iran-emrooz.net | Fri, 07.04.2006, 15:11
ادوار نيوز: تعدادی از فعالين دانشجويی با انتشار نامهای خطاب به مردم ، دغدغههای خود را در مورد مسائل جامعه و به خصوص پرونده هستهای بيان داشتند ، متن كامل اين نامه به شرح زير است:
به نام انسان ، عدالت و حقيقت
مردم ايران:
انسان در جامعه خويش حق اظهار آزادانه عقيده و بيان ، حق نقد جامعه خويش و حق دخالت مستقيم در هر روندی را دارد كه به سرنوشت او مربوط باشد. اين حق ، حقی است ناشی از حركت تاريخی انسان و مناسبات ناشی از ورود او به ساختاری به نام جامعه.
حاكمان همواره كوشيده اند حقوق تاريخی و اجتماعی حكومت شوندگان را، در آنجا كه مربوط به دخالت مستقيم در منافع و آينده شان میشود كمرنگ و در نهايت حذف كنند، غافل از اينكه نيروی بازدارندهی آنها در مقابل نيروی عظيم مادی تاريخ و جامعه ناپايدار و نابود شدنی است.
مردم ايران ؛
خطری جدی و مهلك آرام آرام بر فضای كشور هميشه در استبداد ما سايه میافكند. خطر جنگ ، خطر تحريم ، خطر كشته شدن تعداد زيادی از مردم كشورمان ، خطر گرسنگی ، بیدارويی و مرگ نوزادان و كودكان ، خطر قربانی شدن هزاران هزار نفر از مردمی كه در زير تبليغات سنگين دروغين دو طرف متخاصم به درستی نمیدانند به چه دليل قربانی يك جنگ جديد هستند. سرزمين ايران ميرود كه در زير چكمههای سربازان حافظ منافع جنگ طلبان داخلی و جنگ افروزان خارجی لگدمال شود و خاكش با هزاران هزار بمب و موشك زير و رو گردد. رسانههای داخلی در موقعيت جديد بين المللی، كه كار به ضرب الاجل و شمارش معكوس رسيده است ، يا همچون گذشته (به دلخواه ويا به اجبار) مدح و ثنای حكومت را میگويند و يا با سكوت خويش به منتظران بیقرار حمله خارجی تبديل شده اند. احزاب درون و برون حكومتی داخل كشور خاموشی گزيده اند و همگی از ترس قدرتی حيا دريده زبان در كام كشيده اند. امروز شرايط سياسی ايران به گونهای است كه ما ناچاريم در جايگاهی فراتر از خود حرفهايی را مطرح كنيم كه مدتهاست عدهای خواهان طرح آن هستند.
٣٣ سال پيش از اين با اولين پرداخت مالی ، فرايند ساخت نيروگاه هستهای بوشهر آغاز شد. اكنون ٢١ سال از شروع فعاليتهای مخفی ، غير شفاف و غير علنی حاكميت جمهوری اسلامی ايران در راه رسيدن به تكنولوژی هستهای ، كه خود آنرا صلح آميز میخواند و جامعه جهانی نگران توليد بمب هستهای از آن است میگذرد.
در تمام طول هشت سال جنگ ويرانگر ايران و عراق يعنی در زمانی كه معاش روزانه دغدغه جدی مردم ايران بوده است و به دليل سرازير شدن بودجه كشور برای تامين ادوات جنگی و ساير هزينههای نظامی انواع و اقسام كمبودها و محدوديتها بر مردم تحميل ميشد و نيز در زمانی كه فشار خرد كننده ناشی از اجرای برنامههای صندوق بين المللی پول در دولت به اصطلاح سازندگی تمام آسايش ، رفاه و امنيت اقتصادی و مادی مردم ايران را بر باد داده بود آن هنگامی كه رانت خواران و سرمايه داران پروردهی حكومت ، چاقتر و فربهتر میشدند و فقرای جامعه بيشتر و بیچيزتر ميگرديدند، دهها ميليارد دلار سرمايه مردم اين مملكت بدون هيچ گونه رديف بودجه و نظارتی از طرف مردم صرف رسيدن به نيتهای هستهای اقليت تصميم گيرنده در كشور شده است. اين سرمايه عظيم كه بیشك قيمت زندگی انسانی صدها هزار نفر انسان در كشور ما بوده است، صرف باجهای كلان سياسی و بين المللی، خريد تجهيزات صنعتی، تهيه مواد و وسايل نامشخص از شبكههای قاچاق تجهيزات هستهای و مخارج زندگی و دستمزد ماهيانه هزاران متخصص و كارگر خارجی در ايران و هزينههای سرسام آور حفاظت از تاسيسات اتمی و مسائل نظامی ناشی از آن شده است. مسئلهای كه مردم ايران هرگز در جريان «تصميم گيری» و حتی «وجود» آن نبوده اند و با پنهان كاری حاكميت و به قيمت حذف دهها ميليارد دلار از بودجه عمرانی، رفاهی و آموزشی كشور به وجود آمده است، در يك نيرنگ سياسی و تبليغاتی میرود كه به يك «مسئلهی ملی» و«حق مسلم» تبديل شود!
رسانههای انحصاری حكومت با تمام قوا میكوشند انرژی هستهای را چنان فناوری بینظيری جلوه دهد كه آينده كشور بدون آن تيره و تار است و در عين حال تمام دنيا برای جلوگيری از دسترسی ايران به آن با يكديگر متحد شده اند. وقاحت تا حدی است كه میخواهند فراموش كنيم مردم ايران يعنی كسانی كه تمامی اين تاسيسات با پول آنها ساخته شده است ، آخرين كسانی بودند كه از ماجرا با خبر شدند ، حكام جمهوری اسلامی خود را نماينده و خدمتگزار مردم معرفی میكنند. اما در عمل ، آنقدر مردم را نامحرم میدانند كه هميشه ماجراهايی از اين دست بايد ابتدا در خارج از ايران برملا شود و كوس رسوايی آن زده شود و آنگاه مردم خود ايران از زبان سرويسهای جاسوسی بيگانه و رسانههای جمعی دنيا و سازمانها و نهادهای بين امللی باخبر شوند كه در سرزمين آنها و با پول آنها چه فعل و انفعالاتی صورت گرفته است. در اين مورد مهم وقتی در خارج از ايران و غير ايرانيها همه از فعاليتهای مخفی اتمی ايران آگاه شدند تازه آن زمان بود كه حاكميت ايران تصميم گرفت با اكراه ، گوشهای از اين فعاليتها را آن هم فقط و فقط به دليل نياز به «ملی سازی» اين مسئله را با مردم ايران در ميان گذارد.
در حال حاضر همچون گذشته، مردم ايران در نبود رسانههای آزاد، مستقل و غير حكومتی در زير بمباران تبليغاتی تلويزيون ، راديو ، روزنامهها ، منابر و مساجد حكومت قرار دارند، بدون آنكه واقعا بدانند «برای چه» و«برای كه» به عنوان قربانی به مخمصهای بزرگ كشيده میشوند. فعالان سياسی در فضای ارعابی كه فرماندهان سپاه و نيروهای امنيتی به وجود آورده اند و پيشاپيش اعلام كرده اند «زبانهايی را كه در صدد نقد برنامهی هستهای حاكميت باشند خواهند بريد»، از زير بار مسئوليت اجتماعی و تعهد جمعی خود شانه خالی كرده اند و مردم را در بیخبری و سردرگمی رها كرده اند. دولت ايران با تنظيم بودجه خود بر پايه نفت ٣٨ دلاری و برای دسترسی بيشتر به منابع مالی سريع الوصول ، تورم بيش از ٣٤% را به جان خريده است و اين در حالی است كه اين تصميمات میتواند اقتصاد كشور را به يك بحران شديد وطولانی سوق دهد. دولت با تبديل ذخاير ارزی خود به ارزهای معدود كشورهای به اصطلاح دوست با تنظيم بودجه كاملا نظامی به استقبال تحريم و جنگ رفته است. مقامات تصميم گيرنده مسائل امنيتی و هستهای درحكومت به وضوح از الگوبرداری از رژيم و تاكتيكهای هستهای كره شمالی سخن میگويند.
كار به جايی كشيده است كه فرستادگان آن دشمنی كه حاكميت جمهوری اسلامی ايران ٢٨ سال تمام از آغاز شكل گيری خود تمام مشكلات را به آن نسبت میداد و سالها از تريبونهای رسمی شعار مرگ بر آمريكا، سر داده میشد و هر دگرانديش و ناراضی سياسی داخلی به جيره خواری آن دشمن متهم میگرديد، اكنون در مقابل مقامات جمهوری اسلامی در پشت ميز مذاكره نشسته است و دو طرف به يكديگر لبخندهای ديپلماتيك تحويل میدهند. گويی كه تابوهای خودساخته و حريمهای ممنوعه به دست كاهنان آن در هم شكسته میشود.
صاحبان قدرت و طرفين مذاكره بر سر منافع ، زندگی و آيندهی هفتاد ميليون ايرانی به مذاكراتی غير علنی و غير شفاف پرداخته اند. مذاكراتی كه به دليل نبود نمايندگان واقعی مردم و نبود طرف مذاكرهای با صلاحيت و دارای پرونده موجه بين المللی در زمينهی مسائل انسانی و جهانی از نظر ما كاملا غير قانونی است.
« انرژی هستهای حق مسلم ماست»
اين شعاری است كه حكومت به شدت برای جا انداختن آن در جامعه میكوشد. حاكميت يا فراموش كرده است و يا خود را به فراموشی زده است، كه پيش از آنكه انرژی هستهای حق مسلم ما باشد، اين مردم حقوق مسلم ابتدايیتر و مهم تری هم دارند كه همه آنها از آنان سلب شده است. حق آزادی عقيده و بيان، حق دخالت مستقيم و اساسی در تعيين سرنوشت خود، برابری بیچون و چرای حقوقی و انسانی زن و مرد در جامعه و خانواده، حق تامين آموزش، درمان و بهداشت رايگان و عمومی توسط حكومت كنندگان، حق برابری اجتماعی تمام انسانها از هر نژاد، جنس و با هرعقيده، حق تشكيل تشكلهای غير دولتی و سنديكاهای صنفی و بسياری حقوق ديگر و نيز حق اطلاع داشتن و نظارت كردن به طرحهايی مانند انرژی هستهای كه با پول او اجرا میشوند. اولويت تحقق اين حقوق را چه كسی معين میكند؟ مردم يا حاكميت؟ اساسا آيا حاكميتی كه به خود اجازه میدهد به صورت قهری به تعيين اولويتهای حقوق مردم بپردازد به حقوقی كه در بالا ذكر شد معتقد و ملزم است؟
سوال ديگر ما اينجاست كه خودكفايی در زمينه توليد بنزين ، تكنولوژی بهسازی و نوسازی صنايع فرسوده ايران همچون صنعت نفت و صنعت نساجی، متدهای جديد شهرسازی و مقاوم سازی، در كشور زلزله خيز ما، فناوری مربوط به توليد ماشين آلات و متدهای حفاری در كشور كوهستانی و صاحب منابع فراوان زيرزمينی و معدنی ايران، فناوری ساخت و تعمير هواپيما در كشوری كه صنعت هواپيمايی آن هر از گاهی فاجعهای متاثر كننده را در كارنامه خود ثبت میكند و دهها و صدها مورد ديگر از نيازهای اساسی تكنولوژيكی كشور ضروری ترند يا انرژی هسته ای؟ آيا كشوری كه هنوز سوزن و پارچهی مصرفی خود را از خارج وارد میكند، هيچ نوع فعاليت ديگری كه انجام آن بر صنايع هستهای مقدم باشد ندارد؟ منطق انتخاب كنندگان تكنولوژی هستهای با اين هزينه گزاف و غير متعارف چه بوده است ؟
كشورهای پيشرفته صنعتی با وجود نبود هيچگونه مانع فنی، اقتصادی و سياسی بر سر راه بسط و گسترش نيروگاههای هستهای از اين امر اجتناب میورزند و در حالی كه شديدا به دنبال انرژیهای نوين و پاك هستند همچنان قسمت عمدهای از سوخت نيروگاههای خود را از سوختهای فسيلی تامين میكنند. مشكلات لاينحل زيست محيطی و اقتصادی كه دفع و نگهداری زبالههای هسته ای، با دوام چند هزار سالهی اثرات كشنده اش و خطرات جدیای كه از نشت و پخش اين مواد متوجه طبيعت و انسانهاست و نيز مخالفت گسترده مردم، احزاب سبز و فعالان محيط زيست، با گسترش اين تكنولوژی زيانآور، سبب گرديده است در كشورهای صاحب اين تكنولوژی كه بر خلاف آمريكا،كره شمالی و اسرائيل، اهداف جنگی بر آنها غالب نيست، انرژی هستهای از برنامههای دراز مدت توسعهی آنها خارج شود.اين همه تلاش و اين همه هزينه و اصرار بر گسترش نامحدود اين صنعت در ايران واقعا چه توجيهی میتواند داشته باشد ؟ اگر مسئله واقعا مسائل تحقيقاتی و پزشكی است ، كه كارشناسان علمی اذعان میكنند يك راكتور تحقيقاتی كوچك با سرمايه گذاری محدودد هم كفايت اين مسئله را میكند. حاكميت جمهوری اسلامی بايد در اين مورد صريح و روشن با مردم ايران و مردم جهان سخن بگويد تا بسياری از مسائل روشن شود.
مناقشهی هستهای موجود، اما از دلايل اساسی، مهم و پنهانی ديگری نيز سرچشمه میگيرد. سرمايه داری جهانی كه از دههی هفتاد ميلادی با كشيدن كمربند سبز قصد مقابله با بلوك شوروی را داشت، با پروبال دادن به «اسلام سياسی» در منطقه مستعد خاورميانه قصد تحريف و تغيير مسير جنبشهای مردمی منطقه همچون قيام ١٣٥٧ ايران را داشت. اما تقويت وسيع و گستردهی اين اسلام سياسی با فروپاشی بلوك شوروی همزمان شد و ناگهان اسلام سياسی كه ضرورت قبلی آن از ميان رفته بود، خود به صورت عاملی مخل نظام سلطهی جهانی در آمد. از نظر منافع سرمايه داری جهانی اكنون ديگر اسلام سياسی موضوعيت خود را در منطقه از دست داده است و با گذشت دورانی كوتاه از موفقيتهای نظام سرمايه داری، با آغاز ركود اقتصادی عظيم كشورهای متروپل و در سايهی ميليتاريزه شدن مجدد امپرياليسم جهانی در قالب روی كار آمدن جورج بوش در ايالات متحدهی آمريكا و ضرورت انكشاف بازارهای جديد مصرف، به دست آوردن نيروی كار ارزان قيمت و منابع انرژی وسيع، اكنون دولت آمريكا به نمايندگی از بزرگترين تجمع سرمايه داری مالی قصد تغيير نقشه سياسی خاورميانه را دارد. در مورد ايران جدالی سنگين در گرفته است. در يك طرف جمهوری اسلامی با هدف ابقای خود در صحنه داخلی و تحميل خود به نظام جهانی حضور دارد و در طرف ديگر آمريكاست كه با قصد تحميل يك دولت سرمايه داری متعارف و مطلوب «سرمايه» بر ايران، قرار گرفته است سهم مردم فقط پرداخت هزينههای اين جنگ منافع است و ادعاهای متفاوتی كه طرفين اين كشمكش در خصوص مسئلهی هستهای ايران دارند تنها ابزاری برای آغاز اين كشمكش فيزيكی و نهايی میباشد. دعوا بر سر منافع مادی دو گروه صاحب سرمايه است، يكی برای حفظ منافع خود میجنگد و ديگری برای گسترش منافعش.
اين لشگر كشی سرمايه داری اما وجههی عوام پسندی هم لازم دارد بنابر اين آمريكا كه خود صاحب سياهترين پروندهی حقوق بشر در بين دولتهای جهان است، مدتی است با پرچم «دموكراسی» و«حقوق بشر» به چهارگوشه دنيا لشگر میكشد و در هر كشور بعد از مرگ دهها هزار انسان بیگناه در جنگی كه به راه میاندازد، با استقرار يك دولت دست نشانده و چپاول ثروتهای ملی اين كشور اعلام میكند برای حفظ و حراست از اين نهال آزادی ، حقوق بشر و دموكراسیای كه كاشته است، ارتش خود را تا سالهای متمادی، از اين كشورها خارج نخواهد كرد.
دو ناقض حقوق بشر برای حيات خود و منافع اقتصاديشان و انحراف افكار عمومی از اوضاع داخلی خود، به جنگ يكديگر میروند. اولی به كار خود رنگ و بوی ملی و الهی میدهد و دومی پرچم آزادی و حقوق بشر و دفاع از جهان را علم میكند.
دولتی كه با دخالت و حمايت از مرگ و كشتار هزاران هزار انسان آزاديخواه در آمريكای لاتين ، آسيا و آفريقا به دست عوامل دست نشاندهای چون نگودين ديم، باتيستا، آدولا، پينوشه، سوموزا، فرديناند ماركوس، سوهارتو، محمد رضا پهلوی، صدام و دهها مزدور و سرسپرده ريز و درشت امپرياليزم، به كشتار آزادی و ذبح حقوق بشر در زمين پرداخت و حسابدار بزرگترين تلهای نعش مردم بیگناه در تاريخ است، آمريكايی كه اولين و تنها استفاده كنندهی از سلاح هستهای بر عليه مردم بیدفاع در جهان است و جنايتی كه در هيروشيما و ناكازاكی توسط نيروهای آمريكايی با بمب اتمی به وقوع پيوست تا ابد علامت سوال جدیای در مقابل ادعای آزادی خواهی و حمايت از گسترش حقوق بشر توسط آمريكا خواهد بود، آمريكايی كه داغ ننگ سلاخی زنان، كودكان و مردم به وحشيانهترين و گستردهترين حالت ممكن، توسط ارتشش، در ويتنام هنوز در صورتش تازگی دارد، برای گسترش دموكراسی و ترويج حقوق بشر به يوگوسلاوی،عراق و افغانستان حملهی نظامی میكند.
قتل و غارت، تجاوز، كمبود مواد غذايی و دارويی، گرسنگی مردم، جان باختن كودكان و پايمال شدن حقوق اوليه بشری در اين كشورهای اشغال شده، به بهانه ی، وجود شرايط اضطراری جنگی كه خود آمريكايیها مسبب آن بوده اند معيار سنجش درستی ادعای آمريكايیهاست.
آدم ربايی و ترور مخالفان سياسی در كشورهای مختلف جهان، ساخت و گسترش زندانهای مخفی و شكنجه زندانيان در اين زندانها، دخالت و سرنگونی نظامهای مستقل مردمی و مخالف برنامههای آمريكا همچون دولتهای قانونی، دموكراتيك و مردمی لومومبا در كونگو ، آلنده در شيلی و... ، حمايت از نسل كشی ارتش اسرائيل در فلسطين، حمايت از رژيمهای نقض كننده حقوق بشر اما دارای روابط تجاری و سياسی نزديك با آمريكا همچون عربستان سعودی، پاكستان، تركيه، اردن، اسرائيل و در ايران به اعتراف مادلين آلبرايت وزير امور خارجه دولت كلينتون، برنامه ريزی و حمايت كامل از كودتای سياه ٢٨ مرداد ١٣٣٢ و ايجاد جو خفقان و سركوب حاصل از كودتا، تنها گوشههايی از فعاليتهای آمريكا در زمينه استقرار حقوق بشر و بسط دموكراسی در جهان بوده است.
ما به، مردم ايران، فعالان سياسی – اجتماعی ، فعالان دانشجويی،كارگری و زنان و... هشدار میدهيم كه اكنون كشور در سراشيب ورود به گرداب جنگ و خشونت قرار گرفته است و احتمالات آينده، بر حسب نوع برخورد و موضع نيروهای اجتماعی، بيرون از حالات زير نخواهد بود:
١ – حمله خارجی :
تجربه يوگوسلاوی، عراق و افغانستان نشان داده است، نتيجه حمله نظامی خارجی به يك كشور، در مرحله اول تلفات سنگين جانی و كشتار مردم بیدفاع و در مراحل بعدی نابودی كليه زيرساختهای عمرانی، اقتصادی و نيز تسلط جو ناامنی و خشونت، ترور، آدم ربايی، قتل ، غارت ، تجاوز و در مرحلهای عميق تر، فروپاشی ريشهای سازوكارهای اجتماعی خواهد بود. تا مدتها به جای قوانين دموكراتيك، قوانين خشك نظامی و به جای قوه منطق ، قوه قهريه بر جامعه حاكم خواهد بود و اقتصاد و سياست و اجتماع تا مدتهای مديد تحت وابستگی بیچون و چرای حاكميت آمريكا در خواهد آمد.
٢ – تحريم اقتصادی ؛
تجربهی تاريخی موجود نشان داده است كه قربانيان تحريمهای اقتصادی و سياسی، نه حاكميتها، كه مردم هستند. در فضای تحريم، عزم به سركوب كامل و خشكاندن هرگونه اعتراض به منتهی اليه خود خواهد رسيد. به جای آزادی به مردم گرسنگی ، بيماری و رنج هديه داده میشود. هرچه فشار خارجی بر حاكميت افزايش يابد فشار حاكميت بر مردم نيز افزايش خواهد يافت. تمام پردههای حيا دريده خواهد شد و به جای زبان سرنيزهها با مردم سخن خواهند گفت و مناسبات انسانی از هم خواهد پاشيد.
٣ – توافق اجباری:
برای ما مسلم و روشن است كه منافع و آينده اين دو سيستم مادی هيچگونه امكانی را برای توافق كامل باقی نخواهد گذاشت. مسئله بر سر بازار مصرف، منابع زيرزمينی، نيروی انسانی ارزان قيمت و حيات اقتصادی دو تفكر متضاد است. مذاكراتی غير علنی و غير شفاف صورت خواهد گرفت كه به دليل آنكه نمايندگان واقعی مردم در آن حضور ندارند وعاقبت آن چيزی جز بر باد رفتن كل هستی مردم ايران به قيمت بقای بيشتر يك تفكر نخواهد بود، از پايه و اساس نامشروع ، غير قانونی و غير قابل پذيرش است.
فضای سياسی جامعه ايران اكنون در سكون و خاموشی قرار دارد. اين فضا ناشی از بیاطلاعی، پنهان كاری، فضای بسته رسانهای و از همه مهمتر بیعملی و بیمسئوليتی به اصطلاح روشنفكران و فعالان و احزاب سياسی است.
روشنفكران ايرانی به دليل آنكه اكثرا افكارشان از طبقات پايين جامعه نجوشيده به جای شناسايی دغدغهها در جامعه خود، افكار روشنفكران جوامع ديگر را، از بالا به پائين جامعه تزريق میكنند و قادر به صحبت كردن به زبان مردم نيستند، بنابراين نمیتوانند با افكار غير ملموس تودههای مردم را به حركت در آورند و تحول مثبتی را در جامعه شكل دهند. اينان به سهم خود، در غفلت ، ناآگاهی و بیكنشی جامعه مقصرند.
احزاب و گروههای سياسی داخلی هم، در نبود آزادیهای سياسی و اجتماعی و احزاب مردمی واقعی در ايران، به دليل ارعاب حاكميت و يا بر اساس منافع مادی حقيری كه مبتنی بر فرصت طلبی است با استفاده از تريبونها و امكانات مادی وسيعشان بیعملی را بر خود و بر جامعه تحميل كرده اند. اينان بايد بدانند كه نتيجه سكون و سكوت، پذيرش و انتخاب ضمنی يكی از سه وضعيت بالاست.
در پايان لازم میدانيم نكات زير، را متذكر شويم:
١: اين دعوا، دعوای مردم ايران نيست بلكه جدالی است بر سر تعيين حاكميت در ايران. بنابراين مردم در اين ميان نبايد سرباز جان بر كف و پادوی هيچ كدام از طرفين باشند. مردم بايد زمانی به ميدان بيايند كه جنگ بر سر منافع و آرمانهايشان باشد.
٢: انرژی هستهای تنها يك بهانه و ابزار برای جنگ منافع است ، بنابراين علاوه بر اينكه ما فقط خواهان توقف فعاليتهای هسنهای در ايران نيستيم، بلكه خواهان غير اتمی شدن جهان و محو كليه سلاحهای كشتارجمعی در همهی كشورها از جمله كشورهای آمريكا ، روسيه ، چين ، اسرائيل و... میباشيم و از تحقيقات برای دست يابی به انواع سالم انرژی و استفاده از انرژیهای پاك، با كمترين آلودگی زيست محيطی به عنوان جايگزين فناوری هستهای دفاع میكنيم.
٣: هر گونه حمله يا تحريم اقتصادی در تضاد آشكار با منافع كوتاه و بلند مدت مردم ايران است و مورد مخالفت صريح مردم ما با كسانی است كه به چنين تعرضهايی اقدام ورزند. در اين ميان ما مشخصا نسبت به دخالت و نقش خودسرانه و خود محورانهی آمريكا، نفرت و انزجار خود را اعلام میداريم.
٤: حل بحرانهای پيش روی جامعه ايران فقط در پوشش يك حاكميت مردمی و دموكراتيك ممكن است ، حكومتی كه در آن حكومت شوندگان به طور جدی و واقعی توانايی و امنيت تحميل ارادهی جمعی خود را بر حكومت كنندگان داشته باشند. منشا چنين تحولی هرگز نمیتواند خارجی باشد. تحول اصيل اجتماعی چيزی نيست كه از خارج و از بالا به جامعه تزريق شود، تحول سالم و اصيل بر مبنای حركت خود جامعه و بنابراين از درون و از پايين به بالای جامعه تحقق میيابد. اگر قرار است در اين ميان الگويی گرفته شود اين الگو نه از دولتها و روشنفكران خارجی، بلكه بايد از مبارزات خودجوش و آگاهانه مردم ساير كشورها باشد ، حركاتی مانند قيام دانشجويان ، جوانان و كارگران فرانسه.
مردم همه كشورها لايق دنيايی بهتر و زيباتر از دنيای بحرانی حاضر هستند. بايد برای اين دنيای بهتر تلاش كرد و در حركت بود چرا كه مردمی كه خود به حال خويش فكری نكنند، ديگران برای آنها تصميم خواهند گرفت.
امضا كنندگان:
سعيد حبيبی (عضو شورای مركزی دفتر تحكيم)
ياشار قاجار (دبير انجمن اسلامی دانشگاه امير كبير)
مجيد اشرف نژاد (دبير انجمن اسلامی دانشگاه رجائی)
مرتضی اصلاحچی (دبير انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبائی)
بهروز كريمیزاده (فعال دانشجوئی و سر دبير نشريه خاك)
عابد توانچه (عضو شورای مركزی انجمن اسلامی دانشگاه امير كبير)