ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Mon, 21.09.2009, 10:55
گردابی که خامنه‌ای در آن افتاده


دلیل وحشت و عقب نشینی رهبری

جنبش راه سبز / سهراب سهرابی

خطبه های نماز عید فطر آیت الله خامنه ای از و آشفته ترین خطابه های وی در سالهای اخیر بود. وی در شامگاه روز جمعه و پس از مشاهده حضور میلیونی مردم، هم متن سخنرانی تند و نیز خود را مجبور شد عوض کند و هم تغییراتی در لیست مدعوین به نماز عید فطر بدهد. سخنان خامنه ای اظهارات یک حاکم پریشان و وحشت زده بود که با پراکنده گویی تلاش داشت بنوعی آرامش را به جامعه بازگردانده و ناامیدانه از تبعات راهپیمائی ضدحکومتی مردم در روز جمعه، خود و تاج و تختش را نجات دهد.

شک نمی توان داشت که اگر حکومت در مانور «اتوبوسی نیسانی بلندگوئی» خود در روز جمعه به موفقیت می رسید و به مدد سرکوبها و تهدیدهای خود می توانست مانع از حضور سبزها در خیابانها گردد، قطعاً شرایط دیگری را شاهد می بودیم. برنامه ریزی حمله به خاتمی و میرحسین که بر اساس فرض عدم شرکت مردم معترض در راهپیمائی روز جمعه برنامه ریزی شده بود، طبق قرار قبلی اجرا گردید و حضور مردم چنان غافلگیرانه بود که فرصت لغو آنرا پیدا نکردند. این حملات و مانور راهپیمائی با جمعیت مصنوعی و گردانهای شخصی پوش عاشورای بسیج، بفاصله چند ساعت منجر به دستگیری طیف وسیعی از فعالین جنبش سبز و در رأس آنها خاتمی و میرحسین و کروبی می گردید و دلیل آنرا نیز خواست قاطع امت حزب الله ذکر می کردند. خامنه ای و ژنرالهای عقب مانده وی آمده بودند که روز جمعه ضربه آخر را به جنبش سبز زده و قبل از فرا رسیدن مهرماه، و شعله ور شدن آتش اعتراضات دانشجویی و دانش آموزی، آب سردی بر اعتراضات پیشاروی ریخته و حکومت را از خطر سقوط نجات دهند.

حتی خوش بین ترین تحلیل گران جنبش سبز نیز از وسعت حضور یکپارچه و مصمم و گسترده مردم در روز جمعه غافلگیر شدند، پس باید به ولی فقیه و سردارانش حق داد که بعد از سه ماه کوبیدن مردم و وحشیگری و خشونت، بر این امید بوده باشند که کسی از معترضین جرأت بیرون آمدن از خانه را نخواهد داشت.

ولی جوشش خونهای ریخته شده و آه سوزان اهالی انفرادی و ناله های ستمدیدگان، چنان شوری در قلوب مردم ایجاد کرد که علیرغم فضای سنگین امنیتی و تهدیدهای گسترده، تاب ماندن در خانه را نیافته و به خیابانها آمدند.

حکومت سریعاً به چاره جویی برآمد و با لرزه ای که بر اندامش افتاده بود تصمیم به عقب نشینی و آرام کردن اوضاع گرفت. بر خلاف همیشه که شخصیتهای سیاسی توسط دفتر رهبری برای مراسم دعوت می شدند، این بار آیت الله خامنه ای شخصاً از هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی و ناطق نوری دعوت بعمل آورد که حتماً در نماز عید فطر شرکت نمایند و به آنها گفت که قصد دلجویی و برقراری آرامش را دارد.

حضور هاشمی رفسنجانی و سید حسن خمینی و ناطق نوری در نماز عید فطر، بیش از آنکه امتیازی از جانب آنان به حکومت باشد نوعی کرنش بالاجبار حکومت در برابر آنان و دست بدامان شدن آنها برای القای نوعی آشتی به جامعه می‌باشد.

سرداران و رهبر مشترکاً خطر را احساس کرده اند ولی هر کدام راه حل های متفاوتی دارند. شخص اول نظام ظاهراً به این نتیجه رسیده که باید تحریکات را کمتر کرده و آرامش به جامعه تزریق نماید تا بلکه از گسترش این موج و فراگیر شدن آن تا قبل از اینکه خیلی دیر شده باشد جلوگیری کند. سرداران در مقابل علاقه ای ندارند با فروکش کردن بحران و شکسته شدن جو امنیتی، نقش آنها کم ارزش شده و از قدرت مانوری که دارند کاسته شود. قیافه مغموم و اخم آلود احمدی نژاد و سرداران کودتا هیچ شباهتی به قیافه فردی که برای جشن گرفتن عید فطر آمده باشد نداشت. برای اینها هرچه اوضاع ملتهب تر باشد بهتر است و در جنگ قدرت داخلی قادر به گرفتن امتیازات بیشتری از خامنه ای خواهند بود. ایده آل آنها این است که همه مخالفین خود در حکومت و بویژه هاشمی رفسنجانی را بدست خود رهبر قلع و قمع کرده و وی را در چنان موضعی قرار دهند که بتوانند کاملاً بر او مسلط باشند.

آیت الله خامنه ای با ارتکاب بزرگترین اشتباه سیاسی عمر خود و قبول فرماندهی کودتا، اینک باید هم با سیل عظیم مردم معترض و هم با سرداران حکومتش مقابله کند و بالاخره یکی از این دو کارش را تمام خواهد کرد. خامنه ای می توانست همانند سال 84 تقلب در انتخابات را به سپاه واگذار و خودش را نامطلع و بیگناه نشان داده و در مقام یک داور و مرجع رسیدگی به شکایات و اعتراضات باقی بماند ولی قدرت میرحسین و همراهان او بقدری چشمگیر بود که رهبر صلاح دید خودش راساً وارد ماجرا شده و با استفاده از جایگاه رهبری همه را سر جای خود بنشاند، گرچه روند اوضاع نشان داد که وی در محاسبه قدرت رهبری دچار توهم بوده است.


شخص اول نظام در صحبتهای خود حتی بطور غیر مستقیم نیز به جنبش سبز نیشی نزد و همانند رسانه های حکومتی تظاهرکنندگان روز جمعه را «طرفداران اسرائیل در تهران» نخواند. هنگامی که وی با بی ارزش خواندن اظهارات متهمین در دادگاه بر علیه اشخاص دیگر تلاش نمود از هاشمی دلجویی نماید قیافه مبهوت فرمانده سپاه و چهره غضبناک احمدی نژاد دیدنی بود. همین چند روز قبل، فرمانده سپاه با استفاده از همین روش و استناد به اعترافات افراد زندانی، حملات زننده ای را بر علیه خاتمی و میرحسین و کروبی نموده بود و اینک رهبر دارد این روش را بشدت محکوم می کند.

در بخش دیگر، وی ضمن تعریف و تمجید از نیروهایش برای شرکت در مراسم دولتی روز قدس، بسان فرماندهی که برای نیروهای شکست خورده اش صحبت می کند تلاش نمود آنها را دلداری بدهد. در حالیکه نتیجه گیری رسانه های دنیا و حتی رسانه های لبنانی، کاملاً برعکس این توصیفات بود و عکس صفحه اول همه آنها، تصاویر راهپیمائی معترضین بود نه نمایش مضحک حکومت. در ادامه، رهبر ناگهان بیاد سال صرفه جویی افتاد و معترضانه خطاب به مسئولین گفت پس کجا رفت آنهمه اعلام حمایت لفظی؟ و شاه بیت این اظهارات از هم گسیخته و پراکنده گویی سخنان رهبر در خصوص علم بود که گفت:« اگر می بینید که کسانی در دنیا، آگاهانه و بی پروا، ظلم آشکار می کنند، به پشتوانه علم اشان است. علم است که برای آنها ثروت و قدرت سیاسی و نفوذ در مناطق گوناگون دنیا بوجود آورده است. برای همین باید بدنبال علم بود.» البته بلافاصله رادیو اعلام کرد که شنوندگان محترم دست به گیرنده های خود نزنید، اشکال از فرستنده است! سئوال این است که اگر غربیها با دستیابی به علم، به ثروت و قدرت سیاسی و نفوذ بین المللی دست یافته و بهمین دلیل آگاهانه و بی پروا ظلم آشکار می کنند، به چه دلیلی ما باید بدنبال علم برویم؟ برای اینکه بی پروا و آشکار به دیگران ظلم کنیم؟


نظیر این هذیان گویی را احمدی نژاد نیز روز قدس از خود صادر نمود و گفت اگر فلسطین را باید به دلایل تاریخی متعلق به اسرائیل دانست پس باید آمریکا را هم به سرخپوستان داد. این استدلال یعنی پذیرش اینکه فلسطین نیز حق مسلم اسرائیل بوده که باید به یهودیان می رسیده همانگونه که آمریکا نیز سرزمین مادری سرخپوستان است.

ولی هاشمی و ناطق و سیدحسن خمینی در مقابل این دست دراز شده رهبر چه کاری می توانند برایش انجام دهند؟ آیا این آقایان قادر هستند که آرامش را به جامعه طوفان زده برگردانند؟ رفسنجانی که قبلاً در نماز جمعه نظرش را روشن گفته است، سفارش پیامبر به علی که بدون رضایت مردم بر آنان حکومت نکن و همچنین ابطال انتخابات مخدوش و آزادی فوری زندانیان سیاسی. سیدحسن خمینی و ناطق نیز که با عدم اجابت دعوت رهبری و شرکت نکردن در مراسم تنفیذ نشان داده اند که مشروعیتی برای دولت قائل نیستند. ضمن اینکه مردم برای این آقایان فقط هنگامی نقش قائلند که مدافع حقوق ملت باشند، اگر بخواهند در مقام دفاع از خامنه ای برآیند در حقیقت سوار قایق شکسته رهبری در دریای طوفانی کنونی شده اند..

موضع یکپارچه مراجع در اعلام دوشنبه بعنوان عید فطر و عدم تبعیت از نظر رهبر، امتناع مکارم شیرازی از اقامه نماز عید فطر بر خلاف اعلان رسمی صدا وسیما، مهر تأییدی بر سیاسی بودن اعلام یکشنبه بعنوان عید فطر است. هفده مرجع که هر کدام تعداد زیادی افراد را در شهرهای مختلف برای رؤیت ماه بسیج کرده بودند نتوانسته اند ماه را ببینند ولی رهبر موفق شده ماه وجود نداشته را ببیند. در کنار این رفتار متحد مراجع، حمله بی سابقه آیت الله دستغیب به شخص اول نظام که از رفتار خود توبه کند، افول ستاره خامنه ای در نزد روحانیون و مراجع را نشان می دهد، ستاره ای که مدتها است دیگر برای مردم وجود خارجی ندارد.

وی اسیر ظلمی است که خود براه انداخت. مردم که ارزشی برای این سخنان قائل نیستند، ذوبی ها چرا «فرمایشات رهبر» را به هیچ حساب می کنند؟ فرمان های زدن و کشتن و گرفتن را خوب می شنیدند ولی برای سخنان امروز رهبر گوشهایشان ناشنوا است. همزمان با صحبت های وحدت بخش خامنه ای، خبرگزاری ایرنا در مطلبی تحت عنوان: «بازهم درباره سیدحسن خمینی» رکیک ترین توهینها را نثار سید حسن خمینی و بازماندگان آیت الله خمینی کرده تا اولین لبیک را به رهبر گفته باشد. همچنین این خبرگزاری که در اختیار سرداران حامی احمدی نژاد می باشد، تیتر گزارش از خطبه های عید فطر خامنه ای را از خود اختراع نموده و نوشته است: « جمهوری اسلامی ایران در مقابل تعرض عقب نشینی نخواهد کرد.» تا بتواند خرابکاری لازم را در نقشه های آرامش بخش رهبر کرده باشد. موضع کیهان و شریعتمداری نیز که روشن است و همچنان با توپخانه وقاحت، ساحت مراجع را هدف قرار داده و می گوید:«اعلام روز عید فطر از شئون حاكم اسلامی است.» و به مراجع توهین می کند که چگونه به خود اجازه داده اند در امری که در انحصار رهبری است دخالت نموده و عیدی جز عید حکومتی اعلام نمایند.

آنچه مسلم است، آیت الله خامنه ای در گردابی افتاده که خروج از آن دیگر در اختیار و قدرت او نبوده و از همین فردا عوامل حکومتی همچنان به لجن پراکنی و تهدید مردم ادامه خواهند داد تا به رهبر بفهمانند که وی تنها تصمیم گیر صحنه نیست. آرامشی که خامنه ای التماس می کند مقبول زیردستان وی نیست.

تنها راهی که برای رهبر باقی مانده، عمل به توصیه خیرخواهانه آیت الله دستغیب است. وی باید از رفتار خود توبه کرده و از مردم ایران عذرخواهی نموده و اعتراف کند که آرای مردم به میرحسین را غصب نموده و بجای آن آرای تقلبی و ساختگی را جایگزین و احمدی نژاد را غاصبانه بر کرسی نشانده است. فقط چنین اظهاراتی مقبول مردم خواهد بود.

مردم نیز باید هوشیار بوده و فریب نیرنگهای حکومت را نخورند. ما هرگز بر اساس موضع گیری های حکومت برای حرکتهای بعدی خود برنامه ریزی نکرده ایم و افزونتر از آن که روی نقاط ضعف حکومت حساب کنیم، بر نقاط قوت خود تاکید و ایستادگی نموده ایم. برنامه حکومت، چه سرکوب باشد و چه نرمش، برنامه جنبش سبز حرکت به جلو و برداشتن قدمهای بعدی است. این حکومت است که باید گامهایش را با قدمهای ما هماهنگ نماید. از آغاز جنبش تا کنون، این همواره حکومت بوده که منفعل بوده است.

در روز قدس، مردم بجای اینکه به تهدیدها و عربده کشی های حکومت توجه کنند، به خیابانها آمده و همه برنامه ریزی های کودتاچیان را بر هم زده و با پتک بر صورتشان کوبیدند. این ابتکار عمل و پیشرو بودن باید حفظ شود و ما همه امکاناتمان را برای اول مهر و بازگشایی دانشگاهها و مراکز آموزش بسیچ نمائیم. باشد تا بزودی باز هم رهبر را در نماز جمعه دیگری در مهرماه ببینیم که گامهای بیشتری به عقب برداشته و آرام آرام آماده گفتن جمله تاریخی: «من صدای انقلاب شما را شنیدم» شده باشد.