iran-emrooz.net | Wed, 19.09.2007, 21:02
گفتگوی احمد رأفت، دبیر بخش ایران خبرگزاری کرونوس اینترناسیونال ایتالیا
با حسن شرفی معاون دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران
اخیرا رئیس جمهور سابق، حجت الاسلام اکبرهاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس خبرگان انتخاب شده است. مفسرین غربی انتخاب ایشان را تلاشی از سوی آیت الله خامنهای برای محدود ساختن قدرت رئیس جمهور کنونی محمود احمدی نژاد دانسته و معتقدند که باید در انتظار تحولاتی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، و بویژه در رابطه با پرونده اتمی بود....
مجلس خبرگان ظاهرا وظیفهاش نظارت بر عملکردهای رهبر و نهادهای وابسته به رهبری است. انتخاب رفسنجانی به ریاست این مجلس به نظر من تغییری در سیاستهای کلان و نهادینه شده ی جمهوری اسلامی ایران به وجود نخواهد آورد زیرا که این سیاستها بر اساس ایدئولوژی دینی و مذهبی این رژیم پی ریزی شدهاند و جابجایی مهرهها در راس ارگانها، تغییری در نفس سیاستهای داخلی و خارجی رژیم پدید نخواهد آورد. به ویژه که رفسنجانی در هر پست و مقامی به ویژه پست ریاست جمهوری که بوده، همین سیاستهای سرکوب داخلی و تنش زایی خارجی را دنبال کرده است، بیشترین ترورها در داخل و خارج از کشور در زمان زمامداری ایشان صورت گرفته است تا جایی که احمدی نژاد فعلی یکی از عناصر اجرایی اعمال تروریستی جمهوری اسلامی در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی بوده است. اگر احمدی نژاد متهم به شرکت در اعمال تروریستی است، رفسنجانی نیز در رابطه با جنایت میکونوس از سوی یک دادگاه اروپایی به عنوان دستور دهنده ترورو معرفی شده است. به هرحال اینگونه جابه جاییها بعضا از سوی رژیم جمهوری اسلامی انجام میگیرد و در این رابطه سعی میشود که چنان توهم پراکنیهایی صورت گیرد که گویا در درون حاکمیت تغییراتی در شرف تکوین است و افکار عمومی را از توجه به مراقبات موجود در ایران منحرف سازند، همانطور که در مورد خاتمی هم چنین توهماتی تبلیغ میشد. آنچه به شخص رفسنجانی هم برمی گردد این است که مردم ایران ایشان را در پستها و راس ارگانهای کلیدی مختلفی آزمودهاند و توهم پراکنی در مورد ایشان حتی به اندازه خاتمی هیچ تاثیر گذار نخواهد بود. چنانچه رفسنجانی بینشی غیر از احمدی نژاد داشت و خواهان تغییری در سیاستهای داخلی و خارجی رژیم بود در سمت ریاست مجلس تشخیص مصلحت نظام که بیشتر به وظایش در این رابطه میخورد میتوانست چنین سیاستی را بهتر به پیش ببرد تا در سمت ریاست مجلس خبرگان.
در هفتههای اخیر فشار بر کردها افزایش یافته است. دهها فعال حقوق بشری، کارگری، دانشجویی و چندین خبرنگار در کردستان ایران بازداشت شدهاند. دو تن از این خبرنگاران (عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار) به اتهام محاربه به اعدام محکوم شدهاند. به نظر شما این سرکوب شدید برنامه ریزی شده است و اگر این چنین است اهداف حکومت از فشارها چیست؟
فشار بر مردم کردستان در مناطق غربی کشور از همان ابتدای روی کار آمدن جمهوری اسلامی به طور مداوم ادامه داشته است، لیکن در ماهها و هفتههای اخیر این فشارها بیشتر و فراگیرتر شده است، و ما شاهد موج عظیمی از دستگیری، شکنجه، صدور احکام اعدام، تیراندازی به قصد کشتن در معابر عمومی به سوی مردم عادی هستیم. بیش از 15 نفر از روزنامه نگاران دستگیر شده در انتظار احکام سنگین میباشند. حکم اعدام عدنان حسن پور و هیوا بوتیمار گوشهای از جنایات و عملکردهای خشن رژیم علیه مردم کردستان است. تنها در یک هفته گذشته 3 تن از مردم عادی در شهرهای مهاباد و بانه بر اثر تیراندازی نیروهای رژیم به قتل رسیدهاند. طبیعی است که این خشونتها و این فشارها علیه مردم کردستان که طبق برنامه ریزی رژیم مشخصی صورت میگیرد. تقابل و تعارض دو طرز فکر جداگانه، واپسگرایی رژیم و خصومت آن با مفاهیم و مقولههایی همچون دموکراسی، و رعایت حقوق بشر و تامین حقوق ملی ملیتهای ایرانی، از جمله کرده، از دلایل عمده این موج جدید سرکوب است. رژیم تحریم رفراندم برای روی کارآمدن جمهوری اسلامی در کردستان و مخلفت با شکل گیری رژیمی بر اساس ایدههای دینی و مذهبی را فراموش نکرده است. کردها از ابتدا بر این نظر بودند که در چنین رژیمی نه دموکراسی تحقق خواهد یافت نه حقوق و آزادی انسانی و نه حقوق ملی ملیتهای ایرانی. بهمین علت از ابتدا رژیم با دید امنیتی به کردستان نگریست و مینگرد، و هر فشاری که در سراسر ایران بر مردم اعمال میگردد در کردستان مضاعف است.
تنها کردها نیستند که در دو سال اخیر سرکوب میشوند، و تنها کردستان نیست که از سال 2005 میلادی تا کنون شاهد گسترش مبارزات مردمی و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بوده است. در بلوچستان، خوزستان و آذربایجان نیز ما شاهد مرحله جدیدی از مبارزه علیه حکومت مرکزی هستیم. از نظر شما آیا میتوان گفت که اقلیتها در جمهوری اسلامی ایران به حکومت مرکزی اعلام جنگ دادهاند؟
تا چند سال پیش، تنها مردم کردستان بودند که در مقایسه با دیگر ملیتهای ایرانی بطور جدی تری با جمهوری اسلامی به مقابله مسغول بودند و صریحا مطالبات دموکراتیک و حقوق ملی خود را مطرح میساختند. در سالهای اخیر دیگر ملتهای ایرانی همچون ترک آذری، عرب، بلوچ و ترکمن نیز حقوق ملی خود را خواستار شدهاند و در اشکال مختلف جهت دستیابی به این حقوق به مبارزه برخواستهاند. این مبارزات را نمیتوان به عنوان اعلام جنگ به معنی نظامی آن تلقی کرد، لیکن سرنگونی این رژیم را هدف قرار داده است.
مطبوعات جمهوری اسلامی ایران و شخصیتهای حکومتی گسترش مبارزات اقلیتها را در ایران را حاصل زد و بندهای قدرتهای خارجی به ویژه آمریکا و بریتانیا میدانند، و به ویژه دولت لندن را متهم به "تحریک اقلیتها" و "دامن زدن به اختلافات قومی" میکنند.
شگرد جمهوری اسلامی در تمام سالهای زمامداری این رژیم منتسب کردن ناراضیان و مخالفان به کشورهای بیگانه یا قدرتهای خارجی بوده است. این امر تنها شامل مبارزات و مبارزین ملتهای ایرانی نمیشود بلکه هر آزادیخواه ، روزنامه نگار مستقل ، فعال حقوق بشر و فعال برابری حقوق زن و مرد در خانواده و در جامعه، دانشجویان و بسیاری دیگر را در بر میگیرد. هرکسی که بدلایل سیاسی دستگیر میشود، بلافاصله انگ عامل بیگانه بودن، جاسوسی برای بیگانگان را بر پیشانیاش میکوبند و به عنوان محارب با خدا و عدل خدا معرفی میکنند و برایش که مجازات اعدام صادر میکنند. این مبارزات از اراده هریک از ملیتهای ایرانی نشات گرفته و به هیچ وجه نتیجه تحریکات کشورهای خارجی نیست. فکر کنید اگر این ادعاهای رژیم درست میبود میبایست به حال ایرانی گریست که تحت حاکمیت جمهوری اسلامی و عدالت اسلامی بیش از نیمی از مردمش حاضر باشند به عامل بیگانه تبدیل شده و یا به محاربه با خدا و عدل بپردازند. این اتهامات کاملا ناروا و غیر واقعی است و درحقیقت قلب حقایق است.
ایران در حقیت مجموعهای از اقلیتهای مختلف است و نمیتوان از حضور اکثریتی مطلق در آن نام برد. ویژگی ایران قرار دادن اقوام و ملتهای مختلف زیر یک پرچم است. با این وجود و شاید به این علت در ایران حساسیتهای بسیاری در رابطه با مساله اقلیتها وجود دارد و هنوز واژههایی چون عدم تمرکز قدرت، فدرالیسم، خودمختاری شبه تجزیه رادر خاطره هل زنده میکنند.چرا این واهمه اوجود دارد و چگونه میتوان آنرا زدود؟
همانگونه که اشاره فرمودید ایران کشوری کثیرالملل است که در آن حقوق و آزادیهای ملتهای ایرانی پایمال گشته است . ملتی حاکم، مذهبی رسمی، دیگر ملتهای ایرانی و پیروان دیگر مذاهب را غیر خودی و بیگانه میداند. این سیاست را رژیم سابق دنبال میکرد، و امروز هم جمهوری اسلامی با شدت بیشتری دنبال میکند، و سعی دارد ایران را تک ملتی و تک زبان معرفی نمایند و معتقد است همه آریایی هستیم یا همه مسلمانیم ، در حالیکه ملیتهای ایرانی میخواهند ایران متعلق به همه ملیتهای این سرزمین باشد و هر یک در اداره آن سهیم باشند. در بسیاری از کشورهای دو یا چند ملیتی در جهان فدرالیسم و عدم تمرکز قدرت سیاسی پاسخ داده و به حفظ وحدت و تمامیت ارضی آن کشورها کمک کرده است. کسانی که چنین توهمی را به وجود میآورند و خطر تجزیه ایران را مطرح میکنند، نه به خاطر وحدت ویکپارچگی ایران بلکه به هدف غبظه کردن قدرت این کار را انجام میدهند. آنچه ما خواهان آن هستیم تقسیم قدرت در عین حفظ وحدت و یکپارچگی ایران است. برخی از کسانیکه امروز این توهم را بوجود آوردهاند، هنگام جدائی بحرین از ایران با وجود اینکه دارای مقامهای ارش دولتی بودند، نه تنها به مخالفت به این جدایی برنخاستند بلکه حتی بیانیهای نیز در محکومیت آن صادر نکردند.
برخورد حزب دموکرات کردستان ایران که یکی از قدیمی ترین احزاب سیاسی کشور است، با مسائل و مقولاتی چون حاکمیت ملی، حکومت مرکزی، و یا فدرالیسم چیست؟
حزب دموکرات کردستان ایران بیش ار 62 سال است که برای تحقق دموکراسی در ایران و تامین حقوق ملی ملت کرد در ایران مبارزه میکند. اگر هدف ما استقلال بود، شعار دموکراسی برای ایران را علم نمیکردیم. حزب ما براین باور است که حکومت مرکزی را باید نمایندگان واقعی همه ملیتهای ایرانی در دست گیرند و در ایرانی فدرال همه ملیتهای موجود بتوانند بر سرنوشت و اداره اقلیم خود حاکم باشند. دین بای از دولت جدا باشد، و هر آنچه که ملتی را بر دیگر ملتهای ایرانی یا هر دین و مذهبی را بر ادیان و مذاهب دیگر ارجحیت دهد منسوخ گردد.
آیا در شرایط فعلی جهان و منطقه،اصولا فروپاشی مرزها و تجزیه کشورها را امکان پذیر میدانید؟
من تجزیه کشورهای منطقه را امری امکان ناپذیر نمیدانم.
معارضین و مخالفین حکومت کنونی ایران تا کنون نتوانستهاند هیچگونه اتحادی که شایسته این نام باشد را به وجود آورند و کلیه تلاشها در این زمینه تا کنون بی نتیجه مانده است. حزب دموکرات کردستان ایران چه عواملی را مانع تشکیل این چنین اتحادی میداند، و چگونه میتوان این عوامل بازدارنده را حذف کرد؟
حزب دموکرات کردستان ایران سالهاست جهت ایجاد اتحاد یا ائتلافی از نیروهای مترقی و دموکرات ایرانی تلاش میکند، لیکن متاسفانه این تلاشها تا کنون به ثمر نرسیده است. علت چنین امری را در عدم واقع بینی برخی از سازمانهای سیاسی و بی توجهی آنها به خواستهای واقعی مردم میبینم. برخی از سازمانها به جای اینکه بر مبنای خواستهای واقعی مردم و ملیتهای ایرانی برای آینده ایران برنامه ریزی کنند، سرگرم نوشتن نسخه برای ایرانی هستند که میخواهند خود به تنخائی بر آن حکومت کنند. اگر همه سازمانها درک واقعی تری از ایران و خواستهای مردم و ملیتهای ایرانی داشته باشند و مطالبات دموکراتیک و ملی همه ملیتهای ایرانی را در برنامه سیاسی و سیاست عملی خود بگنجانند، وحدت شایسته و بایستهای که اکنون ضروری است بدون مشکل و مانع بدست خواهد آمد.
اقلیتهای ایرانی پس از سالها در ائتلافی گردآمدهاند. این ائتلاف میتواند بدون برقراری رابطه با تشکلهای غیر اقلیتی به اهدافش دست یابد؟
احزاب و سازمانهای ملیتهای ایرانی در دو سه سال گذشته موفق به تشکیل ائتلافی تحت عنوان کنگره ملیتهای ایران فدرال شدند. این ائتلاف بی مشکل و مانع شکل گرفت زیرا احزابی که ملیتهای ایران را نمایندگی میکنند از ستم مشترکی رنج میبرند و نقاط برجسته مشترکی در برنامههای سیاسی خود دارند. کنگره ملیتهای ایران فدرال معتقد نیست که بدون برقراری رابطه با دیگر تشکلها به تنهایی مبارزه علیه حکومت مرکزی را میتواند رهبری میکند. ما به ائتلاف وسیع تر و گسترده تری با دیگر سازمانها و تشکلهای سیاسی اعتقاد داریم.
از جمله مسائلی که گویا تا کنون مانع تشکیل اتحاد وسیع تری در سطح اپوزیسیون شده است، مساله سلطنت و جمهوریت است. حزب دموکرات کردستان ایران در این رابطه موضع مشخصی دارد؟
شاید این درست باشد که یکی از موانع بر سر راه ائتلاف ن نوع نظام یا حکومت آینده است. حزب دموکرات کردستان ایران در عین اینکه به محتوای حکومت توجه دارد به شکل آن نیز اهمیت میدهد، زیرا شکل حکومت میتواند محتوای آن را تعریف نماید. اگر ساختار و شکل دموکراتیک نباشد انتظار محتوای دموکراتیک از آن واقع بینانه نخواهد بود.
دیگر مانع در مقابل این اتحاد گسترده گویا شیوه مبارزه با حکومت کنونی است. براندازی یا اصلاحات، انقلاب مخملی یا دست بردن به اسلحه، همکاری یا عدم همکاری با جناحهایی که در داخل حکومت کنونی صدای مخالفت بلند کرده اند، گویا از جمله این اختلاف نظرها هستند.
من فکر نمیکنم انتخاب شیوههای مبارزه علیه رژیم بتواند مانع جدی در شکل گیری ائتلافی وسیع در نیروهای اپوزیسیون ایرانی باشد. چنانچه همگی بر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اتفاق نظر داشته باشند و در این راستا تلاش نمایند، باید این فرصت برای هر کدام از احزاب و سازمانها وجود داشته باشد تا بر حسب شرایط از همه امکانات و تواناییها ی خود در مبارزه علیه رژیم استفاده نماید. ما دیالوگ در بررسی اوضاع کشور را با همه نیروهای اپوزیسیون امری ضروری میدانیم، اما این همکاری باید حول یک برنامه مشخص صورت پذیرد. برنامهای که تحقق دموکراسی و تامین حقوق ملیتهای ایرانی در کشورمان را به طور مشخص در برگیرد. من زیاد با این تفکر موافق نیستم که به جای مبارزه چشم بر این بدوزیم که اندیشهها و باورهای رهبران رژیم تغییر یابد و مردم ایران را اندکی مورد لطف قرار دهند. ناراضیان درون حاکمیت شاید از برخی از عملکردهای رژیم انتقاد کنند ولی نهایتا حفظ رژیم جمهوری اسلامی را در اولویت قرار میدهند. دل بستن به این گونه ناراضیان به نظر من خود فریبی و کند نمودن روند مبارزات مردم ایران است.
آیا ما شاهد مرحله جدیدی از رابطه جمهوری اسلامی ایران با غرب و به ویژه اروپا هستیم؟ جه عواملی در انزوای کنونی جمهوری اسلامی تاثیر گزار بوده اند؟
اینکه رابطه و مناسبات جمهوری اسلامی ایران با غرب در شرایط ویژهای قرار دارد تردیدی نیست. عواملی که موجب چنین وضعیتی شدهاند بسیارند، ازجمله میتوان به تضاد تفکر واپسگرایانه رژیم با تفکر و اندیشهها انسانی جهان پیشرفته و دموکرات اشاره کرد.حمایت جمهوری اسلامی از گروههای تروریست ، مخالفت با صلح بین اعراب و اسرائیل و حل عادلانه مساله فلسطین و یا دخالت در امور داخلی کشورهای منطقه، جون لبنان، عراق، افغانستان، فلسطین و کشورهای حاشیه خلیج فارس از دیگر عوامل موثر هستند. تلاش جهت دستیابی به سلاح هستهای که خطرات ناشی از بحران آفرینیهای رژِیم را دوچندان خواهد کرد و موجودیت کشورها و ملتها را مورد تهدید قرار میدهد نیر در این زمینه بی تاثیر نبوده است.