ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Fri, 02.02.2007, 11:44
قصه پر غصه سینما در جمهوری اسلامی


===========================================

بيشتر از اين كه بخواهيم به نقد و بررسي يك دوره از مديريت فرهنگي بپردازيم مي‌خواستيم، توصيف دقيق‌تر و منصفانه‌تري از يك دوره داشته باشيم. مديران فرهنگي اگر چه به مناسبت‌هاي مختلف بسيار سخن مي‌گويند، اما در سخنان رسمي، روايت خود آنان را از ماجرا‌ها نمي‌توان يافت، بخصوص در حوزه مديريت فرهنگي كه مثل راه رفتن بر لبه تيغ است و ناگزير بايد بسياري مواقع دم فروبست تا آن چه ذره ذره و به زحمت به دست آمده است به اشاره‌اي از دست نرود.


توصيف بيروني مديريت يك دوره براي قضاوت درباره آن دوره به خصوص در حوزه مديريت فرهنگي كفايت نمي‌كند و ما در اين گفت‌وگو بيش از اين كه دنبال قضاوت باشيم دنبال آگاهي‌هاي بيشتر از مسير روايت فردي احمد مسجد‌جامعي بوديم كه ساليان درازي را در حوزه‌هاي مختلف مديريت فرهنگي سپري كرده است، هر چند هنوز محذور‌ها آن قدر وسيع است كه نتوانيم به روايت كاملا‌ فردي او دست يابيم، اما مي‌توانيم بگوييم كه او هيچ پرسشي را بي‌پاسخ نگذاشت، پاسخ‌هايي كه از نظر ما كاملا‌ صادقانه بود، اما اين كه آيا همه پاسخ‌ها قابل انتشار است يا نه، بحث ديگري است، بحثي كه بخصوص وقتي با حق و حقوق ديگران گره مي‌خورد، مسجد‌جامعي شرط احتياط را از دست نمي‌داد و راضي نبود بسياري از اقدامات و دفاعش از سينماگران را در اين گفت‌وگو بيان كند. آن چه به خود او و عملكردش مربوط بود، پاسخ سر راست مي‌يافت و در آن چه پاي ديگران به ميان مي‌آمد، اندكي احتياط مي‌كرد. با اين حال گفتني‌هاي بسياري از او شنيديم كه در جاي ديگر نمي‌توان سراغ گرفت. ما دوست داشتيم از جشنواره فيلم فجر و ادعاي مديران فرهنگي امروز كشور درباره سينما شروع كنيم، اما به نظر مسجد‌جامعي هر نوع قضاوتي درباره سينما به آگاهي از سير تاريخي آن در دوره بعد از انقلا‌ب موكول مي‌شد، زيرا سينما تا به اينجا برسد راه پرپيچ‌وخمي را پشت‌سر گذاشته بود كه جز با شناختن آن نمي‌توان از رويداد‌هاي امروز سينماي ايران تصويري شفاف داشت، شايد به همين خاطر هم بود كه مسجد‌جامعي برخلا‌ف روال معمول مديران به جاي ارائه گزارش كارهايش سخن گفتن در اين باره را ترجيح داد و گزارش كار را به زمان‌هاي ديگري موكول كرد. بخش دوم و پاياني اين گفت‌وگو در آخرين روز جشنواره منتشر خواهد شد. بخش دوم روي سال‌هاي اخير متمركز شده، درباره وقايع اين سال‌ها، اقدامات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلا‌مي و از سينماگراني چون كمال‌تبريزي، مجيد مجيدي، عباس كيارستمي، تهمينه ميلا‌ني، منيژه حكمت و... حرف زده‌ايم. ‌


علي‌اصغر سيدآبادي - گيسو فغفوري


گفت‌وگو با بحث از دهه 60 شروع شد كه مديريت فرهنگي بايد از سينما اعاده حيثيت مي‌كرد. اين عين عبارت او بود.


چرا؟ ‌


براي اين كه در آن دوره اصل سينما زير سوال بود و برخي از چهره‌هاي تاثيرگذار انقلا‌ب حتي معتقد بودند كه ما نياز به سينما نداريم.


چرا اين تلقي پيش آمده بود؟
يك فيلمي را تهيه و تدوين كرده بودند از بدترين صحنه‌هاي فيلم‌هاي قبل از انقلا‌ب و اين فيلم را افراد مختلف ديده بودند و خيلي از آقايان به اين نتيجه رسيده بودند كه ما سينما لا‌زم نداريم. چون تلقي‌شان از سينما بر اساس همين فيلم شكل گرفته بود. درباره فيلم محلل حتي حكم اعدام كارگردان هم صادر شده بود كه بعدها البته با مداخله امام لغو شد. مديريت فرهنگي در چنين وضعيتي در اولين مرحله كارش بايد اين سوءظن نسبت به سينما را مرتفع مي‌كرد و اين كاري نبود كه در كوتاه‌مدت قابل حل باشد و تا سال‌ها بعد چنين سوءظني نسبت به سينما در جامعه وجود داشت.


از مداخله امام درباره لغو حكم اعدام كارگردان گفتيد. ايشان چه نقشي در اين ماجراها كه گفتيد داشتند.
نقش حضرت امام در رفع چنين سوءظني خيلي موثر بود. تعريفي كه از فيلم <گاو> داريوش مهرجويي كردند، يك تعريف ساده نبود. يك جور هم به رسميت شناختن سينما بود و هم انتخاب بهترين نوع سينماي آن روزگار ايران. ‌


شايع بود كه ظاهرا ايشان جلوي پخش سريالي را هم گرفته‌اند.
به هيچ عنوان ! عكس آن بود. مي‌خواستند جلوي پخش كاري را بگيرند و امام نگذاشت. مثلا‌ يك سريالي پخش مي‌شد به نام <پاييز صحرا> كه خيلي بحث برانگيز شد. آقايان در تريبون‌هاي رسمي و عليه آن موضعگيري كردند و خواستار توقف آن شدند تا كار به حضرت امام كشيد. ايشان آن را ديدند و گفتند چيز خلا‌في در آن نديده‌اند و سريال ادامه پيدا كرد؛ هر چند شان حضرت امام ورود به اين جزييات نبود، ولي به موقع درباره افراط و تفريط‌ها با همان شجاعت مثال‌زدني وارد مي‌شدند. ‌


شما از اعاده حيثيت سينما گفتيد. براي اين اعاده حيثيت چه كارهايي انجام شد؟
آن‌موقع فيلم‌ها را به سران نظام نشان مي‌دادند و در رياست‌جمهوري هم سالني براي نمايش فيلم بود. اين چهره‌هاي برجسته كمك كردند كه اين مشكل حل شود. براي اين كه بدانيد كه مشكل چقدر عميق بود، حادثه‌اي را نقل مي‌كنم كه شنيدني است. قرار شد در مجلس شوراي اسلا‌مي هم فيلم‌ها را نمايش بدهند تا اين طرز فكر نسبت به سينما كمرنگ شود. اولين فيلم را كه قرار شد در مجلس نمايش بدهند همين كه شروع شد، يكي از نمايندگان يك بحث انتقادي خيلي تندي را شروع كرد و نماينده ديگري جواب ايشان را داد و خلا‌صه فيلم ناتمام رها شد و مدت‌ها طول كشيد تا با رايزني‌هاي مختلف و مذاكرات مختلف راه نمايش فيلم در مجلس باز شود.


اين مشكل كه تنها در مجلس نبود.
نه. مديريت فرهنگي كشور در آن سال‌ها با يك جور سوءتفاهم مواجه بود. بايد مديران كشور قانع مي‌شدند و اعتمادشان به سينما جلب مي‌شد. هيچ راه ديگري نبود. درباره نقش امام گفتيم. تعبير امام كه با سينما مخالف نيستيم بلكه با فحشا مخالفيم، بين جنبه‌هاي منفي و خود سينما تمايز قائل مي‌شد. يا همان تعريف امام از فيلم گاو به عنوان فيلمي از دوران قبل باعث شد تا كل سينما با يك چوب رانده نشود. به هر حال، از بزرگان كشور كمك گرفته شد و كم‌كم سينما به عنوان يك هنر به رسميت شناخته شد. در مديريت كشور از سينما اعاده حيثيت شد. شما ببينيد در كتاب آماري كه بعد از انقلا‌ب منتشر شد، اصلا‌ سينما از آمار حذف شده بود.


جايگزين كساني كه با بودن سينما مخالف بودند چه بود؟
به نظر مي‌آمد سه راه بيشتر وجود نداشت يا بايد مثل عربستان سعودي دور سينما خط كشيده مي‌شد كه بعضي از آقايان طرفدار اين راه بودند.اين يعني محروم كردن فرهنگ ايران از يك رسانه جدي جهاني. يا بايد فيلم از خارج وارد مي‌شد. مثلا‌ سال 1362 قرار شد هيچ فيلمي اكران نشود. آقاي شجاع نوري رفت و يك سري فيلم از خارج آورد. اين يعني تبديل شدن ايران به يك مصرف‌كننده بزرگ و منفعل جهاني؛ اما راه حل سوم اين بود كه سينماي ايراني داشته باشيم، سينمايي كه مال خودمان باشد كه اين البته دشوارترين گزينه بود.


‌ مديريت فرهنگي آن زمان دنبال اين راه بود و اين راه مخالفان زيادي داشت. براي دنبال كردن اين راه نمي‌شد اجازه تجربه كردن و آزمون و خطا داده نشود. بالا‌خره با تلا‌ش‌هاي زياد، مديريت فرهنگي آن زمان قبولا‌ند كه ما بايد سينماي خودمان را داشته باشيم و از درون همين فكر بود كه نسل تازه‌اي از سينماگران متولد شدند كه امروز خيلي از آنها را مي‌شناسيم و براي ايران افتخار كسب مي‌كنند.


گزينه اول پاك كردن صورت مساله بود. گزينه دوم راحت كردن خودمان بود و گزينه سوم انتخاب راهي دشوار و پر سنگلا‌خ براي استفاده از ظرفيت فرهنگ ايراني و اسلا‌مي با استفاده از تجربيات جهاني و حركت در مسير هويت ديني و ملي با سينما و درانداختن طرحي نو براي سينماي ايران.


وقتي مديران كشور به اين راه حل رسيدند آيا مخالفت با سينما از بين رفت؟
نه ولي سينما امكان حركت پيدا كرد. ما توانستيم به سوي يك سينماي ايراني كه ارزش‌هاي ديني خودمان را هم داشته باشد و نگاهي انساني هم داشته باشد حركت كنيم. اين حركت اما خيلي سخت بود، از يك طرف بايد سختي‌هاي معمول كار را تحمل مي‌كردند و از يك طرف ديگر هميشه موانعي بر سر رشد سينما در ايران بود. با سينما هميشه خيلي با ترديد رفتار شده است. در همه دوره‌ها اگر نگاه كنيد مي‌بينيد كه به سينما خيلي سخت گرفته مي‌شود و حساسيت زيادي درباره‌اش هست. هنوز هم چنين است. اين نگاه به كل حوزه فرهنگ هم هست. شما همين گزارش تحقيق و تفحص را با همان فيلمي كه اول انقلا‌ب تهيه شده مقايسه كنيد! در نوع نگاه تهيه‌كنندگان هر دو شباهت زيادي پيدا مي‌كنيد.


ممكن است به شما ايراد بگيرند كه شما معتقديد سينماگران هر خطايي كردند، نبايد با آن برخورد كرد؟
نه. به نظر من ظرفيت سينماي كشور آن قدر بالا‌ هست كه خودش بتواند خطاهايش را اصلا‌ح كند و نياز به مداخله نباشد. من منظورم اين نيست كه هيچ خطايي در سينما يا حوزه فرهنگ صورت نمي‌گيرد و يا اين خطاها ناديده گرفته شود. منظورم اين است كه اولا‌ اين خطاها بزرگ‌تر از خطاي ديگران نيست و ثانيا سينماگران خودشان مي‌توانند خطاهاي خود را اصلا‌ح كنند. اگر خطايي هم در حوزه فرهنگ و سينما اتفاق مي‌افتد، مثل هر حوزه ديگري بايد با آن برخورد كنيم نه سخت‌تر. در درون صنف سينما سازوكارهاي مناسب رفع اين خطاها هست. مثلا‌ در خانه سينما شورايي به نام شوراي صيانت از سينما تشكيل شده بود و براي هر خطاي كوچك نياز به اين همه هياهو و مداخله نيست. بايد دولت به جاي دخالت به نظارت اكتفا كند و به آنها فرصت داده شود كه خطاهاي خود را اصلا‌ح كنند.
به نظرم در آغاز خاستگاه ترديد‌ها اين بود كه آيا هنر و سينما مي‌تواند بومي و ملي شود و همراه با اهداف انساني و اخلا‌قي باشد يا نه؟ كه به نظر ما شدني بود و سينماي ايران نشان داد كه شدني است و همين ترديد‌ها را كمرنگ كرد.


چه جوري؟
در كنار تلا‌ش همه جانبه مديريت فرهنگي نسل نوخاسته‌اي از سينماگران و دست‌اندركاران هنر و فرهنگ ظهور كرده بودند كه اين همزمان شده بود با يك حادثه بزرگ و تاريخي براي مردم ايران و آن جنگ تحميلي بود و دفاع مقدس. در آن سال‌ها سينما توانست با حضور جدي و موثرش در عرصه سينماي دفاع مقدس هم دين خود را به كشور و مردم ادا كند و هم به تعريف و تاسيس سينما جاني تازه بدمد. ‌
مخالفان سرسخت سينما وقتي به راي‌العين ديدند كه سينما چه نقش مهمي در نشان دادن ارزش‌ها و اصالت‌هاي دفاع مقدس دارد به اهميت و ضرورت سينما اعتراف كردند.
سينما با ورودش به عرصه دفاع مقدس توانست در جلب اعتماد مديران كشور به سينما خيلي تاثيرگذار باشد. شما براي اين كه اهميت اين سينما را ببينيد بايد رويداد بزرگ جنگ را با رويداد‌هاي بزرگ ديگري كه در كشور افتاده مقايسه كنيد. ببينيد نه درباره انقلا‌ب اسلا‌مي كه حادثه بزرگي بود و نه درباره انقلا‌ب مشروطه ما فيلم‌هاي بزرگي نداريم كه شايسته اين حادثه باشد، اما درباره جنگ تحميلي داريم و برخي از بهترين فيلم‌هاي سينماي ايران به اين موضوع اختصاص پيدا كرده است.


در آن سال‌هاي آغازين سينماگران در ميان اين بحث‌ها كجا بودند؟ درهمان بحث‌هاي‌ اوليه‌اي كه به قول شما اعاده حيثيت از سينما بود.
خوب برخي از آن‌ها هم كار مي‌كردند و تلا‌ش مي‌كردند كه خودشان را اثبات كنند، برخي هم كه گذاشته بودند و رفته بودند. در كل سينماگران وضع خوبي نداشتند. هنوز نسل جديدي كه بعد‌ها پديد آمدند هم نبودند. ميان مديريت فرهنگي و سينماگران هم فضاي درك نشده‌اي بود. درك شرايطي كه مديريت فرهنگي با آن روبه رو بود براي سينماگران خيلي سخت بود.


همه مشكل به همين تلقي از سينما برمي‌گشت؟
اوايل تقريبا اين‌طور بود. ما بايد براي حفظ اصل سينما در كشور تلا‌ش مي‌كرديم، اما رفته رفته كه موجوديت سينما پذيرفته شد، مشكل‌هاي ديگر هم به چشم مي‌آمدند. تلا‌ش‌هايي كه در همان سال‌هاي اوليه مي‌شد براي اين كه سينما به رسميت شناخته شود و نوعي از سينما پديد بيايد كه نتوان فيلم‌هاي آن چناني از صحنه‌هايش تهيه كرد، باعث شد كه ظرفيت‌هاي بالقوه به بالفعل تبديل شوند و نسل جديد سينماگران در همين دوره آغاز به كار كردند و امروز هر كدام از آن‌ها به چهره‌هاي بزرگي تبديل شده‌اند كه مي‌توانند پشتوانه‌هاي خوبي براي سينما باشند، به خصوص كساني مثل مجيدمجيدي كه حميت صنفي دارد و خودش را كنار نمي‌كشد و در اتفاق‌هايي مثل جشن خانه سينما به دفاع از سينما پرداخت. اين افراد به‌گونه ديگري از تضعيف سينما جلوگيري مي‌كنند.


‌ آن مشكلا‌تي كه گفتيد بعد به چشم مي‌آمدند چه بودند؟
ببينيد با ورود تكنولوژي‌هاي جديد به سينما مثل سي‌دي‌ها، ويديو، شبكه‌هاي خصوصي و شبكه‌هاي ماهواره‌اي و بعد‌ها دوربين‌هاي ديجيتالي و اينترنت، مديريت سنتي ما در سينما نيز دچار مشكل مي‌شد و مدام بايد با تحولا‌ت تغيير مي‌كرد. مديريت سينمايي ناگزير مي‌شد كه در سازمان اداري خود نيز متناسب با اين تحولا‌ت تغييراتي بدهد، اما هميشه ساختار اداري اجازه نمي‌داد كه با سرعت تحولا‌ت، تغييرات متناسب را داد. ببينيد من الا‌ن فكر مي‌كنم بخشي از مشكلا‌تي كه ميان سينماگران و وزارت‌فرهنگ و ارشاد اسلا‌مي پيش مي‌آيد به همين خاطر است. الا‌ن دوربين‌هاي ديجيتال رونق گرفته و فيلمسازان ما هم از آن زياد استفاده مي‌كنند، خوب با فيلمسازي ديجيتال كه نمي‌توانيم همان برخورد را بكنيم كه با فيلم سوپر8 مي‌كرديم. بخشي از مشكلا‌ت و ناهمزباني‌هاي ميان سينماگران و دولت از همين تفاوت‌ها نشات مي‌گيرد و دولت نمي‌تواند خود را به سرعت با شرايط جديد وفق بدهد. با اين همه در دوره‌هاي مختلف تلا‌ش‌هايي انجام گرفت تا اين فاصله كم شود.


بعد كه استقبال جشنواره‌هاي خارجي از فيلم‌هاي ايراني پيش آمد وضعيت چگونه بود؟
باز هم بايد نسبت به اساس حضور بين‌المللي فرهنگ و سينماي ايران قانع مي‌شدند. اغلب آن اوايل باور نمي‌كردند و توجيه‌شان دشوار بود كه فيلم ايراني بتواند در يك جشنواره معتبر شركت كند و جايزه بگيرد. البته سوءتفاهم‌ها هم هميشه بود مي‌دانيد كه تا پايان دوره وزارت ما تعداد جوايز بين‌المللي در حوزه سينما به بيش از هزار جايزه رسيده بود. نكته جالبي را رئيس بانك مركزي مي‌گفت. ما در دولت گزارشي از سينما ارائه كرديم، رئيس بانك مركزي گفت كه ما در اجلا‌سي جهاني بوديم در آمريكا كه روساي بانك‌هاي مركزي كشورها بودند. ديديم كه روساي بانك‌هاي مركزي كشورهاي مختلف از ما استقبال مي‌كنند و به ما تبريك مي‌گويند. برايمان خيلي عجيب بود، اما بعد ديديم به خاطر موفقيت فيلم <رنگ خدا> است. مي‌خواهم عرض كنم كه موفقيت‌هاي سينماي ايران روي تصويري كه در خارج از ما ساخته مي‌شود، خيلي تأثير دارد. ‌


خب آقاي مسجد‌جامعي فكر مي‌كنم با اين مقدمه مي‌توانيم درباره دوره وزارت‌تان بهتر بحث كنيم. اول اين كه آيا آن سوءظن در دوره شما هم بود؟
اين سوءظن هميشه بوده. هيچ وقت از بين نرفته، اما گاهي با اغراض ديگري هم درآميخته است و اين كار را دشوارتر مي‌كرد. شما همين الا‌ن به جشنواره‌هاي موسيقي و تئاتر نگاه كنيد. همان اتفاق‌هايي كه ما به خاطرش مورد شديدترين حمله‌ها بوديم، الا‌ن هم دارد تكرار مي‌شود. بالا‌خره هنرمندان ما مشخص‌اند. كارنامه آن‌ها هم مشخص است. شما اگر بخواهي در اين مملكت كار هنري بكني نمي‌تواني آن‌ها را ناديده بگيري. بايد با هنر جهان رابطه داشته باشيم و نمي‌شود كه نداشته باشيم. اگر خواسته باشيم رابطه هنري با جهان داشته باشيم، هم بايد ميزباني كنيم و هم مهمان باشيم و همه اين‌ها سياست و برنامه‌هايي را نياز دارد .اما آن دوران به خاطر همين مسائل به ما حمله مي‌كردند و الا‌ن ديگر حساسيتي ندارند. اين دوگانگي معيارها نشان مي‌دهد كه برخوردها اغلب براساس مسائل سياسي صورت مي‌گرفت.


‌ اما ما فكر مي‌كنيم كه اين سوءظن در دروه وزارت شما تقويت شده بود و مخالفت با‌ سينما و هنر شكل جدي تري گرفته بود. در همين رابطه شنيده ايم كه سي دي از طرف نمايندگان مجلس هفتم داده بودند به شما تا برخي از بازيگران را از بازي محروم كنيد.

بله تا حدودي اين طور مي‌شود گفت. به هر حال دشواري‌هايي بود كه سپري شد. روزهاي سختي بود. مدام بايد توضيح مي‌داديم و مذاكره مي‌كرديم. با نهاد‌هاي مختلف قضايي و امنيتي جلسات زيادي داشتيم. خيلي وقت‌ها بايد دوباره از سينما اعاده حيثيت و از سينماگران دفاع مي‌كرديم. بله آن سي‌دي هم بود. عكس‌هاي نامناسبي از بازيگران زن سينماي ايران تهيه شده بود و عده‌اي هم پيگيرش بودند تا بازيگراني را كه عكسي در اين سي‌دي داشتند از فعاليت محروم كنيم، اما اولا‌ به نظر ما كساني كه اين عكس‌ها و سي دي را تهيه و توزيع كرده بودند مجرم بودند و بايد اول به جرم آن‌ها رسيدگي مي‌شد و تحت تعقيب قرار مي‌گرفتند. ثانيا خيلي از موارد ساختگي بود و با تكنيك‌هاي كامپيوتري مونتاژ شده بود و چندتايي هم عكس بود كه به حريم شخصي افراد مربوط مي‌شد و تهيه‌اش خودش عمل مجرمانه بود. ما از يك طرف با اين طور اتفاق‌ها روبه‌رو بوديم و از طرف ديگر شرايط‌مان به راحتي درك نمي‌شد.


شايد به اين خاطر كه همين حرف‌ها گفته نمي شد؟ ‌
ما كه دنبال اختلا‌ف و سر و صدا نبوديم. ما مي‌خواستيم مشكل حل شود و ترجيح مي‌داديم كه مشكل از راه‌هاي بهتري حل شود و فكر مي‌كرديم كه سينماي ايران بيش از هر چيزي به ثبات احتياج دارد و براي رسيدن به اين ثبات بايد كمي حوصله به خرج مي‌داديم تا در فضاي عقلا‌ني‌تري ماجراها را حل كنيم و مخالفان را قانع كنيم و خيلي وقت‌ها هم موفق مي‌شديم. همين ماجراي سي‌دي بالا‌خره حل شد، اما فرض كنيد اگر اين را همان موقع اعلا‌م مي‌كرديم چه اتفاقي مي‌افتاد؟ آيا به نفع سينماگران بود؟ ما هميشه منفعت سينما را در نظر مي‌گرفتيم. خيلي از اتفاق‌ها و فشارها را مطبوعاتي و رسانه‌اي نمي‌كرديم گرچه منافع فردي ما در اين بود ولي ما مصحلت سينما را در نظر مي‌گرفتيم. هنوز هم بسياري مسائل ناگفته وجود دارد كه رسانه‌اي نمي‌كنيم.


اما گاهي براي اين ثبات برخي از سينماگران هزينه مي‌دادند. برخي از اين سينماگران مثل عباس كيارستمي نتوانستند فيلم‌هايشان را در ايران نمايش بدهند.‌
بله متاسفانه اين طوري است. همكاران ما هم هزينه مي‌دادند. اما همه ما هزينه داديم تا از كل سينما حفاظت كنيم. البته از آقاي كيارستمي در يكي از دوره‌هاي جشنواره تقدير هم شد.


بله، ولي فيلم باد ما را خواهد برد به خاطر يك شعر از فروغ نتوانست به نمايش در آيد.
نه! به خاطر شعر فروغ نبود. تشخيص شوراي نظارت اين بود كه در آن برخي مضامين وجود دارد كه با ضوابط مندرج در قانون سازگار نيست. ما در چارچوب قانون از حقوق افراد دفاع مي‌كرديم. البته معتقد نيستم هر تصميمي كه من يا همكارانم گرفته‌ايم لزوما بهترين تصميم بوده يا تشخيص ما لزوما بهترين تشخيص بوده اما فكر مي‌كنم بايد شرايط را هم در نظر بگيريم. همه تلا‌ش من و همكارانم اين بود كه بتوانيم كل سينما را حفظ و تقويت كنيم. حالا‌ ممكن است در اين راه اشتباه‌هايي هم صورت گرفته باشد.


آقاي مسجد‌جامعي به نظر مي‌رسد كه گاهي فشارها به گونه‌اي بود كه شما مجبور به عقب نشيني مي‌شديد.نه، نكته مهمي كه بر آن خيلي تاكيد داشتيم اين بود كه وقتي مجوزي صادر مي‌كرديم، به هيچ وجه حاضر نبوديم لغوش كنيم و در دوره من شما هيچ مجوزي سراغ نداريد كه لغو شده باشد، با اين كه فشار خيلي زياد بود، مثال خيلي روشنش فيلم مارمولك بود.