iran-emrooz.net | Thu, 18.05.2006, 5:24
ممنوعيت برقراری رابطه با آمريكا با چه هدفی شكسته شد؟
اشغال سفارت آمريكا و قطع رابطه ميان ايران و آمريكا فرصتهای بسياری را برای ضربه خوردنهای پياپی اين كشور، كه قدرتمندترين كشور در آسيای غربی و خاورميانه بود، و نيز تحميل طولانی ترين و آسيبزاترين جنگ در قرن گذشته منطقه را بر ملت ايران فراهم آورد. ازدست رفتن فرصتهای طلايی تاريخی، بويژه در پی فروپاشی اتحاد شوروی، از جمله اين آسيبهای جبرانناپذير بود. همه آگاهان و خردمندان و نيروهای ملی معتقد بودند كه بايد، برای حفظ منافع ملی و حساس استراتژيك ايران، رودرويی و دشمنی با آمريكا را كه اكنون، پس از كمك به فروپاشی اتحاد شوروی، ابرقدرت بی رقيب جهان شده بود، و قدرتهای اروپايی و آسيايی را نيز وادار به تعامل با خود ساخته بود، پايان داد.
ولی حاكمان برقدرت نشسته جمهوری اسلامی كه در چارچوب محدود ايدئولوژيك خود، توان مديريت كلان كشور را در راستای پيشرفت و رفاه جامعه در خود نمیديدند و آمادگی پذيرش يك جامعه باز و آزاد را نيز در چارچوب حاكميت ملی نداشتند، ستيز با آمريكا را دستاويز قرار دادند تا در سايه آن به ياری يك ساختار پليسی- امنيتی، جامعه را زير سلطه خود نگه دارند. هرچند كه هرگاه در بن بست قرار میگرفتند و منافع گروهی خود را در خطر میديدند، پنهان از ملت درهای گفتگو با امريكا را میگشودند. مذاكرات پنهانی برای پايان بخشيدن به ماجرای زيانبخش گروگانگيری، مذاكرات در طول جنگ هشت ساله و ماجرای مك فارلين را میتوان به عنوان نمونه برشمرد.
با روی كار آمدن آقای خاتمی و اعلام سياست تنش زدايی و مطرح شدن گفتگوی تمدنها، چنين تصور میرفت كه اينهه يك مقدمه چينی منطقی برای آغاز گفتگو و برقراری روابط سياسی با آمريكا است. ولی موضع گيريهای جناح تندروی حاكميت نشان داد كه بدون دريافت تضمين لازم برای تحكيم موقعيت نظام و ساختار موجود حاكميت، آنها اجازه برداشتن گامهای بعدی را نخواهند داد. آقای خاتمی بناچار تسليم محافظهكاران شد. در آن روزها، شرايط برای بازگشت ايران به صحنه سياست بين الملل كاملاً فراهم بود. هنگام سخنرانی رييس جمهور ايران، رييس جمهور امريكا برخلاف معمول در تمامی مدت به حضورش در اجلاس سازمان ملل ادامه داد، هر دو نفر باهم روبروشدند و سلام و احوال پرسی كردند، وزير خارجه امريكا به گونهای بی سابقه رسماً نقش آمريكا را در كودتای ٢٨ مرداد عليه دولت جبهه ملی دكتر مصدق اقرار و نكوهش كرد، ولی خاتمی از وحشت برخورد تند حاكميت تنشه قدرت نتوانست از فرصت پيش آمده و دری كه به روی ايران گشوده شده بود بهره بگيرد و با كاستن از بحران موجبات مذكرات مستقيم و همه جانبه را برای دستيابی به تعاملی معقول فراهم آورد. ولی مذاكرات و همكاريهای پنهانی مقامهای اطلاعاتی- امنيتی حاكميت خارج از حوزه اقتدار رياست جمهوری، در موارد حساسی مانند حمله به افغانستان و سپس حمله به عراق، به گونهای وسيع و موثر انجام پذيرفت و رضايت آمريكا تامين شد.
در حاليكه در هر دو مورد، چنانكه مذاكرات سياسی با شركت ديپلماتهای ورزيده و آگاه به منافع ملی و بصورت آشكار صورت میگرفت، بی شك با حساسيت موقعيت ايران در پيوند با هر دو كشور افغانستان و عراق و كل منطقه، ما میتوانستيم دستاوردهای قابل توجهی را بچنگ آوريم. سلطه گری جناح قدرتمداراين فرصتهای چشم گير را از ملت ايران گرفت، كه اين فرصت سوزیها تا به امروز ادامه دارد. در جريان بحران هستهای ايران، بارها همه كارشناسان فرياد زدند و ما در مصاحبهها و اعلاميهها اعلام كرديم كه نه مذاكره با اتحاديه اروپا و نه چرخش بسوی روسيه و چين يا دل خوش كردن به قول و قرارهای كشورهای در حال توسعه و جهان سومی، راه چاره برای برون شدن از بحران خواهد بود. ما بايد با مذاكره مستقيم با آمريكا به تفاهمی دو جانبه دست يابيم و اجازه ندهيم كه ديگران بر روی منافع ملی ما با آمريكا معامله كنند و ايران را وسيله چانه زنیهای خود قرار دهند.
با سپرده شدن سُكان قدرت به جريان حزب پادگانی و در پی آن، بيان سُخنانی نسنجيده و آشوب برانگيز، شرايطی پديد آمده كه نه تنها آمريكا و اتحاديه اروپا، بلكه بخش عمدهای از جهان را رو در روی خود قرار داده ايم. رای شورای حكام عليه ايران، اظهار عدم اعتماد اكثريت قاطع اعضای شورای امنيت نسبت به حاكميت ايران و مخالفت گسترده جهانی با انتخاب ايران در شورای جديد حقوق بشر به روشنی حكايت از بی اعتباری ايران در افكار مردم جهان دارد.
در چنين شرايط نامساعدی كه كشور ما مورد تهديدهای شديد و كم سابقه قرار گرفته و سخن از جنگ افزارهای اتمی نيز به ميان آمده است، يكباره جناح تندرو ستيزجو به گونهای غافلگيرانه همه خطهای سرخ خودشان را زير پا گذارده سخن از مذاكره و برقراری رابطه سياسی با امريكا را میگويند. رييس جمهور به قدرت نشانده شده آنان نامه بلند بالايی برای رييس جمهوری آمريكا میفرستد و سپس در سفر خود به اندونزی اعلام ميدارد كه بدون هيچ شرطی آماده گفتگو با همه میباشد.
بدون ورود به محتوای نامه و تحليل بندبند آن و اينكه آقای احمدی نژاد و حاكميت جمهوری اسلامی نيز بايد به بسياری از پرسشها، از جمله تجاوز و ستم بر حقوق مسلم ملت ايران و لطمههايی كه توسط انحصارگران قدرت ساليان دراز است كه در تمامی زمينهها بر منافع ملی ايران وارد آمده و حاكميت بايد پاسخگوی ملت باشد، يادآور میشويم كه دراين نامه هيچ اشاره ای به مسئله اصلی و بحرانی كه كشور در آن گرفتار آمده نشده است. در شرايطی كه بسياری از تحليل گران، كشور را با خطر يك حمله ويرانگر روبرو میبينند، نوشتن نامهای بر مبنای نگرشهای دينی و اندرزگويی به رييس بزرگترين قدرت جهانی و زشت به تصوير كشيدن عملكردهای او، براستی تا چه حد ميتواند يك اقدام سياسی جدی و بازدارنده بشمار آيد و مشكلی را از پيش پای ملت بردارد؟ چند دولت را در جهان، چه قدرتمند و چه در حال توسعه، ميتوان نام برد كه اين نامه را جدی انگاشته و از آن استقبال كرده باشند؟ مگر نه اينست كه هر اقدام سياسی بينالمللی برای تاثيربخشی در افكار عمومی جهانی و يا بازتاب مثبت در راستای حل مشكلی يا رسيدن به هدفی كه منافع ملی در آن منظور شده باشد انجام میگيرد؟ تنها بازتاب نامه آقای احمدی نژاد، بی اعتنايی دريافت كننده و بی پاسخ گذاشتن آن بوده است، و اعلان اينكه ديگر ضرورتی برای انجام مذاكره رودررو با ايران نيست.
استنباط ما از هدف نوشتن اين نامه، كه به نمايندگی از سوی جناح تند روی قبضه كننده همه اهرمهای قدرت صورت گرفته، اينست كه گروه تازه بقدرت رسيده، پس از چند ماه ستيزجويی و آشوب زايی، به روشنی دريافته كه توان ساماندهی اوضاع آشفته كشور را ندارد و بحران اتمی را نيز نمیتواند بگونهای كه برای منطقه و جهان قابل قبول باشد و منافع ملی را نيز حفظ كند، حل وفصل نمايد. موضع گيريهای تند و پرخاشگرانه حاكميت و تهديد آمريكا و غرب به واكنش لطمه زننده خود، نيز نتوانست اتحاد غرب را وادار به عقب نشينی كند. بنابراين، بر آن شدهاند تا با نوشتن اين نامه مسئوليت درگير ساختن ملت ايران را در جنگی ويرانگر از دوش خود بردارند و ادعا كنند در بزنگاه امريكا رابه تغيير روش و مذاكره فراخواندند، ولی تلاشهايشان بی ثمرماند و درگيری بر ما تحميل شد. پس آنها مصمم هستند تا آخرين قطره خون مردم و تا نابودی همه سرزمين بجنگند!
با چنين نگرشی، جناح حاكم از جنگ استقبال میكند، زيرا تضمين حفظ قدرت خود را در بروز يك درگيری نظامی میبيند. يك درگيری نظامی اين فرصت را فراهم میكند كه جامعه بسته كنونی را بشدت بسته تر ساخته و با برقرار كردن وحشتناكترين فضای پليسی- امنيتی در كشور و سركوب شديد اكثريت عظيم ملت و حتا بخشی از خودیهای درون حاكميت، برای مدتی قدرت خود را تثبيت نمايد، تا شايد در فرصت مناسبتری با گرفتن تضمينهايی، جام زهر را بنوشد.
از سوی ديگر، اين نامه میتواند حاوی اين پيام هم باشد كه جناح حاكم آنقدر قدرتمند است و به ثبات خود اعتماد دارد كه میتواند بدون واهمه، از خط سرخ حاكميت گذر كند و به امريكا پيام دهد كه قدرت و جرات مذاكره را دارد و در صورت دريافت تضمين امنيت نظام، آماده رسيدن به تفاهم است.
با توجه به افكار عمومی جهان و انتقادهای قدرتهای جهانی از نقض حقوق بشر در ايران، حاكميت بايد بداند كه تا هنگامی كه جمهوری اسلامی يكی از سركوبگرترين رژيمهای جهان بشمار میآيد و تا هنگامی كه مردم ايران در تعيين سرنوشت خود نقشی نداشته باشند، جامعه جهانی هيچ تفاهمی با حاكميت ايران نخواهد داشت. موج آزاديخواهی در راستای استقرار دموكراسی جامعه را فراگرفته و بدون دگرگونی ساختار حاكميت و استقرار حاكميت ملی، جامعه جهانی با ما آشتی نخواهد كرد.
جهان شاهد مبارزه دانشجويان، كارگران، زنان، انديشمندان، روزنامهنگاران، فعالان سياسی و سازمانهای سياسی ملی است كه با وجود همه فشارها، تهديدها، زندانها، شكنجهها و محروميتها، با همه توان به تلاش خود ادامه میدهند تا افكار عمومی جهان را متوجه خواستهای برحق خود و وضع موجود در ايران كنند. ما ميخواهيم كه كشور شرايطی منطقی و متناسب با شان و موقعيت ايران در جهان داشته باشد و با همه كشورهای منطقه و جهان روابط همكاری همراه با احترام متقابل داشته باشد. ملت ايران خواستار انجام انتخابات آزاد زير نظر سازمان ملل میباشد تا همه افراد ملت از حق شهروندی خود بدون دخالت و قيموميت و اعمال نفوذ ارگانهای سلب كننده حق حاكميت ملی برخوردار گردند، و يك مجلس شورای توانمند از نمايندگان راستين مردم تشكيل و يك ساختار جمهوری پارلمانی بدون هيچ پسوند و پيشوند در ايران استقرار يابد. فقط در اين صورت است كه بحرانهای درونی و بيرونی با هشياری و با روشهای خردمندانه پايان میيابد و سايه جنگ و خشونت و سلطه گری از كشور و منطقه دور میگردد و گامهايی بلند در راستای پيشرفت و توسعه و رفاه در ايران و در سراسر منطقه برداشته میشود.
٢٦ ارديبهشت ١٣٨٥
هيئت رهبری جبهه ملی ايران:
عبدالعلی اديب برومند- مهندس عباس اميرانتظام- دكتر داود هرميداس باوند- سرلشگر بازنشسته ناصرفربد- مهندس نظام الدين موحد- دكتر پرويز ورجاوند.