iran-emrooz.net | Fri, 15.01.2010, 19:07
منبع: وب سایت تا آزادی روزنامهنگاران زندانی
چرا روزنامهنگاران این روزها تحت بدترین شرایط و فشارها زندگی میکنند. چرا آنها بیش از همه قشرهای نخبه کشور و حتی فعالان سیاسی دستگیر و روانه زندان میشوند و چرا آنها به سنگینترین حکمهای قضایی محکوم میشوند؟ اینها سوالاتی است که ذهن خیلی از روشنفکران، نخبگان سیاسی و بیش از همه خود روزنامهنگاران را به خود مشغول کرده است. بعد از انتخابات ریاست جمهوری شاهد موج وسیع دستگیری روزنامهنگاران بودیم.
روزنامه نگارانی که وظیفه شغلی شان اطلاع رسانی است وظیفهای که در همه زندگی حرفهای شان آموختهاند اینکه وقایع را بدون کم و کاست و موضع گیری فقط گزارش کنند. اما پاسخ آنها از سوی حکومت بیکاری، دستگیری و زندانهای طولانی مدت بوده است. حکمهای اخیر روزنامهنگاران زندانی چون بهمن احمدی امویی روزنامهنگار اقتصادی به هفت سال و چهارماه حبس و همچنین سعید لیلاز دیگر تحلیل گر مسائل اقتصادی به نه سال زندان و … گاه باورش هم در ذهن نمیگنجد و این سوال را باز هم پررنگ تر میکند. اینکه چرا ایران با ۴۲ روزنامهنگار زندانی بزرگترین زندان روزنامهنگاران جهان نام گرفته و روزنامهنگاران در آن سنگین ترین هزینههای مادی و معنوی را میپردازند. کارشناسان و روزنامهنگاران در پاسخ به این سوالها نظرهای متفاوتی دارند.
غیبت اجباری روزنامهنگاران
«روزنامهنگاران را آزاد کنید و سیاستمداران اقتصاددان شده و تاجر شده را به زندان بیندازند.» تقی آزاد ارمکی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران این را میگوید و در ادامه در تحلیل خود درباره صدور حکمهای سنگین برای روزنامهنگاران دربند تاکید میکند : «که شرایط جامعه به گونهای شده که سیاستمداران کار سیاست را رها کردهاند و فکرشان متوجه اقتصاد و تجارت شده و این روزنامهنگاران بودهاند که عرصه خالی سیاست را پر کردهاند.»
این جامعه شناس تحلیلهایش را از مفهومی به نام غیبت اجباری آغاز میکند: «زندانی شدن روزنامهنگاران نوعی غیبت اجباری است و میخواهند کاری کنند تا روزنامهنگاران نتوانند به زندگی برگردند.»
او میگوید: «به نظر میرسد در جامعهی ما، روزنامهنگاران و کسانی که به بیان زوایای امور میپردازند در شرایطی که نیاز به نظر نیست؛ باید غایب شوند. اگر روزنامهنگاران خودشان اوضاع را آنطور که در جریان است قبول میکردند دیگر نیازی به غیبت اجباری برای آنها وجود نداشت. به دلیل عدم قبول غیبت اجباری است که زندانی شدهاند و برای اینکه امکان اقدامهای بعدی برایشان سلب شود سرعت در صدور حکم و آن هم احکامی بسیار سنگین مطرح میشود.»
اما چرا روزنامهنگاران زندانی میشوند؟ تحلیل این جامعه شناس برای جواب به این سوال به درست عمل نکردن سیاسیون در جامعه باز میگردد: «به نظر میآید روزنامهنگاران به دلیل عدم کارآیی کنشگران سیاسی در ایران، سیاسی شدهاند و بیشتر کنش سیاسی داشتهاند تا کنش فکری و مطبوعاتی. روزنامهنگاران به دلیل بیان سخن سیاسی است که زندانی شدهاند. اگر سیاستمداران در ایران کنش سیاسی میداشتند دیگر روزنامهنگاران نمیبایستی کنش سیاسی داشته باشند.
در این شرایط وقتی گروهی کارشان را به خوبی انجام نمیدهند دیگران متعهد به انجام کار هستند. این مانند نوع حضور سیاستمداران در حوزه اقتصادی است. چون تجار در حوزه اقتصادی کار خود را درست انجام نمیدهند سیاستمداران متعهد به انجام امور اقتصادی شده و بیشتر سیاستمداران برای انجام امور تجاری و اقتصادی به حوزه سیاسی وارد میشوند و در نتیجه، کار سیاسی بدون تکلیف میماند و دیگرانی چون روزنامهنگاران به این عرصه وارد میشوند.»
آزاد ارمکی درباره راههای خروج از این وضعیت میگوید: « راههای متعددی وجود دارد. اصلی ترین تلاش انجام امور به واسطه صاحبان کار است. بهتر است سیاستمداران کشور به کار سیاسی بپردازند و از دخالت در امور اقتصادی اجتناب کنند تا روزنامهنگاران کار سیاسی نکنند. تا زمانی که سیاستمداران به کار مدیریتی و اقتصادی مشغول هستند و از انجام کارها به واسطه تجار و بازاریها جلوگیری میکنند وکارشان روی زمین میماند روزنامهنگاران به این کار خواهند پرداخت. در این صورت بهتر است نگاهی به حوزه سیاسیون بشود تا زندانی کردن روزنامه نگاران.»
او ادامه میدهد: « راه حل دیگری نیز وجود دارد آن هم به زندان انداختن سیاستمدارانی که به حوزه مدیریتی و اقتصادی وارد شده و از اقتصاددانان و تجار اقتصاددان تر شده و کار اقتصادی بیشتری انجام میدهند. باید روزنامهنگاران ر ا آزاد کنند و سیاستمداران اقتصاددان شده و تاجر شده را به زندان بیندازند.».
اصلا چرا اصرار است تا احکام افراد در زندان صادر شود و آن هم احکام سنگین؟ این استاد دانشگاه دلیل اصلی را خارج کردن روزنامهنگاران از صحنه حیات میداند : « میخواهند کاری بکنند که دیگر این گروه نتوانند به زندگی برگردند. در گرفتاری شان بمانند تا بمیرند. این هم یکی از راه حلهای فوری و فوتی است که همه را راحت میکند. هم حوزه سیاست، آرام میشود و هم اینکه سیاستمداران به کار اقتصادی میپردازند و هم روزنامهنگاران متعهدی که کار بر زمین مانده را متعهد شده بودند از بین میروند. این راه حل خوبی است. البته تا زمان حال و معلوم نیست که فردا چه اتفاقی خواهد افتاد.».
او میگوید: « ممکن است در آینده مشکلات دیگری بروز کند و ما به روزنامهنگار حرفهای که حد فاصل کار سیاسی و مطبوعاتی را میشناسند نیاز داشته باشیم و کار تخصصی بر زمین بماند و دوباره از سیاستمداران درگیر کار اقتصادی درخواست کنیم که به کارمطبوعاتی بیایند. این بار مشکلات جدیدتری بروز خواهد کرد.»
صدور احکام سنگین از نظر این جامعه شناس به معنی خارج کردن روزنامهنگاران از حوزه اثرگذاری است: « البته یک نکته دیگر نیز به نظر من وجود دارد که بد نیست به ان اشاره شود. روزنامهنگاران در ایران به دلیل شرایط خاص و دامنه تحولات اجتماعی و فرهنگی نقشهای متعددی را متعهد شدهاند. جلوداری این نیروی اجتماعی در تحول خواهی در جامعه ایرانی امری تاریخی بوده است. در دوره جدید نیز این وضعیت تکرار شده است. برای اینکه جلوی تحول خواهی گرفته شود بهترین راه تشخیص داده شده حذف این نیرو از دامنه اثرگذاری است. صدرو احکام سنگین میتواند به حذف این نیرو انجامیده و جهت حرکتهای اجتماعی و فرهنگی ایران تغییر دهد. »
آیا واقعا حرکتهای اجتماعی در ایران با حذف روزنامهنگاران به پایان خواهد رسید؟ ارمکی میگوید: «این بحثی است که جایی دیگر باید به آن پرداخت. من به عنوان جامعه شناس معتقدم که جامعه ایرانی در جریان نوخواهی است و برای تحقق آن نیرویی دیگر در عدم حضور نیروهای موثر امروز جتسجو خواهد کرد. در نتیجه بهتر است به جای رادیکال کردن اوضاع توافق بین نیروها شکل گرفته و حرکت اجتماعی در جریان با آرامش و عدم خشونت پیش رود.
انتقام از روزنامهنگاران
«در دو دهه اخیر روزنامهنگاران زندگی حاکمان را تلخ کردهاند و این دستگیریها و صدور حکمهای سنگین گرفتن انتقام از آنهاست.» حسین قاضیان، جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعی این را میگوید و به شرایط به وجود آمده پس از انتخابات اشاره میکند: « شرایط پس از انتخابات برای حاکمان امکان انتقام گرفتن از روزنامهنگاران را فراهم کرد. اگر تا کنون آنها (حاکمان) روزنامهنگاران را با حکمهای سنگین روانه زندان نمیکردند دلیلش نبودن شرایط بود حال که این شرایط از نظر آنها فراهم است پس این کار را میکنند.»
همچنین حکمهای سنگینی که برای روزنامهنگاران در حال صدور و تایید نهایی است میتواند عامل ترساندن بقیه روزنامهنگاران نیز به شمار رود. قاضیان به این نکته نیز اشاره میکند و میگوید: « آنها درصدد زهر چشم گرفتن از باقی روزنامهنگارانی هستند که ممکن است به دنبال یا در رویای روزنامهنگار مستقل بودن باشند و بخواهند وظیفهی حرفهای اطلاع رسانیشان را دنبال کنند. تا به این ترتیب، در عمل همهی کسانی که بیرون باقی مانده اند، حساب کار دستشان بیاید و مجبورباشند آسه بروند و آسه بیایند که گربهی حکومت شاخشان نزند و این یعنی همان نرسیدن اطلاعات نصفه نیمه به همین تعداد خوانندگان قلیل مطبوعات است که خواستهی آنهاست.»
او میگوید: « در نهایت نه تنها بسیاری ممکن است به مرور دست از روزنامهنگاری بردارند یا روزنامهنگاری کارمندی را در پیش بگیرند، بلکه از جذب نیروهای به درد بخور به مطبوعات هم جلوگیری میشود. »
روزنامهنگاران کمترین حامی را دارند
مهسا امر آبادی، روزنامهنگار که خود پس از انتخابات تجربه دستگیری و به زندان رفتن را داشته است و هم اکنون نیز همسرش مسعود باستانی با حکم شش سال حبس،در زندان اوین به سر میبرد دلیل فشارهای مضاعف بر روزنامهنگاران را به چند دلیل میداند : « یکی از دلایلی که همه متفق القول هستند، پیشگیری از خبررسانی و اطلاع رسانی به مردم است. به این معنا که روزنامهنگاران و خبرنگاران میتوانند اخبار را بدون اغراض شخصی و تنها به صرف خبر بودن، منتشر کنند و مردم هم اصولا به روزنامهنگاران مستقل اعتماد بیشتری دارندروزنامه نگارانی که به خاطر شغل و حرفه شان آموزش دیدهاند. ».
به عقیده او دلیل دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، وصل نبودن روزنامهنگاران به منابع قدرت و ثروت است. یعنی بازداشت روزنامهنگاران و صدور احکام سنگین برای آنها میتواند کم ترین هزینه را برای حکومت داشته باشد. روزنامهنگار و خبرنگار اصولا منتقد است. منتقد دولت، حکومت گران، احزاب، فعالان سیاسی و حتی احزاب منتقد دولت حاکم از این رو هیچ فرد مسئول و فعال سیاسی از گزند انتقاد روزنامهنگاران در امان نبوده است و شاید طبیعی باشد که اکنون هم افراد رده بالا و صاحب نفوذ در حکومت برای آزادی و حتی تقلیل حکم روزنامهنگاران رایزنی و مذاکره نکنند..
او ادامه میدهد» : باید قبول کرد که افراد تاثیرگذار بر مسئولان و حاکمان برای فعالان حزبی و فعالان سیاسی نزدیک به خود رایزنی و مذاکره میکنند اما طبیعی است که روزنامهنگاران که به هیچ فرد و حزب خاصی وابسته نیستند و در مواردی منتقد آنها هم هستند تنها بمانند و کسی برای آزادی آنها تلاشی نکند.»
او تاکید میکند : «متاسفانه این مثال قدیمی که روزنامهنگاران مرغ عروسی و عزا هستند، در ایران مصداق پیدا کرده و بازداشت گسترده و طولانی مدت و اخیرا این احکام سنگین هم نمونه بارز آن است.»
او میگوید : « روزنامهنگاران و خبرنگاران بیشترین نقش را در به صحنه کشاندن مردم در انتخابات داشتهاند و خواستار مقام دولتی، قدرت یا پول هم نبوده اند، شاید تنها خواسته انها کارکردن در روزنامه، عدم توقیف روزنامه شان و یا حقوق سر موقع بود. امیدوارم مسئولان متوجه این نکته شوند که روزنامهنگاران تنها به کار حرفهای خود مشغول بودند و قطعا در دولت بعدی هم فارغ از این که چه کسی پیروز انتخابات شود، منتقد دولت باقی میماند»
روزنامهنگاران از پای نمینشینند
محکومیت مادام العمر از هر گونه نوشتن و اظهار نظر کردن یک روزنامهنگار چه معنایی میتواند داشته باشد؟ آیا جز ترس معنای دیگری دارد؟» یکی از روزنامه نگارانی که این روزها به جای تحریریهی یک روزنامه به دلیل توقیف روزنامهاش در خانه نشسته و اخبار را رصد میکند؛ اینها را میگوید.
وقتی او با این پرسش مواجه میشود که چرا حکمهای صادر شده برای روزنامهنگاران دربنداین گونه است؛ او حکمهای سنگینی را که این روزها برای روزنامهنگاران دربند صادر میشود ناشی از نقش موثر آنها در جامعه میداند اما تعجبش را پنهان نمیکند : «نقش روزنامهنگاران در اطلاع رسانی و تسریع روند آگاهی مردم بسیار موثر است. اما هر وقت حکمهای هر یک از این روزنامهنگاران دربند را میشنوم بسیار تعجب میکنم. مگر جرم آنها چه بوده است؟ هر چه فکر میکنم به نتیجهای نمیرسم که یک تحلیل گر اقتصادی همچون سعید لیلاز به نه سال حبس و یا بهمن احمدی امویی به هفت سال حبس محکوم شوند؟»
احمد زیدآبادی روزنامه نگاری که در حوادث پس از انتخابات به زندان افتاد مثالی است که این روزنامهنگار میزند: « احمد زید آبادی در طول هشت ماهی که در زندان بوده ظاهرا تحت فشارهای شدید بوده وقتی عکس او در زندان، در سایتها منتشر شد باور نمیکردم که این همان روزنامهنگار سابق است. اما مسئولان دولت به این فشارها بسنده نکرده و حکمی برایش صادر کردند که نه تنها تعجب آور که بسیار عجیب و غریب بود و به نظر میرسید این حکم در دادگاه تجدید نظر بشکند اما در کمال تعجب این حکم تایید شد و احمد زیدآبادی به شش سال زندان و محکومیت مادام العمر از هر گونه فعالیت اجتماعی و سیاسی محکوم شد و نیز حکم صادر شدهی تبعید به گناباد محکوم شد.
این روزنامهنگار میگوید: « نمیدانم صدور احکام این چنینی چه معنایی دارد اما از صدور این حکمها بوی ترس و مانور رعب به مشام میرسد.روزنامهنگاران با دولت زاویه مستقیم دارند. چرا که کار اصلی یک روزنامهنگار نقد دولت است و نقطه ضعفهای آن دولت را بیشتر از دیگران و با نگاهی انتقادی و تیز بین میبیند. »
اما آیا این روند و صدور احکام تاثیری در کم شدن تعداد روزنامهنگاران دارد؟ این سوالی است که این روزها برخی پاسخش را مثبت میدانند و به مهاجرت روزنامهنگاران اشاره میکنند ؛ اما تعدادی از روزنامهنگاران معتقدند یک روزنامهنگار حرفه ای، در هر شرایطی کار حرفهای خود یعنی خبر رسانی را انجام میدهد. در حال حاضر تقریبا تمامی روزنامههای طیف اصلاح طلب توقیف شدهاند و بقیه نیز از نوشتن بسیاری از واقعیتها منع شدهاند. سایتهای مستقل هم فیلتر هستند اما باز هم اخبار منتشر میشود. به راستی این روزنامهنگاران که این اخبار را منتشر میکنند؛ کجا هستند؟ تحریریهای که وجود ندارد تا آنها در آنجا باشند، حقوق و دستمزدی هم ندارند اما آنها همچنان کار حرفهای خود را به عنوان روزنامهنگار انجام میدهند. دولتمردان بدانند که روزنامهنگاران حتی با همه این فشارها از پای نمینشینند.
اسامی روزنامهنگاران دربند
نسرین وزیری: خبرنگار پارلمانی خبرگزاری اصلاحطلب ایلنا و خبرآنلاین نزدیک به علی لاریجانی که در تاریخ ۸ دی ماه بازداشت شد.
بهمن احمدی امویی: روزنامه نگار روزنامههای اصلاح طلب ایران و تحلیل گر مسائل اقتصادی، در شامگاه ۳۰ خردادماه بهمراه همسرش بازداشت شد. احمدی امویی در دادگاه بدوی به هفت سال و چهار ماه حبس تعزیری و سی و چهار ضربه شلاق محکوم شد.
ساسان آقایی: روزنامهنگار و فعال سیاسی درپی نامهی ۲۹۳ نفر از روزنامهنگاران به علما و مراجع تقلید در روز اول آذرماه بازداشت شد.
مسعود باستانی: روزنامهنگار و فعال سیاسی صبح روز ۴ تیرماه درحالیکه برای پیگیری امور همسرش مهسا امرآبادی که در بازداشت بسر میبرد به دادگاه انقلاب تهران مراجعه کرده بود، با حکم قضایی بازداشت شد. مسعود باستانی پس ازسه ماه ونیم که در بازداشت به سر میبرد در دادگاه بدوی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاش به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.
عمادالدین باقی: فعال حقوق بشر، زندانی سیاسی سابق، روزنامهنگار منتقد و بینانگذار کمیته دفاع از حقوق زندانیان،در روز ۷ دی ماه بازداشت شد.
علیرضا بهشتی شیرازی: نویسنده،روزنامه نگار و ناشر و سردبیر روزنامه کلمه سبز که در تاریخ ۷ دی ماه بازداشت شد. بهشتی شیرازی مشاور ارشد میرحسین موسوی است که در دوران نخست وزیری وی نیز عهده دار مدیریت روابط عمومی نیز بوده است.
رضا تاجیک: روزنامهنگار و فعال ملی مذهبی که در تاریخ ۸ دی ماه در مقابل دفتر روزنامه اعتماد بازداشت شد.تاجیک پیش از این در پی دستگیریهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، بمدت ۴۶ روز در زندان بسر برد.
بهرنگ تنکابنی: سردبیر مجله نخصصی موسیقی «فرهنگ و آهنگ» و نیز فرزند لیلی فرهاد پور از روزنامهنگاران ایرانی که در تاریخ ۱۵ دی ماه در محل کار خود بازداشت شد.
مهدی حسین زاده: تحلیل گر اقتصادی و روزنامهنگار که پیش از این سردبیر روزنامه توسعه بوده و در روزنامههای اعتماد و همبستگی در سرویس اقتصادی کار میکرده است بازداشت شد.مهدی حسین زاده، در انتخابات ریاست جمهوری نهم، در اتاق فکرهاشمی رفسنجانی فعالیت میکرده و اکنون با اتهام جاسوسی مواجه است. وی کماکان با قرار اولیه تامین وثیقه ۵۰۰ میلیون ریالی و نه با قرار بازداشت موقت دربند است.
محمد جواد حصاری: عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و رئیس شاخه خراسان این حزب که در تاریخ دهم دی ماه بازداشت شد. وی پیش از این نیز در سال ۷۶ به عنوان سردبیر روزنامه توس بازداشت و روانه زندان شده بود.
علی حکمت: سردبیر روزنامه اصلاح طلب «خرداد» که در تاریخ ۱۱ دی ماه بازداشت شد.
مهسا حکمت: خبرنگار روزنامه اعتماد که در تاریخ ۱۱ دی ماه بازداشت شد.
محمد داوری: سردبیر سحام نیوز( سایت رسمی حزب اعتماد ملی ) در روز ۱۷ شهریور بازداشت شد. محمد داوری در روز اول آذر ماه به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام،اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور و اخلال در نظم عمومی محاکمه شد. محمد داوری فردی بوده که به خواسته مهدی کروبی و پس ازهماهنگی با هر فرد، از افراد مدعی تجاوز جنسی اقدام به فیلمبرداری جهت ارایه آن به مسوولان مینمود.
مصطفی دهقان: از روزنامهنگاران حوزه اجتماعی تعدادی از نشریات که در شامگاه جمعه ۱۱ دی ماه بازداشت شد.
مهرداد رحیمی: وبلاگ نویس، فعال حقوق بشر، فارغ التحصیل کارشناسی ارشد حقوق بین الملل و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر که در تاریخ ۱۱ دی ماه بازداشت شد.
رضا رفیعی فروشانی: روزنامه نگارآزاد، در روز ۵ تیرماه بازداشت شد. رضا رفیعی فروشانی متهم به جاسوسی و دریافت ۴ هزار درهم، به ۷ سال تعزیری و ۵ سال تعلیقی محکوم شد.
محمدرضا زهدی: سردبیر روزنامه توقیف شده آریا که در تاریخ ۱۱ دی ماه بازداشت شد.
احمد زیدآبادی: روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب و دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی در ۲۳ خرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. احمد زیدآبادی در تاریخ دوم آذر ماه به پنج سال زندان در تبعید در گناباد محکوم شد.این حکم در تاریخ ۱۱ دیماه از سوی دادگاه تجدیدنظر تایید شد.علیرغم صدور قرار وثیقه برای دکتر احمد زیدآبادی و تودیع آن از سوی خانواده، دبیر کل سازمان ادوار تحکیم کماکان در زندان اوین بسر میبرد.
عیسی سحر خیز: از چهرههای فعال سیاسی و مطبوعاتی، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوران اصلاحات و نیز از بنیانگذاران انجمن دفاع از آزادی مطبوعات ایران در تاریخ ۱۲ تیر ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. اتهامات وی توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب از طریق مصاحبه با رسانههای خارجی است. پرونده مشابه دیگری برای این روزنامهنگار دربند شعبه ۱۰۵۹ مجتمع قضایی کارکنان دولت در جریان است.
منصوره شجاعی: پژوهشگر حوزه زنان و ازفعالان حقوق زنان، عضو کمپین یک میلیون امضا، روزنامه نگار، مترجم و نویسنده مجلههایی همچون زنان و جنس دوم و نیز سایتهای تریبون فمینیستی و زنستان و مدرسه فمینیستی که در تاریخ ۷ دی ماه بازداشت شد.
ماشاالله شمس الواعظین: روزنامه نگار و سخنگوی انجمن دفاع از مطبوعات ایران که بامداد سه شنبه ۸ دی ماه طی حکم بدون نام و دستنویس در منزلش دستگیر شد.
آروین صداقتکیش: پژوهشگر موسیقی، و یکی از نویسندگان مجله تخصصی موسیقی «فرهنگ و آهنگ» که در روز ۶ دی ماه بازداشت شد.
مزدک علی نظری: خبر بازداشت مزدک علی نظری، روزنامهنگار و سردبیر سایت «خبرنگاران صلح» با تاخیر در روز ۲۱ آبان ماه اعلام شد. علی نظری در سال ۸۶ یکی از برندگان جایزه شادروان «مهران قاسمی» بود که از سوی انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران برای یادبود این رونامه نگار فقید برگزار شد.
کیوان صمیمی: از فعالان ملی و مذهبی و مدیرمسوول نشریه توقیف شده «نامه» و عضو شورای مرکزی «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات»، در ۲۶ خرداد ماه ۱۳۸۸ بازداشت شد. دادگاه کیوان صمیمی در روز دوم آذرماه در شعبه ۱۶ دادگاه انقلاب اسلامی تشکیل شد و اتهام » تشویش اذهان عمومی و اقدام علیه امنیت کشور از طریق تجمع و تبانی» علیه ایشان مطرح شد. وی در پی موافقت قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب با مرخصی ۱۰ روزه، از زندان آزاد شد.
کیوان فرزین: مدیر مسئول مجله نخصصی موسیقی «فرهنگ و آهنگ» که در تاریخ ۱۵ دی ماه در محل کار خود بازداشت شد.
مرتضی کاظمیان: فعال سیاسی، روزنامهنگار و عضو شورای مرکزی کانون دفاع از آزادی مطبوعات که ساعت یک بامداد چهارشنبه ۸ دی ماه بازداشت شد.
پریسا کاکائی: وبلاگ نویس، فعال حقوق بشر و عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر که در تاریخ ۱۱ دی ماه بازداشت شد.
روزبه کریمی: روزنامه نگار،دانش آموخته کارشناسی ارشد حقوق بشر و عضو سازمان دانش آموختگان ایران که در تاریخ ۱۲ دی ماه بازداشت شد.
نادر کریمی جونی: سردبیر و روزنامهنگار نشریاتی چون «گزارش، فکر، جهان صنعت، و سیاست روز» در ابتدای آذرماه سال ۸۷ به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این روزنامهنگار به دلیل درصد بالای جانبازی در جنگ نیازمند رسیدهگی مداوم پزشکی است.شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب کریمی جونی را به اتهام اقدام علیه امنیت کشور، تبانی و جاسوسی به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم کرده است.
کوهیار گودرزی: فعال حقوق بشر، وبلاگ نویس، روزنامه نگار، دبیر کنونی کمیته گزارشگران حقوق بشر، از برنامه سازان بخش حقوق بشر رادیو زمانه، عضو کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت و از دانشجویان اخراجی دانشکده مهندسی هوافضا دانشگاه صنعتی شریف که در تاریخ ۲۹ آذرماه بازداشت شد.
سید مسعود لواسانی: روزنامهنگار و وبلاگنویسی که از ۴ مهرماه در منزل بازداشت شده است و پس از حدودا چهار ماه بازداشت به هشت سال و نیم زندان از سوی شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب محکوم شد.همچنین به دستور قاضی از ملاقات با فرزند دو سالهاش محروم میباشد.
سعید لیلاز: ۲۷ خرداد سعید لیلاز روزنامهنگار اقتصادی و عضو هئیت سردبیری تحریره روزنامه سرمایه، ۲۷ خردادماه ۱۳۸۸ در منزلش دستگیر شد. شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، سعید لیلاز را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام، نگهداری اسناد طبقه بندی شده و ارتباط با بیگانگان به ۹ سال حبس تعزیری محکوم کرد. حکم صادره برای این روزنامه نگار، سنگین ترین حکم صادر شده برای زندانیان مطبوعاتی اخیر بوده است.
جواد ماهزاده: داستان نویس و روزنامهنگار صبح ۲۹ مهرماه بازداشت شد. جواد ماهزاده نویسنده رمان « لبخندت را از من نگیر» یک هفته پیش از بازداشت نیز نوشتاری به مناسبت ۶۶ سالگی محمد خاتمی منتشر نمود.
مهدی محمودیان: فعال حقوق بشر و روزنامهنگار اصلاحطلب ۲۵ شهریورماه توسط نیروهای امنیتی در منزلش بازداشت شد. بازجویان از مهدی محمودیان خواستهاند تعهد بدهد برای چهار سال از تهران خارج شود و روزنامهنگاری را برای همیشه کنار بگذارد تا از زندان رهایی یابد.درتاریخ ۲۱ دی ماه منابع خبری از ضرب و شتم شدید وی توسط ماموران زندان خبر دادند.
بدرالسادات مفیدی: روزنامه نگار و دبیر انجمن صنفی روزنامهنگاران که در تاریخ ۸ دی ماه بازداشت شد.
محمدرضا مقیسه: روزنامه نگار و سردبیر مجله پرتیراژ بیست سالهها در حوزه جوانان و نیز عضو کمیته پیگیری امور بازداشت شدگان و آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات که در تاریخ ۲۲ مهرماه بازداشت شد.
کیوان مهرگان: شاعر، روزنامهنگار و دبیر سیاسی ضمیمه اعتماد که در تاریخ ۸ دی ماه بازاشت شد.
شیوا نظرآهاری: فعال حقوق بشر، سخنگوی فعلی کمیته گزارشگران حقوق بشر، فعال حقوق کودکان کار، عضو کمپین یک میلیون امضا، روزنامهنگار، وبلاگ نویس، و از دانشجویان محروم از تحصیل میباشد که در جریان نا آرامیهای پس از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری، روز یک شنبه، ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸، توسط نیروهای اطلاعاتی در محل کار خود بازداشت شد و در اول مهرماه با تودیع قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزد شد. وی مجددا در تاریخ ۲۹ آذرماه در حالیکه عازم قم برای شرکت در مراسم خاکسپاری آیت الله منتظری بود بازداشت شد.
حسین نورانی نژاد: رئیس کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی در روز ۶ شهریور ۱۳۸۸ بازداشت شد. تا کنون اطلاع دقیقی از پرونده اتهامی حسین نورانی نژاد به خانواده و وکیلاش داده نشده و تنها پس از ۶۰ روز دادستان تهران اتهام وی را مربوط به سایت خبری «نوروز» که سایت غیر رسمی حزب مشارکت است، عنوان کرده است. نورانی نژاد در تاریخ ۲۷ دی ماه در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه خواهد شد.
رضا نور بخش: سر دبیر روزنامه فرهیختگان و مدیر مسئول سایت خبری جمهوریت در روز ۱۳ مرداد بازداشت شد. رضا نوربخش در دادگاه بدوی به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر، او را به سه سال حبس قطعی محکوم کرد.
محمد نوری زاد: روزنامه نگار،مستند ساز و کارگردان تلویزیون که یک تماس تلفنی به دادسرا احضار شده بود به اتهام توهین به مسئولین و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی در تاریخ ۲۹ آذرماه بازداشت شد.او که از منتقدین دولت احمدی نژاد است اخیرا در یادداشتی که در وبلاگ شخصی خود منتشر کرده بود از صادق لاریجانی انتقاد کرده بود.