iran-emrooz.net | Wed, 03.10.2007, 8:20
ایسنا: حميد قنبرى، پيشكسوت عرصهى تئاتر، سينما و دوبلهى ايران، هفتم مهرماه در سن ۸۳ سالگى و بهدليل عوارض ناشى از سكتهى قلبى در تهران درگذشت.
پيكر حميد قنبرى روز گذشته - سهشنبه ۱۰ مهر - بر دستان اهالى تئاتر، سينما، دوبله و موسيقى كشور از مقابل خانهى سينما تشييع و در قطعهى هنرمندان ايران بهخاك سپرده شد.
اين هنرپيشهى پيشكسوت تئاتر دههى ۲۰، از سال ۱۳۳۰ كار فيلم را شروع كرد و در حدود ۱۶ فيلم سينمايى به ايفاى نقش پرداخت.
او خود را متعلق به تئاتر ايران مىدانست نه راديو؛ مىگفت، نخستين كارش را خطيبى با نام "دستكش سفيد" نوشته بود و بعد از آن در فيلمهايى چون "جدال با شيطان"، "زندگى شيرين است"، "لات جوانمرد"، "ستارگان مىدرخشند"، "عمو نوروز"، "انسان پرنده"، "يك نگاه"، "بلبل مزرعه"، "عروس پشت پرده"، "بام عشق"، "دختر همسايه"، "بچه ننه" و .... بازى كرد.
"مسافران مهتاب" بهكارگردانى مهدى فخيمزاده آخرين بازى بود كه در سال ۱۳۶۶ ساخته شد.
او متولد ۲۶ فروردينماه ۱۳۰۳، كوچه آبشار خيابان رى بود كه پس از گذراندن دورهى متوسطه در سال ۱۳۲۰ براى ادامه تحصيل به هنرستان صنعتى رفت و با افرادى چون محمدعلى جعفرى و نصرتالله كريمى همكلاسى شد؛ همانروزها با كمك نصرت كريمى به هنرستان هنرپيشگى راه يافت.
اين هنرمند سالها در عرصهى نمايش حضورى مستمر داشت و در بيش از ۸۰ تئاتر ايفاى نقش كرد.
اما صداى ماندگار او كه شخصيت كمدى "جرى لوييس" را ساخته است، حميد قنبرى را به هنرمندى محبوب و دوستداشتنى در عرصهى دوبله تبديل كرد.
قنبرى همواره از كار دوبله بهعنوان يكى از جالبترين فعاليتهايش ياد كرده و مهمترين كارش در اين حوزه را همان دوبله صداى جرى لوييس مىدانست؛ وى بهسادگى بهجاى جرى لوييس بداههگويى مىكرد تاكيد داشت كه شخصيت اين بازيگر به خود او شبيه است.
اين هنرمند سينما و تئاتر اما بهخاطر عوارض ناشى از كهولت سن، هفتسال آخر حياتش خانهنشين شده بود در فعاليتهاى هنرى و اجتماعى حضورى نداشت.
قرار است مراسم بزرگداشت وى، فردا - ۱۲ مهرماه - از ساعت ۱۴ تا ۱۵:۳۰ در مسجد حجتابنالحسن واقع در سهرهوردى شمالى برگزار شود.
گفت وگويى با حميد قنبرى در سه سال پيش
حميد قنبرى:
- “لالهزار” محلى براى خاكروبهها شد...
- تاريخ به نسل من ظلم كرد...
- مردم امروز اطلاعى ندارند كه اصل كار ما چه بوده است...
- من متعلق به تئاترم نه راديو...
- كار ما جلوگيرى از ساخت فيلمهاى مبتذل بود...
- من به جاى جرى لوييس فى البداهه گويى مىكردم..
۱۳۸۳/۰۶/۰۶
خبرگزارى دانشجويان ايران - تهران
همزمان با شروع كار، هنرستان هنرپيشگى كه با مديريت سيد على نصر، اداره مىشد، اولين سالن تئاتر دائمى هم در محل خيابان لاله زار افتتاح شد. اين سالن كه بعدها نام «تماشاخانه تهران» را گرفت، پايگاهى براى پرورش بزرگترين استعدادهاى تئاترى و سينمايى شد و به حق بسيارى از استعدادهاى تئاترهاى دهه بيست و سى در اين تالار شروع به كار كردند. حميد قنبرى، چهرهاى آشنا براى تمام هنرمندان و مخاطبان تئاتر، سينما و راديو است. صداى ماندگار قنبرى، كه شخصيت كمدى، «جرى لوييس» را مىسازد هنوز هم براى همگان دوست داشتنى است. حميد قنبرى در گفتوگو با خبرنگار هنرى خبرگزارى دانشجويان ايران(ايسنا) از زندگى خود، فعاليتهاى هنرى و تاريخچه شفاهى هنر در كشورمان سخن گفت.
۲۶ فروردين سال ۱۳۰۳ در كوچه آبشار خيابان رى متولد شدم و بعد از دوره متوسطه حدود سال ۱۳۲۰ براى ادامه تحصيل به هنرستان صنعتى رفتم، كه آن زمان شاگردان خود را به آلمان مىفرستاد و من هم فكر مىكردم، شايد شانس با من باشد و براى ادامه تحصيل به آلمان بروم، از طرفى در آنجا براى تحصيل از ما هزينهاى نمىگرفتند.
در هنرستان با محمد على جعفرى و نصرتالله كريمى همكلاس بودم و بر حسب اتفاق و با كمك نصرت كريمى بعد به هنرستان هنرپيشگى راه يافتيم.
قنبرى ادامه داد: سال سوم هنرستان صنعتى بوديم كه متوجه شديم، كريمى هر روز ساعت چهار بعد ازظهر از ناظم اجازه مىگيرد و سر كلاس نمىآيد. فرداى آن روز، از او سؤال كرديم كه كجا مىرود ولى او جواب سربالا داد كه هيچ كدام از ما را قانع كرد. روز بعد، من و جعفرى نيز از ناظم اجازه گرفتيم و راس ساعت چهار كريمى را دنبال كرديم.
هنرستان صنعتى در خيابان قوامالسلطنه بود و ما بعد از طى كردن كمى از راه وارد خيابان فردوسى شديم واز آن طرف به كوچه تنگ وباريكى رسيديم كه باغ علاء الدوله در آنجا قرار داشت. همان موقع كريمى را ديديم كه رفت سمت درى و وارد خانهاى شد. كمى كه دقت كرديم، ديديم در اصلى خانه از خيابان لاله زار باز مىشود و روى آن پلاك هنرستان هنرپيشگى قرار دارد. كمى كه پيگيرى كرديم، فهميديم كه اين هنرستان تازه شروع به كار كرده و مدير آن فردى به نام سيد على نصر است، بعد فهميديم كه كريمى هم از شاگردان تازه وارد هنرستان است.
فرداى آن روز جلوى كريمى را گرفتيم و گفتيم كه ما را هم بايد به مدير هنرستان معرفى كنى ولى او در جواب گفت كه از شروع سال چند ماهى گذشته واين امر غيرممكن است. خلاصه مجبور شديم كه از طريق رئيس هنرستان صنعتى تقاضاى خود را مطرح كنيم و بالاخره بهعنوان شاگرد هنرستان هنرپيشگى پذيرفته شديم.
دروه اول كلاس، مبانى تئورى بود كه گذرانديم و قبول شديم وبعد از آن دوره كلاسهاى عملى شروع شد.
از افتخارات ما در دوره عملى نشستن در كلاسهاى فن بيان عبدالحسين نوشین بود كه فقط همان سال تشكيل شد و در آن زمان دوره درخشانى بود.
در هنرستان ما هم دوره افرادى چون محمد رضا زندى، رضا رخشانى، ايرج ساويز، محمد على سخى، نصرت كريمى و مصطفى اسكويى و .. بوديم.
قنبرى با اشاره به فعاليتهاى عملى شاگردان هنرستان به ايسنا گفت: در نمايشنامههايى كه احتياج به سياهى لشگر داشت، از شاگردان هنرستان نيرو مىگرفتند و تا يك سالى كار ما همين بود ولى مثل هميشه كه يك موقعيت خوب، و یا شانسى كارى باعث اوج و پيشرفت فردى مىشود، در همان سالها براى من هم اين موقعيت به وجود آمد.
معزالديوان فكرى كه هم استاد موسيقى ما در هنرستان و هم كارگردان تئاتر بود، يك روز گفت كه من به دفتر تماشاخانه تهران بروم. وقتى كه رفتم، به من پيشنهاد داد كه مىخواهد نقش اول نمايشى را به من بدهد ولى من وحشت كردم، چون به مدت يكسال فقط نيزه بدست گرفته بودم و بهعنوان سياهى لشگر كار مىكردم، پس تصور نمىكردم كه از عهده اين نقش به خوبى برآيم.
از طرفى او قصد داشت تا علاوه بر نقش اول، خواندن واجراى پنج قطعه اوپرت راهم به من بدهد، همچنين هنرپيشه نقش اول زن كه در كنار من در اين تئاتر بازى مىكرد، بدرى هورفر، بود كه آن زمان هنرپيشه بسيار معروفى بود فقط با امثال گرمسيرى و مجيد محسنى و... بازى مىكرد و تصور مىكنم كه او هم چندان راضى نبود كه با من كار كند.
قنبرى ادامه داد: با اجراى نقش اول در آن نمايش، كه با استقبال هم روبرو شد، از آن به بعد در اكثر اجراها نقش اول را داشتم و اين شانس باعث شد تا از برخى از هم دورهاىهايم جلوتر بيافتم. در همان زمان بعضى ازفارغ التحصيلان و یا شاگردان هنرستان به گروه نوشين پيوستند ولى من همان جا در تماشاخانه تهران ماندم و درحدود ۸۰ نمايشنامه بازى كردم. هر چند كه از بين اين همه نمايشنامه فقط ۴۷ مورد را يادم است.
در تمام آن دوران نمايشهايى چون «محمد على بيك» ، «مريض خيالى» ، «جناب خان» ، «آقامحمد خان قاجار» ، «شاه عباس كبير» ، «ايمان» ، «نافرمانى» ،« نادر در فتح هندوستان» ، «بازرس» ، «انقلاب مشروطيت» ، «دختر چوپان» ، «نينا» ، «احتكار شوهر» ، «تاجر و نيزى» ، «شارلوت» ، «جاسوسه» ، «بارگاه معاويه» ، «فاجعه ماه مبارك رمضان» ، «مرد آهنين» ، «شوهرهاى مريم خانم» ، «توپاز طلاق» ، «قتل در تماشاخانه» ، «رستاخيز» ، «انگل هاى اجتماع» ، «خانم كامليا» ، «دختر گلفروش» ، «سرنوشت» ، «جايزه» ،«عاشق عاريه» ، و ... را در تئاتر تهران كار كرديم.
هر روزه پاسى از شب روى صحنه تئاتر بودم و وقتى به خانه مىآمدم هم بايد درسهاى هنرستان را حاضر مىكردم. جمعهها تمام وقتم براى خواندن قطعات و يا آهنگ هاى پاپ و يا اجراى پيشبرده پر بود. حتى يادم است برنامهها به قدرى فشرده بود كه هم زمان با چندمين سال تولد مولير، نمايشنامهاى از او را هم زمان با كمدى فرانسه اجرا مىكرديم و حتى خياط ها هم تا چندين ماه زحمت مىكشيدند تا لباسها را مطابق زمان مولير وبا همان سبك كلاسيك بدوزند.
افرادى كه براى تماشاى اين نمايش مىآمدند، معتقد بودند كه اگر ما فرانسوى حرف مىزديم، هيچ تفاوتى با اجراى اصلى در فرانسه نداشتيم. البته دكور ما آن جلال و شكوه كمدى فرانسه را نداشت ولى در عين حال روى جزء جزء ميزانسنها كار شده بود و از نظر تكنيكهاى بازيگرى و كارگردانى تفاوتى با آنها نداشتيم فقط دراين ميان كسى نبود كه ما را حمايت كند.
قنبرى درادامه با اظهار تاسف و ناراحتى از نبود منابع مكتوب و نسخههايى از اجراهاى پرشكوه دهه بيست، گفت: امروز ما هيچ نمايشنامه مكتبوب و يا عكسى از اجراهاى آن دوران نداريم، چون همه چيز ما سوخت، در حاليكه ما در آن دوران چندين نمايشنامه از مولير و شكسپير بازى كرديم كه امروزه هيچ گروهى قادر به اجراى آن نيست.
در واقع ما نسل سوخته تكنولوژى هستيم، چون در آن زمان ويدئو و ضبط صوت نبود و ما هيچ اثرى از كارهايمان نداريم حتى اجراها راديويى آن زمان هم زنده بود. در حاليكه امروزه حتى سر تمرينات هم با دوربين فيلمبردارى همه چيز را ضبط مىكنند و ما در آن زمان فقط در شب اول يك اجراى عمومى مىگذاشتيم عدهاى را دعوت مىكرديم تا نمايش را ببيند و نقد كنند و عكاسى هم همان شب اول عكسهايى را كه مىگرفت كه در تالار و براى جذب مخاطب مىگذاشتيم.
وى اضافه كرد: در آن زمان چندان رسم نبود كه روزنامهنگاران با هنرمندان مصاحبه كنند، و تنها تهران مصور يك عكس از من و مجيد محسنى را با هم كار كرد به همين دلايل است كه افرادى كه بعد از سالهاى ۳۲ آمدند، هيچ اطلاعى از كارهاى ما ندارند مگر آنهايى كه زمانى همراه با ما روى صحنه كار مىكردن و به واقع تاريخ به ما ظلم كرده است.
قنبرى ادامه داد: مردم امروز اطلاعى ندارند كه اصل كار ما چه بوده و تنها تصور مىكنند كه ما آن زمان پيش پرده مىخوانديم، در حاليكه پيشپرده خوانى و ... جزو كارهاى دسته پنجم ما حساب مىشد.
حتى امروز وقتى نام نمايشنامههايى را كه اجرا كرده ايم را مىگويم هيچ كارشناس و علاقه مند به تئاتر باور نمىكند، پس اين از بدشانسى اين نسل بوده كه در چنين دورانى پاى به كار حرفه اى گذاشتيم.
اين هنرپيشه پيشكسوت تئاتر در ادامه با اشاره به دلايل افول فعاليتهاى لاله زار در دهه بيست به ايسنا گفت: جابجايى جمعيت مهمترين دليل براى افول تئاتر لاله زار است. در دهه بيست وقتى وارد لاله زار مىشديد درست مثل خيابان شانزه ليزه شكوه داشت، مردم آن زمان براى قدم زدن هم به لاله زار مىآمدند، اما امروز اين اتفاق نمىافتد چون راس ساعت ۸ تمام خاك روبهها را مىآوردند و به آنجا مىريزند! همين جابجايى هم باعث شد تا تئاتر سعدى را درخيابان شاه آباد درست كنند.
وى اضافه كرد: تمام كسانى كه در لاله زار قديم بودند، به مرور زمان با اين تغييرات جمعيت مواجه شدند. پس لالهزار اكثر مخاطبان اصلى خود را از دست دادند و اين تماشاگران هم حاضر نبودند براى ديدن يك تئاتر از شمال شهر به لاله زار بيايند. پس برنامه هاى تئاتر با كمبود تقاضا مواجه شد و همين هم عاملى شد تا برنامهها متمايل به سازهاى ضربى و استفاده از رقاصهها شد و كارشان به جايى رسيد كه حتى از تركيه رقاصه مىآوردند. پس ديگر اجراى يك تئاتر حرفهاى و جدى در لاله زار غير ممكن بود.
قنبرى با اشاره به فعاليتهاى خود در اوايل دهه ۳۰ و كار ديگر كارگردانان حرفهاى گفت: حدود سال ۳۲ من به دليل اختلاف با صاحب تئاتر، استعفا دادم، چون مى خواستم يك كميسيون فنى از خودمان داشته باشيم، نمايشنامه را خودمان انتخاب كنيم ولى اين امر هم محقق نشد. البته بعد از اينكه تفكرى تئاتر فردوسى را خريد من مديريت اجرايى آنجارا به عهده گرفتم و از گرمسيرى، استپانيان و مهرزاد دعوت كردم. تامدتى هم اجراهاى خوبى گذاشتيم ولى اين كارهم موقتى بود.استپانيان هم اجراهايى گذاشتند كه با شكست مواجه شد، پس ناخودآگاه ما اعتصاب كرديم و كنار كشيديم.
حميد قنبرى، هنرپيشهى پيشكسوت تئاتر دههى بيست، دربارهى فعاليتهاى خود در سينما و راديو چنين گفت: از سال ۱۳۳۰ كار فيلم را شروع كردم و در حدود ۱۶ فيلم سينمايى بازى كردم اولين كار را خطيبى با نام “دستكش سفيد” نوشته بود و بعد از آن در فيلمهايى چون “جدال با شيطان“،“زندگى شيرين است“، “لات جوانمرد“، “ستارگان مىدرخشند“، “عمو نوروز“، “انسان پرنده“، “يك نگاه“، “بلبل مزرعه“، “عروس پشت پرده“، “بام عشق“، “دختر همسايه“، “بچه ننه“ و ... بازى كردم و در كنار افرادى چون مجيد محسنى، حسين مدنى. محمدعلى زندى، حسن خردمند، غفارى، خطيبى، امينى و ... كار مىكردم.
قنبرى در ادامه با افتخار به تاسيس سنديكاى هنرمندان فيلم به خبرنگار ايسنا گفت: در آن زمان تشكيلات صنفى زيادى درست مىشد ولى چون عوامل آنها پيگير نبودند، كار هيچ يك از آنها به نتيجه نمىرسيد.
همان موقع من به مجيد محسنى پيشنهاد دادم كه دنبال سنديكا را بگيرم و آن را به تصويب برسانم يكسال تمام كارهايم را كنار گذاشتم و دويدم، تا نهايتا سنديكا را به ثبت رساندم خودم دبير و مدير اجرايى و مجيد محسنى رييس سنديكا بود و البته چون او وكيل بود، بعد از مدتى طى بخشنامهاى كه وكلا نبايد كار صنفى با ثبت سنديكا و شروع فعاليتهاى آنجا همه را بيمه كردم. از طرفى كارتهاى شناسايى كه براى اعضا درست كردم آنقدر معتبر بود كه ويزاى آمريكا هم با آن مى دادند.
قنبرى ادامه داد: روز اول كه سنديكا شروع به كار كرد، نود درصد از هنرمندان طلبكار بودند ولى بعد از آن كار به جايى رسيد كه هيچ كس طلبى نداشت برى اين كار يك كميسيون حل اختلافات گذاشتيم كه تا زمانى كه هنرمندى طلبى داشت، اگر مدير توليد، كارگردان و ... بدهى او را پرداخت نمى كردند جلوى ادامهى كار گرفته مىشد و با اين روش ديگر كسى جرات نداشت تا پول هنرمندى را بخورد.
در اين سنديكا تقريبا دوازده كميته فعاليت داشتند كه شامل كميته بازيگران، كارگردانان، كميته فنى، طراحى دكور و صحنه و ... بود. هر چند كه با وجود چنين بخشهايى ما در سناريو و يا فيلمنامه دخالت نمىكرديم چون اين مسئله مربوط به وزارت فرهنگ و هنر بود. در واقع كار اصلى ما جلوگيرى از ساخت فيلمهاى مبتذل بود و حتى اگر فيلم خوبى در آن دوران سا خته مىشد تشكيل جلسه مىداديم و از عوامل فيلم تقدير مىكرديم.
مثلا آن زمان براى ساخت فيلم “در شيكاگو“ يك سكه طلا و يك لوح تقدير به هنرپيشه مرد داديم.
علاوه بر تمام اين كارها، سالى يكبار در تالار وحدت كنسرت مىگذاشتيم و از تمام نوازندگان و خوانندگان راديو و وزارت فرهنگ و هنر دعوت مى كرديم و براى مردم كارت رايگان صادر مىكرديم.
مسوول برنامه خودم و خانم پروين سرلك بود كه قسمتى از بخش موسيقى ايرانى وزارتخانه دست او بود.
اداره تمام اين افراد و برپايى چنين مراسمى خيلى سخت و فشرده بود و ما حدود شش ماه تمرين مىكرديم. دوبار هم برنامه را به صورت زنده در هتل شرايتون اجرا كرديم.
سر هر ماه كه مىشد يك نفر مىآمد و اسامى تمام فيلمها و برنامههاى سنديكا را با مشخصات كامل آنها وارد دفترچهها مخصوصى مىكرد كه تهيه كرده بوديم، لذا هر كسى كه احتياج به اطلاعاتى داشت، به راحتى با مراجعه به اين دفترها مشكل خود را حل مىكرد، هر چند كه با به هم خوردن سنديكا، اين دفترها هم مثل بقيه اثاثيه آنجا معلوم نيست به چه سرنوشتى دچار شدند.
وى در ادامه با اشاره به فعاليتهاى خود در حوزه راديو و دوبله به ايسنا گفت: همزمان با فعاليت تئاترى به عنوان كارگردان، مدير دوبلاژ، گوينده، مجرى برنامه، بازيگر و ... در راديو كار مىكردم از طرفى خواندن قطعات فكاهى كه مرحوم خطيبى مىسرود جزو برنامههاى ثابت من بود يعنى هر جمعه دو يا سه شعر انتقادى در قالب طنز مىخواندم. جالب اين بود كه صبح جمعه كه سوار ماشين مىشديم و به سمت اداره بىسيم راديو مىرفتيم، خطيبى هنوز هيچ نوشتهاى را آماده نكرده بود و تازه فكر مى كرد كه در مورد چه چيزى بايد بنويسد. وقتى كه به مركز مىرسيديم، مىرفت و كنار حوضى كه در حياط بود روى نيمكت مىنشست و شروع به نوشتن مىكرد اين كار در حالى بود كه اركستر در اتاق تمرين بود و من هم بايد خيلى سريع آماده مىشدم.
خطيبى به من مىگفت كه روى فلان آهنگ كار كن تا من متن را به تو برسانم. او بند بند شعر را مى ساخت و من با اركستر تمرين مىكردم، تا اينكه از طبقه بالا دستور مىدادند كه نوبت اجراى برنامه ما است.
تا قسمت اول را تمام كنم، خطيبى بخش دوم را مى نوشت و به دستم مىرساند تمام اجراهاى ما در راديو به صورت زنده بود و از هيچ كدام از آنها هم مثل كارهاى تئاترى سند و مدركى باقى نمانده است.
قنبرى اضافه كرد: كار دوبله، يكى از جالبترين فعاليتهاى من بود، مهمترين كارى كه در اين حوزه انجام دادم دوبله صداى جرى لوييس است در واقع من به جاى جرى لوييس بداههگويى مىكردم و از طرفى صدا و تيپ شخصيت او نيز از خودم بود شايد به همين علت بيشترين فروش فيلمهاى جرى لوييس در خاور دور، در ايران بود.
وى در پايان با اظهار تاسف از بها ندادن به هنرمندان پيشكسوت گفت: نبود امكانات صوتى و تصويرى باعث شده كه امروز سابقه چندين دهه فعاليت تئاترى، سينمايى و راديويى ما را فراموش كنند شايد به همين دليل هم در حوزه سينما، مشخصات و بيوگرافى مرا جزو گويندگان راديو گذاشتهاند، در حاليكه كار حرفهاى من بازى روى صحنه تئاتر است و نه گويندگى راديو.
گفتوگو: مريم رضازاده
" width="640" />