iran-emrooz.net | Mon, 15.08.2011, 21:31
روزنامه اعتماد/ بخشهایی از گفتوگوی فارس با علی مطهری
شورای نگهبان در مجلس ششم میخواست امثال تاجزاده و بهزاد نبوی را رد صلاحیت كند اما فضای جامعه به نفع دوم خرداد و خاتمی بود، بنابراین شوراینگهبان تساهل به خرج داد. اما امروز اینگونه نیست و آنها بسیار دقیق عمل میكنند. بر همین اساس چنین افرادی امكان ورود به انتخابات را ندارند؛ از این رو كسانی كه تایید صلاحیت میشوند، شبیه اصلاحطلبان فعلی مجلس هشتم خواهند بود، یعنی تیپ پزشكیان و خباز و اینها ساختارشكن نیستند، افرادی متدین و عاقلند. البته دولت فعلی نیز از نظر فرهنگی خیلی با آنها فرق ندارد.
كبریت بیخطر
تصور من در آن زمان این بود كه ممكن است افرادی تندرو مثل بهزاد نبوی و تاجزاده مجلس را به دست بگیرند اما وقتی وارد مجلس شدم دیدم اصلاحطلبان موجود در مجلس هشتم كبریت بیخطر هستند.
حزب اعتمادملی معتدلتر بود؛ البته عملكرد شخص آقای كروبی بعد از انتخابات 88 یك مساله جداست اما بطور كلی آنها معتدلتر بودند. كروبی هم كسی بود كه در مجلس ششم در مقابل برخی افراطگریها ایستاد. شاخصه اصلی اصلاحطلبان تاكید بر مباحثی همچون آزادی بیان و حقوق شهروندی بوده و جریان اصولگرایی بحثهای اعتقادی و سایر ارزشها را دنبال میكرد، به این معنی كه اصلاحطلبان بر مسائلی مثل آزادیبیان و حقوق شهروندی تاكید داشتند و اصولگرایان بر اجرای احكام اسلام و توجه به ارزشهای اسلامی، اما در دولت دهم اختلاف فرهنگی اصولگرایان و اصلاحطلبان از بین رفته و همه لیبرال شدهایم و فقط مسائلی مانند آزادی بیان و حقوق بشر و حقوق شهروندی مورد اختلاف است.
شاید تفاوتی در نگاه فرهنگی ما وجود داشته باشد وگرنه قائل به وجود دیوار بین اصولگرایان و اصلاحطلبان نیستم. این موضوع را كه بطور كلی با اصلاحطلبان مخالف هستم قبول ندارم. درباره آزادیبیان و آزادیهای اجتماعی بود كه اصلاحطلبان در این زمینه باز و اصولگرایان بسته عمل میكردند.
اصولگرایان به آزادی بیان اعتقاد ندارند
بخشی از اصولگرایان عملا آزادی بیان را متاسفانه قبول ندارند. كمكم متوجه شدم كه تیپ خاصی در اصولگرایان وجود دارد كه با نوع برداشت خود از ولایت فقیه و آزادی بیان، برای انقلاب اسلامی مضر هستند الان فقط مساله آزادی بیان بین این دو جریان باقی است، یعنی اصلاحطلبان بر آن تاكید دارند و اصولگرایان اینگونه نیستند و بخشی از این مساله بر میگردد به نوع نگاهی كه این دو گروه به اصل ولایتفقیه دارند به عقیده من اصلاحطلبان به آزادیبیان و حقوق شهروندی اعتقاد بیشتری دارند و اصولگرایان برداشت كاملی از این دو مقوله ندارند. البته این امر تا حدی به نوع برداشت آنها از اصل ولایتفقیه برمیگردد. بخشی از اصولگراها به بهانه اینكه ما نباید جلوتر از رهبری حركت كنیم در واقع معتقدند كه التزام به ولایتفقیه به معنای عدم اظهارنظر است. اصلاحطلبان همانگونه كه برای آزادی بیان شعار میدهند، در عمل هم نشان دادند كه به شعار خود پایبند هستند. در دوره خاتمی گذشته از برخی تندرویها درباره آزادیبیان و آزادیهای اجتماعی و اینكه لفظ آزادی گاهی به معنی «بیبندوباری» تلقی شد، اما از نظر اینكه شهروندان میتوانستند انتقادات خود به مسوولان را ابراز كنند، واقعا فضا خوب بود؛ انتقاد از رییسجمهور و بعضا انتقادهای تند به آسانی انجام میشد. البته در دولت نهم و در چند ماه اخیر دولت دهم نیز فضای انتقاد قابل قبول بوده است.
در مراسم سحابیها خوب رفتار نكردیم
در مجموع، آزادی بیان درباره نهضت آزادی به خوبی رعایت نشد. پس از فوت سحابی هم اجازه ندادند كه آنها تشییع جنازه درستی انجام دهند یا مجلس ترحیم بگیرند. ممكن است یك عده عادی نیامده بودند اما چه اشكالی دارد مراسم بگیرند و چند شعار هم بدهند؟ مگر پایههای نظام ما اینقدر سست است كه از این امور بترسیم؟ در مراسم سحابی ظاهر قضیه مجلس ترحیم بود، حال اگر جمع میشدند و شعار هم میدادند، مردم خودشان قضاوت میكردند كه آیا آنها بهدنبال ترحیم هستند یا مساله دیگری. اگر خواستند آتش بزنند و تخریب كنند، آنگاه نیروی انتظامی باید جلوی آنها را بگیرد و برخورد جدی داشته باشد. نباید قصاص قبل از جنایت كرد. همین باعث شده كه هنوز قضیه تمام نشود، برای اینكه اجازه نمیدهیم اینها حرف بزنند.
راهپیمایی ۲۵ خرداد، آرام و خودجوش بود
چه كسی گفته كه مردم در راهپیمایی سكوت به بسیج حمله كردند و مردم را كتك زدند و اموال عمومی را تخریب كردند؟ راهپیمایی ۲۵ خرداد كه آرام بود. البته معلوم نیست چه كسانی در پایان آن موجب آن اتفاقات شدند. ۲۵ خرداد مردم عادی كاملا خودجوش آمده بودند. موسوی بیانیه هم نمیداد، مردم میآمدند، یك عده واقعا شبهه داشتند. ساعتش را افراد دیگر معین میكردند. این آمادگی در تعداد بسیاری از مردم تهران وجود داشت و در فیلمهای آن زمان نیز مشخص است كه خانوادههای متدین و زنان چادری و بچههای كوچك هم حضور داشتند. آنها اعتراض داشتند و معتقد بودند باید حرف بزنند و از اینرو مساله را عادی نگاه میكردند. اما از ۲۹ خرداد به بعد كه رهبری به صراحت اعلام موضع كردند، قبول دارم كه آنها ۳۰ خرداد نباید بیرون میآمدند. اما تا پیش از ۳۰ خرداد عكسالعمل مردم طبیعی بود چرا كه واقعا برخی فكر میكردند تقلب شده است و اینكه بخواهیم بگوییم برنامه و توطئه بوده، درست نیست.
سبزها فكر میكردند رهبری طرف آنها را میگیرد
آن زمان خیلی از مردم نظر رهبری را نمیدانستند و حتی فكر میكردند رهبری با آنهاست، تا اینكه در نماز جمعه ۲۹ خرداد مواضع رهبری مشخص شد. پیش از آن بسیاری از سبزها منتظر بودند ببینند آقا چه میگوید و معتقد بودند ایشان از آنها تا حدودی حمایت خواهد كرد. مقام معظم رهبری گفتند ملاك، نظر شورای نگهبان است. بنابراین سبزها فكر میكردند بالاخره رهبری یك مقدار طرف آنها را میگیرد و گمان نمیكردند كه ایشان محكم موضع بگیرند. هنوز نظر قانون مشخص نشده بود. نباید از همه مردم در یك حد انتظار داشت. ممكن است شما با اشاره رهبری حرفی را قبول كنید، ولی دیگری تا قانع نشود قبول نكند. اولا رهبری این مساله را به نظر شوراینگهبان موكول كردند. من فكر میكنم كه آنها گمان میكردند كه اعتراض آرام منافاتی با نظر رهبری ندارد. نگاه نكنید به اینكه این مسائل بعدا به درگیری كشیده شد. آنها طبق آنچه كه دیده بودند، فكر میكردند تقلب شده است و این حالت در تهران بیشتر بود، قطع نظر از اینكه آیا موسوی و كروبی برنامه داشتند یا خیر.
چرا رایگیری تمام نشده گفتند احمدینژاد پیروز شد؟
در حالیكه شعب اخذ رای مشغول رایگیری بود، اعلام شد آقای احمدینژاد پیروز انتخابات است. بخش بزرگی از تهران اینگونه بود كه فكر میكرد موسوی پیروز انتخابات است؛ اشتباه آنها این بود كه فكر كردند كل ایران به این شكل است. دولت چرا باید اشتباه كند و ساعت ۲۲ همان روز اعلام پیروزی كند؟ آنها گفتند قبل از موسوی ما باید اعلام پیروزی كنیم. خبرگزاری فارس اعلام كرد كه احمدینژاد پیروز شده است. چه اشكالی داشت كه مانند دفعات قبل آرای تهران كمكم خوانده میشد؟ باید آرام آرام رایها تا چند روز بعد خوانده میشد تا هیجانات فروكش كند. تعداد قابل توجهی از مردم تهران به دلیل نوع اعلام نتیجه احساس كردند كه تقلب شده است. البته حرفهای آن آقایان نیز این حس را تشدید كرد. آن گروه از مردم فكر میكردند حقشان خورده شده و به همین خاطر به شكل خودجوش اعتراض داشتند.
موسوی سكوت میكرد، باز مردم اعتراض میكردند اگر سكوت میكرد باز هم آنها اعتراض داشتند چرا كه مساله برای برخی مردم عادی مبهم بود. ولی قطعا بحران این مقدار دامنه پیدا نمیكرد.
خاتمی كه پیروز شد در سال ۷۶ كسی اعتراض نداشت بلكه برخی اعجاب داشتند كه چگونه اختلاف فاحش رای پدید آمد كه علت آن، نوع تبلیغات صدا و سیما بود. مناظره آغاز فتنه بود و آقای هاشمی به خاطر عدم واكنش مسوولان مربوط و اجازه نیافتن برای پاسخگویی در صدا و سیما آن نامه را نوشت. البته ایشان قبلا نامه را برای رهبری ارسال كرده بود ولی نامه را دیر به ایشان داده بودند. خود رهبر فرموده بودند كه زمانی نامه را به من دادند كه داشتم آن را در سایتها مطالعه میكردم. به هر حال فكر نمیكنم كه اگر این نامه نبود بحران هم ایجاد نمیشد. بحران عدم اعتماد در بخشی از مردم وجود داشت و ریشه آن هم مناظره كذایی و عدمعكسالعمل مقامات مسوول بود.
نامه هاشمی حرف دل مردم بود
هاشمی در تیر ۸۴ معتقد بود سپاه و بسیج انتخابات را سازماندهی كردند. درست و غلط آن مطلب دیگری است، اما نگفت كه تقلب شده است. نامه آقای هاشمی در ۸۸ هم حرف دل بسیاری از مردم بود و موجب آرامش آنها شد و هم اثر منفی، ولی بههرحال عكسالعمل مناظره محسوب میشد. یعنی وقتی آقای هاشمی خواست جواب مناظره را در صدا و سیما بدهد به او اجازه ندادند، بنابراین كسی كه مظلوم واقع میشود باید فریاد بزند.
اگر موسوی اسم محصولی را برد
اگر موسوی اسم محصولی را برد وزیر دولت احمدینژاد بود اما هاشمی چه زمانی گفت من حامی موسوی هستم؟ آیا شما در مناظره حق داری به حامی كاندیداها حمله كنی؟ موسوی گفت چرا محصولی را انتخاب كردید چون محصولی وزیر احمدینژاد بود. خب، گفتند وقتی دولت این همه از عدالت دم میزند چرا باید چنین وزیری در كابینهاش باشد؟ كمیسیون اصل ۹۰ هیچگاه چنین نگفت كه درآمدهای محصولی مشروع است و آن پرونده مفتوح است.
" width="640" />