iran-emrooz.net | Mon, 06.07.2009, 20:21
شیفته ایران هستم
خوان گویتی سولو Juan Goyitisolo اندیشمند اسلام شناس و نویسنده شهیر اسپانیایی سرانجام دست به قلم برد تا همراهی خویش با مردم ایران را همراه با تحلیلی عمیق ابراز کند.
گویتی سولو ۷۸ ساله این اواخر کمتر قلم میزند اما آنگونه که خود میگوید "شیفتگی او به ایران " او را به نوشتن مطلبی در روزنامه ال پاییس معتبرترین نشریه اسپانیا وا داشته است.
گویتی سولو از زمان انقلاب الجزایر علیه فرانسه یعنی از دهها سال پیش همراه ملل مظلوم بوده و از آن پس رد پای او در فلسطین، مراکش، مصر، بوسنی، عراق، چچن و ایران ... دیده میشود. شناخت عمیق او ناشی از تامل و سیاحت در این کشورها است.
صراحت لهجه این نویسنده روشنفکر در تقبیه اعمال نادرست کشورهای غربی زبانزد است. وی به خوبی سره را از ناسره تشخیص میدهد. سریال "القبله" که در اوایل دهه نود برای تلویزیون سراسری اسپانیا ساخت به تعمیق شناخت مردم این کشور از اسلام و فرهنگ اسلامی کمک فراوانی کرد.
وی در مقاله تازه خود ایران را با فرهنگ ترین کشور در بین ملل اسلامی میخواند و شجاعت "زنان و مردان را که برای دفاع از ارزشهای خود در برابر سرکوبگران " به خیابان میریزند، ستایش میکنند.
متن مقاله:
شیفته ایران هستم. واژه مناسبتری برای سالیان دراز ارتباط با این کشور بزرگ و فرهنگ غنی و هزاران سالهاش نمییابم. این ارتباط از شناخت من از "اسلام ایرانی"، از طریق نوشتههای هنری کوربن سرجشمه میگیرد و از کشف شاعران و عارفان بزرگ که آثار آنان بسان "سان خوان دلا کروز" و "سانتا ترسا د خسوس" است.
اواخر دهه هفتاد بود. قیام سراسری علیه محمد رضا پهلوی شاه ایران رو به گسترش میرفت. اپوزیسیون لائیک مانند حزب توده، نهضت آزادی به رهبری محمد بازرگان، جبهه ملی طرفدار مصدق با هدایت علی اردلان و روحانیون مخالف به رهبری آیت الله خمینی تبعیدی در نوفل لوشاتو فرانسه آن را به پیش میبرند.
در تظاهراتی علیه شاه در پاریس، دانشجویی تبریزی را شناختم . از جبهه دانشجویان انقلابی بود. در پاسخ به پرسش من که آیا از حزب توده است یا از پیروان خمینی، گفت " هیچکدام، پیرو علی شریعتی هستم." در آن زمان به طور کلی از وجود چنین شخصیتی ناآگاه بودم. یک مخالف شیعه حکومت شاه که با تشریفات فراوان خود را امپراطور تحت جمشید میخواند. شریعتی بارها به خاطر عقاید انقلابیش به زندان افتاده بود . بعد به انگلیس تبعید شد و در آنجا توسط ماموران وحشت آفرین ساواک به قتل رسید.
مطالعه آثار شریعتی برای من به شاه کلید دهلیزها ی واقعیات پیچیده تاریخی و اجتماعی ایران تبدیل شد. شریعتی سنت پاسخگویی که ستون فقرات تشییع است را تبیین و تفسیر میکند... دیدگاههای شریعتی که بسیار نزدیک به پدران قانون اساسی سال ۱۷۸۷ آمریکاست، متعلق به یک خبره دکترین تشییع و در عین حال یک روشنفکر مدرن است که در آثارش به تونیبی، مارکوس، اریک فرام، کاموس و کافکا اشاره دارد.
در سال ۱۹۹۰ برای اولین بار به جمهوری اسلامی ایران سفر کردم زمانی که توافقنامه پایان جنگ، ناشی از تجاوز صدام حسین، موشک بارانها پایان یافته و خمینی رحلت کرده بود. در آن زمان انتشار جملاتی از علی شریعتی درروزنامه دولتی کیهان بین المللی مرا شگفت زده کرد. شریعتی نسبت به خطر ناشی از گسترش قدرت روحانیون هدشار میداد:" به بهانه دفاع از دین، حق انتشار و دیدگاههایی که از حمایت آنان برخوردار نباشد، سلب میشود[...] و به بدعت و ارتداد محکوم میشود". در چنین شرایطی حاکمیت مذهبی به قدرت سرکوبگر و متعصب تبدیل میشود و به سوی گذشته مینگرد و از آینده نگران است. در دیدگاه شریعتی حضور مذهبی در سیاست به معنی جایگزینی پی در پی مجموعهیی از اندیشههای نوین تشییع بوده است.
به برخی از ایرانیها شگفتی خود از انتشار این پیش بینی شریعتی را ابراز داشتم آنان پاسخ دادند " شریعتی یک شهید است. با اینکه اکنون از ذکر مطالب او پرهیز میکنند، هیچکس نمیتواند صدای او را خاموش سازد."
پس از برقراری جمهوری اسلامی تنگنای فضای سیاسی شدت یافت. دراین شرایط میرحسین موسوی – نامزد اصلاح طلب انتخابات اخیر- مسولیت هدایت دولت را به مدت هشت سال برعهده گرفت تا با شرایط سخت اقتصادی ناشی از جنگ و به خون غلطیدن هزاران جوان به رویارویی کند.، شمار زیادی از این جوانان قربانی گازهای شیمیایی شدند که از طریق دمکراسیهای غربی در اختیار صدام حسین قرار گرفته بود... در سریال " القبله" که برای تلویزیون اسپانیا ساختم رنج بسیاری زا قربانیان گزارهای سمی در بیمارستانهای ایران را شاهد بودیم.
در سال ۱۹۸۸ آیت الله العظمی منتظری، جانشین رهبر عالی، علیه سرکوبهای خونین پاسداران و اعمال شکنجه در زندانها لب به اعتراض گشود. درستکاری او به برکناری و حصر شدن در خانه خود در قم انجامید. جانشین تازه، علی خامنه یی بود که در رده بسیار پایین تر روحانیت شیعه قرار داشت و رتبه مرجعیت نداشت. پس از فوت آیت الله خمینی به گونه یی توازن بین علی خامنه یی (مورد حمایت سپاه و بسیج) و جناح عملگرا و اصلاح طلب (هاشمی، خاتمی و موسوی ) تا سال ۲۰۰۵ ادامه یافت تا اینکه محمود احمدی نژاد به رییس جمهوری برگزیده شد.
در هفتههای اخیر شاهد این صحنه بودهایم: تظاهرات عظیم علیه تقلب انتخاباتی، سرکوب وحشیانه مردم توسط پلیس و شبه نظامیان بسیج، صدای کر کننده بوق همزمان خودروها، تهدید به راه اندازی جوی خون توسط خامنهایی، فریاد مرگ بر دیکتاتور در خیابانها و پشت بامها، بازداشت و زندان کردن دهها خبرنگار و فعال سیاسی، حمله به کوی دانشگاه، مرگ عینی "ندا"،.
همه اینها، به شکل غیرقابل اجتناب، یادآور صحنههای سی سال پیش است که فیلمهای آنها را برای ساخت سریال القبله جمع آوری و مونتاژ کردم.
امروز به حق جوانان شهری – به ویژه زنان – نمیتوانند تحمل کنند که نظام عقب افتاده یی با دیدگاهی فرقهیی، احساس مذهبی تشییع را تحریف میکند. پنج سال بعد از سفر، ۱۹۹۰ بار دیگر و همزمان با برگزاری مراسم سالگرد شهادت امام حسین به ایران سفر کردم. حضور پرشور مردم برای یادآوری این ماجرای تاریخی ناعادلانه و شوق به ظهور مهدی هیچگاه مانع آن نبوده تا ایران با تکیه بر دیدگاهی که علی شریعتی سمبل است، به عنوان با فرهنگ ترین و بازترین کشور اسلامی معرفی شود. در این سفرها گفتگو با زنان دختران ایرانی مرا تحت تاثیر قرار داد. آنان با وجود پوشیدن لباسهای بلند، مسلط به زبانهای خارجی هستند و شناخت عمیقی از ادبیات و فرهنگ غرب دارند.
ضدیت ایران با آمریکا دارای دلایل محکمی است از جمله: کودتای سازمان سیا علیه مصدق، حمایت بی شرمانه واشنگتن از صدام حسین در تجاوز به ایران، سیاست ویرانگر بوش در عراق و لحاظ کردن ایران در محور شرارت. با اینحال اکنون به دلیل تغییر رفتار اوباما شعارهای احمدی نژاد علیه شیطان بزرگ اعتباری ندارد.
دردآور تر از همه آنها، این است که ملتی اینگون مهربان و با چنین فرهنگی ناچار به تحمل پی در پی حکومتهای سرکوبگر باشد همان چیزی که علی شریعتی از آن وحشت داشت.
سخنان تازه منتظری از محل حصرش در قم هشداری تازه است، او میگوید: "اگر مردم شریف امروز خواستههای به حق خود را در اجتماعات آرام مطرح نکنند و مظلومانه سرکوب شوند، عقدههایی شکل خواهد گرفت که ممکن است بنیان هر حکومتی را هر چند مقتدر باشد برکند."
شجاعت مردان و زنانی که به خیابان میریزند تا ارزشهای پیوند دهنده سنت و تجدد را زنده کنند، برای شیفتگان فرهنگ ایرانی این نوید را میدهد که خواستههایشان دیر یا زود تحقق خواهد یافت. حکومتهای مستبدانه از نوع مذهبی، اعتقادی یا نظامی همانند شرایط کنونی احمدی نژاد در ایران ابدی نیستند.