iran-emrooz.net | Mon, 31.07.2006, 5:03
حسن هاشميان
با گذشت نزديك به سه هفته از حمله اسرائيل به لبنان ، اكنون هم میتوان درباره زمان به پايان رسيدن اين جدال سخن گفت و هم میتوان نتايج و دورنمای اوضاع خاورميانه بعد از اين «جنگ ششم» اسرائيل و اعراب را ترسيم نمود. (قبلا ميان اعراب و اسرائيل در سالهای ١٩٤٨ ، ١٩٥٦ ، ١٩٦٧ ، ١٩٧٣ و ١٩٨٢ جنگ شكل گرفته بود) درباره زمان پايان اين جنگ بايد گفت ، بعد از جنايت روستای «قانا» بعيد به نظر میرسد كه اسرائيل و امريكا بتوانند در برابر فشارهای بينالمللی بيشتر مقاومت كرده و استمرار بيشتری به اين جدال خونين بدهند ، بنابراين در روزهای نه چندان دور آينده بايد منتظر توقف اين درگيریها باشيم.
اما درباره دورنمای خاورميانه بعد از اين جنگ و آثاری كه از آن بر اوضاع منطقه مترتب خواهد شد ، میتوان اين سخن را با قاطعيت به ميان كشيد كه «حزبالله» برای نخستين بار در تاريخ معاصر و بعد از سلسلهای از جنگهای متوالی ميان اعراب و اسرائيل و شكستهای خفت بار ارتشهای عربی ، توانست بر ارتش شكست ناپذير اسرائيل فائق آمده ، آنرا مفتضحانه از جنوب لبنان به شكل واقعی بيرون كرده (نبايد فراموش كرد آن چيزی كه در سال ٢٠٠٠ به پيروزی نيروی مقاومت لبنان بر اسرائيل معروف شد، تنها بعد از خروج ارادی ارتش اسرائيل از جنوب لبنان مسجل شد ، در حالكيه امروز اين ارتش با قدرت دفاعی حزب الله از مناطق مرزی طرد میشود) و آن را مغلوب قدرت دفاعی خود كند. اين پيروزی حزب الله را میتوان يك گام مهم به جلو برای اين نيرو در نظر گرفت كه امتيازات زيادی برای آن در صحنه داخلی لبنان ، منطقه خاورميانه و جامعه جهانی به دنبال خواهد آورد.
برای ملت لبنان نيز اين پيروزی ره آورد بزرگی در پی خواهد داشت و میتواند تاريخ خود را بر محور آن بنا كند. حالا همه لبنانیها میدانند كه اين پيروزی تنها پيروزی حزب الله نيست بلكه پيروزی همه آنهاست ، به همين دليل ديگر نه فقط سخنی از سرزنش روزهای اول جنگ بر ضد حزب الله وجود ندارد ، بلكه حتی سرسختترين مخالفان حزب الله قبول كردهاند كه نيروی مقاومت بخش افتخارآميز ملت لبنان بوده و خواهد بود. همچنين لبنانیها به جهان عرب خواهند گفت كه ما نخستين ملت عرب بوديم كه توهم شكست ناپذيری ارتش اسرائيل را درهم كوبيديم و يك شكست سنگينی را در كتاب تاريخ برای اين ارتش ، با حروف درشت نوشتيم و همواره ملتهای عرب و مسلمان «نبرد بنت جبيل» و «مارون الرأس» را بعنوان بزرگترين افتخارات خود ثبت خواهند كرد. و اين يك سرمايه معنوی بزرگی خواهد بود كه كشورهای ثروتمند عربی را مجبور خواهد كرد قيمت مادی آن را تعيين كرده ، سرمايههای خود را برای بازسازی دوباره لبنان بسيج كنند. مطمئن باشيد بعد از پايان اين جنگ ، سرمايه گذاری در لبنان يك افتخار و يك ارزش به مثابه رفتن به خانه خدا برای مردم جهان عرب درخواهد آمد.
اما ايران
بدون شك حزب الله لبنان بدون ايران و كمكهای مادی و معنوی آن وجود خارجی نداشت و دائما نام حزب الله لبنان با جمهوری اسلامی در ايران ، در ادبيات سياسی امروز دنيا در جوار هم به كار میروند. اكنون در ايران احساسات و عواطف آنانی كه همواره خواستار پيروزی حزب الله در جنگ اخير خود بودند ، بسيار بالا است و در اوج رضای آرمانهای بزرگ خود درباره فلسطين و لبنان به سر میبرند. اما در يك ارزيابی عاقلانه خواهيم ديد كه تنها تسلی عواطف و احساسات چيزی عايد ايران نخواهد كرد و در دورنمای خاورميانه جديد، ايران بيشترين هزينهها را پرداخت نموده و كمترين بهره وری را از آن خود كرده است. در خاورميانه جديد موارد مربوط به ايران را به شكل زير میتوان بيرون كشيد:
١- در ابتدای درگيریهای اخير ميان حزب الله و اسرائيل ، بسياری تلاش كردند اين نيرو را متهم كنند كه در جهت منافع ايران گام برداشته و برای كاهش فشار بينالمللی بر پرونده اتمی ايران وارد جنگ با اسرائيل شده است. اين تهمت با واكنش شديد حزب الله مواجه شد بطوری كه شخص حسن نصرالله در گفتگو با تلويزيون الجزيره آن را «توهين» به نيروی مقاومت تلقی نمود. بعد از آن اندك اندك نام ايران از همه تحليلها و بررسیها حذف شد و با ظاهر شدن علائم پيروزی حزب الله و زمينگير شدن ارتش اسرائيل و به دنبال آن تحميل تلفات سنگين جانی بر زبدهترين نيروهای ارتش اسرائيل ، ديگر نامی از ايران شنيده نشد بلكه پيروزی سهم ملت لبنان ، جهان عرب ، مسيحيان و مسلمانان شد.
٢- نعيم قاسم نفر دوم حزب الله در يك اظهار نظر گفت؛ «.. اين جنگ آخرين جنگ اسرائيل خواهد بود». به اعتقاد من اين جمله دقيقترين جملهای است كه دورنمای بعد از جنگ را كاملا روشن میكند و دو معنی دارد: نخست ارتش اسرائيل بعد از شكست خود از حزبالله ديگر هرگز جرأت نخواهد كرد كه به لبنان حمله كند و دوم ، با پيشامد چنين شرايطی ، خود حزبالله نيز به خواسته ملی لبنان مبنی بر خلع سلاح خود تن داده و با حل شدن احتمالی همه قضايای مربوط به لبنان و اسرائيل ، ديگر اين حزب هرگز اقدام به حمله به اسرائيل نخواهد كرد و در فرآيند سياسی بعد از اين جنگ كه مشروعيت داخلی و بينالمللی بر آن نظارت خواهد داشت ، ادغام خواهد شد.
اين بدان معنا است كه اگر هدف ايران از پيروزی حزب الله ، نشان دادن جزئی از قدرت خود به اسرائيل از طريق كاربرد اين نيرو بوده است ، بايد گفت بعد از پايان جنگ ، شرايط داخلی و خارجی لبنان هرگز اجازه نخواهد داد كه حزب الله به بخشی از قدرت ايران تبديل شود. و اين يعنی ، ايران حزب الله را از دست داد.
٣- سياست اسرائيل ، امريكا و كشورهای ذینفوذ عربی در حال حاضر جدا كردن سوريه از ايران است. در دو روز گذشته ميان اسرائيل و سوريه به واسطه كشورهای مهم عربی نامههای «اطمينان بخش» رد و بدل شد و «عمير پرز» وزير دفاع اسرائيل در فاصله كمتر از ٢٤ ساعت ، دو بار اعلام كرد كه اسرائيل هرگز قصد جنگ با سوريه ندارد و سودی برای چنين منازعهای نمیبيند. علاوه بر اين نبايد از نظر دور داشت كه سوريه ، تا وقتی كه ايران در خدمت منافع آن است ، متحد جمهوری اسلامی خواهد بود اما زمانی كه سوريه بايد در خدمت منافع ايران ، قرار بگيرد ، چنين اتحادی را نخواهيد ديد.
٤- همه گمان میكردند كه جنگ حزب الله با اسرائيل برای كاهش فشار بينالمللی از پرونده اتمی ايران میباشد. اما در روزهای آينده خواهيد ديد كه اين انتظار نتايج برعكس خواهد داشت و ايران در مواجه با جامعه جهانی بر سر موضوع اتمی خود را تنها خواهد يافت. اكنون حزب الله ، لبنان و جهان عرب تقريبا پيروز جنگ اخير هستند اما اگر برای اين نبرد زيانهائی در نظر بگيريم ، آن زيانها متوجه پرونده اتمی ايران خواهد شد. زيرا در دوران بعد از جنگ ، دولت لبنان و كشورهای عربی برای بهرهبرداری از پيروزی خود بر اسرائيل به باب جديد و وسيعی از گفتگو و همكاری با غرب روی خواهند آورد كه موضوع پرونده اتمی ايران در جهت عكس آن قرار خواهد گرفت. بنابراين اين كشورها منافع به دست آمده از پيروزی بر اسرائيل را قربانی موضوع اتمی ايران نخواهند كرد.