iran-emrooz.net | Mon, 14.09.2009, 10:37
علما و مراجع چرا سکوت کردهاند؟
بسم الله الرحمن الرحيم
عن رسول الله (ص): " اذا ظهرت البدع فی امتی فليظهر العالم علمه ..."
(الكافی، ج 1، ص 54)
حضرات مراجع عظام تقليد و علمای اعلام قم، نجف، مشهد مقدس، تهران، اصفهان، تبريز، شيراز و ساير بلاد اسلامی دامت بركاتهم
پس از سلام و تحيت، اين جانب با توجه به شرايط جاری در كشور و مظالمی كه هر روز شاهد آن هستيم و كارهای خلافی كه به نام دين و مذهب تشيع انجام میشود شرعا خود را موظف میدانم از روی خيرخواهی و احساس خطر جدی نسبت به مصالح دين و كشور، و از باب (و ذكر فان الذكری تنفع المومنين) اموری را يادآور شوم:
۱ - همه میدانيم كه انقلاب ما يك انقلاب دينی و ارزشی بود و هدف اصلی از آن با تحمل آن همه مصيبتها، سختیها، تبعيدها، زندانها و شكنجهها، تنها تغيير اشخاص حقيقی حاكميت و تغيير صوری در بعضی امور جزئی نبود؛ بلكه مقصود حاكميتی بود كه در تمام عرصهها به عقائد، اخلاق و احكام شرع مبين پايبند بوده و معتقد و عامل به آنها باشد؛ و در پرتو آن حاكميت، ايمان، مكارم اخلاق، عدالت و آزادی از استبداد و خفقان، محقق شده، حقوق اقشار مختلف مردم تأمين گرديده و مظالم و تجاوز به حقوق آنان ريشه كن شود، و ملت ما از اين جهات احساس راحتی و آسايش نمايد و در مقابل ساير ملتها سربلند و الگوی تحقق عدالت، عزت، كرامت و ارزشهای انسانی باشد. هدف اين نبود كه فقط نام و نشان و شعارها تغيير كند ولی عملا همان مظالم و انحرافات رژيم گذشته و تجاوزات به حقوق به شكل ديگری به عنوان حاكميت دينی و ولايت فقيه جريان پيدا كند.
اين جانب كه همه میدانند مدافع سرسخت حاكميت دينی و از پايه گذاران ولايت فقيه - البته نه به شكل مرسوم فعلی، بلكه به گونهای كه مردم او را انتخاب نمايند و بر كارهای او نظارت داشته باشند - بودهام و در راه تحقق آن در بعد علمی و عملی تلاش زيادی نمودهام، اكنون در مقابل مردم آگاه ايران به خاطر ستمهايی كه تحت اين نام و عنوان بر آنان میرود احساس شرمندگی كرده و خودم را در پيشگاه خداوند بزرگ مسئول و در مقابل خونهای ريخته شده شهدای عزيز و تجاوزات به حقوق مردم بيگناه مورد عتاب میبينم . بسياری از افراد با سابقه در انقلاب از طريق نامه، ايميل و يا حضورا به من میگويند: حاكميت دينی كه شما وعده آن را به مردم میداديد و ولايت فقيه را مجری آن میدانستيد و میخواستيد آن را به پا داريد همين است كه امروز ما آن را مشاهده میكنيم ؟ در حالی كه آنچه مشاهده میشود در واقع حكومت ولايت نظامی است نه ولايت فقيه .
۲ - حضرات مراجع و علمای اعلام، خوب میدانند كه در طول تاريخ پيوسته آنان ملجأ و پناهگاه مردم در مقابل تجاوزات و مظالم حكومتها بوده اند، و اين افتخار را داشتهاند كه در مقابل حكومتهای جائر و در كنار مردم و مدافع شريعت و حقوق اقشار ستم ديده باشند و در اين راه صدمات و محروميتهايی را متحمل شده اند. جزاهم الله عن الاسلام خير الجزاء.
البته پس از پيروزی انقلاب، متأسفانه اين سابقه درخشان و نورانی به واسطه اعمال خلافی كه در حكومت انجام گرفت و چه بسا روحانيت هم در آن نقش نداشت ولی به علت كوتاهی در نهی از منكر در معرض تحول و خطر جدی قرار گرفت و با دور شدن از اخلاق و گاه در عمل با تحكيم تئوری "هدف وسيله را توجيه میكند" انحراف در مسير انقلاب و دور شدن از اهداف اوليه آن، آغاز و اين خطر جدیتر شد تا آنجا كه امروز با تأسف بايد گفت به پايگاه معنوی و مردمی روحانيت و مرجعيت و به تبع آن به اسلام و مذهب كه به طور سنتی متكی به روحانيت و عجين با آن بوده و از آن راه ترويج میگرديده، ضربه زيادی وارد شده است كه معلوم نيست چگونه و چه زمانی قابل جبران میباشد!
عجين بودن مذهب و عالمان و متخصصان دينی كه امری مقبول و معقول و مورد تأييد مردم مسلمان است موجب شده است كه هر آسيب وارد بر روحانيت، قهرا متوجه اسلام و مذهب نيز باشد.
در چنين وضعيتی مسئوليت مراجع محترم و روحانيت شيعه سنگينتر خواهد بود؛ زيرا علاوه بر وظايف عمومی آنان كه لازمه رشته تخصصی آنان و توجه مردم به روحانيت و مرجعيت است، وظيفه دفاع از حيثيت مذهب و تطهير دامن آن از كارهای خلافی كه حاكميت به نام مذهب انجام داده و میدهد نيز بر عهده آنان خواهد بود؛ زيرا كارهای خلاف شرعی كه خلاف اهداف اوليه انقلاب هم میباشد و به نام دين و مذهب انجام میگيرد از مصاديق بارز بدعت است. بدعت منحصر به تشريع و وارد كردن رسمی حكم غير دينی در دين نيست، بلكه شامل هر كار خلاف شرعی كه به نام شرع و مذهب انجام گردد نيز خواهد بود.
در آيه ۷۱ سوره توبه میخوانيم: (والمومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض، يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) به مقتضای جمع محلی به الف و لام استغراق، همه مومنين و مومنات نسبت به يكديگر در حد امر به معروف و نهی از منكر ولايت دارند؛ پس علماء اعلام به طريق اولی دارای اين ولايت میباشند و نبايد ساكت باشند. و در وصيت مولا اميرالمومنين (ع) میخوانيم : "لا تتركوا الامر بالمعروف والنهی عن المنكر فيولی عليكم شراركم ثم تدعون فلا يستجاب لكم " (نهج البلاغه، نامه ۴۷) ترك امر به معروف و نهی از منكر و بیتفاوت بودن مردم در برابر كارهای خلاف، طبعا موجب سلطه اشرار است و دعاء فقط دردی را دوا نمی كند.
۳ - با توجه به آنچه گفته شد متذكر میشوم : حوادث و فجايع ماههای اخير كه پس از انتخابات رياست جمهوری در كشور و در مرئی و مسمع حضرات مراجع و علمای محترم رخ داد زنگ خطری است برای روحانيت و مرجعيت. در اين حوادث حق كشیها، ظلمها، تخلفات فراوان به نام دين و با تأييد بخش اندكی از روحانيون حكومتی و وابسته انجام شد و به دنبال آن، اقشار وسيعی از مردم معترض طبق حق شرعی و قانونی و بر اساس اصل بيست و هفتم قانون اساسی با انتخاب مسالمت آميزترين راه، اعتراض خود را به حاكميت ابلاغ كردند و حاكميت به جای اين كه به ندای حق طلبانه مردم پاسخ مثبت و معقول دهد و درصدد تأمين حقوق تضييع شده آنان برآيد جمعيت چند ميليونی را آشوبگر و اغتشاشگر و عوامل بيگانه ناميد و به بدترين وضع و با خشونت كامل مردان و زنان بی دفاع را مورد ضرب و شتم و سركوب قرار داد و عده زيادی را بازداشت و گروهی را در خيابانها و عدهای را در زندانهای مخوف به شهادت رساند.
عجب اين كه حاكميت با تكيه بر نيروی نظامی و انتظامی و كشيدن اسلحه بر روی مردم بی پناه و بیسلاح آنان را شهيد و يا زندانی نموده ولی در نهايت مردم را محارب ناميدند. خود بحران ايجاد كرده و نظام را به مخاطره انداخته ولی مردم و پايه گذاران نظام را اغتشاشگر و مخالف نظام مینامند.
همزمان با سركوب مردم، تعدادی از فعالان سياسی و نخبگان كشور كه هر كدام از آنان سالها در جمهوری اسلامی خدمات با ارزشی داشتهاند را بازداشت و با طرحهای از پيش تعيين شده بر خلاف شرع و قانون، شروع به پرونده سازی و گرفتن اعترافات دروغ و سپس نمايش آنها در دادگاههای فرمايشی غيرشرعی و غيرقانونی نموده و در نتيجه آئين قضايی اسلام را مورد مسخره جهانيان قرار داده است؛ و به جای مجازات جدی آمران و عاملان آن همه جنايت، فقط با وعده دادن مجازات آنان، همچون وعده بر مجازات آمران و عاملان قتلهای زنجيرهای، به بازداشت افراد خدمتگزار ديگر و فشار بر دو كانديدای محترم حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدی كروبی و جناب آقای مهندس ميرحسين موسوی - دام توفيقهما و حفظهما الله تعالی - و بستن دفاتر و روزنامههای آنان و بازداشت همفكران و همكاران معزز آنان و متهم نمودن افراد صديق و خدوم در رسانههای وابسته حكومتی نموده و حتی از جايگاه مقدس نماز جمعه به امور واهی و دروغ همچنان ادامه میدهند كه نهايت اين روند موجب تخريب بيشتر اعتقاد مردم به روحانيت و مرجعيت شيعه و اسلام عزيز خواهد شد.
در چنين شرايطی است كه مردم مسلمان ما از امثال حضرات مراجع و علمای محترم و اين حقير انتظاراتی دارند كه با توجه به وظيفه سنگينی كه شريعت مقدسه بر دوش عالمان دينی قرار داده است و نيز مسئوليت سنتی و تاريخی مرجعيت و روحانيت انتظار بجايی است. مردم میگويند: اين ظلمها و حق كشیها و بدعتها اگر خلاف اسلام است، چرا مراجع محترم و علمای دين كه حافظ دين و مذهب و حصن اسلام و شريعت و مدافع حقوق مردم و مبين احكام شريعت و از جمله امر به معروف و نهی از منكر و اظهار مخالفت با خلافها و بدعتها هستند، در مقابل اين همه بدعتها و كارهای خلافی كه به نام دين و مذهب انجام میشود به پيروی از دستور پيامبر اسلام (ص ) اظهار علم و مخالفت صريح با بدعتها نمی كنند؟ و آيا اين همه مظالم و حق كشیها و جنايات از بيرون آوردن خلخال از پای يك زن يهودی توسط سربازان معاويه كمتر است كه مولای متقيان حضرت علی (ع) فرمود: اگر مرد مسلمانی از غصه آن بميرد نبايد ملامت شود؟! (نهج البلاغة، خطبه ۲۷). به يقين حضرات مراجع و علمای محترم قلبا از اين منكراتی كه به نام دين و مذهب انجام میشود نگران و ناراحت میباشند و بعضا اقداماتی نيز نموده اند، اما آيا با توجه به مفاد حديث شريف نبوی كه اظهار علم را واجب دانسته، اين مقدار كفايت میكند؟
۴ - حضرات مراجع محترم به قدرت و نفوذ كلام خود در حاكميت توجه دارند و خوب میدانند كه حاكميت در حفظ مشروعيت خود به آنان نياز دارد و از اين رو اينك آنان را هرچند به حسب ظاهر به رسميت میشناسد و از آنان ترويج میكند، و نيز میدانند كه حاكميت از سكوت آن حضرات در قبال كارهای خلاف خود بهره برداری میكند، پس آيا سزاوار است در امور مهمهای كه به حيثيت و آبروی دين و مذهب و تأمين حقوق اقشار عظيمی از مردم و نيز دينداری و حفظ اعتقادات مذهبی جوانان مربوط است سكوت كرده به نحوی كه بين مردم چنين تلقی شود كه خدای ناكرده مراجع و روحانيت موافق و مويد كارهای خلافی هستند كه به گوشه ای از آنها اشاره شد؟
در خاتمه يادآور میشوم: اين جانب هنوز از اصلاح امور مأيوس نشدهام و به نظر میرسد مراجع عظام تقليد میتوانند ترتيبی دهند تا با راهنمايی و ارشاد آنان و با همفكری با دو كانديدای محترم رياست جمهوری و نمايندگان عاقل و معتدل و كارشناس متدين و امين از طرف نظام، راههای برون رفت از اين بحران بزرگ را كه برای جمهوری اسلامی و مشروعيت آن پيش آمده است بررسی كرده تا آنچه را مصلحت ديدند صادقانه با اشراف حضرات مراجع مورد عمل قرار گيرد. و بالاخره حاكمان، سياست يك بام و دو هوا و به كيش خود خواندن و طرد كردن ديگران را نه به طور موقت، بلكه برای هميشه رها كنند و مردم را كه صاحبان اصلی حكومتند از روی صدق و به دور از شعار ارج نهند و آراء آنان را مورد نظر و عمل قرار دهند و اسلاميت و جمهوريت حقيقی و عدالت واقعی را اجرا نمايند. برای انسان اقرار به اشتباه ننگ نيست، زير بار حق نرفتن ننگ است.
عظمت اسلام و مسلمين و عزت و كرامت مردم ايران و سلامتی و توفيق بيشتر شما را از خداوند بزرگ مسألت دارم.
23 رمضان المبارك 1430 - 22/6/1388
قم المقدسة - حسينعلی منتظری