پنجشنبه ۹ فروردين ۱۴۰۳ - Thursday 28 March 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 26.12.2005, 14:43


ايلنا / مريم آموسا
عصر روز يكشنبه خانه هنرمندان ميزبان مراسم ديگری در بزرگداشت منوچهر آتشی بود؛ اين مراسم كه از سوی موسسه فرهنگی كارنامه برگزار شد از ساعت١٦ آغاز و بيش از ٤ ساعت ادامه داشت، با استقبال بسياری از شاعران، نويسندگان، منتقدان، دوستداران و خانواده آتشی و چهره‌‏های شاخص عرصه سينما، تئاتر و هنرهای تجسمی، مواجه شد.


"جوان‌دل است و شعرش جوان"

"نگار اسكندرفر" مدير مسئول ماهنامه توقيف شده" كارنامه" و مدير موسسه فرهنگی كارنامه در مراسم بزرگداشت "منوچهر آتشی" گفت‌‏: پاييزی كه گذشت بسيار تاسف آور بود و ما بسياری از كسانی را كه دوست می‌‏داشتيم از دست داديم ، از جمله منوچهر آتشی ، كه من افتخار همكاری با او در ٥ سال پايانی عمرش در نشريه كارنامه داشتم. البته در اين سالها گويی ما با هم زيسته‌‏ايم.
وی در ادامه با اشاره به آغاز همكاری آتشی با ماهنامه كارنامه و خاطرات روزهای يكشنبه و سه شنبه حضور آتشی در دفتر كارنامه گفت‌‏: آتشی پس از ٢٠ سال زندگی در بوشهر همه مهربانی بكر و ايلياتی‌اش را در چشم‌هايش ريخت و با دستی تهی‌‏، تنی خسته و غمی بزرگ از مرگ برادر از دست رفته به تهران آمد در هياهوی هولناك اين شهر بی‌ترحم بار معاش خانواده برادر را بر دوش كشيد‌‏، با اندك مستمری بازنشستگی ، با اميدی كه در بساط آشفته فرهنگ نانی به دست آورد. نانی كه هميشه آغشته به خون دل است.
وی تصريح كرد‌‏: پس از آن خانه او می‌‏شود‌‏، خانه آنهايی كه دغدغه شعر و كلمه دارند و او معلمی رفيق همراه به دور از هر گونه مريد و مراد بازی با صبوری و بردباری در برابر انتقادها و حرف‌ها و گاهی تهمت‌های جوانان سكوت می‌كرد. بارها جوانان شاعری را می‌بينيم كه از دور او را مورد انتقاد قرار می‌دهند كه با شعر امروز همراه نيست ، اما ديری نمی‌گذرد كه اقرار می‌كنند كه تا كجا جوان دل است و شعرش جوان.
اسكندرفر با بيان اين مطلب كه حضور منوچهر آتشی در كارنامه باعث شد كه ما جايزه شعر امروز ايران - كارنامه را بنيان گذاشتيم، گفت‌‏: اين جايزه چند سالی با حضور و همراهی و همدلی منوچهر آتشی ادامه پيدا می‌كند تا جايی كه حتی بعد از توقيف نشريه كارنامه تا آخرين روزهای حيات‌اش پشت ميزش نشسته و پذيرای شاعران از اقصی نقاط كشور بود.
مدير موسسه فرهنگی كارنامه ادامه داد‏: روزی كه هواداران آتشی هر كدام می‌‏خواستند او را به سويی ببرند، از خود پرسيدم كه "كجای جهان بگذارمت تا زيباتر شود آنجا"‏، تا روزی كه شاگردانش فضای كارنامه را پر از گل و شمع كنند تا مروری كنند بر آنچه از او آموخته‌اند.
اسكندرفر در پايان گفت‌‏: وقتی گذشته را مرور می‌‏كنيم ، در می‌‏يابيم كه آنچه كه در اين سالها گذشت همه گل و شعر نبود، رنج هم بود ما هر چه پيش رفتيم او خسته‌‏تر شد و پيرتر و زير بار فشار مالی تاب و توانش اندك‌‏تر شد. آتشی بردبارانه كاستی‌‏ها را تحمل كرد و سر آخر حضورش نقش بست در هزار قاب خاطره از رنج و شعر.

سخنان سيمين بهبهانی

در ادامه مراسم" حافظ موسوی" كه مسئوليت اجرای برنامه نيز بر عهده او بود، شعری از منوچهر آتشی را برای حاضران اجرا كرد و پس از آن "سيمين بهبهانی"كه به دليل جراحی چشم هنوز بينايی كامل خود را به دست نياورده است اما به پاس يك عمر دوستی با منوچهر آتشی در مراسم او حضور پيدا كرده بود، گفت: سابقه دوستی ما به ٤٦ سال پيش باز می‌گردد. او بسيار مهربان و صميمی بود و انسان توداری نبود و به سبب صميميت و صفا او دوستانش او را در حد پرستش دوست می‌داشتند.
اين بانوی غزل سرا يادآور شد:‏ آتشی همواره در ميهمانی‌ها پيش از همه حضور داشت و زودتر از همه برای رفتن آماده می‌‏شد ، او اين بار نيز گوی سبقت را از ديگران ربود. آتشی قرار بود در بيمارستان "ايران مهر" بستری شود ، اما نمی‌‏دانم چرا او سر از بيمارستان "سينا" در آورد؟
بهبهانی با اشاره به آتشی كه همواره مورد سودجويی قرار گرفت ، گفت: آتشی بسيار ساده و شرم‌رو بود و هر كسی می‌توانست به سود خود از او سوء استفاده كند و دريغا كه در روزهای پايانی عمرش نيز از او سود جستند و چاره‌‏ای نيست شايد بارسنگينی كه بر دوش او بود ، به اين امر دامن زد.
وی با اشاره به وصيت آتشی كه می‌خواست در" امامزاده طاهر" در ميان دوستانش به خاك سپرده شود، گفت‌‏: وقتی قرار شد آتشی به خاك سپرده شود من با جمعی از دوستان "جواد مجابی" ، "عمران صلاحی" بر سر مزاری كه برای او در امامزاه طاهر كنده شده جمع شديم.
اما به طور عجيبی و جادويی ناگهان متوجه شديم كه جنازه آتشی به بوشهر رفت و به ناچار عكس او را در قبر آماده شده او گذاشيم.
بهبهانی در پايان سخنان خود گفت‌‏: من لازم می‌‏دانم اينجا از "آيدا" و "سياوش شاملو" قدردانی كنم ، چرا كه اين اواخر آتشی در كتابی به نقد شعرهای احمد شاملو پرداخته بود كه اين كتاب خشم عده‌‏ای بر انگيخته بود ، اما آيدا و خانواده او بی‌اعتنا به اين موارد اولين تاج گل را برای او به امامزاده طاهر فرستادند آنها با اين كار خود درس بزرگی به ما دادند.

محمد حقوقی:
هر بار هر كس از من می‌پرسيد كه تعريف شعر چيست به او می‌گفتم ٢٤ ساعت با آتشی زندگی كن!


در ادامه محمد حقوقی با اشاره به رابطه "نيما" و "آتشی" گفت: نيما و آتشی هر دو شباهت بسياری با هم داشتند." نيما "شمالی و"آتشی" جنوبی بودند و هر دو صميمی و فضای شعرشان يكی شده بود و ميان شعر آنها فاصله‌‏ای وجود ندارد‌‏ و شعر دليل زندگی آنها بود.
وی تصريح كرد‌‏: ما در طول ٧٠ سال شعر امروز فارسی ٥ كتاب تاثير گذار در ٥ مقطع تاريخی ، داشته‌‏ايم كه جامعه شعری ما را تكان داده‌اند و اولين كتاب" افسانه‌‏" ، " نيما " بود كه در سال ١٣٠١ منتشر شد و همه شاعران ، پژوهشگران ، چهره‌‏های دانشگاهی را به فكر وا داشت و حتی مورد انتقادهای فراوانی نيز قرار گرفت.
"حقوقی" با اشاره به دومين كتاب و شعر تاثيرگذار و سمبوليك زمستان‌‏، كه اخوان در اين شعر چهره دوران شكست را به تصوير كشيده است، گفت‌‏: زمستان ، هنوز يكی از بهترين شعرهای ماست و پس از آن سومين مجموعه " هوای تازه " شاملو بود كه جسارت را به ما آموخت و هوای تازه‌ای در شعر ما دميد. شاملو با اين شعر خواست بگويد كه شاگردان نيما هستيم اما بايد حرف و كار خودمان را بكنيم.
وی افزود : ميان ٣ شاعر غرق در مرداب رمانتيك وحشتناك، كه هم خود سياه شده‌اند و هم شعرشان‌‏، در اين تيره شب‌ها "شاملو" شلنگ انداز از زمين بالا رفت و از ميان ستاره‌ها برای پيدا كردن نور گذشت و سخن پيروزی را در روزهايی كه همه شاعران شكست خورده بودند، بر زبان جاری كرد.
حقوقی با اشاره به چهارمين كتاب يعنی" آهنگ ديگر" سروده آتشی گفت‌‏: در سالهايی كه" اخوان" ، زمستان را پشت سر گذاشته بود و به "آخر شاهنامه" رسيده بود و" شاملو" از "هوای تازه"، به "باغ آيينه" رسيده بود در سالهايی كه شعر ما در رمانتيك سياه غرق شده بود ناگهان شاعری حماسی از گذشته ايران با كتاب "آهنگ ديگر" از راه رسيد و حيرت همه را برانگيخت.
وی تاكيد كرد: "فروغ" اولين كسی بود كه از "آهنگ ديگر" آتشی اقتباس كرد. البته "اخوان" و "شاملو" آن روزها "آتشی" را هنوز نمی‌شناختند. من نيز با آتشی در دوران دانشجويی آشنا شدم. او آن روزها سفرهای متعددی به اصفهان می‌كرد و با او روزها و شب‌ها زندگی كردم و هر بار هر كس از من می‌پرسيد كه تعريف شعر چيست به او می‌گفتم ٢٤ ساعت با آتشی زندگی كن!
"حقوقی" با اشاره به خود كه در دورانی مخالف شعر نيما بوده است، گفت‌‏: در همان سالهای آشنايی با آتشی من در دانشگاه سخنرانی‌ای بر عليه شعر نيمايی و نيما كرده بودم و معتقد بودم كه نيما از سر ناچاری و ضعف به اين شعر روی آورده است ولی بعدها با كلنجارهايی كه با خود رفتم ،دريافتم كه نيما چه كرده است.
اين شاعر تاكيد كرد‌‏: معتقدم كه حتی فروغ نيز نام مجموعه" تولدی ديگر" را از" آهنگ ديگر" ، آتشی گرفته است.من در مقاله‌‏ای كه در "آرش" منتشر شد از اين عنوان با ناقوس هشدار ياد كردم و كتاب "تولدی ديگر" پنجمين كتاب تاثير گذار بود كه حركتی در شعر ما به وجود آورد.
وی به مقايسه يكی از شعرهای آتشی با "افسانه" نيما گفت‌‏: نيما در ٣ بند شعر افسانه ، "حافظ" را مورد خطاب قرار می‌دهد وآتشی نيز اين موضوع را در شعری بسط داده است و در واقع آتشی می‌خواهد بگويد كه ما نيامده ايم كه مثل شاعران ديگر زندگی كنيم ، ما مردان امروز هستيم و شعر امروز با شعر ديروز فرق می‌كند و ما نبايد تنها به مسايل عرفانی توجه كنيم. دغدغه ما چيز ديگری است ما بايد حرف خودمان را بزنيم و اعلام حضور كنيم و آتشی با شعرش چنين كرد.
وی تصريح كرد‌‏: آتشی از تخيل بسيار قوی برخوردار بود و او تخيل قوی روزگار ما بود و هيچ كس قدرت تركيب تخيل را نداشت و اين اتفاق به وضوح در شعر "سمفونی١٠" او اتفاق می‌افتد. "بتهوون" در سمفونی ٩" بر آن بود كه پيروزی "ناپلئون" را به تصوير بكشد. او بر اين باور بود كه ناپلئون مردی است كه آمده جهان را از زير يوغ ظلم نجات بدهد اما ديری نپاييد كه دريافت كه درست نينديشيده است و ناپلئون نيز يكی از مجريان استبداد است از اين رو اين سمفونی پيروزی به سمفونی مرگ تغيير نام داد.
حقوقی يادآور شد‌‏: با شناختی كه از آتشی داشتم او سمفونی گوش نمی‌داد ولی او با تركيب نت‌ها موسيقی بتهوون با شعر، سمفونی ١٠ را آفريد و اين شعر در اوج خلاقيت قرار دارد كه نمی‌‏توان موسيقی و نت را ازآن جدا كرد.
وی خاطر نشان كرد‌‏: موسيقی حد اعلای هنر است و هر كس از هر گوشه دنيا می‌تواند يك اثر موسيقی را بدون ترجمه بشنود و درك كند و شعر سمفونی ١٠ تغيير همين موضوع است و قدرت تركيب و تخيل آتشی در تركيب صدای سم‌‏های قاطران و پيانو بتهوون كه در آب غرق می‌شود ميراث شعری بی نهايت زيبا را برای ما خلق كرده است كه قابل ترجمه است و بی شك مورد استقبال همه جهانيان قرار خواهد گرفت.
اين شاعر با اشاره به اصلاحاتی و كلماتی كه در شعر آتشی و نيما به كار رفته است، گفت‌‏: "مآخ اولا" نيما همان "رود موند" آتشی است. نيما در شعرش از رودها، كوه‌‏ها ، گياهان با لهجه شمالی حرف می‌‏زند و آتشی نيز از همه اين موارد با لهجه جنوبی سخن به ميان می‌آورد.
حقوقی گفت‌‏: آتشی معتقد بود نيما گواه ماست نيما از بلندی‌‏ها ما را می‌‏پايد ، و آه می‌كشيد ، ما نيز نظارت نيما را همچنان گواه می‌گيريم و بر آنيم كه از ديد نيما خارج نشويم. اما متاسفانه شعر ما مسير واقعی خود را ادامه نداد و با رمانيتك سياهی كه توسط چهار پاره سرايان " توللی" ، " مشيری " ،‌‏ " نادرپور " در شعر راه يافت ، رابطه ما را با نيما قطع شد. نيما در دهه ٣٠ بهترين شعرهايش را سرود و بسياری از شاعران از او تقليد كردند، اما شاملو به زبان خودش دست يافت. البته زبانی كه امروز با آن سرو كار داريم زبان دل افسردگان است.

دو خاطره از آتشی

در ادامه اين مراسم" خشايار ديهيمی" ، به ذكر دو خاطره از آتشی بسنده كرد و گفت‌‏: من از آتشی دو خاطره نقل می‌كنم و كه مايه شرم و خجالت من و دوستان ديگری است كه در اين امر سهيم هستند ، آخرين باری كه با آتشی سخن گفتم، شبی بود كه او به عنوان چهره ماندگار معرفی شد ، پيش از آن من اطلاع نداشتم كه قرار است از او به عنوان چهره ماندگار تقدير شود. خانه زنگ زدم نبود، شب كه بازگشت تماس گرفت و آن شب نگرانی او اين بود "كه من اين عنوان و جايزه را نمی‌خواستم به زور به من دادند خشايار اين را به همه بگو!" و بارها اين مطلب را تاكيد كرد.
وی ادامه داد : من او را دلداری می‌دادم و می‌گفتم منوچهر نيازی به عذرخواهی نيست تو كه ادعای قهرمان بازی نكرده‌‏ای تو انسان بزرگی هستی و اينها نمی‌تواند بهانه‌‏ای برای حمله به تو باشد و تاثيری در جايگاه ادبی تو نخواهد داشت. اما منوچهر يك هفته بيش‌تر زنده نماند چه بسا اگر او می‌ماند بسياری او را مورد آماج تهمت خود قرار می‌دادند.
"ديهيمی" با اشاره به سوء استفاه‌هايی كه از آتشی در طول ساليان سال از او شد، گفت‌‏: من نمی‌دانم مقصر چه كسی است، كسی كه از او سوء استفاده می‌شود‌‏، يا ما كه می‌گذاريم از كسی سوء استفاده شود. درد آتشی درد تنهايی بود. روزی كه كارنامه را بستند او به من تلفن كرد و گفت "من امشب نان خانه‌ام را چگونه ببرم!" شرم بر ماست كه تنهايی خودمان و ديگران را رقم می‌زنيم. شرم بر اين همه بی‌اعتنايی به آتشی كه دردش تنهايی بود.


آتشی دارای قدرت و فطرت شاعرانه بی‌نظيری بود.

در ادامه "جواد مجابی" با يادی از آتشی خاطره ٢٨ ارديبهشت سال ١٣٤٧ را برای حاضران قرائت كرد و پس از آن دو شعر كه در فاصله سالهای پيش و روز پس از مرگ آتشی برای او سروده بود را خواند و پس از آن "علی باباچاهی" يكی از شاعران و شاگردان آتشی با يادی از شعر امروز ايران به ويژه نسل جوان گفت‌‏: من بر خلاف ديگر شاعران و بعضی از دوستان كه در كوران يك فاجعه گريه‌شان می‌‏گيرد ، متاسفانه نمی‌‏توانم گريه كنم و به تبع آن نيز نمی‌توانم در همان روز شعری برای آن فاجعه بسرايم. بايد بماند تا ته نشين شود تا خود مرا به سرودن دعوت كند. از اين رو هنوز برای آتشی شعری نسروده‌ام و از اين رو نيز احساس ناراحتی و عذاب وجدان نمی‌كنم. من در اين سالها دوستی‌ام را به آتشی ثابت كرده‌ام.
وی ادامه داد : من فكر می‌كنم در واقع تشكيل هر مراسمی به ياد آتشی در واقع نوعی تجليل از او به حساب می‌آيد. اگر تجليل متوجه نوعی تحليل نباشد كار را به مطلق باوری می‌كشاند‌‏، بعد از مرگ ، هر شاعری بزرگ می‌شود ، اما در مورد آتشی و مرگ او هيچ لزومی به ستايش وجود ندارد.
شاعر مجموعه" رفته بودم به صيد نهنگ " گفت: "ژان كوكتو" در يكی در فيلم نامه‌‏هايش از زبان يكی از شخصيت‌‏های اثرش به شخصيت ديگر كه يك شاعر معروف است می‌گويد عيب تو در نو آوری اين است كه برای آن حد و مرز قائل می‌شوی با اين گفته "كوكتو " نو آوری آتشی درباره وضعيت و چگونگی ادبی خودش مطرح می‌شود. او خود اذعان دارد كه هرگز هياهو برانگيز نبوده است و در شعرم نه به دنبال بيان عرفان مطلق و سياست نبودم و هرگز خود را در زمره نجات دهندگان طبقه كارگر قرار ندادم.
وی ياد آور شد: بر مبنای همين گفته آتشی او دچار نوعی تعادل در گفتار و نوشتار می‌شود و از اين رو محبوب همه طيف‌ها و جامعه می‌شود و شعرش مورد علاقه آحاد جامعه قرار می‌گيرد و ما با اين موازنه مدرن و تعديل به جا می‌توانيم كارهای آتشی را نشان بدهيم و من به اختصار به اين موضوع خواهم پرداخت.
"باباچاهی" با اشاره به اين نكته شعر از ديدگاه من يا شعر ذكر است و يا شعر فكر ادامه داد: شعر فكر، شعری است كه در پی ارايه مفهوم است و از طريق كلمات به رشته كشيده بر آن است تا معنا مشخصی را به ذهن مخاطب القاء كنند، شعر ذكر شعری زبانی است ، از ديدگاه من شعر آتشی شعر است كه ذكر و فكر در آن به هم نزديك شده‌اند.
وی ادامه داد : شعر القاء و اجرا خودش را معين می‌كند و اگر چنانچه ما ساختار، ريخت، شكل، فرم و وحدت ارگانيك شعر را نوعی فرم بدانيم.شعر آتشی گاه فرم گرا است. مثلا او در شعر" فراقی" به خوبی توانسته است از عهده فرم شعر بر بيايد.
باباچاهی با اشاره به انبوه نويسی آتشی گفت‌‏: اين انبوه نويسی شعر آتشی را ويرايش پذير می‌كند و باز فرم و نافرمی را در شعر او ممكن می‌كند. شعر آتشی در دوره‌‏ای گرايش به كلمات و اصطلاحات محلی دارد و در" آواز خاك" و "آهنگ ديگر" اين موضوع به وضوح ديده می‌شود. ولی او در" وصف گل سوری" و "گندم و گيلاس" از كلمات محلی دست بر می‌دارد و به جای آن از كلمات و عناصر مرتبط با جهان امروز در شعرش سود می‌جويد.
مولف كتاب" گزاره‌های منفرد" خاطر نشان كرد‌‏: منظور من اين است كه در شعر او نوعی تداخل يا نوعی هماهنگی مهرورزی ميان كلمات محلی و كلمات جهان امروز ديده می‌شود. به نظر من شعر او شعری معنا محور است و اين خصوصيت شعری او نه جنبه سلبی دارد و نه جنبه اثباتی. شعر آتشی بيشتر بر فعاليت معنا تاكيد دارد تا سياليت معنا‌‏. او نگران خواننده اش است اما من احترام به خواننده را در عالم هنر را قبول ندارم. او گاه ترديد می‌كند و گاه خواننده را ، ميخكوب می‌كند.
وی گفت‌‏: شعر آتشی مطبوع و خوش آهنگ است و به هيچ وجه شعرهای او در جمله شعرهای خسته كننده قرار نمی‌‏گيرد. او در شعرش گاه به جای توصيف درصدد كتمان چيزی برمی‌آيد ، البته وظيفه شاعر برجسته همواره همين است. البته به رغم مطالب انتقادی كه درباره شعر آتشی مطرح می‌شود هيچ يك نمی‌تواند از شان آفريندگی او كم كنند.
باباچاهی ياد آور شد‌‏: آتشی با انتشار "آهنگ ديگر" توجه تمام خوانندگان شعر را كه دچار كسالت شده بودند را جلب كرد و آنها را از خواب بيدار كرد او تنها كسی بود كه می‌توانست قهرمانان محلی جنوب را به اسطوره تبديل كند و به خاطره خودش بياورد. آتشی دارای قدرت و فطرت شاعرانه بی نظيری بود.

پس از آن "محمد خدادادی" به اجرای شروه خوانی به همراه نی پرداخت و پس از آن فيلمی كه از زندگی آتشی به همت موسسه كارنامه تهيه شده بود پخش شد و در ادامه "محمد محمد علی" گفت‌‏: با توجه به سن و سالم؛ شاگردی منوچهر آتشی برازنده من باشد آن زمان كه من بچه دبيرستانی بودم آتشی جزو پنج شاعر نامدار ايران بود وقتی عضو كانون نويسندگان شدم ، او هنوز جزو پنج شاعر نامدار ايران بود وقتی نيز كه در دفتر كارنامه مشغول به كار شدم باز هم او هنوز جز و پنج شاعر نامدار ايران بود، پس من شاگرد او هستم.
وی در ادامه با اشاره به پيشانی پر چروك آتشی گفت‌‏: آنكه می‌خندد هنوز خبر هولناك نشينده است در دورانی كه سخن گفتن از درختان ، كم و بيش جنايت است ، سخن گفتن در برابر وحشت‌‏های بی‌شمار خموشی گزيدن است، نفرت داشتن از فرمايگی رخساره ما را زشت می‌كند و خشم گرفتن بر بيدادگری صدای ما را خشن می‌كند. دريغا بر ما كه زمين را آماده مهربانی می‌خواستيم خود مهربان شدن را نتوانستيم.

پس از آن "جلال خسروشاهی" يكی استادان رياضی و دوستان صميمی و ديرينه آتشی به بيان خاطراتی از او پرداخت و با اشاره به اهميت شعرهای آتشی و دانش و بينش گسترده و عميق او گفت‌‏: آيا نبايد فرهنگستان ادب فارسی از آتشی به عنوان عضو پيوسته دعوت به كار می‌كرد. مسئولان با بی‌اعتنايی به او از گنجينه عظيمی نسل‌ها را محروم كردند.

محمود دولت آبادی در ادامه مراسم با اشاره به اين نكته كه در باره زندگی منوچهر آتشی حرفی نمی‌زنم چرا كه با مقوله استعمار و ارتجاع و واپس‌نگری روبرو می‌شويم. منوچهر آتشی همواره در زندگی‌اش مورد استثمار قرار گرفت.
دولت آبادی پس از آن شعری از مجموعه آيه امواج، سروده عبدالرحمان مجاهل نقی برای حاضران خواند و ادامه داد: آتشی آن‌‏قدر در دهليزهای بودن دچار بود كه سرانجام بر عليه خودش قيام كرد و ما می‌دانيم انسان در اين دهليزها كه دچار تنهايی می‌شود گاهی خودش را هم فراموش می‌كند ، بيش از آنكه در تحمل شاعر باشد ، آتشی دچار غم نان بود.
وی ادامه داد : من در دوران كودكی كه در روستا به سر می‌بردم هميشه به اين فكر می‌كردم كه آيا قرصی وجود دارد كه انسان به جای نان بخورد و ديگر احتياجی به نان پيدا نكنيم اخيرا شنيده‌ام كه چنين قرصی برای فضا نوردان درست شده است. می‌خواهم از اين مطلب به اين نكته برسم كه شايد در ته ذهن من آن زمان اين نكته وجود داشت كه آيا می‌شود كه انسان محتاج نان نباشد‌‏، شايد اگر اين وضعيت وجود داشت‌‏، آتشی نيز بهتر و بيشتر می‌ماند.
دولت آبادی گفت‌‏: منوچهر آتشی با اينكه ظاهری آشفته ، و ژوليده و خراب داشت هرگز هوش انسانی اش را از دست نداد و توانست تجلی دهنده شعر خاص خودش باشد.

پس از آن عمران صلاحی با تشكر و قدردانی از نسرين باباچاهی همسر برادر آتشی كه سالها مراقبت و پرستاری آتشی بر عهده او و خانواده‌اش بود گفت‌‏: اولين ديدار من و آتشی به دوره جوانی من زمانی كه در روزنامه "توفيق" كار می‌كردم باز می‌گردد و من جوان گمنامی بودم و آن زمان آتشی شاعری تثبيت شده بود و ما به دعوت دوست عزيزمان حسين منزوی برای شعرخوانی به زنجان رفتيم و او چنان بی‌تكبر همراه و همسفر با يك اتوبوس قراضه شد كه آن سفر خاطره بسيار جالبی است كه در آن سفر شعری نيز سروده‌ام كه بسيار مورد علاقه‌اش قرارگرفت.
وی ادامه داد: شبی كه در زنجان ميهمان منزوی بوديم آتشی كتاب آواز خاك را برای ما خواند و آن شب نيز كلی درباره شعر با هم صحبت كرديم. خاطره ديگر به زمانی باز می‌گردد كه پای او شكسته بود و در بيمارستان بستری بود من با سينا عظيم‌زاده به ديدار او رفتيم و برايش يك قصيده بلند طنز نيز سروده بودم برايش خواندم ، خيلی خوشش آمد با اينكه اگر آن شعر را برای شخص ديگری سروده بودم حتما برخورد خوبی با من نمی‌كرد شعر را از من گرفت و برای خودش نگه داشت حتی زمانی كه عصر پنج شنبه قرار بود برای او ويژه‌‏نامه‌ای منتشر كند شعر را برای چاپ به آنها سپرد بنا به مسائل بی‌تربيتی كه در آن مطرح شده بود منتشر نشد.
صلاحی افزود‌‏: بارها برای من پيش آمده كه در مطبوعات سر به سر دوستان گذاشته‌ام و اسباب ناراحتی آنها را فراهم كرده‌ام و حتی پيش آمده كه از من خواسته‌اند كه طبق قانون مطبوعات از آنها عذر خواهی كنم ولی خودشان پشيمان شده‌اند و گفته‌اند بی خيال تو می‌آيی ابرويش را درست كنی می‌‏زنی كورمان می‌كنم ، اما آتشی با اين كه بارها برايش شعر طنز سروده‌ام ، از اين شعرها استقبال می‌كرد و خودش در محافل دوستانه اين شعرها را برای دوستان می‌خواند.
اين طنز پرداز ياد آور شد: من می‌خواستم با بيان اين مطالب به سعه‌صدر آتشی اشاره كنم. ما در بيمارستان برای او آرزوی سلامت كرديم اما حيف او با رفتنش ما را غافلگير كرد و اما او هميشه با ماست و حضور دارد و شايد در يكی از همين صندلی‌ها نشسته باشد.
پس از آن علی شاه مولوی ٢ شعر يكی از آنها آغاز يك منظومه نا تمام با نام " گيومه باز ، گيومه باز" برای آخرای آتشی را برای حاضران خواند و پس از آن حامد‌هاتف و كتايون ريز خياطی از شاگردان آتشی به شعر خوانی پرداختند.



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024