iran-emrooz.net | Wed, 10.06.2009, 16:55
دلایل حمایت مهندس سحابی از موسوی
قلم: از آنانی که تصمیم ندارند در انتخابات شرکت کنند درخواست میکنم امروز اگر میخواهید ایران را از خطر نجات دهید و اگر میخواهید برای ایران کاری بکنید: به موسوی رای دهید من نگران این انتخابات هستم. میر حسین میتواند ظرفیتهای وحدت ملی را توسعه ببخشد.
مهندس عزت الله سحابی در روزهای اخیر بارها حمایتهای خود را به صورت شفاف و صریح از میرحسین موسوی اعلام کرده است. او همواره از دیدگاههای آقای خاتمی در راستای توسعه جنبش دموکراسی و به ویژه توسعه سیاسی حمایت میکرد. چرا امروز با آن که آقای خاتمی صحنه رقابتهای انتخاباتی را ترک کرده است، او باز شرکت در انتخابات را توصیه میکند و با این که میرحسین موسوی نیز خود را یک اصلاح طلب - اصولگرا معرفی کرده است، سحابی با اعلام صریح رای به موسوی، انتخاب او را مورد تاکید قرار میدهد.
وی در گفت و گویی تفصیلی با قلم نیوز به بیان دیدگاهها، دغدغهها و نظرات خود در انتخابات دهم میپردازد.
به اعتقاد شما و بسیاری از ملی - مذهبیها، هنگامی که اصلاح طلبان در سال ۱۳۷۶ توانستند در قدرت سهیم شوند، حاضر نشدند با نیروهای مستقل اصلاح طلب و دموکرات متحد شوند تا این امر به ایجاد پایههای جنبش اجتماعی برای آزادی و دموکراسی در ایران بینجامد. امروز رویکرد اصلاح طلبی بسیار معتدل تر از دوره مذکور در رقابتهای انتخاباتی ظاهر شده است. با چه استدلالی بر شرکت در انتخابات تاکید میکنید؟
در این دوره مسئله "حیات ایران" مطرح است و دموکراسی و توسعه سیاسی فرع قضیه است. ما امروز بحث ایران و دغدغه ایران را داریم. ما باید ایران را نجات دهیم. ما مردم ایران در گروههای مختلف با سلائق مختلف باید به فکر نجات ایران باشیم.
بنده از سال ۱۳۸۴ تا به حال دغدغه ایران را دارم. در شرایط فعلی فکر میکنم که وضعیت ایران بسیار بحرانی است. چند سالی است که احساس میکنم و اعتقاد دارم که موجودی که در سالهای بعد از انقلاب بیش از هر چیز به آن صدمه خورد است و مظلوم واقع شده است خود "ایران" و نه فقط مردم ایران. نمیگویم " ملت و مردم ایران". چرا ؟ به این دلیل که موجود ایران در طول سالهای گذشته دچار آسیبهای عدیدهای شده است. هم اینک حفظ ایران بیش از هر هدف دیگری دارای اهمیت است. عامل وحدت در کشورکه کلیه اقشار با آن احساس نسبت میکنند، ایران است. و ایران، امروز در معرض خطری جدی است.
در سیاست داخلی تعبیر من اینست که آقای احمدی نژاد و عملکرد دولت وی، تمام بنیان و توان حیات اقتصادی کشور را به نابودی کشانده است. تهمتها، دروغها و آمارهای نادرست در این دولت به حد بالایی جای عملکرد مناسب را گرفته است. در صحنه سیاست خارجی هم با ادامه سیاست جنجال سازی در روابط بین الملل، تامین منافع ملی کشور بیش از پیش به خطر افتاده است. ایران امروز نه تنها در جامعه بین الملل منزوی شده است. بلکه حتی کشورهای منطقه و اعراب نیز نسبت به ما بدبین شدهاند.
چهار سال گذشته نیز پس از انتخابات سال ۱۳۸۴ نسبت به انتخابات و عملکرد آقای خاتمی رئیس جمهور وقت اعتراض داشتم. نقد من بر شخصیت آقای خاتمی نیست. اینجانب تا انتخابات سال ۱۳۸۴، جزء طرفداران جدی ایشان بودم. چرا که حرکت و روش ایشان در راستای اصلاحات در ایران را حرکتی سنجیده و برنامه ریزی شده و آغاز گشایشی برای راه توسعه سیاسی در ایران میدانستم. شخصیت و خود ایشان را بسیار دوست دارم و مورد احترام اینجانب هستند. اما مشکلاتی پیش آمد که ایشان نتوانست وعدههای توسعه سیاسی که میداد را اجرا کند. تاکید میکنم من به ایشان ایراد نداشتم چون تصورم این بود که نگذاشتند ایشان برنامههای خود را اجرایی کند. من از این جهت به ایشان ایرادی ندارم. ایراد من این بود که انتخابات سال ۱۳۸۴ انتخاباتی بود به تمام معنا دستکاری شده، به طوری که بسیاری صریحا اعتراف به دستکاری شدن این انتخابات داشتند. در پایان انتخابات من مانند بسیاری از نتایج انتخابات ناراضی بودم و فکر میکردم که ایشان به روند تقلبات انتخاباتی که در وزارت کشور دولت ایشان صورت میگرفت، اعتراض جدی خواهند کرد. به ایشان گفتم "من فکر میکردم که شما به عنوان رئیس جمهور وقت به روند انتخابات اعتراض خواهید کرد ولی شما تنها با گفتن این مورد که برخی بداخلاقیهایی صورت گرفته است، موضوع را فقط طرح کردید. شما دغدغه مردم و توسعه سیاسی را به عمل نرساندید."
شما با میرحسین موسوی چه در برنامهها و چه در شعارهای انتخاباتی اختلاف سلیقههایی دارید. اما باز تاکید میکنید که میرحسین موسوی را انتخاب میکنید. چرا؟ به کدام موسوی رای میدهید: «موسوی اندیشمند»، «موسوی اصلاح طلب - اصولگرا»، «موسوی سیاستمدار»، «موسوی فرهنگی»، یا به موسوی به عنوان «رئیس قوه مجریه آینده»؟
او برای ما رئیس قوه مجریه و رئیس جمهوری خواهد بود که میتواند ظرفیتهای توسعه سیاسی و وحدت ملی را توسعه ببخشد. ضمنا میتواند کاتالیزوری برای آشتی ملی باشد. ایشان میتواند زمینههای لازم برای طرح دولت ملی به معنای واقعی در ایران را فراهم کند.
به نظر من، روش موسوی ممکن است راه میانهای ایجاد کند تا احزاب و گروههای چپ و راست کشور آماده تعامل و گفتگو شوند. در همین مجلس اصولگرا بسیاری از این نمایندهها طرفدار موسوی هستند. هم اینک فاصله گرفتن موسوی از شعارهای صرف اصلاح طلبی، زمینه این راه میانه را فراهم کرده است. موسوی به خوبی به این درک نائل آمده است که در ساختار واقعی سیاسی ایران باید بپذیرد که الزاماتی را باید رعایت کند، از این رو ایشان از افراط گریها جلوگیری میکند.
تایید میکنم که با ایشان اختلاف سلیقههایی داریم و این بسیار طبیعی است. بدیهی است ایشان نمیتواند زمینه تحقق خواستههای کامل گروههای خواهان توسعه سیاسی را فراهم کند اما میتواند به گونهای عمل کند که حداقل موانع ما در این مسیر را کمتر کند. منتها بنده از آقای موسوی به چند دلیل حمایت میکنم:
اولین و مهمترین دلیل اینجانب آنست که تجربه ۸ سال دوران اصلاح طلبی دوران آقای خاتمی به ما نشان داد که ایشان گرچه به حق اعتقاد داشتند که توسعه سیاسی مقدم بر توسعه اقتصادی است. اما تجربه سالهای اصلاحات در ایران نشان میدهد که همواره مقاومتهایی در مقابل جریان توسعه سیاسی وجود دارد که سرعت دستیابی به این موضوع را بسیار کند میکند. ما نمیتوانیم صبر کنیم که توسعه سیاسی تحقق پیدا کند بعد توسعه اقتصادی آغاز شود. نباید بگذاریم که اوضاع اقتصادی بدتر شود و تمام موجودی و حیات اقتصادی کشور تهدیدشود و تقلیل رود، تا توسعه سیاسی در کشور محقق شود.
تجربه به ما نشان داده است که تحمل توسعه سیاسی در کشور ما بسیار سخت است. بنابراین ما باید در این دوره اندکی آرام تر در راه تحقق توسعه سیاسی اندکی حرکت کنیم. علت تایید موسوی از سوی من نیز همین امر است. به نظر میرسد که موسوی قرار دارد روند توسعه سیاسی کشور را آرام تر دنبال کند. بررسی برنامههای ایشان نشان میدهد که ایشان بنا دارند در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، توسعه سیاسی در کشور را با حرکتی آرام و تدریجی پیش ببرند. این حرکت آرام در واقع همان خواست ما به عنوان بخشی از جنبش اجتماعی خواهان توسعه سیاسی و اصلاحات واقعی در دوران کنونی است. حرکتی متعادل و نه افراطی به سوی توسعه سیاسی. حداقل تمهیدی که میتوان حدس زد در دوره ایشان در این مورد صورت بپذیرد، کاهش خفقانهاست. در عین حال، اولویت کنونی برنامههای ایشان بیشتر توسعه واقعی اقتصاد ایران است.
اتفاقا در دنیا مخصوصا در کشورهای اروپای غربی، به خصوصی فرانسه و انگلیس و بعد آلمان، توسعه سیاسی معطوف به توسعه اقتصادی بوده است و در پی آن در این کشورها ایجاد شده است. طبقات اقتصادی توسعه یافته این کشورها بودند که زمینه توسعه سیاسی و مشارکت غیر اشراف را در حکومت فراهم کردند. همین قشر توسعه یافته سیاسی بودند که مباحث حقوق بشر و مشارکت سیاسی را در این کشورها مطرح کردند. و به پیش بردند. توسعه اقتصادی به عنوان اسکلتی نگهدار توسعه سیاسی شد و همین امر پایههای دموکراسی را در این کشورها فراهم کرد.
باید توجه داشت که در کشور ما نه به لحاظ اهمیت تاریخی، بلکه به لحاظ اولویت زمانی توسعه سیاسی اولویت دارد. اگر اندکی فضای مطبوعاتی کشور باز بود تا ضعفهای اقتصادی و فساد اقتصادی شفافتر بیان شوند، توسعه ایران بسیار نزدیک تر بود. منتهی مجددا عرض میکنم که تجربه دوره خاتمی نشان میدهد که ما باید توسعه سیاسی را آرام تر دنبال کنیم.
در میان کاندیداهای این دوره ریاست جمهوری، اگر فقط به توسعه سیاسی بیندیشیم، به نظر من آقای کروبی از آقای موسوی بسیار جلوتر هستند. اما به لحاظ اقتصادی هیچ یک از برنامههای کاندیداها قوت برنامههای اقتصادی میرحسین موسوی را ندارند.
دلیل دوم حمایت من از آقای موسوی آنست که موسوی بنا دارد منابع مالی حاصل از نفت را صرف ایجاد پایههای اساسی رشد و توسعه اقتصادی ایران قرار دهد. این تصمیم، بسیار مدبرانه است. منابع نفتی ارث همه ایرانیان است که طی میلیونها سال در دل زمین ایران ایجاد شده است. ما حق نداریم منابع نفتی را خرج جاری کنیم چون ثروت همه نسلهاست. ما باید آن را برای توسعه پایههای رشد اقتصادی هزینه کنیم. از این رو برنامههای اقتصادی که بنا دارند منابع مالی حاصل از نفت را خرج جاری کنند، حتی اگر بخواهند به عادلانه ترین صورت آن را در میان مردم تقسیم کنند، باز هم این امر زمینههای فساد مالی را محدود نخواهد کرد.
دلیل سوم اینست که من آقای موسوی را تاحدودی میشناسم. البته با ایشان دوست نیستم. ولی میدانم که او ۸ سال تجربه اجرائی دارد. که کاندیدای اصلاح طلب ندارد. ایشان در بدترین دوران اقتصادی که کشور دچار یک جنگ تمام عیار و قیمت نفت زیر 8 دلار بود با محدودیتهای مالی بسیار توانست کشور را اداره کند. در آن دوران سخت، حتی همان نفت را هم نمیشد به راحتی و به طور کامل صادر کرد. هم ظرفیت سازی تولید نفت پایین بود و هم امنیتی برای کشتیهای حامل نفت نبود. در این دوره با این محدودیتهای مالی کشور به خوبی توسط ایشان اداره شد.
کل بدهی دولت بعد از رفتن میرحسین موسوی ۱۲ میلیارد دلار بدهی جاری بود یعنی بدهی که تا پایان سال باید تصفیه شود. این بدهی بدهی درازمدت نبود بهره بالایی هم نداشت. این هنر موسوی بود.
ضمن آن که در دوران موسوی، به رغم جنگ و مشکلات مالی، توسعه اقتصادی به معنای توسعه صنعتی سالمی در ایران آغاز شد و ریشه گرفت. ما قبل از انقلاب صنایع و کارخانجات بزرگی داشتیم. اما به دلیل پایین بودن ارزش افزوده این کارخانهها و صنایع، چیزی در حدود ۳۵% ، این صنایع خیلی ملی نبودند. دلیل این امر هم این بود که اکثر این صنایع بر مبنای مونتاژ قطعات وارداتی فعال بودند.
در آن زمان میرحسین یک شورای برنامه ریزی صنعت تاسیس کرد. برخی استادان دانشگاه، یکی دو نفر از بخش خصوصی و تنی چند از کارشناسان و متخصصان صنایع به عضویت این شورا انتخاب شدند. هدف از تاسیس این شورا نیز از جمله تعیین ضوابط مشخص صنایع ملی بود.
مجموع این ضوابط باید در تولیدات صنعتی رعایت میشد. ودر قبال آن یک موافقت اصولی از سوی دولت صادر میشد. که تعهداتی برای تامین منابع ارزی در قبال تولیدکنندگان صنعتی برای دولت ایجاد میکرد.
با رویکرد ملی کردن هر چه بیشتر صنایع در دوره نخست وزیری مهندس موسوی بود که بعد از انقلاب اطراف بسیاری از شهرهای بزرگ کشور، شهرهای صنعتی تاسیس شد. در این فضا صنایع کوچک رشد بی سابقهای پیدا کردند. یک صنعت مردمی شده و فراگیر که از لحاظ کیفیت صنعتی بالا بود، در سراسر کشور ریشه پیدا کرد. میرحسین موسوی با وجود اهمیت بالایی که برای صنایع کوچک اهمیت بالایی قائل شد، با این حال از صنایع بزرگ غافل نشد. کارخانه مس سرچشمه نمونهای است بارز از این صنایع بزرگ که در تاریخ ۳ خرداد مصادف با تاریخ آزادسازی خرمشهر، با توان نیروی انسانی ملی آماده بهره برداری و افتتاح شد و در واقع مقدمه استقلال اقتصادی ایران را کلید زد.
بنده البته ایراداتی هم به موسوی دارم. در ارتباط با موضوعات سیاسی، به خوبی به خاطر دارم که او در دل موافق برخی برخوردهای سیاسی نبود، اما در برخی موارد که نمیتوانست کاری صورت دهد، سکوت میکرد. همین سکوت او همواره او را در معرض انتقادات قرار میداد.
در کل منظور من اینست که موسوی را به عنوان یک کاریزما نگاه نمیکنم. اما او انسان سلامتی است. تجربه عملی دارد. در بدترین شرایط کشور را اداره کرده است. اما توسعه سیاسی را با حرکتی آرامتر دنبال میکند. تاکید میکنم بعد از تجربه دوره اصلاحات، حرکات آرام موسوی در عرصه توسعه سیاسی، در صورت پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری، مطلوب ما و همه فعالان توسعه سیاسی در کشور است.
با رویکردی متفاوت و از دیدگاه جنبش دموکراسی خواهی در ایران اگر به انتخابات امروز ریاست جمهوری نگاهی بیندازیم، در این دوره شاهد عملکردهای متفاوتی از گروههای مختلف اجتماعی اعم از دانشجویان، زنان، کارگران، معلمان، جوانان و ... هستیم. رویکردها و برخوردهای معتدل تر و بیشتر برخواسته از خود مردم و نه تحت تاثیر صرف نخبگان سیاسی - فکری. این رویکرد جدید در راه آزادی خواهی و دموکراسی طلبی، تعداد قابل توجهی از ایرانیان امروز را چگونه تفسیر میکنید؟
ما ایرانیها و شاید اغلب در جهان سوم معمولا همان طور که دغدغه انباشت سرمایه نداریم، انباشت تجربه هم نداریم.در طول تاریخ نشان داده ایم که از تجارب خود استفاده نمیکنیم. قیام مشروطه، جنبش دوم خرداد و نظیر آن را زیاد تجربه کرده ایم اما از آنها بهره برداریهایی برای برنامه ریزی مناسب در راه توسعه سیاسی نداشته ایم.
اما فضای امروز فضای عجیب و متفاوتی است. در فضای کنونی جامعه، که اقبالی به موسوی شده است، فکر میکنم که جامعه هم به این تجربه سیاسی رسیده است که خواستههای توسعه سیاسی خود را معتدل تر بیان و دنبال کند. نمونه آن حرکاتی است که در این دوره انتخاباتی از ناحیه مردم و حضور آنها در خیابانها در حمایت از موسوی میبینیم.
این خود دلیلی بر این امر است که جامعه نسبت به دوره خاتمی پخته تر شده است. دانشجویان، زنان، دانشجویان، کارگران و اقشار دیگر امروز حرکتهای معقولانه تری دارند. ایران امروز نیازمند این رویکرد میانه و متعادل در جنبش توسعه سیاسی است. و موسوی از این جهت است که مورد تایید این گروهها قرار گرفته است.
ضمن آن که تهدیدی که امروز ایران را فراگرفته است، راهی ندارد جز میانه روی که به نظر من این راه میانه را کسی جز موسوی نمیتواند هموار کند.
من خود را کسی نمیدانم که به مردم ایران پیامی بدهم، از مردم ایران درخواست میکنم برای نجات ایران به موسوی رای دهید. از آنانی که تصمیم ندارند در انتخابات شرکت کنند درخواست میکنم امروز اگر میخواهید ایران را از خطر نجات دهید و اگر میخواهید برای ایران کاری بکنید: به موسوی رای دهید.
گفت و گو از رها