جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، پیکر سارا تبریزی، زندانی سیاسی سابق، روز پنجم فروردین در منزل پدریاش در تهران پیدا شد. این زن ۲۰ ساله در هفتههای پایانی زندگی از سوی ماموران امنیتی زیر فشار روانی سنگین قرار گرفته بود. او چهارم فروردین به وزارت اطلاعات احضار شده بود.
پیکر این زندانی سیاسی سابق روز دوشنبه ششم فروردین در شهرک اسکمان در استان تهران تشییع و به خاک سپرده شد.
بر اساس اعلامیه ترحیم سارا تبریزی، قرار است مراسم ختم او روز پنجشنبه ۹ فروردین در مسجد «صاحبالزمان» شهرک اسکمان برگزار شود.
سارا تبریزی روز ۲۵ آبان ۱۴۰۲ در حالی که قصد سفر به انگلیس داشت، همراه یک شهروند دیگر به دست ماموران امنیتی در فرودگاه بینالمللی «امام خمینی» تهران بازداشت و به بازداشتگاه وزارت اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
تبریزی پس از حدود ۱۰ روز و با پایان بازجوییها، با تودیع قرار وثیقه یک میلیارد تومانی از زندان اوین آزاد شد.
بنا بر اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، تبریزی سه روز ابتدایی بازداشت خود را در سلول انفرادی بهسر برد و پس از آنکه به دلیل استرس تنها بودن در انفرادی، دچار ضربان قلب بالا و فشار خون بالا شد، ابتدا به بهداری بند ۲۰۹ اوین و پس از آن به سلولی سه نفره در بازداشتگاه این نهاد امنیتی منتقل شد.
یک منبع نزدیک به خانواده تبریزی درباره ایام بازجویی او به ایراناینترنشنال گفت: «سارا پس از آزادی به دوستانش گفته بود در اتاق بازجویی تهدید شده در صورت همکاری نکردن با ماموران، دوباره به سلول تکنفره منتقل میشود و محتویات خصوصی گوشی تلفن همراهش را به صورت عمومی نشر میدهند تا به دست خانوادهاش برسد.»
به گفته این منبع آگاه، تبریزی به دنبال این موضوع متحمل فشار روحی و روانی زیادی شده بود.
او بار دیگر در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۲ احضار و این بار پس از چند ساعت بازجویی، به بند زنان زندان اوین منتقل شد. بعد از چند روز، مبلغ وثیقه او از یک میلیارد تومان به دو میلیارد تومان افزایش یافت و نهایتا در تاریخ ۲۵ دی ماه ۱۴۰۲، با تودیع قرار وثیقه تعیین شده، به صورت موقت و تا زمان صدور حکم از زندان آزاد شد.
او مدتی بعد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست ایمان افشاری، با اتهاماتی از جمله «توهین به علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، استفاده از اوراق مجعول و گذرنامه متعلق به دیگری» محاکمه و به حبس تعلیقی محکوم شد.
اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال نشان میدهند تبریزی پس از آن در چند نوبت، طی تماسهای تلفنی که از سوی نیروهای امنیتی با او گرفته شد، تهدید شد که اگر با وزارت اطلاعات همکاری نکند، مدارک و گفتوگوهای شخصیاش به صورت علنی و در فضای مجازی افشا خواهند شد.
این زندانی سیاسی سابق آخرین بار در روز چهارم فروردین با دریافت احضاریهای برای روز پنجم فروردین ۱۴۰۲ به وزارت اطلاعات احضار شد و پیکرش روز یکشنبه پنجم فروردین، یک روز پس از احضار به این نهاد امنیتی، در منزل پدریاش در تهران پیدا شد.
بر اساس اطلاعات رسیده به ایراناینترنشنال، سازمان پزشکی قانونی در گزارش اولیه خود که با حضور ماموران امنیتی به خانواده سارا تبریزی تحویل داده شد، دلیل فوت او را «خوردن قرص» اعلام کرده است.
مسوولان حکومتی درباره افرادی که بهطور مشکوک در زندانها و بازداشتگاهها یا اندکی پس از آزادی فوت میکنند، همواره ادعای «خودکشی» را پیش میکشند. ادعایی که از سوی افکار عمومی ایرانیان رد شده و بسیاری از کاربران شبکههای اجتماعی با عباراتی کنایهآمیز چون «خودکشی شد»، به آن واکنش نشان میدهند.
منبع نزدیک به خانواده تبریزی به ایراناینترنشنال گفت: «خانواده هیچ پوکه قرصی کنار پیکر او یا در اتاقش پیدا نکردند و هنوز نمیدانند او از ترس احضار دوباره به وزارت اطلاعات قرص خورده و خودکشی کرده یا سنگکوب کرده یا ماموران او را کشتهاند و قربانی قتل حکومتی شده است.»
این منبع آگاه با بیان اینکه سارا به خانوادهاش گفته بود بازجوی پرونده شمارهای در اختیارش قرار داده تا اطلاعات زندگی خصوصی و اطلاعات شخصی را که با او در حال خروج از ایران بود در اختیار آنها قرار دهد، تاکید کرد سارا در هفتههای پایانی زندگیاش از سوی ماموران وزارت اطلاعات تحت فشار روحی و روانی سنگینی قرار داشت.
او پس از احضار آخر خود گفته بود بهشدت ترسیده و به هیچ وجه خود را به اداره اطلاعات معرفی نخواهد کرد.
تا زمان تنظیم این گزارش، مقامهای قضایی جمهوری اسلامی درباره این جریان اظهار نظری نکرده و واکنشی نشان ندادهاند.
در ۴۵ سال اخیر، شمار قابل توجهی از زندانیان سیاسی و جرایم عمومی در زندانهای ایران، اندکی پس از آزادی خودکشی کردهاند و برخی هم با مرگهای مشکوک از دنیا رفتهاند.
اخبار مربوط به جان باختن برخی از آنان که شناختهشدهتر بودند، به رسانهها درز پیدا کرد و برخی دیگر که شهرتی نداشتند در سکوت خبری به خاک سپرده شدند.
مریم آروین، عرشیا امامقلیزاده و یلدا آقافضلی، سه تن از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱، برخی از افرادی هستند که در فاصله کوتاهی پس از آزادی جان خود را از دست دادند.
ایراناینترنشنال
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
سورۀ مریم را میتوان روح و پیام قرآن نامید. این سوره به ما میگوید که پیامبر از نظر قرآن کیست و باید چه کیفتی داشته باشد. «ستایششده» یا محمد[۱] در قرآن هیچ کس به جز عیسا پسر مریم نیست. هیچ پیامبر دیگری در قرآن، خصوصیاتی که عیسا مسیح داده شده را ندارد.
خواننده میتواند ترجمۀ سورۀ مریم را به همراه چند آیۀ دیگر قرآن که باز هم به مریم مربوط میشوند در پایان همین نوشتار بارگیری کند.
سورۀ مریم با سرگذشتِ زکریا آغاز میشود که به خدا میگوید: «پروردگارا استخوانم سستی گرفته و برف پیری بر سرم نشسته است، پروردگارا هرگز در دعای تو سخت دل نبودهام و من پس از خویش از نداشتن وارث بیمناکم، و همسرم نازا است، پس از پیشگاه خود به من وارثی عطا فرما تا وارث من باشد و هم وارث آل یعقوب. و ای پروردگار این فرزند را مقبول بگردان».
خداوند به زکریا نوید میدهد که به او پسری میدهد که نامش یحیی است. ولی او به خداوند پاسخ میدهد: پروردگارا چگونه مرا پسر باشد در حالی که همسرم نازاست و خودم نیز از پیری به فرتوتی و فرسودگی رسیدهام.
ولی فرشتهای، احتمالاً جبرئیل، به زکریا اطمینان میدهد که نگران نباشد چون خداوند از «هیچ، چیز میآفریند» و دادن یک فرزند به یک زن و مرد که دیگر نمیتوانند بچهدار شوند کاری بس آسان است.
پس از نقل داستانِ زکریا و نشان دادن توانایی خداوند در آفرینش، و آماده کردن ذهن خوانده، راوی قصه به سراغ موضوع اصلی یعنی مریم مادر عیسا میرود. البته قصه اساساً روی یک نکته متمرکز میشود: باردار شدن مریم، مادر عیسا مسیح. فرضِ نویسندۀ سوره بر این است که خواننده یا شنونده در جریان سرگذشت مریم و باردار شدن او قرار دارد. چون این قصه، هیچ اطلاعات دیگری به ما نمیدهد و فرضش را به دادهها و پیشینۀ ذهنی خواننده و شنوندۀ خود گذاشته است.
حال خداوند از طریق فرشتهاش، احتمالاً جبرئیل، با مریم ارتباط برقرار میکند.
فرشته به مریم میگوید: «من فقط فرستاده پروردگارت هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم»
مریم پاسخ میدهد: «چگونه مرا پسری باشد وقتی هیچ بشری [مردی] به من دست نزده است و پلیدکار هم نبودهام؟»
سپس راوی قصه اعلام میکند: آنگاه مریم توسط روح پروردگار باردار شد ...
اگرچه داستان میگوید که مریم توسط روح پروردگار آبستن شد با این وجود تأکید میکند که «... ولی بدانید که خداوند فرزندی ندارد و پاک است». و راوی برای تأیید سخن خود میگوید: «کافی است که خداوند اراده کند، میگوید موجود شو، پس موجود میشود».
در جملۀ «چگونه مرا پسری باشد وقتی هیچ مردی به من دست نزده است و پلیدکار هم نبودهام؟» سه دادۀ مهم وجود دارد: ۱) حتماً این فرزند پسر خواهد شد و نه دختر، ۲) مریم با هیچ مردی رابطه جنسی نداشته و ۳) مریم زن بدکارهای نبوده.
در اینجا، مانند مابقی داستانهای قرآن، نویسنده در میانۀ داستان، مریم را رها میکند و لیستی از نامهایی را ردیف میکند که ربطی به داستان ندارند و خواننده خود را در خماری میگذارد و دادههایی عرضه میکند که برای قضیه مریم خالی از اهمیت هستند، آنهم درست از وسط قصه.
مخاطبان قرآن
هر چه ما انسانها مینویسم برای همنوعان خود مینویسم، میخواهیم ایده یا رخدادی را انتقال بدهیم. برای این انتقال هم از یک رسانه استفاده میکنیم، نوشتن و نقاشی روی دیوارهای غار، روی صخرهها، یا مانند سومریانِ کوشا روی لوحههای گلی، یا پاپیروس و بعدها کاغذ و در حال حاضر رسانههای دیجیتالی.
ولی هر نویسنده در مرتبۀ نخست به طور فعال یا غیرفعال به مخاطبان خود میاندیشد. براستی برای چه کسانی مینویسم؟ این اصل که هر نوشتهای باید مخاطب خود را داشته باشد از آغاز تاریخ تمدن انسانی وجود داشته و تا به امروز هم به قوت خود باقی مانده است.
همۀ مسلمانان روی زمین، علیرغم اختلافات دینی فراوان، در این گزاره به اصطلاح «اجماع» دارند: ساکنان مکه، عربهای بتپرست بودند که خداوند برای هدایت آنها محمد را به پیامبری برگزید. در این گزاره سه نکته بنیادین وجود دارد: ۱) قرآن در مکه و مدینه نوشته شده است، ۲) مخاطبان قرآن بتپرستان بودند و ۳) قرآن به زبان عربی مبین نوشته شده است.
اگرچه ما امروزه میدانیم که مکه عملاً تا اواسط سدۀ هشتم میلادی وجود نداشته است[۲]، ولی فرض را بر درستی گزارشگران اسلامی میگذارم، یعنی مکهای وجود داشته که ساکنان آن بتپرست بودند و بتهایی مانند «هبل»، «لات»، «منات» و «عزّی» را میپرستیدند.
معمولاً اگر مردم یک منطقه بتپرست باشند، اطلاعات و آگاهی آنها فقط مربوط به زندگینامه بتها، تواناییها یا ناتوانیهای آنها خواهد بود، یعنی مردم مکه بتهای در بالا نامبرده را ستایش میکردند و این بُتها، جهان دینی و فرهنگی آنها را تشکیل میدادند.
همانگونه که جمعیت شیعه ایران دربارۀ شاخههای گوناگون بودیسم مانند مهایانه و تراوده یا شینتوی ژاپنی چیزی نمیداند، پس شگفتانگیز هم نخواهد بود که بتپرستان مکه چیزی از یهودیت یا مسیحیت ندانند. زیرا یهودیت و مسیحیت مسئلهشان نبود که بخواهند چیزی دربارۀ آنها بدانند.
در قصه مریم یک سلسله نامها آورده میشود که اساساً ربطی به فرهنگِ دینی بتپرستان ندارد مانند زکریا، یعقوب، یحیی، مریم، عیسی، موسی، هارون، ابراهیم و ...
معمولاً هر نویسندهای، در هر جای جهان که باشد، از عناصرِ ذهنی و فرهنگییی استفاده میکند که مخاطبانش بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند وگرنه برای خواننده خستهکننده میشود و از خواندن داستان صرفِ نظر میکند. به اصطلاح، هر نویسنده پیشینۀ ذهنی خوانندگانش را در نظر میگیرد و اگر بخواهد چیزی نو بگوید یا بنویسد باید از پیشینۀ ذهنی خوانندگانش کمک بگیرد.
شخصیتهای داستانی در مریم در تناقض شدید با مخاطبان بتپرست است که پیشینۀ ذهنیشان چیز دیگری است. تصورش را بکنید که یک آخوند در مسجدی سر منبر به جای داستانهای اسلامی که شنوندگانش میشناسند به زبان عربی یا فارسی مطالب زیر را بگوید:
«کدامین دشمن را یارای ستیز با بعل است؟ کدامین حریف را یارای ستیز با بعل اَبرسوار است؟ من آیا دریا دوستدار ایل را منکوب نکردم؟ من آیا خدای بزرگ اقیانوس توفنده را رام نکردم؟ مگر نه من تیهمت را خاموش و فرونشاندم؟ مگر نه من اژدرمار گردان را فرو کوفتم، اژدرمار جنبر زدهئی را که هفت سر داشت؟ مجبوب خدایان هاویه مُت را فرو کوفتم و ...»[۳]
احتمالاً همه افرادی که پای منبر این آخوند نشستهاند، با تعجب به هم نگاه میکنند و به هم میگویند: این مزخرفات چیه که طرف سر هم میکند! بنابراین، هر نوشته، سخن یا فیلم باید مخاطبان خود را داشته باشد تا نویسنده داستان بتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
قصۀ مریم به روشنی اعلام میکند که مخاطبان این داستان نه بتپرستان بلکه یهودیان و مسیحیان هستند. فقط یهودیان و مسیحیان زندگینامهها و داستانهای آن افرادی را میشناسند که در داستان مریم ردیف شدهاند، آنها با این داستانها بزرگ شدهاند. بتپرستان با این داستانها بزرگ نمیشوند همانگونه که شیعیان امامیه ایران، از بالاترین آخوند تا مؤمن بیسواد، چیزی دربارۀ مهایانه یا تراوده بودایی نمیدانند.
حال این پرسش طرح میشود که چرا موضوع بارداری مریم بازخوانی شده است؟ و برای چه کسانی بازخوانی میشود؟ باردار شدن مریم برای بتپرستان به همان اندازه مهم است که رابطه شیوا با شاکی و داکشا در هندوئیسم برای مسلمانان. اگر این داستان برای بتپرستان خوانده شود، حتماً آنها با تعجب به هم نگاه میکنند و میگویند: خب باردار شد که شد به ما چه! ولی باردار شدن مریم برای یهودیان و مسیحیان بسیار بسیار مهم و تعیینکننده است. چرا؟
زیرا از زمانی که در مسیحیت، به مسیح جنبۀ خدایی داده شد، میان یهودیان، یهودی-مسیحیان و دیگر جریانات مسیحی ستیزهای فیزیکی و دینی فراوانی رخ داد. یهودیان، این داستان را رواج داده بودند که مریم از سربازان رومی آبستن شده[۴] و او را عملاً مانند یک «زن بدکاره» معرفی میکردند. و درست به همین دلیل، در این داستان، مریم به جبرئیل میگوید که «زن بدکارهای» نبوده و «با هیچ مردی هم رابطه نداشته» است. داستان یهودیان دربارۀ مریم به موازات رشدِ آیین مریم [به عنوان مادر پسر خدا] ابعادِ گستردهای به خود گرفت. این خوانش یهودیان از تولدِ عیسا مسیح باعث جنگهای ایدئولوژیک-دینی سختی میان این جریانهای دینی شد. از میان این دعواهای دینی، آریوس[۵] (۲۶۰-۳۲۷ میلادی) که خود یهودی-مسیحی بود، مسیح را نه فرزند خدا بلکه پیامبر خدا تعریف میکرد، درست همان چیزی که در قرآن آمده است. به همین دلیل، در قرآن، مسیحیانِ تثلیثی مشرک و کافر قلمداد میشوند زیرا برای خدا یک شریک قایل هستند و این شریک همان عیسای مسیحیان تثلیثی است.
حال خواننده خودش را جای بتپرستهای آن زمان بگذارد. آیا این دعواهای درون دینی اصلاً برای بتپرستان از اهمیت برخوردار است؟ طبعاً نه!
باری، داستان مریم میخواهد بگوید که عیسا از مادری باکره بوجود آمد ولی نه از طریق همخوابگی خدا با مریم بلکه خدا با واسطۀ فرشتهاش گفت: بشو و عیسا در زهدان مریم نیز بشد. به این مبحث، در ادبیات دینی، مسیحشناسی (Christology) میگویند و یک بخش دشوار از الهیات مسیحی و یهودی را تشکیل میدهد. حالا آن بتپرست از همه چیز بیخبر که اطلاعاتش به زندگینامههای بتها محدود میشود چگونه میتواند این موضوعِ پیچیده را درک کند؟ البته پاسخ این پرسش را باید مسلمانان بدهند.
تا اینجا میتوان چنین خلاصه کرد: داستان مریم مانند مابقی داستانهای قرآن فاقد انسجام درونی است و نویسنده در میانۀ داستان، اصل موضوع را رها میکند و سراغ موضوعاتی میرود که به داستان ربطی ندارند. برخلاف این گزارۀ مسلمانان که داستان برای بتپرستان نوشته شده است، این داستان برای مسیحیان و یهودیان نوشته شده که ذهنشان با پیشینۀ این داستان مجهز است.
عیسا در برابر محمد
ابتدا ببینیم که عیسا پسر مریم چه جایگاه و کیفیتی در قرآن دارد. در قرآن، مادرِ عیسا یعنی مریم به «آل عُمران» نسبت داده میشود. البته در عقاید مسیحی نام پدر مریم یهویاقیم است. این که چرا قرآن یک تبار جدید برای مادر عیسا ساخته است، حتا خود مسلمانان هم از پاسخ بدان عاجز هستند. ولی فعلاً این، مشکل ما در اینجا نیست. در قرآن، جبرئیل به مریم میگوید: من فرستاده پروردگارت هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم.
کلیدواژۀ «پاکیزه» در این جمله تعیینکننده است. «پاکیزه» یعنی چه؟ یعنی این پسر از همخوابگی معمولی میانِ دو انسان که منی مرد در آن نقشی داشته باشد بوجود نیامده است. در اینجا، روح خدا، جای منی مرد را میگیرد و به همین دلیل در سورۀ التحریم، آیۀ ۱۲، تأکید شده: «و مریم دختر عمران را که شرمگاه خویش [فَرْجَهَا][۶] را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم». یعنی عیسا پسر مریم از جنس مابقی انسانهای زمینی که منیِ مرد در تولید آن نقش داشته نیست.
ولی محمد، پیامبر روایات اسلامی، طبق درک قرآن نمیتواند «پاکیزه» باشد، زیرا از همخوابگی عبدالله و آمنه تولید شده و منی عبدالله ۵۰% این تولید بوده است. احتمالاً نویسندگانِ زندگینامۀ «محمد اسلامی» هنگام نوشتن «سیرت رسولالله» چندان به این نکته مندرج در قرآن یعنی «پاکیزگی» و «پاکی» تولد عیسا توجه نکردهاند. زیرا به طور غیرمستقیم تولدِ محمد اسلامی را عملاً «ناپاک» تعریف کردهاند.
و از آنجا که عیسا مسیح با «دمیدن روح خدا در شرمگاه مریم» بوجود آمده است پس مرگناپذیر هم باید باشد. و در قرآن [سوره نساء، آیه ۱۵۷] همین مرگناپذیری تأکید شده است: «و نیز بدان سبب که گفتند: ما مسیح پسر مریم پیامبر خدا را کشتیم. و حال آنکه آنان مسیح را نکشتند و بر دار نکردند بلکه امر بر ایشان مشتبه شد. هر آینه آنان که دربارۀ او اختلاف میکردند خود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند. تنها پیرو گمان خود بودند و عیسی را به یقین نکشته بودند.» قرآن بر مرگناپذیری عیسا پسر مریم تأکید دارد، زیرا از مقربان خداست [سوره آل عمران، آیه ۴۴] پس، مانند فرشتگان، زنده و سرِ حال به سوی خدا باز میگردد. در قرآن تنها کسی که «مقرب درگاه الهی» است، عیسا مسیح و فرشتگانِ مقرب هستند. حتا همۀ فرشتگان، مقربِ خدا نیستند، «فرشتگان مقرب» و «عیسا پسر مریم» تنها مقربان درگاه الهیاند.
بنابراین طبق درک قرآن، عیسا مسیح کشته نشده و «به یقین او را نکشته بودند». یعنی ما در قرآن با پیامبری روبرو هستیم که «با دمیدن روح خدا» بوجود آمده و مرگناپذیر است. و این در حالی است که محمدِ مسلمانان یک انسان معمولی است که از همخوابگی دو انسان معمولی بوجود آمده، چندین زن داشته، به راهزنی [غزوة] اقدام میکرده و شدیداً در امور دنیوی دخالت میکرده است. خلاصه، پیامبر روایات اسلامی تمامی خصایل و کیفیات یک انسان معمولی، با تمامی ضعفها و تواناییها، را داشته و طبق روایات اسلامی احتمالاً مسموم شده بود و مانند مابقی انسانهای روی زمین میمیرد.
روایات اسلامی که همگی بر «سیرت رسولالله»ی ابن اسحاق یا به عبارتی ابن هشام استوار هستند، تلاش میکنند آنچه که در قرآن دربارۀ محمد نیامده در زندگینامههایی که ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال بعد برایش نوشتند بگنجانند و زندگینامهاش را با معجزات زمینی پُر نمایند. به همین دلیل، در سیرتِ رسولالله[۷] آمده است: «و آمنه حکایت کرد که چون به سیّد حامله شدم، نوری دیدم که از من جدا شد که جملۀ عالم به آن منّور شد و نخست عکس که از آن نورها پیدا شد، کوشکهای بُصرا [در سوریه کنونی] پیدا شد، چنان که من آن را در مکه بدیدم» و یا «و در دلایل نبوت آمده است که آن شب که سیّد به وجودِ خواست آمد، چهارده برج از ایوان کسرا بیفتاد و آتش مجوس در پارس کُشته شد و هزار سال بود تا آن آتش افروخته بودند و هرگز نمُرده بود.»
ابن اسحاق تلاش میکند زندگینامۀ محمد اسلامی را با محمد قرآن یعنی عیسا مسیح همسان سازد و به همین دلیل به این معجزات زمینی که میتوان آنها را راستیآزمایی کرد متوسل میشود یعنی جهان منور شده و ویرانی ایوان کسرا. بٌصرا تا مکه بیش از ۱۴۰۰ کیلومتر فاصله دارد، و هیچ گزارش تاریخی در سال ۷۵۰ یا ۷۵۵ میلادی دال بر ویرانی ایوان کسرا ثبت نشده است.
داستان مریم و تولد عیسا در قرآن نشان میدهد که پیامبرِ قرآن نه محمدِ روایاتِ اسلامی بلکه عیسا مسیح است، البته با درک آریوس که کیفیت الهی او را میپذیرفت ولی خدا بودن او را رد میکرد و او را برگزیده خدا میدانست. آریوس معتقد بود که عیسا در زمان معینی با ارادۀ خدا بوجود آمد، بنابراین ازلی نبود. از این رو، پدر یعنی خدا و پسر یعنی عیسا از یک جنس نیستند و این که عیسا مسیح رنج میبرد و میگریست نشان میدهد که ارادۀ خدا و لوگوس در عیسا مسیح جنبۀ انسانی یافته است.
معلوم نیست که اصلاً محمد اسلامی، آنگونه که مسلمانان ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال بعد برایش زندگینامه نوشتند وجود تاریخی داشت یا نداشت. ولی با قاطعیت میتوان گفت که «ستایش شده» یعنی محمد قرآن، عیسا مسیح است. محمد مسلمانان، رهبری ۱۷ راهزنی [غزوة] یعنی حمله غافگیرانه به کاروانها را در پروندۀ خود دارد و بیش از ۲۱ همسرِ آزاده و کنیز داشته است. این محمد، آن پیامبری نیست که در قرآن آمده است، پیامبر قرآن، با دمیدن روح خدا در شرمگاه مریم آفریده شده و مرگناپذیر است و تنها پیامبر تاریخ رستگاری است که در قرآن به عنوان مقرب درگاه الهی عنوان شده است.
—————-
آیههایی که لقب «محمد» یعنی «ستایششده» در آنها آمده است:
سوره آل عمران، آیه ۱۴۴
محمد فقط فرستاده خداست؛ و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟ و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمیزند؛ و خداوند بزودی شاکران (و استقامتکنندگان) را پاداش خواهد داد.
سوره الاحزاب، آیه ۴۰
محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختمکننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است.
سوره محمد، آیه ۲
و کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به آنچه بر محمد نازل شده -و همه حقّ است و از سوی پروردگارشان- نیز ایمان آوردند، خداوند گناهانشان را میبخشد و کارشان را اصلاح میکند!
سوره الفتح، آیه ۲۹
محمّد فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است.
[۱] محمد یعنی «ستایششده» و در اینجا «نام» نیست بلکه لقب، عنوان یا فرنام برای عیسا مسیح است. در قرآن فقط چهار بار از لقبِ «محمد» برای عیسا مسیح استفاده شده است که سورههای مربوطه در پایان همین نوشته آورده شده است.
[۲] دن گیبسون در کتاب «جغرافیای قرآن» به سدها سند نشان داده که شهری به نام مکه وجود نداشته است و این شهر بعدها در زمان خلفای عباسی برای هویتسازی دین نوین ساخته شده است.
[۳] نقل از «اساطیر خاور نزدیک – بین النهرین» نوشته جان گری، ترجمه باجلان فرخی، تهران انتشارات اساطیر، ۱۳۷۸
[۴] این نکتۀ ظریف در فیلم «زندگی بریان» از سلسله مونتی پایتان (۱۹۷۹) به خوبی نشان داده شده است.
[۵]جریان دینی آریوس بعدها آریانیسم نام گرفت و اکثر کلیساهای شرق تحت تأثیر این جریان بودند. پس از شورای مسیحیان جهان در نیقیه (۳۲۵ میلادی) این جریان از مسیحیت طرد گردید و پیروانش توسط کاتولیکها کشتار شدند. بسیاری از اصول خداشناسی مسلمانان ریشه در آریانیسم یا آراء آریوس دارد.
[۶] « فَرْج» در زبان عربی یعنی «دهانه رحم» یا «اندام جنسی زن» معنی میدهد.
[۷] «سیرت رسولالله»، ترجمه رفیعالدین اسحاق ابن محمد همدانی. ویراستاری: جعفر مدرس صادقی
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
به مناسبت ۱۰ فروردین، سالروز اعدام قاضی ها...!
هر دو تشکل گریز از مرکزی که در اوضاع اشغالی ایران با مساعدت شوروی سرکار آمدند، یک سال بیشتر دوام نیاوردند. هر دو رهبر (سیدجعفر پیشهوری و قاضی محمد) در طول آن یکسال، مدام در میان دو سنگ آسیاب گیر کرده بودند، دو سیستم یکی دسپوتیزم درازدامن ایرانی و دیگری دیکتاتوری استالینیستی که به هیچ منطقی جز منطق زور و خشونت قائل نبودند...!
پیشهوری در ایران هرگز نتوانست خود را صاحبخانه بداند، حتی وقتی دومین رای را از تبریز برای ورود به مجلس چهاردهم کسب کرد از ورودش ممانعت کردند، از حزب توده نیز کنارش گذاشتند، گویی در ایران باب هرگونه مشارکت سیاسی برایش بسته بود و تنها باب زندان قصر گشوده بود!.
هر دو رهبر، گرفتارِ دوری باطل گشتند، هر دو میخواستند زندان تبعیض و بیعدالتی را بشکافند اما امیدی به پیروزی نداشتند جز تکیه بر عامل بیگانه. و وقتی هم بدان تکیه میکردند گرفتارِ خشونت کورِ دیگری میگشتند که پایان شان شکست تلخ بود!.
پیشهوری به روسیه پناهنده شد و با مرگ مشکوکی درگذشت، اما قاضی در ایران ماند و حتی به استقبال ارتش رفت، اما همان ارتش او را گرفت و دارش زد!
هر دو رهبر پس از شکست، شش ماه بیشتر زنده نماندند اما با دو گونه مرگ متفاوت. و دو گونه مرگ متفاوتشان، چقدر شبیه آن دو سیستم سیاسی عقب مانده یعنی ایران و شوروی بود:
یکی با دارِ ایرانی و آن دیگری با تصادفِ مشکوکِ روسی...!
و پس از مرگشان، تنها پسر هر دو نیز به راهی متفاوت از پدر رفتند...!
اما برگردم به مرگ قاضی که موضوع اصلی نوشته است:
با فشار رزمآرا و سران ارتش، قرار بر این شد که محاکمه قاضیها در مهاباد انجام گیرد یعنی به دور از تهران باشد تا هیچ راهی برای نجاتشان نماند و همیشه در ایران چنین بوده که به میزانی که از پایتخت دور میشویم بیقانونی دوچندان میگردد و این سخن میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل(اولین روزنامهنگار شهید) در ۱۲۰ سال پیش بوده که:
«...در ایران به میزانی که از مرکز دور میشویم ظلم و ستم به همان میزان شدت و ضعف دارد!» (روزنامه صوراسرافیل)
در ایران معمولا اقوام ایرانی با اتهام و انگِ تجزیهطلبی از مادر زاده میشوند مگر آنکه همواره بکوشند بندگی خودشان را بر خدایگان قدرت در پایتخت اثبات کنند و البته بصورت مداوم...!
و این انگ تجزیهطلبی، میتواند شامل یک گلایه کوچک از گران شدن مثلا ماست باشد تا تجزیهطلبی واقعی و رفتن به زیر پرچم یک کشور بیگانه...!
دادگاه بدوی قاضیها در حصار نظامیان تشکیل شد، سرهنگ فیوضی دادستانش بود. رئيس دادگاه، از شخص محمد قاضی كينه داشت پس، در تحقیرش سنگ تمام گذاشت!
دادگاه علنی نبود، به محکومین اجازه ندادند برای خود وكيلی اختيار كنند...
آن ارتشیان که در زمان ورود متفقین، بجای مقاومت، از مقابل ارتش بیگانه گریخته بودند و بقول خود قاضی: «اسلحه خود را با یک دست لباس مندرس معاوضه کرده از صحنه فرار کرده بودند».
اینک برگشته بودند تا با محاکمه و انتقام و کشتن، وطنپرستی خود را اثبات کنند!
دادگاه هر سه قاضی را محكوم به اعدام كرد و حکم در سپيده دم ۱۰ فروردین ۱۳۲۶ در ميدان چوارچرا اجرا شد، اجساد آنها تمام روز برای عبرت ديگران به نمايش گذاشته شد...!
روزنامههای پایتخت نیز در تاختن بر قاضی محمد از همدیگر سبقت گرفتند، انگار سنگها را بسته و سگها را رهانیده بودند روزنامه «مرد امروز» پس از اعدام قاضی ها نوشت:
«خون قاضی محمد بوی نفت میداد!»
اما هیچکدام از روزنامهها ننوشتند چرا دادگاه علنی نبوده؟
چرا محکومین از حق داشتن وکیل برخوردار نبودند؟
و بالاتر از تمامی اینها، چرا حکومت مرکزی پا بر روی قرارداد خود گذاشته و دست به لشکرکشی زده بود؟! آن هم در وقتی که ارتش سرخ ایران را ترک کرده و هر دو تشکل بر طبق قرارداد با حکومت مرکزی، تسلیم شده و از قدرت کنار رفته بودند...
بخششِ پدرانه در زمان قدرت، میتواند معجزه کند و یک لبخند مهربانانه، هر کسی را شرمنده میکند.
برای لحظهای تصور کنید اگر قاضی توسط شاه بخشیده میشد و به کار قبلی خود یعنی ریاست معارف مهاباد باز میگشت چه اتفاق میافتاد؟!
اما چه میتوان کرد که سنت و شمشیر انتقام در ایران همیشه بُراتر بوده است!
و بقول شهریار:
«کور توتدوغون بوراخماز...»
آنها میآیند، دارها برپا میکنند، آثار به زبان مادری اقوام را در میدان اصلی شهر میسوزانند و سپس به پایتخت برمیگردند و عنوانِ ناجی و فاتح وطن لقب میگیرند...!
اما با این کار در درازمدت، تنها کینه ابدی در دلها میکارند و آن کینه و خشم میماند و مانند میراثی شوم به نسلهای بعدی منتقل میگردد تا در سر بزنگاههای تاریخی، فوران کرده، دامنشان را بگیرد!
و بدین ترتیب، تاریخ توالی فاجعه میگردد...
تلگرام نویسنده
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
نگرانی در مورد احتمال اعدام قریب الوقوع زندانی سیاسی کرد، نایب عسکری
نایب عسکری، زندانی سیاسی کرد محکوم به اعدام در زندان مرکزی ارومیه، از بعد از ظهر روز چهارشنبه از بند خود خارج و به سلول انفرادی منتقل شده است. این موضوع نگرانیها را درخصوص اجرای حکم اعدام مخفیانه وی افزایش داده است. به گفته نزدیکان؛ «نایب عسکری در دوران بازداشت شکنجه شده است».
بنا به اطلاع سازمان حقوق بشر ایران، بعد از ظهر روز چهارشنبه ۸ فروردین ماه، نایب عسکری، ساله زندانی سیاسی زندان مرکزی ارومیه از بند خود (بند داخله) این زندان خارج و به سلول انفرادی منتقل شده است.
انتقال ناگهانی و بدون دلیل این زندانی، نگرانیها را درخصوص اعدام مخفیانه وی افزایش داده است.
نایب عسکری، ۴۵ ساله و پدر ۶ فرزند است که از فروردین ماه ۱۴۰۰ بازداشت شده، و به اتهام «بغی» از طریق عضویت در حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) به اعدام محکوم شده است.
یک منبع مطلع درخصوص جزییات پرونده وی به سازمان حقوق بشر ایران گفت:«نایب عسکری زمانی که در عراق بود بهصورت غیابی از سوی دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شده بود. او سه سال پیش با وعده نهادهای امنیتی مبنی بر اینکه برایش مشکلی پیش نمیآید به ایران بازگشت. به نایب قول داده بودند که بازداشت نمیشود ولی پس از اینکه خود را به سپاه پاسداران تحویل داد، بازداشت و در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ از سوی شعبه دو دادگاه انقلاب ارومیه به اعدام محکوم شد. این حکم عینا در دیوان عالی کشور به تایید رسید و به او ابلاغ شد».
این منبع در ادامه گفت: «دلیلی که برای نایب عسگری حکم اعدام صادر شده، اقدام به قتل مصطفی سلطانی، معاونت اطلاعات سپاه پاسداران ارومیه است. این درحالی است که گفته میشود مصطفی سلطانی طی یک درگیری بین نیروهای پژاک مجروح شده و بعدا بر اثر کرونا فوت شده و مرگ وی هیچ ارتباطی به اقدامات نایب عسکری نداشته است. او سه ماه در بازداشتگاه اطلاعات سپاه ارومیه بوده و در این مدت مدام شکنجه میشود. اکنون نیز بهدلیل شرایط بد انفرادی و زندان، از بیماری سنگ کلیه رنج میبرد و از خدمات درمانی مناسب محروم است».
روز دوشنبه ۹ بهمن ماه نیز حکم اعدام چهار زندانی سیاسی کرد با اتهام مشابه در زندان مرکزی ارومیه به اجرا درآمده بود. زندانیان که در ایران با اتهام جاسوسی برای اسرائیل مواجه هستند، در طول بازداشت مورد شکنجه قرار میگیرند و در دادگاههای انقلاب از پروسه عادلانه قضایی محروم هستند.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
در حملات هوایی شامگاه پنجشنبه و بامداد جمعه ۱۰ فروردین به مناطقی در نزدیکی دمشق، پایتخت و حلب، در شمال سوریه دستکم ۳۸ نفر، از جمله پنج عضو حزبالله کشته شدند. در این گزارشها، اسرائیل عامل حمله معرفی شده است اما این کشور هنوز واکنشی رسمی به این گزارشها نشان نداده است.
دیدهبان حقوق بشر سوریه، یک گروه مخالف دولت بشار اسد مستقر در بریتانیا، از وقوع سه انفجار در اطراف فرودگاه بینالمللی حلب خبر داد.
دیدهبان حقوق بشر سوریه گفت: «در حمله اسرائیل به انبارهای تسلیحات در نزدیکی فرودگاه حلب ۳۸ نفر کشته شدند.»
خبرگزاری رویترز نیز به نقل از دو منبع امنیتی گزارش داد که پنج عضو حزبالله لبنان در حملههای اسرائیل به حلب کشته شدهاند.
خبر حمله به حلب در بامداد روز جمعه، ۱۰ فروردین، تنها ساعاتی پس از انتشار حمله به یک سایت مورد استفاده سپاه پاسداران در سیده زینب در نزدیکی دمشق در شامگاه پنجشنبه منتشر شد.
روزنامه جورازلم پست، به نقل از پایگاه خبری صدای پایتخت سوریه، گزارش داد که تنها دو ساعت قبل از حمله، رهبران سپاه پاسداران، حزبالله لبنان، ارتش سوریه و نیروهای حشد الشعبی مورد حمایت جمهوری اسلامی، جلسهای در ساختمانی که مورد اصابت قرار گرفت، برگزار کرده بودند.
به گفته رسانه های دولتی سوریه، در این حمله یک ساختمان فرو ریخته و دستکم دو نفر زخمی شدهاند.
منطقه سیده زینب پایگاه شبهنظامیان مورد حمایت جمهوری اسلامی ایرانی است و از زمان شروع جنگ غزه، بارها مورد حملات هوایی منتسب به اسرائیل قرار گرفته است. در برخی از این حملات، شماری از فرماندهان و افسران سپاه پاسداران در سوریه کشته شدهاند.
اسرائیل بهندرت، مسئولیت این حملات را بهصورت علنی میپذیرد.
حملات شامگاه پنجشنبه و بامداد جمعه تنها چند روز پس از آن انجام شد که حداقل یکی از اعضای سپاه پاسداران در یک رشته حملات هوایی در منطقه دیرالزور در شرق سوریه کشته شد.
خبرگزاری دولتی سوریه، سانا، بعدازظهر سهشنبه گزارش داد که در حملات هوایی دوشنبه شب به چندین پایگاه در منطقه دیرالزور هفت سرباز سوری و یک غیرنظامی کشته و ۱۹ سرباز و ۱۳ غیرنظامی دیگر زخمی شدند. سانا آمریکا را به انجام این حملات متهم کرد.
رسانههای حکومتی در ایران نیز گزارش دادند که بهروز واحدی، یک عضو سپاه پاسداران که از او به عنوان «مستشار نظامی» در سوریه یاد کردند، در این حملات کشته شده است.
سازمان جهانی بهداشت نیز روز سهشنبه گفت که یک مهندس که برای آنها کار میکرد در این حملات کشته شد.
در حالی که برخی رسانههای سوریه و ایران آمریکا را عامل حمله معرفی کردند، منابع دفاعی اسرائیل روز سهشنبه اعلام کردند که این حملات توسط ارتش اسرائیل انجام شده است و در جریان این حملات «اهداف مهم» متعلق به سپاه پاسداران که از آنها برای قاچاق سلاح به گروههای تروریستی در کرانه باختری استفاده میشد، مورد اصابت قرار گرفتهاند.
این اهداف، همگی در پایگاههای متعلق به ارتش سوریه واقع شده بودند.
سخنگوی وزارت دفاع آمریکا، نیز شامگاه سه شنبه به خبرنگاران گفت که ایالات متحده هیچ حمله ای در سوریه انجام نداده است.
به گفته منابع دفاعی اسرائیل، حملات در دیرالزور در اوایل این هفته با هماهنگی شین بت و ارتش اسرائیل و «در پاسخ به تلاشهای جمهوری اسلامی برای قاچاق سلاح به تروریستها در کرانه باختری» انجام شد.
ایران اینترنشنال
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
شرکتهای نفتی روسیه با تاخیر چند ماهه در دریافت پول نفت خام و سوخت فروخته شدهشان مواجه هستند زیرا بانکها در چین، ترکیه و امارات متحده عربی به دلیل نگرانی از تحریمهای ثانویه آمریکا، محتاطتر شدهاند.
طبق گزارش رویترز، این تاخیر در پرداخت، درآمدهای کرملین را کاهش داده است. این امر به واشنگتن اجازه میدهد تا به اهداف دوگانه تحریمهای خود، یعنی مختل کردن جریان پول به سمت کرملین برای مجازات آنها به خاطر جنگ در اوکراین، بدون ایجاد اختلال در جریان انرژی جهانی دست یابد.
به گفته هشت منبع آگاه از این موضوع، چندین بانک در چین، امارات و ترکیه طی هفتههای اخیر الزامات انطباق با تحریمها را تشدید کردهاند که منجر به تأخیر یا حتی رد انتقال وجه به مسکو شده است.
بانکها با احتیاط نسبت به تحریمهای ثانویه آمریکا، از مشتریان خود میخواهند که تضمین کتبی ارائه دهند که هیچ فرد یا نهادی از «لیست افراد و شرکتهای تحریمشده توسط وزارت خزانهداری آمریکا» (SDN) در معاملهای دخیل نیست یا ذینفع از پرداخت نباشد.
دو منبع گفتند که در امارات، بانکهای «فرست ابوظبی بانک» و بانک اسلامی دبی چندین حساب مرتبط با تجارت کالاهای روسی را تعلیق کردهاند.
چهار منبع دیگر هم گفتند بانک «مشرق» امارات، بانکهای «زیرات» و «وکیف بانک» ترکیه و بانکهای«آیسیبیسی» و بانک چین همچنان پرداختها را برای هفتهها و ماهها به تاخیر انداختهاند.
از دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، درباره گزارشهایی که بانکهای چین پرداختها را کند کردهاند، سؤال شده و او در پاسخ تأیید کرده که مشکلاتی در پرداخت وجود دارد. پسکوف در یک کنفرانس تلفنی روزانه با خبرنگاران گفت: «البته فشار بیسابقه آمریکا و اتحادیه اروپا بر جمهوری خلق چین همچنان ادامه دارد.»
پسکوف گفت: «این موضوع قطعاً مشکلاتی ایجاد میکند، اما نمیتواند مانعی برای توسعه بیشتر روابط تجاری و اقتصادی ما (با چین) شود.»
فرمان اجرایی ایالات متحده
غرب پس از حمله روسیه به اوکراین در فوریه ۲۰۲۲ تحریمهای متعددی را علیه مسکو اعمال کرد. تجارت با نفت روسیه تا زمانی که زیر سقف قیمت ۶۰ دلاری هر بشکه که غرب تعیین کرده فروخته شود، غیرقانونی نیست.
صادرات نفت روسیه و پرداختهای آن در ماههای اولیه جنگ مختل شد اما بعداً با تغییر مسیر جریان نفت از اروپا به سمت آسیا و آفریقا توسط مسکو، به حالت عادی برگشت.
یک منبع تجاری گفت: «مشکلات از دسامبر گذشته بازگشتند، چرا که بانکها و شرکتها متوجه شدند که تهدید تحریمهای ثانویه آمریکا واقعی است.»
خزانهداری آمریکا در ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ هشدار داده که میتواند تحریمهایی را برای فرار از سقف قیمت نفت روسیه بر بانکهای خارجی اعمال کند و از آنها خواسته بود تا انطباقشان با فرمان اجرایی آمریکا را افزایش دهند.
این اولین هشدار مستقیم درباره احتمال اعمال تحریمهای ثانویه علیه روسیه بود که آن را در برخی زمینههای تجارت در ردیف ایران قرار داد.
به گفته منابع تجاری، پس از دستور آمریکا، بانکهای چین، امارات و ترکیه که با روسیه کار میکنند، بررسیها را افزایش داده و شروع به درخواست اسناد اضافی کردند تا انطباق معاملات با سقف قیمت در نظر گرفته شده را رعایت کنند.
اسناد اضافی همچنین میتواند شامل جزئیاتی در مورد مالکیت همه شرکتهای درگیر در معامله و اطلاعات شخصی افراد کنترلکننده شرکتها باشد تا بانکها بتوانند هرگونه ارتباط با لیست افراد و شرکتهای تحریمشده توسط وزارت خزانه داری آمریکا را بررسی کنند.
یورونیوز فارسی
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
روز پنجشنبه ۹ نفر در یک تصادف رانندگی در شمال شرقی ایران جان باختند که مرگبارترین حادثه از آغاز تعطیلات نوروزی بوده است. خبرگزاری ایرنا به نقل از اورژانس گزارش داد که این حادثه در استان سمنان، با برخورد دو خودرو و آتش گرفتن آنها رخ داده است.
به گزارش پلیس ایران از ابتدای تعطیلات نوروزی که از ۲۹ اسفند تا ۱۳ فروردین ادامه دارد و بسیاری از ایرانیان برای دیدار با خانواده سفر میکنند، ۵۸۵ نفر در جادهها جان خود را از دست دادهاند.
طبق گزارشهای مختلف، علت بالای تعداد تلفات، به وضعیت نامناسب بخشهایی از شبکه جادهای، رانندگی بیاحتیاطی و کیفیت پایین خودروها نسبت داده شده است.
به گفته سید تیمور حسینی، رییس پلیس راهور فراجا پنج استان تهران، خراسان رضوی، اصفهان، فارس و خوزستان، بیشترین فراوانی تصادفات را داشتهاند.
همچنین مطابق اعلام پلیس راهور، بیشترین تردد و فراوانی مسافران نوروزی در استانهای مازندران با ۳۱۲ هزار خودرو، گیلان با ثبت ۲۳۲ هزار خودرو و خراسان رضوی با ورود ۷۸ هزار خودرو بوده است.
کدام خودروهای داخلی در تصادفات بیشترین نقش را ایفا میکنند؟
رئیس پلیس راهور فراجا ماه گذشته درباره خودروهای دارای بیشترین تصادف در کشور گفته بود: «پراید، ساینا و پژو بیشترین فراوانی را در تصادفات دارند که البته نباید از تعداد این وسایل نقلیه غافل شد.»
به گفته حسینی، در سال ۱۴۰۲ شمار جانباختگان حوادث رانندگی ۱۷ هزار و ۱۷۷ نفر است که ۴.۹ درصد نسبت به مدت مشابه سال ۱۴۰۱ افزایش داشته است. عدم توجه به جلو، عدم رعایت حق تقدیم و ناتوانی در کنترل وسیله نقلیه دلیل وقوع ۶۰ درصد تصادفات را به خود اختصاص دادهاند.
به گزارش خبرگزاری ایرنا هم تعداد کشتهشدگان در تعطیلات نوروزی سال گذشته هزار و ۲۱۷ نفر بوده است.
به این ترتیب، جعفر میعادفر، رییس سازمان اورژانس کشور اظهار داشت: هفت درصد کاهش ماموریتهای ترافیکی و ۱۰ درصد کاهش مصدومیتها در نوروز امسال داشتهایم.
۷۵ درصد از قربانیان تصادفات جادهای ایران افراد ۱۵ تا ۶۴ ساله هستند
سازمان جهانی ایمنی جاده (GRSF) یک صندوق چندمنظوره جهانی که زیر مجموعه بانک جهانی است، ایمنی جادهای کشورهای مختلف را بررسی و رتبه بندی میکند.
طبق این گزارش ۷۵ درصد از تلفات و جراحات تصادفات جادهای ایران در گروههای سنی مولدان اقتصادی یعنی ۱۵ تا ۶۴ سال رخ میدهد.
طبق آمار و اطلاعات این سازمان، نسبت تلفات مردان به زنان در گروه سنی ۱۵ تا ۴۹ ساله ۳ به یک است. برخی از آخرین آمار این سازمان به سال ۲۰۱۶ برمیگردد. طبق این گزارش، هزینه تلفات و جراحات جدی جادهای در این سال، ۶.۹ درصد از تولید ناخالص داخلی ایران بوده است.
یورونیوز فارسی
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
شکیلا منفرد، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، از بابت پرونده ای که در دوران حبس علیه وی گشوده شده، توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به دوازده ماه حبس، دو سال تبعید و مجازاتهای تکمیلی محکوم شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، بر اساس حکمی که اخیرا توسط شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران به ریاست قاضی عباسعلی حوزان صادر و در زندان به خانم منفرد ابلاغ شده است، وی از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به دوازده ماه حبس، دو سال تبعید به خارج از تهران و استان های مجاور، دو سال منع خروج از کشور، دو سال منع عضویت در گروه های اجتماعی-سیاسی و دو سال منع استفاده از تلفن هوشمند محکوم شده است.
جلسه دادگاه رسیدگی به اتهام شکیلا منفرد در تاریخ بیست و ششم اسفندماه ۱۴۰۲، در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران برگزار شده بود.
این زندانی سیاسی اواخر دی ماه سال گذشته، توسط شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به صورت غیابی به پانزده ماه حبس تعزیری و دیگر مجازاتهای تکمیلی مذکور محکوم شده بود.
بر اساس اطلاعات دریافتی هرانا، جلسه رسیدگی به اتهام خانم منفرد که با نرگس محمدی در این پرونده مشترک هستند، اواخر آذرماه سال گذشته در شعبه مذکور برگزار شده بود. حکم محکومیت آنها در همان جلسه به صورت غیابی صادر شد. خانم منفرد نسبت به این حکم درخواست واخواهی کرد. در نهایت اواخر بهمن ماه همان سال، درخواست او توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب رد شد و در تاریخ یکم اسفندماه، حکم در زندان به وی ابلاغ شد.
جلسه واخواهی شکیلا منفرد پیشتر در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شده بود.
خانم منفرد در اوایل شهریورماه ۱۴۰۲، از بابت این پرونده در شعبه دو بازپرسی دادسرای اوین به ریاست امیرحسین تاریان از بابت تبلیغ علیه نظام مورد تفهیم اتهام قرار گرفته بود.
لازم به ذکر است، این سومین پرونده ای است که در دوران حبس شکیلا منفرد علیه وی گشوده شده است.
شکیلا منفرد در تاریخ ۱۰ شهریورماه ۱۳۹۹، هنگام خروج از منزل توسط نیروهای امنیتی در تهران بازداشت و پس از اتمام مراحل بازجویی در یکی از بازداشتگاههای سازمان اطلاعات سپاه به زندان اوین منتقل شد. وی نهایتا در تاریخ ۲۴ شهریورماه با تودیع وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی از این زندان آزاد شد.
جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات شکیلا منفرد به همراه دو تن دیگر از بابت پرونده ای مشترک در تاریخ ۱ بهمنماه ۹۹ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. خانم منفرد پس از اتمام جلسه دادگاه توسط ماموران اطلاعات سپاه بازداشت و به زندان منتقل شد.
وی نهایتا توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری از بابت اتهامات “فعالیت تبلیغی علیه نظام و توهین به مقدسات اسلام” به شش سال حبس تعزیری و چهار ماه کار اجباری در جهاد کشاورزی محکوم شد. نهایتا شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران خانم منفرد را به چهار سال و دو ماه حبس قطعی محکوم کرد.
در دیماه سال ۱۴۰۰، خانم منفرد از بابت پرونده ای که در دوران حبس برای وی گشوده شد، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و نهایتا در خردادماه ۱۴۰۱، با حکم شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران از بابت اتهام “عضویت در گروهای مخالف نظام” به دو سال و هشت ماه حبس تعزیری و از بابت اتهام “نشر اکاذیب” به پرداخت ۱۰ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شد.
لازم به ذکر است، خانم منفرد در تاریخ شانزدهم خردادماه ۱۴۰۲، از بابت گشایش یک پرونده جدید دیگر در دوران حبس از بابت اتهام “اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم علیه امنیت کشور” در شعبه دوم دادسرای شهید مقدس (اوین) با ریاست قاضی تاریان مواجه شد که در نهایت برای این پرونده قرار منع تعقیب صادر شد.
شکیلا منفرد، متولد ۱۳۷۲ و شهروند ساکن تهران است.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
«به هر پهلو خدا میگه، بهار نو مبارک» تاجیکستانیها با این بیت شعر به استقبال نوروز میروند. خیدیرایام، عید بزرگ، عید سرسال، عید سال نو اسامی جشن نوروز در تاجیکستان است.
به گزارش رویداد۲۴، جشن نوروز برای مردم تاجیکستان، جشنی ملی و دیرینه است. تاجیکها از نوروز به مثابه رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات یاد میکنند. مراسم نوروز در تاجیکستان با شکوه و آداب خاصی برگزار میشود.
رسوم و سنن مشترک در جای جای زندگی مردم تاجیک وجود دارد. آداب و سنن نیاکان از جمله جشنهای مهرگان و نوروز مورد توجه مردم این جمهوری است و آحاد مردم آن را در ابعاد گستردهای گرامی میدارند. پس از استقلال نیز از طرف دولت این اعیاد، تعطیل رسمی اعلام شده است.
شاید بتوان از مراسم نوروز در تاجیکستان به مثابه یکی از رنگارنگترین نوروزهای منطقه نام برد. نوروز در زمان شوروی سابق، گاه ممنوع، گاه بیاهمیت و گاه بیاهمیت و بیرنگ جلوه داده شده بود، اما ریشههای عمیق این سنت بین مردم تاجیکستان باعث نگهداری آن در همه دوران شوروی و پس از آن شد.
حدود سال ۱۹۲۷ در دوره شوروی جشن نوروز در شهر «خجند» از لحاظ اولویت، نخستین عید اعلام شد. اما این مساله با انتقاد بعضی روحانیون و رهبران کمونیست این ناحیه مواجه شد. به همین دلیل تا دهه ۱۹۷۰ مردم از ترس اینکه مبادا آنان را ضد دین و ملحد بخوانند، به طور خصوصی و شخصی در خانهها و روستاهای خود این عید را جشن میگرفتند. سرانجام نوروز که در زمان شوروی، روزی معمولی محسوب میشد، پس از فروپاشی به روز تعطیل تبدیل و پس از استقلال تاجیکستان در سال۱۹۹۱ ازطرف دولت تاجیکستان به عنوان جشن ملی پذیرفته شد.
۲۱ مارچ آغاز نوروز در تاجیکستان
در تاجیکستان آغاز نوروز ۲۱ مارچ است. ممکن است که ۱ فروردین و یا ۲۰ اسفند باشد. به هر حال نوروز تاجیکستانیها براساس تقویم میلادی ۲۱ مارچ است. این یکی از تفاوتهای نوروز ما و آنهاست.
ساعت تحویل سال در تاجیکستان اهمیت ندارد
تاجیکستانیها منتظر ساعت تحویل نمیمانند؛ برعکس ما ایرانیها که روز اول بهارمان را با ساعت خاصی شروع میکنیم و منتظریم که توپ سال تحویل را بشنویم آنها به محض اینکه وارد روز ۲۱ مارچ میشوند جشن سال نو را شروع میکنند، درست مثل مسیحیهای سراسر جهان.
آداب و رسوم نوروز در استان بدخشان تاجیکستان
در آستانه عید نوروز؛ شهر دوشنبه و به خصوص بدخشان تاجیکستان حال و هوای خاصی دارند. خانه تکانی، جنب و جوش مردم تاجیک برای آذین بندی خیابانها و منازل برای استقبال از بهار و برپایی جشن نوروز، شنیدنی و دیدنی است.
در این راستا روز نوروز معمولاً امام علی رحمان، رییسجمهور در یک اجتماع بزرگ سخنرانی میکند و مراسمی متشکل از بخشهای مختلف رقص و تئاتر مقابل او اجرا میشود. در بدخشان مدیحه سرائی در وصف پیامبر و امامان معصوم انجام میدهند. در مقابل در شب نوروز در مزار بزرگواران که در بدخشان تاجیکستان آستان گویند، آتش روشن میکنند و مردم به زیارت مزارها میروند و سنگ آتش را سه بار میبوسند و به دیدهها میمالند. این آیین میتواند بازماندۀ رسم زرتشتی فروردینگان باشد که اکنون هم در میان زرتشتیان معمول است.
گلگشت نوروزی
ساکنان شهر دوشنبه و حومه آن با رفتن به بوستانها و مراکز تفریحی که آن را «گشت عیدانه» مینامند، آغاز عید نوروز در این کشور را جشن میگیرند. جشن نوروز در تاجیکستان پنج روز ادامه دارد و تمام ادارهها و دستگاههای دولتی در طول این ایام تعطیل خواهد بود. این در حالی است که در برخی از مناطق شمال افغانستان حدود ۴۰ روز نوروز را جشن میگیرند. مردم تاجیکستان با حضور در پارکها و اماکن عمومی و تفریحی شهر دوشنبه پایتخت تاجیکستان نخستین روز بهار را جشن میگیرند. این مراسم که به گلگشت نوروزی معروف است در همه شهرها و روستاهای تاجیکستان برگزار میشود.
عرضه سفرههای هفت سین و لباسهای رنگارنگ محلی در قالب نمایشگاههای خیابانی، پخت غذاهای ملی، جنگ کبکها و مسابقات کشتی گیری از مراسمهایی است که در جریان برگزاری مراسم گلگشت نوروزی اجرا میشود و اماکن عمومی این کشور در این هفته آکنده از عطر خوراکیهای محلی و رنگهای شاد است. تاجیکها در اولین روز بهار، با ماکت با شکوه تخت جمشید جشنها و فستیوال نوروزی را آغاز میکنند.
جشنهای نوروزی درتاجیکستان با این رسم که جشنهای مفصل معمولاً باید در تفرجگاههای خارج شهر برگزار شوند، تاجیکها به «گلگشت نوروزی» میروند، همانند؛ شهر دوشنبه، «شهرک وحدت» با داشتن پارکی بزرگ و در خجند «کالخوز اربابی» با باغهای وسیع اطرافش، میزبانان مراسم گلگشت نوروزی میشوند و با چای کبود و نان رایگان از مهمانان و فقیرترها پذیرایی میکنند و اگر «آش پلو»ی رایگان هم باشد نور علی نور است. آش پلو را با نخود، برنج، و پی گوسفند و آب زیاد میپزند. بندبازی، کشتی محلی و خروس جنگی -در مناطق روستایی جنوب- از دیگر مراسم در این روزها به شمار میرود.
آغاز نوروز با صدای سرنا در تاجیکستان
اولین روز سال نو در تاجیکستان صبح زود با صداهای کرنی، سرنا و فلوت آغاز میشود که مردم را به تجلیل از این جشن فرا میخواند. در وسط میدانی که مراسم تجلیل از نوروز در آن برگزار میشود، آتشی را روشن میکنند. به خاطر امید به زندگی خوبتر و دوری از بدیها همه شرکت کنندگان در مراسم گرد آن میچرخند و در گوشه دیگر میدان آوازخوانها اشعار نوروزی را میخوانند.
از هفت سین تا هفت شین و هفت میم
تاجیکها هم تقریبا همچون ایرانیها سفره هفت سین میچینند که به آن سفره «دسترخان» میگویند. ما ایرانیها نوروزمان فقط با سفرهی هفتسین معنا دارد، اما در تاجیکستان سفرهی هفتسین، هفتشین و هفتمیم هم در خانهها انداخته میشود.
شهد، شیر، شیرینی و شکر ناب، شمع، شمشاد و شایه اندر خوان، هفتشین تاجیکیهاست. هفت سینشان هم متفاوت با هفتسین ماست. به جای سماق سمبوسه میگذارند. سپند (اسپند)، سبزی (هویج)، سمنک (سمنو)، سیب، سبزه (پیازچه)، سنجد و سمبوسه اجزای دیگر این سفره هفتسین هستند. تخممرغ رنگی، آینه و ماهیقرمزی که در سفرهی هفتسین ما ایرانیهاست در سفرههای نوروزی تاجیکی جایی ندارد. هفت میم هم شامل ماهی سرخ، میگو، مشک، می (یک نوع نوشیدنی محلی)، میسه (نوعی گیاه کوهی بهاری)، موز و میوه است.
صبحانه نوروز در تاجیکستان
تاجیکها در نخستین روز نوروز، صبحانه را با انواع غذاهای شیرین صرف میکنند که عبارت است از: حلوا، شیر برنج و غوز حماچ؛ به این امید که تا پایان سال زندگیشان شیرین باشد.
خانه تکانی نوروزی در تاجیکستان
برابر رسم دیرینه نوروز قبل از شروع عید نوروز، بانوی خانه وقتی خورشید طلوع کرد، دو جارو را که سرخ رنگ است و در فصل پاییز از کوه جمع آوری کرده و تا جشن نوروز نگه داشته، جلوی خانه راست میگذارد. زیرا رنگ قرمز برای این مردم رمز نیکی، پیروزی و برکت است.
پس از طلوع کامل خورشید هر خانواده میکوشد هر چه زودتر وسایل خانه را بیرون آورد و پارچه قرمزی را بالای سر در ورودی خانه بیاویزد که این معنی همان رمز نیکی و خوشی ایام سال است. سپس درها و پنجرهها باز میشود تا هوای نوروزی و بهاری که حامل برکت و شادی است، وارد خانه شود.
در روزهای عید مردم تاجیک همه لباس نو میپوشند، به ویژه کودکان، زنان و دختران با پوشیدن لباسهای رنگارنگ که نقشی از گلهای بهاری دارند به شکوه این جشن میافزایند. نوروز را هر اداره، کارخانه و نهادهای دولتی و غیردولتی به طور دسته جمعی جشن میگیرند و مردم روستاها و قصبهها نیز مراسم جشن نوروز را برگزار میکنند.
دیگهایی را که سیاه شده اند را با خاک مخصوص به رنگ سفید در میآورند که به معنی نو شدن است. کودکان با گچ سفید روی دیوار نقش گل و بلبل و آهو و بز کوهی میکشند. رنگ سفید در روزهای نوروز نقش نمادین دارد و همه جا به چشم میخورد. مردان خانواده شاخههای بلند درختان را میبرند و با کارد روی آنها گل میتراشند. سپس شاخههای آراسته را با ندای شاگون بهار مبارک! وارد خانه میکنند و در سوراخهای پنج ستون خانه استوار میکنند.
مراسم حوت در تاجیکستان
مردم بهویژه کشاورزان از گذشته مراسم خاصی پیش از نوروز داشتند. یکی از این مراسم، مراسم حوت نام دارد. حوت از نظر کشاورزان آخرین ماه سال بود و به همین دلیل به عنوان زمانی مناسب برای کشت و کار بهاری انتخاب میشده است. در این مراسم مردم با فراهم کردن ملزومات جشن، سه شب اول ماه حوت را در مهمانیها گرد هم میآمدند و در اطراف آتش به شنیدن موسیقی، رقصیدن یا بازی میپرداختند.
گل گردانی در تاجیکستان
یکی دیگر از مراسم مهم وابسته به نوروز و کارهای دهقانی «گلگردانی» نام دارد. معمولا بهار تاجیکستان زودتر از ایران آغاز میشود. پایان زمستان آن کشور، گرمتر از زمستان عادی است؛ از اینرو، گل و سبزه فراوان میشود. مردم تاجیکستان از زمانهای قدیم به مناسبت بیداری طبیعت و آغاز شکوفهدهی گلها و درختان به گل گردانی میپرداختند.
آیین گلگردانی چنین انجام میشود که نزدیک نوروز، گروههایی از مردم، مخصوصا کودکان، به کوه و صحرا رهسپار میشوند و دستههای گل و سبزه فراهم و با خود به شهر میآورند. با آن دسته گلها به میان مردم میروند. بدین ترتیب، آمدن نوروز و پایان زمستان را به مردم مژده میدهند و آنان را به جشن و شادمانی فرا میخوانند.
صاحبان خانه به گل گردانها که از ۵ تا ۱۰ نفر هستند، انعام میدهند. گلها را به چشم و ابروان خود مالیده و از صحت و سلامت و به بهار نو رسیدن خود اظهار شادی میکنند. پس از بوییدن و بوسیدن گلها، این جمله را به زبان میرانند: «سبکی تو از من، سنگینی من از تو» دسته گلگردانها با پول به دست آورده خود چهارپایی میخریدند و خوراکی پخته و ریش سفیدان ده خود را دعوت کرده و به آنان غذا میدادند.
مراسم جفت براران
یکی دیگر از مراسمی که در گذشته پیش از کاشت و کار کشاورزان و چند روز قبل از نوروز با آرزوی پر برکت شدن محصولات برگزار میشود، مراسم «جفت براران» است. جفت براران در اکثر محلها در اواخر ماه حوت تشکیل میشود.
در این آیین، کشاورزان هر مرحله یا خانواده، یک جفت گاو کشاورزی یا «ورزاو» را به خیش میبندند و با شادی و هلهله، شخمزنی نمایشی انجام میدهند. بدین ترتیب، فصل کشت بهاره را آغاز میکنند.در این مراسم همه اهل خانواده شرکت میکنند. کشاورزان نیز پلو، نان فطیر و یا غذای مربوط به مراسم را تهیه کرده و ۱۵ تا ۲۰ نفر از کهنسالان را دعوت میکردند و بعد از غذا نیز این عبارات را میگفتند: «مزید نعمت، زیاده دولت، برار کار، صحت و سلامتی خرد و کلان، رسد به بابای دهقان، خوش آمدید میهمانان»
سمنک پزی
بنا به عقاید رایج میان مردم، سمنک علاوه بر خوراک پرمنفعت و سالم، رمز برکت، فیض و رونق خاندان و امور کشت و زراعت است. شرکت مردان هنگام پخت سمنک جایز دانسته نمیشود و حتی ممنوع است. با اعتقاد زنان، چون سمنک خوراک مقدس است، حضور مرد را تحمل ندارد و سمنک خراب میشود. در شب تهیه سمنک، زنان برای خود تفریحاتی دارند.
یکی افسانه میگوید، دایره میزنند و میرقصند، سرود میخوانند. پیرزنان رساله سمنک میخوانند و از سمنک تعریف میکنند تا مبادا خواب به چشم زنان بیاید. حاجتمندان میتوانند حاجت بگیرند و بیماران نیز شفا یابند و به این خاطر سمنو به معنی استقبال از بهار و در بین تاجیکها شفابخش است. در مراحل آخر پخت این خوراکی عیدانه، زنان با آرزوی نیک به داخل دیگ سمنک هفت دانه سنگ خرد و چهارمغز (گردو) میاندازند. گفته میشود هنگام توزیع سمنو این سنگها و گردوها به کاسه هر کسی افتاد، وی به آرزویش خواهد رسید. صبح زود، زنان مراسمِ سمنک پزی جمع میشوند و بزرگ زنان آنان سرپوش دیگ را بر میدارد و طبیعی است، طَبَق نخست را به مسجد میفرستند و بقیه را بین خود تقسیم میکنند.
چهارشنبه آخرون
مردم تاجیکستان جنوبی و مرکزی هفته آخر اسفندماه نیز مراسمی دارند که آن را «چهارشنبه آخران» یا «چهارشنبه آخرون» و «شب سوری» مینامند. درباره ماه اسفند نیز چنین عقیده دارند که خداوند همه سال به بندههای گنهکارش ۱۲ هزار آفت و بلا میفرستد که ۹ هزارتای آن به ماه اسفند تعلق دارد. بنابراین، مردم برای خلاص از گناهها در هفته آخر اسفند، هنگام عصر تا غروب آفتاب آتش افروخته، خُرد و کلان به نوبت از بالای آن میپرند. هنگام پریدن از روی آتش آرزو میکنند که همیشه مثل این آتش، سرخ یعنی با صحت و سلامت باشند و غم و اندوه و مشقت از آنها دور باشد و کشتوکار دهقانان پرمحصول باشد.
شب سوری، فرصتی ویژه برای دختران دم بخت
در شب سوری، دختران دَم بخت برای گشایش زندگی و به خانه بخت رفتن، چند بار از زیر مجسمههای شیر رد میشوند. در این شب دختران و زنان به فال گوش میایستند. دختران دم بخت بر سر چهار راهها ایستاده، کلیدی زیر پا میگذارند و به سخن رهگذران گوش میدهند. از سخن آنها، نیت خود را تغییر میکنند و معمولا امیدوار و شاد به خانه بر میگردند.
رفتن بر سر مزار رفتگان
مردم در روزهای پایانی سال سری به گورستانها میزنند تا یادی از مردگانشان کنند. گویا این رسم، یادگار سنتهای باستانی ایرانیان است که معتقد بودند در هفته پایانی سال، روح در گذشتگان به زمین و میان بازماندگان برمیگردد تا از حال آنان آگاه شود. رفتن مردم به سر گور مردگان، این دیدار ارواح را با بازماندگان آنها آسانتر میکند.
بازیهای نوروزی در تاجیکستان
رسمها و بازیهای نوروزی گوناگون است و تجلیل نوروز را نمیتوان بدون برگزاری بازیها و مسابقههای کشتی، اسبسواری، تیراندازی با کمان، خروس جنگی و رهاکردن کبوتران تصور کرد.در ایام این جشن فرهیخته، اسبسواران از همه نقاط تاجیکستان در یکی از مناطق تعیین شده جمع میشوند و مراسم بزکشی را برگزار میکنند. همچنین، بهترین کشتیگیران از همه نقاط تاجیکستان وکشورهای همسایه به این منطقه سفر میکنند تا مراسم کشتی را باشکوه برگزار کنند.
دختران در باغ گرد آمده، ارغنچک (تاب بازی) میکنند. جوانان در میدانی مشغول تخم جنگ (تخم مرغ بازی)، کبک جنگ، خروس جنگ و کشتی میشوند. همه این بازیها تا پاسی از شب ادامه مییابد. روز دوم هم از صبح زود شادی سرور در گذرگاه ده و کوچهها آغاز شده و تا آخر روز دوام دارد.
مسابقه بزکشی
مسابقهی بزکشی یکی دیگر از برنامههای جداییناپذیر جشن نوروز در تاجیکستان است. لاشه بز را میان میدان میگذارند. از بلندگویی که آنسوی میدان نصب شده، هر دور مقدار جایزه و نام کسبهای را اعلام میکنند که هزینه جایزه این دور را متقبل شده است. مسابقه تا جایی ادامه مییابد که جایزه دهندهای باشد.
در زمین باز میدان بزکشی دو تکه پارچه قرمز بیش از هرچیز جلب توجه میکند. یکی پرچم جایی که مقصد نهایی لاشه بز است و دیگری دستار داور مسابقه که با ریش سفید و بلندش در تضاد کامل قرار دارد او را وسط میدان نمایان میکند.
غذاها و شیرینیهای سنتی نوروزی، هنر زنان تاجیکی
پختن غذاهای نوروزی به دست زنان از مهمترین عناصر جشن نوروز در تاجیکستان است. در روزهای عید نوروز تهیه انواع غذا از قبیل نانهای مخصوص تنوری، نان راچله، کمانچه، نان سمرقندی و انواع سمبوسه و شیرینی، حلواهای کاردچ، حلوای کنجدی و… بر عهده زنان تاجیک است.آتش پریده (آش رشته) نیز که با سبزیجات تازه آماده میشود، از دیگر مراسم نوروزی تاجیک هاست. زنان با آرد، حبوبات و مواد خوراکی دیگر، آتش بریده میپزند. این مراسم شباهت زیادی به مراسم «قاشق زنی» در ایران دارد.
باج و کلا غوز غوز؛ سنت شب دوم سال نو
در تاجیکستان در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند و گندم غذای مخصوصی تهیه میکنند که به آن «باج» میگویند. وقت شام بچهها بام به بام گشته از روزنه درون خانه، رومالی (روسری) را برای دریافت تحفه نوروزی دراز میکنند و آمدن نوروز را با سرودخوانی جشن میگیرند. تاجیکها این سنت را «کلا غوز غوز» مینامند. صاحبخانه حتما باید آن را اجرا کند.
ایام سلام؛ سنت روز سوم سال نو
در این روز رد کردن خواستگاری دوشیزگان ممنوع است و صاحبخانه مجبور است برخلاف میل خود برای ازدواج دخترش راضی شود. صبح روز سوم نوروز، سلام نوروزی یا «ایام سلام» شروع میشود. اگر طی سال گذشته به این خانه عروس آورده باشند، او در این روز به دیدار والدین خود میرود.
سیزده به در، روز طبیعت
مردم تاجیکستان نیز سیزدهمین روز از نوروز را به نام سیزدهبهدر میشناسند و آن را گرامی میدارند. آنان در این روز به طبیعت میروند و با خواندن سرودهای محلی به رقص و پایکوبی میپردازند.سیزدهبهدر برای آنان به نوعی هجرت و گریختن از خویشتن است و معتقدند همانگونه که زمین و زمان تازه میشود آنان باید روح خویش را با پاک کردن از آلودگیها تازه کنند.
در این روز تاجیکیها نزد پیرمردی که عمری طولانی دارد میروند و از او دعا میگیرند. او برای آنها دعا میکند تا عمرشان طولانی شود و سال جدید برایشان اتفاقهای خوبی به همراه داشته باشد.در این روز سبزههایی را که برای سفره هفتسین یا هفتشین خود سبز کردهاند به آبی روان میسپارند تا آرزوهایشان برای سال جدید برآورده شود. دیگر رسم روز سیزدهبهدر در میان مردم تاجیکستان پختن شیرینی است. زنان لباسهای محلی به تن میکنند و در دیگهایی که همراه با خود به طبیعت بردهاند شیرینیهای سنتی میپزند. بر این باورند که هرکس از آن بخورد سالی شیرین در پیش رو خواهد داشت.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
نامه سروناز احمدی از زندان اوین
دوستان و رفقا!
سلام و نوروز مبارک!
سروناز احمدی هستم، مددکار اجتماعی و مترجم و بعد از جنبش زن زندگی آزادی زندانی در زندان اوین.
این نامهای است در مورد دوستان افغانستانیمان که در کنارمان در داخل همین مرزها زندگی میکنند. امید دارم که این نامه یکطرفه نماند و تبدیل به یک گفتگو شود. چون فکر میکنم که در موقعیت فعلیمان نیاز داریم که بیشتر و شفافتر در مورد «فردا» و جزئیات «آنچه که میخواهیم باشد» با هم گفتگو کنیم.
چند روز پیش شنیدم که طرح «جمعآوری» اتباع «غیرمجاز» با شروع نوروز در تفرجگاههای تهران شروع شده. مدتی قبل هم شنیدم که ویدئویی از ضربوشتم و تحقیر مهاجری افغانستانی بهطور گستردهای پخش شده. در این مدت هم چند باری از دوستانم شنیدم که نوعی فضای «افغانستانیستیزی» در شبکههای مجازی شکل گرفته.
من زمانی که آزاد بودم و بهعنوان مددکار اجتماعی کار میکردم حدودا ۶ سال فرصت آشنایی با دوستان مهاجر افغانستانیمان را داشتم. دوستی هم دارم به اسم یحیی. ۱۲ ساله است. مدتی پیش پای تلفن به مادرم گفته بود که در مدرسه دانشآموز دیگری به او گفته: «قراره جمعتون کنن! دیگه نمیتونی بری مترو کار کنی!» دلش شکسته بود. اصلا یک جوری از مدرسه بدش آمده بود. میخواهم بگویم تیتر این خبرها اگر به زندگی ما که «افغانستانی» تعریف نمیشویم نمیرسد اما به زندگی و چشمها و نقاشیهای یحیی میرسد. یحیی خوب میداند که نوروز چیست. یحیی با خانوادهاش بعد از اینکه طالبان در سال ۱۴۰۰ به قدرت رسید آمدند ایران. ۲ سال است که نوروز را در افغانستان نبوده. من با اینکه بسیار دلتنگ یحیی هستم اما هنوز تلفن نزدهام تا نوروز را به او تبریک بگویم. چون هنوز نمیدانم چه جوابی بدهم اگر که بپرسد «خانم! آیا نوروز از مرز که رد میشود نوروز دیگری میشود؟ نوروز ما هم مثل خودمان بیگانه است؟ نوروز ما آنقدر نوروز نیست که جایی برای تفریح برویم؟»
میخواهم رو به فردا حرف بزنم. سوالم این است: آیا ما در آن فردایی که در تلاشیم بسازیم باز هم میخواهیم نوعی نظام امتیازوری را بازتولید کنیم و آن زندگی را که در «زن زندگی آزادی» از آن میگوییم باز هم منحصر به عدهای خاص کنیم؟ من فکر میکنم که وقتی میگوییم «این نباشد، آن باشد» دیگر نباید این در آن بازتولید شود و اگر این در آن به هر شکلی تداوم یابد ما فقط تغییری ظاهری کردهایم! آیا ما وقتی از فردا حرف میزنیم باز هم اقتصاد سیاسی سرمایهداری را میخواهیم که از فرودست نگهداشتن مهاجران در سطح جهان سود میبرد؟ آیا قرار است در فردا بگذاریم از «هویت ایرانی/آریایی» برای تحت سلطه گرفتن و تحقیر آنهایی استفاده شود که «غیرایرانی/آریایی» تعریف میشوند و باز گروهی امتیازاتی داشته باشند و گروهی دیگر نه؟
فکر میکنم وقت خوبی است که از خودمان بپرسیم چرا سیاست داخل این مرزها در برابر مهاجران همیشه دوگانه بوده؟ چرا همیشه بر افغانستانیها فشار بوده اما نه آنقدری که همه این مرزها را ترک کنند؟ پاسخم این است که چون این اقتصاد سیاسی در هر دورهای برای پیشبرد پروژههایی نیاز به نیروی کار یدی ارزان داشته. از نیروی کار یدی برای پروژههای عمرانی نیمهکارهمانده از حاکمیت قبلی تا پروژههای شهرسازی و مسکنسازی که نیازمند «پاکبان» و کارگر ساختمانی است. آیا رفتاری انسانی است که گروهی مدام با ابزارهای مختلف تحت فشار گذاشته شوند، از جمله با تمسخر گویش و لهجه و زبانشان در برنامههای سخیف، طرحهای «جمعآوری»، محدودکردن رفتوآمدشان به برخی مکانها و استانها و دامنزدن به باورهای غلطی مثل اینکه اینها همگی «مجرمند»؟ فکر میکنم تمام این فشارها اعمال میشود تا مدام یادآوری و هشدار داده شود که اینها انسانهای درجهدو هستند پس عیبی ندارد که برخی از حقوق را نداشته باشند. مثلا عیبی ندارد از گُرده این درجهدوها کار بیشتر کشیده شود و مزد کمتر به آنها داده شود و «مزایا» نگیرند! بعد هم گفته شود که اگر بیکاری هست بهخاطر اینهاست! اما از آن ساختار اقتصادی که نیازمند ارتش بیکاران است چیزی گفته نشود، ارتشی که همیشه باید پشت درها باشند تا آن یکیها که کاری با مزد بخورونمیر دارند حواسشان باشد که اگر صدایشان دربیاید فورا کسی هست که جایگزینشان شود! یا چیزی گفته نشود از آن نظام اقتصادی که همیشه نیازمند گروههای فرودست بهلحاظ اجتماعی است تا استثمار اقتصادیشان را توجیه کند!
از تمامی این ابزارها استفاده میشود تا از افغانستانیها بیگانه و دیگری ساخته شود. تا من و تو فراموش کنیم که با یحیی در این منطقه همسرنوشتیم، در این منطقهی «صلحهای موقت بین جنگهای پیاپی». فراموش کنیم که جمعمان بزرگتر از اینهاست. فراموش کنیم و برای مثال اگر کارگریم و در محل کار هنوز تشکلی داریم در روز کارگر مطالبهمان اخراج پدر یحیی باشد!
بهجای اینکه از تشکلمان برای استیفای حقوق پدر یحیی استفاده کنیم تا دیگر این بهانه مطرح نباشد که «اینها خودشان قبول میکنند با مزد کم کار کنند!» فکر میکنم باید به سیاستهایی معترض باشیم که در دانشگاهها نیروی متخصص تربیت میکند اما نمیتواند برایشان شغلی فراهم کند. فکر میکنم باید به این معترض باشیم که بیکاری و بیپولیِ این نیروهای متخصص با استدلالهایی از این دست توجیه میشود که «اگر اینها نبودند همین بچههای ایرانی خودمون با لیسانس حاضرن برن سر ساختمون کار کنن!» فکر میکنم وقت خوبی است که باورهای رایج در مورد مهاجران را به چالش بکشیم. همانطور که دههها پیش درست نبود بگوییم حالا وقت حرفزدن از مسائل زنان نیست، حالا هم درست نیست که رنج مهاجران را «اولویت» خود ندانیم. فکر میکنم که رسیدگی به رنج هیچ گروهی از انسانها نسبت به گروه دیگر در اولویت نیست. همین حالا وقت حرفزدن درباره همه اینهاست. همین حالا وقت حساسبودن به مواضع نژادپرستانه گروهها و جریانهاست. فکر میکنم اینکه جریانی از همراهی با «زن زندگی آزادی» بگوید برای اینکه آن را بپذیریم کفایت نمیکند باید از شعار و کلیگویی فراتر رویم و بپرسیم و حساس باشیم که در بدیل پیشنهادی، زندگی و آزادی قرار است برای چه کسانی باشد؟ همه یا باز هم گروهی خاص براساس هویتی خاص؟ آیا در این بدیل باز هم قرار است مرزها انسانها را به بند بکشند؟
من یک بار به اردوگاه عسگرآباد رفتم تا تلاش کنم کودکی ۹ ساله و پدرش رد مرز نشوند. یعنی در کمتر از ۲۴ ساعت سوار اتوبوسی نشوند و به آنجایی که از آن به اینجا پناه آوردهاند «بازگشت» داده نشوند. حشمت بعد از طالبان به ایران آمده بود و وقتی من دیدمش بهخاطر اضطرابهایی که در آن فضای جنگ و خشونت تحمل کرده بود لکنت زبان داشت. تازه لکنت زبانش بهتر شده بود که با پدرش «جمعآوری» شدند! (از نوشتن کلمه جمعآوری در مورد یک انسان شرم میکنم!) در اردوگاه از او پرسیدند که دوست دارد با پدرش به افغانستان برگردد و یا با «خانم» یعنی من در اینجا بماند؟ حشمت اینجا را انتخاب کرد.
از آن روز هروقت که یادم میآید فقط از خودم میپرسم که مگر در سرزمینشان چه میگذشت که حشمت ۹ ساله پدرش را رها میکرد؟ و بعد هم گریههای زنی را به یاد میآورم که میگفت «خانم! شما نمیدانید اینکه اجبار شوید وظیفهتان (کارتان) را در وطنتان رها کنید یعنی چه!» تاجیکها اصطلاحی دارند تحت عنوان «مهاجرت محنتی» و معنایش آن نوع مهاجرتیست که بهاجبار و از روی محنت و رنج انجام میشود. من قبل از هر قضاوتی سعی میکنم این مهاجرت محنتی را به یاد بیاورم. فکر میکنم همانقدر که سلب حقوقی از گروهی بهواسطه جنسیتشان، دین و مذهبشان، نژادشان، قومیتشان، طبقهشان، معلولیت داشتنشان، شناسنامه نداشتنشان و چیزهایی از این دست غیرانسانی است، سلب حقوق گروهی بهخاطر ملیتشان هم غیرانسانی است.
میخواهم خواهش کنم که به باورهای غلط رایج در مورد افغانستانیها تن ندهیم، چیزهایی از این قبیل که اینها همگی مجرمند. نمیخواهم بگویم که هیچ فرد افغانستانی امکان ندارد مرتکب جرم یا جنایتی شود. میخواهم بگویم که ما بعد از اینکه به ستایش ۶ ساله افغانستانی توسط پسری ایرانی تجاوز شد و بعد ستایش کشته شد، رویش اسید ریخته شد و سوزانده شد نگفتیم که ایرانیها همه متجاوزند. میخواهم بگویم این باورهایی را که رفتاری را به ذات ملیتی نسبت میدهند کنار بگذاریم. باور دیگری هم هست که «اینها به فرهنگ ما لطمه میزنند.» هر فرهنگی ممکن است عنصری آسیبزا داشته باشد. اصلاح آن نیازمند آموزش است و من فکر میکنم تا زمانی که گروهی طرد و به حاشیه رانده شود نه بهاندازه سایرین به آموزش دسترسی پیدا میکند و نه جرئت میکند انجام سنتهای آسیبزا در فرهنگش را کنار بگذارد تا مبادا از جامعه کوچک خودش هم طرد شود. گاهی شنیدهام که برخی میگویند «تقصیر خودشان است که کشورشان را دادهاند دست طالبان و مقاومت نکردهاند». من فکر میکنم اتفاقا مقامت کردهاند و همچنان هم مقاومت میکنند. من باور دارم که «هر جا ستمی هست مقاومتی هم هست». اما مسئله این است که مقاومتها به ما نشان داده نمیشود. میخواهم خواهش کنم که برای لحظاتی فریادهای آن زن افغانستانی بعد از بهقدرترسیدن طالبان را به یاد بیاورید: «ما از مرگ نمیترسیم، ما نسل نامیرا هستیم، ما آزادی را شِکوفا مِسازیم». این فقط درماندگیها و قربانیشدنهایمان است که به ما نشان داده میشود تا گفته شود که ما نیازمند نجاتدهندهایم، که ما خودمان از پس مشکلاتمان برنمیآییم و ما خودمان نمیتوانیم تعیین کنیم سرنوشتمان چه باشد.
تاریخ به ما نشان داده که «نجاتدهنده در آینه است»، منجیهای دیگر هر زمان که صرف کند، گاهی با وامهای کلان و گاهی با تفنگهایشان میآیند و هر زمان هم که صرف نکند میروند و هیچکس هم نقششان در قدرتگرفتن گروههای بنیادگرا را به رویشان نمیآورد، همین گروههایی که هر وقت صرف نمیکند میگویند «فرهنگ عقبمانده خود این جهانسومیها» است که گره خورده با «تروریسم» و به ما ربطی ندارد. در آخر میخواهم بگویم که ما در این منطقه که برپایه ویرانیهایش در جاهای دیگر آبادانیهای بسیار شده، همسرنوشتیم و دستهایمان با دستهای هم بیگانه نیست و هیچکسی با بهبندکشیدن دیگری، خود به رهایی نمیرسد.
عضو کوچکی از آن جمع و جنبشی که میخوانَد «برای کودکان افغانی»
سروناز احمدی
۵ فروردین ۱۴۰۳
زندان اوین
منبع: اینستاگرام گلرخ ایرایی
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
یازده فعال حقوق زنان به نام های فروغ سمیع نیا، سارا جهانی، یاسمین حشدری، شیوا شاه سیاه، نگین رضایی، آزاده چاوشیان، زهرا دادرس، متین یزدانی، زهره دادرس، هومن طاهری و جلوه جواهری توسط دادگاه انقلاب رشت مجموعا به بیش از ۶۰ سال و ۶ ماه حبس محکوم شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، بر اساس حکم صادره توسط شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی مهدی راسخی، زهره دادرس به ۹ سال و شش ماه و دو روز حبس، فروغ سمیع نیا، سارا جهانی، یاسمین حشدری، شیوا شاه سیاه، نگین رضایی، آزاده چاوشیان، زهرا دادرس و متین یزدانی هر کدام به شش سال و یک ماه و ۱۷ روز حبس و جلوه جواهری و هومن طاهری هر کدام به یک سال زندان محکوم شده اند.
مورخ دهم اسفندماه سال گذشته، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات این افراد در شعبه مذکور برگزار شده بود.
اتهامات مطروحه علیه فروغ سمیع نیا، سارا جهانی، یاسمین حشدری، شیوا شاه سیا، نگین رضایی، واحده خوش سیرت، آزاده چاوشیان، زهرا دادرس و متین یزدانی عضویت در گروه و اجتماع و تبانی با هدف برهم زدن امنیت ملی عنوان شده است.
علاوه بر این اتهامات مطروحه علیه هومن طاهری و جلوه جواهری، تبلیغ علیه نظام و زهره دادرس، تشکیل گروه با هدف برهم زدن امنیت کشور عنوان شده است.
در تاریخ بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۲، به مدت دو روز موجی از بازداشت شهروندان در استان گیلان توسط نیروهای امنیتی شکل گرفت.
زهرا دادرس، زهره دادرس، متین یزدانی، هومن طاهری، سارا جهانی، جلوه جواهری، فروغ سمیع نیا و آزاده چاوشیان در رشت، نگین رضایی و یاسمین حشدری نیز به ترتیب در فومن و انزلی و همچنین شیوا شاه سیاه و واحده خوش سیرت، شهروندان اهل لاهیجان، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
آنها نهایتا پس از مدتی با تودیع وثیقه از زندان لاکان رشت آزاد شدند.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
نیاز مالی، حلقه وصل بسیاری از فروشندگان و خریداران اعضای بدن است. بازاری که حالا میزبان نسل Z شده است. دیگر نهتنها دهه شصتیها بلکه دهه هشتادیها هم برای معامله تکهای از بدن خود چانهزنی میکنند. کسانی که کلیه خود را با قیمت ۳۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان به فروش گذاشتهاند.
به گزارش تجارتنیوز، پای دهه هشتادیها هم به بازار فروش اعضای بدن باز شد. نسلی که نه به بازار کار امیدی دارند و نه از آموزش عالی دل خوش. حالا میان آگهیها به دنبال مشتری میگردند، برای فروش تکهای از بدن خود!
نیاز مالی، حلقه وصل بسیاری از فروشندگان و خریداران اعضای بدن است. معاملهای برای کلیه، مغز استخوان و... . طرفین معامله هر کجای کشور باشند، همدیگر را پیدا میکنند. شیراز، مشهد، ارومیه و... فرقی ندارد. خودشان میگویند دیر و زود دارد، اما بالاخره «مچ» میشوند.
«مچ» هم اصطلاحی است که در بازار فروش اعضای بدن باب شده است. یعنی مشخصات گیرنده و دهنده عضو با یکدیگر همخوانی دارد و میتوانند پای معامله بروند. بعد از «مچ» شدن چانهزنی برای قیمت شروع میشود.آنطور که انجمن اهدای عضو ایران اعلام کرده است، در حال حاضر ۲۵ هزار نفر در لیست پیوند عضو هستند. بسیاری از بیماران اما لزوما از طریق اهدا به عضو مورد نیاز خود نمیرسند. آنها راهی بازار فروش اعضای بدن میشوند و پیوند عضو را با یک معامله به ثمر میرسانند.
دهه هشتادیها در بازار فروش اعضای بدن
بازار فروش اعضای بدن حالا میزبان دهه هفتادیها و دهه هشتادیهاست. خرید کلیه بیشتر آگهی میشود. به نظر میرسد دهندگان اعضای بدن با فروش کلیه زودتر به پول مورد نیاز خود میرسند.حمید ۱۶ سال دارد. کودکی که به دنبال یک گیرنده کلیه است. میگوید: «گروه خونی A+ دارم. قیمت هر چه بقیه میگویند من کمی ارزانتر هم میفروشم.» او میگوید: «نیاز مالی دارم. آزمایشها را هم انجام دادهام. رضایتنامه والدین را هم دارم و از این نظر مشکلی نیست.»
سینا هم ۱۹ سال دارد. او میگوید: «نیاز مالی دارم. کافی است انجمن را راضی کنید.» سینا کلیه خود را برای فروش آگهی گذاشته است: «فقط کلیه را میفروشم. گروه خونی O+ هستم. قیمت هم ۴۵۰ میلیون تومان.»
بهنام یکی دیگر از دهه هشتادیهاست که در بازار دنبال یک خریدار میگردد. او هم ۱۹ ساله است. آزمایشهایی که باید را هم انجام داده است و نشان میدهد. میگوید: «گروه خونی AB+ هستم. هیچ مشکلی هم ندارم و کاملا سالم هستم. رضایتنامه محضری دارم.» او هم برای کلیه خود، ۴۵۰ میلیون تومان قیمت گذاشته است.
سیمین متولد ۱۳۸۱ است. او هم میگوید: «کلیهام را میفروشم. گروه خونی O+ هستم. کمتر از ۴۰۰ میلیون تومان هم نمیتوانم. نیاز مالی دارم.» سعید هم ۲۰ ساله است و میگوید برای رهن خانه، کلیه خود را با قیمت ۳۶۰ میلیون تومان میفروشد.
دهه هفتادیها هم پیگیر آگهیهای خرید کلیه هستند
مهدی متولد ۱۳۷۶ است. میگوید در پیک موتوری مشغول به کار است. مهدی میگوید: «از سر خوشی که کلیه را نمیفروشم. بدهی دارم و مجبورم. راه دیگری ندارم. گروه خونی A+ هستم و کلیهام را ۴۵۰ میلیون تومان میفروشم. آزمایشهایم را نگاه کنید، اگر خواستید با همین قیمت میفروشم.»
امیر هم متولد ۱۳۷۴ است. او هم کلیه خود را برای فروش گذاشته است. قیمت پیشنهادی خود را هم ۴۰۰ میلیون تومان میگوید. تعداد آگهیهای دهه هفتادیها هم کم نیست. به طور کلی قیمتها تقریبا حدود ۳۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان میچرخد. البته میان فروشندگان همچنان دهه شصتیها و دهه پنجاهیها هم دیده میشود؛ با قیمتهای تقریبا مشابه با ۲۰ سالهها و ۳۰ سالهها.خرید کلیه چندان کار سختی نیست، البته اگر گیرنده عضو دغدغه مالی نداشته باشد. خریداران و فروشندگان هم حضوری و هم غیرحضوری میتوانند یکدیگر را پیدا کنند. فرقی ندارد کدام شهر، معمولا اطراف برخی بیمارستانها و مراکز درمانی میتوان آگهیهای خرید کلیه را پیدا کرد.
آگهیهای فروش اعضای بدن
تهران محل این آگهیها بیشتر است. یکی از مناطقی که فروشندگان و خریداران را به هم میرساند، حوالی چهارراه طالقانی است. دیوارهای کوچه «حسینی» پر است از شماره تلفن خریداران و فروشندگان. آگهیها هم کوتاه است؛ شماره تلفن، عضو مورد معامله و گروه خونی.در برخی از آگهیها هم «فوری» مینویسند. اگر آگهی متعلق به گیرنده باشد یعنی از نظر سلامتی نیاز فوری دارد، اما اگر فروشنده باشد، ماجرا فرق دارد. فروشندگان مینویسند: «فروش فوری، نیاز مالی شدید»
قواعد خرید و فروش اعضای بدن!
شکل دیگر آگهیها، آنلاین است. چند سالی میشود که گیرندگان و دهندگان اعضای بدن به صورت آنلاین یکدیگر را از شهرهای مختلف پیدا میکنند. در کنار مشخصات دیگر، شهر خود را هم در آگهیها مینویسند.تقریبا هر دو سر معامله با قواعد معامله آشنا هستند. دهنده عضو، ساکن هر شهری باشد، هزینههای رفت و آمد و کارهای بیمارستانی او بر عهده گیرنده عضو است.از دهنده عضو هم یک سفته میگیرند. سفته برای این است که مبادا دهنده عضو بعد از دریافت پول و پیش از انجام عمل جراحی برود. البته این سفته را انجمن حمایت از بیماران کلیوی میگیرد. جایی که خریدار و فروشنده بعد از توافق باید ثبتنام کنند.
تائید پزشک و مجوز وزارت بهداشت برای عمل پیوند
دهندگان و گیرندگان کلیه باید از پزشک، نامه منع پیوند بگیرند. یعنی نامهای که پزشک تائید کند پیوند عضو میان طرفین منعی ندارد. بعد از دریافت این نامه، دهنده و گیرنده عضو باید در انجمن حمایت از بیماران کلیوی ثبتنام کنند و مدارک مورد نیاز را تحویل دهند. انجمن از وزارت بهداشت برای انجام عمل جراحی مجوز میگیرد و به آنها اعلام میکند. بعد از آن عمل جراحی امکانپذیر است.
علاوهبر روشهای آنلاین و آگهیهای خیابانی، از طریق انجمن هم میتوان گیرندگان اعضا را پیدا کرد. البته زمان پیدا کردن گیرنده بیشتر از دو روش دیگر طول میکشد.برخی از فروشندگان میگویند اگر بخواهند از طریق انجمن گیرنده پیدا کنند، باید با قیمت کمتری کلیه خود را بفروشند. اما یکی از مسئولان ثبتنام در انجمن حمایت از بیماران کلیوی تهران میگوید: «شایعه است. این حرفها را گردانندگان سایتها و کانالها برای رونق صفحات خود میگویند. ما قیمت تعیین نمیکنیم. دهنده و گیرنده خودشان برای قیمت به توافق میرسند، ما به هیچ عنوان قیمت نمیگوییم.»
او میگوید: «سن دهنده عضو باید ۲۲ تا ۳۸ ساله باشد. کمتر یا بیشتر از این بازه سنی باید پزشک کسی که گیرنده عضو است تائید کند که شرایط بیمار خاص است. در این صورت میتوانیم از وزارت بهداشت برای آنها مجوز بگیریم.»
جوان بودن؛ یک امتیاز در بازار فروش اعضای بدن
جوان بودنِ دهنده عضو معمولا به عنوان یک امتیاز تلقی میشود. فروشندگان هم به سن خود به عنوان یک امتیاز اشاره میکنند. اگر هم ورزشکار باشند، باز هم آن را به عنوان یک امتیاز توضیح میدهند. به عبارتی میخواهند به خریدار بگویند یک عضو کاملا سالم را قرار است بخرند و نگران نباشند.
خرید و فروش کلیه، کبد و... تازگی ندارد؛ بهویژه آنکه هر چند وقت یکبار موج تورم این بازار را شلوغتر میکند. اما حالا پای دهه هفتادیها و دهه هشتادیها هم به این بازار باز شده است. کسانی که دیگر کورسوی امیدی برای حل مشکلات اقتصادی خود ندارند. نه توان پرداخت وام با سود زیاد و دنگ و فنگهای آن را دارند، نه درآمد آنچنانی. برای خانوادههای نسل Z هم سرمایه مالی چندانی نمانده است که حالا در گیر و دار مالی آنها بتوانند گرهی از مشکلات را باز کنند.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
دفتر نخست وزیر اسرائیل گروه حماس را مسئول شکست مذاکرات دوحه دانست و خبرگزاری رویترز هم گزارش داد اسرائیل از مذاکرهکنندگان خود خواست دوحه را ترک کنند.
دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در بیانیهای که روز سهشنبه هفتم فروردین منتشر کرد، حماس را به «بیعلاقگی کامل نسبت به توافق مذاکرهشده» متهم کرد و این گروه را مسئول بنبست مذاکرات دانست.
گروه افراطی حماس که از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا تروریستی شناخته میشود٬ گفته است همچنان بر مواضع قبلی خود از جمله خواسته عقبنشینی کامل نیروهای اسرائیل از نوار غزه اصرار دارد.
مذاکرات مربوط به دستیابی به آتشبس موقت در غزه طی روزهای اخیر در دوحه، پایتخت قطر، با حضور نمایندگانی از کشورهای میانجی شامل آمریکا مصر و قطر و همچنین نمایندگان اسرائیل در جریان بود.
خبرگزاری رویترز از قول یک مقام ارشد اسرائیل گزارش داد که این کشور روز سهشنبه مذاکرهکنندگان خود را از دوحه فراخواند.
به نوشته رویترز، این مقام اسرائیلی و نزدیک به هیات اعزامی موساد به دوحه، همچنین یحیی سنوار رهبر حماس را متهم کرد که در ادامه تلاش برای تشدید جنگ در ماه رمضان اقدام به خرابکاری در کوششهای دیپلماتیک کرده است.
با این حال ماجد الانصاری، سخنگوی وزارت خارجه قطر، روز سهشنبه گفت مذاکرات «همچنان بین تیمهای فنی در دوحه ادامه دارد».
دفتر نخست وزیر اسرائیل نیز در بیانیه خود تاکید کرد که حماس خواستههای «توهمآمیزی» مطرح کرده است که نشان میدهد علاقهای به توافق ندارد.
این بیانیه همچنین شکست مذاکرات را «مؤید آسیبهایی که قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل وارد کرد» دانسته است.
شورای امنیت سازمان ملل برای نخستین بار از آغاز جنگ غزه روز دوشنبه با صدور قطعنامهای خواهان آتشبس فوری در ماه رمضان شد. آمریکا برخلاف دفعات گذشته این قطعنامه را وتو نکرد و به آن رای ممتنع داد.
پس از آن اسرائیل سفر یک هیات این کشور که قرار بود برای مذاکره درباره رفح به واشینگتن بروند را لغو کرد.
دفتر بنیامین نتانیاهو تاکید کرده است که اسرائیل «اهداف جنگ عادلانه خود را دنبال خواهد کرد و به آنها دست خواهد یافت».
در همین حال وبسایت اکسیوس به نقل از دو مقام ارشد آمریکا گزارش داده که بیانیه دفتر نخست وزیر اسرائیل با نارضایتی کاخ سفید روبهرو شده است.
در تحولی دیگر رویترز گزارش داد که شامگاه سهشنبه حدود ۳۰۰ تن از خانوادههای گروگانها و حامیان آنها با تجمع در تلآویو بار دیگر خواهان توافق برای آزادی گروگانها شدند.
گروه افراطی حماس در جریان یورش ۱۵ مهرماه خود به خاک اسرائیل بیش از ۲۴۰ تن را گروگان گرفت که در وقفه قبلی جنگ حدود یکصد تن از آنها آزاد شدند.
در همین حال مقامهای درمانی غزه، زیر کنترل حماس، روز سهشنبه اعلام کردند که شمار کشتهها به بیش از ۳۲ هزار نفر رسیده است.
رادیو فردا
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
آمیت سوسانا زن اسرائیلی که ۵۵ روز در غزه در اسارت اسلامگرایان حماس بوده است روز سهشنبه به نیویورکتایمز گفت که دستکم ۱۰ مرد عضو حماس او را روز ۷ اکتبر با خشونت از خانهاش دزدیدند به غزه منتقل کردند و با زور اسلحه به او تجاوز کردند.
او که نخستین زن اسرائیلی است که پس از آزادی به طور علنی در مورد تحمل تجاوز جنسی و سایر اشکال خشونت از سوی نیروهای حماس صحبت میکند، در یک مصاحبه ۸ ساعته به نیویورکتایمز گفت که او را به تنهایی در اتاقی نگهداشته و مچ پای چپش را با زنجیر به تخت بسته بودند و گاهی اوقات، نگهبان وارد میشد، کنارش روی تخت مینشست، پیراهنش را بالا میزد و بدن او را لمس میکرد.
آمیت سوسانا در این مصاحبه افزود: «نگهبان که محمد نام داشت، بارها از زمان پریودم میپرسید، اما یک روز صبح قفل زنجیرم را باز کرد و مرا به حمام فرستاد، پس از آن که لباسهایم را درآوردم و شروع به شستن خود کردم، محمد بازگشت و در حالی که یک تپانچه در دست داشت، داخل حمام شد، به سمت من آمد و اسلحه را به پیشانی من زد و به من تعرض کرد.»
سوسانا که به وکالت اشتغال دارد، در اواخر ماه نوامبر ۲۰۲۳ به عنوان بخشی از تبادل گروگانها آزاد شد.
انجمن خانوادههای گروگانها در بیانیهای اعلام کرد: «شهادت شجاعانه آمیت سوسانا در شرح جزئیات اسارت وحشتناک او، یکی از بسیار روایتهای دلخراش گروگانهایی است که توسط حماس نگهداری میشوند.»
این انجمن اضافه کرد: «آن چه برای آمیت اتفاق افتاد همان کابوسی است که بسیاری از گروگانها، هر روز در اسارت با آن روبرو هستند. زندگی آنها در خطر است. دختران و همه عزیزانمان را قبل از اینکه خیلی دیر شود به ما بازگردانید.»
سازمان ملل اواسط اسفندماه گزارشی را منتشر کرد که نشان میداد نیروهای گروه اسلامگرای حماس در حمله ۷ اکتبر به اسرائیل و سپس نسبت به گروگانهای اسیر شده در آن روز، تجاوز جنسی، تجاوز گروهی و دیگر اعمال خشونت جنسی را روا داشتهاند و کسانی که در هنوز در غزه اسیر این گروه هستند، هنوز با چنین آزار و اذیتی روبرو هستند.
باسم نعیم، یکی از مقامات حماس، اما گزارش سازمان ملل در مورد تجاوزات جنسی را تکذیب کرد.
گروه اسلامگرای حماس که از حمایت جمهوری اسلامی برخوردار است ۱۵ مهر ۱۴۰۲ با حمله به اسرائیل ۱۲۰۰ تن را کشت و حدود ۲۵۰ را گروگان گرفت. حدود ۱۰۰ نفر از این گروگانها دو ماه بعد در یک آتشبس موقت، آزاد شدند اما حماس با وجود مذاکرات و میانجیگریهای فراوان،از آزاد کردن بقیه گروگانها خودداری و رهایی گروگانها را مشروط به قبول خواستههای خود کرده است، درخواستهایی که مقامات اسرائیل میگویند «زیادهخواهی» است.
صدای آمریکا
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
پیامدهای قطعنامهی درخواست آتشبس فوری در شورای امنیت سازمان ملل متحد چیست؟ چرا آمریکا، برخلاف خواست اسرائیل، این قطعنامه را وتو نکرد؟ و جایگاه دولت نتانیاهو، شش ماه پس از حملهی حماس به خاک اسرائیل، کجاست؟
منشه امیر، تحلیلگر امور منطقه
مهرداد فرهمند، روزنامهنگار
مجید محمدی، جامعهشناس
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
در گفتگوی زیر بر این موارد مکث کردهام:
۱- تحریم انتخابات برای اپوزیسیون یک حکومت استبدادی، عموما بدترین گزینه ممکن است.
۲- تحریم ، در عموم موارد به بیرون ماندن نیروهای آزادیخواه از متن سیاست ، ایجاد فرصت برای اقتدارگرایان حاکم و تغییر صحنه سیاست به زیان نیروی تحریم کننده منجر می شود.
۳-از معدود مواردی که تحریم می تواند ، نتایج مثبتی به بار آورد، زمانی است که در جامعه جنبش های قابل اعتنایی علیه حکومت وجود داشته باشد و جامعه در وضعیت کم و بیش انقلابی قرار داشته باشد.
۴-ایران در آستانه انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ در چنین موقعیتی قرار داشت و اوضاع کشور
بر اساس پارامتر های کلان سیاسی، اقتصادی و حکمرانی « وخیم» بود . جامعه هم در وضعیت جنبشی قرار داشت . جنبشی که از زمان خیزش درخشان « زن-زندگی- آزادی» اوج گرفت و به اشکال مختلف تداوم یافته است .
۵- اکثریت بزرگ مردم، بنا بر تجربه زیسته خود ، تصمیم به تحریم انتخابات گرفتند تا صدای اعتراض خود را به گوش جهان برسانند.
۶- متاثر از تمایل قاطع مردم ، مخالفان و منتقدان حکومت از اصلاح طلب تا گذار طلب و بر انداز در میدان عمل با شعار تحریم و عدم شرکت ،همصدا شدند.
۷-تحریم به پیروزی حداکثری دست یافت و مشت محکمی بود بر دهان یاوه گویانی که در سودای « بیعت مجدد» بودند .
۸- اگر وزارت کشور ریز نتایج صندوق ها را منتشر کند، آنگاه روشن خواهد شد که حکومت علیرغم متوسل شدن به همه شگرد ها برای کشاندن مردم به پای صندوق ها ، فعال کردن اختلافات قومی و محلی، تهدید و تطمیع نانخوران خود و.. نتوانست رای بیشتر از بیست در صد مردم را به نفع خود سازماندهی کند و ناچار شد به آخرین حقه بازی امنیتی ها متوسل شود و با شماره کارت ملی غایبان ، برگه در صندوق ها بریزد تا بتواند آرای خود را به سی در صد نزدیک کند. بدون تردید بیش از ده در صد کسانی که به پای صندوق آمدند رای سفید و اعتراضی دادند و بایکوت حکومت با رای بیش از ۷۰ در صد حایزین حق رای به پیروزی بزرگی دست یافت.
۹- این پیروزی در متن جنبش جاری مردم ، سرآغاز تحولات مهمی شده و خواهد شد.
۱۰- این پیروزی تا حدودی راه آینده را مشخص کرد و نشان داد که می توان ، به رغم پیگیری اهداف متفاوت، به تفاهم بر سر « راه» دست یافت و این راه در معقول ترین و ثمربخش ترین تبیین آن، نه انقلاب، جنگ و کشاندن پای قدرت های خارجی به داخل، بلکه بر مدار صندوق رای سامان می یابد و می تواند از تبدیل کاریکاتور انتخابات به یک نه بزرگ تا تحمیل رفراندم قانون اساسی امتداد بیابد.
۱۱- سر باز کردن شکاف نسلی میان آقایان و آقازادگان- چنار هاو پاجوش ها-و رو نمایی از جریان موسوم به« روزنه گشا» را می توان نشانه های فعال شدن گسل های نسلی میان اقتدارگرایان و اصلاح طلبان ،تحت تاثیر وجه نسلی جنبش زن-زندگی-آزادی داشت. این تقابل ها در سال جدید تشدید خواهند شد.
۱۲- عبور آقای خاتمی از « مردم سالاری دینی» به «مردمسالاری توسعه گرا» و تبیین اسلامیت به مثابه خادم اجتماعی جمهوریت ، که در این انتخابات رونمایی شد، نوعی تجدید نظر طلبی قابل اعتنا در « خاتمیسم» است که اگر تداوم یابد، می تواند به تسهیل عبور بدنه اصلی اصلاح طلبان به سکولاریسم و جمهوریخواهی منجر بشود.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
وقتی اولین خبر را در مورد زمینخواری صدیقی امام جمعه تهران و رئیس ستاد امر به معروف و نهی از منکر در کانال روزنامهنگار شجاع و فسادستیز یاشار سلطانی دیدم، خواستم مطلبی بنویسم اما آن قدر عصبانی بودم که احساس کردم نوشتهام به ناسزاگویی آلوده شود (و لذا ترجیح دادم، چیزی ننویسم.) چند سال پیش از یک فرد مطلع و موثق شنیده بودم در کمتر پروندهای مربوط به فسادهای کلان مالی است که صدیقی اعمال نفوذ نکرده و حق الزحمه! خود را دریافت نکرده باشد.
حدود چهار سال پیش از یکی از مقامات دادگاه انتظامی قضات در مورد وضعیت صدیقی و شنیده های پیرامونش پرسیدم، او از فرط عصبانیت و نفرت از این آدم، به خود پیچید اما جز چند کلمه چیزی نگفت و من ترجیح دادم، اصرار به پاسخ نکنم زیرا با خود گفتم شاید محذوریتی در تشریح مساله داشته باشد.
از دوران کیهان و صبح در مورد مفاسد مالی درون نظام، حساس و پی گیر بودم و وقتی بیتفاوتی نظام را در این مورد دیدم، اولین زاویههای ذهنی من با جمهوری اسلامی و ولایت فقیه باز شد و امروز که حمایت تمام قد نظام را از مفسدان می بینم، جدایی ام از نظام و روشنگری در برابر آن محقق شده است.
الان نمیخواهم بیش از این از فساد نظام و برخی سوگلیهای آن چون صدیقی بگویم، چرا که برای کسانی که اندک وجدان و آگاهی داشته باشند، مساله روشن شده است. اما مایلم همچنان در ساختار ذهنیام بگویم صدیقیگیت یک نشانه خارق العاده از به پایان رسیدن جمهوری اسلامی است.
اگر به این تحلیل آیندهنگرانه باور داشته باشیم، آن گاه همه تلاشها و نگاهها را متوجه آینده و آن لحظه محتوم فروپاشی خواهیم کرد و هر ایران دوستی متناسب با جایگاه و توانایی خویش به آن لحظه و این که او چه میتواند انجام دهد، خواهد اندیشید.
اگر خواسته باشم در کوتاهترین بیان، سخنم را بگویم این است که نجات ایران و عبور از ایام صعب و دشوار و هائل عبور از یک نظام به نظام دیگر، منوط به همگرایی و اتحاد و همدلی همه جریانها و جناحهای داخل و خارج با رنگین کمانی از اختلاف نظر و سلیقه است که دوران گذار را تا روز بر پایی صندوقهای رأی مدیریت خواهند کرد و بنیاد ایران آزاد و آباد را خواهند گذاشت.
در این منظومه اتحاد و همدلی، نه تنها از تاجزاده تا شاهزاده حضور دارند بلکه حتی اصولگرایانی که تاکنون منفعتی مدافع نظام نبودهاند بلکه تعلقی معرفتی داشته و اکنون حجاب واقعیت و حقیقت از چشمانشان به کناری رفته و به اکثریت مطلق مردم پیوستهاند، جا دارند و تنها جانیان و چپاولگران بیتالمال و سرکوبگران مردم از این دایره مستثنی هستند و باید در برابر دادگاههای عدالت پاسخگو باشند.
ما همگی بر میزان و فصلالخطابی به نام انتخابات و رای اکثریت توافق داریم که بدون نیاز به هر گونه ستیزهجوییای آینده نظام سیاسی و حکمرانی ایران را رقم خواهد زد.
به نظرم هر فرد و جریانی از اپوزیسیون که با دیگران ستیزه میکند و به شکافها دامن میزند و از انتقامگیری سخن میگوید و در حذف و طرد افراد و جریانها میکوشد و سرمایههای ملی و اجتماعی را به هر میزانی که باشد، تخریب میکند و یا حتی نادیده میگیرد، یا به شدت پرت و ناآگاه است و یا پروژه بگیر نظام است که تداوم خود را در پراکندگی و ستیزهگری اپوزیسیون با هم میبیند.
ما فرصت زیادی نداربم. همچنان نشانههایی دیگر از فروپاشی در راه است. باید برای آن لحظه حتمیالوقوع عبور آماده باشیم. همگرایی و همدلی و رقابت همراه با رفاقت و تلاش برای شکلگیری یک مرکزیت منسجم و قابل ارائه به مردمِ به جان آمده از نظام موجود تنها راه آن است.....
تلگرام نویسنده
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
رسانههای ایران خبر دادند که یک عضو سپاه پاسداران در حملات هوایی در شرق سوریه کشته شده است. دیدبان حقوق بشر سوریه، نهادی که مقرش در بریتانیاست گزارش داده بود که دستکم «۹ نیروی وابسته به ایران» از جمله یک فرمانده سپاه پاسداران، سهشنبه در حمله هوایی به ویلایی در شرق سوریه کشته شدند.
خبرگزاری مهر نوشته است بهروز واحدی «در حملات آمریکا» به مواضع «محور مقاومت در استان دیرالزور سوریه» کشته شده است.
به گفته دیدبان حقوق بشر سوریه، «۹ نیروی هوادار ایران، از جمله یک فرمانده سپاه پاسداران، در حمله به ویلای محل اقامتشان که به عنوان یک مرکز ارتباطی عمل میکرد، کشته شدند».
بر اساس گزارش دیدبان حقوق بشر سوریه، چهار نفر دیگر نیز در یک حمله جداگانه در شهر ابوکمال در مرز عراق کشته شدند.
دیدبان همچنین گفته، این حمله ساعاتی پس از فرود یک هواپیمای ترابری ایرانی در فرودگاه دیرالزور رخ داد.
یک فروند هواپیمای ترابری حامل اعضای سپاه پاسداران و تجهیزات لجستیکی امروز در فرودگاه نظامی دیرالزور فرود آمد.
منابع دیدبان حقوق بشر سوریه تایید کردند، هواپیما حامل دستگاههای ارتباطی، دوربین و تجهیزات بوده که با کامیون به مکان نامعلومی منتقل شده است.
شبکه خبری اسپوتنیک روسیه نیز گزارش داده است که در ۱۰ حمله هوایی همزمان، مناطقی در شهر میادین در استان دیرالزور و ابوکمال هدف قرار گرفتهاند.
خبرگزاری مهر نوشته است بهروز واحدی «در حملات آمریکا» به مواضع «محور مقاومت در استان دیرالزور سوریه» کشته شده است
به گزارش شبکه المیادین، در این حمله تعدادی کشته و زخمی شدهاند.
دیدبان حقوق بشر سوریه گفت هیچ اطلاعاتی در مورد اینکه این حملات را چه کسی انجام داده است ندارد و کسی نیز مسئولیت حمله را بر عهده نگرفته است.
رسانههای نزدیک به دولت سوریه مسئولیت حملات اخیر آمریکایی را متوجه آمریکا دانستهاند.
دولت اسرائیل معمولا حمله به مناطقی در سوریه را نه تایید میکند نه تکذیب اما رسانههای اسرائیل خبر میدهند که حملات، کار ارتش آن کشور بوده است. اسرائیل البته بارها اعلام کرده که به ایران اجازه نخواهد داد در سوریه فعالیت کند. ایران میگوید در سوریه فعالیت مستشاری دارد و نیروهایش به دعوت دولت بشار اسد در آن کشور حضور دارند.
آمریکا نیز اخیرا حملاتی را علیه گروههای مورد حمایت ایران در شرق سوریه انجام داده است. آمریکا این گروهها را مسئول حمله به نیروهای ائتلاف بینالمللی ضد داعش در سوریه میداند.
دیده بان حقوق بشر سوریه در بریتانیا گفت که تنها یکی از کشتهشدگان در این ویلای سوری بوده است.
بنابر این گزارش، ۱۰ غیرنظامی سوری که در نزدیکی این ویلا زندگی میکردند نیز مجروح شدند. مجموع زخمیها تا ۳۰ نفر گزارش شده است.
پس از کشته شدن سه سرباز آمریکایی در حمله پهپادی به یک پایگاه آمریکایی در اردن، نیروهای آمریکا دوم فوریه، به ۸۵ هدف در سوریه و عراق حمله کردند که مواضع نیروهای مرتبط با ایران تلقی میشدند.
کتائب حزبالله عراق از گروههای شبهنظامی مورد حمایت سپاه پاسداران که مسئولیت حمله به پایگاه برج ۲۲ در مرز اردن و سوریه را پذیرفته بود، با شدت گرفتن تنشها اعلام کرد حملات خود علیه نیروهای آمریکایی را برای جلوگیری از «سرافکندگی» آمریکا متوقف میکند.
حملات گروههای طرفدار ایران به اهداف آمریکایی در هفتههای اخیر کاهش یافتهاند.
بیبیسی، العربیه فارسی
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
مقامهای تاجیکستان بستگان فریدون شمسالدین، یکی از متهمان تاجیک حمله به سالن کنسرت کروکوس در روسیه، را بازجویی کردند و یک کانال تلگرامی متعلق به گروه مزدوران واگنر نیز ویدئویی از این متهم منتشر کرده که صورتش کاملاً متورم شده بود.
حملهٔ روز سوم فروردین به این سالن در حومه مسکو که بدترین اقدام «تروریستی» دو دههٔ اخیر در روسیه به شمار میرود، ۱۳۷ کشته برجای گذاشت.
دادگاهی در روسیه چهار تن از شهروندان تاجیک به نامهای محمد صابر فیضف، سعیدکرم رجبعلیزاده، فریدون شمسالدین و دلیرجان میرزایف را متهمان این حمله معرفی و آنها را به «اقدامات تروریستی» متهم کرده است.
رادیو اوزودی، بخش تاجیک رادیو اروپای آزاد/ رادیو آزادی، گزارش داده که مقامهای تاجیک روز دوشنبه ششم فروردین بستگان آقای شمسالدین را بازجویی کردند.
یکی از این بستگان که خواست نامش فاش نشود، در این باره گفت «ما رفتار مشکوکی از فریدون ندیدیم. او شش ماه پیش به روسیه رفت و برای خانوادهاش پول میفرستاد».
او افزود اتهامهای واردشده از سوی مقامهای روسیه قابل باور نیست.
فریدون شمسالدین ۲۵ ساله اهل حومه شهر حصار در نزدیکی دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، است. او در ویدئوی بازجوییاش، درحالیکه دستهایش بسته شده و زانو زده بود، میگوید که روز چهارم مارس (۱۴ اسفند) از راه ترکیه به روسیه رفت. او به قصد ماندن در روسیه از مرز عبور کرد.
او در همین ویدئو که از سوی مقامهای روسیه منتشر شده، میگوید یک دستیار روحانی «۵۰۰ هزار روبل» به او داد تا دست به حمله تروریستی بزند.
رادیوفردا نمیتواند صحتوسقم این ویدئو را تأیید کند و مشخص نیست که این «اعترافات» تحت چه شرایطی از متهم گرفته شده است.
خویشاوند فریدون شمسالدین در گفتگو با رادیو اوزودی میگوید: «او مانند یک مهاجر عادی رفتار میکرد و هیچ رفتار مشکوکی از او دیده نشد. وقتی خبرها را شنیدیم، شوکه شدیم. او حتی جرئت کشتن یک گنجشک را نداشت و ترسو بود».
بهگفتهٔ بستگان این متهم، او پیش از عزیمت به روسیه در یک نانوایی در شهر حصار کار میکرد و «نه اهل نماز بود و نه روزه».
بازداشت به اتهام آزار جنسی
براساس اطلاعاتی که رادیو اوزودی به دست آورده، فریدون شمسالدین پیشتر در تاجیکستان به اتهام آزار جنسی بازداشت و در سال ۲۰۲۰ آزاد شده بود. او خدمت سربازی هم انجام نداده بود.
این شهروند تاجیکی در سال ۲۰۲۲ ازدواج کرد و یک پسر هشت ماهه دارد. خویشاوند فریدون میگوید که این حادثه بستگان او را در وضعیت خیلی بدی قرار داده است.
«همسر، والدین و مادرزن او برای بازجویی به دوشنبه برده شدهاند. فریدون نام خود را در آدرس خواهرش در مسکو ثبت کرده بود. شوهر خواهرش الان او را طلاق داده. مقامهای روسیه هم امروز صبح بهدلیل اینکه فریدون از آدرس محبوبه زرگرووا، خواهرش، استفاده کرده بود، خواهر و سه کودک او را از کشور اخراج کردند و باید امشب وارد تاجیکستان شوند».
مقامهای تاجیکستانی در مورد شهروندان بازداشتی این کشور و اتهامهای مطرحشده توسط روسیه اظهارنظر نکردهاند. با این حال، وزارت امور داخلی تاجیکستان روز چهارم فروردین فوراً به انتشار اطلاعات در مورد این چهار شهروند واکنش نشان داد و دخالت سه تن از آنها در این حادثه را رد کرد.
فریدون شمسالدین، یکی از متهمان حمله به سالن کروکوس مسکو، قبل و بعد از حادثه
پلیس روسیه میگوید ۱۱ نفر را به ظن دست داشتن در این حمله بازداشت کرده است. فیلم «اعترافات» متهمان تاجیکی که مشخص نیست تحت چه شرایطی گرفته شده، پرسشهایی در مورد اعتبار آن برانگیخته است. پلیس روسیه هنوز هیچ مدرکی در مورد دست داشتن این متهمان در حادثه سالن کنسرت کروکوس ارائه نکرده است.
شبکهٔ بیبیسی جهانی گزارش داده که دو تن از متهمان کشته شدهاند؛ یکی در خود سالن کنسرت و دیگری هنگام بازداشت در منطقهٔ بریانسک روسیه. مقامهای روسیه اطلاعاتی در مورد سرنوشت پنج متهم دیگر ارائه نکردهاند.
ویدئوهای منتشرشده از متهمان
در همین حال، یک کانال تلگرامی نزدیک به گروه مزدوران «واگنر»، عکسی منتشر کرده که احتمال میرود مربوط به لحظهٔ «شکنجه» فریدون شمسالدین باشد.
این عکس را کانال تلگرامی «گری زون» منتشر کرده و در آن دیده میشود که متهم روی زمین افتاده درحالیکه شلوار به پا ندارد و یک وسیله نظامی به نام «تیای-۵۷» کنارش افتاده است. از این وسیله برای شکنجه زندانیان با برق استفاده میشود.
زیر عکس هم چنین نوشته شده است: «یکی از مهاجران تروریست از تاجیکستان از هیجان غش کرده است، مانند پدری که منتظر تولد فرزندش است. او با وجود اینکه شهروند روسیه نیست ولی نیروهای ویژه به حقوق او احترام گذاشتند و تلفنی در اختیارش گذاشتند که با آن به یک وکیل زنگ زد.»
فریدون شمسالدین روز پنجم فروردین در حالی برای تفهیم اتهام در دادگاه حضور پیدا کرد که صورتش متورم شده بود. دادگاه باسمانی در حومهٔ مسکو برای او و سه متهم دیگر تاجیک تا روز ۲۲ مه امسال قرار بازداشت موقت صادر کرد.
قبل از این، ویدئویی در کانالهای تلگرامی نزدیک به مقامهای روسیه منتشر شده بود که ظاهراً حاکی از شکنجه سعیدکرم رجبعلیزاده، دیگر متهم تاجیکی، بود. در این ویدئو دیده میشود که گوش این شهروند تاجیکی بریده و داخل دهانش گذاشته شده است و مجبور میشود که آن را قورت بدهد.
رجبعلیزاده ۳۰ ساله دارای همسر و یک کودک است. او گفته که به خاطر نمیآورد کی و کجا آدرس خود را در روسیه ثبت کرده است.
به گزارش سایت «فونتانکا»، این ویدئو را کانالهای نزدیک به گروه مزدوران واگنر منتشر کردهاند.
مقامهای روسیه به انتشار این ویدئوها واکنش نشان ندادهاند. استفاده از شکنجه در روسیه بهطور قانونی ممنوع است. رجبعلیزاده روز پنجم اسفند در حالی به دادگاه آورده شده که سمت راست سرش پانسمان شده و صورتش متورم بود.
دلیرجان میرزایف (باروتوویچ) نیز در حالی در دادگاه حضور یافت که غیرهشیار و گیج به نظر میرسید و آثار کتک روی صورتش دیده میشد. به ادعای دفتر مطبوعاتی دادگاه، این متهم اتهاماتش را پذیرفت و خود را گناهکار دانست.
مارگاریتا سیمونیان، مدیر کانال دولتی «راشا تودی» و یکی از نزدیکان حکومت روسیه، از دلیرجان میرزایف ۳۲ ساله به عنوان رهبر مهاجمان یاد کرده. این ادعا هنوز به طور رسمی از سوی منابع رسمی تأیید نشده است.
او چهار فرزند خردسال دارد و نشانی خود را در شهر نووسیبیرسک ثبت کرده است.
محمد صابر فیضف ۲۰ ساله نیز در حالی روز پنجم فروردین در دادگاه حضور یافت که روی ویلچر نشسته بود و لباس بیمارستان به تن داشت. به گزارش رسانهها، او تا روز قبل در آیسییو بستری بود و بازجویی میشد.
ادعا شده که او همچنان مقاومت میکرده و یک چشمش نیز بهطور جدی آسیب دیده است.
گزارش شده که قاضی تیمور واخرامیف پزشکان را از جلسه دادگاه بیرون کرده است.
فیضف در سال ۲۰۲۳ در آرایشگاهی در شهر ایوانوو مشغول به کار شد و بهگفتهٔ صاحبان آن، تنها سه ماه در آنجا کار کرد.
بهرغم اینکه وکلای متهمان خواستار برگزاری علنی دادگاه بودند، اما این جلسه با ادعای اینکه ممکن است به روند تحقیقات آسیب بزند، غیرعلنی برگزار شد.
رادیو فردا
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
رویداد۲۴| زینب غبیشاوی: پرستو بخشی، پزشک متخصص قلب، که دوران طرح خود را در خرم آباد میگذراند، در اتاق خود با خوردن دارو، اقدام به خودکشی کرد. گفته میشود این پزشک طی سه سال اخیر پدر و مادر خود را از دست داده بود و روانپزشک شرایط روحی او را برای طبابت مناسب ندانسته بود، با این حال او را به منطقهای محروم فرستادند تا دوره طرح خود را بگذراند.
این البته اولین و آخرین خودکشی پزشکان، خصوصا پزشکان در دوره طرح نیست. فشارهای روانی، حقوق پایین، تحقیر از سوی پزشکان ارشد، مشکلات مناطق دورافتاده برای طرح و.. فقط گوشهای از مشکلاتی است که پزشکان در دوران دانشجویی و طرح با آن دستوپنجه نرم میکنند و برخی از آنها تحت این فشارها، متاسفانه دست به خودکشی میزنند.
طرح پزشکی دورهای ۲۴ ماهه است که هر پزشک ایرانی باید بر اساس قوانین مربوطه بگذراند. نحوهٔ گذراندن طرح و محل انجام این دوره، بر مبنای نیازهای وزارت بهداشت به خدمات درمانی در مناطق مختلف و موضوعات وابسته به آن، متفاوت است. مبنای قانونی این طرح مصوبه مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۰ ، و بر مبنای قانون خدمت پزشکان و پیراپزشکان است. بر این اساس، همه دانش آموختگان پزشکی و پیراپیزشکی باید این دوران را بگذرانند.
هادی یزدانی، پزشک، درگفتگو با رویداد۲۴ به مسائل و مشکلات پزشکان و دلایل این خودکشیها میپردازد. در ادامه بخشهای مهم این گفتگو را میخوانید:
داستان یک مرگ ناخواسته
* موضوع دکتر بخشی مانند نوک کوه یخی است که بیرون زده است. ولی مشخصا موضوع ایشان بسیار دراماتیک است. مجموعهای از سلسله اشتباهات و تخلفات اداری وجود دارد که حاصل آن مرگ این پزشک جوان است و عملا اکنون کاری هم نمیتوان انجام داد.
* براساس مستنداتی که من دارم، دکتر بخشی طی سه سال گذشته پدر و مادر خود را از دست میدهد و اصلا شرایط روحی خوبی نداشته است. ایشان نامهای از روانپزشک خطاب به کمیسیون طرح داشته که ایشان را به دلایل شرایط روحی واجد طبابت ندانستند و حتی ایشان را توصیه به بستری کرده بودند.
* کمیسیون این دلیل را نمیپذیرد و یک مدت با تعلیق طرح موافقت میکند و نهایتا او را مجبور میکنند تا کارهای طرح را انجام دهد. برای طرح به منطقه خرمآباد میرود و فعلا تا جمعآوری اطلاعات دقیقتر وارد جزئیات این موضوع نمیشوم. اما در آنجا با مجموعهای از نامهربانیها و تخلفات روبهرو میشود و توسط همکاران خودمان با او رفتارهای بسیار بد و تحقیرآمیزی صورت میگیرد.
* او تحت فشارهای عجیب و غریب قرار میگیرد و بر خلاف قانون، حقوقش را نصف میکنند.
* الان دیگر به حال دکتر بخشی این پیگیریها فرقی نمیکند، اما معتقدیم دکتر بخشیهای دیگری هم وجود دارند که باید جلوی این اتفاقات را گرفت. مجموعهای از این شرایط، فرد را به جایی میرساند تا از علم خودش در راه کشتن خودش استفاده کند.
* سرنوشت خانم بخشی ناشی از تروماهایی بوده که بر او اثر گذاشته است، مرگ والدین یکی از مهمترین و اولین تروماهایی است که فرد با آن روبه رو میشود. چرا نگذاشتید او استراحت کند و به درمان خودش بپردازد؟
چرا دوره طرح پزشکان اینقدر با سختی اعمال میشود؟
* یکی از دلایل این خودکشیها همین طرحهای اجباری است. یک عرفی است که میگویند پزشکها با هزینه مملکت درس خواندند و باید هزینه آن را با خدمت کردن به مردم بپردازند که خب این از اساس اشتباه است. مگر بقیه رشتهها با چه هزینهای درس خواندند؟ حالا این طرح را گذاشتید، چرا آنقدر شرایطش ناعادلانه است؟ شرایط عجیب و غریب، تحقیرهای بیرویه، بیعدالتی زیاد. چرا توزیع افراد را به شکلی انجام میدهید که تنش ایجاد کنید و حتی قوانین خودتان را هم نادیده میگیرید. افراد متاهل را کیلومترها دورتر از همسر و بچه میفرستند.
* پرداختیها چیزی شبیه به شوخی است. نگهبان مرکز درمان از پزشک طرحی بیشتر دریافتی دارد. خب اینها فشار روانی است! قانون طرح نه تنها ظالمانه است بلکه بسیار بد هم اجرا میشود. اینها را من به عنوان پزشکی مطرح میکنم که چهارمحال و بختیاری، بوشهر، کردستان و خراسان جنوبی خدمت کردم، تمام مناطق محرومی که مسئولین فقط نام آن را میدانند، ما در آنجا زندگی و خدمت کردیم.
* تخلفات و مشکلات سیستماتیک بیداد میکند. وضعیت پانسیون پزشکان خودش قصه پردردی است. یک منطقه گاز ندارد، منطقه دیگر آب ندارد، یک تخت مناسب برای استراحت وجود ندارد، سبک زندگی افراد با مناطقی که برای خدمت میروند در بسیاری از مواقع همخوانی ندارد.
* شرایط اعتراض به طرح وجود دارد، اما گزینههای بعد از اعتراض آنقدر شرایطش بدتر است که افراد ترجیح میدهند در این مسیرگام برندارند. آنقدر برایتان مسئله ایجاد میکنند که افراد تمام تلاششان را میکنند تا فقط این دوره طرح بگذرد.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
برگردان: فواد روستایی
برگردانِ فارسی این گفتوگو را در زیر میخوانید.
در این موقعیّت نبودم اگر...
...اگر پدرم به من یک گذرنامه برای آزادی هدیه نکرده بود.
تعریف کنید!
١٢ ساله بودم و پس از گفتوگو با دوستان پسر تازه به خانه برگشته بودم که کسی زنگ درِ خانه را به صدا درآورد. «باید به شما هشدار بدهم آقای براکْنی! دخترتان را در حال گفتوگو با پسران دیدم. خُب. خودتان میدانید که مردم چقدر بدجنس و بدگو هستند. آنان پشت سرِ دخترِ شما ورّاجی و بدگویی خواهند کرد و من با تأسف باید بگویم این کار به شهرتِ شما صدمه خواهد زد. به خاطر خیر شماست که شما را با خبر میکنم.»
ای پتیاره! من از لای در نیمهباز اتاقم به حرفهایش گوش میدادم و نگرانِ واکنش و پاسخ پدرم بودم. پدرم پس از چند لحظه سکوت که برای من پایانناپذیر مینمود خطاب به او گفت: «نمیدانم از کدام دختر حرف میزنید. من جز پسر فرزندی ندارم.» بعد هم در را با عصبانیّت به روی او بست.
پاسخ پدر دستِکم نگرانکننده و حیرتآور است. برداشت شما از آن چه بود؟
در آن لحظه به خود گفتم: «پدرم دیوانه است! شکی نیست که من دخترم.» گویی جملهی او اهانتی به جنسیّتِ من بود. ولی بعداً فهمیدم که پاسخ او به معنای برخوردارکردن من از موقعیّتی برابر با پسران بود. برخوردارکردن من از حقوق و آزادیها. و این برای من مهّم بود که مرا راحت به حال خود بگذارند. همانطور که پسران را راحت گذاشته و کاری به کارشان نداشتند. در واقع این جمله این اعتقاد را در من نهادینهکرد که میتوانم به هر کاری دست بزنم و هر برنامه و طرحی را به اجرا درآورم: من برای خود آدمی بودم و میبایست از هیچچیز بیمی به خود راه ندهم.
شما را از انرژی سرشار کرد...
برخی از جملهها از چنین قدرتی برخوردارند. پدرم مرا به سوختی مجهّز کرد که هنوز هم مرا به پیش میراند. بعداز این ماجرا، هیچ چیز نمیتوانست سدِّ راه من شود. با قدرت و سرعت و با گفتن هرچه بادا باد به پیش میرفتم. ورزشهای دو و میدانی میکردم. میبایست از حدِّ سرعتسنج (کرونومتر) تجاوز کنم. رؤیای وکیلِ دعاویشدن در سر داشتم. از ١٤ سالگی کتابهای آیین دادرسی را با دقّت و شدّت میخواندم. میخواستم بازیگر باشم. تصمیم میگرفتم در دانشکده یا هنرکدهی ملی هنرهای دراماتیک(٤) در پاریس تحصیل کنم. آن جمله به من این امکانها را داد.
خانوادهی خود را چگونه تصویر میکنید؟
پدر و مادر من هر دو در الجزایر متولد شدهاند. پدرم در خُردسالی یتیم شد و از هفت سالگی کودکی خیابانی بود که کار میکرد. در ١٩٥٥ در سنِّ ١٨ سالگی به شهر مارسی در جنوب فرانسه آمد. تا زمان گرفتن گواهینامهی رانندگی کامیونهای سنگین به کارهای مختلفی دستزد. پس از گرفتن این گواهینامه به شهری در حومهی پاریس نقلِ مکانکرد و در آن جا با مادرم آشناشد که به تازگی خود را از ازدواجی دردناک خلاص کردهبود. فکر میکنم هریک برای دیگری حلقهی نجات غریقی بود. من نخستین فرزند پدر و مادرم بودم که جمعاً سه فرزند داشتند. نه پدر و نه مادر خواندن و نوشتن نمیدانستند امّا بر این باور بودند که راه رستگاری در زندگی ازمدرسه میگذرد. مادرم به ویژه همیشه بر ضرورت مستقلبودن و مدیون و بدهکارنبودن به مردان پای میفشرد. «درس بخون، خرج زندگیت رو تأمین کن و جز به بازوهای خودت به هیچ چیز دیگهای متکّی نباش (هنگام بیان این جمله به ساعد خودش دست میکشید) و اگر مردی اذیتت کرد میتونی جُل و پلاسشو بندازی بیرون.»
پدرتان هم همین حرفها را میزد؟
از آنجائی که پدرم از کودکی یتیم شده و والدینی نداشت در مورد تربیت ما بیشتر روی مادرم حساب میکرد. امّا یک روز برای من داستانی تعریف کرد که استعارهای از برداشت و استنباط او از نقش والدین بود. مردی پس از ده سال زندان به خانهی پدری برگشته و از پدرش میخواهد او را تا مسیلی همراهی کند. در آن جا دو درخت را به پدرش نشان میدهد. یکی از آن دو درخت پرشکوه، با ریشههای نیرومند، شاخههای پرقدرت و سرشار از برگ و دیگری نحیف و لاغر، با شاخههای شکسته و برگهایی پژمرده و بیرمق. مرد به سوی پدرش برگشته و خطاب به او میپرسد: «به نظر تو چرا این دو درخت که در آغاز زندگی به هم شبیه بودهاند اکنون این چنین متفاوتاند؟» پدر در پاسخ میگوید: «درخت اولی از قرار معلوم به خوبی تحت مراقبت بوده، آبیاری و نگهداری شدهاست. و برای اینکه این چنین راستقامت رشد کند برایش تکیهگاهی ساختهاند. درخت دوم از چنین بختی برخودار نبودهاست.» پسر میپرسد: «در آن زمان که من به تکیهگاهی نیازداشتم تو کجا بودی؟» و بدون آنکه منتظر پاسخی بماند گلولهای به مغز پدر شلیک میکند.
چه قصّهی هولناکی!
از قصّهی «کلاه قرمز کوچولو» هم وحشتناکتر است، مگه نه؟ [قصّهی کلاه قرمز کوچولو از قصّههای سنّتِ شفاهی قصّهگویی در فرانسه است که بعدها به صورت مکتوب به قصّههای برادران گریم و شارل پرو راهیافته است. سه زن(مادر، دختر، مادربزرگ و یک گرگ یا مرد گرگنما یا گرگینه) پرسوناژهای این قصّهاند.] پدرم نقشِ پدری را خیلی جدّی میگرفت. و بر این باور بود که طبیعت الگویی را در این مورد در اختیار انسان گذاشتهاست. از این رو راهنمای من بود. من هم راهنمای او بودم. چرا که من با او مقابله و بحث میکردم و پیش میآمد که تغییر عقیده میداد.
موردِ والدینی که کشوری را ترک کرده و در یک کشور دیگر فرزندانشان را بزرگ میکنند موردی بسیار خاص است. در چنین موردی والدین باید خود به همان اندازهی فرزندانشان بیاموزند: یک زبان، یک فرهنگ و کارها و امور اداری. در چنین وضعیّتی همواره بین پدر و مادر و فرزندان یک یادگیری دائم و دوجانبه در جریان است. من کار پرکردن کاغدهای بانک، بیمهی درمانی و مدرسه را خیلی زود آغاز کردم. این کار را با میل و علاقه انجام میدادم. من در ارتباط با پدر و مادرم همواره خود را به وظیفهای که در قبال آنان داشتم و فریضه صداقت و راستی متعّهد میدانستم. کارنامههای درسیام را بیکموکاست برای آنان میخواندم و اگر در کارنامهام اظهار نظری منفی با صفاتی چون «گستاخ»، «حاضرجواب» یا «چموش» شده بود که معنای آن را نمیدانستند و از من میپرسیدند برایشان توضیح میدادم.
در خانه به چه زبانی صحبت میکردید؟
عربی. این زبان تنها ثروتی بود که آن دو انسانِ ریشهکنشده از سرزمینِ خود میتوانستند برای ما به ارث بگذارند و واحد یا سلول خانواده را به عاملی برای مقاومت و ایستادگی در برابر «همگون شدن اجباری»(۵) تبدیلکنند. من این زبان را تحسین میکردم ولی در عینِ حال به هوش بودم که بهتر است بیرون از خانه بلند بلند عربی صحبت نکنم. زبانِ عربی همیشه یک فضای تنشآلود به وجود میآورد.
و زبان فرانسه؟
زبان فرانسه زره محافظ من بودهاست. من خواهان تکلّم به این زبان به شیوهای کامل و تامّوتمام بودم. یک روز همراه مادرم به دفتر پست، جائی که مادرم در بانکِ آن حساب داشت [پست فرانسه دارای یک بانک به نام «بانک پُستال» است که در هر دفتر پست شعبهای دارد.] رفته بودم. کارمند بانک از مادرم مدرکی خواست و خطاب به مادرم که در جستوجوی آن مدرک در کیفش بود ناگهان و با لحنی ناخوشایند گفت: «میتونستی مدارِکِتو تو کیفت بهتر مرتبکنی!» این «تو» خطابکردن. این جمله... شاید در موقعیّتِ امروز نبودم اگر این توهین و تحقیر را نزیسته بودم.
این رویداد چه چیزی را در شما برانگیخت؟
یک خشم. و یک عزمِ جزمْ: هیچگاه هیچکس این چنین با من صحبت نخواهد کرد و من به هیچکس اجازه نخواهم داد کسانی را که دوست دارم تحقیر کند. من فرانسه را بسی بهتر از شما حرف خواهمزد. زبان فرانسه جنگافزاری برای زدودن و شستن تحقیرها خواهد بود. خواهم خواند، خواهم آموخت، ادبیّات فرانسه را به آغوش خواهم کشید و تمامی آثار کلاسیک را خواهم بلعید. و معنای هر واژه را چنان خواهم آموخت که از آن چون سلاحی استفاده کنم. زمانی که بعدها کاتب یاسین (نویسندهی الجزایری ١٩٨٩-١٩٢٩) را کشفکردم و جملهی «زبان فرانسه غنیمتِ جنگی ماست.» را از او خواندم نمیتوانید تصوّرش را بکنید که این جمله چه بازتاب و چه انعکاسی در من داشت.
امّا شما فرانسوی بودید!
تمامی پیچیدگی مهاجرت در همین جاست. پدر و مادرم مدام در حال تکرار جملهی «در وطن خویش نیستیم.» بودند و گویی آینهای در برابر هواداران و اعضای حزب راستِ افراطی «جبههی ملی» میگذاشتند که مدام سرگرمِ تکرار جملهی «در وطن خویش هستیم» بودند [حزب راستِ افراطی جبههی ملی فرانسه چند سالی است به «گردهمائی ملی» تغییر نام دادهاست.]. از دیگر سو، پدرم در سرتاسر زندگی خود به امید بازگشت به الجزایر بود. بچه بودم که از او میشنیدم: «به محض آنکه رشیده دیپلم دبیرستان را بگیرد به الجزایر برمیگردیم.» گوئی توجّه نداشت که سالها سپری شده و تاریخ کشورش در نبود او نوشته شده بود.
امّا ما در واقع با گذراندن تعطیلاتمان در الجزایر با ضرباهنگ هر دو سال یک بار میان دو کشور زندگی میکردیم. پدر و مادرم جان میکندند و صرفهجوئی میکردند تا راهی «اُران» [از شهرهای الجزایر] شویم. پژوی ۵۰۵ ما لبریز از سوغاتی میشد... و دروغها در مورد قصّهی شاه پریانِ زندگی فرانسوی ما. و من ناراحت بودم. در الجزایر الجزایری به حساب نمیآمدم و در فرانسه از من میپرسیدند: «اهل کجائی؟»
این ناخشنودی را با چه کسی در میان میگذاشتید؟
به یاد میآورم نوجوان بودم و در نامهای به دبیر تاریخمان نوشتم: «آقای نوئِل عزیز! من در الجزایر هستم و کمی سردرگم. چرا که در اینجا هم مرا یک مهاجر میدانند. از به کاربردن این تعبیر پوزش میطلبم، امّا احساس میکنم که نشیمنگاهم بر دو صندلی نشسته است. در بازگشت به فرانسه و شهر «آتیس-مونز» در حومهی پاریس نامهای از اقای نوئل را در صندوق نامهها یافتم. این آموزگار درخور ستایش و فوقالعادهی تاریخ نوشته بود: «رشیده چرا انتخاب میان یکی از این دو؟ میگوئی احساس میکنی نشیمنگاهت میان دو صندلی است؟ خوب از این امر لذّت ببر و خوش باش: تو دو صندلی داری در حالی که دیگران تنها یکی دارند!» ممنون آقای نوئِل. جملهی کوتاه شما همواره مرا همراهی کردهاست. این جمله برای من سرآغاز نوعی آرامش خاطر و پذیرش بودهاست. من نمیبایست از وضعیّت خویش شرمگین باشم. این وضعیّت شاید از بختیاری من بودهاست.
رؤیای وکیل دعاوی شدن چگونه به اراده و خواست بازیگر بودن تبدیل شد؟
رویای من این بود که یک حقوقدان برجسته و بزرگ بشوم. از این رو در دبیرستان به گروه تئاتر پیوستم چرا که فکر میکردم بازیگری در آینده مرا در دفاع از موکلانم و ایراد دفاعیههای مؤثر یاری خواهد کرد. بدینسان بود که من متنهای بزرگ تئاتری را کشف کردم: راسین(٦)، کورنِی(٧) و شکسپیر(٨). جهانشمولی و طنین و امروزیبودنِ این متون مرا مات و مبهوت میکرد. امّا در عینِ حال داشتن حرفه یا شغلی کمدرآمد را برای خود ممنوع تلقّی میکردم. نمیخواستم چنین کاری را با والدینم بکنم. مگر این که کار را بسیار جدّی گرفته و تحصیل در دانشکده یا هنرکدهی ملی هنرهای نمایشی را هدف قرار دهم. و این کاری بود که پیش از آن که در «لا کمدی فرانسز»(٩) [لاکمدی فرانسز یا تئاتر فرانسه تالار تئاتری در پاریس است که در سال ١٦٨۰ بنا شدهاست.] استخدام شوم کردم.
پیروزی و کامیابی
ورود به «لاکمدی فرانسز» بهویژه از آن روی مهم بود که من وارد خانهی سارا برنار(١۰)، قهرمانِ خویش، شدهبودم. قهرمانی که شعار خود یعنی «هر چه شود» را بر همه چیز خود حک کردهبود. شیوهای برای یادآوری این نکته به خود که راهی که پیموده بود چیزی بیاهمیّت نبود. هر شب هنگام خارجشدن از لژِ خودم در برابر عکس او مکثی میکردم و با او که چون من از بخشی فقیر از جامعه برخاسته و یهودی و شبیه دیگران نبود همذاتپنداری میکردم. «در هر صورت هر دو دارای موهای فرفری بودیم.» [سارا برنار بازیگر، نقاش و تندیسگر فرانسوی که یکی از مهمترین بازیگران تئاتر فرانسه در سدهی نوزدهم به شمار میرود]
واکنش والدینتان به این حرفه که شرم و حیا را جدّی نمیگیرد چه بود؟
پدر و مادرم خوشحال بودند. احساس غرور و سربلندی میکردند. هیچگاه فکر سدِّ راهِ من شدن به ذهنشان خطور نکرده بود. برعکس. از من در تمامی بلندپروازیهایم پشتیبانی کرده بودند. امّا کلیشهها جانسختاند. اگر از مردم بپرسید میان دُنی پودالیدِس(١١) [بازیگر، کارگردان و سناریست فرانسوی که پدرش یونانیتبار و زادهی الجزایر است.]، یک کاتولیک محافظهکار و ضدانقلابی و بالاخره یک دختر مغربیتبار کدامیک دشواری بیشتری برای قانعکردن خانواده در انتخاب حرفه بازیگری دارند پاسخ میدهند: رشیده! نام من به تنهائی و به گونهای ناگزیر پدری بیرحم و ستمگر و دختری که از سُنَن و قواعد گسسته است را تداعی میکرد.
این پیشداوریهای نژادپرستانه برای من تحمّل ناکردنی است.
در جریان کارتان در این حرفه متحّمِل رنج و عذابی شدهاید؟
البته. من این مشکل را بسیار دستکم گرفتهبودم امّا مشکل همیشه حیّوحاضر بود. نام و هویّت من دو موضوع خیالپردازی بوده و به هر قیمتی برای آنها داستانی سرِهم میکردند. چگونه میتوان به این جملهی وردِ زبانِ پدرم نیندیشید که میگفت: «هر کار و هر تمهیدی را که بهکار بندم این کلّهی عربی همیشه با من است.» خوشبختانه تئاتر فضائی بازتر از سینما دارد. و لا کمدی فرانسز با سپردن نقشهائی به من که بیشتر با شخصیّت من همخوان بود تا هویّتم مرا بسیار یاری دادهاست.
پدر و مادرتان برای دیدن شما در نمایشنامههای فرانسوی به سالن نمایش آمدهاند؟
آن دو در نخستین اجرای ری بلاس(١٢) حضور داشتند. پدرم کتوشلوار شیکی خریدهبود چرا که میخواست مرا سربلند کند. در کوکتل پس از اجرا سرشار از شادی بود. نمایشنامهی ویکتور هوگو او را به یاد فیلم سینمائی جنون عظمتطلبی - اقتباسی از نمایشنامهی ویکتور هوگو - انداخته بود. فیلمی با شرکت لویی دو فونس، هنرپیشهای که پدرم هم شیفتهی او بود و هم بدل او. تمامی دیالوگها را از بر بود. و امّا پیراهن من در نمایش که با الهام از تابلوی «ندیمهها»(١٦٥٦) اثر دیهگو ولاسکز(١٣)(نقاش اسپانیائی) دوخته شده بود برای او یادآور آلیس ساپریچ(١٤) از بازیگران فیلم جنون عظمتطلبی بود...
در این مراسم کمی احساس شرم یا خجالت داشتید؟
آه نه! هیچگاه به من احساس شرم دستنداد. تنها کمی احساس سردرگمی... امّا حاضر نبودم این لحظهی با پدرم بودن در آن مراسم را با هیچ چیز در این دنیا عوضکنم. در حقیقت من هیچگاه دنیای نمایش، بین خودیها بودن، مراسم مرتبط با نخستین نمایشها و زرقوبرقها را دوست نداشتهام. از همان دوران دانشکده (کنسرواتوار) دریافتم که این کار حرفهای برای ثروتمندان است.
از این گذشته، من و یک پسر تنها بورسیههای دورهی خود بودیم. پسری که من از همان آغاز با او احساسِ نزدیکی کردم. بقیّهی دانشجویان از لایههای مرفّه جامعه برخاسته و لای پنبه بزرگ شدهبودند و رفتاری توأم با بیمیلی و بیرغبتی داشتند. چیزی که برای من ممنوع بود. ما نه نویسندگانِ محبوبِ مشترکی داشتیم و نه دلمشغولیهای یکسانی. از این رو من در این محیط دوستیهایی اندکشمار برقرار کردم. به «خانوادهی بزرگ سینما» هم همیشه بیاعتماد بودم.
خانوادهی بزرگِ رو به انفجار
تعجبی در من برنمیانگیزد. من بسیار خوشحالم که زبانها باز میشود، متجاوزان رسوا میشوند و مصونیّت از مجازات به پایان میرسد. بخت با من یار بود که بیگزند در امان ماندم و خود را حفظ کردم. شاید دلیل آن جائی است که من از آن میآیم و به انسان یاد میدهند از خود دفاع کند و اجازه ندهد که او را اذیّت کنند. شاید هم به این دلیل که من هیچگاه دچار هذیان «آرزو و هوس» روزنامهنگاران و کارگردانان نشدم. هر چه باشد من در کُنهِ وجودم یک پسر بودم.[میخندد]
در هر حال من این نسل را که همه چیز را علنی میکند و به مسائلی چون حفظ محیط زیست، جنیسیّتباوری (سکسیسم) و نژادپرستی میپردازد نسلی معرکه میدانم... زمانِ سر به طغیانبرداشتن فرارسیدهاست. حرف یک خانم روزنامهنگار در مورد خانم رشیده داتی [شهردار منطقهی هفتم پاریس، وزیر پیشینِ دادگستری و وزیر کنونی فرهنگ فرانسه] را شنیدهاید که از داتی با جملهی «زنِ عربِ ریزنقشی که موفّق شد» یاد کردهاست. واقعاً شرمآور است. دیگر نمیتوانیم از این گونه حرفها را بشنویم.
چرا از پاریس به پرتغال نقلِ مکان کردید؟
این کار انتخابی بود که پس از حملات تروریستی سال ٢۰١۵ و مطرحشدن طرح لغو تابعیت کردیم. طرحی که احساسات مرا جریحهدار کرد. تأثیر بدِ این طرح بر من چنان بود که به این نتیجه رسیدم باید از فرانسه فاصله گرفته و محیطی آرامتر برای کودکانم فراهمکنم. لیسبون برای این کار هیچ کم نداشت. ولی بچهها بزرگشدهاند و من به بازگشت میاندیشم.
[در پی حملات تروریستی ١٣ نوامبر ٢۰١۵ در پاریس و حومهی آن که از خود ١٣۰ کشته و ٤١٣ زخمی برجای گذاشت شماری از احزاب و دولتمردان فرانسوی از جمله فرانسوا هولاند، رئیس جمهوری وقت فرانسه، لغو تابعیت فرانسویان خارجیتباری را که مرتکب اقدامات تروریستی میشوند مطرح کردند. پیشنهادی که با انتقادهائی روبه رو و به فراموشی سپردهشد.]
————————-
* مطالب داخل دو قلّاب [...] افزودهی مترجم است.
1- Annick Cojean
2- Rachida Brakni
3- Kaddour,Rachida Brakni,Editions Stock, 198pages,19,50euros
4- Le Conservatoire national supérieur d’art dramatique
5- L’Assimilation forcée
6- Jean Racine (1639-1699)
7- Pierre Corneille (1606-1684)
8- William Shakespeare (1564-1616)
9- Comédie-Française
10- Sarah Bernhardt (1844-1923)
11- Denis Podalydès
12- Ruy Blas
13- Diego Vélasquez (1599-1660)
14- Alice Sapritch
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
درحالیکه نخستین وعده در اولین سفر رئیس جمهور به خوزستان اصلاح شبکه فاضلاب در اهواز بود، اما بعد از هشتمین سفر کابینه به این استان همچنان آبگرفتگی معابر بعد از بارندگی گریبان مردم اهواز را میگیرد.
به گزارش خبرآنلاین، اولین وعده ابراهیم رئیسی در خرداد ۱۴۰۰ در اولین سفر استانی خود به خوزستان رفع مشکلات فاضلاب و آبگرفتگی شهر اهواز بود، اما حالا در نوروز ۱۴۰۳ با آبگرفتگی مجدد خیابانهای اهواز در پی بارشهای اخیر نه تنها دستگاههای امدادی استان خوزستان برای بیرون کشیدن آب از خانهها در اهواز بسیج میشوند بلکه از استان همجوار هم نیروی کمکی میگیرند.
اهواز غرق آب شد؛ درخواست حوصله از مردم برای تخلیه آب از خانهها!/ اولین وعده رئیسی هنوز محقق نشده است
مردم حوصله کنند تا آب را جمع کنیم
تصاویر روز گذشته نشان میدهد نه تنها معابر شهر اهواز در پی بارندگی پر از آب شده بلکه به خانهها هم سرایت کرده است، طوریکه سید احمد موالیزاده، فرماندار اهواز به رسانهها گفت: «متاسفانه در مناطقی مانند گلدشت و کوی رزمندگان، آب وارد حیاط منازل شده که این مساله برای ما بد است و قابل قبول نیست. به هیچ وجه نباید آب وارد منازل مردم شود اما سطح برخی از منازل پایینتر از سطح خیابان است.»
با این وجود تلاشها برای خالی کردن آب از منازل مردم به حوصله آنها گره خورد! طوریکه علی شمسی معاون خدمات شهری شهرداری اهواز هم در گفتوگو با رسانهها از مردم درخواست کرد: «حوصله به خرج دهند تا بتوانیم تا شب آبگرفتگی را جمع کنیم.»
همچنین برای سریعتر شدن امدادرسانی از استانهای مجاور هم برای اهواز نیروی امدادی ارسال شد. منصور شیشه فروش، مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان گفت: «به منظور کمکرسانی در کنترل آب گرفتگی شهر اهواز ناشی از بارندگیهای اخیر، امکانات و تجهیزاتی از اصفهان به اهواز ارسال شد. یک دستگاه جرثقیل ۸ تن و یک دستگاه تانکر آبکش نیز به اهواز ارسال شده است، همچنین یک دستگاه تویوتا هایلوکس، یک دستگاه پمپ آبکشی ۴ سیلندر با خروجی ۴ اینچ و یک دستگاه پمپ خود مکش ۶ اینچ به اهواز ارسال شده است.»
اهواز غرق آب شد؛ درخواست حوصله از مردم برای تخلیه آب از خانهها!/ اولین وعده رئیسی هنوز محقق نشده است
وعدهای که روزی زمین ماند
بعد از رای اعتماد مجلس شورای اسلامی به وزیران دولت سیزدهم خوزستان و کارگاه احداث شبکه فاضلاب اهواز مقصد نخستین سفر استانی رییس جمهور و کابینه او شد و همانجا بود که «تکمیل شبکه فاضلاب اهواز تا ۲ سال آینده» به عنوان نخستین وعده از سوی رییس جمهور صادر شد. حالا درحالیکه هیات دولت اواخر سال گذشته (۱۴۰۲) هشتمین سفر استانی خود به خوزستان را انجام داد اما همچنان عدم تحقق اولین وعده ابراهیم رئیسی به خوزستانیها درباره رفع مشکلات آبگرفتگی شهر اهواز گریبان این مردم را گرفته است.
این درحالیست که در شهریور سال ۱۴۰۰ مدیر عامل شرکت آبفا خوزستان اعلام کرد: «با عنایت ویژه مقام معظم رهبری ۵۰ میلیون یورو اعتبار از محل صندوق توسعه ملی به اجرای طرح فاضلاب شهر اهواز اختصاص یافت و این اعتبار برای اجرای طرح به حساب شرکت آب و فاضلاب خوزستان واریز شد.»
در واکنش به همین موضوع کیوان ساعدی، کنشگر اجتماعی در خوزستان در شبکه ایکس(توئیتر) نوشت: «میشه بپرسیم این پولها چه شد؟»
او همچنین با این پرسش که «مناطق محروم اهواز فقط برای قبل از انتخاباتها و سوژه عکاسی کاندیداهاست؟ از دوربین و چکمه و ژست گرفتنها چه خبر؟» در توئیتی دیگر نوشت: «وضع فجیع آبگرفتگی در اهواز به رغم همه هشدارهای قبلی، کارنامه گویای مدیریت سوپرانقلابیها و پرمدعاها است.»
علی اکبر حسینی محراب ، استاندار خوزستان درباره پایان رفع آبگرفتگی معابر و منازل به رسانهها گفته که: «یک باران رگباری با حجم زیاد حدود ۴۰ میلیمتری در اهواز رخ داده، با توجه به ظرفیت شبکه فاضلاب تخلیه این حجم از آب مقداری زمان نیاز دارد.»
حالا باید دید درصورت عدم تداوم بارشها در اهواز این آبگرفتگی چه زمانی برطرف میشود.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
سال ۱۳۶۷ که زندانیانی بدون جرم اعدام شدند ما سکوت کردیم، گفتیم اتفاقی است که افتاده، ما چهکاره بودهایم! گناه ما که نبوده؟
وقتی قانون اساسی بارها به مصلحت زیر پا گذاشته شد، رهبر تعیین شد، دادگاههای ویژه جان گرفتند، احکام بدون حق اعتراض صادر شد، ممنوعیتهای غیرقانونی باب شد، ما سکوت کردیم، جانمان را از سر راه نیاورده بودیم! شاید وقتی هم چیزی بگوییم!! اگر شد.
وقتی سال ۸۸ و ۸۹ بسیاری از معترضین را به خاک و خون کشیدند، میرحسین را غیرقانونی حصر کردند، کروبی را، رهنورد را، تاجزاده و بسیاری دیگر را زندان کردند، رسماً گفتند معترضان خونشان پای خودشان است، ما سکوت کردیم! گفتیم ظلم پایدار نمیماند، بیگناه پای چوبه دار میرود اما بالای دار نه! اما وقتی نعشها از زندان بیرون آمد ترجیح دادیم صبر پیشه کنیم و سکوت، سکوتی مرگبار. پچ پچ کردیم، این کار جنایت بوده، ولی ما چهکار باید میکردیم... جز سکوت، مبادا وضع بدتر شود!
سال ۹۶ شد، معترضین به رگبار بسته شدند، ما باید در سکوت اخبار میخواندیم و هشتکهای اعتراض میزدیم. سال ۹۸ هم! ما اغتشاشگر نبودیم! ما ناارام نبودیم، ما بافرهنگ بودیم، ما طرفدار اعتراض قانونی بودیم!!
اما نپرسیدیم کجا باید اعتراض قانونی میکردیم، نپرسیدیم آن جوانی که به تنگ آمده کجا باید اعتراض آرام میکرد، نپرسیدیم یک مترمربع در این سرزمین بزرگ نشانمان بدهید که بشود اعتراضی کرد و در امان بود. ما سکوت کردیم...
سال ۱۴۰۱ مهسا را دستگیر کردند و جنازهاش را تحویل خانوادهاش دادند. عدهای سکوتشان را شکستند، ساچمه خوردند، تیر خوردند، باتوم خوردند، زندان رفتند. دختران ما صدایشان را بلند کردند، شادی حق ماست، زندگی حق ماست، ولی ما پدرها و مادرها، گفتیم سکوت خودش یک فریاد است!
ما دروغ گفتیم. سکوت یک تسلیم بود. ترس از خدای جعلی بود، یک سازش بود، به پیشواز مرگ رفتن بود، که ما رفتیم...
امروز هنوز حصر ۱۴ ساله ادامه دارد. هنوز تاجزاده در زندان است، برای هر افشاگر فساد، پرونده تشکیل میشود، و فاسد همچنان در منصبش به ما میخندد، باز زندان شده جایی برای زنان و مردان آزاده، ما نمیتوانیم بگوییم چرا پولمان این همه بیارزش شده، چرا دزدها آزادانه میگردند، چرا مقامات داراییشان سر به فلک گذارده، چرا مهاجرتهای بیانتها، چرا انتخابات بیمعنا، چرا کهریزکها، چرا مرگهای مشکوک، چرا بالاترین احکام اعدام در جهان، چرا غیرقانونی بودن هر اعتراضی، چرا حاکمیتی بلامنازع و نامحدود، چرا قرائتی از دین که جز بدبختی مردم ندارد، چرا انقلابی که تمام نمیشود، چرا اینهمه جنگها که ما باید یک پایهاش باشیم...
چرا این همه مرگ و میر در تصادفات، چرا این همه جادههای ناامن، این همه خودروهای ارابه مرگ، چرا ایران خشکیده، چرا باید بترسیم از گفتن حقیقت!؟
چون ما سکوت کردیم. و باور کردیم سکوت یک پاسخ به بیعدالتی است!
آیا ۱۴۰۳ هم قرار است سکوت کنیم؟
آیا باز هم قرار است منتظر بمانیم کی اجازه میدهند چیزی بگوییم، کی اجازه میدهند بگوییم دیگر بس است...
یعنی ۱۴۰۳ هم باید در سکوت نگاه کنیم باز برای پوشش معمولی خانمها دستگیرشان میکنند؟ باز ما میشویم بردههایی در اسارت دین جعلی حکومتی؟ باز بیبهانه دستگیر کنند؟ باز مصلحتشان ایجاب کند اینترنت بسته بماند؟ باز زندان و حصر و اعدام و گرانیها بمانند.
نه!!
به دروغ میگویند مردم پشت سرتان را خالی میگذارند، به دروغ میگویند مردم خستهاند، به دروغ میگویند نظامهای ایدئولوژیک ابدی هستند، بهدروغ میگویند ایران تحمل تغییرات مهم را ندارد.
نه!!
اینها همهاش دروغ است...
ما چوب سکوتهای دیرینمان را میخوریم.
ما چوب باورهای اشتباهمان را میخوریم.
ما چوب ترسهای بیخودمان را میخوریم.
ما در عصر ارتباطات بهانهای برای ادامه سکوت نداریم.
ما احزاب و گروههای بزرگی پیدا کردهایم، بسیار فراتر از احزاب رسمی!
ما میلیونها همصدا و همدلیم.
وقتش شده صدایمان را بشنوند.
سکوت دیروز ما، مشکلات بیشمار امروزمان را ساخت.
آیا قرار است با سکوت امروزمان، فجایعی به نسلهای آینده هدیه بدهیم!؟
من که چنین تصمیمی ندارم.
و فکر نمیکنم هر کسی نگران آینده است
چنین تصمیمی داشته باشد!
ما مسئول آیندهایم.
و سکوت ما شراکت است
در هر آنچه برای فردا میماند!
تلگرام نویسنده
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
کدام تحولات فکری باعث شد اروپا در مسابقه خلق ثروت جلو بیفتد؟ بسترهای توسعه اقتصادی چگونه شکل گرفت؟
انگیزهای که در اروپا برای نجات از فقر در هزاره دوم میلادی به وجود آمد باعث گرایش به علوم طبیعی و علم حقوق شد. اما همه اینها برای شکلگیری رفاهی پایدار کافی نبود. آخرین موانع انقلاب اقتصادی بزرگی که در قرن هجدهم به وقوع پیوست با آموزههای آدام اسمیت از بین رفت.
فلسفه برای قرنها بود که تجارت را امری غیراخلاقی مطرح میکرد که بعدها کلیسا آن را تکمیل کرد و تجار را دشمنان خدا معرفی کرد. اما آدام اسمیت تفسیری جدید از تجارت و خلق ثروت ارائه کرد که نه تنها اخلاقیتر از استدلالهای مخالفان بود بلکه از همه روشهای مرسوم ثروتمندتر شدن نیز انسانیتر و صلحآمیزتر بود.
اما پیوند علوم طبیعی و علم حقوق با آموزههای آدام اسمیت چگونه اروپا را ثروتمند کرد و چهره تکراری جهان پس از چند هزار سال را تغییر داد؟ دکتر موسی غنینژاد در این قسمت از برنامه «علم و شبهعلم» در گفتوگویی با علی میرزاخانی سردبیر «فردای اقتصاد» به این پرسش پاسخ داده است.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
شورای امنیت سازمان ملل متحد روز دوشنبه ششم فروردین قطعنامهای را درباره غزه به تصویب رساند که خواهان «آتشبس فوری» تا پایان ماه رمضان و آزادی فوری و بیقید و شرط گروگانها است.
قطعنامه که با ۱۴ رای موافق اعضای شورای امنیت و رای ممتنع ایالات متحده به تصویب رسید، همچنین بر «نیاز فوری به گسترش» کمکها به غیرنظامیان ساکن غزه تاکید میکند.
قطعنام در نشست روز دوشنبه شورای امنیت به ریاست ژاپن، از اعضای غیردائم شورا، و حضور نمایندگان پنج عضو دائم یعنی ایالات متحده، روسیه، چین، بریتانیا، و فرانسه، و نمایندگان اعضای غیردائم الجزایر، اکوادور، گویان، مالت، موزامبیک، سیرالئون، اسلوونی، کره جنوبی و سوئیس برگزار شد، به تصویب رسید.
قطعنامه بر سه محور «آتشبس فوری تا پایان ماه رمضان»، «آزادی بیقید و شرط همه گروگانها» و «تضمین دسترسی بشردوستانه برای رسیدگی به نازهای پزشکی و دیگر نیازهای بشردوستانهشان»، و همچنین «نیاز فوری به گسترش جریان کمکهای بشردوستانه» به ساکنان غزه استوار است.
این قطعنامه آتشبس در غزه را بدون پیششرط آزادی گروگانهای اسرائیلی میپذیرد. نمایندگی روسیه در سازمان ملل سعی کرد در پیشنویس قطعنامه واژه «دائمی» را نیز اضافه کند، اما این تلاش شکست خورد.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، در واکنش به تصویب این قطعنامه با انتشار پستی در رسانه ایکس گفت شورای امنیت قطعنامهای را که مدتها انتظار تصویب آن میرفت، به تصویب رساند و خواستار آتشبس فوری و آزادی بی قید و شرط گروگانها شد.
به گفته آقای گوترش، این قطعنامه «باید اجرا شود. شکست [در اجرای آن] نابخشودنی خواهد بود.»
با اینکه آمریکا تاکنون در قبال ملزم شدن اسرائیل به آتشبس فوری اکراه نشان داده بود، با افزایش فشار بینالمللی به این قطعنامه رای ممتنع داد تا در تقریبا دوهفتهای که تا پایان ماه رمضان مانده است، جنگ متوقف شود.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، اعضای غیردائم شورای امنیت در روزهای اخیر با ایالات متحده مذاکره کردند تا از شکست دیگری در تصویب قطعنامههای آتشبس غزه جلوگیری کنند. کشورهای عضو غیردائم شورای امنیت خواهان آتشبس فوری در غزه برای باقیمانده ماه رمضان هستند.
دفتر نخستوزیری اسرائیل با انتشار بیانیهای، اقدام آمریکا در وتو نکردن قطعنامه شورای امنیت را «عقبنشینی» واشینگتن از «موضع ثابت» خود از ابتدای جنگ دانست.
به گفته دفتر نخستوزیری اسرائیل، عقبنشینی آمریکا هم به عملیات نظامی اسرائیل و هم به تلاشها برای آزادی گروگانها لطمه میزند، زیرا حماس را امیدوار میکند که آتشبس در غزه بدون آزادی گروگانهای اسرائیلی نیز تحققپذیر خواهد بود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در اعتراض به این اقدام آمریکا، سفر برنامهریزی شده هیات اسرائیلی به ایالات متحده را لغو کرد.
هیات عالیرتبه اسرائیلی قرار بود برای مذاکره درباره حمله احتمالی این کشور به رفح در جنوب نوار غزه، به واشینگتن سفر کند.
نتانیاهو پیشتر به آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا در اسرائیل گفت این کشور آماده است به تنهایی به جنگ خود علیه حماس ادامه دهد. نتانیاهو افزود از حمایت واشینگتن در مبارزه با حماس قدردانی میکند و اسرائیل میداند که باید از غیرنظامیان محافظت کند. او بار دیگر بر برنامههای خود برای عملیات در رفح تاکید کرد.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
رویداد۲۴ / لیلا فرهادی: ماجرای تلاش اسحاق قالیباف فرزند محمدباقر قالیباف برای گرفتن اقامت دائم کانادا احتمالا تمام تلاشهای پرهزینه سایر آقازادهها را در سال ۱۴۰۲ زیر سایه خود فرو برد، اما این به معنای فقدان خبر جنجالی درباره فرزندان مقامات و حتی مقامات پرحاشیه جمهوری اسلامی در سالی که گذشت نیست.
پرونده مهاجرت اسحاق قالیباف به کانادا
اسفند ماه سال ۱۴۰۲ خبر تلاش پرهزینه اسحاق قالیباف پسر کوچک محمدباقر قالیباف رئیس مجلس برای دریافت اقامت دائم کانادا رسانهای شد. بر اساس گزارش مفصلی که در وبسایت دادگاه فدرال کانادا قرار گرفته، اسحاق قالیباف از سال ۲۰۱۸ برای دریافت «اکسپرس اینتری» کانادا تلاش کرده، اما تلاشش بی نتیجه بوده است.
اسحاق، فرزند کوچک محمدباقر قالیباف برعکس برادرش الیاس چندان علاقهای به ظاهر شدن مقابل دوربین نداشته و به همین دلیل تصاویر کمی از او موجود است، اما نام اسحاق قالیباف در کنار سایر اعضای خانواده بارها با حواشی اقتصادی، رسانهای شده است.
نام او اولین بار در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۶ در فهرست خوداظهاری پدرش از اموال و داراییهای خانواده قالیباف به گوش مردم ایران رسید. در آن فهرست معروف، محمدباقر قالیباف ادعا کرده بود که اسحاق به عنوان تنها فرزند تحت تکفلش تنها یک خودروی پاترول مدل ۷۱، یک دستگاه موتور سیکلت و مجموعا یک میلیون تومان سپرده بانکی دارد.
اسناد منتشر شده از تلاش اسحاق برای دریافت اقامت دائم کانادا نشان میدهد او تنها یک سال بعد از انتخابات ریاست جمهوری هزینه هنگفتی برای پر کردن درخواست اکسپرس اینتری داده است. رسیدگی به پرونده او به دلیل «ملاحظات امنیتی و لزوم بررسی بیشتر» به مدت ۵ سال معلق مانده و در نهایت بعد از رسانهای شدن این خبر، مقامات اداره مهاجرت کانادا اعلام کردند که درخواست او رد شده است.
پرونده فساد فرزندان معاون اول قوه قضاییه
مهرماه ۱۴۰۲ محمدرضا یزدی، رییس دبیرخانه ستاد هماهنگی مبارزه با مفاسد اقتصادی از وجود پرونده فساد قضایی برای «دو فرزند یک مقام ارشد قوه قضاییه» خبر داد. منظور یزدی از مقام ارشد قوه قضاییه، محمد مصدق، معاون اول قوه قضاییه بود. اسفندماه اولین جلسه دادگاه پرونده فرزندان معاون اول قوه قضاییه به اتهام تشکیل شبکه اعمال نفوذ و پولشویی در پروندههای کلان اقتصادی تشکیل شد.
بررسی اطلاعات آنها نشان میدهد دو شرکت «بازرگانی صنعتی کیمیا اکسیر ملل» و «بازرگانی و پخش سپهر پارس مایا» به نام محمد صادق و امیر حسین در اسناد رسمی ثبت شرکتهای کشور به ثبت رسیده است. از این شرکتها هیچ اطلاعاتی در اینترنت موجود نیست.
پیگیریهای رویداد۲۴ نشان میدهد این شرکتها هیچ وبسایت یا شبکه اجتماعی ندارند و این یعنی فعالیت آنها یا صوری بوده یا نیازی به تبلیغ و ارائه اطلاعات مربوط به خدمات نداشته است. این در حالی است اهداف تعریف شده برای این شرکتها، دستکم برای بیزینسها نیاز به معرفی دارد.
شرکت بازرگانی سپهر پارس مایا با هدف فعالیتها در زمینه «تهیه، تولید، ساخت، مونتاژ، تجهیز و راهاندازی خطوط تولید کارخانجات صنعتی، صنایع تبدیلی، واردات تکنولوژی و صنایع مادر و ماشینآلات و تجهیزات تولیدی و صنعتی، همچنین انجام کلیه فعالیتهای تجاری و بازرگانی اعم از تهیه تولید و واردات و صادرات و خرید و فروش و تهیه و توزیع و پخش و بسته بندی کلیه کالاهای مجاز بازرگانی، گشایش اعتبارات و ال سی برای شرکت نزد بانکها و ترخیص کالا از گمرکات داخلی، اخذ و اعطاء نمایندگی شرکتهای معتبر خارجی و داخلی» در سال ۱۳۹۹ احداث شده است.
شرکت بازرگانی اکسیر ملل هم اهدافی در حوزه معادن تعریف کرده است. در بین اهداف تعریف شده برای این شرکت عناوینی همچون «فعالیتهای معدنی و صنعتی در زمینه اکتشاف و استخراج»، «فرآوری و تولید انواع فلزات معدنی»، «ساخت و بهره برداری از کارخانجات فرآوری» و «استحصال مواد معدنی و بازرگانی مواد معدنی و محصولات پاییندستی» دیده میشود.
سلمان سامانی، مقام ارشدی و داماد وزیری که به کانادا مهاجرت کرد
بر اساس قانون اداره مهاجرت کانادا، این کشوراخراج مقامات جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار داده است. تازهترین مورد، سید سلمان سامانی قائم مقام سابق وزیر کشور دولت روحانی است.
روز گذشته رسانه «گلوبال نیوز» کانادا گزارشی از جزییات یک جلسه استماع در اداره مهاجرت و پناهندگان کانادا منتشر کرد که طی آن «یک مقام ارشد سابق ایران» که با خطر اخراج از کانادا مواجه بوده در جلسه حاضر شده و از خودش دفاع کرده است.
بر اساس این گزارش سلمان سامانی در دفاع از خود در برابر هیات مهاجرت و پناهندگان کانادا شهادت داده که «از دستور استفاده از نیروی قهریه مرگبار صادر شده توسط مافوق خود» در جریان اعتراضات نوامبر ۲۰۱۹ اطلاعی نداشته است.
گلوبال نیوز مدعی شده سامانی با اشاره به اعتراضات آبان ۱۳۹۸ در این جلسه استماع گفته «از وقایع آن زمان مضطرب بوده» و به همین دلیل «تصمیم به ترک دولت گرفته است.»
بر اساس این گزارش سامانی در پاسخ به این سوال که چرا با وجود اینکه تصمیم داشته دولت را ترک کند، تا آگوست سال ۲۰۲۱ در سمت خود در وزارت کشور باقی مانده گفته «تصمیم گرفته در وزارت کشور بماند تا به مبارزه با کرونا کمک کند.»
ظاهرا سامانی در جلسه استماع مدعی شده «هرگز در نقض حقوق بشر دست نداشته و نمیدانسته که دولت درگیر دستگیریهای خودسرانه و اقدامات خشونت آمیز است.»
در گزارشی که از جلسه خارج شده آمده است که سامانی گفته «من تمام تلاش خود را برای حفظ حقوق بشر در کشورم انجام دادم.»
او تصدیق کرده که معاون وزیر و سخنگوی وزارت کشور بوده، اما گفته دراین سمتها «تنها مسئول توزیع اطلاعات بوده است». گفته میشود سامانی از نزدیکان رحمانی فضلی، وزیر کشور دولت روحانی است.
آقازاده شمخانی
جنجال پسران علی شمخانی دبیرسابق شورای عالی امنیت مالی در سال ۱۴۰۲ با انتشار تصویر حضور یکی از آنها در سفری به امارات در کنار پدرش آغاز شد.
واکنش چهرههای اصولگرای مخالف شمخانی به این تصویر، منجر به کشیده شدن پای پروندههای اقتصادی خانواده علی شمخانی به رسانهها شد. حمید رسایی، نماینده سابق و منتخب مجلس دوازدهم در کانال تلگرامی خود نوشت: اینکه فرزندان آقای شمخانی فعالیتهای اقتصادی گستردهای در حمل و نقل دریایی دارند، شاید به ما ربط نداشته باشد، اما اینکه پدر با عنوان پیگیری مسائل کشور به امارات سفر کند و با امیر و ولیعهد آن دیدار داشته باشد و فرزند در جلسه رسمی حاضر باشد، به ما ربط دارد!
رسایی گفته بود «حق داریم از آقای شمخانی بپرسیم که دلیل حضور فرزند تاجر شما در یک جلسه رسمی چیست؟ آیا این فرصت و رانت برای بقیه تجّار هم فراهم است؟ چرا این شاهین اقبال که قطعا در لابیهای تجاری بعدی کارگشا و راهگشاست، فقط روی شانه آقازاده محترم مینشیند؟»
احمد امیرآبادی فراهانی نماینده قم در مجلس هم گفت «آقای شمخانی بفرمایند آیا خبر حضور پسر ایشان که گفته میشود تاجر در امور حمل و نقل دریایی است در معیت پدر در دیدار با مقامات امارات صحت دارد؟»
محمدحسین شمخانی پسر علی شمخانی و مدیرعامل شرکت کشتیرانی آدمیرال است. محمدحسین شمخانی همان جوان ۲۴ سالهای است که ۱۴ سال پیش در برنامه مثلث شیشهای کنار پدرش ایستاد و اعلام کرد شغل آزاد دارد. علی شمخانی در این برنامه گفت به پسرم توصیه کردهام از هر شغلی که به دولت مربوط باشد دوری کند.
یک دهه بعد خبر توقیف یکی از کشتیهای شرکت کشتیرانی متعلق به او و برادرش رسانهای شد. اسفند ماه ۱۴۰۰ خبرگزاری ایلنا در گزارشی به نقل از رسانههای هندی از توقیف یک کشتی به نام «کابل» متعلق به شرکت «ادمیرال» خبر داد و اعلام کرد که مالکیت این کشتی برای پسران علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران بوده است.
موضوع شرکت پسران شمخانی پیش از این هم مطرح شده بود. شرکت کشتیرانی آدمیرال (Admiral) در سال ۱۳۹۰ تاسیس شد؛ کار این شرکت «ارائه سرویسهای حمل و نقل کانتینری» عنوان شده است. حسن شمخانی دیگر پسر علی شمخانی شریک برادرش در شرکت کشتیرانی ادمیرال است. او احتمالا فرد حاضر در جلسه با محمد بن زاید بود.
پسر رئیس کمیته داوران فدراسیون فوتبال
خداداد افشاریان، رئیس کمیته داوران فدراسیون فوتبال به دلیل حضور تعداد زیادی از بستگانش در سطح اول داوری فوتبال ایران جنجال برانگیز شد. بررسیها نشان میداد که پسر او پوریا افشاریان، داماد او روح الله شریفی و برادر زن برادر او حمیدرضا افشون در بخش داوری فدراسیون فوتبال فعالیت دارند. حتی دختر او راحیل افشاریان نیز در کلاسهای داوری فوتبال بانوان شرکت کرده بود؛ کلاسهایی که برای حضور داوران در لیگ برتر بانوان در تهران برگزار شده بودند.
آبان ماه ۱۴۰۲ در برنامهی «فوتبال برتر» حضور پیدا کرد و صحبتهای عجیبی دربارهی پسرش پوریا افشاریان که به عنوان داور فوتبال فعالیت دارد، مطرح کرد.
محمدحسین میثاقی، مجری برنامهی «فوتبال برتر» از خداداد افشاریان پرسید که فرزندش پوریا افشاریان متولد چه سالی است، رئیس کمیته داوران اعلام کرد که او در سال ۱۳۷۱ به دنیا آمده. در ادامه میثاقی عنوان کرد که شناسنامهی دیگری هم وجود دارد که نشان میدهد فرزندش متولد سال ۱۳۶۹ است که افشاریان در پاسخ گفت: «پسرم زمانی که برای تیم نوجوانان ذوب آهن بازی میکرد، طبق رأی دادگاه صالحه سال تولدش را به ۷۱ تغییر داد.»
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
آمارها و دادههای رسمی حکایت از آن دارند که تصویر مبادلات تجاری ایران در سال ۱۴۰۲، چندان خوشایند نیست. نقطه شروع این تصویر نه چندان روشن، سال ۹۷ و به دنبال تحریمها علیه ایران، جهش نرخ ارز، بخشنامههای مختلف و گهگاه ضد و نقیض و چندنرخی بودن ارز رقم خورد و موجب شده تجارت به اغما برود.
به گزارش اقتصاد24؛ در این راستا از سال ۹۵ تا بهمن سال جاری، معادل دو هزار و ۱۹۶ بخشنامه برای تجارت صادر شده که این خود یکی از بزرگترین موانع فعالیتهای تجاری است.
ارزش صادرات و واردات ایران و سنتشکنی گمرک
براساس آمار گمرک در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۲، ارزش تجارت خارجی کشور در بخش صادرات حدود ۴۴ میلیارد و ۸۹۰ میلیون دلار بوده، به استثنای صادرات برق، نفت و خدمات فنی مهندسی بوده و حجم آن نیز برابر با ۱۲۴ میلیون و ۷۵۶ هزار تن کالا بوده است. ناگفته نماند که رقم مذکور در مقایسه با ارزش صادرات در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۱ حدود ۴.۲ میلیارد دلار پایینتر بوده است.
سهم نفت در سبد صادراتی هم در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۲، ۳۲ میلیارد و ۵۹۰ میلیون دلار برآورد شده و صادرات بخش خدمات فنی و مهندسی هم به یک میلیارد و ۹۰ میلیون دلار رسید؛ با این شرایط میتوان گفت مجموع صادرات کشور در این مدت به رقم ۷۸ میلیارد و ۸۹۰ میلیون دلار رسیده است.
طبق ادعای محمد لاهوتی، رئیس کمیسیون توسعه صادرات اتاق بازرگانی ایران، ارزش واردات کشور در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۲، به ۵۹ میلیارد دلار رسیده و در نتیجه اینها صادرات غیرنفتی و واردات کشور با ۱۵ میلیارد دلار ناترازی تجاری روبهرو بوده است. حجم واردات ۳۵ میلیون و ۷۶۶ هزار تن کالا بدده و این میزان به لحاظ وزنی ۶.۴ درصد و از حیث ارزش ۱۱.۱۱ درصد افزایش داشته است. همچنین در این مدت ۶۰ میلیون دلار برق وارد کشور شده است که نسبت به مدت مشابه سال قبلتر، ۴۸ درصد کاهش داشته است.
با این حال، به این دلیل که ارزش واردات سال ۱۴۰۲، بیشتر از صادرات است، تراز تجاری منفی شده و چهبسا در حالت معکوس آن، تراز تجاری مثبت میشد. به این ترتیب، ناترازی موجود احتمالا در یک دهه گذشته، بزرگترین تراز منفی شکل گرفته میان صادرات و واردات کشور است.
منشا تراز مثبت در برخی اخبار از کجاست؟
طبق آمارهای موجود، یکی از بالاترین مقادیر صادرات غیرنفتی طی یک دهه اخیر، در سال ۱۴۰۲ ثبت شده است، اما رکورد زدن واردات و رسیدن آن به مرز ۶۰ میلیارد دلار با لحاظ کردن آورده نفتی است و تراز تجاری بدون محاسبه نفت تقریبا به منفی ۱۵ میلیارد دلار میرسد، یعنی معادل حدودا یک سوم کل صادرات غیرنفتی ایران!
طبق سنت تازهای که سازمان گمرک آن را باب کرده، ظاهرا آمار صادرات نفتی نیز در کنار صادرات غیرنفتی آورده شده که با محاسبه آن آمار صادرات نفتی تراز تجاری کشور مثبت میشود، مسیری خلاف جریان چهار دهه گذشته که ملاک عمل را تنها صادرات غیرنفتی قرار میداد. هرچند مجموع این درآمدها، آوردههای ارزی کشور را تشکیل میدهند، اما با تکیه بر شعار اقتصاد بدون نفت و سیاستهایی که در راستای فاصلهگیری از این مساله طی سالهای اخیر اتخاذ شد، گمان میرفت که ملاک صادرات غیرنفتی باشد.
بر اساس آخرین آمار منتشر شده از سوی سازمان گمرک، حجم تجارت خارجی ایران بدون احتساب درآمدهای نفتی، حدود ۱۰۴.۹ میلیارد دلار از ابتدای سال تا پایان بهمن ماه ۱۴۰۲ اعلام شده است. همچنین طبق اظهارات رئیس کمیسیون توسعه صادرات اتاق بازرگانی ایران در گفتگو با ایلنا، ارزش صادرات غیرنفتی کشور در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۲، بالغ بر ۸.۸ درصد کاهش سالانه داشته و آنچه بیشتر سببساز این کاهش شده، سیاستهای ارزی کشور است که بر صادرات سایه انداخته است. از جمله این سیاستها موضوع رفع تعهد ارزی در صادرات محصولات کشاورزی و صنعتی است.
تصویر صادرات و واردات در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۲
ارزش صادرات کالای ایرانی در فروردین سال ۱۴۰۲، بالغ بر ۳ میلیارد و ۸۱۳ میلیون دلار بود که در پایان فصل بهار با افزایش حدود ۲۴ درصدی، به ۴ میلیارد و ۸۳۱ میلیون دلار رسید. هر تن کالای صادراتی در سال ۱۴۰۲، در حدود ۴۰۰ دلار ارزش داشته در صورتی که در کالاهای وارداتی این رقم حدود دو هزار دلار است. مسیر صادرات در تابستان سال ۱۴۰۲، کمی با فراز و نشیب مواجه شد. تیر ماه کاهش ۲۵.۷۹ درصدی صادرات نسبت به خرداد بود و در شهریور ماه نیز عدد نهایی صادرات به ۴ میلیارد و ۲۰۷ میلیون دلار رسید و پرونده تابستان را بست. این عدد در پاییز روند نزولی به خود گرفت و در پایان ماه آذر به ۴ میلیارد و ۱۹۱ میلیون دلار رسید. پس از افت حدود ۴ درصدی حجم صادرات در ماه دی، بهمن رشدی نسبی در این حوزه به خود دید و طبق آخرین دادههای موجود حجم صادرات ایران تا این ماه روی ۴ میلیارد و ۴۱۸ میلیون دلار ایستاد.
در مقابل، میزان واردات طی ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۲، به ۵۹.۹ میلیارد دلار رسید که بالاترین میزان طی ۱۱ سال اخیر است. طبق دادههای موجود، ارزش واردات از سال ۹۹ به بعد با سرعت زیادی درحال رشد است و طی همین سالها از حدود ۳۵ میلیارد دلار به مرز ۶۰ میلیارد دلار رسیده است. در حوزه واردات، اما کمترین میزان در سال ۱۴۰۲ مربوط به ابتدای سال با رقم ۳ میلیارد و ۸۶ میلیون دلار است.
طبق گزارش دنیای اقتصاد از کارنامه واردات، در تیر ماه ورود کالا با افت پنج و نیم درصدی نسبت به ماه قبل مواجه و ۵ میلیارد و ۵۱۱ میلیون دلار کالا به ایران وارد شد. در شهریور حجم واردات با رشد ۶ درصد به ۵ میلیارد و ۵۷۸ میلیون دلار رسید و در پایان فصل پاییز، این عدد بازهم افزایش یافت و به ۶ میلیارد و ۱۵۹ میلیون دلار واردات رسید. اما در دی ماه رشد ورود کالا متوقف شد و شاهد کاهش ۲.۵۶ درصدی واردات بودیم. ارزش کالاهای واردشده در این ماه ۶ میلیارد و یکمیلیون دلار ثبت شد. در بهمنماه نسبت به ماه قبل کاهش حدود ۸ درصدی در واردات کالا ثبت شد و ارزش کالاهای واردشده به ۵ میلیارد و ۵۲۱میلیون دلار رسید.
عمده کالاهای صادراتی و وارداتی در سال ۱۴۰۲
دادههای اعلام شده نشان دهنده آن است در مدت زمان مورد بررسی، گاز طبیعی مایع شده با ۳ میلیارد دلار، پروپان مایع شده با ۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار و متانول با ۲ میلیارد دلار در میان سه قلم عمده کالاهای صادراتی قرار داشتهاند.
همچنین در بین اقلام عمده کالاهای صادراتی، «سنگ آهن» با ۶۴ درصد، گازهای نفتی و «هیدروکربورهای گازی شکل مایع شده» با ۵۴ درصد و «محصولات نیمه تمام از آهن یا از فولاد» با ۲۸ درصد از بیشترین رشد به لحاظ ارزشی در بین اقلام عمده کالای صادراتی برخوردار بوده اند.
با توجه به دادههای اعلام شده سهم صادرات «گاز طبیعی مایع شده» برابر با ۵۵ درصد، «پروپان مایع شده» ۲۲ درصد و «بوتان مایع شده» ۹.۲۱ درصد به لحاظ ارزشی در ۱۱ ماهه سال ۱۴۰۲، بیشترین کاهش در ارزش را در بین اقلام عمده کالای صادراتی به خود اختصاص دادند. همچنین صادرات کالاهای پتروشیمی با ۴۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تن و به ارزش حدود ۱۸ میلیارد دلار، از نظر وزن ۹.۴ درصد کاهش و از حیث ارزش حدود ۲۹ درصد کاهش داشته است که ناشی از کاهش قیمت جهانی فرآوردههای پتروشیمی بوده است.
در مقابل، «ذرت دامی» با ۳ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار، «گوشی تلفن همراه هوشمند» با ۲ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار و «دانه سویا» با یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار سه قلم عمده کالای وارداتی بودند. از سوی دیگر در این مدت واردات طلا به اشکال خام، تراکتورها و قطعات منفصله، اتومبیلهای سواری در بین اقلام عمده کالای وارداتی از بیشترین افزایش به لحاظ ارزش و برنج و گندم از بیشترین کاهش برخوردار بودند.
در نهایت از تحریمهای بینالمللی تا نوسانات نرخ ارز، عدم دسترسی ایران به سیستمهای مالی بینالمللی، نقص در زیرساختهای حملونقل و لجستیک، قوانین و مقررات داخلی محدودکننده و پیچیده، محدودیتها در دسترسی به فناوریها و تجهیزات پیشرفته، ناامنیهای سیاسی تا این لحظه اصلیترین چالشهای مبادلات تجاری ایران هستند. هرچند حرکت در مسیر اقتصاد بدون نفت و کاهش وابستگی به آن با ارتقاء صنایع دیگر در دستور کار قرار گرفته، اما در همین بخش صادرات به عنوان نمونه، سیاستگذار ارزی و صادرکنندگان در زمینه نرخ ارز چالشهایی وجود دارد و تا زمانی که سیاست را به سمت نزدیک شدن نرخ آزاد و نرخ نیما هدایت نشود این چالشها نیز سرشکن نخواهد شد.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
آیدا صالحی / خبرآنلاین
یک جامعهشناس به خبرآنلاین میگوید: «بعد از جنبشهای ۱۴۰۱ تغییرات اجتماعی حاصل شده در سال ۱۴۰۲ بسیار بالا بود. یکی از این تغییرات، تغییر جایگاه زنان و بازنمایی آن در جامعه بود، طوریکه در سال ۱۴۰۲ با جمعیتی مواجه میشویم که به ارث بردن یکسان زن و مرد باور دارند، حق طلاق برای زنان مورد پذیرش قرار میگیرد و پذیرشهای اجتماعی والدین برای تغییرات فرزندان بالا رفته است. این نشان دهنده تساهل بین گروهی و بین خانوادگی در میان مردم است.»
درهمینباره، سمیه توحیدلو، جامعهشناس به خبرآنلاین میگوید: «از نگاه علوم اجتماعی در جامعهای که طبقه متوسط حذف میشود، تغییرات بسیاری اتفاق میافتد. ماهیت اقتصادی در جامعه رخ میدهد اما نتیجهای اجتماعی و فرهنگی خواهد داشت.»
متن کامل گفتوگو در ادامه آمده است.
* تحلیل شما از منظر یک جامعهشناس درباره جامعه ایران در سالی که گذشت چیست؟
سال ۱۴۰۲ از منظر اجتماعی و اقتصادی تحولات بسیاری داشته و وضعیت اقتصادی برای تمام دهکهای جامعه نامساعد بوده است، اگرچه تغییرات با ماهیت اقتصادی در جامعه رخ میدهد اما نتیجهای اجتماعی و فرهنگی خواهد داشت، در این شرایط طبقه بالا به سمت طبقه پایین افت میکند و بعضا طبقه متوسط از بین میرود. از نگاه علوم اجتماعی در جامعهای که طبقه متوسط حذف میشود تغییرات بسیاری اتفاق میافتد.
* در وضعیت متزلزل طبقه متوسط چه چیزی توجه شما را جلب کرده است؟
وقتی در جامعه وضعیت طبقه متوسط متزلزل و رشد اقتصادی پایین است، ماجرای اشتغال جوانان و بیکاری به شدت به چشم میآید. آمار رسمی بیکاری در پاییز ۱۴۰۲ هفت و نیم درصد است ولی اعداد واقعی به نظر میآید که اینطور نیست؛ زیرا که ما بیکاری پنهان و اشتغال ناقص بسیار داریم. آمارهای موجود از اشتغال جوانان ناراحتکننده است. حدودا ۴۰ درصد از کل بیکاران افراد تحصیل کردهاند و از این جمعیت تحصیل کرده بیکار حدود ۷۱ درصد زنان هستند.
* این طبقه متوسط بیکار میتواند آبستن حوادث شود؟
طبیعتا بیشترین میزان کنش و جنبشهای اجتماعی بسته به اینکه چه ماهیتی داشته باشد از طبقه متوسط شروع میشود. یک سری از جنبشهای اجتماعی به این باز میگردد که افراد قبلا کرامت و جایگاهی داشتند و اکنون به هر دلیلی آنرا از دست دادهاند. در شرایطی که مطالبات سیاسی و اجتماعی بیشتری وجود دارد، طبقه متوسط آغازگر است.
* حوادث سال ۱۴۰۱ هم به نوعی کنشگری طبقه متوسط بود، آن را چهطور بررسی میکنید؟
بعد از جنبشهای ۱۴۰۱ تغییرات اجتماعی حاصل شده در سال ۱۴۰۲ بسیار بالا بود. یکی از این تغییرات، تغییر جایگاه زنان و بازنمایی آن در جامعه بود. از دهه ۷۰ با توجه به پیمایشهای انجام شده، ما یک جامعه مردسالار را داشتیم که همیشه به شکل مشخصی به محدود کردن زنان میرسید اما در سال ۱۴۰۲ یکباره با جمعیتی مواجه میشویم که به ارث بردن یکسان زن و مرد باور دارند، حق طلاق برای زنان مورد پذیرش قرار میگیرد و پذیرشهای اجتماعی والدین برای تغییرات فرزندان بالا رفته است. این نشان دهنده تساهل بین گروهی و بین خانوادگی در میان مردم است.
* به برخی از مطالبات زنان اشاره کردید، به نظرتان این مطالبات در جامعه پذیرفته شده است؟
جامعه و خانواده مطالبات زنان را میپذیرد و در مسیر پذیرش قرار گرفته است اما حکمران نپذیرفته و با انواع روشها مقابله میکند، با این وجود باید گفت اتفاقهای بزرگی برای پذیرش زنان رخ داده، تلاش برای دیده شدن زنان در فضای اکادمیک، رسانه و مطبوعات و اینکه زنان در سخنرانیها حضور داشته باشند مسئلهای است که قبلا حساسیتها نسبت به آن کمتر بود. اما موضوعی در قانون نهادینه نشده و تغییرات اجتماعی زیرپوست جامعه در یکسال بیش از اندازه بوده است.
* با کدام نشانهها میگویید که جامعه مطالبات زنان را پذیرفته است؟
هر چند که حکمران از منظر اجتماعی با خواستها و نیازهای مردم مقابله کرده اما به نظر میرسد زیر پوست جامعه علیرغم تفاوت سیاسی و حتی دینی و مذهبی تفاهمی در حال شکل گرفتن است که بستر پذیرش گونههای دیگر زیستن را مهیا میکند. اینکه شبکههای مجازی و رسانهای بپذیرند که کاری با پوشش زنان نداشته باشند، یک تغییر بزرگ است و مسئلهای است که بعد از آن جنبش در جامعه فرونشست کرده است.
* این روزها درباره افزایش مهاجرتها بهویژه در همان طبقه متوسط که کانون توجه شما هم هست زیاد گفته و شنیده میشود، نظرتان چیست؟
به نظر میرسد که به عنوان هفتمین کشور مهاجر فرست شناخته میشویم. یکی از دلایل مهاجرت فشار اجتماعی است یعنی اگر فرد شرایط خوبی داشته باشد فشار هم نسلیها و اطرافیان برای مهاجرت اتفاق میافتد. یکی از دلایل تشویق به خارج رفتن جوانان، نبود افق دید برای آینده است. وقتی افراد ناتوان از هر تصمیمگیری برای آینده میشوند به این دلیل است که نمیدانند فردا روزی چه اتفاقی خواهد افتاد، ارزش پول ملی چهقدر میشود و انواع مسائلی که ثبات را متزلزل میکند. این موضوعات باعث انواع مهاجرت میشود.
* منظور شما از انواع مهاجرت چیست؟
یک بخشی از مهاجرت جامعه ما برخلاف گذشته، مهاجرت خانوادگی است. نگرانی از اینده فرزندان به نوعی در میزان مهاجرت در سال اخیر تاثیرگذار بوده است. نمودهای مهاجرت انقدر زیاد است که هرکسی در حلقه اطراف خودش آن را لمس میکند، نمونهاش در بیمارستانها، فضای آکادمیک و دانشگاهی دیده میشود. امار و رقم مهاجرت آنقدر زیاد است که جمعیت ایرانیان خارج از کشور بعد از این حجم از مهاجرت تغییرات بزرگ و گستردهای خواهد داشت.
* از فضای آکادمیک نام بردید، علاوه بر مهاجرت دانشگاه شاهد اخراج استادان است، نظرتان چیست؟
در فضای آموزش دانشگاهی و پیش از دانشگاه تغییرات میبینیم که عجیب و غریب است. اخراج اساتید و تعلیقی دانشجویان بدون هرگونه پشتوانه قضایی نشانههایی از کوچک کردن نهاد علمی و دانشگاهی است.
* اجازه بدید به جامعه برگردیم، شما از مشکلات اقتصادی گفتید این مشکلات چه آسیبهای اجتماعی را درپی خواهد داشت؟
اگر خشونت را به معنای بزهکاری اجتماعی در نظر بگیریم فقر بر روی آن تاثیر میگذارد. فقری که باعث به وجود آمدن کودکان کار میشود، اینها همه بروز خشونت علیه کودکان است. البته خشونتهای سایبری و مجازی هم داریم. وقتی که ما درگیر هویتهای متضاد میشویم اغلب این خشونتهای زبانی و کلامی شکل میگیرد. اما خشونتورزی جمعی برای فقر به معنای یک شورش حقیقی، به نظر میرسد که اتفاق نیفتاده و درجامعه ایران کمتر با آن مواجه بودهایم.
* با همین ایده بروز خشونت، جامعه ایران تغییری در سالهای اخیر داشته است؟
بعد از جریانات ۱۴۰۱ میزان خشونت کلامی در فضای مجازی میان کنشگرهای مختلف، مدام بیشتر و بیشتر میشود. این هم یک مدل خشونت است که از فقر نشات نمیگیرد از ایدئولوژی و تمایز رادیکالی ما در قشرهای مختلف است.
* چشمانداز سال ۱۴۰۳ را چهطور میبینید؟
چشمانداز مثبتی از منظر حکمرانی و سیاستگذاری دیده نمیشود، بنابراین انتظار تغییرات گسترده هم در جامعه وجود ندارد. شکاف دولت- ملت آنقدر زیاد است که تغییرات زیرساختی هنوز امکانپذیر نیست. در جامعهای که با زیرساخت موضوعی مثل آموزش، بهداشت و سلامت، انرژی و سوخترسانی، محیط زیست و مشکلات کمبود آب مواجهایم؛ نشان دهنده این است که ما بحرانهای زیرساختی داریم و نیازمند حکمرانی عاملانهتری هستیم.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
علی سلحشور سرپرست اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل سازمان نظام پزشکی ایران در پی درگذشت دکتر پرستو بخشی متخصص بیماریهای قلب و عروق در بیمارستان نورآباد دلفان در مطلبی با عنوان “این حجم از افسردگی میان جوان پزشکان بیسابقه است!” در صفحه شخصی خود در اینستاگرام نوشت: خانم دکتر بخشی پس از دو ترومای بزرگ (از دست دادن پدر و مادر) و با یک سال تاخیر طرح خود را آغاز کردند. وزارت بهداشت کمکی به جابجایی محل طرح ایشان نکردند (ایشان در لیست سیاه وزارتخانه بودند).
به گزارش یک تن از اساتید داخلی (گوارش) بیمارستان رحیمی خرمآباد هم نهایت بیانصافی، توهین و تحقیر را در حق ایشان انجام دادند. حقوق ایشان و متخصص دیگر قلب طرحی را نصف پرداخت کردند! به دلیل اینکه مسوول آموزش بیمارستان رحیمی نامهای به ریاست بیمارستان نوشته بودند و در آخر این اتفاق ناگوار و فاجعه رخ میدهد.
به گزارش فانا، محمدرضا اسدی عضو هیات مدیره نظام پزشکی تهران بزرگ گفت: شاید تنها با پیگیری علل خودکشی مرحوم خانم دکتر پرستو بخشی بتوان جلوی دومینوی فاجعهبار خودکشی پزشکان و دستیاران که با بیتوجهی یا سوءمدیریت برخی مسوولان، نظام سلامت کشور را با تهدید جدی مواجه کرده، گرفت تا مانع خودکشی بعدی شد. قطعا عوامل انسانی دخیل در این امر قابل شناسایی و مجازات هستند
علاالدین شیخی، رئیس هیات مدیره نظام پزشکی خرمآباد: با جدیت در حال پیگیری موضوع هستیم و نظام پزشکی دفاع از حقوق پزشکان به خصوص پزشکان جوان را از اولویتها کاری خود میداند
بلافاصله پس از این اتفاق، مکاتبات لازم با رئیس کل نظام پزشکی کشور صورت گرفته و درخواست جلسه فوری با حضور مسوولان وزارت بهداشت و سایر مقامهای اجرایی (مجلس و دولت) در کنار استفاده از ظرفیت انجمن متخصصین روانپزشکی ایران داده شد. اتفاقات اینچنینی نیازمند واکاوی و بررسیهای تخصصی است و امیدواریم هرچه زودتر این بررسیها انجام شود تا دیگر شاهد چنین اخبار ناگواری نباشیم.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
بخش مانیتورینگ بیبیسی
در چند ماه گذشته، ایروان دست به اقدامات جدیدی برای فاصله گرفتن از روسیه و کاهش همکاریهای نظامی با مسکو زده است.
مقامات ارمنستان ابراز تمایل کردهاند که کشورشان عضو اتحادیه اروپا شود و رابطه نزدیکتری با ناتو داشته باشد.
رابطه ایروان و مسکو بعد از این که سازمان پیمان امنیت جمعی و روسیه حاضر نشدند از ارمنستان در جریان جنگ خونین این کشور با جمهوری آذربایجان در سپتامبر ۲۰۲۰ حمایت کامل کنند رو به سردی گذاشت.
کنترل کامل منطقه ارمنینشین قرهباغ در سپتامبر ۲۰۲۳ توسط ارتش جمهوری آذربایجان نیز باعث شد که رابطه ارمنستان و روسیه بیش از پیش تیره شود.
تمایل ارمنستان به عضویت در اتحادیه اروپا
در ماههای اخیر، مقامات ارمنستان برای عضویت در اتحادیه اروپا ابراز تمایل کردهاند و همزمان نیز اعلام کردهاند که این کشور شاید از پیمان نظامی تحت رهبری مسکو خارج شود.
آرارات میرزویان، وزیر خارجه ارمنستان، در اوایل ماه مارس به تلویزیون دولتی ترکیه گفت که ایروان در حال بررسی درخواست عضویت در اتحادیه اروپا است.
آلن سیمونیان، رئیس مجلس، نیز گفت که این کشور باید به گرفتن جایگاه نامزدی عضویت در اتحادیه اروپا فکر کند، چرا که کشورش «از لحاظ شاخصهای دموکراتیک وضعیت بسیار بهتری در مقایسه با خیلی از شرکایمان دارد که همین حالا عضو اتحادیه اروپا هستند.» او اضافه کرد که اتحادیه اروپا میتواند بهتر از روسیه امنیت ارمنستان را تضمین کند.
نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان هم گفته است که دولتش «میخواهد به تلاش برای تعمیق و توسعه» روابط با اتحادیه اروپا ادامه دهد.
او گفت که تصمیم بر سر عضویت بالقوه کشورش در اتحادیه اروپا و همچنین عضویت فعلی در اتحادیه اقتصادی اوراسیا که با محوریت مسکو تشکیل شده است به همهپرسی گذاشته خواهد شد.
ایروان در عین حال دارد رابطه خود با ناتو را هم تقویت کند.
پاشینیان به ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو که به ایروان سفر کرده بود، گفت «ما میخواهیم همکاریها با ناتو را تعمیق دهیم، و امیدوارم که برنامهای که صرفا برای رفع نیازهای ارمنستان تهیه شده است هر چه سریعتر اجرایی شود. شما میدانید که ما در حال حاضر داریم اصلاحات گستردهای انجام میدهیم، و من امید دارم که این برنامه برای نیازهای خارجی ما هم مفید باشد.»
او اضافه کرد که همکاری ارمنستان با ناتو نباید برای کشورهای منطقه نگرانکننده باشد، ولی نامی از روسیه نبرد.
او گفت «روابط خاص ما با گرجستان و جمهوری اسلامی ایران بسیار مهماند و همکاریهای ما نباید متوجه این منطقه باشد.»
ارمنستان در ضمن همکاری نظامی با فرانسه را نیز افزایش داده است. در پی نخستین قرارداد نظامی بین دو کشور در اکتبر ۲۰۲۳، ایروان و پاریس در فوریه امسال نیز بر تمایل خود به گسترش روابط نظامی تاکید کردند.
مساله مهم دیگر این است که مردم ارمنستان دیگر روسیه را متحد و ضامن امنیت خود قلمداد نمیکنند.
بر اساس یک نظرسنجی جدید، روسیه در بین مردم ارمنستان جایگاه پنجم را میان کشورهایی کسب کرد که به نظرشان شریک مهم سیاسی قلمداد میشوند – پس از فرانسه، ایالات متحده، ایران و اتحادیه اروپا. همچنین فرانسه، ایران و ایالات متحده بین مردم شرکای امنیتی مهمتری از روسیه محسوب میشوند.
البته وضع روسیه به عنوان شریک اقتصادی بهتر بود و بعد از ایران در جایگاه دوم قرار گرفت.
از طرف دیگر، مرکز پژوهش برای توسعه روابط روسیه که اندیشکدهای حامی کرملین محسوب میشود در گزارش اخیر خود اعلام کرد که رتبه دوستی ارمنستان از ۴۶ به ۵۸ تنزل پیدا کرده است.
ابعاد دیگر دوری از روسیه
همزمان با تلاش برای برقراری روابط نزدیکتر با اتحادیه اروپا و ناتو، رهبران ارمنستان به آمادگی این کشور برای خروج از سازمان پیمان امنیت جمعی نیز اشاره کردهاند.
آقای پاشینیان در سفر ماه فوریه خود به پاریس به تلویزیون فرانسه ۲۴ گفت که ایروان مشارکت در این پیمان را «در عمل معلق» کرده است. او مدعی شد که این پیمان نظامی تعهدات خود به امنیت ارمنستان را زیر پا گذاشته بود.
او البته اضافه کرد که ایروان «هیچ دلیلی ندارد» که بخواهد موضوع حضور پایگاه نظامی روسیه در ارمنستان را پیش بکشد.
او در اواسط ماه مارس گفت که کشورش در صورتی که پیمان امنیت جمعی نسبت به نگرانیهای امنیتی ارمنستان کوتاهی کند شاید از آن خارج شود. البته او چیزی راجع به زمان این کار نگفت.
در عین حال، ارمنستان در ماه جاری از روسیه خواست که ماموران مرزی خود را از فرودگاه بینالمللی ایروان خارج کند. ایروان میگوید که ماموران مرزی خودش دیگر میتوانند به تنهایی خدمات مرزی لازم را در فرودگاه ارائه کنند.
ماموران مرزی روس از اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی در فرودگاه زوارتنوتس و همچنین در امتداد مرز این کشور با ترکیه و ایران مستقر بودهاند، تصمیمی که به نزدیکی روابط نظامی دو کشور در گذشته اشاره دارد. طبق توافق سال ۱۹۹۵، پایگاه نظامی روسیه تا سال ۲۰۴۴ در ارمنستان باقی خواهد ماند.
آقای پاشینیان در ماه فوریه نیز گفته بود که در جنگ اوکراین «ارمنستان متحد روسیه نیست.»
حمایت اتحادیه اروپا و ناتو از چرخش ایروان به طرف غرب
روسیه غرب را متهم کرده است که «تمایل دارد ارمنستان را به ابزاری علیه روسیه تبدیل کند.»
ماریا زاخارووا، سخنگوی وزارت خارجه روسیه، هشدار داد که ایروان ممکن است به روابط دو کشور «آسیبی جبرانناپذیر» بزند و استقلال و امنیت کشور را «با خطر جدی» روبهرو کند.
خانم زاخارووا در ماه مارس نیز دفتر اتحادیه اورپا در ایروان را متهم کرد که دارد از روسیه، ایران و جمهوری آذربایجان «جاسوسی» میکند. او اضافه کرد که «چنین فعالیتهای مخربی به افزایش تنش در منطقه منجر میشود، و شاید پیامدهای بازگشتناپذیری نیز به همراه داشته باشد.»
سرگی لاوروف، وزیر خارجه، هشدار داد که «تصمیم آگاهانه» ارمنستان برای سرد کردن رابطه با مسکو شاید باعث شود که روسیه نیز در روابط خود با این کشور بازبینی کند.
رسانههای حامی کرملین نیز در پی بازدید آقای استولتنبرگ از ایروان روایتهای رسمی را بازتاب دادند.
پیامدهای احتمالی برای ارمنستان
اپوزیسیون و تحلیلگران در ارمنستان هشدار میدهند که فاصله گرفتن از مسکو شاید پیامدهای شدیدی برای کشور داشته باشد، چرا که اقتصاد همچنان به میزان زیاد به روسیه وابسته است.
بر اساس دادههای دولت ارمنستان، یک سوم تجارت خارجی این کشور بین ماههای ژانویه و نوامبر ۲۰۲۳ با روسیه بود، و مراودات مالی دوجانبه با رشدی ۴۰ درصدی به ۶.۳ میلیارد دلار رسید.
فیچ، یکی از آژانسهای مهم رتبهبندی اعتباری، در اوایل سال جاری گفت که «اقتصاد ارمنستان به شدت به تجارت و انرژی روسیه وابسته است، و ما انتظار نداریم که در کوتاه مدت شاهد متنوعسازی اقتصادی و دوری از روسیه باشیم.»
این آژانس اضافه کرد که «صادرات کالا به روسیه از سال ۲۰۲۱ رشدی ۳۰۰ درصدی داشته است، و از ژانویه تا اکتبر ۲۰۲۳ روسیه مقصد ۵۱ درصد صادرات ارمنستان و مبدا ۳۰ درصد واردات این کشور بود.»
روزنامه هراپاراک نوشت که فراکسیون پارلمانی حزب حاکم و آرمن گریگوریان، دبیر شورای امنیت، راجع به عواقب بالقوه کسب جایگاه نامزدی عضویت در اتحادیه اروپا تبادل نظر کردهاند. این روزنامه گفت که یکی از معاونان وزیر اقتصاد گزارشی گسترده از وابستگی اقتصادی به روسیه در اختیار نمایندگان گذاشت.
الکساندر اسکندریان، مفسر سیاسی، گفت که روسیه شاید گذرگاه مرزی لارس [گذرگاه مرزی گرجستان با روسیه که راه ارتباط زمینی ارمنستان با روسیه را نیز تامین میکند] را به روی محمولههای ارمنستان ببندد، یا کیفیت کالاهای وارداتی از ارمنستان را زیر سوال ببرد.
به گفته آرگیشتی کیویریان، تحلیلگر سیاسی، روسیه شاید برای تلافی قیمت گاز صادراتی به ارمنستان را افزایش دهد، کارگران مهاجر ارمنستانی را اخراج کند، یا به نیروهایش دستور دهد که نوار مرزی ارمنستان با آذربایجان و ترکیه را ترک کنند.
واردان آرامیان، وزیر دارایی سابق، گفت که یافتن جایگزینی برای روابط نزدیک اقتصادی با روسیه کار بسیار سختی خواهد بود.
آرمان قوکاسیان، کارشناس سیاسی، نیز هشدار داد که آنچه که بعضیها رقابتپذیر نبودن کالاهای ارمنستان میخوانند به این معنی است که بازارهای اروپایی نمیتوانند جایگزینی برای بازار روسیه باشند.
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
منابع خبری گزارش دادند صدیقه وسمقی، دینپژوه منتقد جمهوری اسلامی که در زندان اوین به سر میبرد، در اعتراض به «تحمیل حجاب اجباری در ازای حقوق ابتدایی زندانیان زن» در دفتر این زندان تحصن کرده و نرگس محمدی نیز به او پیوسته است.
حساب کاربری «برای نرگس» در ایکس، روز یکشنبه اعلام کرد که مقامات زندان اوین «به دلیل عدم تمکین صدیقه وسمقی به حجاب اجباری، اجازه خروج از بند زنان برای ملاقات با خانواده» را به او ندادند و این زندانی سیاسی نیز برای اعتراض در دفتر زندان تحصن کرده است.
این دومین بار است که طی دو هفته اخیر، با وجود مراجعه خانواده به سالن ملاقات، از خروج ایشان از بند ممانعت به عمل میآید.
بنا بر این گزارش، صدیقه وسمقی به مقامات زندان اعلام کرده است: «من حاضر نیستم به رفتارهای سخیف و بیمعنا تن دهم و برای این که با خانواده خودم در زندان ملاقات کنم، که حق بدیهی من است، چیزی بر سرم بگذارم و از دری عبور کنم تا بتوانم به آنان برسم. این گونه سیاستها و رفتارها منحط و سخیف است و من زیر بار آن نمیروم.»
این زندانی سیاسی افزوده است: «مسئولان زندان اوین به نمایندگی از طرف جمهوریاسلامی حقوق بدیهی من را در زندان نقض کردهاند، همانطور که حقوق همه زنان را در جامعه نقض کردهاند.»
او همچنین گفته است: «جمهوری اسلامی با محروم کردن زنان از حقوقشان در تمام عرصههای اجتماعی حتی در دوران زندان میکوشد سیاست جاهلانه، غیرمنطقی و سراسر ناموجه خود را بر زنان تحمیل کند که یکی از آنها حجاب اجباری است و این شأن انسانی ملت ایران را پایمال میکند.»
این دومین بار است که در دو هفته گذشته مقامات زندان از خروج صدیقه وسمقی از بند زنان جلوگیری کردند، در حالی که خانوادهاش به سالن ملاقات مراجعه کرده بودند.
بنا بر این گزارش، صدیقه وسمقی گفته «رهبری چنین اختیاری ندارد که خط قرمز خود را بر زنان تحمیل کند و حقوق آنان را به این وسیله نقض کند. تمام سیاستهای سرکوبکننده زنان از این خط قرمز رهبری نشأت گرفته است. من زیر بار نمیروم.»
بر اساس این گزارش، نرگس محمدی، مدافع حقوق بشر و دارنده جایزه نوبل صلح نیز «در اعتراض به سیاستهای سرکوبگرانه علیه زنان» به این تحصن پیوسته است.
همچنین، هرانا، ارگان رسانهای مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران نیز به نقل از «یک منبع مطلع نزدیک به خانواده وسمقی» گزارش داد که «صبح امروز یکشنبه به عنوان روز ملاقات هفتگی بند زندان اوین، خانم وسمقی به دستور هدایت فرزادی، رئیس زندان برای دومین بار از ملاقات با خانواده خود محروم ماند» و «در اعتراض به این اقدام به همراه نرگس محمدی، در دفتر افسر نگهبانی بند زندان زنان دست به تحصن زده است.»
صدیقه وسمقی، دینپژوه و فعال سیاسی منتقد حکومت، روز شنبه ۲۶ اسفند در منزلش بازداشت شد. این زندانی سیاسی از حضور در دادگاه انقلاب برای محاکمه سر باز زده و گفته است که «دفاع در این بیدادگاه» معنایی ندارد.
صدای آمریکا
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
کولبر نیوز در گزارشی نوشت طی سال ۱۴۰۲ در مناطق مرزی و مسیرهای بینجادهای استانهای آذربایجان غربی، کردستان و کرمانشاه ۴۴ کولبر کشته و ۴۰۰ کولبر دیگر مجروح شدند. شمار کولبرانی که در سال ۱۴۰۲ مجروح شده یا جانشان را از دست دادهاند، نسبت به سال ۱۴۰۱ حدود ۹۰ درصد افزایش داشته است.
بر اساس گزارش کولبر نیوز، این کولبران بر اثر عواملی همچون تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی جمهوری اسلامی، رفتن روی مین، بهمن، سرمازدگی و سقوط از کوه و ارتفاع کشته و زخمی شدهاند.
از میان کولبران کشته شده در باره زمانی اول فروردین ۱۴۰۲ تا ٢٩ اسفند ۱۴۰۲، دستکم ۳۱ کولبر با شلیک ماموران مرزی جمهوری اسلامی جان خود را از دست دادهاند، دو تن با خودرو ماموران مرزی زیر گرفته شدند و یک کولبر با شلیک گلوله مرزبانان عراق و اقلیم کردستان جان باخته است.
سه کولبر بر اثر سرمازدگی، دو کولبر در پی غرق شدن در آب، دو نفر به دلیل ایست قلبی، دو نفر با تصادف در مسیر کولبری و یک کولبر دیگر به دنبال سقوط از ارتفاع جان باخته است.
از میان کولبران زخمیشده، ٣٣۷ کولبر بر اثر تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی جمهوری اسلامی و دو نفر بر اثر تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی عراق زخمی شدهاند.
١۴ کولبر بر اثر ضربوشتم از سوی نیروهای نظامی جمهوری اسلامی، ١٧ نفر بر اثر ضرب و شتم نیروهای نظامی عراق، چهار تن در پی پرتاب سنگ از سوی ماموران جمهوری اسلامی، هفت نفر به دلیل انفجار مین، ١٠ نفر به دنبال سقوط از ارتفاع و ٩ نفر حین تصادف در مسیر کولبری زخمی شدهاند.
به نوشته کولبر نیوز، ٣٧ نفر از کولبران کشته و زخمی شده در سال ۱۴۰۲ افراد زیر ١٨ سال هستند و کودک محسوب میشوند.
کولبر نیوز با اشاره به کاهش سن کولبری به ۱۳ سال نوشته که کودکان بسیاری برای کمک به معیشت خانوادههایشان به کولبری روی آوردهاند.
بر اساس آمار ارایه شده از سوی کولبر نیوز، از مجموع کولبران کشته و زخمیشده در سال گذشته، ۲۶۲ کولبر معادل ٥٩ درصد در استان کردستان، ١۶۹ کولبر معادل ٣٨ درصد در استان کرمانشاه و ١٣ کولبر معادل سه درصد در استان آذربایجان غربی کشته و زخمی شدهاند.
دادههای این گزارش نشان میدهد که ماههای اسفند، آبان، آذر، دی و بهمن در سال ۱۴۰۲ به ترتیب به ۸۵، ۸۴، ۶۸، ۵۵ و ۴۹ مورد مرگ یا مصدومیت سختترین ماههای سال برای کولبران بودند.
سازمان حقوق بشری ههنگاو پیش از این و در دی ماه ۱۴۰۲ در گزارشی از کشته شدن ۴۱ کولبر و کاسبکار در سال گذشته میلادی و مجروح شدن دستکم ٢٩٢ کولبر دیگر خبر داد.
بر اساس این گزارش، در سال ۲۰۲۳ میلادی ۲۷ کولبر بر اثر شلیک مستقیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی کشته و ۲۵۹ نفر دیگر زخمی شدهاند. این رقم ۸۶/۵ درصد از کولبران کشته و مجروحشده را تشکیل میدهد.
مرکز آمار سازمان حقوق بشری کردپا نیز دی ماه ۱۴۰۲ در گزارشی نوشت از سال ٢٠١٢ تا ٢٠٢۳ در مجموع دستکم دو هزار و ۲۰۶ کولبر کشته و زخمی شدهاند.
بر اساس این گزارش طی این بازه زمانی دستکم ٥۸۹ کولبر کشته و هزار و ۶۱۷ کولبر زخمی شدهاند.
نهادهای حقوق بشری و برخی نمایندگان مجلس بارها اعلام کردهاند شهروندان کُرد در استانهای غربی کشور به دلیل فقر اقدام به کولبری میکنند.
یک کولبر سابق آبان سال ۱۴۰۰ به خبرگزاری ایسنا گفت: «کولبر باید چهار ساعت در باران و برف به خاک عراق برود، چند ساعت هم با کوله در راه باشد و تقریبا یک روز کامل، کولبر در راهی است که ممکن است از آن برنگردد و به ازای آن ۴۰۰ هزار تومان میگیرد. این راه پر خطر در همین هشت ماه امسال ۱۱ نفر قربانی گرفته است.»
قباد کرمپور، عضو شورای عالی استانها نیز گفت: «بیش از ۵۰ درصد کولبران دارای مدارک لیسانس و فوقلیسانساند.»
او در گفتوگو با خبرگزاری ایلنا گفت یک کولبر با فوقلیسانس ریاضی، به خاطر حمل تلویزیون کشته شد.
ایران اینترنشنال
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
در ادامه برخورد جمهوری اسلامی با اصناف ارائه دهنده خدمات غذایی در ماه رمضان و تلاش برای اجبار در روزهداری، در ۱۲ روز ابتدایی این ماه ۶۵ واحد صنفی در همدان پلمپ شدند.
دادستان همدان پلمب این واحدهای صنفی را به دلیل «عدم رعایت ضوابط ابلاغی در ماه رمضان» اعلام کرده و از تداوم برخوردها در این زمینه خبر داده است.
این رویکرد جمهوری اسلامی در شهرهای مختلف در جریان است و بر اساس آخرین آمار منتشر شده طی روزهای گذشته پلمب گسترده واحدهای صنفی در سراسر کشور از جمله در شهرستان ری، دزفول، ابهر، قم و شیراز صورت گرفته است.
خوردن و آشامیدن در انظار عمومی در ماه رمضان در فاصله اذان صبح و مغرب در ایران ممنوع است و با عنوان «روزهخواری بدون دلیل و عذر شرعی» «عملی حرام» شمرده میشود که طبق قوانین اسلامی میتواند مجازاتهایی از جمله شلاق در پی داشته باشد.
پلمب کسبو کارها به بهانه رعایت نکردن حجاب اجباری نیز کماکان در دستور کار قرار دارد و در تازهترین مورد خبرگزاری «برنا» وابسته به وزارت ورزش و جوانان نوشت: «کافه طهرون کیش بهدلیل برهنگی و رقص برخی مشتریان خانم یا آقا پلمب شد.»
این خبرگزاری تاکید کرده که پیگیریها نشان میدهد برخی از این کافهها مانند «کافه طهرون» به علت آنچه «برهنگی» برخی مشتریان و «رقص مختلط زنان و مردان» توصیف شده پلمب شدند و تعدادی از کافهها نیز اخطار دریافت کردهاند.
روز گذشته، شنبه چهارم فروردین ماه نیز فرمانده مرزبانی استان بوشهر از توقیف یک لنج با تعدادی مسافر نوروزی در دریا خبر داده بود.
عبدالله خسروی در جمع خبرنگاران در بوشهر گفته بود که این افراد «شئونات اسلامی» را در ماه رمضان رعایت نکرده و «هنجارشکنی» کردهاند.
پس از اعتراضات سراسری دو سال گذشته و مقاومت بخش قابل توجهی از زنان و دختران در مقابل تحمیل حجاب اجباری، جمهوری اسلامی به روشهایی از جمله پلمب واحدهای صنفی و ارائه ندادن خدمات به کسانی که حجاب اجباری را رعایت نمیکنند، روی آورده است.
صدای آمریکا
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|
جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ -
Friday 29 March 2024
|