پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ -
Thursday 28 March 2024
|
عصر ایران؛ مهرداد خدیر
«ظرف ۴۸ ساعت، مردم یک میلیارد و ۲۰۰ هزار تومان به حساب من واریز کردند. حتی در خواب هم نمیدیدم که این اتفاق بیفتد. باورم نمیشد. فکر میکردم که مردم به من اعتماد داشته باشند اما نه در این حد واندازه.»
این جملات را نه یک چهره سرشناس دنیای ورزش نوشته تا خاطره غلامرضا تختی در زلزله بویین زهرا در ۵۴ سال قبل تازه شود ونه پیام یک سوپراستار سینماست.
این عبارات را صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در کانال تلگرامی خود منتشر کرده و در عین حال مینویسد: « اگر میدانستم این طور میشود احتیاط میکردم و ورود نمیکردم. زیرا این حجم از اعتماد و امانت مردم وظیفه سنگینی را متوجه من میکند.»
کمی بیش از این مبلغ به حساب علی دایی چهره سرشناس فوتبال ایران نیز واریز شده ولی صادق زیباکلام «سلبریتی» به مفهوم مصطلح آن نیست. یک استاد دانشگاه و صاحب نظر و تحلیل گر سیاسی است که هر چند حضور پررنگی در رسانهها دارد اما هیچ گاه مانند ستارههای ورزشی و هنری در تلویزیون ظاهرنشده و حضورهای او محدود به چند برنامه مناظره شبکه تلویزیونی کم بیننده چهار سیما و روزنامههای اصلاح طلب بوده است. بخشهایی از این فیلمها و یادداشتها البته به لطف فضای مجازی هزاران بار بازنشر شده است.
به خاطر سلبریتی یا چهره هنری و ورزشی نبودن است که میتوان گفت این اتفاق، ویژه است. چون مردم به صادق زیباکلام اعتماد کردند نه به جهان پهلوان تختی. یک استاد دانشگاه که با هم قطاران خود متفاوت است. تمام دغدغه و دنیای او در کلاس و درس خلاصه نمیشود ودرباره موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی نظر میدهد و گاهی به خاطر شتاب در ابراز موضع اشتباه هم میکند. چندان که ناگزیر از عذرخواهی میشود اما دست نمیکشد و از دیدهها پنهان نمیشود.
درباره رفتار اخیر صادق زیبا کلام در آستانه ۷۰ سالگی نخستین تحلیل و تفسیری که به ذهن میرسد این است که مردم به دستگاههای دولتی بی اعتماد شدهاند و ترجیح دادند از طریق یک روشنفکر مسلمان یا یک منتقد مسالمت جو کمک کنند.
توضیح خود زیبا کلام این است: « واقعا هلال احمر دارد تلاش میکند... شاید مقداری ناشی از بدبینی فرهنگی و تاریخی باشد که در ایران نسبت به سازمانهای رسمی و دولتی وجود دارد. ضمن این که نباید از خاطر برد که در سالهای اخیر موج اخبار مفاسد اقتصادی کشور را در خود فرو برد... اگر اعتماد عمومی سلب نشده باشد تا حد زیادی تضعیف شده و باید بپرسند چرا مردم به صادق زیبا کلام یا رخشان بنی اعتماد، اعتماد میکنند اما به فلان نهاد رسمی کمتر؟»
اما آیا تمام ماجرا این است که اعتماد عمومی به نهادهای رسمی فروکاسته و به خاطر همین ترجیح میدهند از طریق علی دایی و صادق زیباکلام، کمک کنند تا هم خیال شان آسوده باشد و هم پیام مشخصی را منتقل کنند؟
این موضوع اگر چه واقعیت دارد اما تمام واقعیت نیست. چرا که مردم همچنان به هلال احمر و کمیته امداد هم کمک میکنند. تا جایی که ماهانه ۲۵ میلیارد تومان به صندوقهای کمیته امداد واریز میکنند و این تازه در وضعیت عادی است و قطعا در حالت فوق العاده مانند زلزله فزونی گرفته است.
ماجرا را از شکل دیگری میتوان نگریست و نکاتی را یادآور شد:
۱- کسانی که کمک خود را از طریق دکتر زیباکلام ارسال کردهاند تنها قصد یاری به زلزله زدگان را نداشتند. اصل هدف آنان همین بود اما طریقی را برگزیدند که پیام خاص خود را هم منتقل کند و شاید با یک تیر دو نشان را هدف گرفتند. هم کمک هم ستایش صراحت و موضعگیریهای زیبا کلام و به این دو میتوان این نکته را اضافه کرد که پول خودمان برای کمک به هموطنان خودمان را چرا باید از طریق سازمانهایی بفرستیم که در آنها نقشی نداریم؟ صحبت از بیاعتمادی و انگ زنی نیست. کمکهایی از این دست هر چه مردمیتر شیرینتر است.
۲- این اتفاق دستاورد عصر جدید است. در زلزله سال ۱۳۶۹ در رودبار گیلان اگر یک شخصیت سیاسی بدون قدرت سیاسی میخواست شماره حساب اعلام کند صدا و سیما این خبر را منتشر نمیکرد و مطبوعات هم مجوز میخواستند. نهایت این بود که تختی یی پیدا شود و پولهای مردم را در کوچه و بازار به کیسه بریزد. در سال ۶۹ اما نه تختی یی بود نه تلگرام.
حالا اما در عصر تلگرام یک پیام کافی است. زیبا کلام در اینستاگرام نیم میلیون دنبال کننده یا فالوئر دارد. گذشت، زمانی که التماس کنی صدا وسیما خبری پخش کند. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی انحصار رادیو وتلویزیون را شکستهاند و حالا مجریان مصنوعی برنامههای انتقاد از فضای مجازی هم در پایان میگویند نظرات خود را از طریق کانال ارتباطی به ما برسانید و تنها کلمه «تلگرام» ممنوع است!
۳- در تاریخ معاصر ایران اصطلاح «روشنفکر متعهد» معمولا به چهرههای سیاسی متمایل به چپ اطلاق میشده و سرآمد همه دکتر علی شریعتی بوده است. زیباکلام اما با این کار و با حضور مستمر در صحنه سیاسی تعریف تازهای از تعهد ارایه داده است. بیهیچ گرایش ایدیولوژیک به چپ و بیهیچ همکاری تشکیلاتی با احزاب سیاسی حتی کارگزاران.
۴- اعتماد به زیباکلام نشان داد سیاستمداری معطوف به قدرت شاید مرجعیت افکار عمومی را از دست داده باشد اما سیاستورزی معطوف به حقیقت چنین نبوده است. سیاست همچنان برای مردم مهم است و از این فرصت استفاده کردند و به جز کمک به زلزله زدگان اعتماد خود به چهرههایی چون صادق زیبا کلام و علی دایی یا خانم بنی اعتماد را هم نشان دادند. چنین صحنهای را البته با اعداد و ابعاد کمتر در کمک به روزنامه نگاران بیکار شده در سال ۷۹ هم دیدیم و در آنجا به نهاد مدنی و صنفی آنان اعتماد کردند.
۵- هر چند به زیباکلام انتقاد شده که از صبغه آکادمیک فاصله گرفته و غرق مصاحبه با رسانهها و موضع گیری سیاسی است یا «نمود» او بر «بود» او میچربد اما ارتباط مستمر با جامعه سبب شده در عوالم روشنفکری محدود نماند وبه همین سبب بود که به تازگی دیدیم تا زمزمهای درباره چرخش حسن روحانی به راست درگرفت نامه سرگشادهای برای او نوشت چون با مردم ارتباط دارد.
۶- اهمیت کار زیباکلام را هنگامی میتوان بیشتر دریافت که با هم صنفان و هم سلکان مقایسه شود. غالب آنان با همه احترامی که طبعا برای ایشان باید قایل بود سر در گریبان خود دارند و اصطلاحا سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند.
سر زیباکلام اما درد میکند و کله اش بوی قورمه سبزی میدهد ولی با این حال حریمها را میشناسد و «سردرد» را با « دردسر» اشتباه نمیگیرد.
اگر سرش درد نمیکرد پس از دریافت مهندسی شیمی از دانشگاه برادفورد بریتانیا دوباره برنمی گشت تا در گرایش صلح شناسی دکتری بگیرد و در بازگشت به ایران استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی شود.
دنبال دردسر اما نیست اگرچه گاهی پیش میآید اما میکوشد زود حل کند چون اصل ساختار سیاسی و ارزشهای انقلاب ۵۷ را قبول دارد و شخصا مذهبی است ولو در تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی یگانه کسی باشد که اقدامات عمرانی رضا شاه را ستوده است.
۷- ویژگی بارز دیگر زیباکلام اعتماد به نفس اوست. سکوت بسیاری از صاحب نظران و اکتفا به نظاره و تماشا به خاطر این است که اعتماد به نفس کافی ندارند.شاید به دلیل همین اعتماد به نفس باشد که در هر سه دوره کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری همان سه کتاب خودش را تدریس میکند (ما چگونه ما شدیم، سنت و مدرنیته ، مقدمهای بر انقلاب اسلامی) و سوالات آزمون پایان ترم بر پایه این کتابها تهیه میشود.
۸- ممکن است برخی تصور کنند او تشنه دیده شدن است. چه فضای سیاسی باشد چه شبکههای اجتماعی و چه رخدادی به مهیبی زلزله.
اما او در جوانی و دردهه ۵۰ خورشیدی به زندان افتاده و در ۲۷ سالگی نماینده ویژه نخست وزیر در امور کردستان شده است. در حالی که مرحوم مهندس بازرگان کمتر به جوانانی در این سن وسال اعتماد داشت و یکی از دلایل اختلاف دانشجویان پیرو خط امام با نخست وزیر دولت موقت همین رابطه سرد با جوانان بود که بارها از زبان عباس عبدی شنیده ایم.
به کسانی که تصور میکنند زیباکلام، پیرانه سر به صرافت حضور در صحنه افتاده توصیه میکنم خاطرات او از مأموریت کردستان در سال پر التهاب ۱۳۵۸ را که مجله چشم انداز در ویژه نامه کردستان خود چاپ کرده بود با دقت و حوصله بخوانند که طولانی اما بسیار خواندنی است. همان مأموریت که دو سه روزی هم به گروگان گرفته شد.
جالب این که در سال ۵۹ صادق قطب زاده وزیر امور خارجه دولت شورای انقلاب و در بدو تشکیل مجلس اول احضار شد و یکی از سؤال کنندگان صادق خلخالی بود که از هم نام خود درباره یک همنام (صادق) دیگر پرسید.
سؤال شیخ صادق خلخالی این بود که چرا به زیبا کلام همکار کومله مأموریت دیپلماتیک داده اید وقطب زاده با خنده پاسخ داد:
آن که مأموریت دیپلماتیک گرفته صادق زیباکلام نیست و برادرش سعید زیباکلام است و همنام من و شما همکار کومله نبوده بلکه گروگان آنها بوده است!
۹- هر بار که اتفاقی مانند زلزله رخ میدهد برخی دچار همان عذاب وجدانی میشوند که «العاذر» شد. میدید عیسی مسیح را به تپههای جل جتا میبرند تا به باور عیسویان به صلیب کشند اما از این که نمیتوانست به «زنده کننده خود» کمک کند شرمنده بود. هر چند خویشتن را با این توجیه آرام میکرد که « مگر خود نمیخواست ورنه میتوانست» یعنی عیسی مسیح که مرا زنده کرد اگر بخواهد خودش را هم میتواند نجات دهد.
این برخی میگویند دل مان میخواهد کمک کنیم اما دوست نداریم به فلان جا پول بدهیم. زیبا کلام یا علی دایی یا خانم بنی اعتماد اما بهانهای باقی نمیگذارند.
۱۰- آیا ممکن است محمود دولت آبادی هم به صرافت بیفتد کتاب خود را بر روی شبکه اجتماعی منتشر کند و مردم پول کتاب را به حسابی که اعلام میکند واریز کنند؟
اگر صادق زیبا کلام زبان به ستایش هلال احمر میگشاید تا مردم دچار سوء تفاهم نشوند بعید است محمود دولت آبادی از کسانی که مانع دست رسی فارسی زبانان به اثر او شدهاند تمجید کند.
با این همه و به رغم ۱۰ نکتهای که برشمرده شد همچنان میتوان بر کلمه «اعتماد» تأکید کرد وصادق زیبا کلام چه ماهرانه این واژه را پس از نام خانم بنی اعتماد آورده است.
هیچ سرمایهای بالاتر از «اعتماد» نیست. همه به آن نیازمندند و مدیران جامعه نیازمندتر. بسیار نیازمندتر...
| |||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|