iran-emrooz.net | Fri, 06.10.2006, 17:03
«مشاركت سياسی زنان و مساله توكنيسم»
ايسنا: سعيد حجاريان در مقالهای كه به نشست «بررسی نقش احزاب در توسعه مشاركت سياسی زنان» - كه توسط كميسيون زنان جبهه مشاركت ايران اسلامی - برگزار شد، ارائه كرده آورده است: شايد اگر همه ما اعم از مردان و زنانی كه به نوع اين مسائل توجه داريم تلاش كنيم كه تا آنجا كه ممكن است توكنهای اجتماعی به زنان اختصاص يابد آنگاه با تحركی كه در لايههای زيرين صورت میگيرد و تحرك اجتماعی عمودی كه زنان بدين واسطه از آن برخوردار میگردند، ديگر حتی چندان نيازی به اعطای توكن سياسی به زنان نباشد و به طور خود بخودی و بر مبنای اصل شايستهسالاری، زنان شايسته بیهيچ منتی نقش و سهم واقعی خود را بيابند.
در متن مقاله سعيد حجاريان با عنوان " مشاركت سياسی زنان و مساله توكنيسم" آمده است:
«چرا رواست كه زنان به روی چارپايه دار بروند اما به روی چارپايه خطابه نه؟» المپ دوگوژ- حقوق زنان و شهروندی ١٧٨١
تجدد با غيريتتراشی و سنت با غيرتورزی دست به دست هم دادهاند تا كيش خانهنشينی را به زنان تحميل كنند و آنان را به حوزه خصوصی بلكه اختصاصی برانند. به قول فردوسی:
زنان را بود بس همين يك هنر
نشينند و زايند شيران نر
اما تاريخ مذكر لااقل از ماكياولی به بعد سياست را علم قدرت میداند. علم قبضه قدرت، حفظ قدرت و به كارگيری قدرت و آن را در كانون امر عمومی قرار میدهد. لذا با تفكيك و تمايز ساختاری بين امر خصوصی و امر عمومی زنان به حاشيه رانده و از عالم واقع و كشاكش قدرت در حوزه رئالپلتيك Real Politic دور شدند. به همين خاطر نسبت به قدرت و سياست تصورات خامانديشانهای پيدا كردهاند. اگر اين تفسير را از تاريخ مذكر بپذيريم، جز اين است كه بخاطر تحميل نقش خاصی بودهاست كه به زنان واگذار شده است؟ و از آنان خواسته شده است كه در تقسيم كار اجتماعی نقش خانهداری و پردهنشينی ايفا كنند.
البته بعضی غير از اين اعتقاد دارند و میگويند چه كسی از زنان به واقعيات روزمره و طبيعت نزديكتر بوده، مثلاً پروين اعتصامی كه میگويد:
حديث روشن ظلم شما و نكبت ما
حقيقت است چرا صحبت از مجاز كنيم
آيا در عالم تخيلات هورقليايی سير كرده يا مردانی كه به دنبال ناسيوناليسم رمانتيك رضاخانی و به دنبال مجاز رفتند و حتی جان خود را از دست دادند؟
پروين در ارتباط با واقعيات روزمره زندگی، كاملا حقيقت را درمیيابد. شعر او عينی است و ذرهای توهم در آن ديده نمیشود.
اساسا چرا سياست را به قدرت تحويل كنيم و آن را به معنای قدمايی آن به كار نبريم كه بخشی از حكمت عملی است و هم عنان اخلاق، تدبير منزل و زيبايیشناسی است، آنگاه ولو با نگاه مردانه، سياست مدن بسيار افيمينه میشود.
چندی پيش يكی از دولتمردان اروپايی گفته بود كه ما مردان چه گلی به سر تاريخ زدهايم جز آنكه جنگ و تجاوز و بمب و خرابی به ارمغان آوردهايم؟ بگذاريد كمی هم تاريخ به دست زنان اداره شود. زنانی كه همواره منادی صلح، محيط زيست، حقوق بشر و جنبشهای آنتی سيستميك بودهاند.
از مقدمات فوق كه بگذريم، بهتر است نگاهی به ايران خودمان داشته باشيم: در ايران مشاركت سياسی زنان از الگوی واحدی برخوردار نيست در بعضی مناطق عشيرهسالاری (Tribalism) در آن حكمفرماست كه مردان قبيله نيز ناچارند از فرمان ريشسفيدان و كدخدايان قبيله اطاعت بكنند. در بيشتر مناطق ايران پاتريارشاليسم و مردسالاری به حدی قاهر است كه زنان به تبع پدران و شوهرانشان سياست میورزند. همين مردسالاری عامل بازتوليد سلطانيسم در سطح دولت است.
فقط در بعضی مناطق پيشرفته شهری كه زنان به واسط درآمد مستقل دارای تحرك عمودی اجتماعی هستند و نوعی تعهد تشكيلاتی نيز دارند متفردا و بدون توكنيسم در سايه كنشهای سياسی به جايی رسيدهاند.
پس ناگزيريم برای تقويت مشاركت سياسی زنان بر دو عامل فوق كه يكی ساختاری و ديگری فرايندی است تفوق يابيم. به لحاظ تاريخی نيز میتوان از سه دوره مشاركت سياسی زنان در پيش از انقلاب نام برد كه اولی خصلت اشرافی داشته است. ديگری خصلت ليبرال داشته و سومی درونمايهای از راديكاليسم را با خود حمل می كرده است.
مثلا خانمها مريم فيروز فرمانفرما، مهناز افخمی، اشرف دهقانی میتوانند سمبل اين سه دوره و نسل باشند. كه كمابيش با سرمشق اروپايی آن همخوانی دارند.
بعد از انقلاب شاهد دورهای از بسيج عمومی و مشاركت تودهای زنان، بدون هويت زنانگی آنان هستيم. اما بعد از دوم خرداد ٧٦ با تشكيل NGOهای زنانه، روزنامه و جرايد زنانه، شاخههای حزبی زنانه و جنبشهای كمرمق فمنيستی شاهد تشخصيابی زنوارگی در مشاركت سياسی هستيم.
سخن از توكنيسم شد. در سالهای اخير اين بحث در ميان نخبگان به ويژه فعالان امور زنان بسيار رونق داشته است و با عباراتی نظير فرصت ويژه، سيستم كتا و تبعيض مثبت از آن ياد میشده است. البته به دليل سطحی كه اين نوع بحثها بيشتر در آن طرح میشده است تبعيض مثبت برای خانمها بيشتر بدل به افزايش نمادهای سياسی و نقش و سهم زنان در مناصب سياسی و اجرايی میشده است. من در اينجا علاقهمندم اندكی در زمينه توكنيسم سخن بگويم و زنان را به بحث و گفتگو درباره توكنيسم دعوت كنم و در انتها تلاش خواهم كرد نظر خود را در اين باره به اختصار بيان نمايم.
واژه توكن واژهای است آفريقايی كه وارد انگليسی شده و معنای تحت اللفظی آن هديه يا يادگاری است. معنای ديگرش ژتون است. مانند ژتون غذا يا كوپن بنزين كه میتواند جايگزين پول در بازار بشود. معنای جدیتر آن امتياز يا امتيازدادن است . امتياز چند نوع است بعضی امتيازها از پايين به بالادستیها میرسد مثل رانت، كه معمولا آن را اشخاص بالادست میخورند. يا پاتروناژ كه مثل خون در رگهای نظام پاتريمونيال در گردش است. توكن را بالادستیها به پاييندستیها میدهند. توكنيسم هم در واقع هديهگرايی يا امتيازگرايیاست اگر قبول كنيم كه اين امتيازها داده شود و به دنبال كسب آنها باشيم، توكنيست خواهيم شد. البته گاهی توكن جنبه نمايشی هم دارد و صوری است. يعنی قصدخريد و فروش ندارند، توكن میگيرند و بيشتر میخواهند مودت ايجاد كنند.
به هرحال جنبه نمايشی آن غالب است مثلا خانم چيللر را نخستوزير میكنند اما قدرت اصلی دست ژنرالهای مرد است يا مثلا برای جور بودن جنس در كابينه میخواهند دو نفر كرد در كابينه باشند، دو نفر بلوچ باشند، چند زن باشند، چند جوان هم باشند تا بتوانند بگويند كشور ما پيشرفته است يا دولت دموكراتی داريم.
حالا بياييم اين جنبه نمايشی توكن را كنار بگذاريم و برويم برجنبه واقعی آن بپردازيم و ببينيم توكنيسم خوب است يا بد، مثلا سهميهای برای مناطق محروم در دانشگاهها قرار بدهيم تا به توسعه كمك شود بيشتر اين جنبه از توكنيسم مورد نظر من است نه جنبه نمايشی آن سوال اصلی اين است : آيا به زنان توكن بدهيم يا ندهيم؟
چند نوع توكن داريم:
١- توكن فيزيكی، مثلا مسابقه دوی مختلط برگزار كنيم به زنها بگوييم در دوی دوهزارمتر ، صدمترجلوتر از مردها بايستند كه از آنها عقب نيفتند و مسابقه عادلانه باشد. اين صدمتر را میگوييم توكن فيزيكی.
٢- توكن ذهنی، اين مربوط است به رقابت ذهنی ياحافظه برای شركت در رشتههای علمی وقتی شما گزينه جنسيت زن را علامت میزنيد، خود به خود چند نمره بيشتر يا كمتر میگيريد. اين امكانی كه به زنان داده میشود، يا از زنان سلب میشود، توكن ذهنی است.
توكن ذهنی انواعدارد:
الف: قدرت تفكر انتقادی
ب: توانايی تحليل
ج: قوت حافظه
٣- توكن اجتماعی كه ، مهمترين توكن است. توكن اجتماعی ٤ نوع است: اقتصادی، سياسی ، فرهنگی و حقوقی.
٣-١- توكن اقتصادی ، مثل اينكه بانكها به زنانی كه میخواهند كار اقتصادی بكنند بيشتر از مردها وام بدهند و بهره كمتری از آنان بگيرند.
٣-٢- توكن سياسی، اينكه زنان توكن بگيرند و بتوانند بدون رقابت سياسی و داشتن شرايط لازم وزير بشوند يا در امور نظامی زنان در ارتش استخدام شوند و درجه ارشد بگيرند يا مردها چهارسال يكبار درجه بگيرند ولی زنان سه سال يكبار.
٣-٣- توكن فرهنگی، مثل اينكه به زنان اجازه داده بشود در امور فرهنگی توكن بگيرند. دولت به آنها امتياز بدهد كه در رشته پزشكی جراح بشوند. البته ممكن است كسی پيش آنها نرود و بگويد من مغزم را دست دكتری كه از اين طريق جراح شده نمیدهم اين بحث ديگری است درحال حاضر هم ممكن است بعضی از زنان برای زايمان به دكتر مرد مراجعه كنند يا آشپز مرد را ترجيح بدهند.
٣-٤- توكن حقوقی مثل حق حضانت ياحق طلاق كه به زنان میدهند. البته اين ديگر توكن نيست بلكه بايد حق زنان بيشتر از مردان باشد يعنی زنان بتوانند مردان را طلاق بدهند. اما به فرض اينكه نام فاميل مادر روی اطفال نهاده شود (كه الان بعضی از فمنيستها روی آن اصرار دارند.)
آيا درست است كه زنان به دنبال توكن باشند؟ درچه زمينههايی توكن خوب است؟ درچه زمينههايی توكن بد؟ ممكن است كسی بگويد اساسا توكن گرفتن صحيح نيست بلكه بايد زمينههای رقابت فراهم شود و بايد توكنهای مردان را هم برداريم. چون توكنهای مردانه مانع فعاليت زنان است.
زنان همواره تحت ستم بودهاند به دليل پدرسالاری دركار مساوی با مردان دستمزد كمتر گرفتهاند. اينها سازهها اجتماعی است كه در طول تاريخ شكل گرفته و اجتماعی شده است، از زمان تقسيم كار اوليه ساخته شده است بعضیها معتقدند در تقسيم كار اوليه مردها به خاطر شرايط جسمانیشان شكارگری میكردهاند و زنان كشاورزی بنابراين زنان جيرهخوار مردان بودهاند. بنابراين از بدوپيدايش انسان تا به حال توكن داده میشد، حالا ببينيم میشود كه يك شبه توكن را برداشت؟ يك نظر وجود دارد كه میگويد اگر ما در طول زمان بساط پدرسالاری را برچينيم وشرايط را برای زنان هموار كنيم نيازی به توكن ياصدقه داد به زنها وجود ندارد ، اما بايد ببينيم اگر توكن را برداريم چه زمانی نتيجه مطلوب را در مورد وضعيت زنان خواهيم گرفت من به اين سوال پاسخی نمیدهم. بيشتر مايلم صاحبنظران به ويژه زنان در اين بحث شركت كنند.
فمنيستهای ليبرال میگويند يك مو از خرس كندن غنيمت است. يك توكن هم از مردها بگيريم، خوب است آنها مثل مردان شدن و رسيدن به مردان برایشان جدی است و سخت به دنبال توكن هستند. حتی از توكنهای نمايشی استقبال میكنند. حاضرند چند وزارتخانه صوری درست كنند به زنها درجه بدهند كه مردها زيردست باشند و لذا برابری حقوقی اتفاق بيفتد. زنها هميشه كمتراز مردها دستمزد میگرفتهاند .پس بايد قانون كار تغيير كند، مزد مساوی در برابر كار مساوی باشد. حتی بالاتر ، زنها از مردها بيشتر مرخصی استعلاجی بگيرند.
فمنيستهای راديكال مخالف توكن هستند حرف آنها اين است كه میگويند چرا مردها بايد سمبل ما باشند چه لزومی دارد ما با مردها در يك ميدان رقابت كنيم ورزش مردانه با ورزش زنانه فرق دارد. حتی به نوعی جدايی گزينی بين مرد و زن معتقدند. آنها میگويند مردها چه گلی به سر تاريخ زدهاند، جز اينكه حق مردم را خورده، ظلم كرده و جنگ آفريدهاند. ما زنان اصلا طبع زنانه داريم و اين طبع را حفظ میكنيم ما اصلا توكن نمیخواهيم. آنها معتقدند فرهنگ (كلتور) مردانه و طبيعت (ناتور) زنانه است. مردها عالم را فاسد كردهاند ما بهتر است به طبيعت زندگی برگرديم. به همين دليل است كه فمنيسم را به خاطر طبيعت گرايی آن خواهر خوانده جنبش سبز (طرفداری از سلامت محيط زيست) میدانند. فمنيستهای راديكال معتقدند كه مردها آمدند و فرصتها را از ما گرفتند و كيش خانهنشينی را به ما تحميل كردند. طی نسلها اين كيش انباشته شده و جزء طبيعت ثانويه ما شده است. مردها ما را از طبيعتمان دور كردند، ما بايد به طبيعت خود برگرديم و اين برای بشريت بهتر است. حتی بعضی از آنها معتقدند سلطه و هژمونيسم امری مردانه است پس بايد دنيا را با طبع زنانه كه ضد سلطه است تلطيف كرد تا دموكراسی ايجاد شود. در اين صورت ديگر نه جنگ هست نه ديكتاتوری.
بحثهای معارض ديگری كه اينجا عليه توكنيسم مطرح میشود از اين قرار است:
١- آيا توكنيسم با كارايی يا بهرهوری تناقض دارد يا خير، كارآمدی بخشی از توان ملی هر كشوری است. مثلا ما ارتش زنان درست كرديم، به زنان درجه داديم، سرهنگ و سرتيپ شدند. اگر جنگ شد اين ارتش كارآمدی دارد يا نه؟ اگر نتوانند جنگ را اداره كنند چه میشود؟
٢- آيا توكنيسم با توسعه منافات دارد يا خير؟ در توسعه بحث از رقابت بين الملل است بايد كار كنيد، اين ضبط صوت را توليد كنيد و بتوانيد آن را بفروشيد و سهمتان را از بازار جهانی بگيريد. اگرنتوانيد آن را صادر كنيد توسعه مشكل میشود. منطق رقابت در دنيا كاملا خشن است. اگر بتوانيد سهمتان را در بازار جهانی به دست بياوريد، اشتغال داخلی ايجاد میشود، استاندارد زندگی بالا میرود، بازار خارجیاش بهتر میشود و يا دنيا رقابت میكند.
حالا بايد ديد در جريان توسعه، اگر به زنان توكن بدهيم، نتيجه آن چه میشود؟ آيا میتوانيم دردنيا رقابت كنيم؟ مثلا دو ماه به زنان مرخصی بدهيم و قيمت كالای مان دوبرابر دربيايد؟
توسعهگراها میگويند توكنيسم كاملا با توسعه مخالفت دارد. پس بايد پايه توكنيسم را زد هرچيز كه بتواند. زمينه رقابت ما را در خارج مهيا كند مهم است. پس بايد داخل را فدای خارج كرد. بعضیها میگويند ممكن است در كوتاه مدت توكنيسم را حذف كنيم ولی در دراز مدت توكن بدهيم. در چين– كه قاتل به تساوی بودند كل زنان را به كار كشيده بودند، چون دستمزد ارزان بود جنس ارزان توليد میكردند و میگفتند در دراز مدت به آنها امتياز میدهيم.
٣- توكن حق است يا امتياز؟ حق چيزی است كه فرد مستحق آن است مثل حق حيات و حق بيان كه عرفا حق شده است اما امتياز چيزی است كه تفضلا به كسی داده میشود، بعضیها میگويند توكن حق است يا اول امتياز است بعد به مرور زمان حق میشود. مثلا در قديم اين امتياز بوده است كه شما حق داشته باشيد اما بعد تبديل شد به حق رأی. يا آزادی بيان زمانی امتياز بود و حالا حق شده است (اگر شده باشد!). قبل از انقلاب د ركنكور میگفتند١٥ نفرزن و ١٥ نفر مرد میتواند برای فلان رشته وارد دانشگاه بشود با آنكه مردها بيشتر نمره میآوردند ولی نصف ظرفيت را بايد زنها پركنند. اين امتياز بوده يا حق ؟ البته الان به علت آن كه تنها امكان ارتقاء زنان از طريق دانشگاه است خود بخود اين توكن لغو شده است.
به اين پرسشها بايد پاسخ داد و مشخص كرد كه در چه سطح و تا چه حد و با چه اولويتهايی بايد به موضوع توكنيسم پرداخت.
اگر بخواهيم صورت مساله را بيشتر باز كنم بايد بگويم منظور من بحث در مورد نخبگان نيست مساله وزارت زنان نيست بلكه مقصود بحث درباره مسائل توده زنان است مساله آنها حق طلاق است . حضانت است، اشتغال است. زنان در حال حاضر در سطح وسيعی ا زدانشگاهها فارغ التحصيل میشوند. آنها در اين بازار كار چه بايد بكنند؟ آنها درس خواندهاند اما كاری برايشان نيست. اگر هم كار هست مردها ارجحيت دارند در ادارهها و شركتهای خصوصی كه كنكور وجود ندارد، مردها با پارتی جلو میروند و شغل میگيرند مشكل ما جمعيت زنان بيكار است با ارتش ذخيره زنان چه بايد كرد و چگونه بايد برای آنها اشتغال ايجاد كرد، كارفرما میگويد زن بچهدار میشود و فكر و ذكرش پيش بچهاش است. میخواهد چهار ماه مرخصی بگيرد پيمانكارها حتی مرد مجرد رابه مرد متاهل ترجيح میدهد كه حق تاهل نپردازند. رقابت خيلی خشن شده است. دراين رقابت خشن زنان چه بايد بكنند.
ممكن است بپرسيد اگر ما اين سوالات را در سطوح پايينتر پاسخ بدهيم مساله وزارت زنان حل میشود؟ من میخواهم بگويم ممكن است حل نشود. مهم آن است كه آيا زنان در حوزه سياست به طور واقعی نماد و نماينده يك جريان و حركت واقعا موجود اجتماعی در حوزه امور زنان هستند يا خير؟ اگر بودند خود بخود جای خود را در عالم سياست نيز باز میكنند، اما اگر نخبهگرايانه و جدا از مطالبات واقعی زنان بخواهند بدنبال توكنيسم بروند حتما كارشان جنبه سمبليك خواهد گرفت. شايد اگر همه ما اعم از مردان و زنانی كه به نوع اين مسائل توجه داريم تلاش كنيم كه تا آنجا كه ممكن است توكنهای اجتماعی به زنان اختصاص يابد آنگاه با تحركی كه در لايههای زيرين صورت میگيرد و تحرك اجتماعی عمودی كه زنان بدين واسطه از آن برخوردار میگردند، ديگر حتی چندان نيازی به اعطای توكن سياسی به زنان نباشد و به طور خود بخودی و بر مبنای اصل شايستهسالاری، زنان شايسته بیهيچ منتی نقش و سهم واقعی خود را بيابند. لذا هرچه زنان فعال به حوزه اجتماعی نزديك شوند و اگر توكن و امتيازی هست به سود توده زنان جامعه بگيرند، موثرتر از آن است كه صرفا سراغ حوزه رقابت سياسی بروند و عرصه اجتماع راا رها كنند. حوزه سياست كه پيش از اين هم مربوط به مردها بوده اگر كماكان حوزه آنها باشد، اتفاقی خاصی رخ نمیدهد. اگر ده نفر زن به مجلس و دو نفر هم به هيات دولت بروند مجموعا میشوند ١٢ نفر، آيا مساله ما اين ١٢ نفر است يا آن ٣٠ ميليون نفر؟ ممكن است دولت حتی با گماردن چند زن در چند مقام دولتی نمايش بدهد كه زن هم در كابينه ما هست اما دغدغه من، تنها حضور زنان در رقابت سياسی نيست، مساله من سرنوشت ٣٠ ميليون انسان است و اينكه بايد به آنها توكن داد يا نه؟