ايران امروز

نشريه خبری سياسی الكترونيك

Iran Emrooz (iranian political online magazine)

iran-emrooz.net | Sat, 20.01.2007, 16:01
نامه‌ی سرگشاده بهمن قبادی

بهمن قبادی نسبت به شرايط عدم صدور پروانه نمايش نيوه مانگ و عدم پروانه ساخت فيلم جديدش معترض شد و با ارسال نمابری به تشريح برخی مسائل پرداخت.
به گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، در اين نمابر ارسالی آمده است:

مدتی قبل، در كمال ناباوری خبری را بر روی يكی از سايت‌های سينمايی ديدم مبنی بر اين كه روابط عمومی معاونت سينمايی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اعلام كرد: « در شرايط فعلی و بنا به دلايل عديده مطابق مقررات، توليد هرگونه فيلمی توسط بهمن قبادی در دستور كار اداره كل ارزشيابی و نظارت سينمای حرفه‌ای اين معاونت نمی‌باشد.»

ناباوری‌ام هنگامی تاييد شد كه متن نامه ارسالی از سوی روابط عمومی معاونت سينمايی را با نشان جمهوری اسلامی و عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گوشه آن رويت كردم. تا جايی كه به ياد دارم در تاريخ جمهوری اسلامی ايران اين بايد، برای اولين باشد كه به طور رسمی و مكتوب، معاونت سينمايی اعلام می‌كند، اجازه كار را از يك كارگردان ايرانی و بين‌المللی پس از انقلاب سلب می‌كند.
با صبوری به انتظار نشستم تا ببينم و بدانم حقيقت چيست و اين روش به كجا می‌انجامد. طی تماسی از سوی دفترم با منبع صادر كننده نامه، اشاره كردند كه به هيچ وجه نكته منتشر شده در خبرها صحت ندارد؛ ممنوع شدن فعاليت من فقط يك سوءتفاهم خبری حاصل از بدفهمی متن نامه است و رعايت شان من برای معاونت سينمايی اهميت تام دارد. اما نامه دفترم كه در آن خواسته شده بود روابط عمومی معاونت سينمايی برای پايان دادن به – ظاهرا – شايعات و جلوگيری از گسترش سوءتفاهمی كه خودشان آن را دامن زده‌اند،‌ رسما ممانعت از فعاليت من توسط اداره ارزشيابی و نظارت را تكذيب كند، بی‌پاسخ ماند. اين يعنی كه به زبان چيزی گفتن و در عمل شيوه ديگری را در پيش گرفتن؛ كه معنای نهايی‌اش تاييد همان به اصطلاح سوءتفاهم است. يعنی كه من اجازه كار ندارم.»

وی نوشته است: اكنون كه مراحل توليد آخرين ساخته‌ام «نيوه مانگ» (نيمه ماه) را از بدو فيلمبرداری تا امروز مرور می‌كنم، با وضوحی بيش از آن چه كه می‌دانستم، در می‌يابم هيچ كدام از مشكلاتی كه از سر گذرانده‌ام تصادفی نبوده است. هنگامی كه غير رسمی به من گفته شد بهتر است فيلمم را به زبان كردی نسازم، شروع مشكلاتی را حس كردم كه حاصل نوعی نگرش دستورمابانه بود و در ادامه به ندادن نگاتيو دوربين‌هايی انجاميد كه در انبار خاك می‌خورد. اگر از آن چه كه پيشتر گذشت بگذرم، روندی كه اكنون در حال وقوع است به هيچ عنوان قابل چشم‌پوشی نيست. ماه‌های متمادی است كه اداره نظارت به بهانه‌های واهی از صدور پروانه نمايش «نيوه مانگ» طفره می‌رود. چند بار فيلم را كوتاه كرده‌ام تا نظر آقايان تامين شود كه نمونه‌های كوتاه شده فيلم، موجود است. اما هر بار هفته‌ها طول كشيده تا آقايان، پاسخی بدهند و بعد از هر پاسخ اين دور باطل تكرار شده است. بيش از سه ماه است كه از صدور پروانه ساخت فيلم جديدم – كه اتفاقا هيچ ربطی هم به كردها ندارد و در قلب تهران قرار است ساخته شود – طفره می‌روند. واضح است اين روندی حساب شده است كه داستان بازيگر قبل از انقلاب و طرح چند باره آن، در حالی كه رسما آن را تكذيب كرده‌ام و حضور وی را در فيلمی توليد ايران، منوط به اخذ مجوزهای رسمی از اداره نظارت دانسته‌ام، تنها يك بهانه در دست كسانی است كه می‌خواهند افكار متفاوت را سركوب كنند.

گرچه اين حق را برای خود محفوظ می‌دانم كه در صورت فراهم نشدن شرايط توليد در ايران، چنين فيلمی را با حضور بازيگر مورد نظرم در هر كشور ديگری كه مناسب بدانم بسازم.»
اين كارگردان در ادامه آورده است: «برای فيلم اخيرم «نيوه مانگ»، از سوی اداره نظارت معاونت سينمايی متهم به جدايی طلبی شده‌ام، در حالی كه همواره اين نكته را تكذيب كرده‌ام و خودم را يك كرد ايرانی می‌دانم و حاضر نيستم حتی يك وجب از خاك كشورم تكه تكه شود. اما وقتی كسی نيات ديگری دارد، شما هر چه قدر هم تلاش كنيد كه تصوير مورد نظر شما را ببيند، نخواهد ديد؛ حتی با چشمان باز! برای همين هم هست كه با وجود اصرارم بر نمايش خصوصی «نيوه مانگ» با زيرنويس فارسی برای عده‌ای از اهالی سينما، كارشناسان و منتقدان، با پيشنهادم مخالفت می‌شود، اما در همان حال طی يك حركت عجيب والبته برنامه‌ريزی شده در ادامه همين جريان، اداره نظارت طی اقدامی ابتكاری و تعجب برانگيز، بدون كسب اجازه از من به عنوان كارگردان و مالك مطلق فيلم «نيوه مانگ»، آن را بدون زيرنويس فارسی برای حدود سی نفر از اهالی سينما كه قاعدتا كردی هم نمی‌دانند در يك جلسه خصوصی نمايش می‌دهد و مسوولی، شخصا برای حاضران، با توضيحات جعلی، محتوا و ديالوگ‌های فيلم را ترجمه می‌كند. توضيحاتی كاملا جهت‌دار مبنی بر اين كه در اين صحنه راجع‌به جدايی طلبی حرف می‌زنند. فلان عدد اشاره به تاريخ پيروزی فلان رهبر كرد است (حال آن كه عدد مورد اشاره در فيلم با عدد مورد نظر آقايان ده سالی اختلاف دارد!) و ... واقعا پشت پرده چه خبر است كه دريافت پروانه نمايش فيلم‌ام را اين گونه هدايت می‌كند؟ جالب اين است روزنامه‌ای كه هيچ صدايی را جز صدای خود بر نمی‌تابد گزارش مفصلی عليه من چاپ می‌كند كه عصبانيت يك جريان خاص را از اين كه اسم‌ام به عنوان يكی از صد كارگردان مطرح جهان در كتابی از انتشارات معتبر تاشن آمده است، نشان می‌دهد، اما حتی اين عصبيت، بيشتر بهانه‌ای است كه در كنار آن به بحث جدايی طلبی از سوی من دامن بزنند و عضو شورای نظارت معاونت سينمايی، كه خود – ظاهرا – كارگردان است، جزو مصاحبه شوندگان اين گزارش است و جملاتی را تحويل مردم بی‌خبر از موضوع می‌دهد تا موجبات تخريب موقعيت مرا نزد افكار عمومی فراهم بياورد.»

قبادی در ادامه‌ی نامه‌اش نوشت: آيا واقعا اقدام اين فرد عضو شورای نظارت تجزيه‌طلبانه است يا موقعيت غيرقابل انتخاب من به عنوان يك كرد ايرانی؟ واضح است جرياناتی وجود دارد كه بسياری از فيلمسازان موفق از سر راه برداشته شوند تا جا برای به اصطلاح‌ فيلمسازان نور چشمی باز شود. اما آقايان از اين نكته غافل‌اند كه هنرمند با تقاضا يا ميل كسی وارد اين وادی نشده است كه اكنون من به عنوان يكی از آنها بخواهم با فشار اين يا آن جريان پا پس بگذارم. به عنوان يك فيلمساز ايرانی كرد با اعتبار بين‌المللی، با وجود اين كه ماه‌هاست جلوی كارم را گرفته‌اند، تاكنون سكوت كرده‌ام، و اين سكوت هر بار باعث شده است آقايان جری‌تر شوند و احساس قدرت بيشتری بكنند. اما اكنون اخطار می‌كنم كه بر اساس اصول قانون اساسی هيچ شخص، سازمان يا نهادی نمی‌تواند جلوی فعاليت حرفه‌ای فيلم‌سازی‌ام را بگيرد. كل دم‌ودستگاه معاونت سينمايی بر پايه حضور ما فيلمسازان شكل گرفته و نفس وجودی‌اش مشروط به فعاليت ماست و نه برعكس. اما اكنون خادمان ما در دستگاهی كه اساسا وظيفه‌اش خدمت به هنر و هنرمند و تسهيل شرايط كار برای ماست، خدمت به افكار خود را از امثال من می‌خواهند زيرا تنها جرم‌ام كرد بودن است. بنابراين جمله عنوان شده از سوی روابط عمومی معاونت سينمايی كاملا با معناست كه «به دلايل عديده مطابق مقررات، توليد فيلمی توسط بهمن قبادی در دستور كار اداره نظارت نمی‌باشد.»

من فراموش نمی‌كنم، تاريخ هم همين طور و هشدار می‌دهم كه شما هم فراموش نكنيد: زمان قاضی بزرگی است. تاريخ اين مرز و بوم و سينمای آن قضاوت خواهد كرد كه چگونه تلاش نافرجامی را آغاز كرده‌ايد تا اذهان هنرمندانی چون مرا به سوی چيزی كه صرفا خودتان درست می‌پنداريد هدايت كنيد. تجربه سه دهه سينمای پس از انقلاب هنوز آن قدرها از ما دور نشده است كه فراموش كنيد با زور و اعمال قدرتی كه فقط دوره‌های كوتاهی دوام می‌آورد، نخواهيد توانست هيچ هنرمندی و از جمله مرا تحت نظارت سليقه‌ای خود درآوريد. اكنون به عنوان يك فيلمساز هشدار می‌دهم كه اگر اداره كل ارزشيابی و نظارت معاونت سينمايی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ايران مجوز ساخت فيلم تازه‌ام را در اسرع وقت صادر نكند، راسا نسبت به فيلمبرداری آن در خيابان‌های تهران اقدام خواهم كرد تا بيايند بساط فيلمسازی‌ام را جمع كنند كه ببينم اين بار با استناد به چه قانون من درآوردی تازه‌ای دستهای دوربين‌ام را خواهند شكست و چشم‌های فيلم‌ام را كور خواهند كرد؟