سه شنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - Tuesday 23 April 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 18.01.2012, 16:40



بازتاب امروز: با سقوط پیاپی سه دیکتاتور عرب، بن علی، مبارک و قذافی و قطعی شدن سرنگونی عبدالله صالح، به نظر می رسد اتمام پروژه سوریه در دستور کار غرب و سران عرب قرار گرفته است.

اینکه حکومت سه گانه سوریه که هم اکنون به سه بخش متفاوت ریاست جمهوری و علویون، حزب بعث و ارتش تقسیم شده است و هریک از این سه بخش قصد پرداخت هزینه کمتری نسبت به دو بخش دیگر را دارد، تا چه اندازه قادر است در برابر فشارهای روزافزون داخلی و بین المللی مقاومت کند، موضوعی است که نیاز به تحلیلی مجزا دارد، اما موضوع این نوشتار تاثیر پروژه سوریه بر پروژه تهران می باشد .

در رابطه با چگونگی برخورد جمهوری اسلامی با بحران سوریه دو دیدگاه کلی در جریان متنفذ در تصمیم گیری در نظام جمهوری اسلامی وجود دارد .

دیدگاه نخست که متعلق به طیف ارزشی و بخشی از اصولگرایان می باشد معتقد است آمریکا و رژیم اسرائیل با معکوس کردن استراتژی جمهوری اسلامی در نیمه اول دهه شصت، " راه قدس از کربلا می گذرد" را به "راه تهران از دمشق می گذرد" تبدیل کرده اند. به این معنا که پروژه سقوط اسد نه بخاطر اینکه سقوط وی و روی کار آمدن اخوان المسلمین و یا سلفیون، تاثیر مستقیمی بر کاهش مقاومت علیه اسرائیل دارد حائز اهمیت است ، چرا که رژیمی سکولار نظیر حکومت بعثی سوریه از نظامی بنیادگرا نظیر جریان اخوان و یا سلفیون، تمایلات ضداسرائیلی ملایم تری دارد، بلکه سقوط اسد بخاطر نقش سوریه در سناریو ایران حائز اهمیت است.

بر اساس این دیدگاه سقوط اسد در سوریه مقدمه تمام کردن موضوع حزب الله بوده و پس از آن برخورد با جمهوری اسلامی با خیالی آسوده از قطع بازوان قدرتمند بین المللی نظام ممکن خواهد بود.

در این نگاه پروژه فعلی سوریه شبیه جنگ ۳۳ روزه تحلیل می شود و برای مقابله با طرح براندازی جمهوری اسلامی، ایجاد اخلال و متوقف کردن فرایند سقوط حکمت سوریه بسیار موثر خواهد بود.

معتقدان به این تحلیل بر این باورند که بهترین شیوه مقابله با سناریوی "راه تهران از دمشق می گذرد" عقیم کردن این طرح در گام نخست است و از این رو رویکرد یکسویه صداوسیما به حوادث سوریه قابل توجیه می باشد.

اما رویکرد دوم که پایگاه آن عمدتا در مغز متفکر دولت می باشد، براین اعتقاد است که نه تنها راه حل تهدیدات خارجی مقابله و عکس العمل متقابل نیست بلکه راه حل بحرانهای داخلی نیز در دیپلماسی نهفته است و اگر جمهوری اسلامی بتواند مسایل خود را با غرب حل کند، طبیعتا بحران ناشی از حوادث ۸۸ نیز که هم اکنون به صورتی مزمن و پنهان در جامعه درامده است قابل حل خواهد بود.

اگرچه طرح تبادل سوخت که در سال ۸۸ با پیشنهاد اولیه روسیه و آمریکا آغاز و با استقبال دولت ادامه یافت، عملا ناکام ماند، اما اظهارات مکرر رییس دولت در سفر هفتم به نیویورک نشان می دهد دست کم در حد قوه مجریه کماکان این امیدورای نسبت به حل مسایل با جهان وجود دارد.

بحران اقتصادی اخیر که ناشی از تحریم بانک مرکزی و تشدید تحریمهای شورای امنیت است و باعث شده تا ارزش پول ملی ظرف حدود ۹ ماه ۵۰ درصد کاهش یابد، استدلال دولت درباره ضرورت بکارگیری راه حل خود را تقویت می کند.

در همین راستا بود که رییس دولت در کنفرانس خبری خود در نیویورک بصراحت عنوان کرد موضع دولت در پروژه سوریه جانبداری از هیچ یک از طرفین مناقشه نیست و دولت ایران مخالف کشتار از سوی طرفین می‌باشد.

همانگونه که ملاحظه می شود این دو دیدگاه تفاوتهای بنیادینی با هم دارند، دیدگاه نخست حل بحران داخلی را در ایستادگی و مقاومت در برابر دشمنان خارجی و وحدت ناشی از تهدید بیگانه جستجو می کند و دیدگاه دوم حل مسایل داخلی را در حل مشکلات با قدرتهای جهانی می داند.

اگرچه هر دو دیدگاه به نقد یکدیگر می پردازند، دیدگاه نخست توانمندی دولت فعلی را در مذاکره و برقراری رابطه با غرب به شدت زیر سوال می برد و معتقد است به همان دلایلی که دولتهای هاشمی و خاتمی از حل مسایل میان ایران و آمریکا ناتوان بودند و با وجود قرابت فکری تفکرات توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی به پارادایمهای مقبول در غرب ، به دلیل فقدان قدرت تصمیم سازی در نظام نتوانستند مسایل میان ایران و آمریکا را حل کنند، دولت احمدی نژاد نیز به مراتب ناتوان تر از این دو دولت خواهد بود، چرا که اولا بدلیل موضع گیری های دوره نخست احمدی نژاد و حوادث سال ۱۳۸۸ وی در افکارعمومی و محافل تصمیم‌ساز غربی جایگاه مناسبی ندارد و ثانیا در موضوعات محل اختلاف نشان داده شده است که تصمیمات دولت در نظام تعیین کننده نیست.

دیدگاه دوم نیز با استناد به وضعیت اقتصادی کشور شرایط فعلی را در دراز مدت قابل تداوم نمی داند. بویژه آن که افزایش نقش آفرینی سران عرب در پروژه ایران و تداوم فشار لابی اسرائیل موجب می گردد تا غرب پروژه ایران را گام به گام به مسیر عراق و جریان نفت در برابر غذا سوق دهد و از این رو حتی در صورت موفقیت کشور در مقابله با تهدیدات امنیتی و نظامی، تهدیدات اقتصادی و اجتماعی فرسایشی عمل خواهد کرد.

در این میان شاید اشاره به دیدگاه سوم نیز خالی از فایده نباشد.

این دیدگاه که در میان شخصیتها و چهره‌های در حاشیه قدرت امروز نظام پایگاه دارد، حل بحران بین المللی کشور را تنها از مسیر داخلی ممکن می داند ، برخلاف دو دیدگاه قبلی که حل مسایل داخلی را از طریق سیاست خارجی جستجو می کند.

از نگاه رویکرد سوم ، تنها راه کاهش تهدیدات علیه نظام جمهوری اسلامی، استفاده از قدرت نرم و پشتوانه مردمی نظام است که در طول سی سال نخست عمر نظام مثمر ثمر بوده است.

طبق این دیدگاه در غیاب فضای پرنشاط و متکثر داخلی و حضور مردم در عرصه های اجتماعی نه توان نظامی و امنیتی نظام کارامد خواهد بود ونه چانه زنی های دیپلماتیک.

و به همین دلیل تغییر در فضای سرد و تقریبا یکسویه سیاسی کشور، استفاده از ظرفیتهای اجتماعی برای مقابله با تهدیدات خارجی تنها راهی است که می تواند ضامن حفظ نظام باشد.



 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024