ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sun, 28.10.2007, 1:18
دموکراسی دلاری

اکبر گنجی

ایران امروز - روزنامه واشنگتن پست در ۲۶ اکتبر مقاله ای به قلم اکبر گنجی به چاپ رسانید* که بخشی از یک مقاله مفصل بود که اصل آن در زیر به نظر شما میرسد.


ایران و جهان غرب به روابطی دوستانه و صلح آمیز احتیاج دارند. اما اینک ، بیش از همیشه ، خطر جنگ همه را تهدید می کند.برای ‏ممانعت از جنگ ، کارهایی باید صورت پذیرد.صلح محصول دموکراسی است.نظام های خودکامه پنهان کار و غیر قابل اعتمادند. ‏مردم ایران خواهان یک نظام دموکراتیک سکولار ملتزم به آزادی و حقوق بشر هستند. اگر در ایران رژیم دموکراتی مستقر بود، جهان ‏غرب دیگر دلیلی برای هراس از دولت ایران نداشت. رژیم بنیادگرای حاکم بر ایران ، رژیمی خطرناک است ، ولی خطر آن برای ‏مردم ایران است ، نه امریکا. ما به آزادی و دموکراسی و صلح نیاز داریم ، نه زیستن در شرایط جنگی و انتظار کشیدن موشک های ‏ویرانگر آمریکایی. ‏

بذر دموکراسی به زمین مساعدی نیاز دارد تا در ان بروید. زمین عراق و مصر و عربستان و...مساعد بنیادگرایی اند. اگر در این ‏جوامع یک انتخابات رقابتی، منصفانه و ازاد برگزار شود، بنیادگرایان در ان پیروز خواهند شد. ایران تنها کشور خاورمیانه است که ‏اگر یک انتخابات ازاد، رقابتی و منصفانه در ان برگزار شود، نیروهای مدرن و دموکرات در ان پیروز خواهند شد. گذار به ‏دموکراسی از طریق مبارزات بدون خشونت، مسأله ی ماست. اما مشکل ما فقط این نیست که رژیم به بهانه جنگ جامعه را سرکوب ‏می کند، مشکل ما این هم هست که رژیم تمام مخالفین خود را مزدوران امریکا می خواند.‏

مخالفت نیروهای دموکرات ایرانی با بودجه 75 میلیون دلاری امریکا به سوتفاهم های بسیاری دامن زده است. از این رو باید روشن ‏شود که ما با چه چیز مخالف و با چه چیز موافق هستیم؟

یک- سیاست خارجی همه ی دولت ها به دنبال تامین منافع ملی ان کشور است.هر دولتی برای منافع خود به دیگران کمک مالی می ‏کند. دریافت کنندگان این نوع کمک ها به طور طبیعی متقابلاً مجبورند تا خود را با سیاست های اهداء کنندگان هماهنگ سازند. ‏وابستگی حزب الله لبنان ، مجلس اعلای انقلاب عراق و برخی از گروه های افغانی به دولت ایران ، به دلیل دریافت کمک های مالی و ‏تسلیحاتی است. دولت امریکا هم در کشورهای مختلف اقدام به چنین کارهایی می کند. مردم ایران نمی خواهند که جنبش دموکراسی ‏خواهی ایران به هیچ دولتی وابسته و متعهد باشد.‏

سیاست خارجی دولت امریکا در اسیا و افریقا (نظیر سایر دولت های جهان) به شدت تابع منافع سیاسی و اقتصادی این کشور است و ‏ارتباطی با بسط دموکراسی در این مناطق ندارد.کشورهای ترکمنستان، قزاقستان، آذربایجان، قرقیزستان،تاجیکستان و... که روابط ‏دوستانه ای با دولت امریکا دارند ،از جمله بزرگترین ناقضان حقوق بشر و رژیم هایی خودکامه هستند.اما دولت امریکا اهمیت چندانی ‏به نقض حقوق بشر در این کشورها نمی دهد و برای گسترش دموکراسی در این جوامع بودجه به تصویب نمی رساند.مردم منطقه ی ‏خاورمیانه ، سیاست خارجی دولت امریکا را حمایت یک جانبه از دولت اسرائیل تلقی می کنند، نه گسترش دموکراسی در منطقه. ‏

دو- به دلیل وابستگی بسیاری از سیاستمداران ایرانی در دو قرن گذشته به سفارت خانه های بیگانه، فصای فکری تمام روشنفکران و ‏مخالفان رژیم، ضد بیگانه است و اگر کسی از دولتی خارجی پولی دریافت نماید، از طرف مردم طرد و بلا اثر خواهد شد.در کشور ما ‏به کسی که از یک دولت خارجی وجهی دریافت نماید، "مزدور" خطاب می شود. اگر دولت امریکا به دنبال شناسایی نیروهای ‏دموکرات ایرانی است ،هر ایرانی که تقاضای پول کند یا وجهی دریافت نماید، از سوی جامعه ی ایران دموکرات "شناخته" نخواهد ‏شد.‏

سه - رژیم ایران به بهانه تصویب بودجه 75 میلیون دلاری امریکا، تمام مخالفان خود را متهم به استفاده از این بودجه می کند.اگر چه ‏این دروغی بزرگ است، ولی این فریب در فضا سازی علیه مخالفان در بخشی از جامعه موثر بوده است. یکی از دلایل پایداری این ‏رژیم ، بیگانه ستیزی و بیگانه هراسی ان است.‏

چهار- فرض کنیم که دولت امریکا یک میلیارد دلار برای گسترش دموکراسی در ایران اختصاص دهد. ایا با این بودجه می توان یک ‏نظام سیاسی دموکراتیک در یک کشور(ایران) ساخت؟کسانی که گمان می کنند با دلار می توان دموکراسی ساخت، طرح خود را ‏ارائه کنند تا در همه ی کشورهای خودکامه از ان استفاده شود. اگر دلار دموکراسی ساز بود، چه نیازی به لشکر کشی و هدر دادن ‏پانصد تا ششصد میلیارد دلار در عراق و افغانستان؟

پنج- جنبش دموکراسی خواهی ایران و نهادهای مدنی ، به منابع مالی نیاز دارند. بودجه فعالیت دموکراسی خواهان باید از منابع ایرانی ‏تأمین شود. اگر خود ایرانی ها برای گذار به دموکراسی کاری نکنند، دولت دیگری نمی تواند برای انها دموکراسی به ارمغان اورد. ‏ایرانی های خارج نشین خوشبختانه در اثر کوشش فراوان به ثروت هنگفتی (ششصد تا هشصد میلیارد دلار) دست یافته اند. اینان می ‏توانند به این جنبش از طریق به راه انداختن یک رسانه واقعاً ملی ( تلویزیون ) ،با هدف گذار به دموکراسی ، یاری رسانند.‏

‏ شش- دموکراسی محصول پیش شرط های معرفتی و اجتماعی است. اگر این پیش شرط ها وجود داشته باشد، نوبت انسانهای شجاع ‏و ازادیخواه فرا می رسد که از طریق مبارزه ی عملی گذار به دموکراسی را ممکن سازند. بسیاری از پیش شرط های اجتماعی ‏دموکراسی، در مقایسه با کشورهای مشابه، در ایران وجود دارد. اما با دلار نمی توان انسانهای شجاع و مبارزی که حاضر به پرداخت ‏هزینه هستند، تولید کرد.‏

هفت- بودجه 75 میلیون دلاری امریکا در کجا هزینه شده است؟ برای رادیو فردا، تلویزیون امریکا، وزارت خارجه امریکا. به هر ‏میزان بودجه اینها اضافه شود، به ما مربوط نیست. اما اگر از این بودجه حتی یک دلار به یک گروه ایرانی پرداخت شده است ، چرا ‏به طور شفاف آن را اعلام نمی دارید؟ باتوجه به این واقعیت ، چرا این بودحه را حمایت از دموکراسی در ایران می نامید؟ بگوئید ‏تخصیص بودجه برای رادیوفردا، تلویزیون امریکا و وزارت خارجه امریکا. به این ترتیب این تصور که این نوع رسانه ها برای ‏براندازی رژیم ایران است ، نیز زائل خواهد شد. از سوی دیگر، ایا کنگره ی امریکا نیازی به این احساس نمی کند که طی یک ‏ارزیابی دقیق روشن سازد تخصیص این بودجه تاکنون چه کمکی به پیشرفت دموکراسی در ایران کرده است؟ ‏

درخواست ما این است: برای رفع هرگونه سوتفاهم ، قانونی به تصویب رسانید که پرداخت هرگونه وجه به اپوزیسیون ایرانی را به ‏طور مطلق ممنوع نماید. جنبش دموکراسی خواهی ایرانیان، نه به بودجه دیگر دولت ها، که به حمایت اخلاقی – معنوی جامعه جهانی ‏و محکومیت جهانی رژیم ایران، به دلیل نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر، نیازمند است. شورای غیر موثر حقوق بشر سازمان ‏ملل را باید، موثر و کارا کرد.‏

پس ما با چه کاری موافق هستیم؟ رژیم ایران تمام رسانه های مستقل را تعطیل کرده است و مانع رسیدن صدای دموکراسی خواهان به ‏گوش مردم می شود. دولت ایران با استفاده ی از تکنولوژی مدرنی که از کمپانی های غربی دریافت کرده ، فیلترینگ وسیعی بر رسانه ‏ها حاکم و عملاً امکان استفاده از اینترنت را منتفی کرده است. جهان غرب ، به دلیل فروش تکنولوژی جلوگیری از دریافت اطلاعات ‏آزاد به این دولت ، به مردم ایران بدهکار است. باید سانسور گسترده و هژمونی رسانه ای رژیم را شکست. اگر مردم ایران بتوانند ‏از طریق تلویزیون تمام وقت و اینترنت از وقایع مطلع شوند و شاهد نقد آزادانه ی سیاست ها وعملکردها و ارائه ی مدل های بد یل ‏باشند، رژیم مجبور می شود کل بورکراسی امنیتی سانسور خود را تعطیل نماید. پول دادن به اپوزیسیون یک بحث است و استفاده ی ‏مردم ایران از رسانه های خارجی جهت دسترسی به اطلاعات، بحثی دیگر.‏

* Part of this article has been published in Washington Post.

http://www.washingtonpost.com/wp-dyn/content/article/2007/10/25/AR2007102502216.html?sub=new

Dollar Democracy

Akbar Ganji

Iran and the West need to have friendly and peaceful relations. But, at present, everyone is more than ever faced with the threat of war. In order to prevent war, there are things that need to be done. Peace is a product of democracy. Despotic states are furtive and untrustworthy. The Iranian people want to have a secular, democratic state that is committed to freedom and human rights. If Iran had a democratic state, the West would no longer need to fear the Iranian government. Iran’s current fundamentalist state is a dangerous state; but it is dangerous for its own people, not for the US. We need freedom, democracy and peace; not war conditions and the constant dreading of a barrage of destructive US missiles. The seeds of democracy need fertile soil in order to grow. Iraq, Egypt, Saudi Arabia, etc. are fertile soil for fundamentalism. If free and fair elections were held in these countries now, fundamentalists would emerge victorious. Iran is the only country in the Middle East in which modern, democratic forces would win any free and fair elections. Transition to democracy through peaceful struggle is our current concern. But our problem is not just the fact that the Iranian regime suppresses civil society on the pretext of war, it is also the fact that the regime describes all its opponents as US stooges and mercenaries.

Democratic Iranian forces’ opposition to the 75m-dollar US fund has generated a great deal of misunderstanding. So, we need to make it clear what we oppose and what we favour.

1. Any government’s foreign policy is directed at fulfilling and safeguarding the country’s national interests. Any government provides financial aid to others based on its own interests. And those who receive this kind of aid naturally have to align themselves with the donor’s policies. The affiliation to the Iranian government of Lebanon’s Hezbollah, the Iraqi Islamic Supreme Council, and some Afghan groups is because they receive financial assistance and weapons from Iran. The US Administration also provides assistance of this kind to various countries and groups. The Iranian people do not want their democratic movement to be dependent on and affiliated to any foreign government.

The US Administration’s foreign policy in Asia and Africa is (not unusually) dictated by US political and economic interests, not by concern for spreading democracy. Turkmenistan, Kazakhstan, Kyrgyzstan, Tajikistan and many other countries that have friendly ties with the US Administration are major violators of human rights and have despotic regimes. But the US Administration does not attach much importance to the violation of human rights in these countries and does not allocate budgets to make them democratic. The people of the Middle East see US foreign policy as biased support for the Israeli government, not as an effort to spread democracy.

2. In view of the fact that many Iranian politicians in the last two centuries were steered by and in the pay of foreign embassies, the general disposition of Iranian intellectuals and opposition activists is anti-foreigner. When an Iranian receives money from a foreign government, he/she is shunned by the people and becomes ineffective. In Iran, anyone who accepts money from a foreign government is dubbed “a mercenary”. If the US Administration is striving to give official recognition to democratic Iranians, it should be aware that any Iranian who asks the US for money or takes money from it will not be “recognized” as a democrat by Iranians.

3. The Iranian regime uses the 75m-dollar US fund as an excuse to accuse all its opponents of drawing on this fund. Although this is a big lie, this ploy has proved to be a relatively effective way of poisoning the public’s mind against the regime’s opponents. One of the reasons for the current regime’s staying power is Iranians’ opposition to and fear of foreigners.

4. What if the US were to allocate a 1bn-dollar fund to spread democracy in Iran? Would it be possible to create a democratic state in another country (Iran) with this sum? The people who think that they can make democracies with dollars should submit a bill for the allocation of funds for transforming all despotic regimes into democracies. If dollars could create democracies, why did the US Administration send so many troops to Iraq and Afghanistan, and squander more than 500bn dollars?

5. Iran’s democratic movement and civil institutions do need financial resources. But these resources must come from Iranian sources. If Iranians themselves do nothing to make the transition to democracy, democracy cannot be presented to them like a gift. Expatriate Iranians have worked hard and have made a big fortunate (amounting to some 600bn to 800bn dollars). They can help their country’s democratic movement and assist the transition to democracy by establishing a truly national medium (TV).

6. Democracy has epistemic and social prerequisites. If these prerequisites exist, then, it is the turn of brave, freedom-loving individuals to make the transition to democracy possible through their struggles. Many of social prerequisites of democracy do exist in Iran now. But dollars cannot produce the brave, combative individuals who are prepared to pay the price of struggling for democracy.

7. What has the 75m-dollar fund been spent on? On Radio Farda, VOA TV and US State Department activities. It makes no difference to us how much is allocated to these recipients. But even if one single dollar of this fund has been given to an Iranian group, why is this not publicized openly? In view of these facts, why do you describe this fund as a fund for supporting democracy in Iran? Why not call it a fund for Radio Farda, VOA TV and the State Department? This would also help dispel the idea that these media’s purpose is to overthrow the Iranian regime. At the same time, does Congress feel no need to make a clear assessment of whether or not this fund has assisted the progress of democracy in Iran so far?

This is our request: In order to do away with any misunderstanding, approve a bill that totally bans the payment of any funds to Iranian opposition groups/individuals. The Iranian people’s democratic movement does not need handouts from foreign governments; it needs the moral support of the international community and condemnation, by the world, of the Iranian regime for its extensive and systematic violation of human rights. The United Nations’ ineffective Human Rights Council must also be made effective.

So, what do we favour? The Iranian regime has closed down all independent media and is preventing the people from hearing any democratic voices. The Iranian government is using modern technology, which it has purchased from Western companies, to block many websites and to make it almost impossible for Iranians to use the Internet. The West has made profit at the Iranian people’s expense by selling this technology to the Iranian government. The Iranian regime’s extensive censorship and media hegemony has to be ruptured. If the Iranian people can learn about events via a 24-hour TV and have effective access to the Internet; and if they can hear and read open criticism of the regime’s policies and learn about alternative models of government, the regime will be forced to abandon its security-censorship apparatus. Giving funds to the opposition is one thing; allowing Iranians to have access to foreign media and accurate information is another thing altogether.





نظر کاربران:


مقاله آقای اکبر گنجی در روزنامه واشنگتن پست تحت عنوان « دمکراسی دلاری» ، آنهم با توجه به جوّّ سياسی حاکم بر جهان را بايد مثبت ارزيابی کرد. ولی برای من روشن نيست که چرا و بچه دليل آقای گنجی در هنگام نگارش آن مقاله، از جمله : « اگر در ایران رژیم دموکراتی مستقر بود، جهان ‏غرب دیگر دلیلی برای هراس از دولت ایران نداشت. » استفاده نموده است ، در حاليکه اين جناب بايد بخوبی اطلاع داشته باشند که برای « جهان غرب» حفظ منافع اقتصادی و هژمونی سياسی و نظامی اش تعيين کننده است و در صدر برنامه آن قرار دارد و نه موضوع دفاع از «حقوق بشر» و برقراری نظامهای دمکراسی در جهان!
دفاع از حقوق بشر و نظام دمکراسی برای دولتهای استعمارگر جهانی در بسياری از موارد، يک موضوع تبليغاتی است!! اگر چنين نيست ، چرا و بچه دليل سازمان «سيا» و «انتيلجنت سرويس» عليه حکومت ملی و قانونی دکتر محمد مصدق در 28 مرداد 1332 (1953 ) کودتا کردند؟
آيا در آن مقطع تاريخی کودتا ، دولت دکتر مصدق کوچکترين خطری برای « برقراری نظام دمکراسی و حقوق بشر » بود، که موجب « هراس » جهان غرب شده بود؟
بنظر من نبايد عملکرد و سياست های دولت های استعمارگر جهانی از جمله دولت استعمارگر ايالت متحده آمريکا در ديگر گوشه های جهان رادر هنگام قضاوت در باره « ماهيت » آن دولت ها، از خاطر بدور داشت.
دولت سالوادار آلنده ، دولتی که طی يک انتخابات آزاد در کشور شيلی بقدرت رسيده بود، کدام اعمالی را مرتکب شده بود که آن اعمال موجب « هراس» جهان غرب شد؟ مگر دولت آلنده همچون دولت مصدق تصميماتی اتخاذ نکرده بود که آن تصميمات در تضاد با منافع استعمارگران جهان قرار داشت؟ آيا آن «تصميمات» سبب نشد تا «جهان غرب» با پايمال کردن تمام قوانين بين المللی و کمک گرفتن ازعناصری همچون «ژنرال پينوشه» در سال 1973 عليه دولت منتخب مردم شيلی (دولت سالوادور آلنده ) دست به کودتا زد؟
دکتر منصور بيات زاده ـ 16 آبان 1386 ( 28 اکتبر 2007)