شنبه ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Saturday 20 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sat, 05.11.2016, 11:48


آرمان- احسان انصاری: در فضای سیاسی ایران امثال مصطفی تاجزاده کم پیدا می شود که صریح و بی پرده سخن بگوید و حاضر باشد هزینه آن را نیز بپردازد. گفتمان تاجزاده که مولود گفتمان دوم خرداد با برخی از اصلاح طلبان دیگر متفاوت است. در گفتمان تاجزاده همه چیز سر جای خودش است و جای هیچ گونه مماشاتی نیست. «الف» در جایگاه «الف» قرار دارد و «ب» در جایگاه ب». تاجزاده نسلی از اصلاح طلبان را نمایندگی می کند که حرف و عملشان یکی بود و برای رسیدن به قدرت با هر کسی هم سفره نمی شدند. سفره قدرت برای امثال تاجزاده تنها در رشید شدن مردم در بستر دموکراسی معنا پیدا می کند و لاغیر. از سوی دیگر وبرای تحلیل و بررسی آسییب های پیش روی اصلاح طلبان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ با مصطفی تاجزاده گفت و گو کردیم که ماحصل آن را در ادامه می خوانید.

«اصلاحات در قدرت» با «اصلاحات برای قدرت» چه تفاوتی دارد؟ چرا برخلاف دوران اصلاحات که جریان اصلاحات استقلال خود را حفظ کرده بود در شرایط کنونی برخی به دنبال «اصلاحات برای قدرت» هستند و تنها در بزنگاه ها حاضر می شوند و پس از مدت کوتاهی ناپدید می شوند؟
اصلاحات در قدرت معنا پیدا نمی کند و منحصر به قدرت نیست. با این وجود اصلاحات در ایران بدون حضور داشتن در قدرت و تأثیرگذاری برقدرت به نتیجه مطلوب نمی رسد. از سوی دیگر اگر کسی همه جریان اصلاح طلبی را در انتخابات خلاصه کند به آن جفا کرده است. می دانید که دولت در ایران بسیار بزرگ و گسترده است و در همه زمینه ها دخالت می کند و خود را مسئول می داند. همچنین ۷۰ درصد اقتصاد ایران نیز به دلیل اتکای به نفت در اختیار دولت قرار دارد و دولت به هر شکلی که تمایل داشته باشد از درآمد نفت استفاده می کند. مردم ایران نیز به این وضعیت عادت کرده اند و همواره از دولت انتظار دارند که برای مشکلاتشان راه حل مناسب انتخاب کند. همه این مسائل با کشوری مانند سوئیس که نه دولت بزرگی دارد، نه اقتصاد دولتی دارد و نه مردم از دولت انتظار زیادی دارند که مشکلاتشان را حل کند تفاوت دارد. از طرف دیگر در کشور سوئیس مردم از طریق نهادهای مدنی و احزاب و رسانه ها و فضای مجازی مطالبات خود را پیگیری می کنند و تلاش می کنند از این طریق به مطالبات خود دست یابند. مسئولین نیز در مقابل مطالبات مردم پاسخگو هستند. به همین دلیل ما نیز باید تلاش کنیم حکومت را از نظر نظری و عملی نسبت به مطالبات مردم پاسخگو کنیم. پاسخگویی زمانی شکل می گیرد که دو اصل اساسی درباره آن صدق کند. نخست اینکه هر کسی که اختیارات بیشتری دارد باید میزان پاسخگویی او نیز نسبت به دیگران بیشتر باشد؛ دوم اینکه هر چه موضوعی مهم تر باشد باید بیشتر مورد بحث و تبادل نظر بین اشخاص و گروه ها قرار بگیرد. از سوی دیگر دولت باید از نظر عملی توانایی حل مشکلات مردم را داشته باشد و بتواند به خوبی راه حل ارائه کند. از دوران اصلاحات دو اصطلاح نامأنوس«اصلاحات حکومتی» و «اصلاحات غیرحکومتی» در فضای سیاسی جامعه رایج و با واکنش های مختلفی مواجه شد و تا امروز نیز ادامه داشته است. به نظر من اصلاحات در ایران به جز از طریق حکومت و حضور در قدرت به نتیجه نمی رسد. به همین دلیل نیز اصلاح گران بزرگ ایران مانندامیرکبیر، مدرس، مصدق، بازرگان و خاتمی همه در حکومت حضور داشتند. شرایط در ایران به گونه ای است که حتی موج های مردمی نیز در جریان انتخابات شکل می گیرد. بنابراین اگر کسی قصد دارد در فضای اجتماعی و سیاسی ایران تأثیر گذار باشد باید یا خود در قدرت حضور داشته باشد و یا قدرت برسند تا به این وسیله بتواند اثرگذار باشد.

بخش هایی از جریان اصلاحات در انتخابات اخیر همین رویکرد را در پیش گرفته اند و تنها به حضور در انتخابات اکتفا کردند و پس از مدتی به دلایل گوناگون صحنه سیاسی کشور را ترک کردند. چرا چنین افرادی میدان دار اصلاح طلبان در انتخابات شدند؟
رویدادهای عملی را نباید به ساحت اندیشه و نظریه تعمیم داد. کسی که در طول سال فعالیت سیاسی ندارد و تنها در بزنگاه انتخابات در صحنه سیاسی حضور پیدا می کند باید از جنبه عملی مورد نقد قرار بگیرد. نباید این مسأله را به مبانی تئوریک یک جریان سیاسی تعمیم داد. مبانی اصلی جریان اصلاحات مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود و رشید شدن آنها در بستر دموکراسی است. جهت گیری اصلی جریان اصلاحات نیز کوچک کردن دولت، قرار گرفتن اقتصاد دراختیار بخش خصوصی، کاهش فاصله طبقاتی، افزایش رفاه مردم و همچنین این مساله است که مردم بیش از آنکه از دولت انتظار داشته باشند باید از خود انتظار داشته باشند.

جریان اصلاحات در طول حیات خود با فراز و نشیب های زیادی همراه بوده است. با این وجود این جریان در سال۹۲ با عدول از برخی مبانی خود به یک امتزاج گفتمانی تن داد و از حسن روحانی حمایت کرد. شما قبول دارید جریان اصلاحات در سال۹۲ به دلیل برخی اشتباهات مجبور شد از برخی از مبانی خود عدول کند؟
خیر؛ بنده این مسأله را قبول ندارم. اصلاح طلبان در دولت آقای روحانی با اعتماد به نفس بیشتری عنوان می کنند که ایران نیازمند اصلاحات و «دموکراتیزاسیون» است. اگر در دوران اصلاحات ما چنین مسائلی را مطرح می کردیم برخی از دوستان اصلاح طلب به ما خرده می گرفتند و برای دموکراسی به اندازه کافی اهمیت قائل نبودند. در شرایط کنونی مردم بسیار بیشتر از دوران اصلاحات به مبانی دموکراسی، حقوق بشر، آزادی و کرامت انسان اعتقاد پیدا کرده اند. در نتیجه امروز گفتمان جامعه ما در زمینه دموکراسی نسبت به دوم خرداد پیشرفته تر و جا افتاده تر است. وضعیت به شکلی شده که گفتمان اشخاصی مانند آیت الله هاشمی، آقای ناطق نوری و آقای روحانی نسبت به دوم خرداد ۷۶ اصلاح طلبانه تر شده است. رویکرد امروز این افراد با سال ۷۶ به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست. در نتیجه ما در سال۹۲ از مبانی اصلاحات عدول نکرده ایم. جامعه نیز نسبت به سال ۷۶ بیشتر خواهان دموکراسی و آزادی است. در شرایط کنونی برخی از اصولگرایان نیز طرفدار دموکراسی شده اند و به این نتیجه رسیده اند که راهی به جز دموکراسی برای کشور باقی نمانده است. از سال۹۲تاکنون هیچ کدام از اصلاح طلبان از مبانی خود عدول نکرده است، اما در مقابل بسیاری از افرادی که در جریان مقابل به سمت گفتمان اصلاحات گرایش پیدا کرده اند. امروز هنگامی که آقای روحانی سخن می گوید همه فکر می کنند آقای خاتمی در حال سخن گفتن است. این سخن به معنای این است که ما جریان اصلاحات را به خوبی و درستی در سال۹۲ بازتولید کردیم. دولت آقای روحانی در برخی زمینه ها مانند هسته‌ای حتی از دولت اصلاحات نیز پیشی گرفته و عملکرد موفق تری داشته است. البته در مسائل منطقه ای دولت اصلاحات از دولت آقای روحانی موفق تر بود اما در عرصه بین المللی آقای روحانی به یکی از مناقشات جهانی خاتمه داد و فضای مثبتی را برای ادامه مسیر ایران در عرصه جهانی باز کرد. بدون شک اگر ما در سال۹۲ یک نامزد اصیل اصلاح طلب داشتیم که با موانع نظارتی روبه رو نمی شود از وی حمایت می کردیم. نکته دیگر اینکه در شرایط کنونی که دولت در اختیار آقای روحانی است چهره های اصلاح طلب علی رغم دوران اصلاحات که به دلیل مشغله دولتی وقت کمتری برای گفت و گو با مردم داشتند امروز از وقت بیشتری برخوردارند و می توانند در جهت اشاعه ونهادینه کردن گفتمان اصلاحات بین اقشار مختلف مردم تلاش کنند.

در دولت اول آقای روحانی اصلاح طلبان به جای قوه عاقله دولت قرار گرفتند و بدون هیچ چشمداشتی در مقابل مخالفان دولت سینه سپر کردند. آیا در دولت دوم آقای روحانی نیز این اتفاق خواهد افتاد و یا اینکه شرایط به گونه دیگری خواهد بود؟
بله؛ اصلاح طلبان در دولت دوم آقای روحانی نیز بدون هیچ شرطی از ایشان حمایت خواهند کرد. با این وجود این حمایت با برنامه خواهد بود و نقاط قوت و ضعف دولت آقای روحانی به خوبی مورد تحلیل و بررسی اتاق فکر اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت. دلیل اصلی حمایت اصلاح طلبان از آقای روحانی نیز این است که ایشان با حل یا کاهش مشکلات میهن و مردم گفتمان اصلاحات را تقویت کند و برای گام های بعدی زمینه سازی کند. اصولگرایان نیز دیر یا زود مجبور می شوند از دموکراتیزاسیون در جامعه استقبال کنند و با اصلاح طلبان در این زمینه همراهی کنند. جریان اصلاحات در انتخابات ۹۶ به دلیل اینکه آلترناتیوی برای آقای روحانی ندارد از ایشان حمایت می کند. دلیل اینکه اصلاح طلبان آلترناتیو ندارند نیز این نیست که این جریان فاقد گزینه مناسب برای ریاست جمهوری است. دلیل اصلی این است که نهادهای نظارتی اجازه نمی دهد گزینه های اصلی جریان اصلاحات وارد رقابت های انتخابات ریاست جمهوری شوند. برای اصلاح طلبان مهم نیست که آقای روحانی خاستگاه اصلاح طلبی ندارد. آنچه برای ما دارای اهمیت است این است که آقای روحانی دارای رویکرد اصلاح طلبانه باشد که در سه سال گذشته نیز این چنین بوده است. اصلاح طلبان به دنبال این هستند که دیدگاه های خود درباره دموکراتیزاسیون را به قدرت تبدیل کنند، به شکلی که هر شخصی که به ریاست جمهوری برسد مجبور باشد در همین چارچوب حرکت کند. این وضعیت برای برجام نیز وجود داشت. اگر برجام به یک گفتمان مسلط در بین مردم و مسئولین مبدل نشده بود هیچ گاه به نتیجه نمی رسید. هنگامی که برجام به یک گفتمان برتر در جامعه تبدیل شد حتی احمدی نژاد نیز برعلیه آن موضع نگرفت. وی به خوبی به این نکته پی برده بود که اگر برعلیه برجام موضع گیری کند جایگاه خود را در بین هواداران خود از دست خواهد داد و هوادارانش دچار دو دستگی می شوند. در نتیجه تصمیم گرفت در مقابل برجام سکوت کند و هیچ گونه موضع گیری نداشته باشد.

شما عنوان می کنید اگر جریان اصلاحات در سال ۹۶ با موانع نظارتی مواجه نبود از گزینه اصلی خود برای انتخابات استفاده می کرد. چرا؟
در شرایط کنونی به مصلحت نیست که جریان اصلاحات به صورت مستقل از آقای روحانی عمل کند و این دو باید در کنار هم مسیر خود را ادامه بدهند. نکته مهم اینکه در شرایط کنونی کاندیدایی که بتواند بیش از ۵۰ درصد واجدان شرایط، یعنی حدود ۲۸ میلیون نفر را با خود همراه کند وجود ندارد. انتخابات ایران از بسیاری جهات شبیه به انتخابات فرانسه است که در دور اول همه احزاب و گروه های سیاسی کاندیدای خود را معرفی می کنند و با رأی مردم پایگاه اجتماعی آنها مشخص می شود. با این وجود معمولا در دور دوم انتخابات یک سوسیالیست و یا چپ گرا در مقابل یک محافظه کار یا راست گرا قرار می گیرد و در نهایت پیروزی یکی سرنوشت انتخابات را تعیین می کند. در انتخابات ایران در حالت آزاد اگر نهادهای نظارتی اجازه می دادند جریان اصلاحات گزینه خود را در کنار دیگر گزینه های احزاب معرفی کند تا مشخص شود پایگاه رأی کدام جریان سیاسی چقدر است، عرصه سیاست شفاف می شد. وقتی انتخابات به دور دوم برود اصلاح طلبان از گزینه ای حمایت کنند که قرابت بیشتری با آنها دارد. متأسفانه این شرایط در کشور ما وجود ندارد و اصلاح طلبان از آقای روحانی که از نظر دیدگاه فکری و سیاسی با جریان اصلاحات نزدیک است حمایت خواهند کرد.

آقای روحانی در سه سال گذشته به برخی از وعده های انتخاباتی خود مانند آزادی های سیاسی و همچنین برخی از مطالبات اقتصادی و معیشتی مردم عمل نکرده است. به نظر شما این مسائل در پایگاه اجتماعی ایشان در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ «ریزش» به وجود نمی آورد؟
من در آرای آقای روحانی برای انتخابات ۹۶ هم ریزش می بینم و هم رویش. یعنی برخی از افرادی که در سال۹۲ به آقای روحانی رأی دادند در سال ۹۶ به ایشان رأی نخواهند داد و از سوی دیگر برخی از کسانی که در سال۹۲ به ایشان رأی ندادند در سال ۹۶ از آقای روحانی حمایت خواهند کرد. بدون شک آقای روحانی موفق نشده همه وعده های انتخاباتی خود را محقق کند اما موفق شده گام های بزرگی برای کشور بردارد. دفاعی که آقای روحانی از آزادی و دموکراسی کرد. تاکنون موثر بوده است. بدون شک اگر آقای روحانی در سال۹۲ رئیس جمهور نمی شد آزادی های سیاسی شکل محدود تری نسبت به وضعیت کنونی پیدا می کرد. به همین دلیل ما باید آقای روحانی را تشویق کنیم که در دولت دوم خود یک گام بلند در زمینه تثبیت آزادی های سیاسی بردارد.

شیوه مدیریت آقای روحانی با رییس دولت اصلاحات چه شباهت ها و تفاوت هایی دارد؟برخی عنوان می کنند آقای روحانی برخی تصمیمات را به صورت فردی می گیرد در حالی که رییس دولت اصلاحات اغلب تصمیمات را با مشورت و خرد جمعی اتخاذ می کرد. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
خاتمی به معنای واقعی مومن به کرامت انسان است. ایشان از اینکه حرمت یک شخص حتی مخالف وی شکسته شود رنج می برد. این در حالی است که آقای روحانی بیشتر از دیدگاه حکومتی به مسائل نگاه می کند که البته در جای خود قابل احترام است. از طرف دیگر آقای روحانی از ابتدای روی کار آمدن عنوان کرد که قصد دارد به صورت فراجناحی عمل کند. این در حالی است که آقای خاتمی با اینکه تاحدودی فراجناحی عمل می کرد اما به دنبال تحقق آرمان اصلاح طلبانه خود بود و در این جهت می کوشید. به نظر من ائتلاف اصلاح طلبان با آقای روحانی باید زمینه ای برای ائتلاف بزرگ تری باشد که ماننددوران ابتدایی انقلاب همه طیف های فکری در آن حضور داشته باشند و بتوانند در تعیین سرنوشت کشور مشارکت ورزند.



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024