ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 01.05.2009, 9:38
دل آرا دارابی اعدام شد

رادیو فردا: دل آرا دارابی، که در سن ۱۷ سالگی به اتهام قتل بازداشت شده بود در زندان مرکزی رشت اعدام شد. عبدالصمد خرمشاهی وکيل خانم دارابی در گفت و گويی با راديو فردا اين خبر را تائيد کرد.

محمد مصطفايی، وکيل دادگستری، در وبلاگ شخصی خود با اعلام اين خبر نوشت : «اعدام اين هنرمند در صورتی به وقوع پيوست که هيچ يک از وکلای وی از زمان اجرای حکم اطلاعی نداشتند.»

در روزهای پايانی فروردين ماه آيت الله هاشمی شاهرودی رئيس قوه قضائيه حکم اعدام دل آرا دارابی را برای مدت محدودی متوقف کرد تا اين دختر ۲۳ ساله و خانواده اش فرصت جلب رضايت از اوليای دم را داشته باشد.


سازمان عفوبين الملل در لندن نيز، بر عليه حکم اعدام دل آرا دارابی، تظاهراتی را حدود دو هفته پيش مقابل سفارت ايران در لندن سازمان داد.

دل‌آرا دارابی متهم بود که شش سال قبل زمانی که تنها ۱۷ سال داشت با همدستی پسر مورد علاقه‌اش فردی را به قتل رسانده است.

خانم دارابی در سال ۸۲ پس از قتل فردی که نسبت خويشاوندی با پدر خانم دارابی داشت ، قتل را برعهده می‌گيرد، اما در دادگاه ارتکاب جرم را انکار می‌کند. وی در دادگاه اظهار داشت: «من تحت تأثير حر‌ف‌های پسر مورد علاقه‌ام قرار گرفتم که گفت تو قتل را گردن بگير، چون کمتر از ۱۸ سال داری اعدام نخواهی شد. من به قتل اعتراف کردم اما اين اعترافات واقعيت نداشت».

عبدالصمدخرمشاهی بر اين اعتقاد و باور است که خانم دارابی بی‌گناه بوده و شواهد متعدد در پرونده وی بيانگر آن است که وی نمی‌توانسته قاتل باشد. وی در اين زمينه به روزنامه اعتماد گفته است: «ايرادهای زيادی در پرونده وجود دارد و مدارک موجود در پرونده نشان می دهد اين دختر قاتل نيست. دل‌آرا چپ دست است و با توجه به ضربات وارده به مقتول و شواهد ديگر، ممکن نيست اين دختر قاتل باشد.»

مطابق قوانين جزايی ايران، قصاص يک حق شخصی است و خانواده قربانی مختار است که بين اجراء و عدم اجرای حکم صادره دست به انتخاب زده و يکی را برگزيند.


جزئیات اعدام دلارا دارابی

وبلاگ محمد مصطفایی

امروز ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۸۸ روز دهشتناکی برایم بود ساعت ۹ صبح اس ام اس روی گوشی ام دیدم که نوشته شده بود " دلارا اعدام شد" تمام بدنم لرزید. نای حرکت نداشتم. دکمه سبز گوش را زدم. آسیه امینی پشت خط بود و گریان گفت دلارا را امروز صبح اعدام کردند. سوار ماشین شدم و به همسرم زنگ زدم. به او گفتم می خواهم به رشت برم. او نیز از فرط ناراحتی گفت که با من می آید. نمی دانم چطور به رشت رسیدم. مادر دلارا خود را به شدت می زد پدرش داستان تحویل دلارا به نیروی انتظامی را می گوید. همه گریه می کنند. همه به سر خود می زنند. همه دلارا را دوست داشتند. ولی او دیگر در کنارشان نبود. او امروز به آرامش رسیده بود. دیگر صدایی از او به گوش نمی رسد.

مادر دلارا گفت که دیروز با دلارا ملاقات کرده. دلارا به او گفته که مادر اگر من از زندان بیرون بیایم می خواهم تحصیلاتم را ادامه دهم. دوست دارم آزاد باشم و یک نفر از قضات هم به من قول داده که رضایت اولیاءدم را خواهد گرفت. دلارا گفته که مادر من بی گناهم.

مادر دلارا گریه کنان گفت: امروز ساعت ۷ صبح دلارا به وی زنگ زد. و گفت مادر من را می خواهند اعدام کنند. من طناب دار را می بینم. مادر من را نجات دهید. می خواهم پدرم صحبت کنم و به پدرش هم گفت که پدر من می خواهم شما را ببینم. تو رو خدا من را نجات دهید. بعد یک نفر گوشی را از دلارا می گیرد و می گوید. ما به راحتی فرزند شما را می کشیم و تو هیچ کاری نمی توانی انجام دهی.

پدر و مادر دلارا قران به دست به زندان می روند. التماس می کنند. فریاد می کشند و می گویند تو رو خدا اجازه دهد تا ما اولیاءدم را ببینیم. به پایشان بیوفتیم. ولی ....

دلارا دارابی را به پای چوبه دار می برند. او راضی نمی شود اعدام شود. هیچ کس پیش او نبود نه مادر نه پدری و نه وکیلی که به خواسته هایش توجه کند. طناب دار را به گردن نحیفش می اندازند. و نمی دانم کدام بی رحمی صندلی را از زیر پایش رها می کند. نمی دانم او کیست .

قاضی جاوید نیا حکم اعدام دلارا را صادر کرد. پس از مدتی دادستان رشت شد. از زمانی که او متصدی این پست گردید. یک نفر در این شهر سنگسار شد و امروز دلارا دارابی جانش از بدنش جدا شد.

روحش شاد