iran-emrooz.net | Fri, 02.10.2009, 12:34
به امیر زمانیفر و دوستی نابش
عزیزم، امیر
ما فرزندان دلهره بودیم. روزهای دلهره غروب نداشت، همیشه به یاد یکدیگر میآوردیم تا اندوه چند روز راه است تا واژه، گل، رؤیا و درخت کم نیاوریم، و حالا تو نیستی و من بر هر چه پنجره دستمیسایم تا معجزهای رخدهد و اندوه غروبکند.
واژه شکسته است، دستان من مرطوب است و باید برای تو بنویسم، باید با تو حرفبزنم از این کابوس زخمی بی رحم.
عمر مثل شکوفه با آرامش به سوی دگرگونی میرود و ما میباید در همه چیز- حتی درد- رشدکنیم.
سختیِ ناشکیبا رفتنت بر روزهایم چیرهاست، اما شکستن میتواند، میباید، به شکفتن برسد، اگر دوست داشتن حقیقت داشته باشد و دوست حقیقی باشد.
دیگر نگران وقتت نخواهمبود. تو آن سوی زمان و مکان نشستهای و من اینجا میان سطرهایم فاصله میگذارم تا باران آسوده ببارد.
در بستر این فصل هزار رنگ که نام پاییز را دارد، تو خواستی در آینه رهاشوی و مرا در آبیهای کاشیهای ایرانی جابگذاری. در آینه هم که باشی، سایۀ نگاهت بر واژههای من خواهدوزید، مینویسم «کاشی» و هزار معنا، هزار خاطره، بر دستهایم میبارد. دیگر لازم نیست نوشتههایم را برایت بفرستم، چشمهایت من را در من می خوانند- پیش از آن که این سپیدی انگاری خیس شود.
میدانم پیکرت در بازوان خاک گمخواهد شد و عطر گل حوالی دستهایت را پرخواهدکرد. اما من تو را نخواهم باخت. رؤیاها و آرمانهای ما خویشاوندند، آرمانهایت، تلاشت و خندههایت در من ادامهخواهندداشت. تو در من ادامه خواهیداشت- سبز و زنده مانند آرزوهایی که برای ایران داریم.
خوبتر از هر کس میدانی که من هرگز مرگ را باورنداشتهام. مرگ مرحلهای از زندگی است، که در امتداد دستهای ما ادامهمییابد. گلی که عطر دارد، نام ندارد. پیکر تو در گل خلاصه میشود و ساز یادت دیگر کوک نمیخواهد، تا ابد کوک است.
دوستت دارم،
ماندانا
مهر یکهزار و سیصد و هشتاد و هشت خورشیدی
لس آنجلس
ماندانا زندیان، امیر زمانیفر
نظر کاربران:
امیر جان مرگی چنین دلخراش و زودبهنگام حق تو نبود. از اینکه دیگر از تو ایمیلی دریافت نخواهم کرد و صدای مهربانت را نخواهم شنید دلم به درد می آید. گریه می کنم و همزمان شادم از اینکه تو و دنیای پاک و خالصت را شناختم. همیشه در قلب من خواهی بود.
ماندانای عزیز، من نیز در غمت شریکم.
مانا آقایی
*
سلام
با عرض تسليت
متني كه نوشته بوديد خيلي زيبا بود اگر اجازه بديد ميخواهم اين متن براي مراسم امير در ايران بر روي مزارش براي همه بخوانم
سپاس
*
ماندانای عزیز، در غمت شریکم.
امیر مهربان و رفیق خوب، همیشه صدایت برایم زنده است.
چه روزهای تلخی.
شیما کلباسی