جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - Friday 19 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 31.08.2006, 7:22


دكتر رامين جهانبگلو بعد ازظهر ديروز - چهارشنبه ٨ شهريور - بطور غيرمنتظره از زندان آزد شد. او بلافاصله به خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) رفت كه تا با آنها گفتگو نمايد. ايسنا نخست يك خبر كوتاه دو سه سطری‌ درباره‌ی آزادی جهانبگلو داد، اما ساعت ٢ صبح روز بعد- پنجشنبه ٩ شهريور - متن «مصاحبه»‌ی مفصلی‌ با جهانبگلو را در سايت خود قرار داد. اين مصاحبه زمانی انتشار يافته كه روزنامه‌های پنجشنبه از چاپ خارج شده‌ بودند و جمعه نيز تعطيل است و تنها روز شنبه (يعنی سه روز پس از انتشار «اعترافات») است كه روزنامه‌‌ها می‌توانند (البته آنهم اگر بتوانند) درباره اين «مصاحبه» بنويسند و چون و چرا كنند.
صحبت‌های آقای جهانبگلو با ايسنا «داستان بدون شرح» است و بنظر می‌رسد همان چيزی است كه مقام‌های امنيتی و قضايی جمهوری اسلامی پيشتر خبر آن را داده بودند: «پخش اعترافات جهانبگلو»
چند تكه از گفتگوی جهانبگلو با ايسنا:

* «درحال حاضر كه به گذشته نگاه می‌كنم حالت قربانی را پيدا كردم زيرا عملا در حلقه و زنجيره‌ای افتادم كه كار و هدف من نبوده است. در حقيقت يك نوع لغزش و انحراف از كار تحقيق فلسفی و روشنفكری من به سمت يك كار سياسی صورت گرفته است.»
* «چيزی كه هميشه برايم جالب بود كار روشنفكری بود، اما عملا در مسير نهادهای آمريكايی قرار گرفتم و كارم به طرفی رفت كه نمی‌خواستم؛ و نتيجه اين بود كه من عملا رو در روی يك سری منافع ملی قرار گرفتم كه نمی‌خواستم قرار بگيرم.»
* «بخشی از دانشگاهيان يا بخشی از عناصر جامعه مدنی ما در اين خطر هستند كه آن اتفاقی كه برای من افتاد برای آنها بيافتد»


ايسنا: رامين جهانبگلو عصر چهارشنبه(هشتم شهريور) با حضور غير منتظره در محل خبرگزاری دانشجويان ايران درخواست كرد در گفت‌وگويی آزاد، به شرح وضعيت خود و طرح برخی مسايل بپردازد.
او كه هيجان‌زده به نظر می‌رسيد، بدون مقدمه و مسلسل‌وار گفت: «من امروز آزاد شدم. صادقانه بگويم عملا می‌دانستم كه وقتی قدم بگذارم منزل، از همه جای دنيا می‌خواهند به من زنگ بزنند. می‌خواستم با يك جا مصاحبه كنم و بعد آسوده باشم. خصوصا كه می‌خواهم مسافرت بروم. الان برنامه‌ام اين است كه مدت زيادی را با خانواده‌ام بگذرانم. مقدار زيادی به آرامش احتياج دارم و به يك فضای سبز. برای اين‌كه شما وقتی در زندان در يك چهارديواری هستيد حتی اگر دو هفته هم در آن‌جا باشيد دلتان می‌خواهد يك جايی برويد و بدويد. مثل يك اسب سركش.»

چرا به خبرگزاری دانشجويان ايران آمديد؟

جهانبگلو در ابتدا با اين پرسش خبرنگاران ايسنا مواجه شد كه چرا به خبرگزاری دانشجويان ايران آمده است؟ و گفت:« به خاطر اين‌كه قبلا ديده بودم در مطالبی كه منتشر می‌كرديد صادقانه عمل می‌كرديد و به هر حال بين خبرگزاری‌های مختلف چون ايسنا خبرگزاری دانشجويان و متعلق به قشر روشنفكری است آن را انتخاب كردم. مگر ما چند خبرگزاری داريم؟ من فكر می‌كنم در انتخاب ايسنا راه درست را انتخاب كردم.»
وی در پاسخ به اين نظر كه آيا بهتر نيست اين گفت‌وگو در روزهای آتی، با فرصت و مجال بهتر و با حضور خبرنگاران ديگر رسانه‌ها انجام شود، خاطرنشان كرد:« كار من كار فكری و تحقيقی است. خصوصا وقتی آدم از زندان خارج می‌شود يا در شرايط سختی بوده عملا روحش آسيب ديده است دلش می‌خواهد كه آرامش داشته باشد. بنابراين اينكه آدم ترجيحا با انتخاب خودش صحبت كند، راضی‌تر است تا اين‌كه با تماس‌های مكرر بخواهند به زور با ديگر رسانه‌ها حرف بزند. واقعا پيش خودم گفتم كه بهتر است خودم انتخاب كنم. همانطور كه گفتم می‌خواستم با يك جا و در اولين فرصت مصاحبه كنم.»
جهانبگلو ادامه داد:« من در مدت بازداشت، هيچ كدام از سايت‌ها را نديدم. حالا بايد بروم تك تك سايت‌ها را ببينم. خدا می‌داند چه چيزهايی گفتند. ببينيد اصولا شخصيتی مثل اكبر گنجی يك جور آدمی است، آدمی مثل من هم آدم ديگری است. محسن كديور هم ممكن است آدم ديگری باشد. من هيچ وقت آدم سياسی نبودم. هيچ وقت هم فعاليت سياسی برای دوم خرداد يا مثلا عليه دوم خرداد انجام ندادم.»

نحوه دستگيری

رامين جهانبگلو در ادامه گفت‌وگو با خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) درباره نحوه دستگيری خود و شرايط زندان اظهار داشت:« بنده در تاريخ ٥ ارديبهشت ماه سال جاری دستگير شدم و اتهامی كه به بنده تفهيم شد اقدام عليه امنيت ملی كشور و ارتباط با بيگانگان بود.»
وی گفت:«من در فرودگاه دستگير شدم. هميشه من در فرودگاه كه می‌آمدم پاسپورتم را چك می‌كردند و سئوال و جواب می‌كردند ولی اين بار گفتند لطفا با ما تشريف بياوريد. البته هيچ برخورد خشنی نكردند.»
وی درباره وضعيت خود در زندان با بيان اينكه« به هر حال محيط زندان محيط فشار است» گفت:« به من هيچ فشار جسمی و روحی وارد نشد و از همان ابتدا بازجويی‌ها مودبانه بود. به من گفتند اين اتهامات شماست و شما با اين افراد رفت و آمد داشتيد كه گفتم بله داشته‌ام. گفتند شما فكر نمی‌كنيد عليه منافع ملی اقدام كرديد؟ كه گفتم من درجهت منافع ملی حركت كردم.»

اتهام‌ها

وی درباره اينكه زمانی كه دستگير شد حدس می‌زد به چه اتهامی بازداشت شده است؟ اظهار داشت:« طبيعتا می‌دانم كه يك سری از اتهامات را نداشتم. من نه راهزن هستم، نه تبهكار و نه قاچاقچی؛ اما حدس می‌زدم كه به دليل ارتباطم با خارجی‌ها است چون كنفرانس زياد می‌رفتم. طبيعتا حدس می‌زدم به چه دليل بازداشت شدم.»
وی تصريح كرد: «بنده به دليل ارتباط با نهادها و موسسات آمريكايی دستگير شدم.»
جهانبگلو در توضيح اتهامی كه به وی تفهيم شده اظهار داشت:« اتهامی كه به بنده تفهيم شد اقدام عليه امنيت ملی و ارتباط با بيگانگان است. اتهام جاسوسی به بنده تفهيم نشده است. بنده در سايت‌هايی مطالبی می‌نوشتم يا درباره ايران يا درباره خاورميانه كه مربوط به ماموران امنيتی بود كه البته اين اقدامات ناآگاهانه انجام شده است.»

در بند اطلاعات بودم

وی با بيان اينكه در تمام طول مدت در زندان از نظر جسمی وضعيت خوبی داشته و حتی دارويی نيز مصرف نمی‌كرده، گفت:«در زندان برای همه چيز پزشك بود و تنها يك بار برای درد شكم به آنجا مراجعه كردم. من هيچ گاه تا به حال اوين نرفته بودم و فكر نمی‌كردم در آنجا پزشك‌های مختلف وجود داشته باشد كه بيايند و به شما سر بزنند و بگويند حال شما خوب است يا خير؟ بنده در بند عادی نبودم، در بند اطلاعات بودم و پرونده‌ام نيز از طريق دادگاه انقلاب دنبال می‌شد. اين اولين تجربه بنده از زندان بود و هيچ گاه آرزو ندارم كسی به زندان برود كه طبيعتا تجربه سخت و تلخی است؛ اما صادقانه عنوان می‌كنم كه تحت هيچ فشار روحی و جسمی نبودم. ماه اول برايم بسيار سخت بود؛ زيرا به محيط عادت نداشتم و ملاقات هم نداشتم. در سه ماه بعد بنده را در سلول انفرادی گذاشتند كه در آن تلويزيون و روزنامه وجود داشت و می‌توانستم با خانواده‌ام ملاقات كنم و تماس تلفنی داشته باشم. نمی‌دانم كه اين شرايط ويژه تنها برای من بوده است يا خير؟ اما اين شرايطی بود كه حداقل برای زندانيانی كه در آن بند بودند وجود داشت.»

وثيقه سنگين

جهانبگلو با تاكيد بر اينكه دربازجويی‌ها با وی خشونت‌آميز رفتار نشده است، اظهار داشت:« بازجوها با من بسيار مودبانه برخورد كردند و هيچ برخورد نامناسبی با بنده صورت نگرفت.»
وی با بيان اين كه وكيلی اختيار نكرده است، درباره‌ی دليل اين امر گفت:« بنده با قوه قضاييه ايران چندان آشنايی ندارم اما در صحبتی كه با خانواده‌ام كرده بودم تصميم بر اين بود كه خودمان مساله را حل كنيم. زيرا دقيقا نمی‌دانستم به چه كسی بتوانم اعتماد كنم و او بتواند كارم را پيگيری كند. بخصوص كه من به عنوان متهم در بازداشت بودم. به اين دليل فكر كردم اگر خودم كار را دنبال كنم بهتر است.»
وی با ابراز بی‌اطلاعی از ميزان وثيقه صادره برای خود، خاطر نشان كرد: «تنها می‌توانم بگويم كه اين وثيقه سنگين بوده است، و سند دو منزل را توديع كرديم.»
جهانبگلو ادامه داد: «خانواده بنده خيلی موافق ايجاد التهاب در جو جامعه نبودند. البته هنوز فرصت نكردم كه با آنها صحبت كنم. چون امروز آزاد شدم و صحبت‌هايی كه كرديم خانوادگی بوده و بيشتر وقتم را با دخترم گذراندم.»
وی درباره زمان برگزاری دادگاهش اظهار داشت: «به بنده اعلام نشده كه دادگاهم چه زمانی برگزار می‌شود و در جريان نيستم كه برای پرونده كيفر خواست صادر شده يا خير. به من گفتند تو آزادی و وثيقه را توديع كرديم. به بنده گفته نشده كه كيفر خواست صادره شده يا دادگاه خواهد بود يا خير.»
جهانبگلو خاطرنشان كرد: «همسر من ابتدای بازداشتم پيگيری‌هايی كرده بود اما خودشان به اين نتيجه رسيدند كه بنده را آزاد كنند تا ببينند نتايج بعدی چگونه است.»

كاهش وزن
جهانبگلو در ادامه گفت كه درحال حاضر از وضعيت جسمی خوبی برخوردار است و ادامه داد:« حال و اوضاعم خوب است.»
وی با اشاره به كاهش وزنش نسبی‌اش گفت:« به خاطر اين است كه تجربه‌ی زندان نداشتم. غذايم عوض شده بود و همچنينی به اين دليل كه دور از خانواده بودم. البته وضع غذا خوب بود.»
جهانبگلو گفت: « فكر می‌كنم اصولا در محيط زندان خيلی بد می‌گذرد. به قول فرانسوی‌ها كسی دلش نمی‌خواهد تعطيلاتش را در زندان بگذراند. بنابراين عملا هركس فكر می‌كند بعد از اين‌كه از آن‌جا در می‌آيد ديگر به آن‌جا نرود. ولی خوب شرايط دارد، يك موقع شما درباره‌ی گوانتانامو و ابوغريب صحبت می‌كنيد كه عملا چنين چيزی در مورد من صدق نمی‌كند. من درباره‌ی كسان ديگر صحبت نمی‌كنم ولی شرايطی كه برای من بود اين بود كه از يك دوره به بعد توانستم تلويزيون نگاه كنم، روزنامه و كتاب داشته باشم و حتی چيزی بنويسم. من از آن‌جا تعريف نمی‌كنم. می‌گويم اين شرايطی است كه برای من مهيا بود ولی می‌دانستم برای افراد ديگر هم مهياست. عملا در سلول‌های ديگر می‌ديدم كه كسانی كه درازمدت بود قرار بود آن‌جا باشند دوش و توالت داشتند، تلويزيون هم داشتند.»

موضوع ارتباط با «بيگانگان»

جهانبگلو در ادامه اين گفت‌وگو افزود:« موضوع ارتباط من با بيگانگان از سال ١٣٧٧ – ١٣٧٨ آغاز شد، يعنی بعد از اينكه بنده به كانادا و سپس به دانشگاه هاروارد رفتم. اين اولين آشنايی من با محيط دانشگاهی آمريكا بود. بعد از آن به دانشگاه تورنتو بازگشتم و آنجا بود كه از طريق همكاران با مجله دموكراسی آشنا شدم. بعد از اينكه سه سال در دانشگاه تورنتو تدريس كردم سازمانی كه مجله دموكراسی در آن منتشر می‌شد به نام (NED)، بورسی را به بنده پيشنهاد كرد كه اين بورس را گرفتم و به واشنگتن رفتم و سال ١٣٨٠ و ١٣٨١ در آنجا بودم و از آنجا بود كه بحث زنجيره‌ای كه به دستگيری من انجاميد، آغاز شد.»
وی با بيان اينكه اين موسسه پول خود را از كنگره آمريكا می‌گيرد، خاطر نشان كرد:« اين موسسه بيشتر در جهت مبارزه با كمونيزم و فروپاشی كمونيزم در اروپای شرقی درست شده بود، اما درحال حاضر سياست خود را بيشتر بر مبنای دموكراسی در جهان قرار می‌دهد. بنده در آنجا بورسيه بودم و روی مساله روشنفكران كار می‌كردم و بعد هم از طريق آنها با نهادهای ديگر نيز آشنا شدم و در مكانهای مختلف كنفرانس دادم و بايد گزارش نهايی تهيه می‌كردم. آنها می‌خواستند در اين گزارش نهايی بيشتر مباحث استراتژيك مطرح شود. استراتژيك از اين نظر كه بنده را هدايت كردند به اين طرف كه اگر می‌توانيد از روشنفكری در اروپای شرقی در زمان سقوط كمونيزم الگوبرداری كنيد و بد نيست كه بتوانيد يك كار تطبيقی هم در گزارش نهايی دهيد. كار من هم بيشتر حالت تطبيقی پيدا كرد و در اين مرحله پايان يافت ولی در حقيقت ارتباط من با موسسات امريكايی از سال١٣٨١ تا ١٣٨٥ ادامه پيدا كرد.»
وی ادامه داد:« البته دعوت‌هايی از سوی يك موسسه آمريكايی بود كه بورس می‌دهد و سخنرانی می‌گذارد و بنده را به چند كنفرانس‌ و سمپوزيوم دعوت كردند و آنجا برای بنده فرصتی بود كه با افرادی از وزارت خارجه آمريكا و ساير موسسات آشنا شوم و اين مدت از طريق اين موسسه به يك سری از كنفرانس‌ها دعوت می‌شدم و در برخی از آنها افراد ديگری هم بودند كه يك سری از وزارت خارجه آمريكا بودند به ويژه ماموران اطلاعاتی كه در برخی از اين كنفرانس‌ها ماموران اطلاعاتی اسرائيل و آمريكا بودند. اين ارتباط مستمر از طريق اين موسسه با نهادهای آمريكايی ادامه پيدا كرد تا اينكه سرانجام در يكی از كنفرانس‌هايی كه به اروپا رفته بودم با فردی آشنا شدم كه مشاور اسبق كلينتون و رييس مركز صندوق آلمانی مارشال بود.»
وی افزود:« وی با كار من آشنا بود و كارهای بنده را خوانده بود و پيشنهاد كرد طرح پيشنهادی بنويسم برای يك كار تطبيقی درباره روشنفكران ايرانی و اروپای شرقی كه اين طرح پيشنهادی را نوشتم و اين كار را برای اين كردم كه يك بورس جديد را به من پيشنهاد كنند تا اگر بشود ٦ ماه به بروكسل بروم و طرح را پيش ببرم و اين سرانجام منجر به دستگيری بنده در ٥ اردبيهشت ماه شد.»

«فروپاشی نرم يا از درون»

جهانبگلو تصريح كرد:« علت دستگيری من با فروپاشی نرم يا از درون ارتباط پيدا ‌می‌كرد و حساسيت هم در ارتباط با دعوت از افرادی بود كه به ايران دعوت كردم. طرح پيشنهادی موسسه مارشال تحقيق تطبيقی بود در ارتباط با اينكه روشنفكران در اروپای شرقی در زمان فروپاشی كمونيزم چه نقشی داشتند و چگونه اين نقش را ايفا كردند و چگونه جامعه مدنی را توانستند توانمند كنند و نتيجه آن فروپاشی بوده است و مقايسه با اينكه روشنفكران در ايران به علاوه عناصر گروه‌های غير دولتی، چگونه می‌توانند توانمند شوند.»
وی يادآور شد:« اين بحث در ايران به تقابل با دولت و حكومت می‌انجاميد. من در اين بحث به دنبال خشونت نبودم و اين بحث هم مرا به اينجا كشاند. البته اين طرح به دليل دستگيری من به آنها نرسيد و معلق ماند.»
وی در آسيب‌شناسی شرايطی كه در آن است گفت:« زنجيره‌ای كه در آن قرار گرفته بودم مقداری در جهت خلاف آن چيزی است كه دلم می‌خواست صورت می‌گيرد. من هيچ گاه با اينكه ٢٥ سال از عمرم را دور از ايران زندگی و تحصيل كردم، دلم نمی‌خواسته عليه منافع ملی و ملت ايران كاری را انجام داده باشم. مدتی كه در زندان بودم احساسم اين بود كه نهادهای آمريكايی مرا در جريانی قرار دادند كه اين جريان، جريانی نبوده كه من بخواهم در آن قراربگيرم.»

«يك نوع لغزش و انحراف»

جهانبگلو خاطرنشان كرد:« وقتی بحث دموكراسی درجهان مطرح می‌شود، دموكراسی سازی مساوی با آمريكايی سازی جهان جلوه داده می‌شود كه بنده با آن هميشه مخالف بودم و اينكه در چند كنفرانسی شركت كردم به معنای آن نيست كه با آن موافق بوده‌ام. درحال حاضر كه به گذشته نگاه می‌كنم حالت قربانی را پيدا كردم زيرا عملا در حلقه و زنجيره‌ای افتادم كه كار و هدف من نبوده است. در حقيقت يك نوع لغزش و انحراف از كار تحقيق فلسفی و روشنفكری من به سمت يك كار سياسی صورت گرفته است. من هيچ گاه عضو هيچ گروه سياسی نبودم و نمی‌خواستم باشم. هميشه كار فرهنگی را به كار سياسی ترجيح می‌دادم.»
وی ادامه داد:« چون مدت ٥ سال با اين نهادها ارتباط داشتم ديدم كه چگونه نتيجه كار تحقيقی بنده به يك كار استراتژيك تبديل شده است. اساسا با اين رويارويی كه در صحنه بين‌المللی بين آمريكا و ايران پيش آمده، آمريكا سعی می‌كند كه با نخبگان و فرهيختگان و محققان ما تماس گرفته و آنها را شناسايی كرده و در حلقه‌هايی قرار دهد و با آنها ارتباطات مستمر داشته باشد و به جاهايی بكشاند. اين در زمينه‌های ديگر شايد شديدتر از زمينه‌ای باشد كه برای من اتفاق افتاده است.»
جهانبگلو يادآور شد: «نسبت به انديشه‌ای كه می‌خواهد بگويد اگر شما با ما نيستيد پس ضد ما هستيد و ما می‌خواهيم به شما ياد دهيم كه چگونه دموكراسی داشته باشيد و اينكه چگونه در صحنه بين‌المللی رفتار كنيد، نقد شديد دارم.»

«ديگر نخواهم كرد»

وی در ادامه به ضعف‌ در زمينه مديريت روشنفكری در ايران اشاره كرد و گفت:« ما يك مديريت پايدار و پويا در زمينه روشنفكری نداريم كه بتواند يك چيزی كه بتوان اسم آن را انديشه ايرانی گذاشت را به يك مرحله‌ای برساند كه بتواند مقابل ايدئولوژی آمريكايی عرض اندام كند، روشنفكران ما راحت می‌توانند در دام اين بيفتند كه حالا شما به كنفرانس بياييد يا اين بورس را بگيريد و ...»
جهانبگلو در اين بخش از گفت‌وگو تاكيد كرد كه هيچ گاه عليه امنيت ملی اقدام نكرده است.
وی ادامه داد: «ارتباط با بيگانگان را داشته‌ام اما جنبه‌ای كه هميشه برای من جالب بوده جنبه روشنفكری مساله بوده است. من هميشه كار تئوری و نظری كردم و كار سياسی نكردم. فكر می‌كردم اين كار تئوريك كار خيلی خطرناكی نباشد.»
وی اعلام كرد كه ديگر در زمينه‌ای كه تحقيق می‌كرده كار نخواهد كرد و گفت:« نه به خاطر اينكه چون زندان رفتم اين احساس را می‌كنم. فكر می‌كنم از آن كاری هميشه دوست داشتم بكنم، انحراف و لغزشی صورت گرفته است. من فكر می‌كردم كار دانشگاهی انجام می‌دهم كه بعد متوجه شدم اين نهادها بيشتر سياسی هستند و نهادهای دانشگاهی نيستند. من الان هيچ علاقه‌ای ندارم كه مجدد آن طرح را ادامه بدهم. هر چند كه علاقه به فرهنگ اروپای شرقی داشته باشم اما دلم نمی‌خواهد نتيجه كارم اين باشد كه بگويند شما عليه منافع ملی ايران عمل می‌كنيد.»
جهانبگلو افزود:« به اين نتيجه رسيدم بحث‌هايی كه موسسات آمريكايی می‌كنند و پول‌هايی كه خرج می‌شود و تماس‌هايی كه با نخبگان ما می‌گيرند و اتفاقاتی كه در خاورميانه می‌افتد در مجموعه‌ای قرار می‌گيرد كه اسم آن را امپراطوری می‌گذارم.»
وی تصريح كرد:« انگيزه انجام اين كار از طرف من شايد به دليل جاه‌طلبی روشنفكری بود، و يا اينكه روشنفكری بايد جهانی باشد. من دلم می‌خواست جهانی باشم اما نه اينكه با يك مامور اطلاعاتی ارتباط داشته باشم.»

«در زنجيره قرار داشتم»

رامين جهانبگلو در ادامه‌ی گفت و گو با خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا) در پاسخ به اين سوال كه آيا سرانجام اتهام اقدام عليه امنيت ملی را پذيرفتيد يا خير؟ اظهار داشت:« اقدام عليه امنيت ملی را به اين صورت پذيرفتم كه گفتم ارتباط با بيگانگان داشتم و در اين زنجيره قرار داشتم. يعنی به اين شكل كه اتهام اقدام عليه امنيت ملی را پذيرفتم منتها با اين عنوان كه نمی‌دانستم آنچه انجام می‌دهم اقدام عليه امنيت ملی است.»
وی افزود: «من طرح پيشنهادی برای صندوق مارشال نوشتم. در آن طرح مقايسه‌ی تطبيقی بين روشنفكران اروپای شرقی و ايرانی كردم، بحث توانمندی جامعه‌ی مدنی و بحث فروپاشی را مطرح كردم.
من در حقيقت تا لحظه‌ی دستگيری اين ارتباطات را داشتم و اصلا فكر نمی‌كردم كه يك كار سياسی انجام می‌دهم. فكر می‌كردم دارم يك كار روشنفكری انجام می‌دهم. طرحم يك طرح نظری بود. طرحی برای يك گروه سياسی نبود. ولی می‌بينم نتيجه عليه آن چيزی است كه من به آن فكر می‌كنم يعنی عملا به عنوان آدمی كه گذشته روشن و غيرسياسی، اجتماعی و روشنفكری در سطح جهانی دارد می‌بينم كه از كارهای من از نظر سياسی سوءاستفاده شده است.»
جهانبگلو ادامه داد: «فكر می‌كنم لااقل بخشی از دانشگاهيان يا بخشی از عناصر جامعه مدنی ما در اين خطر هستند كه آن اتفاقی كه برای من افتاد برای آنها بيافتد؛ چون می‌بينم هموطنان ما در آن كنفرانس‌ها دعوت می‌شوند، به آنها بورس می‌دهند، نهادهای آمريكايی با آنها تماس می‌گيرند و به گونه‌ای ممكن است در اين زنجيره بيافتند و اين زنجيره در جهت منافع ملی و آن‌چه انديشه‌ی ايرانی می‌توان اسمش را گذاشت، نيست.»
وی افزود: «منظورم عناصر جامعه مدنی به طور كلی است. حتی ممكن است بخشی از عناصر دولت در اين جهت قرار بگيرند. من اعتقاد دارم انديشه‌ی ايرانی و فرهيختگان ايرانی بايد ارتباطشان را با جهان ادامه دهند هنوز به بحث جهانی شدن و حضور در بسياری از مجامع بين‌المللی اعتقاد دارم، ولی اعتقاد دارم يك سری راهكارهايی هم می‌توانيم خودمان داشته باشيم و آن راهكارها اين است كه ما در حال حاضر تعامل ايجاد كنيم بين فرهيختگان داخل ايران و نخبگان ايرانی خارج از كشور و يك سری همايش‌های بين‌المللی را خودمان بگذاريم كه لازم نباشد ما به يك سری همايش‌های بين‌المللی برويم كه در آن‌جا چهره‌های جهانی را ببينيم.»
وی اظهار داشت:« در حقيقت چهره‌های جهانی را خودمان دعوت كنيم و به گونه‌ای از تمام تجربياتی كه افرادی مثل من داشتند تجربه‌اندوزی كنيم.»

«مطلبی درباره‌ی تجربه‌ی خودم»

جهانبگلو ادامه داد:« می‌خواهم مطلبی درباره‌ی تجربه‌ی خودم بگويم كه چرا آدمی مثل من به سمت اين نهادها می‌رود و دلش می‌خواهد بورس بگيرد؟! خوب وقتی نگذارند در دانشگاه‌های ايران درس بدهم همين اتفاق هم می‌تواند بيافتد. من از سال ٥٣ به خارج از كشور رفتم. يك دوره‌ی خيلی كوتاه يك ماه در انقلاب آمدم و بعد نبودم تا سال ٧٢. در اين مدت در فرانسه بودم. من دكترايم را در فرانسه گرفتم در رشته‌ی فلسفه و تاريخ و علوم سياسی. رشته‌ی دكترايم در فلسفه است ولی بقيه‌ی رشته‌ها را هم خواندم. بعد از فوت پدرم به ايران آمدم. می‌خواستم اين‌جا كار كنم. انجمن حكمت و فلسفه رفتم ولی قراردادم را فسخ كردند. دليل روشنی هم نداشت. يك دوره‌ای با انجمن ايران‌شناسی فرانسه كار كردم. از يونسكو برای نوشتن كتاب بورس گرفتم. به هر حال ارتباطم با خارج بود و يك مدتی به كانادا رفتم و در دانشگاه تورنتو تدريس كردم. بعد هاروارد و بعد به ايران برگشتم. می‌خواستم تدريس كنم. به دانشگاه شهيد بهشتی رفتم. يك سالی توانستم در كارشناسی ارشد درس بدهم. گفتم مرا جزو گروه فلسفه كنيد ولی قبول نكردند. خيلی جالب است كه رييس گروه فلسفه كسی بود كه خودش دكترا نداشت. مدتی هم رفتم دكترا و كارشناسی ارشد در علوم و تحقيقات درس دادم.»
وی تاكيد كرد:« آسيب‌شناسی كه می‌خواهم از تجربيات خودم مطرح كنم اين است كه وقتی يك روشنفكر و تحصيل‌كرده نتواند در اين‌جا جابيافتد، طبيعتا كشيده می‌شود به طرف اين‌كه از اين و آن بورس بگيرد و بتواند به گونه‌ای امرار معاش كند. من عملا در اين زنجيره قرار گرفته بودم كه موسسات آمريكايی داشتند استفاده يا سوء استفاده می‌كردند. يكی از راهكارها اين است كه به گونه‌ای فضايی را برای فرهيختگان و نخبگان ايجاد كنيم كه همه بتوانند در آن شركت كنند و اين تعامل بتواند صورت گيرد. اگر عملا چنين مديريتی وجود نداشته باشد انديشه‌ی ايرانی در مقابل انديشه‌ی آمريكايی در خطر است و آن مثل بولدوزری می‌آيد و می‌خواهد همه جا را تخريب كند و در نتيجه آن هويت ملی از بين می‌رود و بحث آمريكايی‌سازی جهان هم مطرح می‌شود.»
وی افزود:« لغزشی كه برای من صورت گرفت نتيجه‌ی چنين چيزی بود. البته آمادگی اين امر نيز از طريق سازمان‌های آمريكايی صورت گرفته بود. يعنی آنها مرا در مسيری قرار داده بودند كه من آخرالامر متوجه شدم در اين زنجيره افتادم و اين مساله ممكن است برای كسان ديگری هم صورت بگيرد. در كنفرانس‌هايی شركت می‌كردم كه ماموران اطلاعاتی و عناصر صهيونيستی هم در آن‌جا حضور داشتند. خيلی از ماموران اطلاعاتی آمريكايی يا اسراييلی دانشگاهی‌اند و در واقع در پشت يك چيزی خود را پنهان می‌كنند و برای همين می‌گويم شما را در يك مسير قرار می‌دهند.»

«سايت اسراييلی – فلسطينی»

وی افزود:« من با يك سايت اسراييلی – فلسطينی همكاری می‌كردم كه عملا تا مدت‌های مديد نمی‌دانستم كه كسی كه اين سايت را اداره می‌كند يك مامور اطلاعاتی است. سايتی بود كه می‌خواست مقالاتی درباره‌ی خاورميانه بنويسم و در مقابل آن حق‌الزحمه‌ای می‌دادند. من عملا مامور آنها نبودم، سالی يك بار يك مقاله از من می‌خواستند مثل خيلی از مجلات دنيا. من تا مدت‌ها (لااقل سه سال) فكر می‌كردم اين يك سايت خيلی مهم است كه خيلی‌ها آن را می‌خوانند و آدم‌های مهم در آن مقاله می‌نويسند. من هم يكی از ايران. اما وقتی می‌بينيد نتيجه‌ی كارتان اين است كه گزارش كاری‌تان به سازمان اطلاعاتی برود عملا هركس جای من بود ناراحت می‌شد. بعد از اين‌كه اين موضوع را فهميدم ارتباطم را با خيلی از آنها قطع كردم.»
جهانبگلو تاكيد كرد: «چيزی كه هميشه برايم جالب بود كار روشنفكری بود، اما عملا در مسير نهادهای آمريكايی قرار گرفتم و كارم به طرفی رفت كه نمی‌خواستم؛ و نتيجه اين بود كه من عملا رو در روی يك سری منافع ملی قرار گرفتم كه نمی‌خواستم قرار بگيرم. اين حقيقت امر است و در آينده هم كار سياسی نخواهم كرد.»
وی گفت:« درست است كه بحث‌های روشنفكری برايم هميشه جالب خواهد بود ولی در سطحی كه می‌توانم و قابليت و شايستگی‌اش را دارم. من كه نمی‌توانم رهبر سياسی شوم.»
جهانبگلو خاطرنشان كرد:« آن‌چه برايم مهم است اين‌كه چگونه ضعف مديريت روشنفكری و آن‌چه می‌توان اسمش را انديشه ايرانی بگذاريم موجب می‌شود كه يك سری از نخبگان ما جذب يك سری نهادها و سازمان‌های آمريكايی يا جايی ديگر شوند. من تجربه‌ی خودم را گفتم. بخش ديگر اين است كه ما چه‌كار می‌توانيم بكنيم برای اين‌كه اين مساله صورت نگيرد و من فكر می‌كنم هرچه‌قدر بتوانيم بايد به تعامل بيشتری بين دولت و روشنفكران برسيم.آدم‌هايی مثل من چه كارهايی می‌توانند انجام بدهند، غير اينكه از ارتباطات خود در وضعيت جهانی و از طريق تعامل و همايش‌ها در جهت منافع ملی و انديشه‌ی ملی استفاده كنند.»

ملی‌پوشان انديشه‌

جهانبگلو اظهار داشت: «به نظر من آن‌چه می‌تواند در جهت تحكيم امنيت ملی موثر واقع شود، انديشه ملی است كه می‌تواند امنيت ملی را تحكيم كند و اين‌جاست كه بحث اين‌كه ما چه‌قدر آگاهی داشته باشيم كه بحث دموكراسی‌سازی و تمدن‌سازی با بحث آمريكايی‌سازی يكسان نشود و بتوانيم به گونه‌ای هويت ملی خودمان را حفظ كنيم؛ مطرح می‌شود.»
وی عنوان كرد:« روشنفكران به نظر من ملی‌پوشان انديشه‌اند. مثل فوتباليست‌ها. در حقيقت يك روشنفكر ايرانی، يك فرد ايرانی است كه از يك هويت و منافع ملی دفاع می‌كند. بنابراين ملی‌پوش انديشه است و نمی‌خواهد كه عليه منافع ملی و ملت قرار بگيريد.»
وی افزود:« من خودم را يك ايرانی می‌دانم بعد از اين همه مدت كه خارج بودم بالاخره به ايران برگشتم و در دوره‌های مختلف به اين مملكت آمدم و زندگی كردم و هميشه سعی كردم در كنار نوشته‌هايم به فرانسه و انگليسی، به فارسی هم بنويسم و در اين‌جا چاپ كنم ولی دلم می‌خواسته است ارتباطات جهانی‌ام را هم هميشه داشته باشم و اين ارتباطات فقط برای خودم نباشد برای ملت‌ام هم باشد. فقط اين بايد در يك راستای تحكيم منافع ملی باشد.»
وی تاكيد كرد: «من هيچ وقت دلم نمی‌خواسته است الان هم دلم نمی‌خواهد كه از كسی دعوتی انجام بدهم و يك دفعه ببينم كه پشتش يك سازمان مثلا آمريكايی می‌خواهد سياست خودش را پياده كند. شما خودتان را جای من بگذاريد. برای من مهم اين است كه تعامل فرهنگی صورت بگيرد، نه اين‌كه سازمانی جاسوسی كند يا عليه منافع ملی اقدام كند.»
وی افزود: «من كسی هستم كه ٣٠ سال عمرم را درس خواندم ، درس دادم و مطلب نوشتم. می‌توانم به چهار- پنج زبان حرف بزنم و به آن زبان‌ها تدريس كنم و مطالب بنويسم. چرا من نبايد بتوانم جزو هيات علمی دانشگاهی در ايران باشم؟ اين‌جاست كه آسيب‌شناسی مهم است و اين‌كه چگونه بتوانيم از لياقت‌ها و پتانسيل‌ها استفاده كنيم. بايد مديريت روشنفكری و برنامه‌ريزی درست انجام شود.»

بحث اعترافات

در اين لحظه خبرنگار ايسنا گفت:« همين الان كه با هم صحبت می‌كنيم ظاهرا سايتی نوشته است كه با توجه به اين‌كه گفته شده قرار است اعترافات جهانبگلو از تلويزيون دولتی پخش شود، اين نگرانی وجود دارد كه وی با رفتن به خبرگزاری ايسنا قصد دارد بخشی از اعترافات خود را در ايسنا بيان كند!» جهانبگلو تصريح كرد:« من كسی نيستم كه دائما در محافل سياسی و جنبش‌های دانشجويی باشم و آدم‌های زيادی را بشناسم. مثلا هيچ‌كدام از بچه‌های تحكيم را نمی‌شناسم. همه را از طريق آقای قادری می‌شناختم. اين‌كه چرا ايسنا را انتخاب كردم برای اين‌كه در ذهنم بود كه به جای اين‌كه به يك روزنامه بروم به يك خبرگزاری بروم كه همه می‌توانند از خبرش استفاده كنند و در ميان خبرگزاری‌ها نيز ايسنا را به دلايلی كه قبلا توضيح دادم انتخاب كردم.»
جهانبگلو گفت: «در ايران از هنرپيشه سريال تلويزيونی گرفته تا يك روشنفكر زندگی‌شان برای مردم جالب است.»

انقلاب مخملی

وی در بخش ديگری از اين گفت‌وگو درباره‌ی ايده‌ی مشهور به انقلاب مخملی و احتمال وقوع آن در كشوری مانند ايران گفت:« من هيچ وقت كار سياسی نكردم. رهبر سياسی هم نبودم و عملا قرار نيست در اين راستا عمل كنم. من فكر می‌كنم انقلاب مخملی در ايران اصلا انجام شدنی نيست. به خاطر اين‌كه شرايطی كه در اروپای شرقی بوده با شرايطی كه در ايران است قابل مقايسه نيست. وجود فردی مثل گورباچف در آن‌جا، يا اين‌كه در لهستان نيروی دينی مثل كليسا داشتيد و پاپ و جنبش كارگری و معلمان، ولی آن‌چه من درباره‌اش صحبت كرده بودم اين است كه آنها از نظر روشنفكری چه الگوهايی داشتند و آيا اين الگوها برای توانمند كردن جامعه مدنی نه برای ايجاد انقلاب، امكان‌پذير است؟ يك مقدار زيادی از بحثی كه من مطرح كرده بودم بحث نظری و تئوريك و درباره‌ی ساختار روشنفكری در اروپای شرقی و ايران بود. آن‌چه كه موجب شده بود كه به اين نتيجه برسند اين بحث استراتژيك است اين بود كه نهادهای آمريكايی به خاطر اين مساله خيلی پول خرج می‌كنند و آن هم به بحث امپراطوری‌سازی و سياست آمريكا در خاورميانه برمی‌گردد.»
جهانبگلو گفت:« من كارشناس خاورميانه نيستم. من كار تحقيق فلسفی انجام می‌دهم. يك دوره‌ای چنين لغزشی صورت گرفته و مجدد به تحقيق فلسفی‌ام برمی‌گردم. نمی‌خواهم مهره‌ای در دست ديگران باشم.»

امپراطوری

وی اظهار داشت:« فكر نمی‌كنم هيچ روشنفكری كه به نوعی خودش را به ملتش نزديك بداند راضی باشد كه ماموران اطلاعات آمريكا يا دولت ديگری از كارهايش سوء استفاده كنند.»
وی اظهار داشت:« يك امپراطوری وجود دارد كه می‌گويد هركس با من نيست عليه من است و در حقيقت نماينده يا رسالت را برای خود قائل است كه بيايد در دنيا تمدن‌سازی يا دموكراسی‌سازی كند مثل موضوع عراق.»
وی گفت:« دموكراسی چيز بدی نيست. به شرط اين‌كه نتيجه‌ی اعمال شهروندان يك مملكت باشد، نه اين‌كه از بيرون بيايد. دموكراسی يك تمرين روزانه است از سوی شهروندان يك مملكت نه چيزی كه توسط يك سازمان يا بنگاه داده شود. يك خط مشی نيست كه با قلدری يا كادوهای زيبا يا هديه‌های سمی از بيرون داده شود.»
وی افزود:« اگر دموكراسی درون‌زا نباشد اتفاقی كه در عراق يا افغانستان شاهد آن هستيم،می‌افتد كه من از اول مخالف آن بودم. برای اين‌كه مردم يك موقع صدايشان درمی‌آيد كه سرباز آمريكايی كه خودش را به عنوان يك آدم مدرن و تمدن‌ساز و شواليه صليبی جديد معرفی می‌كند تا چه حد حق دارد كه ابوغريب و گوانتانامو به وجود بياورد؟ و اصلا در كشور ما بماند و بگويد شما بايد اين‌گونه انتخابات داشته باشيد؟ يك جاهايی بالاخره اگر هويت قومی و ملی مورد سوال قرار بگيرد همه درمقابل آن حالت دفاعی خواهند گرفت. در ايران هم همين مساله صادق است؛ چون ايرانی‌ها اصولا ملت ناسيوناليستی هستند و هميشه اعتقاد دارم و داشتم كه ايرانی ‌ها هميشه نسبت به منافع ملی ، امنيت ملی و تماميت ارضی كشورشان حساسيت دارند. من هيچ وقت اينها را مورد سوال قرار ندادم.»

می‌خواهم برگردم به هند

وی در ادامه باز هم به وضعيت خود در زندان اشاره‌ای كرد و افزود:« من يك آدم اكتيوم. نمی‌توانم يك جا بمانم. آن‌جا هم كه بودم كتاب می‌خواندم و مطلب می‌نوشتم و انشاءالله مطالبی كه نوشتم چاپ می‌كنم. حالا دلم می‌خواهد مدتی را با خانواده‌ام و بيشتر در فضای باز بگذرانم ولی پروژه من در حقيقت اين است كه اولين كاری كه بكنم برگردم به همان پروژه‌ای كه قبل از دستگيری شروع كرده بودم. من يك سفری به هند رفته بودم و می‌خواهم برگردم به هند و آن‌جا كار هندشناسی را ادامه بدهم و نتيجه‌اش انشاءالله تبديل به يك يا دو كتاب شود و فكر می‌كنم كه لااقل تا يكی دو سال ديگر وقتم را بگيرد.»
وی سپس در پاسخ به پرسشی درباره‌ی شايعه تهيه فيلمی تحت عنوان اعترافات وی برای پخش از تلويزيون، اين موضوع را كاملا رد كرد و گفت:«‌ چه كسی چنين چيزی را ‌گفته است؟ به هرحال از قوه‌ی قضاييه با من درباره‌ی چنين چيزی صحبت نكردند و من خودم تصميم گرفتم حرف‌هايم را بگويم.»
وی در پاسخ به پرسش ديگری مبنی بر اينكه «گفته شده شما بودجه‌ای از وزارت ارشاد دولت گذشته گرفتيد و آيا كلا ارتباطی با دولت قبلی داشتيد؟»، تاكيد كرد:« من در هيچ زمانی با هيچ نهاد دولتی همكاری نداشتم.»
وی در ادامه درباره روند پيگيری شدن پرونده‌اش گفت:« من با وثيقه آزاد شدم و پرونده‌ام در بازپرسی رسيدگی می‌شود.»



" width="640" />
 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024