iran-emrooz.net | Sun, 07.08.2011, 8:59
گفتوگوی «اعتماد» با محسن آرمین
علیرضا خامسیان
كسانی كه قبلا با محسن آرمین گفتوگو كردند وقتی اكنون پای صحبتهای او مینشینند تفاوت فاحشی میان این فعال سیاسی اصلاحطلب با گذشتهاش نمیبینند. همچنان با شور و حرارت صحبت میكند. البته تفاوت دراین است كه اولویتهای اصلاحطلبان را در مقطع فعلی به مانند گذشته نمیداند و به همین دلیل است كه میگوید «اصلاحطلبان اگر به قدرت برسند، فراتر از شعارهایی نظیر اجرای بیتنازل قانون اساسی باید بازسازی اخلاقی اجتماعی و احیای اعتماد عمومی را كانون اهتمام خود قرار دهند.»
آرمین كه روزگاری نایبرییس مجلس ششم بود ترجیح میدهد در مقابل این سوال كه این روزهایش چگونه میگذرد سكوت كند؛ سكوتی كه نشان از روزگار نه چندان مطلوب سخنگوی یكی از احزاب مطرح اصلاحطلب دارد كه مدتی است با حكم انحلال روبرو شده است. آرمین در این گفتوگو از انحطاط اجتماعی و فروپاشی اخلاقی بشدت اظهار نگرانی میكند.
همدلی مردم با اصلاحطلبان در زمان حضور آنها در عرصه قدرت بیشتر بوده یا در مقطع فعلی كه در قدرت حضور ندارند. به شخصه معتقدم در مقطع فعلی بیشتر است، این نظر را قبول دارید؟
با شما موافقم. برای درك بهتر این واقعیت كافی است به وضع كنونی جامعه نظری بیندازیم. گمان نمیكنم هیچ ناظر منصف و بیطرفی در این واقعیت تردید داشته باشد كه در حال حاضر جامعه ما نامساعدترین شرایط را در سی سال گذشته تجربه میكند. در حال حاضر یكی از بالاترین نرخهای تورم و گرانی و بیكاری را تجربه میكنیم. آمارهای رسمی از كمترین میزان ایجاد اشتغال سالانه در دو دهه اخیر خبر میدهند. نرخ رشد اقتصادی و توسعه و آبادانی كشور با وجود درآمدهای نفتی سرشار در سالهای اخیر به حد یك یا دو درصد رسیده و برای سال جاری نرخ رشد صفر یا منفی پیشبینی میشود. آمارها و شاخصهای اقتصادی چنان ناامید كننده هستند كه بانك مركزی اكنون چند سالی است از ارایه آمار تورم و بیكاری و نرخ رشد اقتصادی خودداری میكند. امكان برخورداری و استفاده از درآمد حاصل از فروش نفت هر روز مشكلتر میشود. مطالبات چهل میلیارد دلاری از چین و هند و كرهجنوبی و... بابت فروش نفت و عدم امكان دریافت ارز آن اكنون به یك معضل بزرگ تبدیل شده است. وضع ناگوار حاكمیت قانون در حال حاضر با هیچ دورهیی قابل مقایسه نیست. بیشترین میزان تخلف از قانون بودجه در سالهای گذشته از حد پانزده درصد تجاوز نمیكرده است اما امروز مجلس تخلف ۶۳ درصدی از قانون بودجه را گزارش میكند. این امر نوعی به هم ریختگی و بیضابطگی و عدم روالمندی را بر كشور حاكم كرده است. رییس كل بانك مركزی از وضع سختتر اقتصادی در آینده خبر میدهد و مردم را به آمادگی برای شرایط شعب ابوطالب دعوت میكند. از نظر اجتماعی نیز وقایع تاسفبار و نیز آمارهای تكاندهنده رشد فساد و ناهنجاریهای اجتماعی حكایت از آن دارد كه امنیت اجتماعی و اخلاقی جامعه به وضع هشداردهندهیی رسیده است.
البته مردم عادی كمتر به تحلیل شرایط میپردازند...
بله، تحلیل و ارزیابی و پیشبینی بیشتر كار نخبگان است. مردم عادی عموما از طریق آثار ملموس سیاستها و برنامهها بر زندگی روزمره خود داوری میكنند. مادام كه آثار و نتایج برنامهها و رویكردهای خطا و اشتباه در عرصههای اقتصادی و اجتماعی و نیز سیاست خارجی خود را در زندگی مردم نشان نداده بود، مقایسه میان كارنامه اصلاحطلبان و اصولگرایان برای عموم مردم چندان كار سادهیی نبود اما امروز پس از شش سال كه آثار آن سیاستها و برنامهها در زندگی روزمره مردم به خوبی خود را نشان میدهد امكان چنین مقایسهیی را فراهم آورده است. نتایج چنین مقایسهیی كاملا روشن و بیابهام است. آنچنان روشن كه حامیان و شركای سابق كه همواره از روند امور دفاع كرده و مطلوبترین تصاویر را از وضع كشور برای مردم تصویر میكردند، امروز حاضر نیستند مسوولیت وضع موجود را بپذیرند و آن را به گردن یكدیگر میاندازند. از این رو میتوان به یقین گفت مقبولیت اجتماعی اصلاحطلبان بسیار افزایش یافته است.
چه دلیلی برای این ادعایتان دارید...
ببینید، با وجود تبلیغات شبانهروزی نابرابر و یكسویه، مجموعه شرایط اقتصادی و اجتماعی و نیز تحولات داخلی و بینالمللی و شرایط محیطی موجب شده است نه تنها اهداف صحنهگردانان تبلیغات مذكور تامین نشود بلكه برعكس اصلاحطلبان به عنوان یك نیروی موثر سیاسی اجتماعی به شاخص انتخابات آزاد تبدیل شوند. این حقیقت چنان آشكار است كه عناصر معتدل و عاقلتر جریان اصولگرا نیز پذیرفتهاند بدون حضور اصلاحطلبان در انتخابات نمیتوان افكار عمومی را به مشاركت گسترده قانع ساخت.
مهمترین كار ناكردهیی كه اصلاحطلبان زمانی كه در قدرت بودند و نكردند چه بود و اگر محسن آرمین و همفكرانش بار دیگر به قدرت برگردند اولویت كاریشان چه خواهد بود؟
بررسی ناكردهها و اثر آن بر سلب اعتماد افكار عمومی زمانی موثر است كه یك حزب و جریان سیاسی در یك فرآیند رقابت دموكراتیك قادر به كسب آرای كافی از جامعه نشده و شكست بخورد. در چنین مواقعی بررسی ناكردهها و تلاش برای جبران آن برای جلب مجدد افكار عمومی اهمیت پیدا میكند. اما فراموش نكنیم كه اصلاحطلبان در یك فرآیند دموكراتیك از صحنه قدرت كنار نرفتند. تنها در یك وزن كشی سیاسی دموكراتیك است كه یك نیروی سیاسی میتواند قضاوت افكار عمومی را نسبت به كارنامه خود ارزیابی كند. بنابراین در غیاب چنین آزمون دموكراتیكی هرگونه اظهارنظر درباره كردهها و ناكردهها چندان دقیق نخواهد بود و ارزش چنین اظهارنظرهایی از حد اظهارنظرها و یافتههای فردی فراتر نخواهد رفت.
یعنی شما از تمام عملكرد اصلاحطلبان در زمانی كه در حاكمیت بودند دفاع میكنید؟
نمیخواهم بگویم اصلاحطلبان عملكرد قابل نقدی نداشتهاند برعكس نكات قابل نقد فراوان است. اما اینكه این عملكردهای قابل نقد تا چه حد و به چه میزان بر پایگاه اصلاحطلبان موثر بوده و توانسته نقاط مثبت عملكردهای ایشان را تحتالشعاع قرار داده و از پایگاه اجتماعی ایشان بكاهد، به گمان من در غیاب یك وزن كشی سیاسی دموكراتیك امری مجهول است.
در عین حال اما میتوان از اولویتهای اصلاحطلبان در صورت دستیابی مجدد به قدرت سخن گفت زیرا شرایط سیاسی اجتماعی امروز با گذشته یكسان نیست. در این شش سال تحولات شگرفی در عرصه سیاست و اجتماع رخ داده و شرایط تغییر كرده است بنابراین طبعا اولویتهای اصلاحطلبان در صورت به دست گرفتن قدرت نمیتواند همان اولویتهای گذشته باشد.
به گمان من جامعه ما در حال حاضر پیش و بیش از بازسازی اقتصادی نیازمند یك بازسازی اجتماعی و اخلاقی است. مشكل ما در حال حاضر به مراتب فراتر از ساختارهای اقتصادی منهدم شده نظیر شوراهای پولی و اقتصادی و سازمان برنامه و بودجه منحل شده یا كاهش ظرفیت تولید نفت به دلیل استحصال بی رویه و عدم سرمایهگذاری برای صیانت از چاههای نفت یا ركود و توقف پروژههای عسلویه و عقبماندگی چند دهه از قطر در بهرهبرداری از میدان گازی مشترك یا بیكاری و گرانی و نرخ تورم بالا و نرخ رشد در حد صفر و... است. ما در حال حاضر با یك انحطاط اجتماعی و فروپاشی اخلاقی روبرو هستیم كه آثار آن را میتوان در گسترش فرهنگ خشونت، جامعه مشاهده كرد. دروغ و ریا و بیاخلاقی و طی سالهای اخیر ضربات كاهنده و كاری خود را بر پیكره اخلاق و امنیت اجتماعی وارد ساخته است و خشونت به جامعه تزریق شده است. بازسازی اقتصادی و جبران عقبماندگیهای ایجاد شده در گرو بازسازی اخلاقی و اجتماعی و احیای اعتماد از دست رفته اجتماعی است. به گمان من اصلاحطلبان اگر به قدرت برسند، فراتر از شعارهایی نظیر اجرای بی تنازل قانون اساسی باید بازسازی اخلاقی اجتماعی و احیای اعتماد عمومی را كانون اهتمام خود قرار دهند.
البته باید بگویم وقتی در اینجا از اولویت و مقدم داشتن بازسازی اخلاقی و اجتماعی سخن میگوییم، مقصود تقدم و اولویت زمانی نیست بلكه مقصود توجه به كانونیترین موضوع مقوم بحران است كه سایر فعالیتها باید حول علاج این مشكل آن سامان یابد.
شاید این روزها شنیده باشید كه بخشی از جریان محافظهكار از توبه و ندامت اصلاحطلبان برای حضور در عرصههای گوناگون از جمله انتخابات صحبت میكنند، از طرف دیگر بخشی دیگری از محافظهكاران كه غالبا در طیف محافظهكاران سنتی تقسیمبندی میشوند اصلاحطلبان را یك واقعیت میدانند و از لزوم شركت آنها در انتخابات سخن میگویند. این دو موضع متناقض را چگونه تحلیل میكنید، آیا واقعا حكومت به اصلاحطلبان نیاز دارد.
اصولگرایان دو دسته هستند. اصولگرایان افراطی و غیرواقعبین بیش از مشاركت فراگیر مردم به حفظ قدرت و نتیجهگیری از هزینههایی كه تاكنون كردهاند، میاندیشند. آنان حتی به لطمه دیدن امنیت ملی در اندیشه حفظ قدرت خویشند. از این رو بهترین انتخابات از نظر ایشان انتخاباتی با نتایج معین و تضمین شده است. اینها همانها هستند كه برای اصلاحطلبان تعیین تكلیف میكنند و آنان را به توبه میخوانند و ادعا میكنند هیچ نیازی به حضور اصلاحطلبان در انتخابات ندارند. تكلیف آنها با دیگران روشن است. از نظر ایشان در هر ایستگاه باید گروهی از قطار انقلاب پیاده شوند و انقلاب خالصتر شود. مساله آنها فقط اصلاحطلبان نیستند، آنها با هر جریان متفاوت با خود و نه لزوما ضد خود مشكل دارند. بعد از پیاده شدن هر گروه در ایستگاه بعد نوبت به گروهی دیگر خواهد رسید.
اما گروه دوم كه واقعبینتر هستند و نگاهی مصلحتاندیشانهتر دارند، با توجه به شرایط بحرانی داخلی و خارجی معنا و اهمیت انتخابات پرشور را میفهمند و میدانند برگزاری چنین انتخاباتی بدون حضور اصلاحطلبان ممكن نیست.
موضع اصلاحطلبان در برابر دیدگاه دوم چیست؟
از نظر اصلاحطلبان مشكلات كشور در چارچوب مناسبات درون نخبهیی حل نمیشود، بلكه حل مشكلات در گرو تغییر نگاه به مقوله قدرت و مناسبات میان حكومت و جامعه و مشاركت نهادینه و تضمین شده مردم در قدرت است.
بخش عمدهیی از اصلاحطلبان میگویند در صورت تحقق خواستههای آقای خاتمی در انتخابات پیش رو شركت میكنند، نگاه اصلاحطلبان به انتخابات، مجلس چگونه است؟ در مقاطع قبلی انتخابات، اصلاحطلبان میگفتند در صورت عدم برگزاری انتخاباتی آزاد هیزم انتخابات نمیشویم ولی در نهایت لیست موسوم به اصلاحطلبان منتشر میشد و افكار عمومی میگفتند این یك بلوف و ژست سیاسی است، نظر شما چیست؟
ابتدا باید درباره تعبیر «خواستههای آقای خاتمی» كه در سوالتان اشاره كردید نكتهیی را یادآور شوم. شروطی كه آقای خاتمی مطرح كردند به هیچوجه خواستهها و مطالبات آقای خاتمی نیست. اساسا شرط هم نیست. در جایی دیدم كه برخی سخنان آقای خاتمی را كف مطالبات اصلاحطلبان مطرح كردهاند. به نظر من چنین برداشتی صحیح نیست. آنچه آقای خاتمی مطرح كرده است شرایط و لوازم منطقی یك انتخابات سالم و منصفانه است. شرایط و لوازمی كه بدون آنها مشكل بتوان آنچه را كه برگزار میشود انتخابات نامید. پایان دادن به فضای امنیتی نظامی، آزادی مطبوعات و احزاب منتقد، بیطرف بودن مرجع نظارت برانتخابات كه آقای خاتمی مطرح كردهاند لازمه یك انتخابات واقعی است. از این رو مخالفت با این شرایط به معنای عدم اعتقاد و فقدان اراده لازم برای برگزاری یك انتخابات سالم و منصفانه است. جریان حاكم در تبلیغات خود نكات مطرح شده از سوی آقای خاتمی را به عنوان پیششرطهای سیاسی اصلاحطلبان برای شركت در انتخابات معرفی میكند. هدف از این وارونهنمایی هم روشن است. آنها نمیتوانند صریحا بگویند ما حاضر به دادن آزادی به احزاب و مطبوعات نیستیم. نمیتوانند بگویند شرایط امنیتی- نظامی باید ادامه یابد. نمیتوانند صریحا بگویند انتخابات باید زیرنظر مرجع ناظر وابسته و غیرمستقل برگزار شود، از این رو نكات مطرحشده از سوی آقای خاتمی را پیششرط معرفی میكنند تا بتوانند صورت مساله را تغییر داده و در پاسخ بگویند ما هیچ پیششرطی را نمیپذیریم.
درباره بلوف بودن یا نبودن موضع خاتمی تحولات ماههای آینده حقیقت را آشكار خواهد ساخت. اما یك نكته روشن است و آن اینكه در دورههای گذشته هیچگاه یك مقام نظامی برای سیاسیون تعیین تكلیف نمیكرد و مدعی دادن مجوز ورود به انتخابات به این و آن نمیشد. بنابراین باید پذیرفت شرایط امروز ما ماهیتا با شرایط گذشته متفاوت است. مساله امروز اصلاحطلبان اصل انتخابات است درحالی كه در گذشته چنین اصلی كمابیش مفروض گرفته میشد و تنها نسبت به مخدوش شدن آن ابراز نگرانی میشد.
آقای آرمین، برخی معتقدند حذف اصلاحطلبان هیچ پیامدی برای حاكمیت ندارد، واقعا همینطور است؟
ببینید، مشكلات كشور ناشی از این یا آن شخص نیست و با رفتن این یا آن شخص هم حل نمیشود. مشكلات كشور ناشی از نگاه به مقوله قدرت و مناسبات موجود در عرصه قدرت است. مشكل كشور فقدان مناسبات دموكراتیك در حوزه قدرت و روابط میان حكومت و جامعه است. نقطه عزیمت حركت به سوی حل ریشهیی مشكلات كشور برگزاری انتخاباتی آزاد و مشروعیتآفرین است. متقابلا هرچه بر وضع موجود لجوجانه تاكید شود و به سمت مناسبات غیر دموكراتیكتر حركت شود مشكلات پیچیدهتر و اوضاع بحرانیتر میشود. حذف اصلاحطلبان و تن ندادن به انتخاباتی آزاد و منصفانه بویژه با توجه به شرایط داخلی و خارجی كنونی نه تنها مشكلی از گره بحران باز نمیكند بلكه این گره را كورتر خواهد كرد. برخی بویژه اصولگرایان سنتی تصور میكنند با تغییر دولت و رفتن این و آمدن آن مشكل حل میشود. آنها از این حقیقت غفلت میكنند كه دولت فعلی خود معلول مناسبات ناسالم حاكم بر عرصه قدرت است و نه عامل آن. بنابراین تا چنین نگاه و ساختار معیوبی وجود دارد، امید به اینكه با آمدن فرد یا گروه جدید مشكلات كاهش مییابد، امیدی واهی است و در صورت تغییر این نگاه خواسته و مطلوب اصلاحطلبان محقق خواهد شد و دیگر مهم نیست كه آنها در قدرت باشند یا نباشند.
در یكسال گذشته درگیری درونگروهی اصولگرایان بیشتر شد، شما مهمترین چالش درونی اصولگرایان را در چه میدانید؟
مهمترین چالش درونی اصولگرایان در سطح حاكمیت مقوله قدرت است. در حال حاضر در سطح حاكمان سهمخواهی و تصاحب بیشتر قدرت تحولات سیاسی را رقم میزند. همین نگاه و رویكرد آنان را در سطح جامعه با چالشهای دیگری مواجه ساخته است.
فكر میكنید احتمال ائتلاف اصولگرایان منتقد با اصلاحطلبان وجود دارد؟
قبلا گفتم، مساله اصلاحطلبان این جناح یا آن جناح، این فرد یا آن فرد در جریان حاكم نیست تا با یكی علیه دیگری ائتلاف كند. اختلاف اصولگرایان با یكدیگر البته جدی است اما این اختلاف بر سر قدرت است و نه نوع نگاه به مقوله قدرت. آنها در نوع مناسبات و نگاه به قدرت با یكدیگر مشتركند. تفاوت اصولگرایان منتقد با شركای افراطی خود تنها این است كه به دلیل پارهیی مصلحتاندیشیها بسته بودن بیش از حد دایره قدرت را خطرناك میبینند و ضمن اعتقاد به حفظ قدرت در دایره نخبگان وابسته به قدرت، توصیه میكنند این دایره اندكی بازتر شود. این تفاوت یك تفاوت ماهوی نیست و نمیتواند موجب شود كه اصولگرایان منتقد را دارای هویتی متفاوت از شریكان افراطیشان بدانیم. وقتی اختلاف اصلی بر سر قدرت بود مصلحت قدرت نیز هرجا اقتضا كرد مخالفت و انتقاد جای خود را به سكوت یا سازش میدهد. كما اینكه شش سال از تمام عملكردها و سیاستها و مواضع مخرببخش افراطی حمایت كردند ولی به خاطر حفظ قدرت و موقعیت آگاهانه بر آن سرپوش گذاشتند و در ماههای اخیر كه از یك سو نتایج آن سیاستها و عملكردها آشكار شده و از سوی دیگر بر اثر یك اشتباه تصادفا موضع افراطیون تضعیف شده است، از آن تبری میجویند و همان انتقادهای اصلاحطلبان در این شش سال گذشته را تكرار میكنند. اما آنها در همین انتقادها و مخالفتها نیز جدی نیستند زیرا میبینیم در این انتقادها برخلاف نامشان همچنان عملگرایانه رفتار میكنند و به تناسب شرایط روز گاه تند و هیجانی عمل میكنند و گاه كند و گاه حتی ابراز اتحاد و همسویی میكنند. نمونه آن هم اینكه گاه از دروازه تو نمیروند و به هیچ كاندیدای پیشنهادی برای وزارتخانهها حتی اگر صلاحیتهای لازم را داشته باشد رای اعتماد نمیدهند و یكصد امضا برای سوال و استیضاح جمع میكنند و روزی دیگر كه مصلحت اقتضا میكند از سوراخ سوزن تو میروند و بدون در نظر گرفتن صلاحیتها به كاندیداهای وزارت رای میدهند آن یكصد امضا نیز به فراموشی سپرده میشود. گویی كه اصلا سوال در میان نبوده است. به گمان من مادام كه چنین نگاه و رویكردی بر اصولگرایان منتقد حاكم است، جابهجایی قدرت در سطح جبهه اصولگرایان هیچ مشكلی از كشور را حل نخواهد كرد بنابراین امكان ائتلاف اصلاحطلبان با چنین نیرویی منتفی است.
در عین حال باید بر این نكته نیز تاكید كنم كه ائتلاف غیر از گفتوگو و مذاكره برای تبیین دیدگاهها و درك همدلانهتر مواضع است. به گمان من اصلاحطلبان همواره میتوانند و باید با هدف روشنگری و درك صحیحتر ریشه مشكلات كشور با اصولگرایان غیرافراطی بویژه عناصر منصفتر و فهیمتر ایشان رابطه و گفتوگو داشته باشند.
" width="640" />