت مسلط در جمهوری اسلامی) از «دکتر ابراهیم یزدی»، چهرهای مشهور و البته غیرقابل اغماض سامان داده است. هرچند نگاه مخالفان و منتقدان او با نگاه همفکران و علاقمنداناش در تفاوتی محسوس است، و حتی پارهای اختلافنظرها در مورد ارزیابی روش و منش سیاسی دکتر یزدی میان جریانهای اپوزیسیون وجود دارد. با وجود اینها، دیدگاههای این صاحبنظر سیاسی، در اغلب مقاطع، برای قریب به اتفاق کنشگران مدنی و ناظران سیاسی و تحلیلگران (اعم از مرتبط با نظام سیاسی یا خارج از بلوک قدرت) و نیز شهروندان پیگیر «سیاست» در ایران، «مهم» و «قابل تامل» بوده است.
دکتر یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران اینک در 78 سالگی با فشارهای امنیتی روزافزونی علیه خود و جمعیت سیاسی تحت هدایتاش، در چالش است. جلوگیری از ادامهی فعالیت پایگاه اطلاعرسانی «میزان» و سایت نهضت آزادی، افزون بر بازداشتها و بازخواستهای چند ماه اخیر برخی از اعضای نهضت آزادی، فشارهای روبه تزایدی را متوجه یزدی و همگاماناش ساخته است. با همهی اینها، او همچنان امیدوار، هوشیار، بهروز و پرانرژی، پیگیر دموکراتیزاسیون در ایران است.
آنچه در ادامه میخوانید، پاسخهای این صاحبنظر سیاسی به پرسشهای من، در مورد جنبش اعتراضی این روزهای مردم ایران است.
کاظمیان: آقای دکتر یزدی، آيا برای آنچه در ایران امروز با عنوان «جنبش سبز» جاری است، مولفهها و هويت ویژهای قائل هستيد؟ و اساسا" آيا جنبش اعتراضی موجود را در ادامهی جنبش اصلاحی ارزیابی میکنید يا خیر؟
یزدی: بهعقیدهی من، جنبش سبز در ادامهی جنبش اصلاحطلبی قابل تحلیل و تامل است. اصلاحطلبی یک ضرورت اجتنابناپذیر محسوب میشود. معنایش این است که بعد از پیروزی انقلاب در سیاستها و عملکردهای حاکمان انحرافاتی از آرمانهای اولیهی انقلاب بهوجود آمده است. اما راهکار مفید و موثر برطرف کردن این انحرافات، براندازی نیست بلکه اصلاح است. راهکار تحقق اهداف اصلاحطلبی حرکت در درون نظام است و نه بیرون از آن. یک شیوهی آزمایش شده و مرسوم «فشار از پائین و گفتوگو در بالا» است. جنبش اصلاحطلبی اهرم فشار از پائین را نداشت اما جنبش سبز این امکان را فراهم ساخته است. و این وجه تمایز وضع موجود با مراحل گذشته اصلاحطلبی است. یک وجه دیگر آن، از دست رفتن امکانات برای در تماس بودن با عناصر کلیدی و تصمیمساز نظام به منظور پیگیری مشی «گفتوگو از بالا» است. بهنظر میرسد هدف از حملات مستمر به هاشمی، خاتمی، کروبی و موسوی از جانب بلندگوهای جریان سرکوبگر کنونی کاهش یا ازبین بردن امکان ارتباط و گفتوگوی این افراد با تصمیمسازان اصلی است.
کاظمیان: اینچنین، از نظر شما، مختصات حوادث و جنبش اعتراضى کنونی ايران چيست؟
یزدی: حوادث و جنبش کنونی دو بار معنای جداگانه دارند. جنبش اعتراضی مردم ایران یک واقعیت سیاسی – اجتماعی غیرقابلانکار است. چنان که گفتم، ماهیت جنبش اصلاحطلبی اعتراض به وضع نامطلوب کنونی و انحرافات حاکمیت از آرمانهای انقلاب و اصول مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی است. مسیر این جنبش یکنواخت و خطی نیست، بلکه روند طی شده و در حال تحقق، دارای فراز و نشیب است و بهخصوص بعد از انتخابات ۲۲ خرداد، یک جهش و تکان بیسابقهای پیدا کرده است. ویژگیهای جنبش بر اساس رویدادها و مشاهدات اخیر حاکی از آن است که با وجود تحریکات از دو سو _هم از جانب عوامل تحریککنندهی نیروهای سرکوبگر و هم از جانب عواملی که علیالاطلاق بهدنبال براندازی رژیم سیاسی بههرشکل و قیمت هستند_ اولا" بدنهی اصلی جنبش مسالمتآمیز است؛ ثانیا" به تغییرات تدریجی، گام به گام و حداقلی اعتقاد دارد. نسل جوان امروز، برخلاف نسل دوران انقلاب آرمانگرا نیست.
کاظمیان: آيا جنبش کنونی در سى سالى كه از عمر نظام سیاسی جمهوری اسلامى سپری میشود، بهمثابهی جنبشی بىسابقه قابل تحلیل است؟
یزدی: بله؛ رویدادهای اخیر جنبش در طی سی سال گذشته بیسابقه بوده است؛ اما علت آن عدم موفقیت حاکمان بعد از انقلاب در ایجاد تغییرات سیاسی و اقتصادی مطلوب و همآهنگ با آرمانهای انقلاب است. در «جمهوری اول»، دوران حیات رهبر فقید انقلاب، مسئله جنگ از یکطرف و کاریزمای رهبر فقید انقلاب از طرف دیگر، اعتراضها را به یک گروه خاص محدود کرده بود. حاکمان برای فرافکنی بهانه داشتند و مردم هم آن را میپذیرفتند. در «جمهوری دوم»، یعنی از سال ۱۳۶۸ و پس از درگذشت رهبر انقلاب تا سال ۱۳۷۶ و روی کار آمدن آقای خاتمی، با وجود اینکه قرار بود و ضرورت داشت انقلاب از فاز سلبی و تخریبی عبور کند و وارد فاز ایجابی و سازندگی شود، اما عوامل متعددی دست بهدست هم دادند و آنچه انجام شد با آنچه مردم انتظار داشتند، در فاصلهای بس محسوس قرار گرفت. در سطح کلان کشور نیز، نه از کاریزمای رهبری خبری بود و نه بهانهای برای فرافکنی و توجیه سیاستها و عملکردهای ضعیف و ناقص وجود داشت. اینچنین، آرام آرام، آرایش جدیدی از نیروهای سیاسی معترض به سیاستها و عملکردهای سیاسی و اقتصادی شکل گرفت که به «جمهوری سوم» و انتخاب آقای خاتمی منجر شد. با انتخاب ایشان، شکاف میان بدنهی اصلی حاکمیت بروز و ظهور پیدا کرد. تا آن زمان معترضان عموما" و عمدتا" بیرون از حاکمیت بودند، اما معترضین جدید از نیروهای درون حاکمیت و از جهات مختلف با معترضان بیرون از حاکمیت متفاوت بودند. آنچه در خرداد ۷۶ بهوقوع پیوست در واقع نقطه عطفی در تحولات سیاسی معاصر ایران بود. جبهه ای از تمام نیروهای راست، محافظهکار و افراطی، تمام نیروهای خود را بهکار گرفتند تا آقای ناطقنوری انتخاب شود، خواستی که محقق نشد. مردم با انتخاب خاتمی، به عدم کفایت سیاسی و مدیریتی حاکمان رای دادند. از آن زمان این نیروها به چاره اندیشی پرداختند. ظاهرا" جمعبندی این بوده که انتخابات باید «مدیریت» شود. در غیر اینصورت سیر تحولات در سمتوسویی خلاف نظر و برنامهی آنان پیش خواهد رفت. از همین زاویه، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری را «مدیریت» کردند. نتیجهی این رویکرد و اقدام، موارد زیر بود: اولا" برهمخوردن قواعدی از بازی جمهوریت که تا آن تاریخ کم و بیش و در محدودهای معین رعایت میشد، و نیز سیطره یافتن تدریجی و مطلق یک جریان خاص که نه به جمهوریت اعتقاد داشت و نه به قانون اساسی پایبند بود. ثانیا"، عمیقتر شدن شکاف میان نیروهای درون حاکمیت و در نهایت پرتابشدن این نیروها به بیرون از حاکمیت.
از طرف دیگر گروه حاکم نتوانسته است خدمات مورد نیاز مردم را ارائه دهد. درنتیجه مشروعیت مجموعه از دو بعد یا دو جهت دچار خلل شده است: بعد اول مشروعیت حقوقی و قانونی است. نادیده گرفتن مقررات بازی جمهوریت و بی اعتنایی به حقوق شهروندان، مشروعیت حاکمیت را مخدوش ساخته است. اما با وجود این خدشه در مشروعیت، اگر حاکمان توانسته بودند وضع اقتصاد را تا حدی که تودههای مردم احساس رضایت بکنند سروسامان بدهند، بهنوعی رضایت مردم را سامان میدادند و در نتیجه مشروعیتی کسب میکردند و خدشه در مشروعیت در بعد اول تا حدود زیادی جبران میشد؛ اما چنین نشد و نخواهد شد. نگاهی اجمالی به عملکرد حاکمیت در طی پنج سال گذشته بهخوبی نشان میدهد که هر نوع انتظاری بیهوده است. این عوامل موجب واکنش مردم و ارتقاء و گسترش جنبش اعتراضی مردم شده است.
نکتهی دیگر، نقش تعیینکنندهی زنان و جوانان در این جنبش و رویدادهای پس از انتخابات ریاستجمهوری دهم است. جوانان و زنان ما این نقش را از کجا پیدا کردهاند؟ برای فهم این نقش باید به حضور گستردهی زنان در دوران انقلاب توجه کرد. حضور زنان در انقلاب در هیچ دورهای از مبارزات مردمی در ایران سابقه نداشته است. زنان جوانی که با آن گستردگی در انقلاب حضور داشتند و بهشدت سیاسی شده بودند، مادران این نسل هستند و آرمانهای انقلاب را به این نسل منتقل کرده و زمینههای جنبش اعتراضی کنونی را فراهم ساختهاند. نباید فراموش کرد که در سی سال گذشته جریان راست و محافظهکار، درحالیکه نسبت به فساد گستردهی مالی برخی از مسئولان کماعتنا یا بیاعتنا بوده است، حساسیت پیگیر و قابلتوجهی نسبت به آنچه بدحجابی زنان توصیف کرده، و یا روابط دخترها و پسرهای جوان، از خود نشان داده است. بهعبارت دیگر، دختران و پسران جوان بیشترین قربانیان سرکوبهای اجتماعی بودهاند. پیامد این نوع سرکوبها لاجرم به درون خانواده منتقل شده است و موجب واکنش مادرانی شده است که خود در انقلاب حضور داشتهاند. در واقع هسته اصلی این جنبش را باید در داخل خانوادهها جستجو کرد. در این سطح حتی خانوادههای محافظهکاران و یا نیروهای سرکوبگر نیز، با وجود مواضع سرپرست خانواده، به این جنبش تعلق دارند. چنین جنبشی بهسادگی مهار نمیشود.
کاظمیان: با توجه به تجربهی چند ماههی جنبش اعتراضی، به نظر شما اين جنبش استراتژی مشخصی را پی گرفته است؟
یزدی: بهنظر میرسد که جنبش سبز در مجموع استراتژی مشخص و واقعبینانه و ثابتی داشته است؛ هرچند جنبش اعتراضی مردم ایران در معرض آسیبهای جدی قرار دارد.
کاظمیان: وضع ساخت قدرت را در جمهوری اسلامی، بعد از وقوع جنبش سبز چگونه ارزیابی میکنید؟
یزدی: شاید بهتر باشد پرسش را اصلاح کرد و جمهوری اسلامی را بعد از انتخابات ریاستجمهوری دهم ارزیابی کرد. جنبش سبز یکی از پیامدهای انتخابات مزبور است. این انتخابات، جمهوری اسلامی را به یک نقطه گردش یا چرخش تاریخی کشانده است و تصور نمیکنم جمهوری اسلامی بتواند به وضعیت قبل از انتخابات برگردد. من دیدگاه خودم را در مطلبی با عنوان «دهمین انتخابات و حمهوری جهارم» که در روزنامهی اعتماد ملی، مورخ ۱۶ تیر ۱۳۸۸ منتشر شد، تبیین کردهام. انتخابات ۲۲ خرداد و رویدادهای بعد از آن و اقدامات احمدینژاد، جمهوری اسلامی را بهسرعت به سمتوسوی قفل شدن و تکرار تجربهی شوروی سابق سوق میدهد.
کاظمیان: بهنظر میرسد که «سرکوب و ارعاب» معترضان، بهشکلی جدی در دستور کار اقتدارگرایان قرار دارد؛ بهعقیدهی شما چگونه میتوان اين مولفه را کنترل کرد؟
یزدی: جریان حاکم در ارزیابی امکانات و تاثیر سیاست سرکوب و ارعاب دچار خطای فاحش استراتژيک شده است. جنبش اصلاحطلبی نباید به دام وسوسهی واکنش متقابل و بهظاهر دفاعی فروافتد. هرگاه کنشهای فردی یا اجتماعی بر محور زور و خشونت شکل گیرد، طرفی که زور عریاناش بیشتر است میبرد. برای خنثیکردن این استراتژی باید اولا" بر قانون جهانشمول «بینهایت کوچکها» تکیه کرد و همهی مردم را درگیر مطالبات و چشماندازها ساخت؛ ثانیا" به «خودجوشی» مردم دامن زد؛ و ثالثا" از روشهای مسالمتآمیز استفاده کرد.
کاظمیان: نسبت بين انفعال و مشی ضدخشونت جنبش چيست؟ چگونه میتوان در عين حفظ مشی ضدخشونت، مانع از انفعال و افول جنبش شد؟
یزدی: حفظ تعادل میان ادامهی جنبش و ماندن در محدودهی مشی ضدخشونت، هم «علم» و هم «هنر مدیریت» است. با توجه به روانشناسی مردم در این مرحله از جنبش، هدف اعمال خشونت از جانب نیروهای سرکوبگر سوق دادن مردم به انفعال و افول جنبش است. برای پیشگیری از این افول، رهبران جنبش میتوانند و باید مردم را قانع سازند که توسل به واکنشهای خشونت محور، ولو بهعنوان دفاع نه تنها کارساز نیست بلکه نقض غرض است. نباید اجازه داد کنش و واکنش میان مردم و نیروهای طرف مقابل بر محور زورمداری شکل بگیرد. در آن صورت آن کس که زورش بیشتر است برنده میشود.
کاظمیان: آقای دکتر، به موضوع «راهبری در جنبش سبز» بپردازیم؛ آيا برای اين جنبش اعتراضی، رهبرى مشخص قائل هستيد؟
یزدی: متاسفانه به نظر میرسد که جنبش سبز هنوز فاقد رهبری واحد فردی یا جمعی است، و نمادهای این جنبش، یعنی آقایان موسوی، خاتمی و کروبی هنوز نتوانستهاند رهبری واحدی را شکل بدهند.
کاظمیان: چه ارزيابیای از بيانيههای مهندس موسوی و عملکرد وی داريد؟ به نظر شما آیا ایشان توانسته است از منابع و امکانات دراختیار به بهترین وجه سود جوید؟
یزدی: ارزیابی من از بیانیههای ایشان، مثبت است، هرچند بهعقیدهی من این بیانیهها میتواند و میباید با وضوح و شفافیت و قاطعیت بیشتری نگاشته و منتشر شود. اگرچه مهندس موسوی توانسته است امید و اعتماد و دلبستگی را در بدنهی جنبش حفظ و تقویت کند، اما تلاشهای ایشان، کافی نبوده است. بهنظر میرسد که ایشان هنوز از تمام ظرفیتها و امکانات بالقوه و بالفعل استفاده نکردهاند.
کاظمیان: و بهعنوان آخرین پرسش، ارزیابی شما از کنش سیاسی و تلاشهای آقای کروبی در ایام پس از انتخابات تاکنون چیست؟
یزدی: مواضع و فعالیتهای ایشان، بهخصوص در مورد آنچه در بازداشتگاهها رخ داده است و انتقال اخبار آن به سطح آگاهی ملی و نیز مراکز تصمیمگیری، بسیار موثر، قابل تقدیر و ماندنی است.
*توضیح: این مصاحبه در سایت اینترنتی جرس (جنبش راه سبز) مورخ ۲۲ آذرماه ۱۳۸۸ منتشر شده است.